بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">\n: +))
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = بدیل بن ورقاء خزاعی
| عنوان مدخل  = [[بدیل بن ورقاء خزاعی]]
| مداخل مرتبط = [[بدیل بن ورقاء خزاعی در قرآن]] - [[بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}


{{امامت}}
== مقدمه ==
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[بدیل بن ورقاء خزاعی]]''' است. "'''[[بدیل بن ورقاء خزاعی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
[[رئیس]] [[خزاعه]]، از [[اصحاب]] بزرگ [[رسول خدا]] {{صل}} و شخصیتی تأثیرگذار در [[تاریخ صدر اسلام]]. در نام وی و نام پدرش اختلافی نیست، اما [[نسب]] او را با [[اختلاف]] آورده‌اند و بیشتر منابع چنین ضبط کرده‌اند: [[بدیل بن ورقاء بن عبدالعزی بن ربیعة بن جُزی بن عامر بن مازن بن عدی بن عمرو بن ربیعه]]<ref>ابن کلبی، ج۲، ص۱۴۲؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰؛ طبری، المنتخب، ص۱۶؛ ابن حزم، جمهره، ص۲۳۹.</ref> کنیه‌اش [[ابوعبدالله]]<ref>طوسی، رجال، ص۴۹.</ref> و به اعتبار اجداد میانی نسبش، [[عدوی]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۲، ص۴۲۸.</ref> و «کعبی»<ref>ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۲۷.</ref> نیز خوانده‌اند. وی در شمار [[صحابه]] ساکن [[مکه]] است<ref>ابن سعد، ج۶، ص۱۳؛ بغوی، ج۱، ص۳۵۴.</ref>.
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[بدیل بن ورقاء خزاعی در رجال و تراجم]] - [[بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
از [[زندگی]] او پیش از [[اسلام]] [[آگاهی]] چندانی نداریم، گفته‌اند وی پیش از اسلام، در مکه خانه‌اش را به شکل مربع ساخته بود<ref>قلقشندی، ج۱، ص۴۲۶.</ref>، در حالی که [[اهل مکه]] به [[احترام]] [[خانه کعبه]]، خانه‌هایشان را مربع نمی‌ساختند<ref>جاحظ، ص۴۱۱.</ref>. بنا بر [[نقلی]]، وی در مقطعی [[ریاست]] خزاعه را بر عهده داشته است<ref>ابن حمزه، ص۴۳؛ ابن حبان، ص۶۱.</ref>.
بدیل بن ورقاء خزاعی، از [[اصحاب]] [[مکی]] [[پیامبر]] و بزرگ [[قبیله]] [[خزاعه]] بود<ref>معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۳، ص۲۷۵؛ الثقات، ابن حبان، ص۳۴.</ref>. درباره [[تاریخ]] [[تولد]] او اطلاع دقیقی در دست نیست اما در [[حجة الوداع]] حضور داشته<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref> و هنگام [[فتح مکه]] نود و هفت سال داشته است<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۵۵.</ref>.


وی از قبیله خزاعه بود که مطابق مفاد [[صلح]] [[نامه]] [[حدیبیه]]، هم [[پیمان]] [[مسلمانان]] بودند<ref>تاریخ نامه طبری، بلعمی، ج۳، ص۲۵۱.</ref> و پیامبر{{صل}} طی نامه‌ای که به بدیل نوشت، قبیله خزاعه و بدیل را ستود و به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱ ص۴۱۰.</ref>.
درباره [[زمان]] [[اسلام آوردن]] بدیل اختلاف است. [[ابونعیم]]<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۲۱.</ref> بدون اشاره به زمانی مشخص، با عبارت {{عربی|"تقدم اسلامه"}} به زود اسلام آوردن او اشاره می‌کند. برخی منابع، اسلام آوردن او را پیش از [[فتح]] دانسته‌اند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> در حالی که منابع دیگر، با تردید و با فعل {{عربی|"قيل"}}، اسلام آوردن او را پیش از [[فتح مکه]] نقل کرده‌اند<ref>ر. ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>. شماری از منابع، به اسلام آوردن وی هنگام فتح مکه یا پس از آن اشاره کرده، او را از بزرگانی دانسته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.</ref> که در فتح مکه اسلام آوردند. [[ابن حجر]]<ref>تهذیب، ج۵، ص۱۳۶.</ref> به نقل از [[ابن عبدالبر]]، اسلام آوردن وی را پیش از فتح مکه ذکر کرده است؛ در حالی که در [[الاستیعاب (کتاب)|الاستیعاب]] موجود، نظر ابن عبدالبر با [[قاطعیت]] مطرح نشده است. برخی گفته‌اند بدیل هنگام [[صلح حدیبیه]] [[مسلمان]] بود، اما [[ایمان]] خود را پنهان می‌داشت<ref>عظیم آبادی، ج۷، ص۲۸۹.</ref>.


