حفصه بنت عمر: تفاوت میان نسخهها
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
(۳۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = همسران پیامبر خاتم | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حفصه بنت عمر در قرآن]] - [[حفصه بنت عمر در تاریخ اسلامی]] - [[حفصه بنت عمر در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
== | {{جعبه اطلاعات همسران پیامبر خاتم | ||
| نام = حفصه | |||
| همسر = اولین همسر خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی، سپس ازدواج با رسول خدا{{صل}} | |||
| تصویر = امهات_المؤمنین.png | |||
| اندازه تصویر = | |||
| نسب = حفصه بنت عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی | |||
| ملقب به = حفصه | |||
| تاریخ تولد = پنج سال پیش از بعثت | |||
| محل تولد = مکه | |||
| نام پدر = عمر بن خطاب | |||
| نام مادر = زینب بنت مظعون | |||
| قبیله = بنیعدی بن کعب از قریش | |||
| تاریخ عقد = ۳ هجری | |||
| سن به هنگام عقد = حدود ۲۰ سال | |||
| فرزندان = | |||
| محل درگذشت = مدینه | |||
| تاریخ درگذشت = ۴۵ هجری | |||
| طول عمر = ۶۰ سال | |||
| آرامگاه = قبرستان بقیع | |||
}} | |||
'''حفصه''' دختر [[عمر بن خطاب]]، چهارمین [[همسر رسول خدا]]{{صل}} است. او ابتدا [[همسر]] "خُنَیس بن خدافة" بود که قبل از [[جنگ بدر]] فوت کرد و [[پیامبر]] با پیشنهاد [[عمر]] با حفصه [[ازدواج]] کرد. منابع مختلف چهره مثبتی از حفصه ارائه ندادهاند و او بارها پیامبر را [[آزار]] میداد به گونهای که در [[مذمت]] او و [[عایشه]] برخی از [[آیات]] نازل شده است. | |||
== | == مقدمه == | ||
حفصه بنت عمر، چهارمین [[همسر رسول خدا]] {{صل}} و یکی از پنج [[همسر]] [[قریشی]] آن حضرت شمرده میشود. او که همراه همسرش از [[نخستین مسلمانان]] و [[مهاجران به حبشه]] بود پس از [[مرگ]] شوهر، در [[مدینه]] به [[افتخار]] همسری [[پیامبر]] رسید. حفصه بنت عمر، چه در دوران [[حیات]] [[رسول الله]] {{صل}} و چه پس از [[وفات]] آن حضرت، کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref>. | |||
== | == نسب == | ||
حفصه دختر [[عمر بن خطاب|عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی]] است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۸.</ref> و مادرش [[زینب بنت مظعون]]، [[خواهر]] [[عثمان بن مظعون]] بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸.</ref> | |||
== | == [[هجرت به حبشه]] == | ||
حفصه بنت عمر پنج سال پیش از [[بعثت رسول اکرم]] {{صل}} و هنگامی که [[قریش]] [[خانه]] [[کعبه]] را بازسازی میکردند در [[مکه]] متولد شد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۵.</ref>. او از جمله [[نخستین مسلمانان]] به شمار میآید. حفصه بنت عمر، همراه شوهرش [[خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی]] به [[حبشه]] [[هجرت]] کرد<ref>ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمد المحبر، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۰.</ref>. آنان پس از مدتی به [[مکه]] برگشتند و به [[مدینه]] [[هجرت]] کردند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>. گویا خنیس، پیش از [[جنگ بدر]]، [[بیمار]] شد و [[توفیق]] حضور در آن [[جنگ]] را نیافت و در بدو بازگشت [[فرستاده خدا]] {{صل}} به [[مدینه]]، بر اثر این [[بیماری]] [[وفات]] کرد<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹.</ref> | |||
==[[حفصه]] | ==حفصه== | ||
یکی از [[همسران رسول خدا]]{{صل}} است. | |||
