جنگ خیبر: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰: خط ۱۰:
== مقدمه ==
== مقدمه ==
{{اصلی|خیبر}}
{{اصلی|خیبر}}
منطقه خیبر که در هشت منزلی شمال [[مدینه]] قرار دارد، دارای هفت قلعه، مزارع و نخلستان‌های بسیار است. خیبر در [[زبان عبری]] به معنای قلعه است و چون این منطقه به واسطه قلعه‌های هفت‌گانه در بر گرفته شده بود به آن خیبر می‌گفتند<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۹.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۶۵.</ref>
«خیبر»، منطقه‌ای حاصل‌خیز در شمال [[مدینه]] بود که با مدینه سی و دو فرسنگ<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۴۰۹.</ref> یعنی سه [[روز]] راه<ref>معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۵۲۱.</ref> و به گزارشی ۵ روز<ref>معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۹.</ref>، مطابق ۱۶۵ کیلومتر فاصله داشت<ref>المعالم الاثیره، ص ۱۰۹.</ref>. ساکنان آنها یهودیانی بودند که به این سرزمین [[مهاجرت]] کرده<ref>امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۳۶۶.</ref> و با دیگر [[قبایل]] مناطق مجاور خود، از جمله [[غطفان]]، هم‌پیمان بودند<ref>امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۳۰.</ref>. از دید [[اقتصادی]]، خیبر اهمیت [[کشاورزی]] و بازرگانی داشت: خرمای آن زبانزد و مشهور بود و در ضرب‌المثلی آمده که "بردن خرما به خیبر [[بیهوده]] است"<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ مجمع‌الامثال، ج ۲، ص ۹۸.</ref>.<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲]]، ص۴۳۵ ـ ۴۳۶؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۶۵.</ref>


== حرکت به سوی خیبر ==
== علت [[مهاجرت]] [[یهود]] به [[مدینه]] و [[خیبر]] ==
[[رسول خدا]] {{صل}} پس از بازگشت از [[حدیبیه]]، حدود یک ماه در [[مدینه]] به سر برد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۸.</ref>. پس از آن در باقی‌ مانده [[محرم]] [[سال هفتم هجری]]، برای [[جنگ]] با [[یهودیان خیبر]] که همچنان به کارشکنی و تحریک [[دشمنان اسلام]] مشغول بودند رهسپار شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۲ به بعد.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} از [[مسلمانان]] اطراف [[مدینه]] نیز خواست که در [[جنگ]] شرکت کنند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱.</ref>. عده‌ای از کسانی که در [[حدیبیه]] از [[همراهی]] [[پیامبر]] {{صل}} خودداری کرده بودند در این [[جنگ]] به [[امید]] [[غنیمت]] خواستند با حضرت همراه شوند که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "هیچ کس با ما به [[جهاد]] نیاید؛ مگر اینکه به [[راستی]] [[مشتاق]] [[جهاد]] در [[راه خدا]] باشد" و فرمود که این مطلب را به اطلاع عموم برسانند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۷.</ref>
جمعی از ساکنان [[شهر مدینه]] یهود بودند. ساکنان منطقه خیبر همه [[یهودی]] بودند<ref>خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۲۲؛ احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابن‌اثیر جزری (عزالدین)، الکامل، ج۲، ص۲۱۶.</ref>. علت حضور آنان در این منطقه از [[حجاز]]، [[آگاهی]] یهود از مهاجرت محمد [[پیامبر خاتم]]{{صل}} به این محدوده بوده است. [[یهودیان]] به شوق دیدار [[پیامبر]] و [[منجی]] به اینجا آمده بودند؛ اما وقتی [[پیامبر اسلام]] به مدینه آمدند، یهود در برابر ایشان ایستادند. یکی از این تقابل‌ها جنگ خیبر است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۱۲.</ref>.


== هدف از حمله به خیبر ==
== حرکت به سوی [[خیبر]] ==
در [[سال هفتم هجری]]، رسول خدا {{صل}}، برای خاموش کردن کانون [[توطئه]] [[یهودیان]]، به سوی خیبر رفت. خیبر در ۱۶۵ کیلومتری شمال [[مدینه]]<ref>شراب، ص۱۱۰.</ref> و [[قطب]] اصلی [[کشاورزی]] [[حجاز]] در [[صدر اسلام]] بود و خرمای فراوانی داشت و نیروهای نظامی بسیاری در آن حضور داشتند<ref>واقدی، ج۲، ص۶۳۴.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} پس از بازگشت از [[حدیبیه]]، حدود یک ماه در [[مدینه]] به سر برد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۸.</ref>. پس از آن در باقی‌ مانده [[محرم]] [[سال هفتم هجری]]، برای [[جنگ]] با یهودیان خیبر که همچنان به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند رهسپار شد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۲ به بعد.</ref>. [[پیامبر]] {{صل}} از [[مسلمانان]] اطراف [[مدینه]] نیز خواست که در [[جنگ]] شرکت کنند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱.</ref>. عده‌ای از کسانی که در [[حدیبیه]] از [[همراهی]] [[پیامبر]] {{صل}} خودداری کرده بودند در این [[جنگ]] به [[امید]] [[غنیمت]] خواستند با حضرت همراه شوند که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "هیچ کس با ما به [[جهاد]] نیاید؛ مگر اینکه به [[راستی]] [[مشتاق]] [[جهاد]] در [[راه خدا]] باشد" و فرمود که این مطلب را به اطلاع عموم برسانند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.</ref>. پیامبر با ۱۶۰۰ سرباز و ۲۰۰ سواره‌نظام به سوی [[خیبر]] پیشروی کرد.
 
حضرت، [[سباع بن عرفطه غفاری]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۱۹۸.</ref> و به سوی [[خیبر]] حرکت کرد. [[رسول خدا]] {{صل}} ابتدا از [[مدینه]] رهسپار "عصر" ـ کوهی میان [[مدینه]] و وادی فرع ـ شد، سپس از آنجا به صهباء ـ یک منزلی [[خیبر]] ـ و بعد تا وادی رجیع پیش رفت<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۸.</ref>. با این کار، حضرت، ارتباط بین یهودیان خیبر و قبیله هم پیمانش ـ [[غطفان]] ـ را قطع کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۳۰.</ref>. [[قبیله غطفان]] با شنیدن خبر لشکرکشی حضرت برای کمک به یهودیان خیبر، آماده شدند و تا یک منزل هم پیش رفتند؛ ولی از [[ترس]] اینکه [[لشکر]] [[اسلام]] در غیابشان به [[خانه]] و دیار آنها حمله کند و [[زن]] و بچه‌هایشان را به [[اسارت]] ببرند، به خانه‌های خود بازگشتند و دست از [[یاری]] [[یهودیان]] برداشتند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰؛ حمیری کلاعی، ابوالربیع، الاکتفاء بما تصنمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثه الختفاء ج۱، ص۴۷۷.</ref>.


[[هدف]] [[مسلمانان]] از [[لشکرکشی]] به خیبر، از میان برداشتن کانون خطری بود که همواره [[دولت اسلامی]] در مدینه را مورد [[تهدید]] قرار می‌داد؛ زیرا خیبر، [[پناهگاه]] [[مخالفان]] [[دولت]] مدینه همچون [[بنی نضیر]] و پشتوانه [[قریش]] و محرک [[قبیله غطفان]] و بنی [[فزاره]] به شمار می‌آمد و دستیابی به آن، موجب از میان رفتن تحرکات و فعالیت‌های [[مخالفان پیامبر]] بود و موانعی که برای [[گسترش اسلام]] در شمال شبه جزیره وجود داشت، از میان می‌رفت<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۷؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>.
[[پیامبر]] {{صل}} بدون اینکه قصد خود را با کسی در میان بگذارد، شب‌ هنگام به پای قلعه [[خیبر]] رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۹.</ref>. چون صبح شد [[رسول خدا]] {{صل}} به [[سپاه]] خود، [[فرمان]] آماده‌باش داد که جلوی درب قلعه [[منتظر]] بمانند. [[یهودیان]] مانند هر روز، قلعه‌های خود را گشودند و با بیل، تیشه و دیگر وسایل کار، بیرون آمدند که ناگاه [[پیامبر]] {{صل}} و سپاهیانش را در برابر خود دیدند و وحشت‌زده فریاد زدند: "این [[محمد]] {{صل}} است که با سپاهیانش آمده است"؛ از این‌رو به داخل قلعه‌ها فرار کردند و درها را بستند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۹- ۳۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۴۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۶۵-۱۶۷؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۲۰؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲]]، ص۴۳۹ ـ ۴۴۱.</ref>


