برصیصا: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[برصیصا در قرآن]] - [[برصیصا در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[برصیصا در قرآن]] - [[برصیصا در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
برصیصا را برخی در لغت، برگرفته از واژه "صیصا" در زبان آرامی و به معنای سینه‌بند مرصّع [[اسقف]] اعظم یا کاکلهای کلاه او دانسته‌اند که یادآور [[برترین]] [[مقام]] کلیساست.<ref>مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲، «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد».</ref>برصیصا شخصیتی شبه [[تاریخی]] است که نام و سرگذشت او به صورت نمونه‌ای عبرت‌آموز از تلاش بی‌وقفه [[شیطان]] برای اغوای [[انسان]] و نیز امکان [[بدفرجامی]] [[آدمی]] به رغم سابقه درخشان، بازتابی عمدتا گسترده در [[منابع تاریخی]]،.<ref> المنتظم، ج ۲، ص ۱۵۸، ۱۶۱؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج ۵، ص ۴۸؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۶۲.</ref> [[تفسیری]]،<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.</ref> [[حدیثی]]،<ref>کنزالعمال، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۹؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۸۶.</ref> [[اخلاقی]] <ref>شعب‌الایمان، ج۴، ص۳۷۲ـ۳۷۳؛ اغاثه‌اللهفان، ج۱، ص ۱۸۴؛ احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۳۱.</ref> و [[کلامی]] <ref>من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص ۹۱.</ref> [[مسلمانان]] یافته است. گاه به سبب شباهت در سرگذشت و [[سرنوشت]]، نام برصیصا در کنار [[ابلیس]] و [[بلعم باعورا]] یاد می‌شود که هر سه به رغم پیشینه درخشان در [[عبادت]] و [[بندگی خدا]]، بدفرجام و [[کفر]] [[آیین]] شدند.<ref> الکبائر، ص ۲۲۸؛ من‌الحوار اکتشفت الحقیقه، ص ۹۲؛ من عنده علم الکتاب، ص ۱۹۱.</ref>
برصیصا را برخی در لغت، برگرفته از واژه "صیصا" در زبان آرامی و به معنای سینه‌بند مرصّع [[اسقف]] اعظم یا کاکلهای کلاه او دانسته‌اند که یادآور [[برترین]] [[مقام]] کلیساست.<ref>مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲، «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد».</ref>برصیصا شخصیتی شبه [[تاریخی]] است که نام و سرگذشت او به صورت نمونه‌ای عبرت‌آموز از تلاش بی‌وقفه [[شیطان]] برای اغوای [[انسان]] و نیز امکان [[بدفرجامی]] [[آدمی]] به رغم سابقه درخشان، بازتابی عمدتا گسترده در [[منابع تاریخی]]،.<ref> المنتظم، ج ۲، ص ۱۵۸، ۱۶۱؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج ۵، ص ۴۸؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۶۲.</ref> [[تفسیری]]،<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.</ref> [[حدیثی]]،<ref>کنزالعمال، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۹؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۸۶.</ref> [[اخلاقی]] <ref>شعب‌الایمان، ج۴، ص۳۷۲ـ۳۷۳؛ اغاثه‌اللهفان، ج۱، ص ۱۸۴؛ احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۳۱.</ref> و [[کلامی]] <ref>من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص ۹۱.</ref> [[مسلمانان]] یافته است. گاه به سبب شباهت در سرگذشت و [[سرنوشت]]، نام برصیصا در کنار [[ابلیس]] و [[بلعم باعورا]] یاد می‌شود که هر سه به رغم پیشینه درخشان در [[عبادت]] و [[بندگی خدا]]، بدفرجام و [[کفر]] [[آیین]] شدند.<ref> الکبائر، ص ۲۲۸؛ من‌الحوار اکتشفت الحقیقه، ص ۹۲؛ من عنده علم الکتاب، ص ۱۹۱.</ref>