حفصه [[دختر خلیفه دوم]] [[عمر بن خطاب]] در سال پنجم [[پیش از بعثت]] [[پیامبر اسلام]] متولد شده است. حفصه در ابتدا به [[عقد]] خنیس فرزند [[حذافه]] در آمد و با او به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد. خنیس در [[جنگ بدر]] بر اثر زخمی که برداشت درگذشت و حفصه [[بیوه]] ماند. پدرش – [[عمر]] – در صدد یافتن همسری تازه برای دخترش برآمد. به دنبال این [[فکر]] نخست [[یاران رسول خدا]]{{صل}} را در نظر گرفت و ابتدا پیشنهاد خود را با [[عثمان]] که از [[بنی امیه]] و مردی [[ثروتمند]] بود در میان گذاشت. با وجودی که [[رقیه]] - [[دختر رسول خدا]]{{صل}} - که [[همسر]] عثمان بود درگذشته بود، ولی عثمان پیشنهاد عمر را نپذیرفت. عمر از [[ابوبکر]] خواست تا با حفصه [[ازدواج]] کند که ابوبکر هم زیر بار نرفت. عمر که از جواب رد این دو مرد سرشناس از [[یاران پیامبر]]{{صل}} آزرده شده بود، [[شکایت]] آن دو را به [[رسول خدا]] برد. [[پیامبر]] باب این [[گله]] و شکایت را بست و حفصه را به همسری خود برگزید. حفصه در [[ماه شعبان]] سال چهلوپنج از هجرت و در [[زمان]] [[خلافت معاویه]] [[چشم]] از [[جهان]] فروبست و [[مروان]] - [[فرماندار مدینه]] - بر جنازهاش [[نماز]] گذارد و در [[بقیع]] به خاک سپرده شد<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، سید مرتضی عسکری، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۵۶.</ref>. | |||
[[سوره تحریم]] در اثر رشکها و حسادتهای [[عایشه]] و حفصه نسبت به [[ماریه]] بود که نازل شد<ref>نقش عایشه در تاریخ اسلام، سید مرتضی عسکری، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۸۸.</ref>. | |||
بر اساس گزارشهای [[تاریخی]]، پس از [[شورش]] عایشه، [[طلحه]] و [[زبیر]] بر ضد [[حضرت علی]]{{ع}}، عایشه به حفصه [[نامه]] نوشت و از او خواست در این شورش او را [[همراهی]] کند و به او بپیوندد، اما [[عبدالله بن عمر]] از پیوستن حفصه به عایشه ممانعت به عمل آورد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۲۵.</ref>. | |||
زمانی هم که [[عایشه]] از فرود آمدن [[امام علی]]{{ع}} در «[[ذی قار]]» [[آگاهی]] یافت، نامهای به این مضمون به [[حفصه]] نوشت: حفصه! خبر خوش و مسرت بخش را به اطلاعت برسانم. علی که با [[لشکر]] خود از [[مدینه]] [[حرکت]] کرده بود به [[منزل]] «ذی قار» وارد شده و در آنجا از شنیدن کثرت ساز و برگ [[جنگی]] و [[نیروی نظامی]] ما مرعوب و ترسناک گشته است و با حالت [[رعب]] و تردید به سر میبرد و نمیتواند قدمی جلوتر بگذارد. امروز علی به اسب رمکرده و خودباختهای میماند که نه به عقب میتواند برگردد؛ زیرا از پی شدن میترسد و نه به پیش میتواند برود که از کشته شدن میهراسد! وقتی این [[نامه]] عایشه به حفصه رسید، خوشحال شد و کنیزان، [[خدمتکاران]] و [[دختران]] [[خویشاوندان]] خود از «[[بنی تمیم]]» و «[[بنی عدی]]» را جمع کرد و به آنها دستور داد مضمون نامه عایشه را به صورت سرود و ترانه درآوردند و دفزنان چنین میخواندند: {{عربی|ما الخبر؟ ما الخبر؟ علي فی السفر، كالفرس الاشقر، ان تقدم نحر و ان تأخر عقر}}. [[زنان]] و دختران [[طلقا]] و [[مخالفان حضرت علی]]{{ع}} وقتی از این ماجرا [[آگاه]] شدند، گروه گروه به [[خانه]] حفصه آمدند و در آن مجلس بزم و [[شادی]] که از سوی حفصه تشکیل شده بود شرکت کردند. | |||
وقتی امّکلثوم - [[دختر امیرالمؤمنین]]{{ع}}- از این ماجرا آگاهی یافت، لباسهایش را پوشید و چادر بر سر انداخت و با دستهای از زنان و خویشاوندانش به [[طور]] ناشناس به منزل حفصه وارد گردید و در گوشهای نشست. پس از مدتی، چادر از صورتش کنار زد. [[چشم]] حفصه که به امّکلثوم افتاد، سخت خجالتزده و شرمنده گردید و از این [[رفتار]] نابجایش اظهار [[ندامت]] کرد. امّکلثوم به حفصه گفت: حفصه! از تو و عایشه بعید نیست که امروز در [[دشمنی]] با پدرم علی{{ع}} همکار و [[پشتیبان]] هم باشید، همانگونه که در [[اذیت]] کردن [[رسول خدا]]{{صل}} همکار و [[پشتیبان]] هم بودید، تا آنجا که در [[نکوهش]] و ملامت شما سورهای از [[قرآن]] - [[سوره تحریم]] - نازل شد. [[حفصه]] گفت: امّکلثوم! [[خدا]] تو را [[رحمت]] کند! معذورم دار و بیش از این ملامتم مکن. پس دستور داد در مقابل امّکلثوم نامهای را که [[عایشه]] برای وی فرستاده بود پاره کردند<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۳؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۳۲، ص۹۰.</ref>. | |||
