بحث:ارکان انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
خط ۱: | خط ۱: | ||
سازنده: آقای عیوضی== | |||
==پاسخ اجمالی== | ==پاسخ اجمالی== | ||
==[[تولی]] و [[تبری]]، ریشۀ ارکان [[انتظار]]== | ==[[تولی]] و [[تبری]]، ریشۀ ارکان [[انتظار]]== | ||
*در [[فرهنگ اسلامی]]، [[جهان]] عرصۀ تقابل و هم آوردی در [[ولایت]] است؛ [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] او از یک سو و [[ولایت]] [[شیطان]] و [[طاغوت]] و [[پیروان]] او از سوی دیگر. بر اساس این نگرش همۀ اهل [[ایمان]] موظفند از یکسو، سر در گرو [[ولایت]] [[حق]] و [[پیروان]] آن داشته باشند و از سوی دیگر، از [[ولایت]] [[شیطان]] و [[پیروان]] او بیزاری جویند. این همان [[حقیقت]] [[تولی]] و "[[تبری]]" است که در [[مکتب]] [[تشیع]] به عنوان [[فروع دین]] بر آن بسیار تأکید شده است. ولی از مجموعه [[معارف اسلامی]]، به ویژه آموزههای [[مکتب اهل بیت]]{{ع}} چنین بر میآید که این دو موضوع، نه فرع [[دین]]، بلکه همۀ [[دین]] و تمامیت [[ایمان]] هستند و به بیان دیگر، [[دین]] و [[ایمان]] چیزی جز [[دوستی]] ورزیدن و [[بیزاری جستن]] (دوری گزیدن) به خاطر [[خدا]] نیست. [[فضیل بن یسار]]، یکی از [[یاران امام]] [[صادق]]{{ع}} [[نقل]] میکند: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: آیا [[دوستی]] و [[دشمنی]] از [[ایمان]] است؟ فرمود: «آیا [[ایمان]] جز [[دوستی]] و [[دشمنی]] است؟<ref>الکلینی، محمد، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵، ح ۵.</ref>»<ref>ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.</ref> | *در [[فرهنگ اسلامی]]، [[جهان]] عرصۀ تقابل و هم آوردی در [[ولایت]] است؛ [[ولایت]] [[خدا]] و [[دوستان]] او از یک سو و [[ولایت]] [[شیطان]] و [[طاغوت]] و [[پیروان]] او از سوی دیگر. بر اساس این نگرش همۀ اهل [[ایمان]] موظفند از یکسو، سر در گرو [[ولایت]] [[حق]] و [[پیروان]] آن داشته باشند و از سوی دیگر، از [[ولایت]] [[شیطان]] و [[پیروان]] او بیزاری جویند. این همان [[حقیقت]] [[تولی]] و "[[تبری]]" است که در [[مکتب]] [[تشیع]] به عنوان [[فروع دین]] بر آن بسیار تأکید شده است. ولی از مجموعه [[معارف اسلامی]]، به ویژه آموزههای [[مکتب اهل بیت]]{{ع}} چنین بر میآید که این دو موضوع، نه فرع [[دین]]، بلکه همۀ [[دین]] و تمامیت [[ایمان]] هستند و به بیان دیگر، [[دین]] و [[ایمان]] چیزی جز [[دوستی]] ورزیدن و [[بیزاری جستن]] (دوری گزیدن) به خاطر [[خدا]] نیست. [[فضیل بن یسار]]، یکی از [[یاران امام]] [[صادق]]{{ع}} [[نقل]] میکند: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: آیا [[دوستی]] و [[دشمنی]] از [[ایمان]] است؟ فرمود: «آیا [[ایمان]] جز [[دوستی]] و [[دشمنی]] است؟<ref>الکلینی، محمد، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵، ح ۵.</ref>»<ref>ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.</ref> |
نسخهٔ ۵ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۴۲
سازنده: آقای عیوضی==
پاسخ اجمالی
تولی و تبری، ریشۀ ارکان انتظار
- در فرهنگ اسلامی، جهان عرصۀ تقابل و هم آوردی در ولایت است؛ ولایت خدا و دوستان او از یک سو و ولایت شیطان و طاغوت و پیروان او از سوی دیگر. بر اساس این نگرش همۀ اهل ایمان موظفند از یکسو، سر در گرو ولایت حق و پیروان آن داشته باشند و از سوی دیگر، از ولایت شیطان و پیروان او بیزاری جویند. این همان حقیقت تولی و "تبری" است که در مکتب تشیع به عنوان فروع دین بر آن بسیار تأکید شده است. ولی از مجموعه معارف اسلامی، به ویژه آموزههای مکتب اهل بیت(ع) چنین بر میآید که این دو موضوع، نه فرع دین، بلکه همۀ دین و تمامیت ایمان هستند و به بیان دیگر، دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن (دوری گزیدن) به خاطر خدا نیست. فضیل بن یسار، یکی از یاران امام صادق(ع) نقل میکند: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: «آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟[۱]»[۲]
- بنابراین میتوان گفت ولایتورزی و برائتجویی دو ریشۀ اساسی ارکان انتظار هستند و تنها کسانی را میتوان از جملۀ منتظران واقعی برشمرد که در دوران غیبت تولی و تبری را به مفهوم کامل آن، پیشه خود سازند[۳].
