سازش نکردن با غیر حق: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'قانون خدا' به 'قانون خدا')
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار')
خط ۱۱: خط ۱۱:
==[[سیره رسول اکرم]]{{صل}} در [[سازش]] نکردن با [[اهل باطل]] ==
==[[سیره رسول اکرم]]{{صل}} در [[سازش]] نکردن با [[اهل باطل]] ==
*[[رسول اکرم]]{{صل}} در [[اجرای احکام الهی]]، هرگز [[سازش]] با کسی را برنتابید و [[دین خدا]] را با هیچ چیز عوض نکرد. با آغاز [[دعوت علنی]]، [[قریش]] تلاش همه جانبه‌ای انجام داد تا [[پیامبر]]{{صل}} به [[سازش]] با [[باطل]] کشیده شود و از [[تبلیغ]] [[توحید]] دست بردارد؛ با علنی شدن امر [[تبلیغ پیامبر]]{{صل}} [[مشرکان]] و [[کفار]] [[قریش]] دریافتند که حرف اصلی این [[دین]] چیزی نیست، جز نفی همه [[خدایان دروغین]] و [[ایمان]] به پروردگاری [[قادر]] و بی‌همتا؛ یعنی نفی آن بزرگی که آنها به شیوه [[آیین]] دوره [[جاهلی]] به دست آورده بودند؛ پس، سران و اشراف [[قریش]] برای متوقف کردن این [[نهضت]] کوشیدند؛ زیرا منافعشان را تهدید می‌کرد. آنان در این راه، تمامی امکانات مانند تطمیع، تهدید، [[تهمت]]، [[آزار]]، [[شکنجه]] و محاصره [[اقتصادی]] - [[سیاسی]] را به کار گرفتند که چون سودی نبخشید، در نهایت، برای کشتن آن [[حضرت]] نقشه کشیدند؛ اما هیچ کدام از این اقدامات باعث نشد که [[رسول خدا]]{{صل}} در راه [[حق]] گامی وا پس گذارد؛ بلکه این همه، او را در راه [[نجات]] [[انسان‌ها]] استوارتر ساخت<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۶.</ref>.
*[[رسول اکرم]]{{صل}} در [[اجرای احکام الهی]]، هرگز [[سازش]] با کسی را برنتابید و [[دین خدا]] را با هیچ چیز عوض نکرد. با آغاز [[دعوت علنی]]، [[قریش]] تلاش همه جانبه‌ای انجام داد تا [[پیامبر]]{{صل}} به [[سازش]] با [[باطل]] کشیده شود و از [[تبلیغ]] [[توحید]] دست بردارد؛ با علنی شدن امر [[تبلیغ پیامبر]]{{صل}} [[مشرکان]] و [[کفار]] [[قریش]] دریافتند که حرف اصلی این [[دین]] چیزی نیست، جز نفی همه [[خدایان دروغین]] و [[ایمان]] به پروردگاری [[قادر]] و بی‌همتا؛ یعنی نفی آن بزرگی که آنها به شیوه [[آیین]] دوره [[جاهلی]] به دست آورده بودند؛ پس، سران و اشراف [[قریش]] برای متوقف کردن این [[نهضت]] کوشیدند؛ زیرا منافعشان را تهدید می‌کرد. آنان در این راه، تمامی امکانات مانند تطمیع، تهدید، [[تهمت]]، [[آزار]]، [[شکنجه]] و محاصره [[اقتصادی]] - [[سیاسی]] را به کار گرفتند که چون سودی نبخشید، در نهایت، برای کشتن آن [[حضرت]] نقشه کشیدند؛ اما هیچ کدام از این اقدامات باعث نشد که [[رسول خدا]]{{صل}} در راه [[حق]] گامی وا پس گذارد؛ بلکه این همه، او را در راه [[نجات]] [[انسان‌ها]] استوارتر ساخت<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۶.</ref>.