== آغاز [[جنگ]] ==
== هدف از حمله به خیبر ==
[[مسلمانان]] [[جنگ]] را از جنوب "نطاة" شروع کرده سپس به شمال آن کشاندند تا اینکه آنجا را [[فتح]] کردند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۴۵.</ref>. اولین قلعه‌ای که در این منطقه [[فتح]] شد "ناعم" بود<ref>خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۲.</ref>. این قلعه که خود از چند قلعه کوچک‌تر تشکیل می‌شد از سخت‌ترین و دشوارترین این دژها بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۲.</ref> و به جهت موقعیت استراتژیکی‌اش، در خط مقدم [[دفاعی]] [[یهودیان]]، قرار داشت؛ از این لحاظ، [[فتح]] این قلعه، اهمیت بسیاری داشت.
انگیزه اصلی از لشکرکشی [[رسول خدا]] {{صل}} به [[خیبر]]، نابودی مرکز [[توطئه]] در شمال مدینه بود، زیرا از آغاز حضور [[مسلمانان]] در مدینه، منطقه خیبر و یهودیان ساکن آن، همچنین [[قبایل]] اطراف که بیشتر زیر تأثیر و نفوذ خیبر بودند، مدینه را [[تهدید]] می‌کردند. مورّخان و سیره‌نویسان، برخلاف شیوه معمول خود که پیش از بیان هر غزوه، به بیان علت وقوع آن پرداخته‌اند، درباره [[پیکار خیبر]] به عوامل آن تصریح نکرده‌اند؛ گویا گزارش‌های متعدد درباره ناامنی شمال مدینه، موضوع را نزد آنان [[قطعی]] کرده است، چنان که رویدادهای سال پیش از [[نبرد]] و سریه‌هایی که به آن‌سو انجام شدند، نشان‌دهنده ناامن بودن آن منطقه و توطئه‌های مکرر یهود خیبر و قبایل هم‌پیمان آنهایند.


[[جنگ]]، شدت گرفت و کار گره خورده بود، [[رسول خدا]] {{صل}} [[پرچم]] [[جنگ]] را که سفید رنگ بود به دست [[ابوبکر]] داد و او را برای [[فتح]] آن فرستاد؛ اما نتوانست کاری از پیش ببرد و بازگشت. فردایش [[پرچم]] را به دست [[عمر بن خطاب]] داد؛ اما او نیز [[شکست]] خورد و عقب نشست<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴.</ref>.
از سال ۴ هجرت که [[قبیله بنی‌نضیر]] پس از پیمان‌شکنی و اعلام [[جنگ]] با پیامبر {{صل}} به [[تسلیم]] و [[مهاجرت]] به خیبر وادار گردیدند، دشمنی‌شان با مسلمانان تشدید شد و از خیبر که در آنجا قلعه و [[کشاورزی]] داشتند برای [[دشمنی]] با رسول خدا {{صل}} سود جستند و زمینه‌های نبرد [[احزاب]] را فراهم آوردند<ref>السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۶۸۳؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ الطبقات، ج ۲ ص ۶۵ ـ ۶۶.</ref>.<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲]]، ص۴۳۶ ـ ۴۳۸؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۶۵-۱۶۷.</ref>


[[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: "فردا اگر [[خدا]] بخواهد [[پرچم]] را به دست مرد بسیار حمله کننده‌ای که فرار نمی‌کند می‌سپارم که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] می‌دارد و [[خدا]] و رسولش نیز او را [[دوست]] می‌دارند و برنمی‌گردد تا اینکه [[خداوند]] به دست او قلعه را [[فتح]] می‌کند"<ref>{{متن حدیث|لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُه‏}}؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ با اندکی تغییر در: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵.</ref>.
عامل دیگری که پیامبر{{صل}} را مصمم ساخت، تا [[قدرت]] خیبریان را در هم شکند و آنها را خلع سلاح کند؛ این بود که پیامبر{{صل}} به سراسر [[جهان]] مکاتبه نموده و همه آنها را با لحن [[قاطع]] به اسلام [[دعوت]] کرده بود. در این صورت هیچ بعید نبود که ملت یهود آلت دست کسری و قیصر شوند و با کمک قدرت‌های خارجی، اسلام را در معرض خطر قرار دهند و یا قدرت‌ها را علیه اسلام بشورانند. چنان که [[مشرکان]] را بر ضد اسلام شورانیدند. از این رو پیامبر{{صل}} لازم دیدند هر چه زودتر [[آتش]] خطر را برای همیشه خاموش کند<ref>فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۲۴۰.</ref>.<ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۳۱-۳۳۵.</ref>


هر کدام این [[آرزو]] را در [[ذهن]] خود می‌پروراندند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲.</ref> تا اینکه فردای آن روز [[رسول خدا]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} را‌ طلبید. ایشان به درد چشم [[مبتلا]] بود و [[اصحاب]]، ایشان را در حالی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آوردند که پارچه‌ای بر روی چشمانش بسته بود. حضرت، [[آب]] دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالید<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲؛ ابوبکر بیهقی دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۵.</ref>، سپس فرمود: "این [[پرچم]] را بگیر و پیش برو تا [[خدا]] قلعه را برای تو بگشاید". سپس برای او و یارانش [[دعا]] فرمود. [[علی]] {{ع}} [[پرچم]] را گرفت و به سرعت، به طرف قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید. حضرت، [[پرچم]] را وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در [[زمین]] فرو برد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.</ref>.
== آغاز [[جنگ]] ==
=== [[فتح]] بخش نطات ===
هنگامی که [[سپاه]] به آستانه خیبر رسید، آن حضرت سپاه را ایستاند و دعایی خواند و از خدا خواست آنچه [[خیر]] و خوبی است از آن منطقه به [[مسلمانان]] عنایت فرماید و آنان را از [[شرور]] آن منطقه [[حفظ]] فرماید؛ سپس فرمود به [[نام خدا]] حرکت کنید<ref>السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۷۹۲.</ref>. بخش نطات که قلعه‌های ناعم، [[زبیر]] و [[مصعب بن معاذ]] در آن قرار داشتند، نخستین بخشی بود که [[پیامبر]] {{صل}} می‌خواست آن را فتح کند<ref>ر. ک: المغازی، ج ۲، ص ۶۴۳ ـ ۶۴۵.</ref>، از این رو سپاهیان شبانه در منطقه اردو زدند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۸۷.</ref>. خیبریان [[گمان]] نمی‌کردند مسلمانان بدانجا [[لشکر]] بکشند، زیرا امکانات و [[اسلحه]] فراوان داشتند، از همین رو [[یهودیان]] [[مدینه]]، مسلمانان را از حمله به خیبر برحذر می‌داشتند و با به رخ کشیدن دژها و فراوانی جنگجویان خیبر، آنان را می‌ترساندند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۳۷.</ref>، هرچند دستگیری جاسوس [[خیبر]] در میان راه نشان داد آنها ترسیده‌اند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۴۰.</ref> و سخنانشان جنبه روانی دارد. خیبریان که برای کارهای روزانه خود از قلعه‌ها بیرون آمدند، با لشکر اسلام روبه‌رو شده و گریختند و به قلعه‌ها بازگشتند<ref>السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref>. در این مرحله، [[حباب بن منذر انصاری]] جایگاه استقرار [[پیامبر]] {{صل}} را به [[ادله]] متعدد نظامی نامناسب دانست و پیشنهاد داد که در یک دشت اردو زنند، تا از اقدامات ایذایی و غافل‌گیرانه [[یهود]] در [[امان]] باشند و [[رسول خدا]] {{صل}} پذیرفت<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۴۳ ـ ۶۴۴.</ref> و سپس [[سپاه]] در منطقه‌ای [[امن]] به نام [[رجیع]] اردو زد<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۸.</ref> و حضرت آنان را سامان داد. [[مسلمانان]] روزها به محاصره قلعه‌های نطات می‌پرداختند و شب‌ها به اردوگاهشان در رجیع باز می‌گشتند<ref>سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۰.</ref>. ناعم، نخستین قلعه منطقه نطات، پس از چند [[روز]] فتح شد و "محمود بن مسلمه انصاری" به [[شهادت]] رسید<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۱۷</ref>.