نام و سرگذشت برصیصا در [[قرآن]] نیامده است؛ اما همه [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۵.</ref> و [[سنی]] <ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.</ref> هرچند با دیدگاه و چند و چونی متفاوت، در [[ارتباط]] با [[آیه]] {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref> داستان او را آورده‌اند. این [[تمثیل]] درباره تحریک و [[فریب]] [[یهود]] [[بنی‌نضیر]] از سوی [[منافقان]] [[مدینه]] است.<ref> جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> در پی [[پیمان‌شکنی]] بنی‌نضیر در جریان [[دسیسه]] [[کشتن پیامبر]]{{صل}} و براساس توافق حاصل شده، آنان باید [[خانه]] و [[دارایی]] خود را رها ساخته، جلای [[وطن]] می‌کردند.<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۵۹؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۸۷ ـ ۳۸۸.</ref> {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ}}<ref>«اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌ها» سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره حشر، آیه ۶.</ref> منافقان با [[وعده]] [[همیاری]] و [[همراهی]] در صورت [[جنگ]] با [[پیامبر]]{{صل}} یا جلای وطن {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.</ref> بنی‌نضیر را به [[مخالفت]] با [[تصمیم]] یاد شده و خودداری از کوچ اجباری تحریک کردند <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref>. [[خداوند]] با [[دروغگو]] خواندن منافقان، از همیاری و همراهی نکردن آنها و رویگردانیشان از بنی‌نضیر در صورت جنگ و جلای وطن خبر داده {{متن قرآن|لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ}}<ref>«اگر بیرون رانده شوند همراه آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگ شود یاریشان نخواهند کرد و اگر هم بخواهند یاریشان کنند بی‌گمان واپس می‌گریزند سپس (از هیچ کس) یاری نمی‌یابند» سوره حشر، آیه ۱۲.</ref> و آنان را همانند [[شیطان]] می‌نامد که به سبب [[دشمنی]] دیرینه و با وعده‌های [[دروغین]] و [[وسوسه]] انگیزش به اغواگری [[انسان]] می‌پردازد و هنگامی که [[آدمی]] در دام [[کفر]] گرفتار آمد و [[درمانده]] شد از او [[برائت]] و [[بیزاری]] می‌جوید {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref><ref> جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۴.</ref> اینکه «انسان» به معنای جنس آن و [[آیه]] بیانگر تعامل شیطان با نوع بنی‌بشر است یا اینکه به شخصی معیّن در حادثه‌ای خارجی و [[تاریخی]] اشاره دارد مورد [[اختلاف]] است. گروهی از [[مفسران شیعه]] <ref> التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ روض‌الجنان، ج ۹، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳؛ الفرقان، ج ۲۸، ص ۲۵۵.</ref> و شماری از [[اهل سنت]] <ref> فتح‌القدیر، ج ۵، ص ۲۰۵؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۳۲۲؛ روح المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۵.</ref> به [[پیروی]] از [[مجاهد]] "ال" در "الانسان" را به معنای جنس دانسته‌اند. این دیدگاه با [[سیاق]] <ref>اغاثه‌ اللهفان، ج ۱، ص ۱۸۴؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۲۶ ـ ۱۲۷.</ref> و مفهوم <ref>نمونه، ج ۲۳، ص ۵۳۷ ـ ۵۳۸.</ref> [[آیه]] و کاربردهای دیگر "[[انسان]]" در [[قرآن]] که به معنای جنس آمده سازگار است. {{متن قرآن|قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.</ref>،{{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا}}<ref>«بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم،» سوره تین، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۲.</ref> بر اساس این دیدگاه که [[آلوسی]] آن را به [[جمهور]] [[مفسران]] نسبت داده است <ref>روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۵.</ref> معنای آیه عام و فراگیر است و می‌تواند درباره همه [[آدمیان]] صادق باشد،<ref>تفسیر جامع، ج ۷، ص ۱۱۱؛ کنزالدقائق، ج ۱۳، ص ۱۸۷؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۸۷.</ref> بر این اساس، [[شیطان]] با وعده‌های [[دروغین]]، [[زیبا]] جلوه دادن بهره‌مندیهای [[زندگی]] و آرزوهای رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادی [[کفر]] می‌کشاند و هنگامی که [[دروغ]] بودن وعده‌ها آشکار شد، [[آدمی]] را بی‌هیچ [[یار]] و [[یاوری]] رها ساخته، از او [[بیزاری]] می‌جوید.<ref> التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> چنین مضمونی در برخی دیگر از [[آیات]] نیز آمده است که می‌تواند [[مؤیّد]] دیدگاه یاد شده باشد. {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref> دسته دوم از مفسران "ال" را به معنای "[[عهد]]" و "انسان" را اشاره به شخصی معین می‌دانند. [[ابن جوزی]] هم، این دیدگاه را به جمهور مفسران نسبت می‌دهد <ref>زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۹.</ref> که با ادعای گفته شده آلوسی در تناقض است. برخی به کار رفتن صیغه‌های ماضی (قال و کفر) و امر (اکفر) را در آیه مؤیّد این دیدگاه دانسته‌اند، با این [[استدلال]] [[ضعیف]] و شکننده که صیغه‌های یاد شده نشان می‌دهد که محتوای [[آیه]] در [[زمان]] گذشته روی داده و شخصی معین، مورد خطاب [[شیطان]] بوده است. در غیر این صورت باید، صیغه مضارع به کار می‌رفت.<ref>بیان‌السعاده، ج۴، ص۱۶۵؛ تفسیر منسوب به امام عسکری صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰.</ref> این دسته از [[مفسران]] در [[تعیین]] مصداق [[انسان]]، به اختلاف‌گراییده‌اند؛ برخی بر اساس دیدگاه [[زمخشری]] که بدون اشاره به مصداق انسان، آیه را مربوط به اغواگری شیطان نسبت به [[مشرکان قریش]] در جریان [[جنگ بدر]] می‌داند،<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۰۷؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۸؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۳۲۲.</ref>انسان را اشاره به [[ابوجهل]] دانسته‌اند. بنابراین نظر، محتوای آیه همان است که در آیه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref> به گونه روشن‌تر و مبسوط‌تری آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچ‌یک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه‌دهنده شمایم و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید، من از خداوند می‌هراس» سوره انفال، آیه 48.</ref><ref>منهج الصادقین، ج ۹، ص ۵۳۷، ۵۳۹؛ الجوهر الثمین، ج ۶، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲؛ انوار درخشان، ج ۱۶، ص ۲۷۰.</ref>.
نام و سرگذشت برصیصا در [[قرآن]] نیامده است؛ اما همه [[مفسران شیعه]] <ref>التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۵.</ref> و [[سنی]] <ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.</ref> هرچند با دیدگاه و چند و چونی متفاوت، در [[ارتباط]] با [[آیه]] {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref> داستان او را آورده‌اند. این [[تمثیل]] درباره تحریک و [[فریب]] [[یهود]] [[بنی‌نضیر]] از سوی [[منافقان]] [[مدینه]] است.<ref> جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> در پی [[پیمان‌شکنی]] بنی‌نضیر در جریان [[دسیسه]] [[کشتن پیامبر]] {{صل}} و براساس توافق حاصل شده، آنان باید [[خانه]] و [[دارایی]] خود را رها ساخته، جلای [[وطن]] می‌کردند.<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۵۹؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۸۷ ـ ۳۸۸.</ref> {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ}}<ref>«اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌ها» سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره حشر، آیه ۶.</ref> منافقان با [[وعده]] [[همیاری]] و [[همراهی]] در صورت [[جنگ]] با [[پیامبر]] {{صل}} یا جلای وطن {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ}}<ref>«آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.</ref> بنی‌نضیر را به [[مخالفت]] با [[تصمیم]] یاد شده و خودداری از کوچ اجباری تحریک کردند <ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref>. [[خداوند]] با [[دروغگو]] خواندن منافقان، از همیاری و همراهی نکردن آنها و رویگردانیشان از بنی‌نضیر در صورت جنگ و جلای وطن خبر داده {{متن قرآن|لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ}}<ref>«اگر بیرون رانده شوند همراه آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگ شود یاریشان نخواهند کرد و اگر هم بخواهند یاریشان کنند بی‌گمان واپس می‌گریزند سپس (از هیچ کس) یاری نمی‌یابند» سوره حشر، آیه ۱۲.</ref> و آنان را همانند [[شیطان]] می‌نامد که به سبب [[دشمنی]] دیرینه و با وعده‌های [[دروغین]] و [[وسوسه]] انگیزش به اغواگری [[انسان]] می‌پردازد و هنگامی که [[آدمی]] در دام [[کفر]] گرفتار آمد و [[درمانده]] شد از او [[برائت]] و [[بیزاری]] می‌جوید {{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.</ref><ref> جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۴.</ref> اینکه «انسان» به معنای جنس آن و [[آیه]] بیانگر تعامل شیطان با نوع بنی‌بشر است یا اینکه به شخصی معیّن در حادثه‌ای خارجی و [[تاریخی]] اشاره دارد مورد [[اختلاف]] است. گروهی از [[مفسران شیعه]] <ref> التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ روض‌الجنان، ج ۹، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳؛ الفرقان، ج ۲۸، ص ۲۵۵.</ref> و شماری از [[اهل سنت]] <ref> فتح‌القدیر، ج ۵، ص ۲۰۵؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۳۲۲؛ روح المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۵.</ref> به [[پیروی]] از [[مجاهد]] "ال" در "الانسان" را به معنای جنس دانسته‌اند. این دیدگاه با [[سیاق]] <ref>اغاثه‌ اللهفان، ج ۱، ص ۱۸۴؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۲۶ ـ ۱۲۷.</ref> و مفهوم <ref>نمونه، ج ۲۳، ص ۵۳۷ ـ ۵۳۸.</ref> [[آیه]] و کاربردهای دیگر "[[انسان]]" در [[قرآن]] که به معنای جنس آمده سازگار است. {{متن قرآن|قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.</ref>،{{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا}}<ref>«بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ}}<ref>«که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم،» سوره تین، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۲.</ref> بر اساس این دیدگاه که [[آلوسی]] آن را به [[جمهور]] [[مفسران]] نسبت داده است <ref>روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۵.</ref> معنای آیه عام و فراگیر است و می‌تواند درباره همه [[آدمیان]] صادق باشد،<ref>تفسیر جامع، ج ۷، ص ۱۱۱؛ کنزالدقائق، ج ۱۳، ص ۱۸۷؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۸۷.</ref> بر این اساس، [[شیطان]] با وعده‌های [[دروغین]]، [[زیبا]] جلوه دادن بهره‌مندیهای [[زندگی]] و آرزوهای رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادی [[کفر]] می‌کشاند و هنگامی که [[دروغ]] بودن وعده‌ها آشکار شد، [[آدمی]] را بی‌هیچ [[یار]] و [[یاوری]] رها ساخته، از او [[بیزاری]] می‌جوید.<ref> التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.</ref> چنین مضمونی در برخی دیگر از [[آیات]] نیز آمده است که می‌تواند [[مؤیّد]] دیدگاه یاد شده باشد. {{متن قرآن|وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا}}<ref>«به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.</ref> دسته دوم از مفسران "ال" را به معنای "[[عهد]]" و "انسان" را اشاره به شخصی معین می‌دانند. [[ابن جوزی]] هم، این دیدگاه را به جمهور مفسران نسبت می‌دهد <ref>زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۹.</ref> که با ادعای گفته شده آلوسی در تناقض است. برخی به کار رفتن صیغه‌های ماضی (قال و کفر) و امر (اکفر) را در آیه مؤیّد این دیدگاه دانسته‌اند، با این [[استدلال]] [[ضعیف]] و شکننده که صیغه‌های یاد شده نشان می‌دهد که محتوای [[آیه]] در [[زمان]] گذشته روی داده و شخصی معین، مورد خطاب [[شیطان]] بوده است. در غیر این صورت باید، صیغه مضارع به کار می‌رفت.<ref>بیان‌السعاده، ج۴، ص۱۶۵؛ تفسیر منسوب به امام عسکری صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰.</ref> این دسته از [[مفسران]] در [[تعیین]] مصداق [[انسان]]، به اختلاف‌گراییده‌اند؛ برخی بر اساس دیدگاه [[زمخشری]] که بدون اشاره به مصداق انسان، آیه را مربوط به اغواگری شیطان نسبت به [[مشرکان قریش]] در جریان [[جنگ بدر]] می‌داند،<ref>الکشاف، ج ۴، ص ۵۰۷؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۸؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۳۲۲.</ref>انسان را اشاره به [[ابوجهل]] دانسته‌اند. بنابراین نظر، محتوای آیه همان است که در آیه {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref> به گونه روشن‌تر و مبسوط‌تری آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچ‌یک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه‌دهنده شمایم و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید، من از خداوند می‌هراس» سوره انفال، آیه 48.</ref><ref>منهج الصادقین، ج ۹، ص ۵۳۷، ۵۳۹؛ الجوهر الثمین، ج ۶، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲؛ انوار درخشان، ج ۱۶، ص ۲۷۰.</ref>.