*سران و اشراف [[قریش]] در اوائل [[دعوت علنی]]، به سراغ [[ابوطالب]]، عموی [[پیامبر]]{{صل}} رفتند تا او را از [[حمایت]] [[رسول خدا]]{{صل}} باز دارند و سپس بتوانند با [[پیامبر]]{{صل}} مقابله کنند، آنها به [[ابوطالب]] گفتند: "برادرزاده‌ات از خدایان ما [[عیب‌جویی]] می‌کند و به آنها [[ناسزا]] می‌گوید و [[دین]] ما را [[نکوهش]] می‌کند و عقل‌های ما را سبک می‌شمارد و [[پدران]] ما را [[گمراه]] می‌داند. اکنون چاره‌ای بیندیش و او را از این [[کارها]] بازدار و یا آنکه او را به ما واگذار که تو نیز همانند ما با او مخالفی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۶۵ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۲۳.</ref>؛ [[ابوطالب]] این بار با بیانی نغز و زیبا پاسخی درخور به ایشان داد و با [[خوشرویی]] و [[ملایمت]]، آنان را روانه ساخت؛ اما با ادامه [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و فراهم شدن زمینه [[گسترش اسلام]]، سران و اشراف و [[قریش]] بار دیگر نزد [[ابوطالب]] رفتند و با عباراتی تهدید آمیز، وی را به ترک [[حمایت]] از [[پیامبر]]{{صل}} فرا خواندند و گفتند: "ای [[ابوطالب]]! تو از نظر سن و [[شرافت]] و [[منزلت]] بر ما [[سبقت]] داری. از تو خواستیم که برادرزاده‌ات را از این کار بازداری؛ ولی چنین نکردی؟ به [[خدا]] قسم! دیگر نمی‌توانیم بر ناسزاگویی به خدایان و پدرانمان و سبک شمردن عقل‌هایمان و [[عیب‌جویی]] از آیین‌مان [[صبر]] کنیم؛ یا خودت او را از این کار بازدار و یا آنکه با تو و او [[کارزار]] خواهیم کرد تا یکی از دو گروه هلاک شود".‌ [[ابوطالب]] که اوضاع را نگران کننده دید، سخنان اشراف و سران [[قریش]] را با [[پیامبر]]{{صل}} در میان گذاشت و از او خواست تا از [[دعوت]] خویش دست بردارد و [[پیامبر]]{{صل}} به دور از هر گونه [[ملایمت]] و [[سازش]] گفتند: ای عمو! اگر [[خورشید]] را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، از [[دعوت الهی]] دست برنمی‌دارم تا اینکه امر [[خدا]] را [[آشکار]] کنم، یا اینکه در این راه [[جان]] دهم"<ref>{{متن حدیث| يَا عَمُّ ! لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يمييني وَ الْقَمَرُ فِي يَسَارِي مَا تَرَكَتِ الْأَمْرُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ أَهْلَكَ فِيهِ مَا تَرْكِهِ}}؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۵ - ۲۶۶، دلائل النبوه، ص ۶۵ - ۶۶ و عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج ۳، ص ۴۵ – ۴۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۷.</ref>.