قبیله خزاعه [[قبل از هجرت]]، پیامبر{{صل}} را [[یاری]] می‌کردند و بعد از پیامبر{{صل}} به [[تشیع]] معروف شدند <ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۳۹.</ref> و در [[روز]] فتح مکه، [[خانه]] بدیل و [[رافع]] ([[غلام]] [[آزاد]] کرده‌اش) از خانه‌های [[امن]] به شمار می‌رفت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۰۹؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۳، ص۵۵۰.</ref>. او در [[جنگ حنین]] به [[فرمان پیامبر]]{{صل}} [[مأمور]] بردن [[اسیران]] از [[حنین]] به جعرانه بود و [[وظیفه]] حراست از [[غنائم]] را نیز به عهده داشت. در [[آماده‌سازی]] مقدمات [[جنگ تبوک]] نیز بدیل از کسانی بود که به فرمان پیامبر{{صل}} نزد [[قبایل]] رفتند تا آنان را برای جنگ تبوک آماده کنند <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref>.
در [[زمان]] [[ریاست]] وی بود که [[خزاعه]] در جریان [[معاهده]] [[حدیبیه]]، داخل حِلف [[رسول خدا]] {{صل}} شد و بعدها هم پیوندش را با [[بنی هاشم]] [[حفظ]] کرد. بدیل همراه پسرش، [[عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی]]، در غزوه‌های حنین، [[طائف]] و [[تبوک]] شرکت داشت<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.</ref> و در مقاطعی از [[تاریخ اسلام]] نقش مؤثری از خود نشان داد. او پیش از [[صلح حدیبیه]]، همراه عده‌ای از یارانش با رسول خدا {{صل}} [[دیدار]] کرد و با اشاره به [[آمادگی]] [[قریش]] برای مقابله با [[مسلمانان]]، آن [[حضرت]] را از درگیری با [[قریش]] برحذر داشت<ref>واقدی، ج۲، ص۵۸۱.</ref> و اعلام کرد [[خزاعیان]] همواره [[دوست]] دارند رسول خدا {{صل}} [[پیروز]] شود<ref>واقدی، ج۲، ص۵۸۱.</ref>.


از [[فرزندان]] او [[نافع بن بدیل]]، پیش از [[پدر]]، و در [[نبرد بئر معونه]] به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰؛ تاریخ الطبری، طبری، ص۵۴۹.</ref>. [[عبدالله بن بدیل]] در [[غزوات]] حنین و [[تبوک]] و [[طائف]] حضور داشت<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۵۰؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۰۳.</ref> و همچنین فاتح [[همدان]] و [[اصفهان]]<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۱۳۸.</ref> و کرمان در [[زمان]] [[عمر بن خطاب]] بود <ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۴، ص۱۸۰؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۵۶۶.</ref> و در [[صفین]] در زمره [[یاران امام علی]]{{ع}} به شهادت رسید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref>. [[برادر]] او [[عبدالرحمان بن بدیل]] نیز در [[صفین]] [[شهید]] شد<ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۱، ص۴۵۶.</ref>. [[حبیب بن بدیل]] از جمله دوازده نفری بود که [[شهادت]] دادند که [[حدیث غدیر]] را از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده‌اند <ref>اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۳۹.</ref>.
همچنین هنگامی که رسول خدا {{صل}} در منطقه حدیبیه مستقر شد، بدیل و گروهی از سواران خزاعه نزد آن حضرت آمدند و با تشریح آمادگی قریش با سازوبرگ نظامی مجهز، از آن حضرت خواستند با قریش وارد [[جنگ]] نشود. آن حضرت فرمود: «ما برای جنگ نیامده‌ایم، بلکه برای [[طواف]] [[خانه کعبه]] آمده‌ایم و هر کس مانع ما شود، با او می‌جنگیم و اگر قریش که از جنگ خسته شده‌اند از ما مهلت بخواهند، ما به آنان مهلت می‌دهیم تا در [[امان]] باشند و [[مردم]] را به خود وامی‌گذاریم. اگر [[آیین]] من بین مردم پا گرفت، قریش مختارند یا مانند مردم ایمان آورند یا بجنگند، اما من تا [[جان]] در [[بدن]] دارم، برای تحقق کار خود تلاش خواهم کرد».


در منابع [[حدیث]] [[شیعه]] و [[سنی]]، بدیل در زمره [[راویان]] آمده و چند [[روایت]] [[حدیبیه]]، [[فتح مکه]] و حمل [[اسیران]] [[حنین]] و روایتی درباره [[روزه]] نگرفتن در [[حجة الوداع]] از او [[نقل]] شده است <ref>الامالی، شیخ طوسی، ج۱، ص۳۸۵.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علی‌زاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۱-۴۲.</ref>.
بدیل با شنیدن سخنان آن حضرت، نزد قریش بازگشت و قریش را از [[تصمیم]] رسول خدا {{صل}} [[آگاه]] ساخت. وی پس از [[گفتگو]] با [[قریشیان]]، زمینه را برای رفت و آمد [[نمایندگان]] قریش و مسلمانان فراهم کرد<ref>واقدی، ج۲، ص۵۹۳ و ۵۹۴؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۱۳؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۵، ص۳۳۳ و ۳۳۴؛ بیهقی، ج۹، ص۲۱۹.</ref>. بر پایه گزارش [[ابن عساکر]]<ref>ابن عساکر، ج۳۹، ص۷۷.</ref> «بدیل» از سوی قریش [[مأمور]] شد از [[سپاه مسلمانان]] اطلاعاتی برای [[قریش]] بیاورد. هنگامی که [[بدیل]] و برخی [[خزاعیان]] برگشتند و قریش را از قصد [[رسول خدا]] {{صل}} که همان [[زیارت]] [[خانه خدا]] بود، [[آگاه]] ساختند، [[قریش]] آنان را متهم کردند و پاسخ [[ناشایست]] دادند<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۲۵.</ref>. به گفته [[واقدی]]<ref>واقدی، ج۲، ص۷۴۹ و ۷۵۰.</ref>، رسول خدا {{صل}} در [[جمادی]] الآخر سال هشتم، برای قبیله [[خزاعه]] نامه‌ای نوشت و در آن، [[بدیل بن ورقاء]] و بُسر را مورد خطاب قرار داد و ضمن [[تکریم]] خزاعه، [[حمایت]] خویش را از آنان اعلام فرمود<ref>نیز ر. ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۴؛ طبرانی، ج۲، ص۳۰.</ref>. بدیل این [[نامه]] را به پسرش، [[سلمه بدیل بن ورقاء خزاعی|سلمه]] داد و سفارش کرد از آن نگهداری کنند و گفت: تا این نامه در میان شماست، [[خیر]] در میان شماست<ref>ر. ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۳.</ref>. گفته‌اند این نامه به خط [[امام علی]] {{ع}} نوشته شده بود<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳.</ref>.