رکن اول انتظار: اعتراض به وضع موجود
- اما بعد از ریشه اساسی انتظار، انتظار ظهور منجی هیچ گاه به حقیقت نمیپیوندد مگر در صورتی که چند رکن اساسی در آن محقق گردد:[۴]
- اعتراض و نارضایتی به وضع موجود:[۵] احساس انتظار فرج، اعتراض به وضع موجود است. کسی که از وضع موجود راضی است، نمیتواند منتظر وضعیتی دیگر، که بهتر است باشد. این اعتراض هر چند ممکن است مقدمه خارجی انتظار محسوب شود نه عضو درونی آن. این اعتراض در هر درجهای که باشد، از تنفر نسبت به آنچه هست، تا علاقه شدید به آنچه نیست و باید باشد، عنصر اول انتظار محسوب میشود. عدم قناعت به داشتهها، انسان را سرگردان رسیدن به نداشتهها میکند و این سرگردانی و تلاش برای "داشتن" که معمولاً با امید به "یافتن" همراه است، یعنی آغاز پیدایش انتظار در روح سرکش انسان[۶]. مراتب این اعتراض را میتوان در چهار مقوله خلاصه کرد:
- فریادی از درون: انتظار نوعی فریاد دل و خروشی از درون است.[۷]
- اعتراض به نظامات موجود: انتظار نوعی دهنکجی، بیاعتنائی به نظامات موجود و عدم پذیرش آن است. اعتراض به ابراز قدرت زمامداران خودسر که با سختگیریهای بیمورد خود زندگی را به کام مردم مستضعف تلخ و ناگوار کردهاند.[۸]
- منتظر، افشاگر است و میخواهد با اعتراض خود افشاگری کند و نشان دهد سازمانهای این قواعد و نظامات، رسوایند و بیارزش. این قوانین ساخته بشر، توطئهای به نام حامی حقوق بشر و نغمههای خیرخواهی از سوی سران توطئه است.[۹]
- منتظران جهان، مسئولان امور و زمامداران بشر را متهم دانسته و میگویند: این سازمانهای بینالمللی میدان فعالیتهای شماست، کار و تلاش تان برای تثبیت بیشتر موقعیت و تحکیم زیادتر قدرت تان است وگرنه سازمان تغذیهتان کجاست که ببیند هر روزه هزاران انسان در نقاط مختلف جهان از گرسنگی میمیرند[۱۰].
رکن دوم انتظار: آگاهی از وضع مطلوب
- آگاهی از وضع مطلوب: عنصر دوم انتظار، یعنی خبر داشتن از وضعیتی که میتوانیم داشته باشیم ولی هم اکنون از آن برخوردار نیستیم؛ خبر از خیرات بیکرانی که میتوانیم و باید دریافت کنیم، ولی چون از آنها بیخبریم، بیخیالیم. عدم آگاهی از وضع مطلوب و ایدهآل، سبب میشود توانایی درک و تحلیل درست وضعیت موجود را هم نداشته باشیم. زیرا بخشی از درک ما از اوضاع و احوال زمانه و آسیبشناسی وضع موجود، وابسته به فهم آن وضع مطلوب است. بدون در نظر داشتن الگویی از وضع مطلوب، چگونه میتوانیم وضع موجود خود ارزیابی کنیم؟[۱۱]
رکن سوم انتظار: اعتقاد و امید به تحقق وضع مطلوب
- اعتقاد و امید به تحقق وضع مطلوب:[۱۲] عنصر سوم انتظار این است که به تحقق وضع مطلوبی که به آن آگاه هستیم، معتقد و جازم باشیم. امید هم برخاسته از همین اعتقاد است. در شرایط سختی که همه چیز، انسان را به یأس دعوت میکند، امید داشتن، ناشی از یک اعتقاد راسخ به تحقق امری در آینده است. بعد از اینکه ما به وضع موجود معترض شدیم، و تصور درستی هم نسبت به وضع مطلوب پیدا کردیم، حالا باید به شدنی بودن آن وضع مطلوب هم اعتقاد داشته باشیم و امید رسیدن به وضعیت موعود، ما را به سوی آن بکشاند[۱۳]. البته مقدمات این امیدواری، مراحلی است که میتوان، ترسیم نمود: الف) آگاهی به عدم حضور ظاهری امام. ب) احساس نیاز به امام حاضر. ج) یقین به ظهور امام غایب. د) نزدیک دانستن ظهور[۱۴].
رکن چهارم انتظار: اشتیاق به وضع مطلوب
- اشتیاق به وضع مطلوب: عنصر چهارم انتظار، علاقه داشتن به تحقق جامعه مهدوی، غیر از اعتقادی است که با استدلال و صفای باطن به دست میآید. این علاقه، هرچند میتواند اثر آن اعتقاد باشد، که هست، اما خود حقیقت دیگری است که عقیده انسان را لذتبخش و سرمستکننده میسازد[۱۵]. اگر کسی بخواهد میزان اعتقاد خود را دریابد، باید به محبت برآمده از آن اعتقاد نگاه کند. اشتیاق هم ثمره محبت است و هر دو از ثمرات ایمان محسوب میشوند و از چنان جایگاه ارزشمندی در منظومه حقایق معنوی برخوردار هستند که امام رضا(ع) میفرمایند: «کسی که خدا را یاد کند ولی مشتاق ملاقاتش نباشد، خودش را مسخره کرده است.[۱۶]» یعنی در اثر یاد خدا، طبیعتاً باید به این اشتیاق برسد و الا معلوم میشود در جایی از این مسیر درست عمل نکرده و یا خود را فریب داده است[۱۷].