*سران و اشراف [[قریش]] در اوائل [[دعوت علنی]]، به سراغ [[ابوطالب]]، عموی [[پیامبر]]{{صل}} رفتند تا او را از [[حمایت]] [[رسول خدا]]{{صل}} باز دارند و سپس بتوانند با [[پیامبر]]{{صل}} مقابله کنند، آنها به [[ابوطالب]] گفتند: "برادرزاده‌ات از خدایان ما [[عیب‌جویی]] می‌کند و به آنها [[ناسزا]] می‌گوید و [[دین]] ما را [[نکوهش]] می‌کند و عقل‌های ما را سبک می‌شمارد و [[پدران]] ما را [[گمراه]] می‌داند. اکنون چاره‌ای بیندیش و او را از این [[کارها]] بازدار و یا آنکه او را به ما واگذار که تو نیز همانند ما با او مخالفی"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۶۵ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۲۳.</ref>؛ [[ابوطالب]] این بار با بیانی نغز و زیبا پاسخی درخور به ایشان داد و با [[خوشرویی]] و [[ملایمت]]، آنان را روانه ساخت؛ اما با ادامه [[دعوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} و فراهم شدن زمینه [[گسترش اسلام]]، سران و اشراف و [[قریش]] بار دیگر نزد [[ابوطالب]] رفتند و با عباراتی تهدید آمیز، وی را به ترک [[حمایت]] از [[پیامبر]]{{صل}} فرا خواندند و گفتند: "ای [[ابوطالب]]! تو از نظر سن و [[شرافت]] و [[منزلت]] بر ما [[سبقت]] داری. از تو خواستیم که برادرزاده‌ات را از این کار بازداری؛ ولی چنین نکردی؟ به [[خدا]] قسم! دیگر نمی‌توانیم بر ناسزاگویی به خدایان و پدرانمان و سبک شمردن عقل‌هایمان و [[عیب‌جویی]] از آیین‌مان [[صبر]] کنیم؛ یا خودت او را از این کار بازدار و یا آنکه با تو و او [[کارزار]] خواهیم کرد تا یکی از دو گروه هلاک شود".‌ [[ابوطالب]] که اوضاع را نگران کننده دید، سخنان اشراف و سران [[قریش]] را با [[پیامبر]]{{صل}} در میان گذاشت و از او خواست تا از [[دعوت]] خویش دست بردارد و [[پیامبر]]{{صل}} به دور از هر گونه [[ملایمت]] و [[سازش]] گفتند: ای عمو! اگر [[خورشید]] را در دست راست من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، از [[دعوت الهی]] دست برنمی‌دارم تا اینکه امر [[خدا]] را آشکار کنم، یا اینکه در این راه [[جان]] دهم"<ref>{{متن حدیث| يَا عَمُّ ! لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يمييني وَ الْقَمَرُ فِي يَسَارِي مَا تَرَكَتِ الْأَمْرُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ أَهْلَكَ فِيهِ مَا تَرْكِهِ}}؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۵ - ۲۶۶، دلائل النبوه، ص ۶۵ - ۶۶ و عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج ۳، ص ۴۵ – ۴۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۷.</ref>.
*سران و اشراف [[قریش]] کوشیدند با فراهم کردن [[زندگی]] پر ناز و [[نعمت]] و هر آنچه [[پیامبر]] بخواهد، با وی [[سازش]] کنند. آنها پس از مدتی با وعده‌هایی جذاب کوشیدند، نزد آن تا [[پیامبر]]{{صل}} را از [[دعوت]] به [[حق]] باز دارند و این بار، عتبة بن [[ربیعه]]، [[نماینده]] [[قریش]]، نزد آن [[حضرت]] رفت و گفت: "ای برادرزاده! اگر در ازای دست برداشتن از دعوتت، خواهان [[مال]] باشی،‌ برایت آن اندازه [[ثروت]] فراهم می‌آوریم که از همه ما توانگر شوی و اگر خواستار [[ریاست]] و [[سلطنت]] باشی، تو را به [[ریاست]] و [[سلطنت]] خود می‌گماریم و هیچ کاری را بدون [[رأی]] و [[فرمان]] تو انجام نمی‌دهیم و اگر این سخنان تو به آن خاطر است که جن‌زده شده‌ای و نمی‌توانی آن را از خود دور کنی؛ حاضریم برایت پزشک بیاوریم و آنقدر هزینه کنیم تا خود را از این [[بیماری]] آسوده سازی"؛ وقتی سخنان عتبه به پایان رسید، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آیا سخنت تمام شد؟"‌ گفت: "آری"؛ فرمود: "پس به سخن من گوش بده!" سپس بخشی از [[آیات]] ۱ - ۵ سوره فصلت را [[تلاوت]] فرمود و با این کار با پاسخی روشن و دندان شکن بار دیگر [[سازش ناپذیری]] خود را در راه [[حق]] نشان داد<ref>السیرة النبویه، ص ۲۹۲ - ۲۹۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۱۵۹ - ۱۶۰ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۲۴ – ۱۲۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۸.</ref>.