==بدیل؛ [[نماینده]] [[اهل مکه]]==
پیش از [[فتح مکه]]، پس از آنکه [[بنی بکر]] (هم‌پیمان قریش) به خزاعه (هم‌پیمان رسول خدا {{صل}}) [[شبیخون]] زدند، بدیل بن ورقاء همراه شماری از خزاعیان به [[مدینه]] آمدند و [[پیمان شکنی]] قریش را به [[آگاهی]] رسول خدا {{صل}} رساندند. از سوی دیگر، [[ابوسفیان]] از سوی قریش [[مأمور]] شده بود به مدینه برود، [[پیمان]] پیشین را با رسول خدا {{صل}} تقویت و تجدید کند. بدیل در راه بازگشت از مدینه، در عسفان به ابوسفیان برخورد کرد و چون ابوسفیان از او پرسید آیا به مدینه رفته است، بدیل [[کتمان]] کرد، ولی ابوسفیان از مدفوع شتر بدیل که هسته خرمای مدینه در آن بود، دریافت که او به مدینه رفته است<ref>ابن هشام، ج۴، ص۳۷ و ۳۸؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۵ و ۴۶.</ref>. پس از این [[هجوم]] بنی بکر به خزاعه، خزاعیان آمدند و در [[مکه]] در [[خانه]] بدیل [[اجتماع]] کردند<ref>واقدی، ج۲، ص۷۸۴.</ref>.
وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} در [[خواب]] دید که به [[زیارت]] [[خانه خدا]] رفته است، [[تصمیم]] گرفت به قصد [[عمره]] به زیارت [[کعبه]] برود. پس با عده‌ای از [[یاران]] به سوی [[مکه]] حرکت کرد.


بدیل بن ورقا که پیامبر{{صل}} دوره [[جاهلیت]] در [[کارها]] با او [[مشورت]] می‌کرد و بسیار به او علاقه داشت، به عنوان نماینده اهل مکه با جمعیتی از [[فامیل]] [[خزاعه]] [[خدمت]] [[حضرت]] رسید و گفت: "شما درباره [[جنگ]] با [[قوم]] خودت که سران [[عرب]] هستند، فریفته شده‌ای؛ به [[خدا]] قسم! من افراد [[آبرومندی]] را همراه تو نمی‌بینم؛ به علاوه آن چنان که می‌بینم شما هیچ گونه سلاحی هم ندارید". [[ابوبکر]] در پاسخ گفت: "تو فلان [[لات]] را می‌خوری!» بدیل گفت: "اگر این نبود که بر گردن من حقی داری، پاسخت را می‌دادم؛ به خدا قسم هیچ کس نمی‌تواند این [[اتهام]] را به ما بزند. ما همواره [[دوست]] داشته‌ایم که [[محمد]] [[پیروز]] شود ولی حالا می‌بینم که [[قریش]] با همه افراد و [[اموال]] خود به قصد جنگ با شما به منطقه بلدح بیرون آمده‌اند و همه دام‌های خود را هم همراه آورده‌اند، و درباره [[اطعام]] [[لشکر]] بر یکدیگر پیشی می‌گیرند. هر کس که پیش آنها می‌آید به خوبی از او [[پذیرایی]] می‌کنند؛ و بدین وسیله خود را برای جنگ با شما تقویت می‌کنند؛ بنابراین تصمیم خود را بگیرید و درست بیندیشید"<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۵۸۱.</ref>. بدیل در ادامه افزود: "[[کعب بن لوی]] و [[عامر بن لوی]] را به همراه [[زن]] و مرد و کوچک و بزرگ پشت سر گذاشتم". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "ما برای [[جنگ]] نیامده ایم بلکه آمده ایم تا [[عمره]] به جا آوریم؛ جنگ‌های پشت سر هم، [[قریش]] را از پای درآورده است، اگر مایل باشند با ایشان قرار داد ترک جنگ [[امضا]] کنیم و به دیگران بپردازیم؛ اگر [[پیروز]] شدم، ایشان هم آنچه دیگران کردند، بکنند و اگر [[شکست]] خوردم، نظر آنان تأمین شده است؛ و اگر به این هم [[راضی]] نشوند به آن خدایی که [[جان]] من در دست اوست با ایشان می‌جنگم هر چند تنها بمانم تا آنکه خواسته [[خدای متعال]] برآورده شود".
پیش از فتح مکه، بدیل از طرف رسول خدا {{صل}} مأمور شد به [[قبیله]] بنی کعب (از خزاعه) برود و به آنان دستور دهد [[ماه رمضان]] در [[مدینه]] حاضر باشند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰.</ref> و آنان را برای [[نبرد]] با [[اهل مکه]] فراخواند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۶.</ref>. پس از این بود که گروهی از بنی کعب از [[خزاعه]]، با [[بدیل]] و تعدادی از بنی کعب که از مدینه خارج شده بودند در «قُدَید»<ref>مکانی در نزدیکی مکه، ر. ک: یاقوت حموی، ج۴، ص۳۱۳.</ref> [[ملاقات]] کردند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۰۰.</ref>. هنگامی که [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[فتح مکه]] حرکت کرد و در «مَرّالظَهران» توقف فرمود، [[قریش]] [[ابوسفیان]] را برای کسب خبر به آنجا فرستادند. ابوسفیان همراه [[حکیم بن حزام]] حرکت کرد و در بین راه به بدیل برخورد و او را نیز همراه خود برد. ابوسفیان حرکت کرد تا آنکه به [[عباس]]، [[عموی پیامبر]]، برخورد عباس، ابوسفیان، [[حکیم]] و بدیل را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و آنان را تا رسیدن به حضور رسول خدا {{صل}} [[پناه]] داد. آنان همراه عباس [[خدمت]] آن [[حضرت]] رسیدند و پس از گذراندن شبی در کنار رسول خدا {{صل}} و [[گفتگو]] با آن حضرت، حکیم و بدیل اسلام آوردند<ref>واقدی، ج۲، ص۸۱۴ و ۸۱۵.</ref>. گفته‌اند هنگام فتح مکه، [[قریشیان]] به [[خانه]] بدیل و خانه [[رافع]]، [[غلام]] بدیل پناه بردند<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>.