رکن پنجم انتظار: اقدام برای تحقق وضع مطلوب
- اقدام برای تحقق وضع مطلوب: نشانۀ صداقت انتظار و مایۀ تقویت آن یعنی عمل است. اقدام برای تحقق وضع مطلوب و یا لااقل برخورداری از انگیزۀ اقدام، انتظار را در وجود انسان تثبیت میکند. منتظر باید اهل عمل باشد. عملگرا بودن در فرهنگ منتظران نهادینه شده است؛ زیرا منتظر تا به سمت وضعیت مطلوب حرکت نکند، در واقع منتظر نیست[۱۸]. انسان، به دلیل دارا بودن ظرفیتهای فراوان، همواره در جهت رشد معنوی و فکری خود در تلاش است. او در انتظار، در پی روزگاری است که زمینهها و شرایط دست به هم داده، همه نیروهای او سوی رشد و تعالی به فعلیت رسد[۱۹]. شخص منتظر مسئول، حالتی سازنده، فعال، پویا و تأثیرگذار دارد، وضعیت موجود را بر نمیتابد و تلاش میکند تا زمینههای اجتماعی و فرهنگی برای ظهور امام(ع) را آماده کند. او نه تنها از منظر ویژگیهای فردی، خود را شخصی آماده برای عصر ظهور تربیت میکند، بلکه از منظر دانش و مهارتهای اداری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز آمادگی کامل ورود فرد و جامعه به عصر ظهور را در پیشدید خود دارد و توانایی اداره جامعه مهدوی را داراست[۲۰].
پاسخ تفصیلی
تولی و تبری، ریشۀ ارکان انتظار
- در فرهنگ اسلامی، جهان عرصۀ تقابل و هم آوردی در ولایت است؛ ولایت خدا و دوستان او از یک سو و ولایت شیطان و طاغوت و پیروان او از سوی دیگر. در این فرهنگ، انسانها یا در خط ولایت خدا و دوستان خدا هستند که خدا، آنها را از تاریکیهای نادانی و گمراهی، خارج و به روشنای دانایی و رستگاری داخل میکند یا در خط ولایت شیطان و دوستان شیطان قرار دارند که اولیای آنان، آنها را از روشنایی هدایت به سوی تاریکیهای ضلالت میکشانند: ﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۲۱] [۲۲]
- بر اساس این نگرش، در آموزههای اسلامی، به نقش ولایت در زندگی انسانها توجه ویژهای شده است و همۀ اهل ایمان موظفند از یکسو، سر در گرو ولایت حق و پیروان آن داشته باشند و از سوی دیگر، از ولایت شیطان و پیروان او بیزاری جویند. این همان حقیقت تولی و "تبری" است که در مکتب تشیع به عنوان فروع دین بر آن بسیار تأکید شده است. ولی از مجموعه معارف اسلامی، به ویژه آموزههای مکتب اهل بیت(ع) چنین بر میآید که این دو موضوع، نه فرع دین، بلکه همۀ دین و تمامیت ایمان هستند و به بیان دیگر، دین و ایمان چیزی جز دوستی ورزیدن و بیزاری جستن (دوری گزیدن) به خاطر خدا نیست. فضیل بن یسار، یکی از یاران امام صادق(ع) نقل میکند: از امام صادق(ع) پرسیدم: آیا دوستی و دشمنی از ایمان است؟ فرمود: «آیا ایمان جز دوستی و دشمنی است؟[۲۳]»[۲۴] در روایت دیگری، امام صادق(ع) فرمودند: «آن کس که برای خدا دوستی بورزد، برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد، از کسانی است که ایمان او کامل شده است[۲۵]». و باز میفرماید: «کسی که دوستی و دشمنیاش بر اساس دین نباشد، دین ندارد[۲۶]». همچنین از آن حضرت نقل شده است: «رسول خدا(ص) به یارانش فرمود: «استوارترین دستآویزهای ایمان کدام است؟ گفتند: خدا و رسولش بهتر میدانند. بعضی گفتند: نماز، بعضی گفتند: زکات، بعضی گفتند: روزه، بعضی گفتند: حج و عمره و بعضی گفتند: جهاد. پیامبر خدا فرمود: برای همه آنچه گفتید فضیلتی است، ولی استوارترین دستآویز ایمان، دوستی در راه خدا، پیروی کردن از اولیای خدا و بیزاری جستن از دشمنان خداست[۲۷]».[۲۸]
- این همه نیست مگر به دلیل آنکه دوستیها و دشمنیهای آدمی مبدأ همه کنشها و واکنشها و اثرگذاری و اثرپذیریهای او و تعیین کننده منش و روش او در زندگی فردی و اجتماعی است. نجات و رستگاری یا سقوط و گمراهی هر انسانی نیز بستگی تام و تمامی به این موضوع دارد که او در زندگی خود به چه کسی یا چه چیزی دل بسته و به ولایت که سرسپرده است[۲۹].