نخستین نفر از [[یهودیان]] که به [[جنگ]] [[مسلمانان]] آمد [[حارث]]، [[برادر]] مرحب خیبری بود. [[مسلمانان]] با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما [[علی]] {{ع}} ماند، با وی جنگید و او را به [[هلاکت]] رساند. همراهان [[حارث]]، به سوی قلعه گریختند و در را بستند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۴.</ref>. در این هنگام مرحب در حالی که کلاهخودی [[یمنی]] داشت و سنگی سوراخ شده به اندازه تخم مرغ بر سر گذاشته بود، رجزخوان بیرون آمد و مبارز‌ طلبید. [[علی]] {{ع}} نیز به رجز او پاسخی درخور داد؛ سپس ضرباتی بین آن دو رد و بدل شد تا اینکه [[علی]] {{ع}} ضربتی بر مرحب زد که سنگ، کلاهخود و سر او را تا دندان‌هایش شکافت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۴۱۱.</ref>؛ سپس ایشان به سوی قلعه حمله‌ور شد. مردی [[یهودی]] ضربتی زد که سپر از دست حضرت افتاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳.</ref>. [[علی]] {{ع}} نیز یکی از درهای قلعه را گرفت و آن را از جا کند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.</ref> و سپر خویش قرار داد. همچنان که درب قلعه در دست او بود؛ می‌جنگید تا اینکه قلعه [[فتح]] شد، آن‌گاه در را انداخت. [[ابورافع]] [[غلام]] [[پیامبر]] {{صل}} می‌گوید: "بعد از [[جنگ]]، من و هفت نفر دیگر سعی کردیم در را سر جایش قرار دهیم؛ اما نتوانستیم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.</ref>. دیگر قلعه‌ای که به دست [[مسلمانان]] [[فتح]] شد، قلعه [[صعب بن معاذ]] بود. عده‌ای از [[مسلمانان]] به [[فرماندهی]] [[حباب بن منذر]] به این قلعه حمله کردند. [[جنگ]] شدیدی در گرفت و سه روز، قلعه در [[محاصره]] [[مسلمانان]] قرار داشت تا اینکه سرانجام این قلعه نیز [[فتح]] شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.</ref> و بسیاری از [[یهودیان]] آنجا به قلعه [[زبیر]] گریختند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.</ref>. سپس [[پیامبر]] {{صل}} همراه دیگر [[مسلمانان]] به قلعه [[زبیر]] رفت و آنجا را نیز محاصره کردند. این قلعه، بسیار بلند و در بلندای قله‌ای قرار داشت که نه با اسب می‌توانست به آنجا رفت و نه پیاده<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.</ref>.
از دشواری‌های این مرحله، [[بیمار]] شدن برخی از مسلمانان و تب کردن آنان بود که بر اثر خوردن میوه‌ای سبز رنگ روی داده بود<ref>سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱.</ref>. افزون بر این، پس از مدتی آذوقه بخش‌هایی از [[سپاه]] ـ همچون [[بنی‌اسلم]] ـ به پایان رسید و [[فتح]] قلعه دوم یعنی [[صعب بن معاذ]] بسیار دشوار می‌نمود. در این قلعه ۵۰۰ [[جنگجو]] بود که پس از سه [[روز]] محاصره و نبردی سنگین فتح شد و کاستی تأمین تدارکات سپاه را برای مدتی برطرف ساخت، زیرا بیشترین [[میزان]] خوراکی از جمله خرما، روغن، جو و عسل در [[خیبر]] در این قلعه بود. [[پیامبر]] {{صل}} از [[مسلمانان]] خواست تنها از آن بخورند و با خود نبرند. قلعه بعدی، آخرین قلعه منطقه نطات بود که بر بلندی قرار داشت و از آنجا که بعدها به [[زبیر]] تعلق گرفت، به قلعه زبیر معروف شد<ref>سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳</ref>. فتح این قلعه بسیار دشوار بود؛ ولی با [[همکاری]] یکی از یهودیان آشکار شد که منبع آب این قلعه بیرون از آن قرار دارد، از این‌رو پیامبر {{صل}} با فشار آوردن به ساکنان آن، آنان را واداشت از قلعه‌ها بیرون رفته و با مسلمانان نبرد کنند. این [[پیکار]] نیز دشوار خوانده شده است و در آن ۱۰ یهودی کشته شدند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۶۶.</ref>.<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲]]، ص۴۴۱ ـ ۴۴۲.</ref>


[[رسول خدا]] {{صل}} سه روز، آنها را در محاصره گرفت تا اینکه با کمک یک [[مرد]] [[یهودی]] به نام "غزال"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.</ref> راه رسیدن آنها را به [[آب]]، [[قطع]] کرد. آنها نیز به خاطر [[تشنگی]] نتوانستند [[مقاومت]] کنند. به همین [[دلیل]] از قلعه بیرون آمدند و جنگیدند تا [[شکست]] خوردند. این قلعه که آخرین آنها در منطقه "نطاة" بود به دست [[مسلمانان]] [[فتح]] شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.</ref>.
=== فتح بخش شق ===
پس از این مرحله، پیامبر {{صل}} فتح قلعه‌های منطقه شق را در برنامه خود قرار داد؛ نخستین قلعه‌ای که در این منطقه تصرف شد، اُبَی نام داشت. پس از درگیری تن به تن دو تن از خیبریان، دیگر سپاهیان نیز به [[نبرد]] پرداخته و پس از [[جنگ]] کوتاهی به قلعه نزار گریختند؛ قلعه‌ای که سپاهیان فراری از نبردهای پیشین در آن جای گرفته بودند و بیشترین [[میزان]] [[تیراندازی]] و سنگ پراکنی در این محاصره روی داد؛ ولی این قلعه نیز تصرف شد<ref>دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۲۶.</ref> به همراه خوراک، [[اسلحه]] و گوسفندان بسیاری<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۵۳.</ref>.<ref>[[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲]]، ص۴۴۲.</ref>


آخرین قلعه‌هایی که [[فتح]] شد، وطیح و سلالم بودند که پس از ده روز محاصره<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۲.</ref>، چون توان [[مقاومت]] در خود ندیدند، [[تسلیم]] شدند. آنها از [[رسول خدا]] {{صل}} خواستند که اموالشان را در برابر [[حفظ جان]] خود و [[آزادی]] [[زنان]] و بچه‌هایشان برجا گذارند و از آنجا کوچ کنند. حضرت، خواسته آنها را پذیرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴.</ref>. در پی [[تسلیم]] خیبر، [[یهودیان]] [[فدک]] نیز به همین ترتیب، خود را [[تسلیم]] [[حضرت رسول]] [[خدا]] {{صل}} کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۶۷-۱۷۱؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
=== [[فتح]] بخش کتیبه و کندن درب قلعه قموص به دست [[علی]] {{ع}} ===
سرانجام، [[سپاه]] [[پیامبر]] {{صل}} وارد منطقه کتیبه، آخرین منطقه [[خیبر]] شد. مهم‌ترین و مستحکم‌ترین قلعه این منطقه قموص نام داشت که به رغم [[دشواری]] ۱۰ [[روز]] در محاصره ماند. در این مرحله که [[رسول خدا]] {{صل}} دچار سردرد شده بود و در اردوگاه به سر می‌برد، فرماندهی سپاه را یک روز به [[ابوبکر]] و روزی دیگر به [[عمر]] سپرد؛ اما آنان از [[یهودیان]] [[شکست]] خورده و بدون [[پیروزی]] بازگشتند؛ آن گاه حضرت فرمود: «فردا پرچم را به دست فردی خواهم سپرد که [[خدا]] و [[رسول]] او را [[دوست]] دارد و خدا و رسول نیز [[دوستدار]] اویند، او بر [[دشمن]] [[یورش]] می‌برد و هرگز پشت به دشمن نمی‌کند تا [[خداوند]] فتح و پیروزی را به دست توانای او قرار دهد»<ref>{{متن حدیث|لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ}}؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ با اندکی تغییر در: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵.</ref>. این [[روایت]] را گروهی از [[صحابه]] سرشناس، مانند [[سعد بن ابی‌وقاص]] و [[ابوسعید خدری]] [[نقل]] کرده‌اند<ref>سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۵؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۳۰۱ ـ ۳۰۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹۹.</ref>. [[صحابه]]، شب را در این [[اندیشه]] که صاحب این [[فضیلت]] چه کسی است، به سر بردند<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۰؛ الاصابه، ج ۴، ص ۴۶۶؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۶۲۵.</ref>. صبحگاهان وقتی [[پیامبر]] {{صل}} [[علی]] {{ع}} را در میان حاضران نیافت، در پی او فرستاد و چون آن حضرت از درد چشم [[رنج]] می‌برد، با آب دهانش چشم او را [[شفا]] بخشید و [[پرچم]] را به دستش سپرد<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹۹؛ البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۲۲۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۸۶؛ ج ۷۳، ص ۷.</ref> و فرمود: "این [[پرچم]] را بگیر و پیش برو تا [[خدا]] قلعه را برای تو بگشاید". سپس برای او و یارانش [[دعا]] فرمود. [[علی]] {{ع}} پرچم را گرفت و به سرعت، به طرف قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید. حضرت، پرچم را وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در [[زمین]] فرو برد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.</ref>.


