شروط امامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
*در میان متکلمان [[شیعه]]، جامع‌ترین فهرست [[صفات امام|صفات]] و [[شرایط امام]] توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[رساله امامت]] تنظیم و ارائه شده است. وی [[صفات]] هشت گانه‌ای را به عنوان [[صفات]] لازم امام یادآور شده است که عبارتند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و [[علم به روش سیاست و مدیریت|روش سیاست و مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]] در صفات کمال، [[پیراسته بودن از عیوب نفرت آور]] جسمی، روحی و نَسَبی، [[مقرب ترین افراد بودن]] در پیشگاه خداوند و در استحقاق پاداش‌های اخروی، [[توانایی برآوردن معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع لزوم و [[یگانه بودن در منصب امامت]]<ref>تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در میان متکلمان [[شیعه]]، جامع‌ترین فهرست [[صفات امام|صفات]] و [[شرایط امام]] توسط [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در [[رساله امامت]] تنظیم و ارائه شده است. وی [[صفات]] هشت گانه‌ای را به عنوان [[صفات]] لازم امام یادآور شده است که عبارتند از: [[عصمت]]، [[علم به احکام شریعت]] و [[علم به روش سیاست و مدیریت|روش سیاست و مدیریت]]، [[شجاعت]]، [[افضلیت]] در صفات کمال، [[پیراسته بودن از عیوب نفرت آور]] جسمی، روحی و نَسَبی، [[مقرب ترین افراد بودن]] در پیشگاه خداوند و در استحقاق پاداش‌های اخروی، [[توانایی برآوردن معجزه]] برای [[اثبات امامت]] خود در مواقع لزوم و [[یگانه بودن در منصب امامت]]<ref>تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در اینکه امام باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، [[آزاد]] و [[مرد]] بوده و از [[بلوغ]] و [[رشد فکری]] برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث کلامی درباره آنها نیازی نیست، ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه متکلمان قرار گرفته‌اند، عبارتند از: [[عصمت]]، [[افضلیت]]، [[علم]]، [[قریشی بودن]]، [[عدالت]] و [[پارسایی]]، [[کاردانی]] و [[کفایت در تدبیر امور]]<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*در اینکه امام باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، [[آزاد]] و [[مرد]] بوده و از [[بلوغ]] و [[رشد فکری]] برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد و به طرح بحث کلامی درباره آنها نیازی نیست، ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه متکلمان قرار گرفته‌اند، عبارتند از: [[عصمت]]، [[افضلیت]]، [[علم]]، [[قریشی بودن]]، [[عدالت]] و [[پارسایی]]، [[کاردانی]] و [[کفایت در تدبیر امور]]<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
===قریشی بودن امام{{ع}}===
===قریشی بودن [[امام]]{{ع}}===
{{همچنین ببینید|قریشی بودن امام}}
{{همچنین ببینید|قریشی بودن امام}}
*مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط امام دانسته‌اند. آنان در این باره به حدیث: الأئمّة من قریش استدلال کرده‌اند <ref>الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*مقصود از قریشی بودن [[امام]]{{ع}} این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط امام دانسته‌اند. آنان در این باره به حدیث: الأئمّة من قریش استدلال کرده‌اند <ref>الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی‌هاشم است. دلیل آنان حدیث الأئمّة من قریش نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امام علی|امیرمؤمنان]] و خاندان او از ذریه [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{س}} می‌داند. به این جهت است که آنان به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند <ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره فرموده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>:
*از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی‌هاشم است. دلیل آنان حدیث الأئمّة من قریش نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امام علی|امیرمؤمنان]] و خاندان او از ذریه [[فاطمه زهرا|حضرت زهرا]]{{س}} می‌داند. به این جهت است که آنان به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند <ref>الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.</ref> [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره فرموده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>:
*امامان از قریش هستند و ریشه در بنی‌هاشم دارند و غیر بنی‌هاشم صلاحیت امامت را ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*[[امامان]] از قریش هستند و ریشه در بنی‌هاشم دارند و غیر بنی‌هاشم صلاحیت امامت را ندارند<ref>نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن امام را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آورده‌اند: یکی حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده است:{{عربی|اندازه=150%|«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع‏»}}<ref>از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند برده‌ای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن [[امام]]{{ع}}را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آورده‌اند: یکی حدیثی از [[پیامبر]]{{صل}} که فرموده است:{{عربی|اندازه=150%|«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع‏»}}<ref>از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند برده‌ای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دلیل دیگر این که از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref> در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط امام اصلی برگزیده می‌شوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی تأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل تر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دلیل دیگر این که از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد <ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref> در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط [[امام]]{{ع}} اصلی برگزیده می‌شوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی‌تأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل تر رعایت خواهد شد<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.