رویداد دیگری که از حفصه در آن اسم برده شده در ارتباط با [[شأن نزول آیات]] «تخییر» است. درباره [[شأن نزول]] این [[آیات]] گفته شده است هر یک از [[زنان پیامبر]] از آن حضرت چیزهایی از [[اموال]] [[دنیوی]] میخواستند و در این خواستهشان [[پیامبر]] را [[اذیت]] میکردند. حضرت مدت یک ماه از آنها [[کنارهگیری]] کردند. پس آیات «تخییر» نازل شد و زنان پیامبر را مخیر قرار داد که یا [[طلاق]] بگیرند و در نتیجه به [[زندگی دنیا]] و زرق و برق آن برسند و یا خدا و پیامبرش و سرای [[آخرت]] را برگزینند و چیزی از اموال [[دنیا]] از پیامبر{{صل}} نخواهند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج۸، ص۳۳۴.</ref>. | |||
در برخی منابع اینگونه آمده است که [[زینب]] بنت جَحش به پیامبر گفت: به [[عدالت]] [[رفتار]] نمیکنی در حالی که [[رسول الله]] هستی! حفصه نیز گفت: اگر ما را طلاق دهی، افرادی همشأن خویش را از میان [[اقوام]] خود خواهیم یافت. در پی این سخنان از سوی زینب و حفصه بود که مدت بیست [[روز]] [[وحی بر پیامبر]]{{صل}} نازل نشد. آنگاه پس از بیست روز این آیات که به آیات تخییر معروف است نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را میخواهید، بیگمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.</ref><ref>کافی، کلینی، ج۶، ص۱۳۸؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۵۱۷؛ تفسیر صافی، ج۴، ص۱۸۵.</ref>. | |||
در [[منابع تاریخی]] [[شیعه]] همانند [[الجمل]] [[شیخ مفید]]، [[الارشاد شیخ مفید]]، [[تاریخ یعقوبی]]، مروج الذهب، [[مسعودی]]، [[مناقب آل ابیطالب]] [[ابن شهر آشوب]]، الایضاح [[فضل بن شاذان]]، [[المسترشد]] [[ابن جریر طبری]]، و شرح الاخبار [[قاضی نعمان مغربی]] و در [[منابع تفسیری]] شیعه همچون [[تفسیر القمی]]، التبیان [[شیخ طوسی]]، [[مجمع البیان طبرسی]] و در [[منابع حدیثی شیعه]] همچون [[الکافی]] [[کلینی]]، الکافئه شیخ مفید و الامالی شیخ مفید، مطالب زیادی درباره [[حفصه]] میتوان دست یافت.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۴۲۵.</ref> | |||
== | == [[ازدواج با پیامبر]] {{صل}} == | ||
[[عمر بن خطاب]] بعد از پایان یافتن عده او، وی را برای [[ازدواج]] به [[ابوبکر]] پیشنهاد کرد. [[ابوبکر]] [[سکوت]] کرد و پاسخی به او نداد. [[عمر]] پس از چند روز، حفصه بنت عمر را به [[عثمان بن عفان]] پیشنهاد کرد. [[عثمان]] که تازه همسرش رقیه، [[دختر پیامبر]] {{صل}} را از دست داده بود گفت: "در این باره [[فکر]] میکنم"؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد [[ازدواج]] ندارم، به پیشنهاد [[عمر]] جواب رد داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵-۶۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۴۴؛ البخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷.</ref> تا اینکه [[عمر]] او را به [[رسول الله]] {{صل}} پیشنهاد کرد. [[رسول خدا]] {{صل}} پذیرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳.</ref> و بدین ترتیب، حفصه بنت عمر با عنوان چهارمین [[همسر]] آن حضرت، پس از [[عایشه]] پا به [[خانه]] ایشان نهاد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹.</ref>. | |||
== | == اوصاف [[اخلاقی]] == | ||
[[شیعه]] و [[سنی]]، [[روایات]] متعددی را درباره [[منش]] و [[رفتار]] حفصه بنت عمر با [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کردهاند که در مجموع چهره مثبتی را از او ارائه ندادهاند. آنها بیشتر نشانگر بیتوجهی او به [[شأن]] والا و [[مقام]] ارجمند [[پیغمبر]] {{صل}} و بیاحترامی او به ساحت [[مقدس]] [[نبوی]] {{صل}} هستند. او در جریان [[نفقه]] خواستن [[زنان پیامبر]] {{صل}}، سخنانی گفت که باعث آزردگی خاطر [[رسول خدا]] {{صل}} شد. حفصه بنت عمر به حضرت گفت: "اگر ما را [[طلاق]] میدادی، در [[قوم]] خود کفوی برای خود میجستیم"<ref>نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۶۷.</ref>. سخنان حفصه بنت عمر، [[پیامبر]] {{صل}} را بسیار ناراحت کرد؛ طوری که وی مدتی از زنانش کناره گرفت و [[وحی]] [[قطع]] شد. پس از مدتی [[آیه]] ۲۸ [[سوره احزاب]] نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا}}<ref>«ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.</ref>. | |||