بدیل گفت: "آنچه فرمودی به قریش و [[اهل مکه]] [[ابلاغ]] می‌کنم". سپس نزد قریش رفته و آنان را از [[تصمیم]] قطعی پیامبر و [[آگاه]] کرد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۷۳؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۶۲۵؛ الخصائص الکبری، سیوطی، ج۱، ص۳۹۹.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علی‌زاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۲-۴۳.</ref>.
در [[غزوه حنین]] رسول خدا {{صل}} [[اسیران]] را به [[سرپرستی]] بدیل به جعرانه فرستاد<ref> واقدی، ج۲، ص۹۲۳.</ref> و به او فرمود از اسیران و [[اموال]] نگهداری کند تا آن حضرت به آنان برسد و بدیل چنین کرد<ref>بخاری، ج۲، ص۱۴۱؛ ابن حبان، ص۶۱؛ ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.</ref>.


==بدیل و [[طلب]] باری از پیامبر{{صل}}==
پیش از [[نبرد تبوک]] نیز بدیل و برخی دیگر از خزاعه، از طرف رسول خدا {{صل}} [[مأموریت]] یافتند به [[قبیله]] [[بنی کعب بن عمرو]] (از خزاعه) بروند و آنان را برای نبرد آماده سازند <ref>واقدی، ج۳، ص۹۹۰؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref>. همچنین در [[حجة الوداع]]، رسول خدا {{صل}} بدیل را<ref>که صدایش بلند بود، ر. ک: طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ نوری، ج۳، ص۷۲.</ref> مأموریت داد تا [[مردم]] را از [[روزه]] گرفتن منع کند و ندا دهد که ایام تشریق - ده تا [[دوازده]] ذی الحجه - [[روز]] [[خوردن و آشامیدن]] و یاد خداست<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.</ref>.
چون [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حدیبیه]] با قریش [[پیمان]] [[صلح]] بست، قبیله [[خزاعه]]، [[کافر]] و [[مؤمن]]، هم [[عهد]] او شدند و [[قبیله]] [[بنی بکر]] هم با قریش عهد بستند. هنگامی که مردانی از قبیله بنی بکر به قبیله خزاعه حمله بردند و افرادی از قبیله خزاعه به [[خانه]] [[بدیل بن ورقاء]] [[پناه]] بردند، پیمان شکسته شد <ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۵؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۴۵۷.</ref>.


در این حال، بدیل بن ورقاء که [[رئیس]] [[قوم]] خزاعه بود، با جماعتی دیگر از خزاعه قصد رفتن به [[مدینه]] کردند تا به [[خدمت]] پیامبر{{صل}} برسند و او را آگاه سازند و از ایشان [[یاری]] بخواهند. پیش از آنکه [[بدیل بن ورقاء]] روانه شود، فردی را فرستاد تا به پیامبر{{صل}} خبر دهد. چون آن [[مرد]] ([[عمرو بن سالم]]) به مدینه رسید، پیامبر{{صل}} با [[اصحاب]] خود در [[مسجد]] نشسته بود. او پیش از آنکه بنشیند، [[رجز]] خواند و پیامبر{{صل}} را از [[نقض عهد]] قریش آگاه کرد. پیامبر{{صل}} به او فرمود: "بنشین ای [[عمرو]] و آسوده باش که [[یاری]] خواهی شد". پس از مدتی [[بدیل بن ورقاء]] و همراهان به [[مدینه]] رسیدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۹۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵.</ref> و پس از بیان [[شکایت]] خود از [[پیامبر]]{{صل}} به یاری خواستند. پیامبر{{صل}} نیز به آنان پاسخ گفت. پس در این هنگام ابری در [[آسمان]] نمایان شد، پیامبر{{صل}} آن را به فال [[نیک]] گرفت و فرمود: "این [[ابر]]، مقدمه [[پیروزی]] بنی کعب است"<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۴۵.</ref> و در ادامه فرمودند: "[[ابوسفیان]] برای محکم کردن [[پیمان]] می‌آید و دست خالی باز می‌گردد". پس پیامبر{{صل}} در حالی که اطراف [[لباس]] خود را جمع می‌کرد، برخاست، در حالی که می‌فرمود: و "سمینار [[خدا]] کا مرا وار یاری [[مقاوم]] نکند سارا اگر بنی کعب را یاری نکنم. همچنان که خود را یاری می‌دهم".
در گزارشی آمده است که در [[شورش]] برضد [[عثمان]]، [[سرپرستی]] ششصد نفر از افرادی که از [[مصر]] به [[مدینه]] آمده بودند، بر عهده بدیل بود<ref>باعونی دمشقی، ج۲، ص۱۸۶.</ref>، اما با توجه به [[زمان]] درگذشت بدیل<ref>که برخی پیش از رحلت رسول خدا {{صل}} گفته‌اند.</ref> و نیز تصریح به اینکه پسر وی، ابوعمرو بن بدیل در این شورش شرکت داشته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۳۸.</ref>، به نظر می‌رسد این خبر درست نباشد.