===عدالت و پارسایی===
===عدالت و پارسایی===
{{همچنین ببینید|عدالت امام}}
{{همچنین ببینید|عدالت امام}}
{{همچنین ببینید|پارسایی امام}}
{{همچنین ببینید|پارسایی امام}}
*مذاهب کلامی‌درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر امام عادل نباشد یا تسلیم ظلم می‌شود که از رذایل اخلاقی و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با [[عصمت]] مخالفت دارد <ref>قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.</ref>. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام دانسته‌اند <ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.</ref> معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام شناخته‌اند <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.</ref> از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی‌ معتدل؛ ص۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*مذاهب کلامی‌درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر [[امام]]{{ع}} عادل نباشد یا تسلیم ظلم می‌شود که از رذایل اخلاقی و مخالف با [[عصمت]] است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با [[عصمت]] مخالفت دارد <ref>قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.</ref>. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم [[امام]]{{ع}} دانسته‌اند <ref>شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.</ref> معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات [[امام]]{{ع}} شناخته‌اند <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.</ref> از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است<ref>الأباضیه مذهب اسلامی‌ معتدل؛ ص۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت و پارسایی در باب امامت است <ref>شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.</ref> حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانسته‌اند. به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.</ref> آنچه این سخن را تأیید می‌کند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد؛ واجب است <ref>اصول السنه؛ ص۸۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت و پارسایی در باب امامت است <ref>شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.</ref> حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانسته‌اند. به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید <ref>المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.</ref> آنچه این سخن را تأیید می‌کند سخن [[احمد بن حنبل]] است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد؛ واجب است <ref>اصول السنه؛ ص۸۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از نظر اکثر اهل حدیث؛ امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمی‌شود و قیام علیه او روا نیست؛ فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد <ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از نظر اکثر اهل حدیث؛ [[امام]]{{ع}} با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمی‌شود و قیام علیه او روا نیست؛ فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد <ref>تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*با این که ماتریدیه در کلام؛ روشی عقلی دارند؛ ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمی‌شود<ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*با این که ماتریدیه در کلام؛ روشی عقلی دارند؛ ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمی‌شود<ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*[[ابو جعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را برگزیده است <ref>شرح العقیده الطحاویه؛ ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومت‌های اموی زندگی می‌کردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند عبداللّه بن عمر از قیام علیه بنی امیه منع می‌کردند <ref>(شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است <ref>شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*[[ابو جعفر طحاوی]] نیز همین دیدگاه را برگزیده است <ref>شرح العقیده الطحاویه؛ ص۳۷۹.</ref>. طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومت‌های اموی زندگی می‌کردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند [[عبداللّه بن عمر]] از قیام علیه بنی امیه منع می‌کردند <ref>شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.</ref> و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است <ref>شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دو استدلال مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر احادیث یاد شده؛ احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به نقل از ترمذی و نسایی از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده می‌گیرند؛ هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند؛ از من نخواهد بود <ref>جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.</ref> در حدیث دیگری از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کرده‌اند با آنها محشور خواهند شد <ref>وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.</ref> [[امام حسین]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده؛ عهد الهی را می‌شکند و بر خلاف سنت [[پیامبر]]{{صل}} عمل می‌کند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری می‌زند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند؛ بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند <ref>تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*دو استدلال مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر احادیث یاد شده؛ احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. [[ابن اثیر جزری]] به نقل از ترمذی و نسایی از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده می‌گیرند؛ هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند؛ از من نخواهد بود <ref>جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.</ref> در حدیث دیگری از [[پیامبر]]{{صل}} آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کرده‌اند با آنها محشور خواهند شد <ref>وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.</ref> [[امام حسین]]{{ع}} از [[پیامبر]]{{صل}} روایت کرده که فرمود: هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده؛ عهد الهی را می‌شکند و بر خلاف سنت [[پیامبر]]{{صل}} عمل می‌کند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری می‌زند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند؛ بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند <ref>تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از سوی دیگر؛ همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی‌امیه سکوت نکردند. روشن‌ترین گواه این مطلب قیام [[امام حسین]]{{ع}} علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عده‌ای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمی‌دانستند؛ بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود؛ و یا به این دلیل بود که گمان می‌کردند قیام علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت <ref>مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.</ref> ولی [[امام حسین]]{{ع}} بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. [[امام حسین]]{{ع}} با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید؛ مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار؛ احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر؛ پایداری سیره و سنت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
*از سوی دیگر؛ همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی‌امیه سکوت نکردند. روشن‌ترین گواه این مطلب قیام [[امام حسین]]{{ع}} علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عده‌ای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمی‌دانستند؛ بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود؛ و یا به این دلیل بود که گمان می‌کردند قیام علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت <ref>مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.</ref> ولی [[امام حسین]]{{ع}} بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. [[امام حسین]]{{ع}} با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید؛ مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار؛ احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر؛ پایداری سیره و سنت [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}}<ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/69 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.]</ref>.
خط ۴۱: خط ۴۱:
{{همچنین ببینید|حجیت امام}}
{{همچنین ببینید|حجیت امام}}
{{همچنین ببینید|ولایت امام}}
{{همچنین ببینید|ولایت امام}}