*سران و اشراف [[قریش]] کوشیدند با فراهم کردن [[زندگی]] پر ناز و [[نعمت]] و هر آنچه [[پیامبر]] بخواهد، با وی [[سازش]] کنند. آنها پس از مدتی با وعده‌هایی جذاب کوشیدند، نزد آن تا [[پیامبر]]{{صل}} را از [[دعوت]] به [[حق]] باز دارند و این بار، عتبة بن [[ربیعه]]، [[نماینده]] [[قریش]]، نزد آن [[حضرت]] رفت و گفت: "ای برادرزاده! اگر در ازای دست برداشتن از دعوتت، خواهان [[مال]] باشی،‌ برایت آن اندازه [[ثروت]] فراهم می‌آوریم که از همه ما توانگر شوی و اگر خواستار [[ریاست]] و [[سلطنت]] باشی، تو را به [[ریاست]] و [[سلطنت]] خود می‌گماریم و هیچ کاری را بدون [[رأی]] و [[فرمان]] تو انجام نمی‌دهیم و اگر این سخنان تو به آن خاطر است که جن‌زده شده‌ای و نمی‌توانی آن را از خود دور کنی؛ حاضریم برایت پزشک بیاوریم و آنقدر هزینه کنیم تا خود را از این [[بیماری]] آسوده سازی"؛ وقتی سخنان عتبه به پایان رسید، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "آیا سخنت تمام شد؟"‌ گفت: "آری"؛ فرمود: "پس به سخن من گوش بده!" سپس بخشی از [[آیات]] ۱ - ۵ سوره فصلت را [[تلاوت]] فرمود و با این کار با پاسخی روشن و دندان شکن بار دیگر [[سازش ناپذیری]] خود را در راه [[حق]] نشان داد<ref>السیرة النبویه، ص ۲۹۲ - ۲۹۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۱۵۹ - ۱۶۰ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۲۴ – ۱۲۵.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۸.</ref>.
*پس از چندی، در حالی که سران و اشراف [[قریش]]، [[مسلمانان]] بی‌پناه را با [[آزار]] آنان در فشار قرار داده بودند، پیشنهادهایی به [[پیامبر]] کردند تا بلکه در آن شرایط، ایشان را به [[سازش]] و [[همراهی]] با [[باطل]] مجبور کنند؛ مثلاً به ایشان می‌گفتند: از [[خدا]] بخواه تا فرشته‌ای همراه تو بفرستد که گفته‌هایت را [[تصدیق]] کند و یا از [[خدا]] بخواه که باغ‌ها و قصرهایی به تو عطا کند تا مانند ما به امر معاش محتاج نباشی و یا... تا به تو [[ایمان]] آوریم<ref>ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۹۷-۱۹۸؛ السیرة النبویه، ص۲۹۵-۲۹۶ ؛ الروض الانف، ج ۳، ص ۱۲۲-۱۲۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳،‌ ص۵۰.</ref>. این بار نیز پاسخ [[پیامبر]]{{صل}} همان بود: "من برای گردآوری [[ثروت]] نیامده‌ام تا [[اموال]] شما را بخواهم و برای دست یازیدن به [[ریاست]] و [[سلطنت]] [[مبعوث]] نشده‌ام؛ [[خداوند]] مرا برانگیخته و کتابی بر من نازل فرموده است و من [[مبعوث]] شده ام تا شما را از [[عذاب]] بترسانم و به نعمت‌های ابدی مژده دهم؛ اگر پذیرفتید، [[بهره]] و دنیا و [[آخرت]] از آن شماست؛ و گرنه [[صبر]] می‌کنم تا زمانی که [[خداوند]] میان من و شما [[حکم]] کند"<ref>السیرة النبویه، ص ۲۹۶؛ الروض الانف، ج ۳، ص ۱۲۳ و البدایه و النهایه، ص ۵۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۸.</ref>.
