شناخت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = پیامبر خاتم | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = شناخت پیامبر خاتم در تربیت اسلامی | پرسش مرتبط = پیامبر خاتم (پرسش) }} == مقدمه == ایمان به پیامبری حضرت محمد{{صل}} دومین اصل اعتقادی دین اسلام است و کسی که پیامبری آن ح...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[ایمان]] به [[پیامبری حضرت محمد]]{{صل}} دومین اصل [[اعتقادی]] [[دین اسلام]] است و کسی که [[پیامبری]] آن حضرت را نپذیرد از جرگه [[مسلمانان]] خارج است | [[ایمان]] به [[پیامبری حضرت محمد]]{{صل}} دومین اصل [[اعتقادی]] [[دین اسلام]] است و کسی که [[پیامبری]] آن حضرت را نپذیرد از جرگه [[مسلمانان]] خارج است. | ||
== روشهای اثبات نبوت پیامبر{{صل}} == | |||
[[معصومان]]{{عم}} برای اثبات نبوت از سه قاعده استفاده میکردند: مفروض گرفتن [[نبوت]] در صورتی که مخاطب آنان در [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} تردیدی نداشت؛ اقامه دلائل روشن و قانع کننده در صورتی که مخاطب در این مورد دچار [[شک و تردید]] بود؛ و رفع شبهات. | |||
# '''مفروض گرفتن نبوت''': در سیره تربیتی معصومان{{عم}} دیده نشده است که آنان در مواجهه با کسی که در نبوت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} تردیدی ندارد، به بحث اثبات نبوت پیامبر{{صل}} بپردازند. راز مفروض گرفتن نبوت پیامبر{{صل}} را میتوان در دو نکته دانست: نخست آنکه در مواجهه با مخاطبی که تردیدی در نبوت پیامبر{{صل}} ندارد، نیازی به اثبات نبوت نبوده است. دوم آنکه در چنین فضائی، طرح دلائل اثبات نبوت میتواند آثار ضد [[تربیتی]] داشته باشد؛ زیرا بحث پیرامون اثبات نبوت پیامبر{{صل}} بدین معناست که ممکن است [[حضرت محمد]]{{صل}} واقعاً پیامبر نباشد. همین موجب میشود راهی باز شود تا متربّیای که در پیامبری آن حضرت تردیدی نداشت، دچار تردید شود. | |||
# '''[[اقامه دلیل]]''': با وجود این، در [[جامعه اسلامی]]، [[پیروان]] سایر [[ادیان]] که به پیامبری آن حضرت اعتقادی نداشتند نیز [[زندگی]] میکردند. به علاوه کسانی نیز در میان مسلمانان بودند که اصلاً نبوت را قبول نداشتند. معصومان{{عم}} در مواجهه با این افراد و در مواجهه با هر فردی که بنا به دلائلی در نبوت پیامبر اسلام{{صل}} تردید داشت، ادلهای قانع کننده اقامه میکردند. | |||
# '''رفع شبهات''': بررسی [[سیره معصومان]]{{عم}} نشان میدهد در [[زمان]] آنان شبههای درباره [[نبوت پیامبر اسلام]]{{صل}} جز برخی شبهاتی که [[اهل کتاب]] و برخی منکران [[دین]] مطرح میکردند، وجود نداشته یا نگارنده به مدرکی در این مورد دست نیافته است. با وجود این، [[معصومان]]{{عم}} با این [[شبهات]] نیز برخورد منطقی کرده و میکوشیدند با منطق و دلیل آنها را پاسخ داده و بیپایگی آنها را روشن کنند<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۱۱۴.</ref>. | |||
==روشهای | == روشهای معرفی [[پیامبر]]{{صل}} == | ||
[[معصومان]]{{عم}} | پذیرش [[نبوت]] نخستین گام در مسیر آشنا کردن متربّی با [[نبوّت]] است. در این گام متربّی با اصل نبوت آشنا میشود؛ ولی هنوز شناخت کامل و کافی از آن به دست نیاورده است. [[معصومان]]{{عم}} به منظور آشنایی عمیقتر و دقیقتر متربی با پیامبر{{صل}} به تبیین [[فلسفه نبوت]]، تبیین آثار و خدمات پیامبر{{صل}} و [[سیره]] آن حضرت میپرداختند. | ||