#'''[[عصمت]]:''' بر اساس آموزه‌های قرآن، امام{{ع}} دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها [[عصمت]] است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. خدای متعال در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}} <ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> مفسران با استناد به این آیه [[عصمت]] را برای امام{{ع}} لازم می‌دانند و لزوم [[عصمت]] را این‌گونه تبیین می‌کنند که امام{{ع}} مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام{{ع}} معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام{{ع}}، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو [[عصمت]] در [[امامان]]{{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> ناگفته نماند که آیه بر [[عصمت]] امام{{ع}} در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. نیز خداوند در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق <ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با صادقان باشند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰ ؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. همچنین در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است <ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref> دلالت آیه بر [[عصمت]] چنان واضح و روشن است که برخی از [[اهل سنت]] نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند <ref>التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵ ، ص ۲۰۳.</ref>؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از [[عصمت]] بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>.
#'''[[عصمت]]:''' بر اساس آموزه‌های قرآن، [[امام]]{{ع}} دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها [[عصمت]] است<ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. خدای متعال در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}} <ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> مفسران با استناد به این آیه [[عصمت]] را برای [[امام]]{{ع}} لازم می‌دانند و لزوم [[عصمت]] را این‌گونه تبیین می‌کنند که [[امام]]{{ع}} مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام{{ع}} معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از [[امام]]{{ع}}، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو [[عصمت]] در [[امامان]]{{عم}} لازم است تا این محذور پیش نیاید<ref>التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.</ref> ناگفته نماند که آیه بر [[عصمت]] [[امام]]{{ع}} در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت <ref>الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. نیز خداوند در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق <ref>المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.</ref> با صادقان باشند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}﴾}} <ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.</ref> بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست<ref> التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰ ؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵ .</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. همچنین در {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ }}﴾}} <ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت [[پیامبر]]{{صل}} و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است <ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.</ref> دلالت آیه بر [[عصمت]] چنان واضح و روشن است که برخی از [[اهل سنت]] نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند<ref>التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵ ، ص ۲۰۳.</ref>؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از [[عصمت]] بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد<ref>الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>.
#'''[[علم خدادای]]:''' [[امامان]]{{عم}} حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}﴾}} <ref> خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه:  ۲۴۷.</ref> و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}﴾}} <ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ اطاعت مانند [[پیامبر|رسول خداست]]{{صل}} <ref>الميزان، ج ۵ ، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. و مصادیق آن براساس روایات، [[امامان]]اند{{عم}}<ref>روض‌الجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵ ، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref> با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}}﴾}} <ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه:  ۸۳.</ref> و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>. از دیگر آیاتی که [[علم امام]]{{ع}} از آن استفاده می‌شود آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب  بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.</ref> است که براساس آن باید انسانها اموری را که نمی‌دانند از [[اهل ذکر]] بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است <ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref>؛ ولی کامل‌ترین مصداق «[[اهل ذکر]]» [[امامان]]{{عم}} هستند  <ref>الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.</ref>، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از [[اهل ذکر]] [[ائمه‌]]اند{{عم}} <ref>روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.</ref> در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}﴾}} <ref> و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref><ref>الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.</ref>، کسی که علم کتاب نزد اوست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}﴾}} <ref> و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref><ref>مجمع‌البيان، ج ۶ ، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴ ؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.</ref> و کسانی که به آنان علم داده شده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}﴾}} <ref> اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸ ، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.</ref> به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها [[امامان]]{{عم}} هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از [[امامان]]{{عم}} آنان به [[غیب]] و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.</ref> و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند تحدیث و [[الهام]]، وراثت از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و امام{{ع}} پیش از خود، [[جفر]] و جامعه، [[مصحف فاطمه]]{{س}} و صحیفه امیرمؤمنان، [[امام علی]]{{ع}} <ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>.
#'''[[علم خدادای]]:''' [[امامان]]{{عم}} حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}﴾}} <ref> خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه:  ۲۴۷.</ref> و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}﴾}} <ref> و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.</ref> مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ اطاعت مانند [[پیامبر|رسول خداست]]{{صل}} <ref>الميزان، ج ۵ ، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.]</ref>. و مصادیق آن براساس روایات، [[امامان]]اند{{عم}}<ref>روض‌الجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵ ، ص ۲۳ ـ ۲۴.</ref> با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً}}﴾}} <ref> و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه:  ۸۳.</ref> و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود<ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>. از دیگر آیاتی که [[علم امام]]{{ع}} از آن استفاده می‌شود آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}} <ref> و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب  بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.</ref> است که براساس آن باید انسانها اموری را که نمی‌دانند از [[اهل ذکر]] بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است <ref>الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.</ref>؛ ولی کامل‌ترین مصداق «[[اهل ذکر]]» [[امامان]]{{عم}} هستند  <ref>الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.</ref>، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از [[اهل ذکر]] [[ائمه‌]]اند{{عم}} <ref>روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.</ref> در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ}}﴾}} <ref> و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.</ref><ref>الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.</ref>، کسی که علم کتاب نزد اوست: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}﴾}} <ref> و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref><ref>مجمع‌البيان، ج ۶ ، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴ ؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.</ref> و کسانی که به آنان علم داده شده: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ}}﴾}} <ref> اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.</ref><ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸ ، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.</ref> به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها [[امامان]]{{عم}} هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از [[امامان]]{{عم}} آنان به [[غیب]] و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند <ref>الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.</ref> و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند تحدیث و [[الهام]]، وراثت از [[پیامبر|پیامبر اکرم]]{{صل}} و امام{{ع}} پیش از خود، [[جفر]] و جامعه، [[مصحف فاطمه]]{{س}} و صحیفه امیرمؤمنان، [[امام علی]]{{ع}} <ref> الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=4 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.]</ref>.
#'''[[حجیت کلام و لزوم اطاعت از وی]]:'''  
#'''[[حجیت کلام و لزوم اطاعت از وی]]:'''  
خط ۴۷: خط ۴۷:


==شروط امامت از دیدگاه [[اهل سنت]]==
==شروط امامت از دیدگاه [[اهل سنت]]==
*دانشمندان اهل سنت سخن واحدی ندارند، باقلانی به سه شرط اشاره کرده و ماوردی و تفتازانی دیگران شرایط دیگری هم قائل شده‌اند. این اختلافات ناشی از آن است که به گمان آنان، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این امر را، مسکوت گذارده لذا دانشمندان [[اهل سنت]] بر پایۀ رأی و اندیشه خود، اظهار نظر می‌کنند. عموم حکام اسلامی پس از [[امام علی|علی]]{{ع}} که [[امام]] جامعه اسلامی به شمار می‌روند، فاقد بسیاری از شرایط یاد شده بوده‌اند<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>.
*دانشمندان اهل سنت سخن واحدی ندارند، باقلانی به سه شرط اشاره کرده و ماوردی و تفتازانی دیگران شرایط دیگری هم قائل شده‌اند. این اختلافات ناشی از آن است که به گمان آنان، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} این امر را، مسکوت گذارده لذا دانشمندان [[اهل سنت]] بر پایۀ رأی و اندیشه خود، اظهار نظر می‌کنند. عموم حکام اسلامی پس از [[امام علی|علی]]{{ع}} که [[امام]] جامعه اسلامی به شمار می‌روند، فاقد بسیاری از شرایط یاد شده بوده‌اند<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، ج۲، ج۲، ص:۱۴۲ - ۱۴۳.</ref>.
*بر اساس برخی از روایات [[اهل سنت]]، فسق و فجور و ظلم و بیدادگری، مانع [[امامت]] نیست و همچنین [[امام]]، هرگز با غصب اموال، کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجرای حدود، از مقام و منصب خود بر کنار نمی‌شود.
*بر اساس برخی از روایات [[اهل سنت]]، فسق و فجور و ظلم و بیدادگری، مانع [[امامت]] نیست و همچنین [[امام]]، هرگز با غصب اموال، کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجرای حدود، از مقام و منصب خود بر کنار نمی‌شود.
*اما [[ابوالقاسم زمخشری]] در تفسیر کشاف معتقد است که [[امامت]] ظالم و فاسق، به حکم قرآن و نص آیات قرآنی، جایز نیست. طبق آیۀ{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}}<ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> سهل گیری دانشمندان [[اهل سنت]] در خصوص شرایط احراز و حفظ منصب [[امامت]] و خلافت را با توجه به دو نکته، می‌توان تحلیل کرد: اولاً، تصور تحویلی نگراند آنها اقتضا نمی‌کند که در اوصاف و ویژگی‌های [[امام]]، بیش از این، سخن گویند. ثانیاً، گرایش شایسته سالاری در رهبریت و مدیریت که امروزه نزد دانشمندان مدیریت، امری بدیهی و غیرقابل انکار است توسط دانشمندان اهل سنت تقریباً نادیده گرفته می‌شود. در این جاست که اهمیت تأکید دانشمندان شیعه بر مسئله عصمت [[امام]]، مشخص می‌شود<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۶۸ - ۷۱.</ref>.
*اما [[ابوالقاسم زمخشری]] در تفسیر کشاف معتقد است که [[امامت]] ظالم و فاسق، به حکم قرآن و نص آیات قرآنی، جایز نیست. طبق آیۀ{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}﴾}}<ref> پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.</ref> سهل گیری دانشمندان [[اهل سنت]] در خصوص شرایط احراز و حفظ منصب [[امامت]] و خلافت را با توجه به دو نکته، می‌توان تحلیل کرد: اولاً، تصور تحویلی نگراند آنها اقتضا نمی‌کند که در اوصاف و ویژگی‌های [[امام]]، بیش از این، سخن گویند. ثانیاً، گرایش شایسته سالاری در رهبریت و مدیریت که امروزه نزد دانشمندان مدیریت، امری بدیهی و غیرقابل انکار است توسط دانشمندان اهل سنت تقریباً نادیده گرفته می‌شود. در این جاست که اهمیت تأکید دانشمندان شیعه بر مسئله عصمت [[امام]]، مشخص می‌شود<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۶۸ - ۷۱.</ref>.
خط ۶۳: خط ۶۳:
*برخی گفته‌اند [[امام]] باید عاقل و بالغ هم باشد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۱۹.</ref>.
*برخی گفته‌اند [[امام]] باید عاقل و بالغ هم باشد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص:۲۱۹.</ref>.
*[[ماوردی]] و [[تفتازانی]] شرایط ذیل را ذکر کرده‌اند:
*[[ماوردی]] و [[تفتازانی]] شرایط ذیل را ذکر کرده‌اند:
*مکلف بودن، عدالت، حرّیت، مرد بودن، سلامت حواس، سلامت اعضای بدن، تدبیر، شجاعت، قریشی بودن، اجتهاد، سخنوری<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر]]، همکار، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۲.</ref>.
*مکلف بودن، عدالت، حرّیت، مرد بودن، سلامت حواس، سلامت اعضای بدن، تدبیر، شجاعت، قریشی بودن، اجتهاد، سخنوری<ref>ر.ک. [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص:۱۴۲.</ref>.
*متکلمان معتزلی و اشعری در باب [[امام]]، در خصوص هشت وصف، تا حدودی اتفاق نظر دارند: مجتهد، صاحب رأی، شجاع، عادل، عاقل، بالغ، مرد، حرّ.
*متکلمان معتزلی و اشعری در باب [[امام]]، در خصوص هشت وصف، تا حدودی اتفاق نظر دارند: مجتهد، صاحب رأی، شجاع، عادل، عاقل، بالغ، مرد، حرّ.
*در سایر شرایط، نزد متکلمان معتزلی و اشعری، اختلاف وجود دارد. این دو گروه، عصمت را شرط [[امام]] نمی‌دانند و [[امامت]] را منصب دنیوی صرف دیده‌اند، لذا در میان اوصاف و شرایط امامت، روی آورد فقهی اخذ کرده‌اند نه کلامی و جنبه ارتباط الهی و اوصافی چون عصمت را معتبر ندانسته‌اند<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۵۳.</ref>.
*در سایر شرایط، نزد متکلمان معتزلی و اشعری، اختلاف وجود دارد. این دو گروه، عصمت را شرط [[امام]] نمی‌دانند و [[امامت]] را منصب دنیوی صرف دیده‌اند، لذا در میان اوصاف و شرایط امامت، روی آورد فقهی اخذ کرده‌اند نه کلامی و جنبه ارتباط الهی و اوصافی چون عصمت را معتبر ندانسته‌اند<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۵۳.</ref>.