== | [[نقل]] شده است که وی گاهی با آن حضرت [[قهر]] میکرد و گاه تا یک روز از ایشان کناره میگرفت. این [[کارها]] [[اعتراض]] پدرش [[عمر]] را نیز در پی داشت؛ طوری که بارها او را به ترک [[زیادهخواهی]] و رد نکردن [[خواستهها]] و گفتههای [[رسول خدا]] {{صل}} توصیه میکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۶-۱۵۵.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۱.</ref> | ||
{{ | |||
{{ | == حفصه بنت عمر؛ فاشکننده راز [[پیامبر]] {{صل}} == | ||
افشای راز [[رسول الله]] {{صل}} و وقایع مربوط به آن از مهمترین و مشهورترین رخدادهای دوران [[زندگی]] اوست. روزی که نوبت حفصه بنت عمر بود، او به جهت امری از حضرت، اجازه [[خروج]] از منزل گرفت. پس از رفتن او، [[پیامبر]] {{صل}} [[ماریه قبطیه]] را به سوی خود خواند. [[ماریه]] به [[خانه]] حفصه بنت عمر نزد [[رسول خدا]] {{صل}} رفت. حفصه بنت عمر برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در [[منتظر]] ماند. پس از مدتی که در باز شد، او [[ماریه]] را همراه آن حضرت دید. او از این امر به شدت برآشفت و سخنان [[درشتی]] را به زبان آورد. [[پیامبر]] {{صل}} برای [[رضایت]] او [[ماریه]] را بر خود [[حرام]] کرد و از حفصه بنت عمر خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فوراً به [[عایشه]] خبر داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰.</ref>. در این هنگام، [[آیات]] اول [[سوره تحریم]] نازل شد و ضمن بازداشتن حضرت از این [[تحریم]]، [[عایشه]] و حفصه بنت عمر را [[سرزنش]] کرد<ref>سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۱۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۷۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.</ref> | |||
== حفصه بنت عمر پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} == | |||
پس از [[وفات]] [[پیغمبر]] {{صل}}، او همه اموالش را در [[خدمت]] [[حکومت]] خلفای ثلاث، یعنی [[ابوبکر]]، [[عمر]] و [[عثمان]] و [[حمایت]] از آنان قرار داد<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.</ref>. او رابطه خوبی با [[علی]] {{ع}} نداشت؛ طوری که وقتی [[عایشه]] در جریان [[جنگ جمل]] از [[مدینه]] وارد [[بصره]] شد، نامهای به این مضمون برای حفصه بنت عمر نوشت: "ما در [[بصره]] فرود آمدیم و [[علی]] {{ع}} به [[ذیقار]] آمده است. [[خدا]] گردن او را مانند تخم مرغ شکستهای که از بالای [[کوه صفا]] افتاده باشد قرار داده است. او در [[ذیقار]] به منزله شتر اشقری است<ref>شتر سرخی که به زردی میزند.</ref> که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد ماند"<ref>{{عربی| فإنا نزلنا البصره و نزل علی {{ع}} بذیقار والله دق عنقه کدق البیضة [[علی]] الصفا انه بذیقار بمنزلة الأشقر أن تقدم نحر وان تأخر عفز}}</ref>. پس چون این [[نامه]] به دست حفصه بنت عمر رسید، شماری از [[کودکان]] و [[نوجوانان]] [[بنیتیم]] و [[بنیعدی]] را جمع کرد و به [[کنیزان]] خود دف داد و امر به نواختن کرد. آنها میخواندند و میگفتند: {{عربی|ما الخبر ما الخبر؟ عليّ كالاشقر، إن تقدم نحر و إن تأخّر عقر}}. این خبر به [[امسلمه]] رسید، [[لباس]] پوشید و او را [[شماتت]] کرد و [[آیه]] چهار [[سوره تحریم]] را بار دیگر به او [[تذکر]] داد<ref>شیخ مفید، الجمل، ص۲۷۷-۲۷۶؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.</ref> | |||
== [[وفات]] == | |||
در زمان [[مرگ]] او [[اختلاف]] است. بعضی از مؤرخان، [[وفات]] او را در زمان [[خلافت عثمان]] دانستهاند<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۵.</ref> و عدهای دیگر [[مرگ]] او را همزمان با [[صلح امام حسن]] {{ع}} و [[معاویه]] در سال ۴۱ [[هجری]] بیان کردهاند<ref>ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.</ref>. | |||