*پس از چندی، در حالی که سران و اشراف [[قریش]]، [[مسلمانان]] بی‌پناه را با [[آزار]] آنان در فشار قرار داده بودند، پیشنهادهایی به [[پیامبر]] کردند تا بلکه در آن شرایط، ایشان را به [[سازش]] و [[همراهی]] با [[باطل]] مجبور کنند؛ مثلاً به ایشان می‌گفتند: از [[خدا]] بخواه تا فرشته‌ای همراه تو بفرستد که گفته‌هایت را [[تصدیق]] کند و یا از [[خدا]] بخواه که باغ‌ها و قصرهایی به تو عطا کند تا مانند ما به امر معاش محتاج نباشی و یا... تا به تو [[ایمان]] آوریم<ref>ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۹۷-۱۹۸؛ السیرة النبویه، ص۲۹۵-۲۹۶ ؛ الروض الانف، ج ۳، ص ۱۲۲-۱۲۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳،‌ ص۵۰.</ref>. این بار نیز پاسخ [[پیامبر]]{{صل}} همان بود: "من برای گردآوری [[ثروت]] نیامده‌ام تا [[اموال]] شما را بخواهم و برای دست یازیدن به [[ریاست]] و [[سلطنت]] [[مبعوث]] نشده‌ام؛ [[خداوند]] مرا برانگیخته و کتابی بر من نازل فرموده است و من [[مبعوث]] شده ام تا شما را از [[عذاب]] بترسانم و به نعمت‌های ابدی مژده دهم؛ اگر پذیرفتید، [[بهره]] و دنیا و [[آخرت]] از آن شماست؛ و گرنه [[صبر]] می‌کنم تا زمانی که [[خداوند]] میان من و شما [[حکم]] کند"<ref>السیرة النبویه، ص ۲۹۶؛ الروض الانف، ج ۳، ص ۱۲۳ و البدایه و النهایه، ص ۵۰.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۱۸.</ref>.
خط ۲۰: خط ۲۰:
*متخلفان در محاصره شدید [[اجتماعی]] قرار گرفتند و فضای [[شهر]] [[مدینه]] با آن وسعت برای آنان تنگ شد، به گونه‌ای که مجبور شدند برای [[نجات]] از این [[رسوایی]]، [[مدینه]] را ترک کرده، به کوه‌های اطراف [[پناه]] برند. آنان مدتی طولانی در کوه‌ها به سر بردند و به [[دعا]] و [[نیایش]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] روی آوردند تا اینکه سرانجام این [[آیه شریفه]] نازل و [[توبه]] آنها پذیرفته شد:‌ {{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند  که خداوند بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.</ref><ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۹۶ - ۹۹۹ ء السیرة النبوه، ج ۲، ص ۵۳۱ - ۵۳۶، دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۷۴ - ۲۷۸ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۷۶ – ۲۷۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۰-۴۲۱.</ref>.