== حوادث مهم پیرامون [[فتح خیبر]] ==
نخستین نفر از [[یهودیان]] که به [[جنگ]] [[مسلمانان]] آمد [[حارث]]، [[برادر]] مرحب خیبری بود. مسلمانان با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما [[علی]] {{ع}} ماند، با وی جنگید و او را به هلاکت رساند. همراهان حارث، به سوی قلعه گریختند و در را بستند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۴.</ref>. در این هنگام مرحب در حالی که کلاهخودی [[یمنی]] داشت و سنگی سوراخ شده به اندازه تخم مرغ بر سر گذاشته بود، رجزخوان بیرون آمد و مبارز‌ طلبید. مرحب چنین [[رجز]] می‌خواند: در و دیوار [[گواهی]] می‌دهد که من مرحبم، قهرمانی کار آزموده و مجهز به سلاح جنگی هستم. علی{{ع}} در جواب چنین رجز خواند: {{متن حدیث|أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ ضَرْغَامُ آجَامٍ وَ لَيْثٌ قَسْوَرَةٌ}}؛ من همان کسی هستم که مادرم مرا [[حیدر]] (شیر) خواند؛ مردی [[دلاور]] و شیر [[بیشه‌ها]] هستم.
بعد از فراغت از کار خیبر، [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی وادی‌القری حرکت کرد و بعد از چند روز، فاتحانه به [[مدینه]] بازگشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۶.</ref>. بعد از [[فتح خیبر]]، [[جعفر بن ابی‌طالب]]، همراه مسلمانانی که به [[حبشه]] [[هجرت]] کرده بودند، به [[مدینه]] آمد<ref>علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.</ref>؛ [[پیامبر خدا]] {{صل}} به استقبال او برخاست و [[جعفر]] را در آغوش گرفت، میان ابروانش را بوسید و فرمود: "نمی‌دانم امروز از کدام یک بیشتر خوشحال باشم، [[فتح خیبر]] یا آمدن تو؟"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳.</ref>.


[[سوء قصد]] به [[جان]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} از دیگر حوادث مهم بعد از [[فتح خیبر]] بود. [[زینب]] دختر [[حارث]] [[یهودی]]، گوسفندی زهرآلود برای [[پیامبر]] {{صل}} آورد تا بدین وسیله، ایشان را به [[شهادت]] برساند؛ اما حضرت، متوجه قصد پلیدش شد و از خوردن آن، خودداری کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۱۷۱؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۲.</ref>
صدای ضربات [[شمشیر]] و نیزه‌های دو قهرمان [[اسلام]] و [[یهود]] [[وحشت]] عجیبی در [[دل]] ناظران پدید آورد. ناگهان شمشیر برنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاه خود و سپر را تا دندان دو نیم ساخت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۴۱۱.</ref>. این ضربت آن‌چنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند، پا به فرار گذارده به دژ پناه بردند و عده‌ای که فرار نکردند با علی تن به تن جنگیدند و کشته شدند. علی{{ع}} [[یهودیان]] فراری را تا در حصار تعقیب نمود، یک نفر از جنگ‌جویان یهود با شمشیر بر سر علی{{ع}} زد و سپر از دست آن حضرت افتاد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳.</ref>، علی{{ع}} فوراً متوجه در دژ گردید و آن را از جای خود کند و تا پایان [[کارزار]] به جای سپر استفاده کرد<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.</ref>. در نتیجه قلعه‌ای که [[مسلمانان]] ده [[روز]] پشت آن معطل شده بودند، در مدت کوتاهی گشوده شد.


==نبرد خیبر==
دیگر قلعه‌ای که به دست [[مسلمانان]] فتح شد، قلعه صعب بن معاذ بود. عده‌ای از مسلمانان به [[فرماندهی]] [[حباب بن منذر]] به این قلعه حمله کردند. [[جنگ]] شدیدی در گرفت و سه روز، قلعه در محاصره مسلمانان قرار داشت تا اینکه سرانجام این قلعه نیز فتح شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.</ref> و بسیاری از [[یهودیان]] آنجا به قلعه [[زبیر]] گریختند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.</ref>. سپس [[پیامبر]] {{صل}} همراه دیگر [[مسلمانان]] به قلعه زبیر رفت و آنجا را نیز محاصره کردند. این قلعه، بسیار بلند و در بلندای قله‌ای قرار داشت که نه با اسب می‌توانست به آنجا رفت و نه پیاده<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.</ref>.
در [[سال هفتم هجری]]، [[رسول خدا]]{{صل}}، برای خاموش کردن کانون [[توطئه]] [[یهودیان]]، به سوی قلعه‌های [[خیبر]] رفت. خیبر در ۱۶۵ کیلومتری شمال [[مدینه]]<ref>شراب، المعالم الاثیرة فی السنة و السیرة، ص۱۱۰.</ref> و [[قطب]] اصلی [[کشاورزی]] [[حجاز]] در [[صدر اسلام]] بود و خرمای فراوانی داشت و افراد نظامی بسیاری در آن حضور داشتند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.</ref>. یهودیان خیبر در هفت قلعه به نام‌های [[ناعم]]، قَموص، کَتیبه، نَطاة، شِقّ، وَطیح و سُلالم استقرار داشتند<ref>بلعمی، تاریخ نامه طبری، ج۳، ص۲۳۰.</ref>. [[هدف]] [[مسلمانان]] از [[لشکرکشی]] به خیبر، از میان برداشتن کانون خطری بود که همواره [[دولت اسلامی]] مدینه را [[تهدید]] می‌کرد؛ زیرا خیبر، [[پناهگاه]] [[مخالفان]] [[دولت نبوی]] همچون [[بنی نضیر]] و پشتوانه [[قریش]] و محرک [[قبیله غطفان]] و بنی فَزاره به شمار می‌آمد و دستیابی به آن، موجب از میان رفتن تحرکات و فعالیت‌های [[مخالفان پیامبر]] بود و موانعی که برای [[گسترش اسلام]] در شمال شبه جزیره وجود داشت، از میان می‌رفتند.
گسترش اسلام به سوی شمال، [[امنیت]] دولت اسلامی را از تهدیدهای [[غطفان]] و [[رئیس]] [[آشوب]] [[طلب]] آن، عُیینة بن حِصن [[آسوده]] می‌ساخت. همچنین موجب دست یافتن مسلمانان بر راه‌های [[تجارت]] به [[سرزمین شام]] می‌شد. رسول خدا{{صل}} پیش از رفتن به سوی [[خیبریان]]، چندین [[نامه]] به ایشان نوشت و آنان را [[بیم]] و [[اندرز]] داد، ولی خیبریان نامه رسول خدا{{صل}} را بی‌پاسخ گذاشتند. آن [[حضرت]] پس از [[اتمام حجت]] و دریافت نکردن پاسخ نامه، به سوی ایشان [[لشکر]] کشید<ref>یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۱۰.</ref>.
مسلمانان در [[جنگ خیبر]]، با [[نبرد]] و درگیری به گشودن برخی قلعه‌های محکم موفق شدند. یهودیان حاضر در دیگر قلعه‌ها، چون وضع را این گونه دیدند، تقاضای [[صلح]] کردند که رسول خدا{{صل}} تقاضای آنان را پذیرفت و بنا شد یهودیان در سرزمین‌های خود بمانند و هر گاه [[پیامبر]] [[اراده]] کرد، کوچ کنند و از آنجا بروند. یهودیان موظف شدند نیمی از محصولات سالانه کشتزارهای خویش را – که اکنون بر اساس [[دستور خدا]] به [[مالکیت]] [[مسلمانان]] حاضر در [[پیکار]] در آمده بود - در [[اختیار]] مسلمانان قرار دهند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۴۳-۳۵۲.</ref>.