بیشتر [[عالمان]] و مؤرخان بر این باورند که وی در سال ۴۵ [[هجری]] در زمان [[حکومت معاویه]] در سن شصت سالگی در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۸۳.</ref>. [[مروان حکم]]، [[والی مدینه]] در [[تشییع جنازه]] او شرکت کرد؛ در حالی که میان [[ابوهریره]] و [[ابوسعید خدری]]، جلوی جنازه حفصه بنت عمر حرکت میکرد. [[مروان]]، جنازه حفصه بنت عمر را از [[خانه]] [[آل]] [[حرم]] تا [[خانه]] [[مغیره]] حمل میکرد و [[ابوهریره]] از [[خانه]] [[مغیره]] تا [[قبر]]، حامل آن بود. سپس [[مروان]] بر او [[نماز]] خواند و وی را در [[بقیع]] به خاک سپردند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۸.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حفصه بنت عمر (مقاله)|مقاله «حفصه بنت عمر»]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:همسران پیامبر خاتم]] | |||
[[رده:اصحاب پیامبر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۵
حفصه دختر عمر بن خطاب، چهارمین همسر رسول خدا(ص) است. او ابتدا همسر "خُنَیس بن خدافة" بود که قبل از جنگ بدر فوت کرد و پیامبر با پیشنهاد عمر با حفصه ازدواج کرد. منابع مختلف چهره مثبتی از حفصه ارائه ندادهاند و او بارها پیامبر را آزار میداد به گونهای که در مذمت او و عایشه برخی از آیات نازل شده است.
مقدمه
حفصه بنت عمر، چهارمین همسر رسول خدا (ص) و یکی از پنج همسر قریشی آن حضرت شمرده میشود. او که همراه همسرش از نخستین مسلمانان و مهاجران به حبشه بود پس از مرگ شوهر، در مدینه به افتخار همسری پیامبر رسید. حفصه بنت عمر، چه در دوران حیات رسول الله (ص) و چه پس از وفات آن حضرت، کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت[۱].
نسب
حفصه دختر عمر بن خطاب بن نفیل بن عبدالعزی بن عبدالله بن قرط بن ریاح بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی است[۲] و مادرش زینب بنت مظعون، خواهر عثمان بن مظعون بود[۳].[۴]
هجرت به حبشه
حفصه بنت عمر پنج سال پیش از بعثت رسول اکرم (ص) و هنگامی که قریش خانه کعبه را بازسازی میکردند در مکه متولد شد[۵]. او از جمله نخستین مسلمانان به شمار میآید. حفصه بنت عمر، همراه شوهرش خُنَیس بن خدافة بن قیس بن عدی سهمی به حبشه هجرت کرد[۶]. آنان پس از مدتی به مکه برگشتند و به مدینه هجرت کردند[۷]. گویا خنیس، پیش از جنگ بدر، بیمار شد و توفیق حضور در آن جنگ را نیافت و در بدو بازگشت فرستاده خدا (ص) به مدینه، بر اثر این بیماری وفات کرد[۸].[۹]
حفصه
یکی از همسران رسول خدا(ص) است. حفصه دختر خلیفه دوم عمر بن خطاب در سال پنجم پیش از بعثت پیامبر اسلام متولد شده است. حفصه در ابتدا به عقد خنیس فرزند حذافه در آمد و با او به مدینه هجرت کرد. خنیس در جنگ بدر بر اثر زخمی که برداشت درگذشت و حفصه بیوه ماند. پدرش – عمر – در صدد یافتن همسری تازه برای دخترش برآمد. به دنبال این فکر نخست یاران رسول خدا(ص) را در نظر گرفت و ابتدا پیشنهاد خود را با عثمان که از بنی امیه و مردی ثروتمند بود در میان گذاشت. با وجودی که رقیه - دختر رسول خدا(ص) - که همسر عثمان بود درگذشته بود، ولی عثمان پیشنهاد عمر را نپذیرفت. عمر از ابوبکر خواست تا با حفصه ازدواج کند که ابوبکر هم زیر بار نرفت. عمر که از جواب رد این دو مرد سرشناس از یاران پیامبر(ص) آزرده شده بود، شکایت آن دو را به رسول خدا برد. پیامبر باب این گله و شکایت را بست و حفصه را به همسری خود برگزید. حفصه در ماه شعبان سال چهلوپنج از هجرت و در زمان خلافت معاویه چشم از جهان فروبست و مروان - فرماندار مدینه - بر جنازهاش نماز گذارد و در بقیع به خاک سپرده شد[۱۰]. سوره تحریم در اثر رشکها و حسادتهای عایشه و حفصه نسبت به ماریه بود که نازل شد[۱۱]. بر اساس گزارشهای تاریخی، پس از شورش عایشه، طلحه و زبیر بر ضد حضرت علی(ع)، عایشه به حفصه نامه نوشت و از او خواست در این شورش او را همراهی کند و به او بپیوندد، اما عبدالله بن عمر از پیوستن حفصه به عایشه ممانعت به عمل آورد[۱۲].
