اهل حق در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
==[[اهل حق]] و [[اسلام]]== | ==[[اهل حق]] و [[اسلام]]== | ||
در نسبت و پیوند [[آیین]] اهل حق با اسلام و [[فرقههای اسلامی]] دو [[گرایش]] عمده در [[پیروان]] این [[فرقه]] وجود دارد: دسته ای با [[اصرار]]، خود را [[مسلمان]] [[شیعه دوازده امامی]] ([[برهان]] الحق، ص۱۰) و از سلاسل عرفای [[شریعت محمدی]]{{صل}} <ref>همان، ص۶</ref> و تابع [[احکام]] [[قرآن]] <ref>همان، ص۱۳۹</ref> میدانند (که در این مقاله از آنها با عنوان دسته اول یاد خواهیم کرد). در مقابل، دسته دیگر اهل حق را آیینی مستقل <ref>گنجینه یاری، ص۱ـ۴ و ۱۲۸ به نقل از اطلاعیه دراویش پیرو نور علی الهی ضمیمه کتاب: اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵</ref> میدانند (که از آنها با عنوان دسته دوم یاد خواهیم کرد). دسته دوم میگویند افرادی که در [[جامعه]] اهل حق به [[دنیا]] میآیند [[اهل]] حقاند و [[شریعت]] و [[طریقت]] و [[معرفت]] را در جامههای قبلی گذراندهاند و در این [[جامه]] ([[جسم]]) دیگر ملزم به اجرای [[فرایض]] [[شرعی]] نیستند... تا به [[روز]] [[حشر]] و باقی، به جز [[راه و رسم]] [[یاری]]، گرویدن به هر [[مذهب]] و مسلک غیری، محکوم و مردود است... اهل حق تابع [[دستورات]] سرانجام پِردی وَری است... یک فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز [[روزه]] و به جا نیاوردن [[سنت]] قرآن و در عین حال که تابع دستورات سرانجامی است اگر ادعای [[مسلمانی]] کند استغفراللّه [[کفر]] گفته است <ref>بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۴۴ و ۱۰۴ و ۱۱۱ـ ۱۱۲ و ۱۴۱ به نقل از اطلاعیه</ref> و به [[صراحت]] از [[تناسخ]] و [[وحدت وجود]] ([[انسان]] خدایی) [[دفاع]] میکنند <ref>همان، ص۳</ref>. دسته اول از این که آنها را [[علی اللهی]] میخوانند ناراحتند و آن را نشانه [[جهل]] قائلین میدانند، با این [[استدلال]] که اهل حق در [[قرن هفتم]] و فرقه علی اللهی در [[قرن اول هجری]] تأسیس شده است. علی اللهیها به خلاف اهل حق به سایر [[امامان شیعه]] [[معتقد]] نیسنتد و [[سیر]] [[تکامل]] گردش مظهرات، [[سر سپردن]] و پیر و دلیل داشتن را منکرند و خدایی غیر از علی {{ع}} [[تصور]] نمینمایند <ref>[[برهان]] الحق، ص۶۴۳ـ ۶۴۴</ref>. [[اختلاف]] صاحبان این دو [[گرایش]] حتی به صدور اطلاعیه در [[تکفیر]] همدیگر منجر شده است <ref>اهل حق تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۲۶ـ ۲۴۰</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[اهل حق (مقاله)|مقاله «اهل حق»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۵۵۶.