*متخلفان در محاصره شدید [[اجتماعی]] قرار گرفتند و فضای [[شهر]] [[مدینه]] با آن وسعت برای آنان تنگ شد، به گونه‌ای که مجبور شدند برای [[نجات]] از این [[رسوایی]]، [[مدینه]] را ترک کرده، به کوه‌های اطراف [[پناه]] برند. آنان مدتی طولانی در کوه‌ها به سر بردند و به [[دعا]] و [[نیایش]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] روی آوردند تا اینکه سرانجام این [[آیه شریفه]] نازل و [[توبه]] آنها پذیرفته شد:‌ {{متن قرآن|وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ}}<ref>«و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند  که خداوند بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.</ref><ref>المغازی، ج ۳، ص ۱۹۶ - ۹۹۹ ء السیرة النبوه، ج ۲، ص ۵۳۱ - ۵۳۶، دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۷۴ - ۲۷۸ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۷۶ – ۲۷۹.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۰-۴۲۱.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} هم در دوران ۲۳ سال [[رسالت]] خویش، هیچ‌گاه بر سر اصول و مبانی [[دین]] و بر سر [[اجرای احکام]] با هیچ کس [[سازش]] نکرد و در [[اجرای حدود الهی]] نیز ذره‌ای [[تسامح]] به خرج نداد.‌ [[نقل]] شده است، زنی از اشراف [[قریش]] به نام [[فاطمه]] مخزومی، چیزی دزدید و [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] داد [[حد]] [[الهی]] را درباره او جاری کنند. [[قبیله]] بنی مخزوم ناراحت شدند و کوشیدند به هر وسیله‌ای، از [[اجرای حد]] [[مانع]] شوند. پس أسامة بن [[زید]] که [[محبوب]] [[رسول خدا]]{{صل}} بود از ایشان تقاضای [[عفو]] کرد؛ اما آن [[حضرت]]، سخت ناراحت شد و فرمود: "آیا درباره تعطیلی حدی از حدود [[خدا]] [[شفاعت]] می‌کنی؟" سپس از جا حرکت کرد و ضمن خطبه‌ای به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! [[علت]] اینکه ملت‌های پیش از شما [[هلاکت]] شدند، این بود که اگر فرد بلند پایه‌ای از آنان جرمی را انجام می‌داد، او را مجازات نمی‌کردند؛ اما اگر کسی از [[مردم]] ضعیف، [[ناتوان]] و گمنام، خلاف می‌کرد، [[حکم خدا]] را درباره وی [[اجرا]] می‌کردند. [[سوگند]] به [[خدا]]! اگر دخترم، [[فاطمه]]{{س}} نیز به چنین کاری دست بزند، [[حکم خدا]] را درباره‌اش [[اجرا]] می‌کنم و در برابر [[قانون خدا]]، [[فاطمه]] مخزومی با [[فاطمه]] محمدی{{صل}} یکسان است"<ref>البخاری، صحیح، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱.</ref>.
*[[پیامبر]]{{صل}} هم در دوران ۲۳ سال [[رسالت]] خویش، هیچ‌گاه بر سر اصول و مبانی [[دین]] و بر سر [[اجرای احکام]] با هیچ کس [[سازش]] نکرد و در [[اجرای حدود الهی]] نیز ذره‌ای [[تسامح]] به خرج نداد.‌ [[نقل]] شده است، زنی از اشراف [[قریش]] به نام [[فاطمه]] مخزومی، چیزی دزدید و [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] داد [[حد]] [[الهی]] را درباره او جاری کنند. [[قبیله]] بنی مخزوم ناراحت شدند و کوشیدند به هر وسیله‌ای، از [[اجرای حد]] [[مانع]] شوند. پس أسامة بن [[زید]] که [[محبوب]] [[رسول خدا]]{{صل}} بود از ایشان تقاضای [[عفو]] کرد؛ اما آن [[حضرت]]، سخت ناراحت شد و فرمود: "آیا درباره تعطیلی حدی از حدود [[خدا]] [[شفاعت]] می‌کنی؟" سپس از جا حرکت کرد و ضمن خطبه‌ای به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! [[علت]] اینکه ملت‌های پیش از شما [[هلاکت]] شدند، این بود که اگر فرد بلند پایه‌ای از آنان جرمی را انجام می‌داد، او را مجازات نمی‌کردند؛ اما اگر کسی از [[مردم]] ضعیف، [[ناتوان]] و گمنام، خلاف می‌کرد، [[حکم خدا]] را درباره وی [[اجرا]] می‌کردند. [[سوگند]] به [[خدا]]! اگر دخترم، [[فاطمه]]{{س}} نیز به چنین کاری دست بزند، [[حکم خدا]] را درباره‌اش [[اجرا]] می‌کنم و در برابر [[قانون خدا]]، [[فاطمه]] مخزومی با [[فاطمه]] محمدی{{صل}} یکسان است"<ref>البخاری، صحیح، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱.</ref>.