در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم، با اشاره به داستانی مشهور، مصداق "انسان" را برصیصا خوانده‌اند. براساس این حکایت، برصیصا، راهبی از [[بنی‌اسرائیل]] است که روزگاری دراز، در صومعه‌ای دور از [[مردم]]، زاهدانه به [[عبادت خدا]] پرداخته و بنا به روایتی، [[مستجاب الدعوه]] شده است. شیطان که خشمناک از [[پرهیزگاری]]، [[ریاضت]] و عبادتهای پیوسته برصیصا، سالها، بی‌هیچ توفیقی در پی [[فریب]] او بود سرانجام با وسوسه‌های خود، وی را بر آن می‌دارد تا با زنی درآمیزد و سپس از [[ترس]] [[رسوایی]]، او را کشته، مدفون سازد. [[راز]] این رسوایی که آشکار می‌شود، برصیصا را به [[صلیب]] می‌کشند. در این هنگام، [[شیطان]] در آخرین مرحله از اغواگریهایش، در برابر دیدگان او ظاهر شده، از نقش اصلی خود در رقم خوردن چنین سرنوشتی برای برصیصا و نیز رهاسازی او در صورت [[سجده]] بر وی خبر می‌دهد. برصیصا [[ناامید]] از همه جا و با سجده‌ای به اشارت، [[کافر]] شده و [[شیطان]] بدون هیچ کمکی، از وی [[بیزاری]] جسته، در کام [[مرگ]] رهایش می‌سازد.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.</ref>در کنار این [[روایت]] مشهور، روایت نادر و کاملاً متفاوتی نیز درباره سرگذشت برصیصا در برخی منابع گزارش شده است. بر اساس این روایت، برصیصا [[عابدی]] [[مسلمان]] و [[مؤذّن]] در یکی از [[مساجد]] [[مصر]] است که روزی هنگام [[اذان]] بر بالای مأذنه با دیدن دختر ترسای [[همسایه]]، دلبسته او شده، در پی وصال آن دختر و به درخواست [[خانواده]] او از [[آیین]] [[مسلمانی]] دست برمی‌دارد؛ اما پیش از آنکه کام [[دل]] برگیرد، در حادثه‌ای از بالای بام افتاده، می‌میرد.<ref>الکبائر، ص ۲۲۸.</ref>
در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم، با اشاره به داستانی مشهور، مصداق "انسان" را برصیصا خوانده‌اند. براساس این حکایت، برصیصا، راهبی از [[بنی‌اسرائیل]] است که روزگاری دراز، در صومعه‌ای دور از [[مردم]]، زاهدانه به [[عبادت خدا]] پرداخته و بنا به روایتی، [[مستجاب الدعوه]] شده است. شیطان که خشمناک از [[پرهیزگاری]]، [[ریاضت]] و عبادتهای پیوسته برصیصا، سالها، بی‌هیچ توفیقی در پی [[فریب]] او بود سرانجام با وسوسه‌های خود، وی را بر آن می‌دارد تا با زنی درآمیزد و سپس از [[ترس]] [[رسوایی]]، او را کشته، مدفون سازد. [[راز]] این رسوایی که آشکار می‌شود، برصیصا را به [[صلیب]] می‌کشند. در این هنگام، [[شیطان]] در آخرین مرحله از اغواگریهایش، در برابر دیدگان او ظاهر شده، از نقش اصلی خود در رقم خوردن چنین سرنوشتی برای برصیصا و نیز رهاسازی او در صورت [[سجده]] بر وی خبر می‌دهد. برصیصا [[ناامید]] از همه جا و با سجده‌ای به اشارت، [[کافر]] شده و [[شیطان]] بدون هیچ کمکی، از وی [[بیزاری]] جسته، در کام [[مرگ]] رهایش می‌سازد.<ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.</ref>در کنار این [[روایت]] مشهور، روایت نادر و کاملاً متفاوتی نیز درباره سرگذشت برصیصا در برخی منابع گزارش شده است. بر اساس این روایت، برصیصا [[عابدی]] [[مسلمان]] و [[مؤذّن]] در یکی از [[مساجد]] [[مصر]] است که روزی هنگام [[اذان]] بر بالای مأذنه با دیدن دختر ترسای [[همسایه]]، دلبسته او شده، در پی وصال آن دختر و به درخواست [[خانواده]] او از [[آیین]] [[مسلمانی]] دست برمی‌دارد؛ اما پیش از آنکه کام [[دل]] برگیرد، در حادثه‌ای از بالای بام افتاده، می‌میرد.<ref>الکبائر، ص ۲۲۸.</ref>