زمانی هم که عایشه از فرود آمدن امام علی(ع) در «ذی قار» آگاهی یافت، نامهای به این مضمون به حفصه نوشت: حفصه! خبر خوش و مسرت بخش را به اطلاعت برسانم. علی که با لشکر خود از مدینه حرکت کرده بود به منزل «ذی قار» وارد شده و در آنجا از شنیدن کثرت ساز و برگ جنگی و نیروی نظامی ما مرعوب و ترسناک گشته است و با حالت رعب و تردید به سر میبرد و نمیتواند قدمی جلوتر بگذارد. امروز علی به اسب رمکرده و خودباختهای میماند که نه به عقب میتواند برگردد؛ زیرا از پی شدن میترسد و نه به پیش میتواند برود که از کشته شدن میهراسد! وقتی این نامه عایشه به حفصه رسید، خوشحال شد و کنیزان، خدمتکاران و دختران خویشاوندان خود از «بنی تمیم» و «بنی عدی» را جمع کرد و به آنها دستور داد مضمون نامه عایشه را به صورت سرود و ترانه درآوردند و دفزنان چنین میخواندند: ما الخبر؟ ما الخبر؟ علي فی السفر، كالفرس الاشقر، ان تقدم نحر و ان تأخر عقر. زنان و دختران طلقا و مخالفان حضرت علی(ع) وقتی از این ماجرا آگاه شدند، گروه گروه به خانه حفصه آمدند و در آن مجلس بزم و شادی که از سوی حفصه تشکیل شده بود شرکت کردند. وقتی امّکلثوم - دختر امیرالمؤمنین(ع)- از این ماجرا آگاهی یافت، لباسهایش را پوشید و چادر بر سر انداخت و با دستهای از زنان و خویشاوندانش به طور ناشناس به منزل حفصه وارد گردید و در گوشهای نشست. پس از مدتی، چادر از صورتش کنار زد. چشم حفصه که به امّکلثوم افتاد، سخت خجالتزده و شرمنده گردید و از این رفتار نابجایش اظهار ندامت کرد. امّکلثوم به حفصه گفت: حفصه! از تو و عایشه بعید نیست که امروز در دشمنی با پدرم علی(ع) همکار و پشتیبان هم باشید، همانگونه که در اذیت کردن رسول خدا(ص) همکار و پشتیبان هم بودید، تا آنجا که در نکوهش و ملامت شما سورهای از قرآن - سوره تحریم - نازل شد. حفصه گفت: امّکلثوم! خدا تو را رحمت کند! معذورم دار و بیش از این ملامتم مکن. پس دستور داد در مقابل امّکلثوم نامهای را که عایشه برای وی فرستاده بود پاره کردند[۱۳].