*از مواردی که سهل انگاری درباره آن جایز نیست، [[حق الناس]] است؛ چه [[حقوق]] امور شخصی افراد و چه [[حقوق عمومی]] و [[بیت المال]] که هیچ کس [[حق]] [[سازش]] درباره این را ندارد. آنچه در [[سیره]] [[نبی اکرم]]{{صل}} به خوبی [[آشکار]] است، این است که آن [[حضرت]] درباره [[اموال عمومی]] و [[حق الناس]] بسیار سختگیر، [[قاطع]] و با [[صلابت]] بودند. [[روایت]] شده است، در روز حرکت از سرزمین [[خیبر]] به غلامی به نام مدعم که [[مأمور]] بستن کجاوه‌ها بود، تیری خورد و او [[جان]] سپرد. تحقیقات مأموران اطلاعاتی درباره [[علت]] کشته شدن او به جایی نرسید و همگی گفتند: "[[بهشت]] بر او گوارا [[باد]]!" اما [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "چنین نیست! [[سوگند]] به کسی که [[جان]] من در دست اوست، به خاطر قطیفه و عبایی که روز [[جنگ خیبر]] برداشته و آن را جزء [[غنایم]] به حساب نیاورده است، [[آتش]] بر او شعله ور خواهد بود". به همین خاطر، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر جنازه او [[نماز]] نخواند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۰۹ - ۷۱۰؛ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۶۹؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۸۷ و تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۶، ص ۳۲۲.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱-۴۲۲.</ref>.
*از مواردی که سهل انگاری درباره آن جایز نیست، [[حق الناس]] است؛ چه [[حقوق]] امور شخصی افراد و چه [[حقوق عمومی]] و [[بیت المال]] که هیچ کس [[حق]] [[سازش]] درباره این را ندارد. آنچه در [[سیره]] [[نبی اکرم]]{{صل}} به خوبی آشکار است، این است که آن [[حضرت]] درباره [[اموال عمومی]] و [[حق الناس]] بسیار سختگیر، [[قاطع]] و با [[صلابت]] بودند. [[روایت]] شده است، در روز حرکت از سرزمین [[خیبر]] به غلامی به نام مدعم که [[مأمور]] بستن کجاوه‌ها بود، تیری خورد و او [[جان]] سپرد. تحقیقات مأموران اطلاعاتی درباره [[علت]] کشته شدن او به جایی نرسید و همگی گفتند: "[[بهشت]] بر او گوارا [[باد]]!" اما [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "چنین نیست! [[سوگند]] به کسی که [[جان]] من در دست اوست، به خاطر قطیفه و عبایی که روز [[جنگ خیبر]] برداشته و آن را جزء [[غنایم]] به حساب نیاورده است، [[آتش]] بر او شعله ور خواهد بود". به همین خاطر، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر جنازه او [[نماز]] نخواند<ref>المغازی، ج ۲، ص ۷۰۹ - ۷۱۰؛ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۶۹؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۸۷ و تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۶، ص ۳۲۲.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۴۲۱-۴۲۲.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۴

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.


مقدمه

سازش نکردن با باطل در کلام پیامبر(ص)

سیره رسول اکرم(ص) در سازش نکردن با اهل باطل

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۵.
  2. « إِيَّاكُمْ‌ وَ أَبْوَابَ‌ السُّلْطَانِ‌ وَ حَوَاشِيَهَا فَإِنَ‌ أَقْرَبَكُمْ مِنْ أَبْوَابِ السُّلْطَانِ وَ حَوَاشِيهَا أَبْعَدُكُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى »؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص۱۸۱ و شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۲۶۰.