==شروط امامت از دیدگاه شیعه==
==شروط امامت از دیدگاه شیعه==
خط ۸۲: خط ۸۲:
*حال اگر کسی که عبادتش از سایر انسان‌ها بیشتر است، [[امام]] نگردد، یا باید شخصی که با او مساوی است، [[امام]] گردد که ترجیح بلا مرجح است و یا کسی که در مرتبه پایین‌تر است [[امام]] شود و این ترجیح مرجوع است که اقبح می‌باشد.
*حال اگر کسی که عبادتش از سایر انسان‌ها بیشتر است، [[امام]] نگردد، یا باید شخصی که با او مساوی است، [[امام]] گردد که ترجیح بلا مرجح است و یا کسی که در مرتبه پایین‌تر است [[امام]] شود و این ترجیح مرجوع است که اقبح می‌باشد.
*دلبسته بودن به نیاز دنیا از جانب [[امام]] جامعه مسلمانان، باعث بروز مفاسد زیادی خواهد شد؛ از جمله دلبستگی مردم به دنیا و سر انجام سقوط جامعه اسلامی. لذا [[امام]] جامعه باید نه تنها زاهد، بلکه ازهد باشد تا اهداف مقدس اسلام، در جامعه اسلامی پیاده شود.  
*دلبسته بودن به نیاز دنیا از جانب [[امام]] جامعه مسلمانان، باعث بروز مفاسد زیادی خواهد شد؛ از جمله دلبستگی مردم به دنیا و سر انجام سقوط جامعه اسلامی. لذا [[امام]] جامعه باید نه تنها زاهد، بلکه ازهد باشد تا اهداف مقدس اسلام، در جامعه اسلامی پیاده شود.  
*شخص ازهد، افضل از زاهد است فلذا باید مقدم گردد تا تقدیم مفضول بر فاضل لازم نیاید<ref>جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۶۹ - ۱۷۱.</ref>.
*شخص ازهد، افضل از زاهد است فلذا باید مقدم گردد تا تقدیم مفضول بر فاضل لازم نیاید<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان،[[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص:۱۶۹ - ۱۷۱.</ref>.