- در فرهنگ شیعی، امامان معصوم(ع) مظهر همۀ خوبیها و دشمنان آنها مظهر همۀ بدیها هستند و به طور طبیعی کسی که در پی خوبیها و دوری از بدی هاست، راهی جز دل بستن به حضرات معصومین و برائت از دشمنان آنها ندارد[۳۰].
- بنابراین، برای همۀ کسانی که طالب هدایت و رستگاریاند، به ویژه برای کسانی که سر در گرو ولایت آخرین امام از سلسله اولیای خدا، حضرت مهدی(ع) دارند، ضروری است دوستان و دشمنان اهل ایمان را بشناسند. اینان تا ولایت مهدوی را که استمرار ولایت الهی، ولایت محمدی و ولایت علوی است و نیز کسانی را که در تقابل با جریان ولایت مهدوی هستند، چنانکه بایسته است، نشناسند، نمیتوانند چنانکه شایسته است، به ریسمان ولایت مهدوی در آویزند و از دشمنان این ولایت بیزاری جویند[۳۱].
- با توجه به مطالب یاد شده میتوان گفت ولایتورزی و برائتجویی دو ریشۀ اساسی ارکان انتظار هستند و تنها کسانی را میتوان از جملۀ منتظران واقعی برشمرد که در دوران غیبت تولی و تبری را به مفهوم کامل آن، پیشه خود سازند[۳۲].
رکن اول انتظار: اعتراض به وضع موجود
- اما بعد از ریشه اساسی انتظار، انتظار ظهور منجی هیچ گاه به حقیقت نمیپیوندد مگر در صورتی که چند رکن اساسی در آن محقق گردد[۳۳]:
- اعتراض و نارضایتی به وضع موجود[۳۴]: احساس انتظار فرج، اعتراض به وضع موجود است. کسی که از وضع موجود راضی است، نمیتواند منتظر وضعیتی دیگر، که بهتر است باشد. این اعتراض هر چند ممکن است مقدمۀ خارجی انتظار محسوب شود نه عضو درونی آن. این اعتراض در هر درجهای که باشد، از تنفر نسبت به آنچه هست، تا علاقه شدید به آنچه نیست و باید باشد، عنصر اول انتظار محسوب میشود. عدم قناعت به داشتهها، انسان را سرگردان رسیدن به نداشتهها میکند و این سرگردانی و تلاش برای "داشتن" که معمولاً با امید به "یافتن" همراه است، یعنی آغاز پیدایش انتظار در روح سرکش انسان[۳۵]. مراتب این اعتراض را میتوان در چهار مقوله بیان کرد:
- فریادی از درون: انتظار نوعی فریاد دل و خروشی از درون است. منتظر میگوید ما نسبت به دید آنها که به ما تحقیر روا میدارند اعتراض داریم. از اینکه عدهای با دست خود فتنه و آشوب به پا میکنند ناراحتیم و از اینکه سرزمین ما محل قدرتنمائی ابرقدرتان است متاسفیم. آنان نسبت به آنچه در دور و برشان میگذرد معترضند و نمیخواهند شاهد اوضاع نابسامان، دردها، فلاکتها و مصیبتها باشند. دوست ندارند که وجه المصالحه و یا وجه الضمان پیروزیها و شکستها قرار گیرند. در تعقیب این نگرانیها فریاد دارند، اعتراض میکنند[۳۶].
- اعتراض به نظامات موجود: انتظار نوعی دهنکجی، بیاعتنائی به نظامات موجود و عدم پذیرش آن است. اعتراض به ابراز قدرت زمامداران خودسر که با سختگیریهای بیمورد خود، زندگی را به کام مردم مستضعف تلخ و ناگوار کردهاند. اعتراض به آنها که با روش حیوانی و وحشیانه خود شخصیت و ارزش انسانی را به بازی گرفته و حیثیت آنان را نادیده میگیرند. اعتراض به سازمانهای بزرگ جهانی چون سازمان حقوق بشر که تنها به داشتن نام خود اکتفا کرده است، به شورای امنیت بینالمللی که حق را تنها از آن اقویا میداند، به سازمان بینالمللی خوار و بار که اختیارش به دست عدهای از صهیونیستهاست و حتی به سازمان علمی و فرهنگی یونسکو که به جای بیدار کردن مستضعفان و آگاهاندنشان به دردی که دارند کار تخدیری میکند. اعتراض به نظامی که در آن موازین حق و عدل جای پائی ندارند، پدید آمدن آنها تنها برای رعایت و حفظ مصالح گروهی خاص و معدود است. عدهای قلیل را سر و سامان میدهد و اکثریت انسان در آن خرد و فانی میشوند. آری منتظر معترض است، وضع ظالمانۀ حاکم را نمیپذیرد، به اهداف موجود حکومتها تن در نمیدهد. جز به نظامی و دولتی که در آن مسئولان نقش خادمان را داشته باشند، اعلام وابستگی نمیکند، جز برادری، مساوات، صلح و محبت را خواهان نیست[۳۷].