# '''تبیین [[ضرورت]] و [[هدف]] نبوّت''': در سیره ائمه، به ویژه [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، درباره ضرورت و [[هدف بعثت انبیا]] بسیار سخن گفته شده است. علی{{ع}} در موارد متعددی به این موضوع پرداخته است. آن حضرت در [[خطبه]] اول [[نهج البلاغه]] میفرماید: «[[خداوند سبحان]] از میان [[فرزندان آدم]] پیامبرانی برگزید و از آنان [[پیمان]] گرفت که هر چه را که به آنها [[وحی]] میشود، به [[مردم]] برسانند و در امر [[رسالت]] او [[امانت]] نگاه دارند. هنگامی که بیشتر مردم پیمانی را که با [[خدا]] بسته بودند، شکسته و [[حق]] [[پرستش]] او ادا نکرده بودند و برای او شریکانی قرار داده بودند و شیطانها آنان را از [[شناخت خداوند]] [[منحرف]] کرده و پیوند پرستش خداوندی آنان را بریده بودند، [[خداوند]] پیامبرانش را در میان آنان برانگیخت و [[پیامبران]] را از پی یکدیگر فرستاد تا مردم به [[عهد]] و پیمان [[فطری]] خود عمل کنند و [[نعمت]] فراموش شده او را به یادشان آورند و بر آنان با [[ابلاغ پیام]] خدا [[احتجاج]] کنند و خردهاشان را که در پرده [[غفلت]] مستور گشته، برانگیزند و [[آیات]] و نشانههای [[قدرت]] را به آنان بنمایند»<ref>{{متن حدیث| وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ}} (نهج البلاغه، ص۴۳).</ref>. | |||
# '''توصیف [[سیره پیامبر]]{{صل}}''': آشنایی با سیره پیامبر{{صل}} افزون بر عمق بخشیدن به [[شناخت]] متربی، بذر محبت پیامبر{{صل}} را در [[روح]] متربی به بار مینشاند و تقویت میکند. گذشته از این، موجب میشود متربی وی را به عنوان الگوی خود در [[زندگی]] [[انتخاب]] کند. از اینرو، در [[سیره معصومان]]{{عم}} به توصیف سیره پیامبر{{صل}} در ابعاد گوناگون بسیار توجه شده است، تا آنجا که کوچکترین حرکات ایشان نیز از چشم دور نمانده است. ویژگیهای [[اجتماعی]] [[پیامبر]]{{صل}}، مانند نحوه برخورد ایشان با [[مسلمانان]]، با [[کفار]] [[قریش]]، با [[دشمنان]] و با [[پیروان]] سایر ادیانی که در [[جزیرة العرب]] [[زندگی]] میکردند، به دقت بیان شده است. اخلاق پیامبر{{صل}} در [[منزل]]، نحوه [[لباس]] پوشیدن، [[غذا خوردن]]، راه رفتن و خوابیدن ایشان، به دقت توصیف شده است؛ حتی ویژگیهای جسمانی ایشان از قبیل قد، رنگ صورت، رنگ مو و مانند آن نیز بیان شده است. | |||
# '''تبیین آثار و برکات پیامبر{{صل}}''': [[معصومان]]{{عم}} در معرفی پیامبر{{صل}} به بیان آثار و [[برکات]] مادی و [[معنوی]] ایشان نیز میپرداختند. برای نمونه، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} وضعیت مسلمانان پیش از بعثت را تشریح میکند و میفرماید: «[[خداوند]] محمد{{صل}} را برانگیخت در حالی که مردم، گمراهانی سرگشته بودند و صواب از [[خطا]] ناشناخته راه [[فتنه]] میپیمودند؛ [[هوا و هوس]] آنان را به سوی خود خوانده و از راهشان بیرون برده بود و [[کبر]] و نخوت از طریق صوابشان [[منحرف]] ساخته بود؛ از شدت [[نادانی]]، سبکسر و [[خوار]] شده و در عین [[سرگشتگی]] و تزلزل در کارها به بلای نادانی گرفتار آمده بودند. [[رسول الله]]{{صل}} [[نصیحت]] و نیکخواهی را به حد اعلی رسانید و به راهشان آورد و به [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیکو]] به [[راه خدا]] فراخواند»<ref>{{متن حدیث|بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ؛ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ{{صل}} فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}} (نهج البلاغه، ص۱۴۰).</ref>.<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۱۱۶.</ref> | |||
== روشهای مأنوس کردن متربی با پیامبر{{صل}} == | |||
انس با پیامبر{{صل}}، [[شناخت]] و [[ایمان]] به وی را تقویت و تثبیت میکند. [[معصومان]]{{عم}} برای مأنوس کردن متربی با [[پیامبر گرامی]]{{صل}} از چند روش سود جستهاند: | |||