==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[محمد سعیدی مهر|سعیدی مهر، محمد]]؛ [[امیر دیوانی|دیوانی، امیر]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|'''معارف اسلامی ج۲''']]؛
* [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|'''امامت‌پژوهی''']]؛
* [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی''']]؛


== مصداق های امام ==
== مصداق های امام ==

نسخهٔ ‏۸ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۲۱


در این باره، تعدادی از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شروط امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

شروط امامت از دیدگاه متکلمین

قریشی بودن امام(ع)

  • مقصود از قریشی بودن امام(ع) این است که نسب او به نضر بن کنانه بازگردد. اکثر معتزله، اشعریه و ماتریدیه قریشی بودن را از شرایط امام دانسته‌اند. آنان در این باره به حدیث: الأئمّة من قریش استدلال کرده‌اند [۶][۷].
  • از نظر شیعه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی‌هاشم است. دلیل آنان حدیث الأئمّة من قریش نیست، بلکه حدیث ثقلین و مانند آن است که امامت را مخصوص امیرمؤمنان و خاندان او از ذریه حضرت زهرا(س) می‌داند. به این جهت است که آنان به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند [۸] امیرمؤمنان(ع) در این باره فرموده است[۹]:
  • امامان از قریش هستند و ریشه در بنی‌هاشم دارند و غیر بنی‌هاشم صلاحیت امامت را ندارند[۱۰][۱۱].
  • خوارج و برخی از معتزله لزوم قریشی یا هاشمی بودن امام(ع)را رد کرده‌اند. آنان بر نظریه خود دو دلیل آورده‌اند: یکی حدیثی از پیامبر(ص) که فرموده است:«أطیعوا ولو أمّر علیکم عبد حبشی أجدع‏»[۱۲][۱۳].
  • دلیل دیگر این که از نظر عقل آنچه در امامت لازم است علم و بصیرت و دیگر کمالات عقلی و روحی است، ولی نسب و نژاد در آن نقشی ندارد [۱۴] در نقد دلیل اول گفته شده است: حدیث مزبور مربوط به امامت اصلی نیست، بلکه مربوط به حکام و فرماندهانی است که توسط امام(ع) اصلی برگزیده می‌شوند. در نقد دلیل دوم نیز گفته شده است: نَسَب در امامت بی‌تأثیر نیست، زیرا مردم از کسانی که از نَسب عالی و شریف برخوردارند، اطاعت و انقیاد بهتری دارند و در نتیجه دستورهای آنان کامل تر رعایت خواهد شد[۱۵][۱۶].