  3. « مَا قَرُبَ‌ عَبْدٌ مِنْ‌ سُلْطَانٍ‌ إِلَّا تَبَاعَدَ مِنَ‌ اللَّه»؛ حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۴۰۸؛ ثواب الاعمال، ص۲۶۰ و فضل الله راوندی، النوادر، ص۴.
  4. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۶.
  5. ثواب الاعمال، ص ۲۶۰؛ اعلام الدین، ص ۴۰۸ وسائل الشیعه، ص ۱۸۱.
  6. وسائل الشیعه، ص ۱۸۱؛ اعلام الدین، ص ۴۱۱؛ ثواب الاعمال، ص ۲۸۱ و وسائل الشیعه، ص ۱۸۱.
  7. ابن ابی جمهور، احسانی، عوالی اللآلی، ج۴، ص۶۹ و وسائل الشیعه، ص۱۸۱.
  8. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۶.
  9. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۶.
  10. ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۲۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ص ۶۵ و محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۲۳.
  11. « يَا عَمُّ ! لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِي يمييني وَ الْقَمَرُ فِي يَسَارِي مَا تَرَكَتِ الْأَمْرُ حَتَّى يُظْهِرَهُ اللَّهُ أَوْ أَهْلَكَ فِيهِ مَا تَرْكِهِ»؛ السیرة النبویه، ص ۲۶۵ - ۲۶۶، دلائل النبوه، ص ۶۵ - ۶۶ و عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج ۳، ص ۴۵ – ۴۶.
  12. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۷.
  13. السیرة النبویه، ص ۲۹۲ - ۲۹۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۱، ص ۱۵۹ - ۱۶۰ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۱۲۴ – ۱۲۵.
  14. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۸.
  15. ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۹۷-۱۹۸؛ السیرة النبویه، ص۲۹۵-۲۹۶ ؛ الروض الانف، ج ۳، ص ۱۲۲-۱۲۳؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳،‌ ص۵۰.
  16. السیرة النبویه، ص ۲۹۶؛ الروض الانف، ج ۳، ص ۱۲۳ و البدایه و النهایه، ص ۵۰.
  17. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۸.
  18. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات، ج ۱، ص ۶۱۱؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۴۵ و محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۲۰.
  19. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۹.
  20. السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۶۷؛ الروض الانف، ج ۴، ص ۳۷۳؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ج ۲، ص ۱۳۰ و محمود زمخشری، الکشاف، ج ۱، ص ۶۴۰.
  21. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۹.
  22. واقدی، المغازی، ج ۳، ص ۹۶۷ - ۹۶۸؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۹۹ و السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۴۰.
  23. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۱۹-۴۲۰.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۲۰.
  25. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد و جانشان به لب رسید و دریافتند که پناهگاهی از خداوند جز به سوی خود او نیست؛ آنگاه (خداوند) بر ایشان بخشایش آورد تا توبه کنند که خداوند بسیار توبه‌پذیر بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  26. المغازی، ج ۳، ص ۱۹۶ - ۹۹۹ ء السیرة النبوه، ج ۲، ص ۵۳۱ - ۵۳۶، دلائل النبوه، ج ۵، ص ۲۷۴ - ۲۷۸ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۲۷۶ – ۲۷۹.
  27. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۲۰-۴۲۱.
  28. البخاری، صحیح، ج ۴، ص ۱۵۱؛ دلائل النبوه، ج ۵، ص ۸۸؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۱۴ و اسحاق بن راهویه، مسند ابن راهویه، ج ۲، ص ۲۳۶.
  29. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۲۱.
  30. المغازی، ج ۲، ص ۷۰۹ - ۷۱۰؛ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۲۶۹؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۸۷ و تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۶، ص ۳۲۲.
  31. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۴۲۱-۴۲۲.