داستان مشهور برصیصا با سندهای گوناگون از [[ابن‌عباس]]، [[ابن‌مسعود]]، طاووس و همچنین از [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}} <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۴، ۲۹۶؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۶، ۱۱۹.</ref> و در پاره‌ای منابع از [[پیامبر اسلام]]{{صل}}<ref>تلبیس ابلیس، ج ۱، ص ۳۷؛ شعب الایمان، ج ۴، ص ۳۷۲؛ احیاء علوم الدین، ج ۳،ص ۳۱.</ref> روایت و بیشتر سندهای آن [[تضعیف]] شده است؛<ref>تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۶، «برصیصا».</ref> از جمله، روایت منسوب به [[پیامبر]]{{صل}} را [[عبید بن رفاعه]] [[نقل]] می‌کند که برخی با [[نفی]] [[صحابی]] بودن،<ref>معرفة الثقات، ج ۲، ص ۱۱۷؛ الجرح والتعدیل، ج ۵، ص ۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج ۱۹، ص ۲۰۵.</ref> روایت او را مرسل دانسته‌اند.<ref>تهذیب الکمال، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ الاصابه، ج ۵، ص ۲۰۸.</ref> از سوی دیگر به رغم آنکه برخی [[پژوهشگران]]، [[سند روایت]] منسوب به علی{{ع}} را صحیح پنداشته‌اند،<ref> المستدرک، ج ۲، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵؛ روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۶؛ دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۶ ـ ۵۴۷.</ref> اساسا اثری از حکایت برصیصا در [[احادیث شیعه]] به چشم نمی‌خورد و [[روایت]] [[ابن‌عباس]] و [[ابن‌مسعود]] که به احتمال زیاد از [[زمان]] [[شیخ طوسی]] به بعد به [[تفاسیر]] [[شیعه]] [[راه]] یافته، <ref>التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۳۸؛ روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۹.</ref> از [[منابع اهل سنت]] گرفته شده <ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص ۲۰۰.</ref> و حتی برخی آن را با [[عقل]] و [[مذهب امامیه]] ناسازگار خوانده‌اند.<ref>تفسیر جامع، ج ۷، ص ۱۱۳.</ref> دسیسه‌های گام به گام [[ابلیس]]، [[یاری]] جستن وی از [[شیاطین]] دیگر در پی [[ناتوانی]] در [[فریب]] برصیصا، [[مأمور]] شدن [[شیطانی]] به نام "ابیض" برای این کار و وارد شدن او از راه [[عبادت]] و در شکل و [[شمایل]] یک [[راهب]]، چگونگی راهیابی [[زن]] یاد شده به [[صومعه]] برصیصا و نقش [[شیطان]] در فاش شدن [[خیانت]] و [[جنایت]] او، از موضوعات دیگری است که گاه با جزئیاتی متفاوت در روایتهای گوناگون داستان به چشم می‌خورد. در بیشتر روایت‌ها برصیصا راهب و در برخی دیگر، عابدی از [[بنی‌اسرائیل]] خوانده می‌شود، چنان‌که در اغلب پرداخت‌های داستان، راهیابی زن یاد شده به صومعه، با [[بیماری]] او و دعای برصیصا برای شفای وی در [[ارتباط]] است.<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵، ۲۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۹.</ref> بنابر روایت منسوب به [[امیرمؤمنان]]، [[علی]]{{ع}} او زنی است که شیطان دچار جنونش کرده و در [[دل]] برادرانش [[القا]] می‌کند که شفای او به دست برصیصاست. در روایت ابن‌عباس از [[برادران]] سه‌گانه‌ای یاد می‌شود که [[خواهر]] [[بیمار]] خود را به دست برصیصا به عنوان فردی مورد [[اعتماد]] سپرده، روانه [[سفر]] می‌شوند. روایت ابن‌مسعود از زن [[چوپانی]] یاد می‌کند که شب را به صومعه برصیصا [[پناه]] می‌برده است. حکایت برصیصا در منابع متأخر با بسط و جزئیات بیشتری آمده است.<ref>زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۹، ۲۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵، ۲۹.</ref> حتی در برخی منابع از باردار شدن آن [[زن]]، [[تولد]] نوزاد و کشته شدن او نیز به دست برصیصا یاد می‌شود.<ref>اغاثة اللهفان، ج ۱، ص ۱۸۴.</ref> اصل داستان [[عبری]] و از [[اخبار]] [[بنی‌اسرائیل]] است؛<ref>البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ بحارالانوار، ج ۱۰۸، ص ۱۹۲؛ مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲ «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد».</ref> ولی منبع پیش از [[اسلام]] آن معلوم نیست و به احتمال فراوان از زبان [[اهل کتاب]] شنیده شده است.<ref>دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۷؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۲۷.</ref> در برخی منابع از [[وهب بن منبه]] نیز [[نقل]] می‌شود.
داستان مشهور برصیصا با سندهای گوناگون از [[ابن‌عباس]]، [[ابن‌مسعود]]، طاووس و همچنین از [[امیرمؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} <ref>جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۴، ۲۹۶؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۶، ۱۱۹.</ref> و در پاره‌ای منابع از [[پیامبر اسلام]] {{صل}}<ref>تلبیس ابلیس، ج ۱، ص ۳۷؛ شعب الایمان، ج ۴، ص ۳۷۲؛ احیاء علوم الدین، ج ۳،ص ۳۱.</ref> روایت و بیشتر سندهای آن [[تضعیف]] شده است؛<ref>تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۶، «برصیصا».</ref> از جمله، روایت منسوب به [[پیامبر]] {{صل}} را [[عبید بن رفاعه]] [[نقل]] می‌کند که برخی با [[نفی]] [[صحابی]] بودن،<ref>معرفة الثقات، ج ۲، ص ۱۱۷؛ الجرح والتعدیل، ج ۵، ص ۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج ۱۹، ص ۲۰۵.</ref> روایت او را مرسل دانسته‌اند.<ref>تهذیب الکمال، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ الاصابه، ج ۵، ص ۲۰۸.</ref> از سوی دیگر به رغم آنکه برخی [[پژوهشگران]]، [[سند روایت]] منسوب به علی {{ع}} را صحیح پنداشته‌اند،<ref> المستدرک، ج ۲، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵؛ روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۶؛ دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۶ ـ ۵۴۷.</ref> اساسا اثری از حکایت برصیصا در [[احادیث شیعه]] به چشم نمی‌خورد و [[روایت]] [[ابن‌عباس]] و [[ابن‌مسعود]] که به احتمال زیاد از [[زمان]] [[شیخ طوسی]] به بعد به [[تفاسیر]] [[شیعه]] [[راه]] یافته، <ref>التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۳۸؛ روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۹.</ref> از [[منابع اهل سنت]] گرفته شده <ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص ۲۰۰.</ref> و حتی برخی آن را با [[عقل]] و [[مذهب امامیه]] ناسازگار خوانده‌اند.<ref>تفسیر جامع، ج ۷، ص ۱۱۳.</ref> دسیسه‌های گام به گام [[ابلیس]]، [[یاری]] جستن وی از [[شیاطین]] دیگر در پی [[ناتوانی]] در [[فریب]] برصیصا، [[مأمور]] شدن [[شیطانی]] به نام "ابیض" برای این کار و وارد شدن او از راه [[عبادت]] و در شکل و [[شمایل]] یک [[راهب]]، چگونگی راهیابی [[زن]] یاد شده به [[صومعه]] برصیصا و نقش [[شیطان]] در فاش شدن [[خیانت]] و [[جنایت]] او، از موضوعات دیگری است که گاه با جزئیاتی متفاوت در روایتهای گوناگون داستان به چشم می‌خورد. در بیشتر روایت‌ها برصیصا راهب و در برخی دیگر، عابدی از [[بنی‌اسرائیل]] خوانده می‌شود، چنان‌که در اغلب پرداخت‌های داستان، راهیابی زن یاد شده به صومعه، با [[بیماری]] او و دعای برصیصا برای شفای وی در [[ارتباط]] است.<ref>جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵، ۲۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۹.</ref> بنابر روایت منسوب به [[امیرمؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} او زنی است که شیطان دچار جنونش کرده و در [[دل]] برادرانش [[القا]] می‌کند که شفای او به دست برصیصاست. در روایت ابن‌عباس از [[برادران]] سه‌گانه‌ای یاد می‌شود که [[خواهر]] [[بیمار]] خود را به دست برصیصا به عنوان فردی مورد [[اعتماد]] سپرده، روانه [[سفر]] می‌شوند. روایت ابن‌مسعود از زن [[چوپانی]] یاد می‌کند که شب را به صومعه برصیصا [[پناه]] می‌برده است. حکایت برصیصا در منابع متأخر با بسط و جزئیات بیشتری آمده است.<ref>زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۹، ۲۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵، ۲۹.</ref> حتی در برخی منابع از باردار شدن آن [[زن]]، [[تولد]] نوزاد و کشته شدن او نیز به دست برصیصا یاد می‌شود.<ref>اغاثة اللهفان، ج ۱، ص ۱۸۴.</ref> اصل داستان [[عبری]] و از [[اخبار]] [[بنی‌اسرائیل]] است؛<ref>البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ بحارالانوار، ج ۱۰۸، ص ۱۹۲؛ مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲ «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد».</ref> ولی منبع پیش از [[اسلام]] آن معلوم نیست و به احتمال فراوان از زبان [[اهل کتاب]] شنیده شده است.<ref>دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۷؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۲۷.</ref> در برخی منابع از [[وهب بن منبه]] نیز [[نقل]] می‌شود.


نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله [[تفاسیر]] نخست [[شیعه]] <ref>تفسیر منسوب به امام عسکری علیه ‌السلام، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۲؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰.</ref> و [[سنی]]،<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۰؛ جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵.</ref> بدون ذکر نامی فقط از یک [[راهب]] و گاه [[عابد]] یاد می‌شود؛ گویا این نام برای نخستین بار در اواخر [[قرن چهارم]] قمری به وسیله [[ابولیث سمرقندی]] و در کتاب [[تنبیه]] الغافلین، بر [[شخصیت]] داستان نهاده شده است.<ref>دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۵.</ref> برخی چون [[ابن‌کثیر]]، نام برصیصا را برای راهب نامبرده، با تردید یاد کرده‌اند.<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۵.</ref> این نام یادآور سرگذشت "آنتونی قدیس" از [[راهبان]] و زاهدان نخستین [[مسیحی]] است. او [[روزگار]] درازی را در غارها و قلعه‌ای کهن (صیصه) در [[مصر]] به [[عزلت]] و [[عبادت]] و ترک و تجرد گذراند. [[زندگی]] او سراسر پیکاری افسانه‌ای با [[ابلیس]] و وسوسه‌های اغواگرانه اوست. آنتونی که سرگذشت وی بازتابی گسترده در [[هنر]] و [[ادبیات]] [[مسیحی]] دارد هنوز هم برای شماری از [[راهبان]]، اسطوره‌ای آرمانی به شمار می‌رود.<ref>۶. Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ; The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.</ref> محلی که ماجرای برصیصا در آن روی داده، مورد [[اختلاف]] است؛ ابن‌بطوطه (م. ۷۷۹ق) در سفرنامه خود از قصر برصیصای [[عابد]] یاد می‌کند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ص ۲۰.</ref> در [[تاریخ]] [[شهر]] [[حلب]] از [[کوه]] برصایا که [[مقام]] و [[قبر]] برصیصا در آن قرار دارد یاد می‌شود.<ref>بغیة الطلب، ج ۱، ص ۴۳۷.</ref> برخی [[پژوهشگران]] اروپایی همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع [[مسلمانان]]، تحقیقاتی را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و [[سیر]] بسط و [[تحول]] آن انجام داده‌اند.<ref>۷. The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.</ref>برخی از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخی دیگر حلب را محل داستان گفته‌اند،<ref>۸. The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.</ref> چنان‌که این [[اعتقاد]] نیز وجود دارد که رمان سه جلدی «آمبروسیو یا [[راهب]]» (Ambrosio or the Mark) با [[الهام]] از این داستان که در اواخر قرن ۱۸ میلادی وارد [[انگلستان]] شده، به رشته تحریر درآمده است.<ref>۹. Britannica , I , P ۸۴۱ ; The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.</ref> [[شخصیت]] اصلی این رمان، راهبیاز مادرید است که سرانجام در دام وسوسه‌های [[شهوانی]] گرفتار و پس از ارتکاب [[زنا]] و از [[ترس]] [[رسوایی]]، مرتکب [[قتل]] می‌شود.<ref>دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۷۲۱.</ref> با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر می‌رسد داستان برصیصا، فارغ از اینکه [[واقعیت]] [[تاریخی]] داشته باشد یا نه نمی‌تواند مورد اشاره [[آیه]] باشد. حداکثر می‌توان آن را همانند [[مشرکان]] شرکت‌کننده در [[جنگ بدر]]، از مصادیق و نمونه‌های اغواگری [[شیطان]] دانست. به احتمال زیاد، در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولی بعدها و از سر بی‌دقتی، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در [[منابع تفسیری]] [[راه]] یافته است. مقایسه روایتهای متفاوت و گزارشهای منابع گوناگون نشان می‌دهد که داستانْ درگذر [[زمان]]، برای انطباق بیشتر با [[آیه]]، تأثیر عمیق و ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش [[اسلامی]] به [[شیطان]]، وسوسه‌ها و چگونگی تعامل وی با [[انسان]]، شرح و بسط بیشتری یافته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[برصیصا (مقاله)|مقاله «برصیصا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله [[تفاسیر]] نخست [[شیعه]] <ref>تفسیر منسوب به امام عسکری علیه ‌السلام، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۲؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰.</ref> و [[سنی]]،<ref> تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۰؛ جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵.</ref> بدون ذکر نامی فقط از یک [[راهب]] و گاه [[عابد]] یاد می‌شود؛ گویا این نام برای نخستین بار در اواخر [[قرن چهارم]] قمری به وسیله [[ابولیث سمرقندی]] و در کتاب [[تنبیه]] الغافلین، بر [[شخصیت]] داستان نهاده شده است.<ref>دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۵.</ref> برخی چون [[ابن‌کثیر]]، نام برصیصا را برای راهب نامبرده، با تردید یاد کرده‌اند.<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۵.</ref> این نام یادآور سرگذشت "آنتونی قدیس" از [[راهبان]] و زاهدان نخستین [[مسیحی]] است. او [[روزگار]] درازی را در غارها و قلعه‌ای کهن (صیصه) در [[مصر]] به [[عزلت]] و [[عبادت]] و ترک و تجرد گذراند. [[زندگی]] او سراسر پیکاری افسانه‌ای با [[ابلیس]] و وسوسه‌های اغواگرانه اوست. آنتونی که سرگذشت وی بازتابی گسترده در [[هنر]] و [[ادبیات]] [[مسیحی]] دارد هنوز هم برای شماری از [[راهبان]]، اسطوره‌ای آرمانی به شمار می‌رود.<ref>۶. Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ; The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.</ref> محلی که ماجرای برصیصا در آن روی داده، مورد [[اختلاف]] است؛ ابن‌بطوطه (م. ۷۷۹ق) در سفرنامه خود از قصر برصیصای [[عابد]] یاد می‌کند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.<ref>رحلة ابن‌بطوطه، ص ۲۰.</ref> در [[تاریخ]] [[شهر]] [[حلب]] از [[کوه]] برصایا که [[مقام]] و [[قبر]] برصیصا در آن قرار دارد یاد می‌شود.<ref>بغیة الطلب، ج ۱، ص ۴۳۷.</ref> برخی [[پژوهشگران]] اروپایی همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع [[مسلمانان]]، تحقیقاتی را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و [[سیر]] بسط و [[تحول]] آن انجام داده‌اند.<ref>۷. The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.</ref>برخی از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخی دیگر حلب را محل داستان گفته‌اند،<ref>۸. The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.</ref> چنان‌که این [[اعتقاد]] نیز وجود دارد که رمان سه جلدی «آمبروسیو یا [[راهب]]» (Ambrosio or the Mark) با [[الهام]] از این داستان که در اواخر قرن ۱۸ میلادی وارد [[انگلستان]] شده، به رشته تحریر درآمده است.<ref>۹. Britannica , I , P ۸۴۱ ; The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.</ref> [[شخصیت]] اصلی این رمان، راهبیاز مادرید است که سرانجام در دام وسوسه‌های [[شهوانی]] گرفتار و پس از ارتکاب [[زنا]] و از [[ترس]] [[رسوایی]]، مرتکب [[قتل]] می‌شود.<ref>دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۷۲۱.</ref> با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر می‌رسد داستان برصیصا، فارغ از اینکه [[واقعیت]] [[تاریخی]] داشته باشد یا نه نمی‌تواند مورد اشاره [[آیه]] باشد. حداکثر می‌توان آن را همانند [[مشرکان]] شرکت‌کننده در [[جنگ بدر]]، از مصادیق و نمونه‌های اغواگری [[شیطان]] دانست. به احتمال زیاد، در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولی بعدها و از سر بی‌دقتی، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در [[منابع تفسیری]] [[راه]] یافته است. مقایسه روایتهای متفاوت و گزارشهای منابع گوناگون نشان می‌دهد که داستانْ درگذر [[زمان]]، برای انطباق بیشتر با [[آیه]]، تأثیر عمیق و ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش [[اسلامی]] به [[شیطان]]، وسوسه‌ها و چگونگی تعامل وی با [[انسان]]، شرح و بسط بیشتری یافته است<ref>[[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[برصیصا (مقاله)|مقاله «برصیصا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref>.
==برصیصای [[عابد]]<ref>این داستان را بعضی از مفسران و ارباب حدیث در ذیل آیات ۱۶ و ۱۷ سوره حشر نقل کرده‌اند{{متن قرآن|كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ}} «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم * باری، سرانجام هر دو این شد که آن دو در آتش (دوزخ) جاودان خواهند بود و این کیفر ستمکاران است» سوره حشر، آیه ۱۶-۱۷.</ref>==
در میان [[بنی‌اسرائیل]] عابدی بود به نام «برصیصا» که زمانی طولانی [[عبادت]] کرده بود، و به آن حد از [[مقام قرب]] رسیده بود که [[بیماران]] [[روانی]] را نزد او می‌آوردند و با دعای او [[سلامت]] خود را باز می‌یافتند. روزی [[زن]] [[جوانی]] را از یک خانوادۀ باشخصیت به وسیلۀ برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد مدتی بماند تا [[شفا]] یابد، [[شیطان]] در اینجا به وسوسه‌گری مشغول شد، و آنقدر صحنه را در نظر او [[زینت]] داد تا آن [[مرد]] [[عابد]] به او [[تجاوز]] کرد! چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده (و از آنجا که [[گناه]] همیشه سرچشمۀ [[گناهان]] عظیم‌تر است) زن را به [[قتل]] رسانید، و در گوشه‌ای از بیابان [[دفن]] کرد! برادرانش از این ماجرا باخبر شدند که مرد عابد دست به چنین [[جنایت]] هولناکی زده. این خبر در تمام [[شهر]] پیچید، و به گوش [[امیر]] رسید، او با گروهی از [[مردم]] حرکت کرد تا از ماجرا باخبر شود، هنگامی که جنایات عابد مسلّم شد او را از عبادتگاهش فرو کشیدند، پس از [[اقرار به گناه]] دستور داد او را به دار بیاویزند. هنگامی که بر بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسم شد، گفت: من بودم که تو را به این [[روز]] افکندم! و اگر آنچه را می‌گویم [[اطاعت]] کنی موجبات [[نجات]] تو را فراهم خواهم کرد!
عابد گفت: چه کنم؟ گفت: تنها یک [[سجده]] برای من کن کافی است! عابد گفت: در این حالتی که می‌بینی [[توانایی]] ندارم، شیطان گفت: اشاره کفایت می‌کند، عابد با گوشه چشم، یا با دست خود، اشاره کرد و سجده به شیطان آورد و در دم [[جان]] سپرد و [[کافر]] از [[دنیا]] رفت!<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|قصه‌های قرآن]] ص ۵۱۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
* [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[برصیصا (مقاله)|مقاله «برصیصا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:000056.jpg|22px]] [[علی اسدی|اسدی، علی]]، [[برصیصا (مقاله)|مقاله «برصیصا»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۵''']]
# [[پرونده:1100842.jpg|22px]] [[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصه‌های قرآن (کتاب)|'''قصه‌های قرآن''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۲۱: خط ۲۷:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:بدر صغرا]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:وقایع تاریخی در قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۴

