پیامدهای جبری دانستن عصمت چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۴: خط ۱۴:


==== [[سقوط]] از ارزش انسانی ====
==== [[سقوط]] از ارزش انسانی ====
عصمت جبری بدان معناست که [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومان]] هیچ‌گونه نقشی در [[پیراستگی]] آنان از [[گناه]] ندارد و همچون ماشین خودکاری، بی‌اراده و اختیار و بدون اینکه خود بخواهند از اراده و [[فرمان الهی]] [[تبعیت]] می‌کنند. در این صورت، معصومان فاقد ارزش انسانی خواهند بود. به عبارت دیگر، جبری انگاشتن عصمت به معنای تنزل دادن معصومان از [[مقام]] [[انسانی]] و بشری است؛ [[ارزش]] [[آدمی]] به [[آزادی]]، اراده و اختیار اوست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.
عصمت جبری بدان معناست که [[اراده]] و [[اختیار]] [[معصومان]] هیچ‌گونه نقشی در [[پیراستگی]] آنان از [[گناه]] ندارد و همچون ماشین خودکاری، بی‌اراده و اختیار و بدون اینکه خود بخواهند از اراده و [[فرمان الهی]] [[تبعیت]] می‌کنند. در این صورت، معصومان فاقد ارزش انسانی خواهند بود. به عبارت دیگر، جبری انگاشتن عصمت به معنای تنزل دادن معصومان از [[مقام]] [[انسانی]] و بشری است؛ [[ارزش]] [[آدمی]] به [[آزادی]]، اراده و اختیار اوست<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>.<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۲؛ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref>


==== عدم شایستگی برای [[الگو]] شدن<ref>ر.ک: فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۸.</ref> ====
==== عدم شایستگی برای [[الگو]] شدن<ref>ر.ک: فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۸.</ref> ====
شکی نیست که [[خداوند]]، [[پیامبران]] [[معصوم]] خود را به عنوان [[اسوه]] و الگوی [[آدمیان]] معرفی کرده و در [[آیات]] بسیاری، [[انسان‌ها]] را به تبعیت از [[رفتار]] و [[اعمال]] آنها امر نموده است. حتی در برابر برخی از بهانه‌گیری‌ها و اشکال‌تراشی‌های [[مردم]] که می‌گفتند چرا خداوند فرشته‌ای را به [[رسالت]] بر نگزیده است، پاسخ [[قرآن]] آن است که چون بر روی [[زمین]] انسان‌ها [[زندگی]] می‌کنند، باید پیامبرشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتواند [[اسوه حسنه]] برای [[پیروان]] زمینی خود به شمار آید: {{متن قرآن|قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی می‌بودند که با آرامش راه می‌پیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشته‌ای را به پیامبری می‌فرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>.
شکی نیست که [[خداوند]]، [[پیامبران]] [[معصوم]] خود را به عنوان [[اسوه]] و الگوی [[آدمیان]] معرفی کرده و در [[آیات]] بسیاری، [[انسان‌ها]] را به تبعیت از [[رفتار]] و [[اعمال]] آنها امر نموده است. حتی در برابر برخی از بهانه‌گیری‌ها و اشکال‌تراشی‌های [[مردم]] که می‌گفتند چرا خداوند فرشته‌ای را به [[رسالت]] بر نگزیده است، پاسخ [[قرآن]] آن است که چون بر روی [[زمین]] انسان‌ها [[زندگی]] می‌کنند، باید پیامبرشان نیز از جنس آنان باشد، تا بتواند [[اسوه حسنه]] برای [[پیروان]] زمینی خود به شمار آید: {{متن قرآن|قُل لَّوْ كَانَ فِي الأَرْضِ مَلائِكَةٌ يَمْشُونَ مُطْمَئِنِّينَ لَنَزَّلْنَا عَلَيْهِم مِّنَ السَّمَاء مَلَكًا رَّسُولاً}}<ref>«بگو: اگر بر زمین فرشتگانی می‌بودند که با آرامش راه می‌پیمودند (باز هم) بر آنان از آسمان فرشته‌ای را به پیامبری می‌فرستادیم» سوره اسراء، آیه ۹۵.</ref>.