# '''[[درود بر پیامبر]]{{صل}}''': معصومان{{عم}} از هر فرصتی برای [[تکریم]] پیامبر{{صل}} استفاده میکردند. هرگاه نام پیامبر{{صل}} برده میشد، بر او [[صلوات]] میفرستادند و دیگران را نیز به این کار توصیه میکردند؛ نگاهی به [[نهج البلاغه]] نشان میدهد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بعد از نام پیامبر{{صل}}، بر او [[درود]] میفرستاد<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۳۷، ۵۶ و ۶۷</ref>. سیره مسلمانان نیز از همان [[زمان]] بر این بوده است که هنگام ذکر نام پیامبر{{صل}} بر ایشان و [[اهل بیت]]{{عم}} ایشان درود بفرستند. | |||
# '''[[زیارت]] [[مرقد پیامبر]]{{صل}}''': علاوه بر این، معصومان{{عم}} به زیارت مرقد پیامبر{{صل}} نیز اهتمام ویژهای داشتند و دیگران را نیز به آن توصیه میکردند. برای نمونه، در روایتی آمده است: [[امام حسن]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} پرسید: «[[پاداش]] آنکه شما را [[زیارت]] کند چیست؟ پیامبر{{صل}} فرمود: پسرم! هر که مرا یا پدرت یا برادرت یا تو را در حال [[حیات]] یا ممات زیارت کند، بر من است که در [[قیامت]] او را زیارت کنم و از گناهانش نجاتش دهم»<ref>{{متن حدیث|قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} لِرَسُولِ اللَّهِ{{صل}}: يَا أَبَتَاهْ مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَكَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ، كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَأُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ}}. (محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۴، ص۳۰۳).</ref>. | |||
# '''بزرگداشت روزهای متعلق به پیامبر{{صل}}''': [[ائمه]]{{عم}} روزهای خاص متعلق به پیامبر{{صل}} مانند سالروز تولد، [[بعثت]] و [[وفات]] آن حضرت را نیز بزرگ میداشتند و به [[پیروان]] خود نیز دستور میدادند این روزها را بزرگ بدارند<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۱۱۹.</ref>. | |||
== [[نهی]] از [[معاشرت]] با منکران و [[مدعیان نبوت]] == | |||
[[ | از نکات دیگری که در [[سیره معصومان]]{{عم}} در پرورش شناخت و [[ایمان]] به [[نبوت]] [[حضرت محمد]]{{صل}} برجسته است، این است که آنان متربیان خود را از معاشرت با کسانی که درباره نبوت [[اعتقادات]] نادرستی داشتند و احیاناً [[مدعی نبوت]] بودند، بازمیداشتند. برای نمونه به این [[سیره]] توجه فرمایید: [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: «[[خداوند]] ابا الخطاب و کسانی را که با او کشته شدند و کسانی از آنان را که باقی ماندند [[لعنت]] کند و کسانی را که [[محبت]] آنان در قلبشان راه یافته است لعنت کند»<ref>{{متن حدیث|عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِيهِ عِمْرَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} يَقُولُ: لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ رَحْمَةٌ لَهُمْ}} (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۷۹).</ref>. | ||
علت [[لعن]] و [[نفرین]] اباالخطاب که پیشتر از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} بود آن بود که وی [[ادعای نبوت]] میکرد و خود را [[پیامبر]] میدانست. سید نعمت الله جزائری میگوید: [[ابوالخطاب]] [[اسدی]] خود را به امام صادق{{ع}} منتسب میکرد. هنگامی که [[امام]]{{ع}} دانست وی در [[حق]] ایشان [[غلو]] میکند، از او [[تبری]] جست. ابوالخطاب پس از این ادعا کرد که [[امامان]]{{عم}} پیامبرند و خود او نیز پیامبر است<ref>[[سید علی حسینیزاده|حسینیزاده]] و [[محمد داوودی|داوودی]]، [[سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (کتاب)|سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت]]، ص ۱۲۰.</ref>. | |||
علت [[لعن]] و [[نفرین]] اباالخطاب که پیشتر از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}} بود آن بود که وی [[ادعای نبوت]] میکرد و خود را [[پیامبر]] میدانست. | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۴
مقدمه
ایمان به پیامبری حضرت محمد(ص) دومین اصل اعتقادی دین اسلام است و کسی که پیامبری آن حضرت را نپذیرد از جرگه مسلمانان خارج است.