مقدمه

برصیصا را برخی در لغت، برگرفته از واژه "صیصا" در زبان آرامی و به معنای سینه‌بند مرصّع اسقف اعظم یا کاکلهای کلاه او دانسته‌اند که یادآور برترین مقام کلیساست.[۱]برصیصا شخصیتی شبه تاریخی است که نام و سرگذشت او به صورت نمونه‌ای عبرت‌آموز از تلاش بی‌وقفه شیطان برای اغوای انسان و نیز امکان بدفرجامی آدمی به رغم سابقه درخشان، بازتابی عمدتا گسترده در منابع تاریخی،.[۲] تفسیری،[۳] حدیثی،[۴] اخلاقی [۵] و کلامی [۶] مسلمانان یافته است. گاه به سبب شباهت در سرگذشت و سرنوشت، نام برصیصا در کنار ابلیس و بلعم باعورا یاد می‌شود که هر سه به رغم پیشینه درخشان در عبادت و بندگی خدا، بدفرجام و کفر آیین شدند.[۷]

نام و سرگذشت برصیصا در قرآن نیامده است؛ اما همه مفسران شیعه [۸] و سنی [۹] هرچند با دیدگاه و چند و چونی متفاوت، در ارتباط با آیه ﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ[۱۰] داستان او را آورده‌اند. این تمثیل درباره تحریک و فریب یهود بنی‌نضیر از سوی منافقان مدینه است.[۱۱] در پی پیمان‌شکنی بنی‌نضیر در جریان دسیسه کشتن پیامبر (ص) و براساس توافق حاصل شده، آنان باید خانه و دارایی خود را رها ساخته، جلای وطن می‌کردند.[۱۲] ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ[۱۳]، ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۴] منافقان با وعده همیاری و همراهی در صورت جنگ با پیامبر (ص) یا جلای وطن ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۵] بنی‌نضیر را به مخالفت با تصمیم یاد شده و خودداری از کوچ اجباری تحریک کردند [۱۶]. خداوند با دروغگو خواندن منافقان، از همیاری و همراهی نکردن آنها و رویگردانیشان از بنی‌نضیر در صورت جنگ و جلای وطن خبر داده ﴿لَئِنْ أُخْرِجُوا لَا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَلَئِنْ قُوتِلُوا لَا يَنْصُرُونَهُمْ وَلَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ[۱۷] و آنان را همانند شیطان می‌نامد که به سبب دشمنی دیرینه و با وعده‌های دروغین و وسوسه انگیزش به اغواگری انسان می‌پردازد و هنگامی که آدمی در دام کفر گرفتار آمد و درمانده شد از او برائت و بیزاری می‌جوید ﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ[۱۸][۱۹] اینکه «انسان» به معنای جنس آن و آیه بیانگر تعامل شیطان با نوع بنی‌بشر است یا اینکه به شخصی معیّن در حادثه‌ای خارجی و تاریخی اشاره دارد مورد اختلاف است. گروهی از مفسران شیعه [۲۰] و شماری از اهل سنت [۲۱] به پیروی از مجاهد "ال" در "الانسان" را به معنای جنس دانسته‌اند. این دیدگاه با سیاق [۲۲] و مفهوم [۲۳] آیه و کاربردهای دیگر "انسان" در قرآن که به معنای جنس آمده سازگار است. ﴿قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۲۴]،﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا[۲۵]، ﴿لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۲۶]، ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا[۲۷]، ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ[۲۸]، ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ[۲۹] بر اساس این دیدگاه که آلوسی آن را به جمهور مفسران نسبت داده است [۳۰] معنای آیه عام و فراگیر است و می‌تواند درباره همه آدمیان صادق باشد،[۳۱] بر این اساس، شیطان با وعده‌های دروغین، زیبا جلوه دادن بهره‌مندیهای زندگی و آرزوهای رنگارنگ و دور و دراز، انسان را به وادی کفر می‌کشاند و هنگامی که دروغ بودن وعده‌ها آشکار شد، آدمی را بی‌هیچ یار و یاوری رها ساخته، از او بیزاری می‌جوید.[۳۲] چنین مضمونی در برخی دیگر از آیات نیز آمده است که می‌تواند مؤیّد دیدگاه یاد شده باشد. ﴿وَقَالَ الشَّيْطَانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَمَا كَانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلَا تَلُومُونِي وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِمَا أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۳]؛ ﴿لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِي وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا[۳۴] دسته دوم از مفسران "ال" را به معنای "عهد" و "انسان" را اشاره به شخصی معین می‌دانند. ابن جوزی هم، این دیدگاه را به جمهور مفسران نسبت می‌دهد [۳۵] که با ادعای گفته شده آلوسی در تناقض است. برخی به کار رفتن صیغه‌های ماضی (قال و کفر) و امر (اکفر) را در آیه مؤیّد این دیدگاه دانسته‌اند، با این استدلال ضعیف و شکننده که صیغه‌های یاد شده نشان می‌دهد که محتوای آیه در زمان گذشته روی داده و شخصی معین، مورد خطاب شیطان بوده است. در غیر این صورت باید، صیغه مضارع به کار می‌رفت.[۳۶] این دسته از مفسران در تعیین مصداق انسان، به اختلاف‌گراییده‌اند؛ برخی بر اساس دیدگاه زمخشری که بدون اشاره به مصداق انسان، آیه را مربوط به اغواگری شیطان نسبت به مشرکان قریش در جریان جنگ بدر می‌داند،[۳۷]انسان را اشاره به ابوجهل دانسته‌اند. بنابراین نظر، محتوای آیه همان است که در آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا[۳۸] به گونه روشن‌تر و مبسوط‌تری آمده است: ﴿وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۳۹][۴۰].

در مقابل، اغلب مفسران دسته دوم، با اشاره به داستانی مشهور، مصداق "انسان" را برصیصا خوانده‌اند. براساس این حکایت، برصیصا، راهبی از بنی‌اسرائیل است که روزگاری دراز، در صومعه‌ای دور از مردم، زاهدانه به عبادت خدا پرداخته و بنا به روایتی، مستجاب الدعوه شده است. شیطان که خشمناک از پرهیزگاری، ریاضت و عبادتهای پیوسته برصیصا، سالها، بی‌هیچ توفیقی در پی فریب او بود سرانجام با وسوسه‌های خود، وی را بر آن می‌دارد تا با زنی درآمیزد و سپس از ترس رسوایی، او را کشته، مدفون سازد. راز این رسوایی که آشکار می‌شود، برصیصا را به صلیب می‌کشند. در این هنگام، شیطان در آخرین مرحله از اغواگریهایش، در برابر دیدگان او ظاهر شده، از نقش اصلی خود در رقم خوردن چنین سرنوشتی برای برصیصا و نیز رهاسازی او در صورت سجده بر وی خبر می‌دهد. برصیصا ناامید از همه جا و با سجده‌ای به اشارت، کافر شده و شیطان بدون هیچ کمکی، از وی بیزاری جسته، در کام مرگ رهایش می‌سازد.[۴۱]در کنار این روایت مشهور، روایت نادر و کاملاً متفاوتی نیز درباره سرگذشت برصیصا در برخی منابع گزارش شده است. بر اساس این روایت، برصیصا عابدی مسلمان و مؤذّن در یکی از مساجد مصر است که روزی هنگام اذان بر بالای مأذنه با دیدن دختر ترسای همسایه، دلبسته او شده، در پی وصال آن دختر و به درخواست خانواده او از آیین مسلمانی دست برمی‌دارد؛ اما پیش از آنکه کام دل برگیرد، در حادثه‌ای از بالای بام افتاده، می‌میرد.[۴۲]