</ref> | در نسبت و پیوند [[آیین]] اهل حق با اسلام و [[فرقههای اسلامی]] دو [[گرایش]] عمده در [[پیروان]] این [[فرقه]] وجود دارد: دسته ای با [[اصرار]]، خود را [[مسلمان]] [[شیعه دوازده امامی]] ([[برهان]] الحق، ص۱۰) و از سلاسل عرفای [[شریعت محمدی]]{{صل}} <ref>همان، ص۶</ref> و تابع [[احکام]] [[قرآن]] <ref>همان، ص۱۳۹</ref> میدانند (که در این مقاله از آنها با عنوان دسته اول یاد خواهیم کرد). در مقابل، دسته دیگر اهل حق را آیینی مستقل <ref>گنجینه یاری، ص۱ـ۴ و ۱۲۸ به نقل از اطلاعیه دراویش پیرو نور علی الهی ضمیمه کتاب: اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵</ref> میدانند (که از آنها با عنوان دسته دوم یاد خواهیم کرد). دسته دوم میگویند افرادی که در [[جامعه]] اهل حق به [[دنیا]] میآیند [[اهل]] حقاند و [[شریعت]] و [[طریقت]] و [[معرفت]] را در جامههای قبلی گذراندهاند و در این [[جامه]] ([[جسم]]) دیگر ملزم به اجرای [[فرایض]] [[شرعی]] نیستند... تا به [[روز]] [[حشر]] و باقی، به جز [[راه و رسم]] [[یاری]]، گرویدن به هر [[مذهب]] و مسلک غیری، محکوم و مردود است... اهل حق تابع [[دستورات]] سرانجام پِردی وَری است... یک فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز [[روزه]] و به جا نیاوردن [[سنت]] قرآن و در عین حال که تابع دستورات سرانجامی است اگر ادعای [[مسلمانی]] کند استغفراللّه [[کفر]] گفته است <ref>بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۴۴ و ۱۰۴ و ۱۱۱ـ ۱۱۲ و ۱۴۱ به نقل از اطلاعیه</ref> و به [[صراحت]] از [[تناسخ]] و [[وحدت وجود]] ([[انسان]] خدایی) [[دفاع]] میکنند <ref>همان، ص۳</ref>. دسته اول از این که آنها را [[علی اللهی]] میخوانند ناراحتند و آن را نشانه [[جهل]] قائلین میدانند، با این [[استدلال]] که اهل حق در [[قرن هفتم]] و فرقه علی اللهی در [[قرن اول هجری]] تأسیس شده است. علی اللهیها به خلاف اهل حق به سایر [[امامان شیعه]] [[معتقد]] نیسنتد و [[سیر]] [[تکامل]] گردش مظهرات، [[سر سپردن]] و پیر و دلیل داشتن را منکرند و خدایی غیر از علی {{ع}} [[تصور]] نمینمایند <ref>[[برهان]] الحق، ص۶۴۳ـ ۶۴۴</ref>. [[اختلاف]] صاحبان این دو [[گرایش]] حتی به صدور اطلاعیه در [[تکفیر]] همدیگر منجر شده است <ref>اهل حق تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۲۶ـ ۲۴۰</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[اهل حق (مقاله)|مقاله «اهل حق»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۵۵۶.</ref> | ||
==مؤسس، شخصیتها، و [[مقدسات]] [[اهل حق]]== | |||
بنا بر متون اهل حق ریشه [[عقاید]] این مسلک به عالم اَلست اولین دوره از ادوار سه گانه [[خلقت]]، قبل از دوره [[شریعت پیامبر خاتم]]{{صل}} و [[دوره آخرالزمان]] که از [[زمان]] علی{{ع}} آغاز شده است برمی گردد <ref>برهان الحق، ص۱۶و ۱۹</ref> و این [[عقیده]] به صورت سرّ نزد [[پیامبران]] و [[دوازده امام]] و [[اولیای الهی]] دست به دست گشته تا در [[قرن هفتم]] یا هشتم [[هجری]] توسط [[سلطان اسحاق]] ([[سلطان]] سهّاک یا صهّاک) آشکار شد و وی [[مراسم]] شرط و [[اقرار]] یارانش به مفاد این عقاید و [[آداب]] را در کنار پلی منعقد کرد که در روستای [[محل زندگی]] خود بعد از [[هجرت]] (روستای شیخان) بر روی رودخانه سیروان <ref>شمال شرقی ناحیه گوران</ref> ساخته بود <ref>این پل هم اکنون بسیار مقدس است و به پل صراط تعبیر میشود که ارواح نیکان و بدان موقع گذشتن از آن از هم شناخته میشوند</ref>. به همین جهت سلطان [[اسحاق]] را مؤسس مسلک اهل حق، و ارکان آن را به زبان کردی اورامانی بیابَس (بیاوبس) پِردی وَری میخوانند (بیابس یعنی شرط و [[پیمان]] و پردی ور یعنی این طرف پل) <ref>برهان الحق، ص۴۱ـ ۴۳ و ۲۹۵، دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۴ و ۱۸</ref>. | |||
ولادت سلطان اسحاق را مختلف ذکر کرده اند: ۶۱۲ق <ref>حق الحقایق، ص۴۲۶</ref>، ۶۷۵ق <ref>نامه سرانجام، ص۱۶</ref>، ۶۷۱ ق، ۴۴۵ق، ۵۲۸ق <ref>دانشنامه نام آوران یارسان</ref>. محل [[تولد]] وی روستای برزنجه ناحیه شهرزور از بخش [[حلبچه]] [[سلیمانیه]] استان کرکوک [[عراق]] است. پدرش شیخ [[عیسی]]، و مادرش خاتون دایراک رمزبار (رمزیار، رزبار، رضبار) نام داشت. برای تحصیل به [[شهر]] [[زور]] رفت که [[اکثریت]] آنها [[شافعی مذهب]] بودند ولی عده ای از [[غلات]] نُصَیریه نیز در آنجا فعالیت میکردند. علاوه بر تحصیل نزد [[عالمان]] [[شافعی]] از جمله ملاالیاس شهرزوری با نصیریها هم رابطه داشت <ref>نامه سرانجام، ص۱۶</ref>. وی که ابتدا [[سنی]] [[مذهب]] بود به سبب [[ارتباط]] با نصیریها در شهر زور و سفری که به [[ترکیه]] محل [[رشد]] نصیریه ـ داشت ابتدا [[شیعه]] شده و سپس جذب طریقه [[صوفی]] جنبلایی میشود <ref>اهل حق، ص۱۷۱</ref>. وقتی به برزنجه برمی گردد برادرانش با وی به [[مخالفت]] برمی خیزند و مجبور به ترک آنجا میگردد و به روستای شیخان در منطقه اورامان از توابع شهرستان پاوه در استان [[کرمانشاه]] [[هجرت]] میکند و تا آخر [[عمر]] همان جا میماند. آرامگاه وی کنار رودخانه سیروان جنوب جاده پاوه به نوسود قرار دارد <ref>دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۰۲</ref>. | |||
[[اهل حق]] اولین تجلی کامل [[ذات خدا]] را در علی{{ع}} و دومین تجلی تام و تمام را در [[سلطان]] [[اسحاق]] میدانند، و گاهی اسحاق را دون یا [[مظهر]] علی{{ع}} خوانده و آن دو را برابر دانستهاند <ref>حق الحقایق، ص۲۹، برهان الحق، ص۴۰۵</ref> امّا گاهی اسحاق را از آنجا که جامهاش بعد از علی{{ع}} بوده، کاملتر از علی{{ع}} میدانند <ref>آثار الحق، ج۱، ص۵۳۷</ref>. | |||
مشاهیر اولیای مسلک اهل حق قبل از سلطان اسحاق عبارتند از: ۱. بُهلول، که وی را [[پسر عم]] [[هارون]] الرشید و از [[اصحاب خاص]] [[امام صادق]]{{ع}} دانستهاند، ۲. شاه فضل ولی، در اواخر [[قرن سوم هجری]]، ۳. بابا سرهنگ، در [[قرن چهارم]]، ۴. [[مبارک]] شاه، ملقب به شاه خوشین در قرن چهارم و بعد از [[وفات]] بابا سرهنگ، ۵. بابا ناعوس (نااوس، ناووس) از اکراد ایل جاف کردستان، بین [[قرن پنجم]] و ششم <ref>برهان الحق، ص۲۸ـ ۴۰</ref>. | |||
[[جیحون]] آبادی از فردی به نام نُصَیر یاد میکند که [[غلام]] [[حضرت علی]]{{ع}} بوده و اولین فرد بعد از [[اسلام]] است که سرّ مگو که نزد علی{{ع}} بود بر او فاش شد <ref>حق الحقایق، ص۲۳۹</ref> در سرودهای [[دینی]] اهل حق هم [[تشویق]] به [[دین]] نُصَیری (اهل حق) شده است، و تعبیر به دین و [[آیین]] [[یاری]] هم میتواند ریشه در همین امر داشته باشد <ref>اهل حق، ص۱۶۲ـ ۱۶۳</ref>. | |||