روشن است که برای الگو واقع شدن، تنها برخورداری از شکل و [[شمایل]] و صورت انسانی کافی نیست؛ بلکه همچون سایر افراد [[بشر]] که دارای [[آزادی]] و [[گزینش]] و [[انتخاب]] زنند، الگوی آنان نیز باید این خصیصه اصلی و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که [[عصمت]] و [[پاکی]] [[معصومین]] و کارهای خوب آنان معلول یکسری اسباب و عوامل غیراختیاری و ماوراء‌الطبیعی است که احراز آنها برای [[آدمیان]] مقدور نیست، چگونه می‌توان از ایشان [[پیروی]] کرد؟ در این صورت، آنها همانند کسانی هستند که سوار بر مرکب [[خوبی‌ها]] شده‌اند و بدون هیچ مانعی و بی‌اختیار به راه خود ادامه می‌دهند، در حالی که در مسیر حرکت سایر [[انسان‌ها]]، انواع و اقسام موانع درونی و بیرونی قرار داده شده است.
روشن است که برای الگو واقع شدن، تنها برخورداری از شکل و [[شمایل]] و صورت انسانی کافی نیست؛ بلکه همچون سایر افراد [[بشر]] که دارای [[آزادی]] و [[گزینش]] و [[انتخاب]] زنند، الگوی آنان نیز باید این خصیصه اصلی و بنیادین را دارا باشد. حال اگر فرض شود که [[عصمت]] و [[پاکی]] [[معصومین]] و کارهای خوب آنان معلول یکسری اسباب و عوامل غیراختیاری و ماوراء‌الطبیعی است که احراز آنها برای [[آدمیان]] مقدور نیست، چگونه می‌توان از ایشان [[پیروی]] کرد؟ در این صورت، آنها همانند کسانی هستند که سوار بر مرکب [[خوبی‌ها]] شده‌اند و بدون هیچ مانعی و بی‌اختیار به راه خود ادامه می‌دهند، در حالی که در مسیر حرکت سایر [[انسان‌ها]]، انواع و اقسام موانع درونی و بیرونی قرار داده شده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>


==== [[برتری]] نداشتن بر سایرین ====
==== [[برتری]] نداشتن بر سایرین ====
خط ۲۸: خط ۲۸:
حتی عده‌ای، از آنجا که عصمت را ملازم با جبری بودن دانسته‌اند، برای [[حفظ]] [[فضیلت]] و برتری معصومین بر سایرین، بهتر آن دیده‌اند که اصل [[عصمت]] آنان را در بعضی از مراتب [[انکار]] کنند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره می‌گوید: {{عربی|"فلو أن النبي معصوم لما كان له من فضل فيما يأتي به او بدع، و لكن بقاء حياة الرسول بدون عصمة ترفع من شأنه و تدل على نجاحه في جهاده لنفسه و فهمه للافضل و اتباعه للاحسن في أغلب الأحوال"}}<ref>مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۶.</ref>؛
حتی عده‌ای، از آنجا که عصمت را ملازم با جبری بودن دانسته‌اند، برای [[حفظ]] [[فضیلت]] و برتری معصومین بر سایرین، بهتر آن دیده‌اند که اصل [[عصمت]] آنان را در بعضی از مراتب [[انکار]] کنند. یکی از نویسندگان معاصر در این باره می‌گوید: {{عربی|"فلو أن النبي معصوم لما كان له من فضل فيما يأتي به او بدع، و لكن بقاء حياة الرسول بدون عصمة ترفع من شأنه و تدل على نجاحه في جهاده لنفسه و فهمه للافضل و اتباعه للاحسن في أغلب الأحوال"}}<ref>مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۶.</ref>؛


اگر [[پیامبر]] [[معصوم]] باشد، فضیلتی بر دیگران ـ در کارهایی که انجام می‌دهد یا ترک می‌کند ـ نخواهد داشت، امّا [[زندگی پیامبر]] بدون عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] او را بالا می‌برد. و نشانه این است که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه]] با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و [[هدف]] صحیح را شناخته و از آن [[پیروی]] کرده است.
اگر [[پیامبر]] [[معصوم]] باشد، فضیلتی بر دیگران ـ در کارهایی که انجام می‌دهد یا ترک می‌کند ـ نخواهد داشت، امّا [[زندگی پیامبر]] بدون عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] او را بالا می‌برد. و نشانه این است که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه]] با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و [[هدف]] صحیح را شناخته و از آن [[پیروی]] کرده است.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>