- منتظر، افشاگر است و میخواهد با اعتراض خود افشاگری کند و نشان دهد سازمانهای این قواعد و نظامات، رسوایند و بیارزش. این قوانین ساخته بشر، توطئهای به نام حامی حقوق بشر و نغمههای خیرخواهی از سوی سران توطئه است. توطئه برای بهرهکشی بیشتر و گرفتن آخرین رمق از مستضعفان. منتظران، با افشاگری خود میخواهند نشان دهند این سازمانهای بینالمللی، حتی این دادگاههای بینالمللی سازمانهائی ضعیف و افتاده و در اختیار ارادۀ گروهی از قدرتمندان است، رایشان در حد حفظ و حمایت از موقعیتشان میارزد. اینان میپذیرند که برای عدهای آزادی و رفاه و آسایش و برای عدهای دیگر بدبختی و ذلت باشد. اینان سرپرستی و استثمار ابرقدرتان را از کشورهای تحتالحمایه میبینند و سکوت میکنند. سرگردانی مردم و اشغال سرزمینهایشان را مینگرند و بدان معترض میشوند. پس سخن و دعویشان در حمایت از مظلومان دروغ است، فریب است و برای مردم توطئه[۳۸].
- منتظران جهان، مسئولان امور و زمامداران بشر را متهم دانسته و میگویند: این سازمانهای بینالمللی میدان فعالیتهای شماست، کار و تلاش تان برای تثبیت بیشتر موقعیت و تحکیم زیادتر قدرت تان است وگرنه سازمان تغذیهتان کجاست که ببیند هر روزه هزاران انسان در نقاط مختلف جهان از گرسنگی میمیرند. دادگاههای بینالمللی کجایند که آوارگی هزاران انسان را در جهان ببینند و سازمان حقوق بشر کجاست که بشریت بیسروسامان را بنگرد؟ منتظران جهان زمامداران را به محاکمه میطلبند که ما به شما چنین اختیاری ندادهایم از قدرت ما علیهمان استفاده کنید. ما به شما اجازه ندادهایم زمینه را برای سقوط و فنایمان فراهم سازید و بالاخره ما نخواستهایم که دست شما تا مرفق به خون بیگناهان آلوده گردد[۳۹].
رکن دوم انتظار: آگاهی از وضع مطلوب
- آگاهی از وضع مطلوب: عنصر دوم انتظار، یعنی خبر داشتن از وضعیتی که میتوانیم داشته باشیم ولی هم اکنون از آن برخوردار نیستیم؛ خبر از خیرات بیکرانی که میتوانیم و باید دریافت کنیم، ولی چون از آنها بیخبریم، بیخیالیم. عدم آگاهی از وضع مطلوب و ایدهآل، سبب میشود توانایی درک و تحلیل درست وضعیت موجود را هم نداشته باشیم. زیرا بخشی از درک ما از اوضاع و احوال زمانه و آسیبشناسی وضع موجود، وابسته به فهم آن وضع مطلوب است. بدون در نظر داشتن الگویی از وضع مطلوب، چگونه میتوانیم وضع موجود خود را ارزیابی کنیم؟ لابد باید به الگوهای مندرس شرقی و غربی که در مدارس و دانشگاهها میآموزیم، دلخوش کنیم و خود را با مقیاسهای ناقص و غیر انسانی بلاد کفر، اندازهگیری کنیم. گاهی کسی که آگاهی و تصویر دقیقی از وضع مطلوب ندارد، نمیتواند به وضع موجود معترض باشد. تنها با آگاهی از ویژگی جامعۀ مهدوی است که میتوان از وضعیت غیبت (وضعیت موجود) نالان بود و برای ظهور بیقراری کرد، در غیر این صورت کسی که به زندگی در این شرایط تلخ عادت کند و از امکان برخورداری از یک زندگی عالی غافل شود، دیگر نمیتواند منتظر وضعیت بهتر باشد. چنین انسانی تمام کاستیهای حیات فردی و اجتماعی خود را میپذیرد و آنها را اجتنابناپذیر تلقی میکند. اساساً احساس انتظار، به ادراک و معرفت نسبت به وضعیت مطلوب بسیار وابسته است؛ به حدی که میتوان گفت یکی از راههای تقویت روحیه انتظار، افزایش این معرفت است[۴۰].
رکن سوم انتظار: اعتقاد و امید به تحقق وضع مطلوب
- اعتقاد و امید به تحقق وضع مطلوب:[۴۱] عنصر سوم انتظار این است که به تحقق وضع مطلوبی که به آن آگاه هستیم، معتقد و جازم باشیم. امید هم برخاسته از همین اعتقاد است. در شرایط سختی که همه چیز، انسان را به یأس دعوت میکند، امید داشتن، ناشی از یک اعتقاد راسخ به تحقق امری در آینده است. بعد از اینکه ما به وضع موجود معترض شدیم و تصور درستی هم نسبت به وضع مطلوب پیدا کردیم، حالا باید به شدنی بودن آن وضع مطلوب هم اعتقاد داشته باشیم و امید رسیدن به وضعیت موعود، ما را به سوی آن بکشاند [۴۲]. این امید را میتوان در دو حالت تصویر کرد:
- امید به آیندهای روشن: انتظار داشتن امید به آیندهای روشن است، آیندهای که در آن مردم جهان از بیدادگری، استبداد، فشار، نظامات غلط نجات پیدا کند، رژیمهای ضدانسانی از میان برود، اعتماد و اطمینان آید، اتحاد و وحدت ریشهدار گردد. منتظران عقیده دارند این تمدن مخرب ویران میشود و جلوههای کاذب آن، که چشمها را خیره کرده است از میان میرود و تیرهروزیهای حاصل از این نیت را زائل میسازد. وعدۀ الهی دربارۀ فرجام جهان تحقق میپذیرد، آثار شکست از میان برداشته میشود. آنان که زمام امور بشر را در دست دارند، محکوم به سقوط و فنایند. عوامل بیگانگیزا از میان میروند و محکوم میگردند[۴۳].