سلطان اسحاق [[یاران]] خود را در ۱۲طبقه در طول هم دستهبندی کرد: ۱. هفتن، ۲. هفتوانه، ۳. هفت نفر قَوِّل طاس، ۴. هفت هفتوانه، ۵. چهل تن، ۶. چهل چهل تنان، ۷. هفتاد و دو پیر، ۸. نود و نه پیر شاهو (شاهو محلی است جنب اورامان جزو استان [[کرمانشاه]])، ۹. شصت و شش [[غلام]] کمربند زرین، ۱۰. هزار و یک غلام خواجه صفت، ۱۱. بیوَر هزار (ده هزار) غلام، ۱۲. بیون غلام یا بیون هزار غلام (هزارهای بیشمار) <ref>برهان الحق، ص۴۵ـ ۴۷</ref>. در [[روایت]] دیگری این تقسیم، هشت گانه است (با حذف موارد ۶ و ۸ و ۱۰). هفتن و هفتوانه از سایرین [[مقرب]] و مقدماند و [[آسمانها]] به هفتن، و [[زمینها]] به هفتوان سپرده شده و به تعداد آنها [[خلق]] گردیدهاند. این دو دسته و هفت سردار و قوّلطاسیان (جمعاً ۲۸ تن) [[اشرف مخلوقات]] هستند <ref>سرسپردگان، ص۲۶ـ ۲۷</ref>. | |||
[[اهل حق]] پنج چیز را در عرض هم [[مقدس]] میشمارند: ۱. بیابس، اعم از ساج ناری و پردی وری. بیابس ساج ناری [[عهد]] و پیمانی است که در محضر [[خورشید]] بسته شده. در این [[پیمان]]، [[خداوند]] با هفتن شرط کرده که در [[طول عمر]] عالم هر یک از جسدی به [[جسد]] دیگر درآیند و [[مردم]] را [[ارشاد]] و [[رهبری]] کنند <ref>برهان الحق، ص۴۳ـ ۴۴، اهل حق، ص۵۷</ref>، ۲. [[کلام]] سرانجام، که به [[عقیده]] اهل حق شیره و جوهر بطون [[حقیقی]] [[قرآن]] است <ref>برهان الحق، ص۵۷۲</ref> و کلام سایر بزرگان اهل حق، ۳. جم و جمخانه (جمع و جمع [[خانه]]) یعنی [[اجتماع]] [[جماعت]] اهل حق برای [[عبادت]] و [[اذکار]] و [[اوراد]] اختصاصی، ۴. آنچه در جمخانه به عنوان [[نذر]] و طبق [[قانون]] اهل حق بر آن [[دعا]] خوانده شده است <ref>سرودهای دینی یارسان، ص۱۵۲ـ ۱۶۱</ref>، ۵. شرط و [[اقرار]] یا همان عهد و [[میثاق]] و [[بیعت]] <ref>برهان الحق، ص۲۶ـ ۲۷</ref>.<ref>[[عبدالرحیم سلیمانی بهبهانی|سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم]]، [[اهل حق (مقاله)|مقاله «اهل حق»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]] ص ۵۵۷.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۱ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۵۸
مقدمه
نام فرقه اى است كه در قرن هفتم هجرى در منطقه كردنشين غرب ايران مجاور كشور عراق شكل گرفت. اهل حق و يارسان دو نام مشهور براى اين فرقه است، ولى با الفاظ ديگرى نيز همچون طايفه سان، طايفه، يارستان، على اللهى، درويش گورانى [۱]، آيين حق، آيين حقيقت و دين حقيقت [۲] از اين فرقه ياد مى شود. يارسان بنا به قولى مخفف يارستان و به معناى ياران حق است (سرسپردگان، مقدمه، ص۱۰</ref> و به قولى ديگر مركب از دو كلمه يار (به معناى دوست و صحابه) و سان (به معناى شاه و سلطان) است كه روى هم به معناى پيروان و ياران سلطان اسحاق مى باشد [۳].