روشهای اثبات نبوت پیامبر(ص)
معصومان(ع) برای اثبات نبوت از سه قاعده استفاده میکردند: مفروض گرفتن نبوت در صورتی که مخاطب آنان در نبوت پیامبر اسلام(ص) تردیدی نداشت؛ اقامه دلائل روشن و قانع کننده در صورتی که مخاطب در این مورد دچار شک و تردید بود؛ و رفع شبهات.
- مفروض گرفتن نبوت: در سیره تربیتی معصومان(ع) دیده نشده است که آنان در مواجهه با کسی که در نبوت پیامبر اکرم(ص) تردیدی ندارد، به بحث اثبات نبوت پیامبر(ص) بپردازند. راز مفروض گرفتن نبوت پیامبر(ص) را میتوان در دو نکته دانست: نخست آنکه در مواجهه با مخاطبی که تردیدی در نبوت پیامبر(ص) ندارد، نیازی به اثبات نبوت نبوده است. دوم آنکه در چنین فضائی، طرح دلائل اثبات نبوت میتواند آثار ضد تربیتی داشته باشد؛ زیرا بحث پیرامون اثبات نبوت پیامبر(ص) بدین معناست که ممکن است حضرت محمد(ص) واقعاً پیامبر نباشد. همین موجب میشود راهی باز شود تا متربّیای که در پیامبری آن حضرت تردیدی نداشت، دچار تردید شود.
- اقامه دلیل: با وجود این، در جامعه اسلامی، پیروان سایر ادیان که به پیامبری آن حضرت اعتقادی نداشتند نیز زندگی میکردند. به علاوه کسانی نیز در میان مسلمانان بودند که اصلاً نبوت را قبول نداشتند. معصومان(ع) در مواجهه با این افراد و در مواجهه با هر فردی که بنا به دلائلی در نبوت پیامبر اسلام(ص) تردید داشت، ادلهای قانع کننده اقامه میکردند.
- رفع شبهات: بررسی سیره معصومان(ع) نشان میدهد در زمان آنان شبههای درباره نبوت پیامبر اسلام(ص) جز برخی شبهاتی که اهل کتاب و برخی منکران دین مطرح میکردند، وجود نداشته یا نگارنده به مدرکی در این مورد دست نیافته است. با وجود این، معصومان(ع) با این شبهات نیز برخورد منطقی کرده و میکوشیدند با منطق و دلیل آنها را پاسخ داده و بیپایگی آنها را روشن کنند[۱].
روشهای معرفی پیامبر(ص)
پذیرش نبوت نخستین گام در مسیر آشنا کردن متربّی با نبوّت است. در این گام متربّی با اصل نبوت آشنا میشود؛ ولی هنوز شناخت کامل و کافی از آن به دست نیاورده است. معصومان(ع) به منظور آشنایی عمیقتر و دقیقتر متربی با پیامبر(ص) به تبیین فلسفه نبوت، تبیین آثار و خدمات پیامبر(ص) و سیره آن حضرت میپرداختند.
- تبیین ضرورت و هدف نبوّت: در سیره ائمه، به ویژه امیرمؤمنان علی(ع)، درباره ضرورت و هدف بعثت انبیا بسیار سخن گفته شده است. علی(ع) در موارد متعددی به این موضوع پرداخته است. آن حضرت در خطبه اول نهج البلاغه میفرماید: «خداوند سبحان از میان فرزندان آدم پیامبرانی برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحی میشود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگاه دارند. هنگامی که بیشتر مردم پیمانی را که با خدا بسته بودند، شکسته و حق پرستش او ادا نکرده بودند و برای او شریکانی قرار داده بودند و شیطانها آنان را از شناخت خداوند منحرف کرده و پیوند پرستش خداوندی آنان را بریده بودند، خداوند پیامبرانش را در میان آنان برانگیخت و پیامبران را از پی یکدیگر فرستاد تا مردم به عهد و پیمان فطری خود عمل کنند و نعمت فراموش شده او را به یادشان آورند و بر آنان با ابلاغ پیام خدا احتجاج کنند و خردهاشان را که در پرده غفلت مستور گشته، برانگیزند و آیات و نشانههای قدرت را به آنان بنمایند»[۲].