- امید به نجات از ذلت: انتظار نشان میدهد عدهای از افراد که در اثر جهل و بیخبری، ضعف و ندانم کاری مرکوب دیگران هستند میخواهند خود را از این ذلت نجات دهند. اینان نه میتوانند تن به سواری دهند و نه قدرت تحمل آن را دارند. با خود میاندیشند چرا باید سواری داد و چرا باید بار ذلت و خفت را بر خود هموار کرد؟ مگر آنان چه دارند که ما نداریم؟ جز قدرتمندی، قدارهبندی و زورگوئی چه دارند؟ جز این است که جرم ما ضعف و ناتوانی است؟ جز این است که غفلت ما و تاراجگری آنان ما را به چنین روزی کشانده است؟ انتظار نشان میدهد مردم میخواهند در جهان عدل و انصاف باشد، برادری و مساوات باشد، تعاون و تکافل اجتماعی باشد، رهائی از زیر بار رنجها باشد، با آدمی چون با حیوانی معامله نشود، اوضاع آشفته سر و سامان گیرند، حکومت انسانی و الهی و سیاست حق و انسانی در پیش گرفته شود[۴۴].
- البته مقدمات این امیدواری، مراحلی است که میتوان، ترسیم نمود:
- آگاهی به عدم حضور ظاهری امام: گاهی انسان در زندگی کمبودی دارد؛ امّا به سبب آنکه به آن کمبود آگاهی ندارد، هرگز در پی رفع آن کمبود هم نمیرود و هرگز برای جبران آن از خود تلاشی نشان نمیدهد؛ پس در نخستین مرحله امید، میبایست آگاه شد که حجت الهی در پرده غیبت است[۴۵].
- احساس نیاز به امام حاضر: ممکن است در عصر پنهانزیستی حضرت مهدی(ع) کسی به غیبت آن حضرت آگاهی هم داشته باشد؛ امّا هرگز به این دیدگاه نرسیده که جامعه بشری نیازمند چنین رهبری الهی است. به بیان دیگر، مؤلفه پیشین وجود دارد؛ امّا فرد هرگز به آن حجت الهی احساس نیاز پیدا نکرده است. او بر این باور است که مردم چه نیازی به امام دارند؛ در حالی که زندگی خود را سپری میکنند. چنین کسی هرگز نمیتواند انتظار ظهور حضرتش را درون خود پدید آورد[۴۶].
- یقین به ظهور امام غایب: شکی نیست کسانی که به ظهور امام غایب یقین ندارند، در انتظار نیز نخواهند بود؛ بلکه انتظار برای آنها بیمعنا خواهد بود. هرقدر آگاهی و یقین شخص به ظهور امام(ع) بیشتر و عمیقتر باشد، انتظارش به آن، بیشتر است. اگر شک و تردیدی در اصل وقوع آن داشته باشد، یا اعتقادش به آن سست و ضعیف باشد، انتظارش هم به همان اندازه سست خواهد بود. پیشوایان معصوم(ع) با در نظر گرفتن این نکته اساسی، همواره در سخنان نورانی خود، باور قطعی به ظهور آخرین حجّت الهی را تقویت کرده، ایشان را از هرگونه ناامیدی، پرهیز میدادند. رسول اکرم(علیه و آله السلام) فرمود: « قیامت برپا نمیشود، تا اینکه قیامکنندهای به حق از خاندان ما قیام کند و این، هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید. هرکس از او پیروی کند، نجات مییابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد[۴۷]».[۴۸]
- نزدیک دانستن ظهور: اگرچه انتظار با مؤلفههای یاد شده تحقق مییابد، نزدیک دانستن ظهور حضرت مهدی(ع) میتواند بر شدت انتظار افزوده، آمادگی فرد را افزایش دهد. نزدیک دانستن ظهور باعث میشود توجه به حضرت مهدی(ع) بیش از پیش افزایش پیدا کند، مشکلات دیگر، تحت الشعاع قرار گرفته، تمام رفتار در راستای خشنودی آن حضرت انجام شود[۴۹].