نامى از اين فرقه به طور خاص در كتب معروف فرقه شناسى و اديان به ميان نيامده است و از آنجا كه تا اين اواخر اهل فرقه، عقايد خود را سرّ مگو دانسته و از افشاى آن خوددارى مى كردند، اطلاعات مستند و جامعى از عقايد و آداب آنها در دست نبود. به سبب عدم تدوين و طبع و نشر منابع اصلى فرقه و اختلاف نسخه هاى خطى، حتى اكثر جماعت اهل حق هم از مبانى آيين خود بى اطلاع بوده و بين خاندان هاى مختلف اهل حق نسبت به برخى اعتقادات و آداب و مناسك اختلاف هست [۴].
خاستگاه مسلك اهل حق، منطقه كردستان است، مؤسّس فرقه يعنى سلطان اسحاق از منطقه كردستان عراق مى باشد كه به منطقه كردنشين ايران مهاجرت كرده و در همان جا از دنيا مى رود. ساير پيشوايان فرقه عموماً از اهالى غرب ايران، و اسامى آنها نيز كردى، گورانى و يا لرى است، شش تن از هفتن يعنى غير از على(ع) كه به زعم آنها خدا در آنها حلول كرده، همگى از اهالى كردستان و لرستان مى باشند، كتب مذهبى ("كلام ها" و "دفاتر") فرقه و اصطلاحات مذهبى آنها به زبان كردى اورامانى و گورانى و لكى است [۵] و در بعضى متون مقدس آنها از مسلك اهل حق به آيين كردان تعبير شده است [۶].
در عصر حاضر پيروان اهل حق عمدتاً در استان كرمانشاه (شهرهاى قصرشيرين، سر پل، كرند، صحنه و مناطق ذهاب، بيوه نيج، ماهيدشت و هليلان) ساكن هستند. بيشتر افراد ايل گوران و غالب سنجابىها و عده اى از ايلات كلهر و زنگنه هاى كندوله و ايلات جلالوند از اهل حق هستند. تعداد كمترى در منطقه لرستان و كمتر از آن در ساير نقاط ايران پراكندهاند. شهرهاى عراقى هم مرز ايران و ايالات شرقى و كردنشين تركيه نيز مأواى افرادى از اين فرقه است [۷].
مهم ترين متن دينى اين فرقه كلام خزانه يا سرانجام نام دارد كه در نظر غالب اهل حق در حكم وحى منزل، و تعليمات آن كامل و بالاترين سند مسلكى و حاكم بر جميع شئون زندگانى اهل حقها است و مراسم و تشريفات مذهبى و دعاهاى يارسان از آن سرچشمه گرفته است. كلام خزانه، مجموعه كتابها و رساله هايى است كه در قرن هفتم و هشتم هجرى توسط رهبران و بزرگان اهل حق تدوين شده و داراى شش بخش يا جزء است [۸]:
- بارگه بارگه: شامل ۷۲بند است كه توسط ۷۲ پير سروده شده و درباره فرود آمدن بارگاه هاى ذات الهى، و گردش ارواح فرشتگان در پيكره پيامبران و پادشاهان و سرداران ايران مى باشد [۹].
- دوره هفتوانه: غالباً از قربانى و ادعيه و گشت و گذارهاى ارواح در هفت طبقه آسمان و خلقت فرشتگان و برگزارى جمها در روز ازل حكايت مى كند [۱۰].
- گليم و كول: به معناى گليم به دوش و پشمينه پوش، در باره مجاهدت هاى پير بنيامين در مهاجرت به يمن است [۱۱].
- دوره چهلتن: از آفرينش چهل تن از فرشتگان گزارش مى دهد كه در ازل براى رازدارى آفريده شدهاند و در قرن هشتم هجرى در پيكره چهل تن تجلى كرده، مردم را به توحيد دعوت كردهاند [۱۲].
- دوره عابدين: شامل مناجات هاى عابدين جاف است كه از احوال صالحان و گناهكاران پس از مرگ هم صحبت مى كند [۱۳].