[[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در [[جنگ خیبر]] نقشی چشمگیر داشت. [[رسول خدا]]{{صل}} در این [[جنگ]] پس از ناکامی [[ابوبکر]] و [[عمر]] در برابر بعضی از قلعه‌ها که [[مقاومت]] می‌کردند، جمله معروف خویش را درباره علی{{ع}} فرمود: «فردا [[پرچم]] را به دست کسی می‌دهم که [[خدا]] و رسولش او را [[دوست]] دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست می‌دارد، [[خداوند]] به دست او [[پیروزی]] دهد و او فرار کننده از جنگ نیست»<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۴۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۳؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۱۷۷؛ مقریزی، امتاع الاسماع، ج۱۱، ص۲۸۹: {{متن حدیث|فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ يَفْتَحُ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ لَيْسَ بِفَرَّارٍ}}. این حدیث به «حدیث رایت» معروف شده است.</ref>. [[روز]] بعد امیر مؤمنان علی{{ع}} [[مأمور]] گشودن دو قلعه وَطیح و سُلالم<ref>استاد جعفر مرتضی عاملی درباره اینکه کدام قلعه به دست امام علی{{ع}} فتح شد بحثی دارند. ر.ک: الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج۱.</ref> شد، [[یهودیان]] به [[مبارزه]] با او در آمدند، آن [[حضرت]] نخست [[حارث]] و سپس مرحب دو [[دلاور]] نامدار [[یهودی]] را به [[خاک]] افکند و این [[رجز]] را می‌خواند:
[[رسول خدا]] {{صل}} سه روز، آنها را در محاصره گرفت تا اینکه با کمک یک [[مرد]] یهودی به نام "غزال"<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.</ref> راه رسیدن آنها را به آب، [[قطع]] کرد. آنها نیز به خاطر [[تشنگی]] نتوانستند [[مقاومت]] کنند. به همین [[دلیل]] از قلعه بیرون آمدند و جنگیدند تا [[شکست]] خوردند. این قلعه که آخرین آنها در منطقه "نطاة" بود به دست مسلمانان فتح شد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.</ref>.
من همان کسی هستم که مادرم نام مرا شیر ([[حیدر]]) نهاده
به سان شیر بیشه‌ام و دیدارم [[خوف]] انگیز است
و در مبارزه‌ها سنگ تمام می‌گذارم<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۵؛ [[احمد بن حنبل]]، [[فضائل الصحابه]]، ج۲، ص۷۵۱؛ [[حلبی]]، [[السیرة الحلبیه]]، ج۱، ص۵۵:
{{متن حدیث|أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ *** كَلَيْثِ غَابَاتٍ كَرِيهِ الْمَنْظَرَةِ *** أَكِيلُكُمْ بِالسَّيْفِ كَيْلَ السَّنْدَرَةِ}}.</ref>.


در همین [[نبرد]] چون سپر از کف امیر مؤمنان علی{{ع}} به [[زمین]] افتاد، در یکی از قلعه‌ها را کند و به عنوان سپر از آن استفاده کرد، سپس آن را برای گذر مسلمانان بر روی [[خندق]] انداخت. سنگینی در به قدری بود که پس از پایان [[جنگ]] چهل و یا هفتاد نفر نتوانستند آن را جابه‌جا کنند<ref>بیهقی، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۱۲؛ محب طبری، ذخائر العقبی، ج۱، ص۲۳۵.</ref>.
آخرین قلعه‌هایی که فتح شد، وطیح و سلالم بودند که پس از ده روز محاصره<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۲.</ref>، چون توان [[مقاومت]] در خود ندیدند، [[تسلیم]] شدند. آنها از [[رسول خدا]] {{صل}} خواستند که اموالشان را در برابر حفظ جان خود و [[آزادی]] [[زنان]] و بچه‌هایشان برجا گذارند و از آنجا کوچ کنند. حضرت، خواسته آنها را پذیرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴.</ref>. در پی تسلیم [[خیبر]]، [[یهودیان]] [[فدک]] نیز به همین ترتیب، خود را تسلیم [[حضرت رسول]] [[خدا]] {{صل}} کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۶۷-۱۷۱؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۳۰؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۱]] ص ۲۲۰؛ [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۱۵؛ [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۳۳۱-۳۳۵؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲]]، ص۴۴۲ ـ ۴۴۵.</ref>
[[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[فتح خیبر]]، سراغ [[یهودیان]] [[وادی القری]] رفت. آنان را به [[اسلام]] فرا خواند. یهودیان نپذیرفتند. پس از [[جنگی]] مختصر [[تسلیم]] شدند. رسول خدا{{صل}} با آنان نیز [[رفتاری]] همانند یهودیان [[خیبر]] کرد و [[زمین‌ها]] و نخلستان‌ها را در اختیارشان قرار داد. چون خبر یهودیان خیبر و وادی القری به [[یهود]] [[تیماء]] رسید، [[مقاومت]] در برابر اسلام را [[بیهوده]] دیدند و با [[پیامبر]] [[مصالحه]] کردند تا در برابر پرداخت [[جزیه]] در [[سرزمین]] خود بمانند و آئین خود را نگه دارند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۱۰-۷۱۱.</ref>.


یهودیان [[فدک]] نیز که در نزدیکی خیبر سکونت داشتند، چون از [[چیرگی]] [[مسلمانان]] بر [[خیبریان]] [[آگاه]] شدند، از رسول خدا{{صل}} تقاضای [[صلح]] کردند که آن [[حضرت]] موافقت فرمود. از آنجا که سرزمین فدک بدون [[لشکرکشی]] و جنگ، فتح شده بود، در [[اختیار]] رسول خدا{{صل}} قرار گرفت و از [[اموال]] خالصه آن<ref>اموال و سرزمین‌هایی که بدون جنگ و درگیری در اختیار حکومت قرار می‌گرفت، «اموال خالصه» نام داشت و چگونگی مصرف آن در اختیار رسول خدا{{صل}} بود. سربازان مسلمان در آن حقی نداشتند. خداوند در آیه ۶ و ۷ سوره حشر درباره فیء چنین می‌فرماید: و آنچه خدا از داراییشان به پیامبر خود غنیمت داد، آن نبود که شما با اسب یا شتری بر آن تاخته بودید؛ بلکه خدا پیامبرانش را بر هر که بخواهد مسلط می‌سازد، و خدا بر هر چیزی قادر است. آن غنیمتی که خدا از مردم قریه‌ها نصیب پیامبرش کرده است از آن خداست و پیامبر و خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و مسافران در راه مانده، تا میان توانگرانتان دست به دست نشود. هر چه پیامبر به شما داد بستانید، و از هر چه شما را منع کرد اجتناب کنید و از خدا بترسید که خدا سخت عقوبت است.</ref> [[حضرت]] به شمار آمد. بنابر [[منابع تفسیری]] و [[حدیثی]] [[شیعه]] و برخی [[منابع اهل سنت]]، [[رسول خدا]]{{صل}} بر اساس [[آیه]]: {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان و نیز (حقّ) مستمند و در راه مانده را و هیچ‌گونه فراخ‌رفتاری مورز» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref>؛ [[فدک]] را در سال هفتم و پس از [[جنگ خیبر]] به [[فاطمه زهرا]]{{س}} داد<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۴۳؛ قمی، تفسیر، ج۲، ص۱۸؛ حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۷.</ref>. پس از رسول خدا{{صل}}، فدک از سوی [[خلفا]] [[غصب]] شد و [[احتجاج]] [[فاطمه]]{{س}} و تلاش‌های [[امام علی]]{{ع}} برای باز پس‌گیری آن سودی نبخشید. علی{{ع}} بعدها در نامه‌ای که به [[عثمان بن حنیف]] نوشت، تأکید کرد که فدک (در عصر رسول خدا{{صل}}) در [[اختیار]] ایشان بوده است<ref>سیدرضی، نهج البلاغه، خطبه نامه قصار، ص۴۱۷.</ref>. بر اساس برخی [[روایات]]، کار فتح و [[مصالحه]] فدک به [[دست امام]] علی{{ع}} انجام شد<ref>قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۱، ص۳۲۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۲۰۹؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج۲۱، ص۲۲.</ref>.
== حوادث مهم پیرامون [[فتح خیبر]] ==
بعد از فراغت از کار [[خیبر]]، [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی [[وادی‌القری]] حرکت کرد و بعد از چند روز، فاتحانه به [[مدینه]] بازگشت<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۶.</ref>. بعد از [[فتح خیبر]]، [[جعفر بن ابی‌طالب]]، همراه مسلمانانی که به [[حبشه]] [[هجرت]] کرده بودند، به مدینه آمد<ref>علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.</ref>؛ [[پیامبر خدا]] {{صل}} به استقبال او برخاست و جعفر را در آغوش گرفت، میان ابروانش را بوسید و فرمود: "نمی‌دانم امروز از کدام یک بیشتر خوشحال باشم، فتح خیبر یا آمدن تو؟"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳.</ref>؛ سپس فرمود: آیا می‌خواهی هدیه‌ای به تو دهم؟ آن‌گاه که [[مردم]] می‌انگاشتند [[پیامبر]] {{صل}} طلا و نقره به وی خواهد داد، نمازی را به او یاد داد که بعدها به [[نماز]] جعفر معروف گشت<ref>تهذیب، ج ۳، ص ۱۸۶.</ref>.