رکن چهارم انتظار: اشتیاق به وضع مطلوب
- اشتیاق به وضع مطلوب: عنصر چهارم انتظار، علاقه داشتن به تحقق جامعۀ مهدوی، غیر از اعتقادی است که با استدلال و صفای باطن به میآید. این علاقه، هرچند میتواند اثر آن اعتقاد باشد، که هست، اما خود حقیقت دیگری است که عقیدۀ انسان را لذتبخش و سرمستکننده میسازد. وقتی یک عقیده، به عرصۀ علاقه راه پیدا میکند، مانند خونی که از قلب در همه رگها جاری میشود، حیاتبخش خواهد بود و انسان با تمام وجود گرمای آن را احساس خواهد کرد[۵۰]. کسی که به ظهور امام زمان(ع) معتقد است و وقوع آن را هم نزدیک میبیند، هرقدر ظهور موعود را بیشتر دوست بدارد، انتظارش برای آن بیشتر خواهد بود و اگر آن را خوش نداشته باشد، انتظارش ضعیف و سست میشود[۵۱]. حال چه ما آن اعتقاد را مقدمۀ عشق و اشتیاق بدانیم، که در این صورت اعتقاد فرع خواهد بود و محبت اصل میشود؛ و چه آن عقیده را اصل بدانیم و عشق و محبت را فرع و میوه آن قلمداد کنیم، که در این صورت تا آن عقیده خود را به این نتیجه نرساند، استحکام نخواهد یافت. اساساً یکی از راههای اثبات وجود یک اعتقاد در دل انسان، همین محبت است، یعنی با توجه به اینکه ممکن است انسان خود را فریب دهد و علیرغم بیاعتقادی، خود را معتقد بداند، به همین خاطر اگر کسی بخواهد میزان اعتقاد خود را دریابد، باید به محبت برآمده از آن اعتقاد نگاه کند. اشتیاق هم ثمرۀ محبت است، و هر دو از ثمرات ایمان محسوب میشوند و از چنان جایگاه ارزشمندی در منظومه حقایق معنوی برخوردار هستند که امام رضا(ع) میفرمایند: «کسی که خدا را یاد کند ولی مشتاق ملاقاتش نباشد، خودش را مسخره کرده است.[۵۲]» یعنی در اثر یاد خدا، طبیعتاً باید به این اشتیاق برسد و الا معلوم میشود در جایی از این مسیر درست عمل نکرده و یا خود را فریب داده است[۵۳].
رکن پنجم انتظار: اقدام برای تحقق وضع مطلوب
- اقدام برای تحقق وضع مطلوب[۵۴] یا انتظار مسؤلانه[۵۵]: نشانۀ صداقت انتظار و مایۀ تقویت آن یعنی عمل است. اقدام برای تحقق وضع مطلوب و یا لااقل برخورداری از انگیزۀ اقدام، انتظار را در وجود انسان تثبیت میکند. عمل و اقدام برای مقدمهسازی ظهور و زمینهسازی فرج، تا آنجا که مقدور است، هم دلیل صداقت ادعای انتظار است و هم مایۀ تقویت انتظار خواهد بود. منتظر باید اهل عمل باشد. عملگرا بودن در فرهنگ منتظران نهادینه شده است؛ زیرا منتظر تا به سمت وضعیت مطلوب حرکت نکند، در واقع منتظر نیست.
- اساساً هیچ احساس و ادراکی نمیتواند تا ابد در حصار عدم تجلی در عمل محصور بماند. اگر حضرت مهدی(ع) دوست داشتنی است، اگر ظهور او و تحقق تمام زیباییهای حاکمیت مطلق دین دوست داشتنی است، این دوست داشتن تا کی میتواند محجوب بماند؟ یقیناً این دوست داشتن در رفتار و منش جامعه تأثیرات شگرف خود را نشان خواهد داد و خواسته یا ناخواسته در وضع جامعه تغییراتی ایجاد خواهد کرد[۵۶].
- انسان، به دلیل دارا بودن ظرفیتهای فراوان، همواره در جهت رشد معنوی و فکری خود در تلاش است. او در انتظار، در پی روزگاری است که زمینهها و شرایط دست به هم داده، همه نیروهای او سوی رشد و تعالی به فعلیت رسد[۵۷]. شخص منتظر مسئول، حالتی سازنده، فعال، پویا و تأثیرگذار دارد، وضعیت موجود را بر نمیتابد و تلاش میکند تا زمینههای اجتماعی و فرهنگی برای ظهور امام(ع) را آماده کند. او نه تنها از منظر ویژگیهای فردی، خود را شخصی آماده برای عصر ظهور تربیت میکند، بلکه از منظر دانش و مهارتهای اداری، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز آمادگی کامل ورود فرد و جامعه به عصر ظهور را در خود دارد و توانایی ادارۀ جامعه مهدوی را داراست جامعۀ مهدوی، جامعهای پویا، آماده، گوش به فرمان و شایسته آرمان مهدوی است. از این رو، پدید آوردن زمینه و آمادگیهای اجتماعی، تشکیلاتی و فرهنگی نیز میباید مورد توجه باشد. انتظار فرج مسئولانه، به معنای باور داشتن به اهداف جامعۀ مهدوی است. منتظرِ مسئول، در محدوده قدرت و عمل خویش، تلاش در برپایی جامعهای مطابق با معیارهای مهدوی را وظیفه خویش میداند. تکامل انسان و جامعه، کوشش در مسیر بازسازی جامعه بر اساس قسط و عدل، و مبارزه با ظلم و بیعدالتی، از جمله نمودهای انتظار مسئولانهاند. با این همه، منتظرِ مسئول میداند عدالت فراگیر و جهانی، تنها در سایۀ دولت مهدوی پدید میآید. از این رو، آمادهسازی زمینههای ورود به آن دوره را وظیفه خود میشمارد. امام صادق(ع) به این انتظار مسئولانه اشاره نموده و فرموده است: «"یُعِدَّنَّ أَحَدُکُمْ لِخُرُوجِ اَلْقَائِمِ وَ لَوْ سَهْماً"»[۵۸]» امام زین العابدین(ع) نیز ضمن برشمردن فضایل منتظران، به مسئولیت آنها اشاره نموده و فرموده است: «"اولَئِکَ اَلْمُخْلَصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنَا صِدْقاً وَ اَلدُّعَاةُ إِلَی دِینِ اَللَّهِ سِرّاً وَ جَهْراً"»[۵۹]» روشن است که غیبت امام عصر(ع)، سبب کنار نهادن وظایف مسلمانان در امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با ظلم و تلاش در راه گسترش عدالت نخواهد شد[۶۰].