عدالت و پارسایی

  • مذاهب کلامی‌درباره این صفت اتفاق نظر ندارند. از نظر شیعه امامیه عدالت و پارسایی از شرایط لازم امامت است؛ زیرا اگر امام(ع) عادل نباشد یا تسلیم ظلم می‌شود که از رذایل اخلاقی و مخالف با عصمت است یا به دیگران ستم خواهد کرد که از گناهان کبیره و با عصمت مخالفت دارد [۱۷]. شیعه اسماعیلیه و زیدیه نیز عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام(ع) دانسته‌اند [۱۸] معتزله نیز عدالت و پاکدامنی را از صفات امام(ع) شناخته‌اند [۱۹] از نظر اباضیه نیز عدالت از شرایط لازم امامت است[۲۰][۲۱].
  • دیدگاه مشهور اشاعره نیز لزوم عدالت و پارسایی در باب امامت است [۲۲] حشویه و ظاهرگرایان اهل حدیث عدالت را در امامت شرط ندانسته‌اند. به اعتقاد آنان اگر فردی از طریق قهر و غلبه زمام امر حکومت را در دست گیرد هر چند جائر و ستمکار باشد امامتش اثبات خواهد گردید [۲۳] آنچه این سخن را تأیید می‌کند سخن احمد بن حنبل است که گفته است اطاعت از امام اگر چه تبهکار باشد؛ واجب است [۲۴][۲۵].
  • از نظر اکثر اهل حدیث؛ امام(ع) با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود خلع نمی‌شود و قیام علیه او روا نیست؛ فقط باید او را موعظه کرد و از اطاعت وی در معاصی خداوند سرباز زد [۲۶][۲۷].
  • با این که ماتریدیه در کلام؛ روشی عقلی دارند؛ ابوحفص ماتریدی در این مسئله با اهل حدیث و ظاهرگرایان همراه شده و گفته است: امام با ارتکاب ظلم و فسق از مقام خود عزل نمی‌شود[۲۸][۲۹].
  • ابو جعفر طحاوی نیز همین دیدگاه را برگزیده است [۳۰]. طرفداران این عقیده به دو وجه استناد کرده‌اند: یکی عمل صحابه و تابعین که در زمان حکومت‌های اموی زندگی می‌کردند و در برابر ستمگری و تبهکاری آنان روش مدارا و سکوت را برگزیده بودند و حتی برخی از آنان؛ مانند عبداللّه بن عمر از قیام علیه بنی امیه منع می‌کردند [۳۱] و دیگری احادیثی که بر اطاعت از فرمانروا دستور داده و از سرپیچی از فرمان او نهی کرده است [۳۲][۳۳].
  • دو استدلال مزبور ناتمام است؛ زیرا در برابر احادیث یاد شده؛ احادیث دیگری روایت شده که از هرگونه همکاری با فرمانروای ستمگر نهی کرده است. ابن اثیر جزری به نقل از ترمذی و نسایی از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: پس از من امیرانی رهبری شما را برعهده می‌گیرند؛ هر کس دروغگویی آنها را تصدیق کرده و ستمکاری آنان را تأیید کند؛ از من نخواهد بود [۳۴] در حدیث دیگری از پیامبر(ص) آمده است که در قیامت کسانی که ستمکاران را یاری کرده‌اند با آنها محشور خواهند شد [۳۵] امام حسین(ع) از پیامبر(ص) روایت کرده که فرمود: هر کس فرمانروای ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده؛ عهد الهی را می‌شکند و بر خلاف سنت پیامبر(ص) عمل می‌کند و در میان مردم دست به تبهکاری و ستمگری می‌زند، با گفتار و کردار خود علیه او اقدام نکند؛ بر خداوند است که او را با آن فرمانروای ستمکار همنشین کند [۳۶][۳۷].
  • از سوی دیگر؛ همه صحابه و تابعین در برابر ستمکاری و تبهکاری بنی‌امیه سکوت نکردند. روشن‌ترین گواه این مطلب قیام امام حسین(ع) علیه یزید ستمکار و تبهکار است. عده‌ای از صحابه یا تابعین نیز که علیه یزید قیام نکردند بدان جهت نبود که مخالفت با حاکم ستمکار را روا نمی‌دانستند؛ بلکه یا به خاطر ترس بر جان و مال خود بود؛ و یا به این دلیل بود که گمان می‌کردند قیام علیه او نتیجه‌ای نخواهد داشت [۳۸] ولی امام حسین(ع) بر آن بود که سکوت در برابر رفتار جائرانه و تبهکارانه یزید سبب نابودی اسلام خواهد شد؛ بدین جهت حاضر شد جان و مال و فرزندان و یاران فداکار خود را در راه دفاع از اسلام فدا نماید. امام حسین(ع) با قیام خود چند مطلب مهم را اثبات کرد: نامشروع بودن حکومت یزید؛ مشروع بودن قیام علیه حاکم ستمکار و تبهکار؛ احیای سنت امر به معروف و نهی از منکر؛ پایداری سیره و سنت پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع)[۳۹].