در همین سال [[جعفر بن ابی طالب]] و همراهانش که به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کرده بودند، با تقاضای رسول خدا{{صل}} به [[مدینه]] بازگشتند. جعفر و یارانش زمانی به مدینه رسیدند که [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] در منطقه [[خیبر]] در حال [[پیکار]] با [[یهود]] بودند. این گروه بی‌درنگ راهی خیبر شدند و چون رسول خدا{{صل}} ایشان را دید، چنان شادمان شد که [[اشک شوق]] در دیدگان مبارکش جمع شد و پیشانی جعفر را بوسید و فرمود: نمی‌دانم از [[پیروزی]] [[نبرد خیبر]] به دست علی شادمان باشم یا به آمدن جعفر<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۵۹؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۳؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ صدوق، الخصال، ج۱، ص۷۶-۷۷؛ ج۲، ص۴۸۴؛ همو، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۲۵۴.</ref>؛ پیامبر{{صل}} ایشان را در [[غنائم]] خیبر سهیم کرد<ref>بخاری، الصحیح، ج۴، ص۵۵؛ مسلم، الصحیح، ج۷، ص۱۲۷.</ref> و نمازی که به [[نماز]] [[جعفر طیار]] معروف است به او یاد داد<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۸۶.</ref>. همچنین [[پیامبر خدا]]{{صل}} در [[ذی قعده]] [[سال]] هفتم به [[زیارت]] [[خانه خدا]] رفت و [[عمره]] سال گذشته خود را که [[قریش]] مانع آن شده بود، [[قضا]] کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۷۰؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۱، ص۳۵۳ (چاپ زکار، ج۱، ص۴۴۵).</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام (کتاب)|تاریخ اسلام]] ص ۱۹۱.</ref>
سوء قصد به [[جان]] [[پیامبر خاتم]] {{صل}} از دیگر حوادث مهم بعد از فتح خیبر بود. زینب دختر حارث یهودی، گوسفندی زهرآلود برای [[پیامبر]] {{صل}} آورد تا بدین وسیله، ایشان را به [[شهادت]] برساند؛ اما حضرت، متوجه قصد پلیدش شد و از خوردن آن، خودداری کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)| فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۱۷۱؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۶۴-۶۵؛ [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲]]، ص۴۴۵؛ [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه]]، ص ۱۲۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[غزوه خیبر (مقاله)|غزوه خیبر]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:000063.jpg|22px]] [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲''']]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱''']]
# [[پرونده:000063.jpg|22px]] [[مصطفی صادقی|صادقی، مصطفی]]، [[خیبر / غزوه (مقاله)|مقاله «غزوه»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲''']]
# [[پرونده:1100521.jpg|22px]] [[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه (کتاب)|'''سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:151911.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱ (کتاب)|'''پیشوایان هدایت ج۱''']]
# [[پرونده:IM010504.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی]]، [[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد]]، [[حسین حسینیان مقدم|حسینیان]]، [[تاریخ اسلام ج۱ (کتاب)|'''تاریخ اسلام ج۱''']]
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']]
# [[پرونده:IM009684.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|'''مظلومیت پیامبر''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۶

خیبر منطقه‌ای در ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه قرار دارد که دارای هفت قلعه، مزارع و نخلستان‌های بسیار است. رسول خدا (ص) در سال هفتم هجری پس از بازگشت از حدیبیه، برای خاموش کردن کانون توطئه یهودیان و جنگ با یهودیان خیبر که به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند رهسپار شد. این جنگ با تدبیر پیامبر اکرم (ص)، رشادت امیرالمؤمنین (ع) و فداکاری مسلمانان با پیروزی تمام شد.

مقدمه

«خیبر»، منطقه‌ای حاصل‌خیز در شمال مدینه بود که با مدینه سی و دو فرسنگ[۱] یعنی سه روز راه[۲] و به گزارشی ۵ روز[۳]، مطابق ۱۶۵ کیلومتر فاصله داشت[۴]. ساکنان آنها یهودیانی بودند که به این سرزمین مهاجرت کرده[۵] و با دیگر قبایل مناطق مجاور خود، از جمله غطفان، هم‌پیمان بودند[۶]. از دید اقتصادی، خیبر اهمیت کشاورزی و بازرگانی داشت: خرمای آن زبانزد و مشهور بود و در ضرب‌المثلی آمده که "بردن خرما به خیبر بیهوده است"[۷].[۸]

علت مهاجرت یهود به مدینه و خیبر

جمعی از ساکنان شهر مدینه یهود بودند. ساکنان منطقه خیبر همه یهودی بودند[۹]. علت حضور آنان در این منطقه از حجاز، آگاهی یهود از مهاجرت محمد پیامبر خاتم(ص) به این محدوده بوده است. یهودیان به شوق دیدار پیامبر و منجی به اینجا آمده بودند؛ اما وقتی پیامبر اسلام به مدینه آمدند، یهود در برابر ایشان ایستادند. یکی از این تقابل‌ها جنگ خیبر است[۱۰].

حرکت به سوی خیبر

رسول خدا (ص) پس از بازگشت از حدیبیه، حدود یک ماه در مدینه به سر برد[۱۱]. پس از آن در باقی‌ مانده محرم سال هفتم هجری، برای جنگ با یهودیان خیبر که همچنان به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند رهسپار شد[۱۲]. پیامبر (ص) از مسلمانان اطراف مدینه نیز خواست که در جنگ شرکت کنند[۱۳]. عده‌ای از کسانی که در حدیبیه از همراهی پیامبر (ص) خودداری کرده بودند در این جنگ به امید غنیمت خواستند با حضرت همراه شوند که رسول خدا (ص) فرمود: "هیچ کس با ما به جهاد نیاید؛ مگر اینکه به راستی مشتاق جهاد در راه خدا باشد" و فرمود که این مطلب را به اطلاع عموم برسانند[۱۴]. پیامبر با ۱۶۰۰ سرباز و ۲۰۰ سواره‌نظام به سوی خیبر پیشروی کرد.

حضرت، سباع بن عرفطه غفاری را جانشین خود در مدینه قرار داد[۱۵] و به سوی خیبر حرکت کرد. رسول خدا (ص) ابتدا از مدینه رهسپار "عصر" ـ کوهی میان مدینه و وادی فرع ـ شد، سپس از آنجا به صهباء ـ یک منزلی خیبر ـ و بعد تا وادی رجیع پیش رفت[۱۶]. با این کار، حضرت، ارتباط بین یهودیان خیبر و قبیله هم پیمانش ـ غطفان ـ را قطع کرد[۱۷]. قبیله غطفان با شنیدن خبر لشکرکشی حضرت برای کمک به یهودیان خیبر، آماده شدند و تا یک منزل هم پیش رفتند؛ ولی از ترس اینکه لشکر اسلام در غیابشان به خانه و دیار آنها حمله کند و زن و بچه‌هایشان را به اسارت ببرند، به خانه‌های خود بازگشتند و دست از یاری یهودیان برداشتند[۱۸].

پیامبر (ص) بدون اینکه قصد خود را با کسی در میان بگذارد، شب‌ هنگام به پای قلعه خیبر رسید[۱۹]. چون صبح شد رسول خدا (ص) به سپاه خود، فرمان آماده‌باش داد که جلوی درب قلعه منتظر بمانند. یهودیان مانند هر روز، قلعه‌های خود را گشودند و با بیل، تیشه و دیگر وسایل کار، بیرون آمدند که ناگاه پیامبر (ص) و سپاهیانش را در برابر خود دیدند و وحشت‌زده فریاد زدند: "این محمد (ص) است که با سپاهیانش آمده است"؛ از این‌رو به داخل قلعه‌ها فرار کردند و درها را بستند[۲۰].[۲۱]

هدف از حمله به خیبر

انگیزه اصلی از لشکرکشی رسول خدا (ص) به خیبر، نابودی مرکز توطئه در شمال مدینه بود، زیرا از آغاز حضور مسلمانان در مدینه، منطقه خیبر و یهودیان ساکن آن، همچنین قبایل اطراف که بیشتر زیر تأثیر و نفوذ خیبر بودند، مدینه را تهدید می‌کردند. مورّخان و سیره‌نویسان، برخلاف شیوه معمول خود که پیش از بیان هر غزوه، به بیان علت وقوع آن پرداخته‌اند، درباره پیکار خیبر به عوامل آن تصریح نکرده‌اند؛ گویا گزارش‌های متعدد درباره ناامنی شمال مدینه، موضوع را نزد آنان قطعی کرده است، چنان که رویدادهای سال پیش از نبرد و سریه‌هایی که به آن‌سو انجام شدند، نشان‌دهنده ناامن بودن آن منطقه و توطئه‌های مکرر یهود خیبر و قبایل هم‌پیمان آنهایند.