داستان مشهور برصیصا با سندهای گوناگون از ابن‌عباس، ابن‌مسعود، طاووس و همچنین از امیرمؤمنان، علی (ع) [۴۳] و در پاره‌ای منابع از پیامبر اسلام (ص)[۴۴] روایت و بیشتر سندهای آن تضعیف شده است؛[۴۵] از جمله، روایت منسوب به پیامبر (ص) را عبید بن رفاعه نقل می‌کند که برخی با نفی صحابی بودن،[۴۶] روایت او را مرسل دانسته‌اند.[۴۷] از سوی دیگر به رغم آنکه برخی پژوهشگران، سند روایت منسوب به علی (ع) را صحیح پنداشته‌اند،[۴۸] اساسا اثری از حکایت برصیصا در احادیث شیعه به چشم نمی‌خورد و روایت ابن‌عباس و ابن‌مسعود که به احتمال زیاد از زمان شیخ طوسی به بعد به تفاسیر شیعه راه یافته، [۴۹] از منابع اهل سنت گرفته شده [۵۰] و حتی برخی آن را با عقل و مذهب امامیه ناسازگار خوانده‌اند.[۵۱] دسیسه‌های گام به گام ابلیس، یاری جستن وی از شیاطین دیگر در پی ناتوانی در فریب برصیصا، مأمور شدن شیطانی به نام "ابیض" برای این کار و وارد شدن او از راه عبادت و در شکل و شمایل یک راهب، چگونگی راهیابی زن یاد شده به صومعه برصیصا و نقش شیطان در فاش شدن خیانت و جنایت او، از موضوعات دیگری است که گاه با جزئیاتی متفاوت در روایتهای گوناگون داستان به چشم می‌خورد. در بیشتر روایت‌ها برصیصا راهب و در برخی دیگر، عابدی از بنی‌اسرائیل خوانده می‌شود، چنان‌که در اغلب پرداخت‌های داستان، راهیابی زن یاد شده به صومعه، با بیماری او و دعای برصیصا برای شفای وی در ارتباط است.[۵۲] بنابر روایت منسوب به امیرمؤمنان، علی (ع) او زنی است که شیطان دچار جنونش کرده و در دل برادرانش القا می‌کند که شفای او به دست برصیصاست. در روایت ابن‌عباس از برادران سه‌گانه‌ای یاد می‌شود که خواهر بیمار خود را به دست برصیصا به عنوان فردی مورد اعتماد سپرده، روانه سفر می‌شوند. روایت ابن‌مسعود از زن چوپانی یاد می‌کند که شب را به صومعه برصیصا پناه می‌برده است. حکایت برصیصا در منابع متأخر با بسط و جزئیات بیشتری آمده است.[۵۳] حتی در برخی منابع از باردار شدن آن زن، تولد نوزاد و کشته شدن او نیز به دست برصیصا یاد می‌شود.[۵۴] اصل داستان عبری و از اخبار بنی‌اسرائیل است؛[۵۵] ولی منبع پیش از اسلام آن معلوم نیست و به احتمال فراوان از زبان اهل کتاب شنیده شده است.[۵۶] در برخی منابع از وهب بن منبه نیز نقل می‌شود.

نام برصیصا نیز در اصل نامعلوم بوده است. در منابع دست اول، از جمله تفاسیر نخست شیعه [۵۷] و سنی،[۵۸] بدون ذکر نامی فقط از یک راهب و گاه عابد یاد می‌شود؛ گویا این نام برای نخستین بار در اواخر قرن چهارم قمری به وسیله ابولیث سمرقندی و در کتاب تنبیه الغافلین، بر شخصیت داستان نهاده شده است.[۵۹] برخی چون ابن‌کثیر، نام برصیصا را برای راهب نامبرده، با تردید یاد کرده‌اند.[۶۰] این نام یادآور سرگذشت "آنتونی قدیس" از راهبان و زاهدان نخستین مسیحی است. او روزگار درازی را در غارها و قلعه‌ای کهن (صیصه) در مصر به عزلت و عبادت و ترک و تجرد گذراند. زندگی او سراسر پیکاری افسانه‌ای با ابلیس و وسوسه‌های اغواگرانه اوست. آنتونی که سرگذشت وی بازتابی گسترده در هنر و ادبیات مسیحی دارد هنوز هم برای شماری از راهبان، اسطوره‌ای آرمانی به شمار می‌رود.[۶۱] محلی که ماجرای برصیصا در آن روی داده، مورد اختلاف است؛ ابن‌بطوطه (م. ۷۷۹ق) در سفرنامه خود از قصر برصیصای عابد یاد می‌کند که بین طرابلس و اسکندریه آن را دیده است.[۶۲] در تاریخ شهر حلب از کوه برصایا که مقام و قبر برصیصا در آن قرار دارد یاد می‌شود.[۶۳] برخی پژوهشگران اروپایی همانند گولدزیهر، لندبرگ و مک دونالد با استناد به منابع مسلمانان، تحقیقاتی را درباره اصل داستان برصیصا، تاریخ پیدایش و سیر بسط و تحول آن انجام داده‌اند.[۶۴]برخی از این پژوهشگران، منطقه حضرموت و برخی دیگر حلب را محل داستان گفته‌اند،[۶۵] چنان‌که این اعتقاد نیز وجود دارد که رمان سه جلدی «آمبروسیو یا راهب» (Ambrosio or the Mark) با الهام از این داستان که در اواخر قرن ۱۸ میلادی وارد انگلستان شده، به رشته تحریر درآمده است.[۶۶] شخصیت اصلی این رمان، راهبیاز مادرید است که سرانجام در دام وسوسه‌های شهوانی گرفتار و پس از ارتکاب زنا و از ترس رسوایی، مرتکب قتل می‌شود.[۶۷] با توجه به آنچه که تاکنون گفته شد، به نظر می‌رسد داستان برصیصا، فارغ از اینکه واقعیت تاریخی داشته باشد یا نه نمی‌تواند مورد اشاره آیه باشد. حداکثر می‌توان آن را همانند مشرکان شرکت‌کننده در جنگ بدر، از مصادیق و نمونه‌های اغواگری شیطان دانست. به احتمال زیاد، در آغاز نیز به عنوان یک مصداق ولی بعدها و از سر بی‌دقتی، به عنوان حکایت مورد اشاره آیه در منابع تفسیری راه یافته است. مقایسه روایتهای متفاوت و گزارشهای منابع گوناگون نشان می‌دهد که داستانْ درگذر زمان، برای انطباق بیشتر با آیه، تأثیر عمیق و ماندگار در مخاطب و نیز متأثر از ذهنیت و نوع نگرش اسلامی به شیطان، وسوسه‌ها و چگونگی تعامل وی با انسان، شرح و بسط بیشتری یافته است[۶۸].

برصیصای عابد[۶۹]

در میان بنی‌اسرائیل عابدی بود به نام «برصیصا» که زمانی طولانی عبادت کرده بود، و به آن حد از مقام قرب رسیده بود که بیماران روانی را نزد او می‌آوردند و با دعای او سلامت خود را باز می‌یافتند. روزی زن جوانی را از یک خانوادۀ باشخصیت به وسیلۀ برادرانش نزد او آوردند، و بنا شد مدتی بماند تا شفا یابد، شیطان در اینجا به وسوسه‌گری مشغول شد، و آنقدر صحنه را در نظر او زینت داد تا آن مرد عابد به او تجاوز کرد! چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردار شده (و از آنجا که گناه همیشه سرچشمۀ گناهان عظیم‌تر است) زن را به قتل رسانید، و در گوشه‌ای از بیابان دفن کرد! برادرانش از این ماجرا باخبر شدند که مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکی زده. این خبر در تمام شهر پیچید، و به گوش امیر رسید، او با گروهی از مردم حرکت کرد تا از ماجرا باخبر شود، هنگامی که جنایات عابد مسلّم شد او را از عبادتگاهش فرو کشیدند، پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بیاویزند. هنگامی که بر بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسم شد، گفت: من بودم که تو را به این روز افکندم! و اگر آنچه را می‌گویم اطاعت کنی موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد! عابد گفت: چه کنم؟ گفت: تنها یک سجده برای من کن کافی است! عابد گفت: در این حالتی که می‌بینی توانایی ندارم، شیطان گفت: اشاره کفایت می‌کند، عابد با گوشه چشم، یا با دست خود، اشاره کرد و سجده به شیطان آورد و در دم جان سپرد و کافر از دنیا رفت![۷۰]