سپس به [[منزل]] همسرش، [[میمونه]]، داخل شد و فرمود: "برای من آبی حاضر کن". سپس [[غسل]] کرد و در این حال نیز می‌فرمود: "من یاری نشوم اگر بنی کعب را یاری نکنم"<ref>المغازی، واقدی، ج۲، ص۷۹۱؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۳۹۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵.</ref>. در هنگام بازگشت، ابوسفیان، بدیل را در عسفان دید اما بدیل آنچه را که اتفاق افتاده بود، از او پنهان داشت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۵۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۸۴۵؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۲، ص۴۵۷.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علی‌زاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۳-۴۴.</ref>.
نام او در شمار اصحابی که سه [[حدیث]] از [[رسول خدا]] {{صل}} نقل کرده‌اند آمده است<ref>ابن حزم، اسماء الصحابه، ص۲۵۲؛ ابن جوزی، ص۳۷۴.</ref>. از وی نقل کرده‌اند که گفت: دیدم رسول خدا {{صل}} [[وضو]] گرفت و روی [[کفش]] را مسح کرد<ref>ابن قانع، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. البته این خبر از نظر [[فقهی]] مورد قبول [[فقهای شیعه]] نیست و جای بررسی و [[نقد]] فراوان دارد. برخی گفته‌اند [[شیعه]] بودن بدیل بعید نیست و [[خزاعیان]] به [[تشیع]] مشهورند<ref>امین، ج۳، ص۵۵۰.</ref>. برخی را منسوب به بدیل، بدیلی خوانده‌اند<ref>ر. ک: سمعانی، ج۱، ص۲۹۸.</ref>.


==[[نامه]] پیامبر{{صل}} به بدیل==
بنا بر [[نقلی]]، بدیل در زمان [[فتح مکه]] ۹۷ سال داشت<ref>طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۹.</ref> و در [[مکه]] درگذشت<ref>ابن حبان، ص۶۱.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> به نقل از [[ابن سکن]] <ref>ابوعلی، سعید بن عثمان بغدادی، م۳۵۳ و مؤلف کتاب الحروف بالصحابه.</ref> گوید: گفته‌اند او در [[صفین]] کشته شد. اما [[ابن حجر]]<ref>الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.</ref> آن را نادرست دانسته و گوید: کسی که در صفین در کنار [[امام علی]] {{ع}} کشته شد [[عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی]] پسر بدیل بود<ref>نیز ر. ک: منقری، ص۲۴۶.</ref>.
[[سلمه]]، فرزند بدیل، می‌گوید: پدرم، بدیل، نامه ای به من سپرد که به خط [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود، و گفت: "شما را به [[حفظ]] این نامه سفارش می‌کنم؛ تا وقتی که این نامه در میان شماست در خیر و [[خوشی]] خواهید بود؛ زیرا این نامه [[رسول خدا]]{{صل}} است که به ما نوشته است" و مضمون آن نامه چنین است: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]؛ از طرف [[محمد]]، [[فرستاده خدا]]، به [[بدیل بن ورقاء]] و اشراف و بزرگان قبیلة [[بنی عمرو]]؛ [[حمد]] و ثنا خدایی را که به جز او خدایی نیست، به سوی شما [[هدیه]] می‌کنم. هیچگاه با شما [[مخالفت]] نکرده‌ام و در [[حمایت]] شما [[حقوق]] من [[حفظ]] شده است. شما در نزد من [[عزیز]] ترین [[مردم]] تهامه‌اید، و از نظر [[خویشاوندی]]، شما نزدیک‌ترین [[خویشان]] هستید و برای [[مهاجرین]] از شما همان گونه بوده‌ام که برای خود هستم؛ هر چند از [[سرزمین]] اصلی خود (تهامه) [[هجرت]] کرده‌اند و جز در موقع [[حج]] و [[عمره]] در [[مکه]] نیستند داشت؛ و اگر در [[اسلام]] بیاورید، حقوق شما حفظ می‌شود و از طرف من هراسی نخواهید داشت و در [[سختی]] قرار نمی‌گیرید»<ref>مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج۳، ص۱۲۵.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علی‌زاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۵.</ref>.


==بدیل در فتح مکه==
با توجه به آنچه گفته‌اند وی پیش از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} درگذشت<ref>ذهبی، ج۱، ص۴۵.</ref>، کشته شدن او در صفین قابل قبول نیست. [[پسران]] بدیل به نام‌های «[[نافع بن بدیل ورقاء خزاعی]]»، «[[عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی]]»، «[[عبدالرحمان بن بدیل ورقاء خزاعی]]»، «[[محمد بن بدیل ورقاء خزاعی]]»، «[[سلمه بن بدیل ورقاء خزاعی]]»، «[[عثمان بن بدیل ورقاء خزاعی]]»، «[[ابراهیم بن بدیل ورقاء خزاعی]]»، «[[عمرو بن بدیل ورقاء خزاعی]]» یا «ابوعمرو» نیز در شمار صحابه رسول خدا {{صل}} بودند و در [[تاریخ اسلام]] نقش‌هایی داشته‌اند.
بدیل می‌گوید: در [[فتح مکه]] [[عباس]]، [[عموی پیامبر]]، مرا به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} برد و گفت: "یا [[رسول الله]]! امروز هر که را به شرفی مفتخر کردید ولی دایی شما، بدیل، باید [[خانه]] نشین باشد و به او کاری واگذار نمی‌کنید؟" [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "ای بدیل! ابروهایت را بالا بزن". من ابروها را که چشمم را پوشانده بود، بالا زدم و نقاب را از صورت کنار زدم. پیامبر{{صل}} دید که بخشی از محاسنم سیاه است، فرمود: "چند سال داری؟" گفتم: ۹۷ سال. [[حضرت]] تبسمی کرد و فرمود: "[[خدا]] بر [[جمال]] و زیبایی‌ات بیفزاید و به تو و فرزندانت خیر دهد؛ ولیکن رسول خدا{{صل}} نزدیک شصت سال دارد و [[پیری]] به سراغش آمده است".