رویداد دیگری که از حفصه در آن اسم برده شده در ارتباط با شأن نزول آیات «تخییر» است. درباره شأن نزول این آیات گفته شده است هر یک از زنان پیامبر از آن حضرت چیزهایی از اموال دنیوی میخواستند و در این خواستهشان پیامبر را اذیت میکردند. حضرت مدت یک ماه از آنها کنارهگیری کردند. پس آیات «تخییر» نازل شد و زنان پیامبر را مخیر قرار داد که یا طلاق بگیرند و در نتیجه به زندگی دنیا و زرق و برق آن برسند و یا خدا و پیامبرش و سرای آخرت را برگزینند و چیزی از اموال دنیا از پیامبر(ص) نخواهند[۱۴]. در برخی منابع اینگونه آمده است که زینب بنت جَحش به پیامبر گفت: به عدالت رفتار نمیکنی در حالی که رسول الله هستی! حفصه نیز گفت: اگر ما را طلاق دهی، افرادی همشأن خویش را از میان اقوام خود خواهیم یافت. در پی این سخنان از سوی زینب و حفصه بود که مدت بیست روز وحی بر پیامبر(ص) نازل نشد. آنگاه پس از بیست روز این آیات که به آیات تخییر معروف است نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۱۵][۱۶].
در منابع تاریخی شیعه همانند الجمل شیخ مفید، الارشاد شیخ مفید، تاریخ یعقوبی، مروج الذهب، مسعودی، مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب، الایضاح فضل بن شاذان، المسترشد ابن جریر طبری، و شرح الاخبار قاضی نعمان مغربی و در منابع تفسیری شیعه همچون تفسیر القمی، التبیان شیخ طوسی، مجمع البیان طبرسی و در منابع حدیثی شیعه همچون الکافی کلینی، الکافئه شیخ مفید و الامالی شیخ مفید، مطالب زیادی درباره حفصه میتوان دست یافت.[۱۷]
ازدواج با پیامبر (ص)
عمر بن خطاب بعد از پایان یافتن عده او، وی را برای ازدواج به ابوبکر پیشنهاد کرد. ابوبکر سکوت کرد و پاسخی به او نداد. عمر پس از چند روز، حفصه بنت عمر را به عثمان بن عفان پیشنهاد کرد. عثمان که تازه همسرش رقیه، دختر پیامبر (ص) را از دست داده بود گفت: "در این باره فکر میکنم"؛ اما پس از چند روز به بهانه اینکه فعلاً قصد ازدواج ندارم، به پیشنهاد عمر جواب رد داد[۱۸] تا اینکه عمر او را به رسول الله (ص) پیشنهاد کرد. رسول خدا (ص) پذیرفت[۱۹] و بدین ترتیب، حفصه بنت عمر با عنوان چهارمین همسر آن حضرت، پس از عایشه پا به خانه ایشان نهاد[۲۰].
اوصاف اخلاقی
شیعه و سنی، روایات متعددی را درباره منش و رفتار حفصه بنت عمر با پیامبر (ص) نقل کردهاند که در مجموع چهره مثبتی را از او ارائه ندادهاند. آنها بیشتر نشانگر بیتوجهی او به شأن والا و مقام ارجمند پیغمبر (ص) و بیاحترامی او به ساحت مقدس نبوی (ص) هستند. او در جریان نفقه خواستن زنان پیامبر (ص)، سخنانی گفت که باعث آزردگی خاطر رسول خدا (ص) شد. حفصه بنت عمر به حضرت گفت: "اگر ما را طلاق میدادی، در قوم خود کفوی برای خود میجستیم"[۲۱]. سخنان حفصه بنت عمر، پیامبر (ص) را بسیار ناراحت کرد؛ طوری که وی مدتی از زنانش کناره گرفت و وحی قطع شد. پس از مدتی آیه ۲۸ سوره احزاب نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا﴾[۲۲].