منابع

پانویس

  1. مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲، «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد».
  2. المنتظم، ج ۲، ص ۱۵۸، ۱۶۱؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج ۵، ص ۴۸؛ البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۶۲.
  3. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.
  4. کنزالعمال، ج ۱، ص ۳۹۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۹؛ بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۸۶.
  5. شعب‌الایمان، ج۴، ص۳۷۲ـ۳۷۳؛ اغاثه‌اللهفان، ج۱، ص ۱۸۴؛ احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۳۱.
  6. من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص ۹۱.
  7. الکبائر، ص ۲۲۸؛ من‌الحوار اکتشفت الحقیقه، ص ۹۲؛ من عنده علم الکتاب، ص ۱۹۱.
  8. التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۵.
  9. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.
  10. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.
  11. جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.
  12. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳ ـ ۶۵؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۵۹؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۸۷ ـ ۳۸۸.
  13. «اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌ها» سوره حشر، آیه ۲.
  14. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره حشر، آیه ۶.
  15. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند و خداوند گواه است» سوره حشر، آیه ۱۱.
  16. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۸۶؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۳ ـ ۲۴.
  17. «اگر بیرون رانده شوند همراه آنان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگ شود یاریشان نخواهند کرد و اگر هم بخواهند یاریشان کنند بی‌گمان واپس می‌گریزند سپس (از هیچ کس) یاری نمی‌یابند» سوره حشر، آیه ۱۲.
  18. «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم» سوره حشر، آیه ۱۶.
  19. جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷ ـ ۳۹۸؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۴.
  20. التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ روض‌الجنان، ج ۹، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۹؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳؛ الفرقان، ج ۲۸، ص ۲۵۵.
  21. فتح‌القدیر، ج ۵، ص ۲۰۵؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۳۲۲؛ روح المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۵.
  22. اغاثه‌ اللهفان، ج ۱، ص ۱۸۴؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۲۶ ـ ۱۲۷.
  23. نمونه، ج ۲۳، ص ۵۳۷ ـ ۵۳۸.
  24. «گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.
  25. «و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را می‌شوراند؛ بی‌گمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
  26. «به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.
  27. «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند» سوره معارج، آیه ۱۹.
  28. «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم،» سوره تین، آیه ۴.
  29. «که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۲.
  30. روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۵.
  31. تفسیر جامع، ج ۷، ص ۱۱۱؛ کنزالدقائق، ج ۱۳، ص ۱۸۷؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۸۷.
  32. التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص ۲۱۳.
  33. «و چون کار به پایان آید شیطان می‌گوید: خداوند به شما وعده راستین کرده بود و من به شما وعده کردم و وفا نکردم و مرا بر شما هیچ چیرگی نبود جز اینکه شما را فرا خواندم و شما پذیرفتید پس مرا سرزنش مکنید و خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم و نه شما فریادرس منید، پیش‌تر (هم) که مرا (در کار خداوند) شریک می‌پنداشتید انکار کردم، بی‌گمان برای ستمکاران عذابی دردناک (در پیش) خواهد بود» سوره ابراهیم، آیه ۲۲.
  34. «به راستی او مرا از قرآن پس از آنکه به من رسیده بود گمراه کرد و شیطان آدمی را وا می‌نهد» سوره فرقان، آیه ۲۹.
  35. زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۹.
  36. بیان‌السعاده، ج۴، ص۱۶۵؛ تفسیر منسوب به امام عسکری صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰.
  37. الکشاف، ج ۴، ص ۵۰۷؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۸؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص ۳۲۲.
  38. «بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد؛ و (گناه) پایین‌تر از آن را برای هر کس که بخواهد می‌بخشاید و هر کس برای خداوند شریک بتراشد گناهی سترگ را بربافته است» سوره نساء، آیه ۴۸.
  39. «و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچ‌یک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه‌دهنده شمایم و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید، من از خداوند می‌هراس» سوره انفال، آیه 48.
  40. منهج الصادقین، ج ۹، ص ۵۳۷، ۵۳۹؛ الجوهر الثمین، ج ۶، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲؛ انوار درخشان، ج ۱۶، ص ۲۷۰.
  41. جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۳۹۷؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۴.
  42. الکبائر، ص ۲۲۸.
  43. جامع‌البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۲۹۴، ۲۹۶؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۶، ۱۱۹.
  44. تلبیس ابلیس، ج ۱، ص ۳۷؛ شعب الایمان، ج ۴، ص ۳۷۲؛ احیاء علوم الدین، ج ۳،ص ۳۱.
  45. تفسیر ثعالبی، ج ۳، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۰؛ دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۶، «برصیصا».
  46. معرفة الثقات، ج ۲، ص ۱۱۷؛ الجرح والتعدیل، ج ۵، ص ۴۰۶؛ تهذیب الکمال، ج ۱۹، ص ۲۰۵.
  47. تهذیب الکمال، ج ۱۹، ص ۲۰۵؛ الاصابه، ج ۵، ص ۲۰۸.
  48. المستدرک، ج ۲، ص ۴۸۴ ـ ۴۸۵؛ روح‌المعانی، مج ۱۵، ج ۲۸، ص ۸۶؛ دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۶ ـ ۵۴۷.
  49. التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰؛ مجمع البیان، ج ۹، ص ۴۳۸؛ روض‌الجنان، ج ۱۹، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۹.
  50. الدرالمنثور، ج ۶، ص ۲۰۰.
  51. تفسیر جامع، ج ۷، ص ۱۱۳.
  52. جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵، ۲۹؛ الدرالمنثور، ج ۸، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۹.
  53. زادالمسیر، ج ۸، ص ۲۱۹، ۲۲۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص ۲۵، ۲۹.
  54. اغاثة اللهفان، ج ۱، ص ۱۸۴.
  55. البدایة والنهایه، ج ۲، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳؛ بحارالانوار، ج ۱۰۸، ص ۱۹۲؛ مجله سخن، دوره ۱۳، ش ۲ «هشت تحریر از داستان برصیصای عابد».
  56. دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۷؛ من وحی القرآن، ج ۲۲، ص ۱۲۷.
  57. تفسیر منسوب به امام عسکری علیه ‌السلام، ص ۶۱۹ ـ ۶۲۰؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۳۷۱ ـ ۳۷۲؛ التبیان، ج ۹، ص ۵۷۰.
  58. تفسیر عبدالرزاق، ج ۳، ص ۲۹۹ ـ ۳۰۰؛ جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۶۳، ۶۵.
  59. دائره‌المعارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۵۴۵.
  60. تفسیر ابن‌کثیر، ج ۴، ص ۳۶۵.
  61. ۶. Britanica, I, PP ۴۴۱ - ۴۴۴ , ۸۴۱ ; The newe Catholic Encyclopedia, I.۱۰۵۵.
  62. رحلة ابن‌بطوطه، ص ۲۰.
  63. بغیة الطلب، ج ۱، ص ۴۳۷.
  64. ۷. The New Catholic Encyclopedia, I , ۱۰۵۵.
  65. ۸. The Oxford Dictionary, II , P ۶۶۸.
  66. ۹. Britannica , I , P ۸۴۱ ; The New Catholic Encyclopedia , I , P ۱۰۵۵.
  67. دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۱، ص ۷۲۱.
  68. اسدی، علی، مقاله «برصیصا»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۵.
  69. این داستان را بعضی از مفسران و ارباب حدیث در ذیل آیات ۱۶ و ۱۷ سوره حشر نقل کرده‌اند﴿كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ * فَكَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِي النَّارِ خَالِدَيْنِ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ «همچون شیطان که به آدمی گفت: کافر شو و چون کافر شد گفت: من از تو بیزارم که من از خداوند پروردگار جهانیان می‌هراسم * باری، سرانجام هر دو این شد که آن دو در آتش (دوزخ) جاودان خواهند بود و این کیفر ستمکاران است» سوره حشر، آیه ۱۶-۱۷.
  70. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۵۱۹.