- توصیف سیره پیامبر(ص): آشنایی با سیره پیامبر(ص) افزون بر عمق بخشیدن به شناخت متربی، بذر محبت پیامبر(ص) را در روح متربی به بار مینشاند و تقویت میکند. گذشته از این، موجب میشود متربی وی را به عنوان الگوی خود در زندگی انتخاب کند. از اینرو، در سیره معصومان(ع) به توصیف سیره پیامبر(ص) در ابعاد گوناگون بسیار توجه شده است، تا آنجا که کوچکترین حرکات ایشان نیز از چشم دور نمانده است. ویژگیهای اجتماعی پیامبر(ص)، مانند نحوه برخورد ایشان با مسلمانان، با کفار قریش، با دشمنان و با پیروان سایر ادیانی که در جزیرة العرب زندگی میکردند، به دقت بیان شده است. اخلاق پیامبر(ص) در منزل، نحوه لباس پوشیدن، غذا خوردن، راه رفتن و خوابیدن ایشان، به دقت توصیف شده است؛ حتی ویژگیهای جسمانی ایشان از قبیل قد، رنگ صورت، رنگ مو و مانند آن نیز بیان شده است.
- تبیین آثار و برکات پیامبر(ص): معصومان(ع) در معرفی پیامبر(ص) به بیان آثار و برکات مادی و معنوی ایشان نیز میپرداختند. برای نمونه، امیرمؤمنان علی(ع) وضعیت مسلمانان پیش از بعثت را تشریح میکند و میفرماید: «خداوند محمد(ص) را برانگیخت در حالی که مردم، گمراهانی سرگشته بودند و صواب از خطا ناشناخته راه فتنه میپیمودند؛ هوا و هوس آنان را به سوی خود خوانده و از راهشان بیرون برده بود و کبر و نخوت از طریق صوابشان منحرف ساخته بود؛ از شدت نادانی، سبکسر و خوار شده و در عین سرگشتگی و تزلزل در کارها به بلای نادانی گرفتار آمده بودند. رسول الله(ص) نصیحت و نیکخواهی را به حد اعلی رسانید و به راهشان آورد و به حکمت و موعظه نیکو به راه خدا فراخواند»[۳].[۴]
روشهای مأنوس کردن متربی با پیامبر(ص)
انس با پیامبر(ص)، شناخت و ایمان به وی را تقویت و تثبیت میکند. معصومان(ع) برای مأنوس کردن متربی با پیامبر گرامی(ص) از چند روش سود جستهاند:
- درود بر پیامبر(ص): معصومان(ع) از هر فرصتی برای تکریم پیامبر(ص) استفاده میکردند. هرگاه نام پیامبر(ص) برده میشد، بر او صلوات میفرستادند و دیگران را نیز به این کار توصیه میکردند؛ نگاهی به نهج البلاغه نشان میدهد که امیرمؤمنان(ع) بعد از نام پیامبر(ص)، بر او درود میفرستاد[۵]. سیره مسلمانان نیز از همان زمان بر این بوده است که هنگام ذکر نام پیامبر(ص) بر ایشان و اهل بیت(ع) ایشان درود بفرستند.
- زیارت مرقد پیامبر(ص): علاوه بر این، معصومان(ع) به زیارت مرقد پیامبر(ص) نیز اهتمام ویژهای داشتند و دیگران را نیز به آن توصیه میکردند. برای نمونه، در روایتی آمده است: امام حسن(ع) از پیامبر(ص) پرسید: «پاداش آنکه شما را زیارت کند چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: پسرم! هر که مرا یا پدرت یا برادرت یا تو را در حال حیات یا ممات زیارت کند، بر من است که در قیامت او را زیارت کنم و از گناهانش نجاتش دهم»[۶].