- خرده سرانجام: مربوط به آداب و مناسك است مثل برگزارى جم، جوز شكستن و سر سپردن، نامگذارى كودك، ازدواج، دعاى غسل و تلقين ميت [۱۴].[۱۵]
اهل حق و اسلام
در نسبت و پیوند آیین اهل حق با اسلام و فرقههای اسلامی دو گرایش عمده در پیروان این فرقه وجود دارد: دسته ای با اصرار، خود را مسلمان شیعه دوازده امامی (برهان الحق، ص۱۰) و از سلاسل عرفای شریعت محمدی(ص) [۱۶] و تابع احکام قرآن [۱۷] میدانند (که در این مقاله از آنها با عنوان دسته اول یاد خواهیم کرد). در مقابل، دسته دیگر اهل حق را آیینی مستقل [۱۸] میدانند (که از آنها با عنوان دسته دوم یاد خواهیم کرد). دسته دوم میگویند افرادی که در جامعه اهل حق به دنیا میآیند اهل حقاند و شریعت و طریقت و معرفت را در جامههای قبلی گذراندهاند و در این جامه (جسم) دیگر ملزم به اجرای فرایض شرعی نیستند... تا به روز حشر و باقی، به جز راه و رسم یاری، گرویدن به هر مذهب و مسلک غیری، محکوم و مردود است... اهل حق تابع دستورات سرانجام پِردی وَری است... یک فرد اهل حق با داشتن شارب و سه روز روزه و به جا نیاوردن سنت قرآن و در عین حال که تابع دستورات سرانجامی است اگر ادعای مسلمانی کند استغفراللّه کفر گفته است [۱۹] و به صراحت از تناسخ و وحدت وجود (انسان خدایی) دفاع میکنند [۲۰]. دسته اول از این که آنها را علی اللهی میخوانند ناراحتند و آن را نشانه جهل قائلین میدانند، با این استدلال که اهل حق در قرن هفتم و فرقه علی اللهی در قرن اول هجری تأسیس شده است. علی اللهیها به خلاف اهل حق به سایر امامان شیعه معتقد نیسنتد و سیر تکامل گردش مظهرات، سر سپردن و پیر و دلیل داشتن را منکرند و خدایی غیر از علی (ع) تصور نمینمایند [۲۱]. اختلاف صاحبان این دو گرایش حتی به صدور اطلاعیه در تکفیر همدیگر منجر شده است [۲۲].[۲۳]
مؤسس، شخصیتها، و مقدسات اهل حق
بنا بر متون اهل حق ریشه عقاید این مسلک به عالم اَلست اولین دوره از ادوار سه گانه خلقت، قبل از دوره شریعت پیامبر خاتم(ص) و دوره آخرالزمان که از زمان علی(ع) آغاز شده است برمی گردد [۲۴] و این عقیده به صورت سرّ نزد پیامبران و دوازده امام و اولیای الهی دست به دست گشته تا در قرن هفتم یا هشتم هجری توسط سلطان اسحاق (سلطان سهّاک یا صهّاک) آشکار شد و وی مراسم شرط و اقرار یارانش به مفاد این عقاید و آداب را در کنار پلی منعقد کرد که در روستای محل زندگی خود بعد از هجرت (روستای شیخان) بر روی رودخانه سیروان [۲۵] ساخته بود [۲۶]. به همین جهت سلطان اسحاق را مؤسس مسلک اهل حق، و ارکان آن را به زبان کردی اورامانی بیابَس (بیاوبس) پِردی وَری میخوانند (بیابس یعنی شرط و پیمان و پردی ور یعنی این طرف پل) [۲۷].