نقل شده است که وی گاهی با آن حضرت قهر میکرد و گاه تا یک روز از ایشان کناره میگرفت. این کارها اعتراض پدرش عمر را نیز در پی داشت؛ طوری که بارها او را به ترک زیادهخواهی و رد نکردن خواستهها و گفتههای رسول خدا (ص) توصیه میکرد[۲۳].[۲۴]
حفصه بنت عمر؛ فاشکننده راز پیامبر (ص)
افشای راز رسول الله (ص) و وقایع مربوط به آن از مهمترین و مشهورترین رخدادهای دوران زندگی اوست. روزی که نوبت حفصه بنت عمر بود، او به جهت امری از حضرت، اجازه خروج از منزل گرفت. پس از رفتن او، پیامبر (ص) ماریه قبطیه را به سوی خود خواند. ماریه به خانه حفصه بنت عمر نزد رسول خدا (ص) رفت. حفصه بنت عمر برگشت؛ اما چون در بسته بود پشت در منتظر ماند. پس از مدتی که در باز شد، او ماریه را همراه آن حضرت دید. او از این امر به شدت برآشفت و سخنان درشتی را به زبان آورد. پیامبر (ص) برای رضایت او ماریه را بر خود حرام کرد و از حفصه بنت عمر خواست تا قضیه را مخفی نگه دارد؛ اما او فوراً به عایشه خبر داد[۲۵]. در این هنگام، آیات اول سوره تحریم نازل شد و ضمن بازداشتن حضرت از این تحریم، عایشه و حفصه بنت عمر را سرزنش کرد[۲۶].[۲۷]
حفصه بنت عمر پس از وفات پیامبر (ص)
پس از وفات پیغمبر (ص)، او همه اموالش را در خدمت حکومت خلفای ثلاث، یعنی ابوبکر، عمر و عثمان و حمایت از آنان قرار داد[۲۸]. او رابطه خوبی با علی (ع) نداشت؛ طوری که وقتی عایشه در جریان جنگ جمل از مدینه وارد بصره شد، نامهای به این مضمون برای حفصه بنت عمر نوشت: "ما در بصره فرود آمدیم و علی (ع) به ذیقار آمده است. خدا گردن او را مانند تخم مرغ شکستهای که از بالای کوه صفا افتاده باشد قرار داده است. او در ذیقار به منزله شتر اشقری است[۲۹] که اگر جلو بیاید کشته خواهد شد و اگر عقب بنشیند حکومتش ابتر خواهد ماند"[۳۰]. پس چون این نامه به دست حفصه بنت عمر رسید، شماری از کودکان و نوجوانان بنیتیم و بنیعدی را جمع کرد و به کنیزان خود دف داد و امر به نواختن کرد. آنها میخواندند و میگفتند: ما الخبر ما الخبر؟ عليّ كالاشقر، إن تقدم نحر و إن تأخّر عقر. این خبر به امسلمه رسید، لباس پوشید و او را شماتت کرد و آیه چهار سوره تحریم را بار دیگر به او تذکر داد[۳۱].[۳۲]
وفات
در زمان مرگ او اختلاف است. بعضی از مؤرخان، وفات او را در زمان خلافت عثمان دانستهاند[۳۳] و عدهای دیگر مرگ او را همزمان با صلح امام حسن (ع) و معاویه در سال ۴۱ هجری بیان کردهاند[۳۴].
بیشتر عالمان و مؤرخان بر این باورند که وی در سال ۴۵ هجری در زمان حکومت معاویه در سن شصت سالگی در مدینه از دنیا رفت[۳۵]. مروان حکم، والی مدینه در تشییع جنازه او شرکت کرد؛ در حالی که میان ابوهریره و ابوسعید خدری، جلوی جنازه حفصه بنت عمر حرکت میکرد. مروان، جنازه حفصه بنت عمر را از خانه آل حرم تا خانه مغیره حمل میکرد و ابوهریره از خانه مغیره تا قبر، حامل آن بود. سپس مروان بر او نماز خواند و وی را در بقیع به خاک سپردند[۳۶].[۳۷]
منابع
پانویس
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۲.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۶۵.
- ↑ ابن حبیب بغدادی، ابو جعفر محمد المحبر، ص۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۰۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹.
- ↑ نقش عایشه در تاریخ اسلام، سید مرتضی عسکری، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۵۶.
- ↑ نقش عایشه در تاریخ اسلام، سید مرتضی عسکری، مجمع علمی اسلامی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۸۸.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۲۲۵.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۳؛ بحارالانوار، مجلسی، ج۳۲، ص۹۰.
- ↑ التبیان فی تفسیر القرآن، شیخ طوسی، ج۸، ص۳۳۴.
- ↑ «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را میخواهید، بیگمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۲۸-۲۹.
- ↑ کافی، کلینی، ج۶، ص۱۳۸؛ من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۵۱۷؛ تفسیر صافی، ج۴، ص۱۸۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۴۲۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۵-۶۶؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۴۴؛ البخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۹.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۲۶۷.
- ↑ «ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایههای آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوهای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴۶-۱۵۵.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۲۹-۳۳۱.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۹، ص۶۰.
- ↑ سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۱۹؛ شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۴۷۴.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۱-۳۳۲.
- ↑ دائرة المعارف الاسلامیه، ج۷، ص۴۷۳.
- ↑ شتر سرخی که به زردی میزند.
- ↑ فإنا نزلنا البصره و نزل علی (ع) بذیقار والله دق عنقه کدق البیضة علی الصفا انه بذیقار بمنزلة الأشقر أن تقدم نحر وان تأخر عفز
- ↑ شیخ مفید، الجمل، ص۲۷۷-۲۷۶؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۳.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۲-۳۳۳.
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۳۵.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۱۲؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۸۷.
- ↑ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۶۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۹؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۸۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۲۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۶۸.
- ↑ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مقاله «حفصه بنت عمر»، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۳۳۳-۳۳۴.