- بزرگداشت روزهای متعلق به پیامبر(ص): ائمه(ع) روزهای خاص متعلق به پیامبر(ص) مانند سالروز تولد، بعثت و وفات آن حضرت را نیز بزرگ میداشتند و به پیروان خود نیز دستور میدادند این روزها را بزرگ بدارند[۷].
نهی از معاشرت با منکران و مدعیان نبوت
از نکات دیگری که در سیره معصومان(ع) در پرورش شناخت و ایمان به نبوت حضرت محمد(ص) برجسته است، این است که آنان متربیان خود را از معاشرت با کسانی که درباره نبوت اعتقادات نادرستی داشتند و احیاناً مدعی نبوت بودند، بازمیداشتند. برای نمونه به این سیره توجه فرمایید: امام صادق(ع) فرمود: «خداوند ابا الخطاب و کسانی را که با او کشته شدند و کسانی از آنان را که باقی ماندند لعنت کند و کسانی را که محبت آنان در قلبشان راه یافته است لعنت کند»[۸].
علت لعن و نفرین اباالخطاب که پیشتر از اصحاب امام صادق(ع) بود آن بود که وی ادعای نبوت میکرد و خود را پیامبر میدانست. سید نعمت الله جزائری میگوید: ابوالخطاب اسدی خود را به امام صادق(ع) منتسب میکرد. هنگامی که امام(ع) دانست وی در حق ایشان غلو میکند، از او تبری جست. ابوالخطاب پس از این ادعا کرد که امامان(ع) پیامبرند و خود او نیز پیامبر است[۹].
منابع
پانویس
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۱۴.
- ↑ « وَ اصْطَفَى سُبْحَانَهُ مِنْ وَلَدِهِ أَنْبِيَاءَ أَخَذَ عَلَى الْوَحْيِ مِيثَاقَهُمْ وَ عَلَى تَبْلِيغِ الرِّسَالَةِ أَمَانَتَهُمْ لَمَّا بَدَّلَ أَكْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللَّهِ إِلَيْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ وَ اتَّخَذُوا الْأَنْدَادَ مَعَهُ وَ اجْتَالَتْهُمُ الشَّيَاطِينُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبَادَتِهِ فَبَعَثَ فِيهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَيْهِمْ أَنْبِيَاءَهُ لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِهِ وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ وَ يُثِيرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ يُرُوهُمْ آيَاتِ الْمَقْدِرَةِ» (نهج البلاغه، ص۴۳).
- ↑ «بَعَثَهُ وَ النَّاسُ ضُلَّالٌ فِي حَيْرَةٍ وَ حَاطِبُونَ فِي فِتْنَةٍ قَدِ اسْتَهْوَتْهُمُ الْأَهْوَاءُ وَ اسْتَزَلَّتْهُمُ الْكِبْرِيَاءُ وَ اسْتَخَفَّتْهُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلَاءُ؛ حَيَارَى فِي زَلْزَالٍ مِنَ الْأَمْرِ وَ بَلَاءٍ مِنَ الْجَهْلِ، فَبَالَغَ(ص) فِي النَّصِيحَةِ وَ مَضَى عَلَى الطَّرِيقَةِ وَ دَعَا إِلَى الْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» (نهج البلاغه، ص۱۴۰).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۱۶.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۳۷، ۵۶ و ۶۷
- ↑ «قَالَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لِرَسُولِ اللَّهِ(ص): يَا أَبَتَاهْ مَا جَزَاءُ مَنْ زَارَكَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) يَا بُنَيَّ مَنْ زَارَنِي حَيّاً وَ مَيِّتاً أَوْ زَارَ أَبَاكَ أَوْ زَارَ أَخَاكَ أَوْ زَارَكَ، كَانَ حَقّاً عَلَيَّ أَنْ أَزُورَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَأُخَلِّصَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ». (محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة، ج۴، ص۳۰۳).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۱۹.
- ↑ «عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِيهِ عِمْرَانَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: لَعَنَ اللَّهُ أَبَا الْخَطَّابِ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَقِيَ مِنْهُمْ وَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ دَخَلَ قَلْبَهُ رَحْمَةٌ لَهُمْ» (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۷۹).
- ↑ حسینیزاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۱۲۰.