ولادت سلطان اسحاق را مختلف ذکر کرده اند: ۶۱۲ق [۲۸]، ۶۷۵ق [۲۹]، ۶۷۱ ق، ۴۴۵ق، ۵۲۸ق [۳۰]. محل تولد وی روستای برزنجه ناحیه شهرزور از بخش حلبچه سلیمانیه استان کرکوک عراق است. پدرش شیخ عیسی، و مادرش خاتون دایراک رمزبار (رمزیار، رزبار، رضبار) نام داشت. برای تحصیل به شهر زور رفت که اکثریت آنها شافعی مذهب بودند ولی عده ای از غلات نُصَیریه نیز در آنجا فعالیت میکردند. علاوه بر تحصیل نزد عالمان شافعی از جمله ملاالیاس شهرزوری با نصیریها هم رابطه داشت [۳۱]. وی که ابتدا سنی مذهب بود به سبب ارتباط با نصیریها در شهر زور و سفری که به ترکیه محل رشد نصیریه ـ داشت ابتدا شیعه شده و سپس جذب طریقه صوفی جنبلایی میشود [۳۲]. وقتی به برزنجه برمی گردد برادرانش با وی به مخالفت برمی خیزند و مجبور به ترک آنجا میگردد و به روستای شیخان در منطقه اورامان از توابع شهرستان پاوه در استان کرمانشاه هجرت میکند و تا آخر عمر همان جا میماند. آرامگاه وی کنار رودخانه سیروان جنوب جاده پاوه به نوسود قرار دارد [۳۳].
اهل حق اولین تجلی کامل ذات خدا را در علی(ع) و دومین تجلی تام و تمام را در سلطان اسحاق میدانند، و گاهی اسحاق را دون یا مظهر علی(ع) خوانده و آن دو را برابر دانستهاند [۳۴] امّا گاهی اسحاق را از آنجا که جامهاش بعد از علی(ع) بوده، کاملتر از علی(ع) میدانند [۳۵].
مشاهیر اولیای مسلک اهل حق قبل از سلطان اسحاق عبارتند از: ۱. بُهلول، که وی را پسر عم هارون الرشید و از اصحاب خاص امام صادق(ع) دانستهاند، ۲. شاه فضل ولی، در اواخر قرن سوم هجری، ۳. بابا سرهنگ، در قرن چهارم، ۴. مبارک شاه، ملقب به شاه خوشین در قرن چهارم و بعد از وفات بابا سرهنگ، ۵. بابا ناعوس (نااوس، ناووس) از اکراد ایل جاف کردستان، بین قرن پنجم و ششم [۳۶].
جیحون آبادی از فردی به نام نُصَیر یاد میکند که غلام حضرت علی(ع) بوده و اولین فرد بعد از اسلام است که سرّ مگو که نزد علی(ع) بود بر او فاش شد [۳۷] در سرودهای دینی اهل حق هم تشویق به دین نُصَیری (اهل حق) شده است، و تعبیر به دین و آیین یاری هم میتواند ریشه در همین امر داشته باشد [۳۸].
سلطان اسحاق یاران خود را در ۱۲طبقه در طول هم دستهبندی کرد: ۱. هفتن، ۲. هفتوانه، ۳. هفت نفر قَوِّل طاس، ۴. هفت هفتوانه، ۵. چهل تن، ۶. چهل چهل تنان، ۷. هفتاد و دو پیر، ۸. نود و نه پیر شاهو (شاهو محلی است جنب اورامان جزو استان کرمانشاه)، ۹. شصت و شش غلام کمربند زرین، ۱۰. هزار و یک غلام خواجه صفت، ۱۱. بیوَر هزار (ده هزار) غلام، ۱۲. بیون غلام یا بیون هزار غلام (هزارهای بیشمار) [۳۹]. در روایت دیگری این تقسیم، هشت گانه است (با حذف موارد ۶ و ۸ و ۱۰). هفتن و هفتوانه از سایرین مقرب و مقدماند و آسمانها به هفتن، و زمینها به هفتوان سپرده شده و به تعداد آنها خلق گردیدهاند. این دو دسته و هفت سردار و قوّلطاسیان (جمعاً ۲۸ تن) اشرف مخلوقات هستند [۴۰].