سپس فرمود: "شترت را سوار شو و به میان جمعیت برو و بگو که این روزها [[روز]] [[خوردن و آشامیدن]] است. شترم را سوار شده و از میان خیمه‌های [[یاران پیامبر]]{{صل}} می‌گذشتم و با صدای بلندی که داشتم، می‌گفتم: من فرستاده رسول خدا{{صل}} هستم؛ امروز روز خوردن و آشامیدن است<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۵۵-۲۵۶؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۰۹-۴۱۰. اما در روایات دیگر آمده است که چنین ندایی در روز عید قربان در حجة الوداع بوده است؛ لذا به نظر می‌رسد این دو روز با یکدیگر در این خبر خلط شده و یوم الفتح و یوم الذبح یکی گرفته شده است. (یوسفی غروی).</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علی‌زاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص۴۵-۴۶.</ref>.
در دوره‌های بعد برخی [[نوادگان]] [[بدیل]] در نواحی [[بیهق]](سبزوار) [[سکونت]] گزیدند که آنان را به بدیلیان می‌شناسند<ref>ابن فندق، ص۱۳۵.</ref>. گروهی هم در [[نیشابور]] و [[ری]] بودند که از آن جمله، [[نسب]] [[مفسر]] نامی [[شیعه]]، [[ابو الفتوح رازی]] به [[بدیل بن ورقاء]] می‌رسد <ref>ابن‌شهرآشوب، ص۱۵.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بدیل بن کلثوم بن سالم خزاعی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۰۷-۲۰۹.</ref>


==سرانجام بدیل==
== منابع ==
از [[تاریخ]] [[مرگ]] وی اطلاع دقیقی در دست نیست، فقط می‌توان گفت پیش از [[رسول اکرم]]{{صل}} درگذشته است <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴۰۸.</ref>.<ref>[[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علی‌زاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص .</ref>.
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «بدیل بن ورقاء خزاعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']]
{{پایان منابع}}


== جستارهای وابسته ==
== پانویس ==
 
==منابع==
* [[پرونده:1100353.jpg|22px]] [[فرهاد علی‌زاده|علی‌زاده، فرهاد]]، [[بدیل بن ورقا - علی‌زاده (مقاله)|مقاله «بدیل بن ورقا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴''']]
 
==پانویس==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:بدیل بن ورقاء خزاعی]]
[[رده:بدیل بن ورقاء خزاعی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۱۰

مقدمه

رئیس خزاعه، از اصحاب بزرگ رسول خدا (ص) و شخصیتی تأثیرگذار در تاریخ صدر اسلام. در نام وی و نام پدرش اختلافی نیست، اما نسب او را با اختلاف آورده‌اند و بیشتر منابع چنین ضبط کرده‌اند: بدیل بن ورقاء بن عبدالعزی بن ربیعة بن جُزی بن عامر بن مازن بن عدی بن عمرو بن ربیعه[۱] کنیه‌اش ابوعبدالله[۲] و به اعتبار اجداد میانی نسبش، عدوی[۳] و «کعبی»[۴] نیز خوانده‌اند. وی در شمار صحابه ساکن مکه است[۵].

از زندگی او پیش از اسلام آگاهی چندانی نداریم، گفته‌اند وی پیش از اسلام، در مکه خانه‌اش را به شکل مربع ساخته بود[۶]، در حالی که اهل مکه به احترام خانه کعبه، خانه‌هایشان را مربع نمی‌ساختند[۷]. بنا بر نقلی، وی در مقطعی ریاست خزاعه را بر عهده داشته است[۸].

درباره زمان اسلام آوردن بدیل اختلاف است. ابونعیم[۹] بدون اشاره به زمانی مشخص، با عبارت "تقدم اسلامه" به زود اسلام آوردن او اشاره می‌کند. برخی منابع، اسلام آوردن او را پیش از فتح دانسته‌اند[۱۰] در حالی که منابع دیگر، با تردید و با فعل "قيل"، اسلام آوردن او را پیش از فتح مکه نقل کرده‌اند[۱۱]. شماری از منابع، به اسلام آوردن وی هنگام فتح مکه یا پس از آن اشاره کرده، او را از بزرگانی دانسته‌اند[۱۲] که در فتح مکه اسلام آوردند. ابن حجر[۱۳] به نقل از ابن عبدالبر، اسلام آوردن وی را پیش از فتح مکه ذکر کرده است؛ در حالی که در الاستیعاب موجود، نظر ابن عبدالبر با قاطعیت مطرح نشده است. برخی گفته‌اند بدیل هنگام صلح حدیبیه مسلمان بود، اما ایمان خود را پنهان می‌داشت[۱۴].

در زمان ریاست وی بود که خزاعه در جریان معاهده حدیبیه، داخل حِلف رسول خدا (ص) شد و بعدها هم پیوندش را با بنی هاشم حفظ کرد. بدیل همراه پسرش، عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی، در غزوه‌های حنین، طائف و تبوک شرکت داشت[۱۵] و در مقاطعی از تاریخ اسلام نقش مؤثری از خود نشان داد. او پیش از صلح حدیبیه، همراه عده‌ای از یارانش با رسول خدا (ص) دیدار کرد و با اشاره به آمادگی قریش برای مقابله با مسلمانان، آن حضرت را از درگیری با قریش برحذر داشت[۱۶] و اعلام کرد خزاعیان همواره دوست دارند رسول خدا (ص) پیروز شود[۱۷].

همچنین هنگامی که رسول خدا (ص) در منطقه حدیبیه مستقر شد، بدیل و گروهی از سواران خزاعه نزد آن حضرت آمدند و با تشریح آمادگی قریش با سازوبرگ نظامی مجهز، از آن حضرت خواستند با قریش وارد جنگ نشود. آن حضرت فرمود: «ما برای جنگ نیامده‌ایم، بلکه برای طواف خانه کعبه آمده‌ایم و هر کس مانع ما شود، با او می‌جنگیم و اگر قریش که از جنگ خسته شده‌اند از ما مهلت بخواهند، ما به آنان مهلت می‌دهیم تا در امان باشند و مردم را به خود وامی‌گذاریم. اگر آیین من بین مردم پا گرفت، قریش مختارند یا مانند مردم ایمان آورند یا بجنگند، اما من تا جان در بدن دارم، برای تحقق کار خود تلاش خواهم کرد».