پانویس
- ↑ الکلینی، محمد، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵، ح ۵.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۸۵، ۸۶.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶؛ قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴؛ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۵، ص ۳۰۹-۳۱۲؛ سلیمیان، خدامراد، انتظار و منتظران، ص ۱۹۵-۱۹۶ و درسنامه مهدویت ج ۲ ، ص۲۱۰-۲۱۳ و فرهنگنامه مهدویت، ص ۷۶-۸۴.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۵، ص ۳۰۹-۳۱۲؛ پناهیان،علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶؛ سلیمیان، خدامراد، انتظار و منتظران، ص ۱۹۵-۱۹۶؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۸۵، ۸۶؛ قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. پناهیان،علیرضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۱۰-۲۱۳
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۷۶-۸۴.
- ↑ «"مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ تَعَالَی وَ لَمْ یَشْتَقْ إِلَی لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه"» ورام، مسعود، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۱۰.
- ↑ . ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، انتظار و منتظران، ص ۱۹۵-۱۹۶.
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۵، ص ۳۰۹-۳۱۲.
- ↑ «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون میبرد اما سروران کافران، طاغوتهایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگیها بیرون میکشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ الکلینی، محمد، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۵، ح ۵.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ کلینی، محمد، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۴، ح ۱.
- ↑ کلینی، محمد، الکافی، ج ۲، ص ۱۲۷، ح ۱۶.
- ↑ کلینی، محمد، الکافی، ج ۲، صص ۱۲۵ و ۱۲۶، ح ۶.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ ر.ک. شفیعی سروستانی، ابراهیم، چشم به راه، ص ۸۵-۹۴.
- ↑ ر.ک. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۸۵، ۸۶.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶؛ قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴؛ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۵، ص ۳۰۹-۳۱۲؛ سلیمیان، خدامراد، انتظار و منتظران، ص ۱۹۵-۱۹۶ و درسنامه مهدویت ج ۲ ، ص۲۱۰-۲۱۳ و فرهنگنامه مهدویت، ص ۷۶-۸۴.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۵، ص ۳۰۹-۳۱۲؛ پناهیان،علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶؛ سلیمیان، خدامراد، انتظار و منتظران، ص ۱۹۵-۱۹۶؛ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۸۵، ۸۶؛ قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علیرضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. قائمی، علی، نگاهی به مسأله انتظار، ص ۳۰-۳۴.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۱۰-۲۱۳.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۱۰-۲۱۳.
- ↑ «"لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَقُومَ الْقَائِمُ الْحَقُ مِنَّا وَ ذَلِکَ حِینَ یَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَکَ اللَّهَ اللَّهَ /عِبَادَ اللَّهِ فَأْتُوهُ وَ لَوْ عَلَی الثَّلْجِ فَإِنَّهُ خَلِیفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتِی"» شیخ صدوق، محمد، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، ص ۵۹.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۱۰-۲۱۳.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۱۰-۲۱۳.
- ↑ ر.ک. پناهیان، علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶؛ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۷۶-۸۴.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، انتظار و منتظران، ص ۱۹۵-۱۹۶.
- ↑ «"مَنْ ذَکَرَ اللَّهَ تَعَالَی وَ لَمْ یَشْتَقْ إِلَی لِقَائِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِه"» ورام، مسعود، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۱۰.
- ↑ ر.ک. پناهیان،علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. پناهیان،علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶؛ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۱۰-۲۱۳.
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۵، ص ۳۰۹-۳۱۲.
- ↑ ر.ک. پناهیان،علی رضا، انتظار عامیانه عالمانه عارفانه، ص ۱۰۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، انتظار و منتظران، ص ۱۹۵-۱۹۶.
- ↑ النعمانی، محمد، الغیبة، ص ۳۲۰: «هر یک از شما باید خود را برای خروج قائم آماده کند، هر چند با فراهم آوردن تیری باشد».
- ↑ صدوق، محمد، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۳۲۰: «آنان مخلصان حقیقی، شیعیان راستین ما و دعوتگران به دین خدا در پیدا و نهان هستند».
- ↑ ر.ک. محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۵، ص ۳۰۹-۳۱۲.