از سال ۴ هجرت که قبیله بنی‌نضیر پس از پیمان‌شکنی و اعلام جنگ با پیامبر (ص) به تسلیم و مهاجرت به خیبر وادار گردیدند، دشمنی‌شان با مسلمانان تشدید شد و از خیبر که در آنجا قلعه و کشاورزی داشتند برای دشمنی با رسول خدا (ص) سود جستند و زمینه‌های نبرد احزاب را فراهم آوردند[۲۲].[۲۳]

عامل دیگری که پیامبر(ص) را مصمم ساخت، تا قدرت خیبریان را در هم شکند و آنها را خلع سلاح کند؛ این بود که پیامبر(ص) به سراسر جهان مکاتبه نموده و همه آنها را با لحن قاطع به اسلام دعوت کرده بود. در این صورت هیچ بعید نبود که ملت یهود آلت دست کسری و قیصر شوند و با کمک قدرت‌های خارجی، اسلام را در معرض خطر قرار دهند و یا قدرت‌ها را علیه اسلام بشورانند. چنان که مشرکان را بر ضد اسلام شورانیدند. از این رو پیامبر(ص) لازم دیدند هر چه زودتر آتش خطر را برای همیشه خاموش کند[۲۴].[۲۵]

آغاز جنگ

فتح بخش نطات

هنگامی که سپاه به آستانه خیبر رسید، آن حضرت سپاه را ایستاند و دعایی خواند و از خدا خواست آنچه خیر و خوبی است از آن منطقه به مسلمانان عنایت فرماید و آنان را از شرور آن منطقه حفظ فرماید؛ سپس فرمود به نام خدا حرکت کنید[۲۶]. بخش نطات که قلعه‌های ناعم، زبیر و مصعب بن معاذ در آن قرار داشتند، نخستین بخشی بود که پیامبر (ص) می‌خواست آن را فتح کند[۲۷]، از این رو سپاهیان شبانه در منطقه اردو زدند[۲۸]. خیبریان گمان نمی‌کردند مسلمانان بدانجا لشکر بکشند، زیرا امکانات و اسلحه فراوان داشتند، از همین رو یهودیان مدینه، مسلمانان را از حمله به خیبر برحذر می‌داشتند و با به رخ کشیدن دژها و فراوانی جنگجویان خیبر، آنان را می‌ترساندند[۲۹]، هرچند دستگیری جاسوس خیبر در میان راه نشان داد آنها ترسیده‌اند[۳۰] و سخنانشان جنبه روانی دارد. خیبریان که برای کارهای روزانه خود از قلعه‌ها بیرون آمدند، با لشکر اسلام روبه‌رو شده و گریختند و به قلعه‌ها بازگشتند[۳۱]. در این مرحله، حباب بن منذر انصاری جایگاه استقرار پیامبر (ص) را به ادله متعدد نظامی نامناسب دانست و پیشنهاد داد که در یک دشت اردو زنند، تا از اقدامات ایذایی و غافل‌گیرانه یهود در امان باشند و رسول خدا (ص) پذیرفت[۳۲] و سپس سپاه در منطقه‌ای امن به نام رجیع اردو زد[۳۳] و حضرت آنان را سامان داد. مسلمانان روزها به محاصره قلعه‌های نطات می‌پرداختند و شب‌ها به اردوگاهشان در رجیع باز می‌گشتند[۳۴]. ناعم، نخستین قلعه منطقه نطات، پس از چند روز فتح شد و "محمود بن مسلمه انصاری" به شهادت رسید[۳۵].

از دشواری‌های این مرحله، بیمار شدن برخی از مسلمانان و تب کردن آنان بود که بر اثر خوردن میوه‌ای سبز رنگ روی داده بود[۳۶]. افزون بر این، پس از مدتی آذوقه بخش‌هایی از سپاه ـ همچون بنی‌اسلم ـ به پایان رسید و فتح قلعه دوم یعنی صعب بن معاذ بسیار دشوار می‌نمود. در این قلعه ۵۰۰ جنگجو بود که پس از سه روز محاصره و نبردی سنگین فتح شد و کاستی تأمین تدارکات سپاه را برای مدتی برطرف ساخت، زیرا بیشترین میزان خوراکی از جمله خرما، روغن، جو و عسل در خیبر در این قلعه بود. پیامبر (ص) از مسلمانان خواست تنها از آن بخورند و با خود نبرند. قلعه بعدی، آخرین قلعه منطقه نطات بود که بر بلندی قرار داشت و از آنجا که بعدها به زبیر تعلق گرفت، به قلعه زبیر معروف شد[۳۷]. فتح این قلعه بسیار دشوار بود؛ ولی با همکاری یکی از یهودیان آشکار شد که منبع آب این قلعه بیرون از آن قرار دارد، از این‌رو پیامبر (ص) با فشار آوردن به ساکنان آن، آنان را واداشت از قلعه‌ها بیرون رفته و با مسلمانان نبرد کنند. این پیکار نیز دشوار خوانده شده است و در آن ۱۰ یهودی کشته شدند[۳۸].[۳۹]

فتح بخش شق

پس از این مرحله، پیامبر (ص) فتح قلعه‌های منطقه شق را در برنامه خود قرار داد؛ نخستین قلعه‌ای که در این منطقه تصرف شد، اُبَی نام داشت. پس از درگیری تن به تن دو تن از خیبریان، دیگر سپاهیان نیز به نبرد پرداخته و پس از جنگ کوتاهی به قلعه نزار گریختند؛ قلعه‌ای که سپاهیان فراری از نبردهای پیشین در آن جای گرفته بودند و بیشترین میزان تیراندازی و سنگ پراکنی در این محاصره روی داد؛ ولی این قلعه نیز تصرف شد[۴۰] به همراه خوراک، اسلحه و گوسفندان بسیاری[۴۱].[۴۲]

فتح بخش کتیبه و کندن درب قلعه قموص به دست علی (ع)

سرانجام، سپاه پیامبر (ص) وارد منطقه کتیبه، آخرین منطقه خیبر شد. مهم‌ترین و مستحکم‌ترین قلعه این منطقه قموص نام داشت که به رغم دشواری ۱۰ روز در محاصره ماند. در این مرحله که رسول خدا (ص) دچار سردرد شده بود و در اردوگاه به سر می‌برد، فرماندهی سپاه را یک روز به ابوبکر و روزی دیگر به عمر سپرد؛ اما آنان از یهودیان شکست خورده و بدون پیروزی بازگشتند؛ آن گاه حضرت فرمود: «فردا پرچم را به دست فردی خواهم سپرد که خدا و رسول او را دوست دارد و خدا و رسول نیز دوستدار اویند، او بر دشمن یورش می‌برد و هرگز پشت به دشمن نمی‌کند تا خداوند فتح و پیروزی را به دست توانای او قرار دهد»[۴۳]. این روایت را گروهی از صحابه سرشناس، مانند سعد بن ابی‌وقاص و ابوسعید خدری نقل کرده‌اند[۴۴]. صحابه، شب را در این اندیشه که صاحب این فضیلت چه کسی است، به سر بردند[۴۵]. صبحگاهان وقتی پیامبر (ص) علی (ع) را در میان حاضران نیافت، در پی او فرستاد و چون آن حضرت از درد چشم رنج می‌برد، با آب دهانش چشم او را شفا بخشید و پرچم را به دستش سپرد[۴۶] و فرمود: "این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برای تو بگشاید". سپس برای او و یارانش دعا فرمود. علی (ع) پرچم را گرفت و به سرعت، به طرف قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید. حضرت، پرچم را وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در زمین فرو برد[۴۷].

نخستین نفر از یهودیان که به جنگ مسلمانان آمد حارث، برادر مرحب خیبری بود. مسلمانان با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما علی (ع) ماند، با وی جنگید و او را به هلاکت رساند. همراهان حارث، به سوی قلعه گریختند و در را بستند[۴۸]. در این هنگام مرحب در حالی که کلاهخودی یمنی داشت و سنگی سوراخ شده به اندازه تخم مرغ بر سر گذاشته بود، رجزخوان بیرون آمد و مبارز‌ طلبید. مرحب چنین رجز می‌خواند: در و دیوار گواهی می‌دهد که من مرحبم، قهرمانی کار آزموده و مجهز به سلاح جنگی هستم. علی(ع) در جواب چنین رجز خواند: «أَنَا الَّذِي سَمَّتْنِي أُمِّي حَيْدَرَةَ ضَرْغَامُ آجَامٍ وَ لَيْثٌ قَسْوَرَةٌ»؛ من همان کسی هستم که مادرم مرا حیدر (شیر) خواند؛ مردی دلاور و شیر بیشه‌ها هستم.