اهل حق پنج چیز را در عرض هم مقدس میشمارند: ۱. بیابس، اعم از ساج ناری و پردی وری. بیابس ساج ناری عهد و پیمانی است که در محضر خورشید بسته شده. در این پیمان، خداوند با هفتن شرط کرده که در طول عمر عالم هر یک از جسدی به جسد دیگر درآیند و مردم را ارشاد و رهبری کنند [۴۱]، ۲. کلام سرانجام، که به عقیده اهل حق شیره و جوهر بطون حقیقی قرآن است [۴۲] و کلام سایر بزرگان اهل حق، ۳. جم و جمخانه (جمع و جمع خانه) یعنی اجتماع جماعت اهل حق برای عبادت و اذکار و اوراد اختصاصی، ۴. آنچه در جمخانه به عنوان نذر و طبق قانون اهل حق بر آن دعا خوانده شده است [۴۳]، ۵. شرط و اقرار یا همان عهد و میثاق و بیعت [۴۴].[۴۵]
منابع
پانویس
- ↑ شناخت فرقه اهل حق، ص۱۸
- ↑ حق الحقايق، ص۳۱۵، ۳۱۷، ۴۲۰
- ↑ نامه سرانجام، ص۲۲
- ↑ رهان الحق، ص۵۶۸ـ ۵۶۹
- ↑ سرسپردگان، ص۱۱۷ـ ۱۱۸، حق الحقايق، مقدمه مصحح،ص شش و هشت
- ↑ نامه سرانجام، ص۵۸۲
- ↑ حق الحقايق، مقدمه مصحح، ص۶-۹
- ↑ نامه سرانجام، ص۲۰ـ ۲۱
- ↑ دانشنامه نام آوران يارسان، ص۱۵
- ↑ نامه سرانجام، ص۱۹۲ـ ۱۹۳
- ↑ همان، ص۳۱۱ـ ۳۱۳
- ↑ همان، ص۳۹۰
- ↑ همان، ص۴۹۲
- ↑ دانشنامه نام آوران يارسان، ص۱۶
- ↑ سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «اهل حق»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۵۵۴.
- ↑ همان، ص۶
- ↑ همان، ص۱۳۹
- ↑ گنجینه یاری، ص۱ـ۴ و ۱۲۸ به نقل از اطلاعیه دراویش پیرو نور علی الهی ضمیمه کتاب: اهل حق، تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۳۵
- ↑ بیان الحق، قادر طهماسبی کرندی، ص۴۴ و ۱۰۴ و ۱۱۱ـ ۱۱۲ و ۱۴۱ به نقل از اطلاعیه
- ↑ همان، ص۳
- ↑ برهان الحق، ص۶۴۳ـ ۶۴۴
- ↑ اهل حق تاریخچه، عقاید، فقه، ص۲۲۶ـ ۲۴۰
- ↑ سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «اهل حق»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۵۵۶.
- ↑ برهان الحق، ص۱۶و ۱۹
- ↑ شمال شرقی ناحیه گوران
- ↑ این پل هم اکنون بسیار مقدس است و به پل صراط تعبیر میشود که ارواح نیکان و بدان موقع گذشتن از آن از هم شناخته میشوند
- ↑ برهان الحق، ص۴۱ـ ۴۳ و ۲۹۵، دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۴ و ۱۸
- ↑ حق الحقایق، ص۴۲۶
- ↑ نامه سرانجام، ص۱۶
- ↑ دانشنامه نام آوران یارسان
- ↑ نامه سرانجام، ص۱۶
- ↑ اهل حق، ص۱۷۱
- ↑ دانشنامه نام آوران یارسان، ص۱۰۲
- ↑ حق الحقایق، ص۲۹، برهان الحق، ص۴۰۵
- ↑ آثار الحق، ج۱، ص۵۳۷
- ↑ برهان الحق، ص۲۸ـ ۴۰
- ↑ حق الحقایق، ص۲۳۹
- ↑ اهل حق، ص۱۶۲ـ ۱۶۳
- ↑ برهان الحق، ص۴۵ـ ۴۷
- ↑ سرسپردگان، ص۲۶ـ ۲۷
- ↑ برهان الحق، ص۴۳ـ ۴۴، اهل حق، ص۵۷
- ↑ برهان الحق، ص۵۷۲
- ↑ سرودهای دینی یارسان، ص۱۵۲ـ ۱۶۱
- ↑ برهان الحق، ص۲۶ـ ۲۷
- ↑ سلیمانی بهبهانی، عبدالرحیم، مقاله «اهل حق»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۵۵۷.