بدیل با شنیدن سخنان آن حضرت، نزد قریش بازگشت و قریش را از تصمیم رسول خدا (ص) آگاه ساخت. وی پس از گفتگو با قریشیان، زمینه را برای رفت و آمد نمایندگان قریش و مسلمانان فراهم کرد[۱۸]. بر پایه گزارش ابن عساکر[۱۹] «بدیل» از سوی قریش مأمور شد از سپاه مسلمانان اطلاعاتی برای قریش بیاورد. هنگامی که بدیل و برخی خزاعیان برگشتند و قریش را از قصد رسول خدا (ص) که همان زیارت خانه خدا بود، آگاه ساختند، قریش آنان را متهم کردند و پاسخ ناشایست دادند[۲۰]. به گفته واقدی[۲۱]، رسول خدا (ص) در جمادی الآخر سال هشتم، برای قبیله خزاعه نامه‌ای نوشت و در آن، بدیل بن ورقاء و بُسر را مورد خطاب قرار داد و ضمن تکریم خزاعه، حمایت خویش را از آنان اعلام فرمود[۲۲]. بدیل این نامه را به پسرش، سلمه داد و سفارش کرد از آن نگهداری کنند و گفت: تا این نامه در میان شماست، خیر در میان شماست[۲۳]. گفته‌اند این نامه به خط امام علی (ع) نوشته شده بود[۲۴].

پیش از فتح مکه، پس از آنکه بنی بکر (هم‌پیمان قریش) به خزاعه (هم‌پیمان رسول خدا (ص)) شبیخون زدند، بدیل بن ورقاء همراه شماری از خزاعیان به مدینه آمدند و پیمان شکنی قریش را به آگاهی رسول خدا (ص) رساندند. از سوی دیگر، ابوسفیان از سوی قریش مأمور شده بود به مدینه برود، پیمان پیشین را با رسول خدا (ص) تقویت و تجدید کند. بدیل در راه بازگشت از مدینه، در عسفان به ابوسفیان برخورد کرد و چون ابوسفیان از او پرسید آیا به مدینه رفته است، بدیل کتمان کرد، ولی ابوسفیان از مدفوع شتر بدیل که هسته خرمای مدینه در آن بود، دریافت که او به مدینه رفته است[۲۵]. پس از این هجوم بنی بکر به خزاعه، خزاعیان آمدند و در مکه در خانه بدیل اجتماع کردند[۲۶].

پیش از فتح مکه، بدیل از طرف رسول خدا (ص) مأمور شد به قبیله بنی کعب (از خزاعه) برود و به آنان دستور دهد ماه رمضان در مدینه حاضر باشند[۲۷] و آنان را برای نبرد با اهل مکه فراخواند[۲۸]. پس از این بود که گروهی از بنی کعب از خزاعه، با بدیل و تعدادی از بنی کعب که از مدینه خارج شده بودند در «قُدَید»[۲۹] ملاقات کردند[۳۰]. هنگامی که رسول خدا (ص) برای فتح مکه حرکت کرد و در «مَرّالظَهران» توقف فرمود، قریش ابوسفیان را برای کسب خبر به آنجا فرستادند. ابوسفیان همراه حکیم بن حزام حرکت کرد و در بین راه به بدیل برخورد و او را نیز همراه خود برد. ابوسفیان حرکت کرد تا آنکه به عباس، عموی پیامبر، برخورد عباس، ابوسفیان، حکیم و بدیل را به اسلام دعوت کرد و آنان را تا رسیدن به حضور رسول خدا (ص) پناه داد. آنان همراه عباس خدمت آن حضرت رسیدند و پس از گذراندن شبی در کنار رسول خدا (ص) و گفتگو با آن حضرت، حکیم و بدیل اسلام آوردند[۳۱]. گفته‌اند هنگام فتح مکه، قریشیان به خانه بدیل و خانه رافع، غلام بدیل پناه بردند[۳۲].

در غزوه حنین رسول خدا (ص) اسیران را به سرپرستی بدیل به جعرانه فرستاد[۳۳] و به او فرمود از اسیران و اموال نگهداری کند تا آن حضرت به آنان برسد و بدیل چنین کرد[۳۴].

پیش از نبرد تبوک نیز بدیل و برخی دیگر از خزاعه، از طرف رسول خدا (ص) مأموریت یافتند به قبیله بنی کعب بن عمرو (از خزاعه) بروند و آنان را برای نبرد آماده سازند [۳۵]. همچنین در حجة الوداع، رسول خدا (ص) بدیل را[۳۶] مأموریت داد تا مردم را از روزه گرفتن منع کند و ندا دهد که ایام تشریق - ده تا دوازده ذی الحجه - روز خوردن و آشامیدن و یاد خداست[۳۷].

در گزارشی آمده است که در شورش برضد عثمان، سرپرستی ششصد نفر از افرادی که از مصر به مدینه آمده بودند، بر عهده بدیل بود[۳۸]، اما با توجه به زمان درگذشت بدیل[۳۹] و نیز تصریح به اینکه پسر وی، ابوعمرو بن بدیل در این شورش شرکت داشته است[۴۰]، به نظر می‌رسد این خبر درست نباشد.

نام او در شمار اصحابی که سه حدیث از رسول خدا (ص) نقل کرده‌اند آمده است[۴۱]. از وی نقل کرده‌اند که گفت: دیدم رسول خدا (ص) وضو گرفت و روی کفش را مسح کرد[۴۲]. البته این خبر از نظر فقهی مورد قبول فقهای شیعه نیست و جای بررسی و نقد فراوان دارد. برخی گفته‌اند شیعه بودن بدیل بعید نیست و خزاعیان به تشیع مشهورند[۴۳]. برخی را منسوب به بدیل، بدیلی خوانده‌اند[۴۴].