==== ناسازگاری با [[تکلیف]] ====
==== ناسازگاری با [[تکلیف]] ====
خط ۳۴: خط ۳۴:


==== بی‌معنا بودن عصمت ====
==== بی‌معنا بودن عصمت ====
کسی را می‌توان معصوم نامید که [[آلوده]] شدن وی به [[گناه]]، قابل تصور باشد: مثلاً نمی‌توان اطفالی را که هنوز به سن تکلیف نرسیده‌اند معصوم دانست؛ زیرا جایی برای تصور گناه درباره آنان نیست. و اگر گاه، تعبیر "اطفال معصوم" در محاورات عامیانه به کار می‌رود، از سر [[تسامح]] است<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۷۳.</ref>. حال، با توجه به اینکه عصمت جبری را ناسازگار با تکلیف دانستیم، [[مفسده]] دیگری که بر مفسده پیشین بار می‌شود، این است که [[اثبات عصمت]] جبری مساوی است با [[نفی]] آن؛ زیرا از یک سو، مقتضای جبری بودن این است که [[معصومین]] تکلیفی نداشته و گناهی در [[حق]] آنها قابل [[تصوّر]] نباشد. از سوی دیگر، [[عصمت]] در جایی قابل اطلاق است که [[ارتکاب گناه]] متصوّر باشد. در همین [[ارتباط]] مرحوم [[علامه طباطبایی]] می‌فرمایند: {{عربی|"و لو كان كذلك لم تتصور في حقهم معصية كسائر من لا تكليف عليه فلم يكن معنى لعصمتهم"}}<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>؛ اگر [[عصمت انبیا]] جبری باشد و [[مکلف]] نباشند، معصیتی در حق آنها تصوّر نمی‌شود؛ مانند موجودات دیگری که مکلف نیستند. بنابراین، عصمت آنها هم بی‌معنا خواهد بود.
کسی را می‌توان معصوم نامید که [[آلوده]] شدن وی به [[گناه]]، قابل تصور باشد: مثلاً نمی‌توان اطفالی را که هنوز به سن تکلیف نرسیده‌اند معصوم دانست؛ زیرا جایی برای تصور گناه درباره آنان نیست. و اگر گاه، تعبیر "اطفال معصوم" در محاورات عامیانه به کار می‌رود، از سر [[تسامح]] است<ref>جزوه راه و راهنما‌شناسی، ص۶۷۳.</ref>. حال، با توجه به اینکه عصمت جبری را ناسازگار با تکلیف دانستیم، [[مفسده]] دیگری که بر مفسده پیشین بار می‌شود، این است که [[اثبات عصمت]] جبری مساوی است با [[نفی]] آن؛ زیرا از یک سو، مقتضای جبری بودن این است که [[معصومین]] تکلیفی نداشته و گناهی در [[حق]] آنها قابل [[تصوّر]] نباشد. از سوی دیگر، [[عصمت]] در جایی قابل اطلاق است که [[ارتکاب گناه]] متصوّر باشد. در همین [[ارتباط]] مرحوم [[علامه طباطبایی]] می‌فرمایند: {{عربی|"و لو كان كذلك لم تتصور في حقهم معصية كسائر من لا تكليف عليه فلم يكن معنى لعصمتهم"}}<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>؛ اگر [[عصمت انبیا]] جبری باشد و [[مکلف]] نباشند، معصیتی در حق آنها تصوّر نمی‌شود؛ مانند موجودات دیگری که مکلف نیستند. بنابراین، عصمت آنها هم بی‌معنا خواهد بود.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>


==== عدم [[استحقاق]] [[پاداش]]<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳.</ref> ====
==== عدم [[استحقاق]] [[پاداش]]<ref>ارشاد الطالبین، ص۳۰۱؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۰۰؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ الیاقوت فی علم الکلام، ص۷۳.</ref> ====
خط ۴۹: خط ۴۹:


==== عدم [[پاداش]] و [[مدح]]<ref>تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۳۰۱؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۳.</ref> ====
==== عدم [[پاداش]] و [[مدح]]<ref>تلخیص المحصل، ص۳۶۹؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۳۰۱؛ شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۳.</ref> ====
اگر معصوم مجبور به عصمت باشد و بدون [[اختیار]] از گناه دوری کند چنین عصمتی هیچ‌گونه استحقاقی برای مدح در [[دنیا]] ندارد و هیچ [[ثواب]] و پاداشی نخواهد داشت، چون مدح، زمانی معنا دارد که فعل [[انسان]] از روی اختیار و با میل و رغبت باشد.
اگر معصوم مجبور به عصمت باشد و بدون [[اختیار]] از گناه دوری کند چنین عصمتی هیچ‌گونه استحقاقی برای مدح در [[دنیا]] ندارد و هیچ [[ثواب]] و پاداشی نخواهد داشت، چون مدح، زمانی معنا دارد که فعل [[انسان]] از روی اختیار و با میل و رغبت باشد.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۸۱.</ref>


==== عدم [[فضیلت]] بر غیر معصوم ====
==== عدم [[فضیلت]] بر غیر معصوم ====
خط ۵۷: خط ۵۷:


قول به [[جبر]]، بعضی از نویسندگان را مجبور کرده تا برای [[حفظ]] برتری معصومان بگویند: اگر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[معصوم]] باشند در کارهایشان فضیلتی بر دیگران نخواهند داشت. اما زندگی [[پیامبران]] بدون در نظر گرفتن عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] آنان را بالا می‌برد که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه با نفس اماره]] موفق بوده و در اغلب اوقات در راه صحیح حرکت کرده و عمل درست را [[انتخاب]] کرده‌اند. بر این اساس، پیامبران بدون عصمت جبری، شأنشان حفظ و بر دیگران برتری خواهند داشت<ref>احمد شبلی، مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۱.</ref>.
قول به [[جبر]]، بعضی از نویسندگان را مجبور کرده تا برای [[حفظ]] برتری معصومان بگویند: اگر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[معصوم]] باشند در کارهایشان فضیلتی بر دیگران نخواهند داشت. اما زندگی [[پیامبران]] بدون در نظر گرفتن عصمت، [[شأن]] و [[منزلت]] آنان را بالا می‌برد که در [[جهاد اکبر]] و [[مبارزه با نفس اماره]] موفق بوده و در اغلب اوقات در راه صحیح حرکت کرده و عمل درست را [[انتخاب]] کرده‌اند. بر این اساس، پیامبران بدون عصمت جبری، شأنشان حفظ و بر دیگران برتری خواهند داشت<ref>احمد شبلی، مقارنة الادیان، ج۳ (الاسلام)، ص۱۲۱.</ref>.
==== عدم لیاقت برای [[الگو]] بودن<ref>فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref> ====
کسانی که به عصمت جبری معصوم‌اند شایستگی الگو شدن ندارند، زیرا بر فرض جبر، سایر مردم که با اختیار، عصمت را به دست می‌آورند، چگونه می‌توانند کسی را که مختار و صاحب [[اراده]] نیست به عنوان [[اسوه]] خویش قرار دهند. الگو بودن در شرایط مساوی [[ارزش]] می‌یابند و یکی از دلایلی که [[خداوند]] [[انبیا]] و [[امامان]] را به عنوان پیشوای مردم انتخاب کرد همان [[انسان]] بودن آنان است که با سایر [[مردم]] در تمام صفات یکسان‌اند. [[قرآن]] در این رابطه می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref> و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ...}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت.».. سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.
==== عدم ارزش [[انسان]]<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۴۲؛ فلسفه وحی و نبوت، ص۲۰۷.</ref> ====
یکی از وجوه [[برتری]] و ملاک لیاقت و ارزش انسان، [[انتخاب]] و [[قدرت]] [[اراده]] اوست که [[حضرت حق]] در وجود بی‌نظیر انسان قرار داده است.
فهم این مطلب برای هر [[انسانی]] [[بدیهی]] است، چون ملائک مجبور به [[عبادت]] و [[مأموریت]] در تمام [[نظام]] کیهانی‌اند، ولی انسان، مختار و صاحب انتخاب و اراده است. اگر [[انبیا]] مجبور به [[عصمت]] باشند فاقد ارزش انسانی خواهند بود، حال آنکه سایر مردم دارای قدرت اختیارند. لذا قول به [[جبر]] در عصمت [[معصومان]]، با ملاک‌های [[عقلی]] و [[قرآنی]] ناسازگار است<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص۱۲۳.</ref>.


== پاسخ‌های متفرقه ==
== پاسخ‌های متفرقه ==
۱۱٬۰۸۱

ویرایش