صدای ضربات شمشیر و نیزه‌های دو قهرمان اسلام و یهود وحشت عجیبی در دل ناظران پدید آورد. ناگهان شمشیر برنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاه خود و سپر را تا دندان دو نیم ساخت[۴۹]. این ضربت آن‌چنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند، پا به فرار گذارده به دژ پناه بردند و عده‌ای که فرار نکردند با علی تن به تن جنگیدند و کشته شدند. علی(ع) یهودیان فراری را تا در حصار تعقیب نمود، یک نفر از جنگ‌جویان یهود با شمشیر بر سر علی(ع) زد و سپر از دست آن حضرت افتاد[۵۰]، علی(ع) فوراً متوجه در دژ گردید و آن را از جای خود کند و تا پایان کارزار به جای سپر استفاده کرد[۵۱]. در نتیجه قلعه‌ای که مسلمانان ده روز پشت آن معطل شده بودند، در مدت کوتاهی گشوده شد.

دیگر قلعه‌ای که به دست مسلمانان فتح شد، قلعه صعب بن معاذ بود. عده‌ای از مسلمانان به فرماندهی حباب بن منذر به این قلعه حمله کردند. جنگ شدیدی در گرفت و سه روز، قلعه در محاصره مسلمانان قرار داشت تا اینکه سرانجام این قلعه نیز فتح شد[۵۲] و بسیاری از یهودیان آنجا به قلعه زبیر گریختند[۵۳]. سپس پیامبر (ص) همراه دیگر مسلمانان به قلعه زبیر رفت و آنجا را نیز محاصره کردند. این قلعه، بسیار بلند و در بلندای قله‌ای قرار داشت که نه با اسب می‌توانست به آنجا رفت و نه پیاده[۵۴].

رسول خدا (ص) سه روز، آنها را در محاصره گرفت تا اینکه با کمک یک مرد یهودی به نام "غزال"[۵۵] راه رسیدن آنها را به آب، قطع کرد. آنها نیز به خاطر تشنگی نتوانستند مقاومت کنند. به همین دلیل از قلعه بیرون آمدند و جنگیدند تا شکست خوردند. این قلعه که آخرین آنها در منطقه "نطاة" بود به دست مسلمانان فتح شد[۵۶].

آخرین قلعه‌هایی که فتح شد، وطیح و سلالم بودند که پس از ده روز محاصره[۵۷]، چون توان مقاومت در خود ندیدند، تسلیم شدند. آنها از رسول خدا (ص) خواستند که اموالشان را در برابر حفظ جان خود و آزادی زنان و بچه‌هایشان برجا گذارند و از آنجا کوچ کنند. حضرت، خواسته آنها را پذیرفت[۵۸]. در پی تسلیم خیبر، یهودیان فدک نیز به همین ترتیب، خود را تسلیم حضرت رسول خدا (ص) کردند[۵۹].[۶۰]

حوادث مهم پیرامون فتح خیبر

بعد از فراغت از کار خیبر، رسول خدا (ص) به سوی وادی‌القری حرکت کرد و بعد از چند روز، فاتحانه به مدینه بازگشت[۶۱]. بعد از فتح خیبر، جعفر بن ابی‌طالب، همراه مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند، به مدینه آمد[۶۲]؛ پیامبر خدا (ص) به استقبال او برخاست و جعفر را در آغوش گرفت، میان ابروانش را بوسید و فرمود: "نمی‌دانم امروز از کدام یک بیشتر خوشحال باشم، فتح خیبر یا آمدن تو؟"[۶۳]؛ سپس فرمود: آیا می‌خواهی هدیه‌ای به تو دهم؟ آن‌گاه که مردم می‌انگاشتند پیامبر (ص) طلا و نقره به وی خواهد داد، نمازی را به او یاد داد که بعدها به نماز جعفر معروف گشت[۶۴].

سوء قصد به جان پیامبر خاتم (ص) از دیگر حوادث مهم بعد از فتح خیبر بود. زینب دختر حارث یهودی، گوسفندی زهرآلود برای پیامبر (ص) آورد تا بدین وسیله، ایشان را به شهادت برساند؛ اما حضرت، متوجه قصد پلیدش شد و از خوردن آن، خودداری کرد[۶۵].[۶۶]

منابع

پانویس

  1. معجم البلدان، ج ۲، ص ۴۰۹.
  2. معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۵۲۱.
  3. معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۹.
  4. المعالم الاثیره، ص ۱۰۹.
  5. امتاع الاسماع، ج ۱۴، ص ۳۶۶.
  6. امتاع الاسماع، ج ۹، ص ۲۳۰.
  7. انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۹۶؛ مجمع‌الامثال، ج ۲، ص ۹۸.
  8. صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲، ص۴۳۵ ـ ۴۳۶؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۶۵.
  9. خلیفة بن خیاط عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الإشراف، ص۲۲۲؛ احمد بن ابی‌یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابن‌اثیر جزری (عزالدین)، الکامل، ج۲، ص۲۱۶.
  10. ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۱۲.
  11. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۸.
  12. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۲ به بعد.
  13. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱.
  14. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.
  15. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۱۹۸.
  16. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۸.
  17. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۳۰.
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰؛ حمیری کلاعی، ابوالربیع، الاکتفاء بما تصنمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثه الختفاء ج۱، ص۴۷۷.
  19. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۹.
  20. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۹- ۳۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۴۲.
  21. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۶۵-۱۶۷؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۲۰؛ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲، ص۴۳۹ ـ ۴۴۱.
  22. السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۶۸۳؛ انساب الاشراف، ج ۱ ص ۴۲۶ ـ ۴۲۷؛ الطبقات، ج ۲ ص ۶۵ ـ ۶۶.
  23. صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲، ص۴۳۶ ـ ۴۳۸؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۴-۶۵؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۶۵-۱۶۷.
  24. فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ص۲۴۰.
  25. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۳۱-۳۳۵.
  26. السیره‌النبویه، ج ۳، ص ۷۹۲.
  27. ر. ک: المغازی، ج ۲، ص ۶۴۳ ـ ۶۴۵.
  28. المغازی، ج ۲، ص ۶۸۷.
  29. المغازی، ج ۲، ص ۶۳۷.
  30. المغازی، ج ۲، ص ۶۴۰.
  31. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۹۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۱۰۶.
  32. المغازی، ج ۲، ص ۶۴۳ ـ ۶۴۴.
  33. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۸.
  34. سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۰.
  35. تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۹۸؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۱۷
  36. سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۰ ـ ۱۲۱.
  37. سبل الهدی، ج ۵، ص ۱۲۲ ـ ۱۲۳
  38. المغازی، ج ۲، ص ۶۶۶.
  39. صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲، ص۴۴۱ ـ ۴۴۲.
  40. دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۲۶.
  41. المغازی، ج ۲، ص ۶۵۳.
  42. صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲، ص۴۴۲.
  43. «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ غَداً رَجُلًا يُحِبُّ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ لَا يَرْجِعُ حَتَّى يَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْهِ»؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ با اندکی تغییر در: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵.
  44. سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۵؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۳۰۱ ـ ۳۰۲؛ الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹۹.
  45. الطبقات، ج ۲، ص ۱۱۰؛ الاصابه، ج ۴، ص ۴۶۶؛ تاریخ الاسلام، ج ۳، ص ۶۲۵.
  46. الاستیعاب، ج ۳، ص ۱۰۹۹؛ البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۲۲۶؛ تاریخ دمشق، ج ۴۲ ص ۸۶؛ ج ۷۳، ص ۷.
  47. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.
  48. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۴.
  49. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۴۱۱.
  50. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳.
  51. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.
  52. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.
  53. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.
  54. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.
  55. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.
  56. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.
  57. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۲.
  58. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴.
  59. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵.
  60. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۶۷-۱۷۱؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۴-۶۵؛ راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۲۳۰؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۱ ص ۲۲۰؛ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۱۵؛ تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص ۳۳۱-۳۳۵؛ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲، ص۴۴۲ ـ ۴۴۵.
  61. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۶.
  62. علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.
  63. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳.
  64. تهذیب، ج ۳، ص ۱۸۶.
  65. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.
  66. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۱۷۱؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۴-۶۵؛ صادقی، مصطفی، مقاله «غزوه»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۲، ص۴۴۵؛ ذاکری، علی اکبر، سیره نظامی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۱۲۷.