بنا بر نقلی، بدیل در زمان فتح مکه ۹۷ سال داشت[۴۵] و در مکه درگذشت[۴۶]. ابن حجر[۴۷] به نقل از ابن سکن [۴۸] گوید: گفته‌اند او در صفین کشته شد. اما ابن حجر[۴۹] آن را نادرست دانسته و گوید: کسی که در صفین در کنار امام علی (ع) کشته شد عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی پسر بدیل بود[۵۰].

با توجه به آنچه گفته‌اند وی پیش از رحلت رسول خدا (ص) درگذشت[۵۱]، کشته شدن او در صفین قابل قبول نیست. پسران بدیل به نام‌های «نافع بن بدیل ورقاء خزاعی»، «عبدالله بن بدیل ورقاء خزاعی»، «عبدالرحمان بن بدیل ورقاء خزاعی»، «محمد بن بدیل ورقاء خزاعی»، «سلمه بن بدیل ورقاء خزاعی»، «عثمان بن بدیل ورقاء خزاعی»، «ابراهیم بن بدیل ورقاء خزاعی»، «عمرو بن بدیل ورقاء خزاعی» یا «ابوعمرو» نیز در شمار صحابه رسول خدا (ص) بودند و در تاریخ اسلام نقش‌هایی داشته‌اند.

در دوره‌های بعد برخی نوادگان بدیل در نواحی بیهق(سبزوار) سکونت گزیدند که آنان را به بدیلیان می‌شناسند[۵۲]. گروهی هم در نیشابور و ری بودند که از آن جمله، نسب مفسر نامی شیعه، ابو الفتوح رازی به بدیل بن ورقاء می‌رسد [۵۳][۵۴]

منابع

پانویس

  1. ابن کلبی، ج۲، ص۱۴۲؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰؛ طبری، المنتخب، ص۱۶؛ ابن حزم، جمهره، ص۲۳۹.
  2. طوسی، رجال، ص۴۹.
  3. ابن ابی حاتم، ج۲، ص۴۲۸.
  4. ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۲۷.
  5. ابن سعد، ج۶، ص۱۳؛ بغوی، ج۱، ص۳۵۴.
  6. قلقشندی، ج۱، ص۴۲۶.
  7. جاحظ، ص۴۱۱.
  8. ابن حمزه، ص۴۳؛ ابن حبان، ص۶۱.
  9. ابونعیم، ج۱، ص۴۲۱.
  10. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.
  11. ر. ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.
  12. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.
  13. تهذیب، ج۵، ص۱۳۶.
  14. عظیم آبادی، ج۷، ص۲۸۹.
  15. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۶۰.
  16. واقدی، ج۲، ص۵۸۱.
  17. واقدی، ج۲، ص۵۸۱.
  18. واقدی، ج۲، ص۵۹۳ و ۵۹۴؛ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۵۱۳؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۵، ص۳۳۳ و ۳۳۴؛ بیهقی، ج۹، ص۲۱۹.
  19. ابن عساکر، ج۳۹، ص۷۷.
  20. ابن هشام، ج۳، ص۳۲۵.
  21. واقدی، ج۲، ص۷۴۹ و ۷۵۰.
  22. نیز ر. ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۴؛ طبرانی، ج۲، ص۳۰.
  23. ر. ک: ابن ابی عاصم، ج۴، ص۳۱۳.
  24. ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳.
  25. ابن هشام، ج۴، ص۳۷ و ۳۸؛ طبری، تاریخ، ج۳، ص۴۵ و ۴۶.
  26. واقدی، ج۲، ص۷۸۴.
  27. واقدی، ج۲، ص۸۰۰.
  28. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۶؛ ابن اثیر، ج۱، ص۳۵۶.
  29. مکانی در نزدیکی مکه، ر. ک: یاقوت حموی، ج۴، ص۳۱۳.
  30. واقدی، ج۲، ص۸۰۰.
  31. واقدی، ج۲، ص۸۱۴ و ۸۱۵.
  32. ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.
  33. واقدی، ج۲، ص۹۲۳.
  34. بخاری، ج۲، ص۱۴۱؛ ابن حبان، ص۶۱؛ ابونعیم، ج۱، ص۴۲۳؛ ابن عبدالبر، ج۱، ص۲۳۵.
  35. واقدی، ج۳، ص۹۹۰؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.
  36. که صدایش بلند بود، ر. ک: طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ نوری، ج۳، ص۷۲.
  37. ابن سعد، ج۴، ص۲۲۰.
  38. باعونی دمشقی، ج۲، ص۱۸۶.
  39. که برخی پیش از رحلت رسول خدا (ص) گفته‌اند.
  40. ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۳۸.
  41. ابن حزم، اسماء الصحابه، ص۲۵۲؛ ابن جوزی، ص۳۷۴.
  42. ابن قانع، ج۱، ص۱۰۱.
  43. امین، ج۳، ص۵۵۰.
  44. ر. ک: سمعانی، ج۱، ص۲۹۸.
  45. طوسی، امالی، ص۳۷۶؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۰۹.
  46. ابن حبان، ص۶۱.
  47. الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.
  48. ابوعلی، سعید بن عثمان بغدادی، م۳۵۳ و مؤلف کتاب الحروف بالصحابه.
  49. الاصابه، ج۱، ص۴۰۸.
  50. نیز ر. ک: منقری، ص۲۴۶.
  51. ذهبی، ج۱، ص۴۵.
  52. ابن فندق، ص۱۳۵.
  53. ابن‌شهرآشوب، ص۱۵.
  54. خانجانی، قاسم، مقاله «بدیل بن کلثوم بن سالم خزاعی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۰۷-۲۰۹.