دانایی و کفایت

  • پیشوای جامعه اسلامی‌ باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی‌و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه؛ که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد می‌شود[۴۰].
  • متکلمان اسلامی‌در لزوم معرفت و کفایت در امامت اختلافی ندارند؛ ولی در گستره و چگونگی آن؛ دیدگاه‌های متفاوتی اظهار کرده‌اند. شیعه امامیه علم و کفایت در امامت را در عالی‌ترین سطح لازم دانسته است [۴۱][۴۲].
  • معتزله علم به احکام شریعت را از صفات لازم امام دانسته‌اند. البته؛ آنان علم بالفعل به همه احکام را شرط ندانسته و گفته‌اند تحصیل علم از طریق اجتهاد نیز کافی است؛ و اگر از این طریق نیز نتواند احکام شریعت را به دست آورد می‌تواند به مجتهدان رجوع کند و مطابق رأی آنان حکم نماید [۴۳][۴۴].
  • متکلمان اشعری؛ علم به احکام شریعت و داشتن بصیرت و کفایت لازم در مدیریت را از شرایط امام دانسته‌اند. مقصود آنان از علم به شریعت؛ علم حاصل از طریق اجتهاد است [۴۵] از سخن مؤلف و شارح مواقف به دست می‌آید که شرط علم اجتهادی برای امام؛ رأی اکثریت اشاعره است؛ ولی برخی از آنان آن را شرط ندانسته اند [۴۶] چنان که از گفتار مولوی محمد عبدالعزیز فرهاری به دست می‌آید که متکلمان ماتریدیه نیز در این باره همین دیدگاه را داشته‌اند. اکثر آنان معتقدند امام باید در اصول و فروع دین مجتهد باشد؛ ولی برخی از آنان اجتهاد را شرط ندانسته‌اند؛ با این همه قول دوم را ترجیح داده است[۴۷][۴۸].
  • عالمان زیدیه نیز علم به شریعت را یکی از شرایط لازم برای امام دانسته‌اند؛ برخی از آنان؛ علاوه بر شرط عالم بودن به احکام شریعت؛ اعلم بودن امام را نیز شرط کرده اند [۴۹] با توجه به این که اسماعیلیه عصمت را از شرایط امام دانسته‌اند و از طرفی مهم‌ترین فلسفه امامت را تعلیم معارف الهی توسط امام به دیگر مکلفان شناخته‌اند؛ دیدگاه آنان درباره لزوم شرط علم برای امام روشن خواهد بود؛ اما روشن‌ترین و کامل‌ترین دیدگاه در این باره چنان که اشاره شد دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی‌ علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین علمی؛ غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد[۵۰].

شرایط امام

  1. عصمت: بر اساس آموزه‌های قرآن، امام(ع) دارای ویژگی‌هایی است که مهم‌ترین آنها عصمت است[۵۱]. خدای متعال در پاسخ حضرت ابراهیم(ع) که از خدا خواست تا امامت را در ذرّیه او قرار دهد فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد: ﴿﴿ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۵۲] مفسران با استناد به این آیه عصمت را برای امام(ع) لازم می‌دانند و لزوم عصمت را این‌گونه تبیین می‌کنند که امام(ع) مقتدا و رهبری است که اقتدای به او واجب است و اگر امام(ع) معصیت کند بر آدمیان نیز از باب لزوم اطاعت از امام(ع)، معصیت واجب خواهد بود و این امر محال است، زیرا معصیت ممنوع است و جمع فعل و ترک غیر ممکن است، ازاین‌رو عصمت در امامان(ع) لازم است تا این محذور پیش نیاید[۵۳] ناگفته نماند که آیه بر عصمت امام(ع) در طول حیات و تمام عمر دلالت می‌کند بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت [۵۴][۵۵]. نیز خداوند در ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۵۶] از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق [۵۷] با صادقان باشند: ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ [۵۸] بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۵۹][۶۰]. همچنین در ﴿﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۶۱]، اطاعت از اولواالامر در ردیف اطاعت پیامبر(ص) و اطاعت پیامبر(ص) در ردیف اطاعت خدای متعال قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر(ص) و اولواالامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است [۶۲] دلالت آیه بر عصمت چنان واضح و روشن است که برخی از اهل سنت نیز نتوانسته‌اند آن را انکار کنند، گرچه مصداق اولواالامر در نظر آنان، اهل حلّ و عقد از امت‌اند که مجموع آنان ـ به شرط اجتماع ـ خطا نمی‌کنند[۶۳]؛ ولی چون اهل حل و عقد کسانی‌اند که ممکن است مرتکب خطا بشوند از عصمت بهره‌ای ندارند و نمی‌تواند مراد آیه اهل حل و عقد باشد[۶۴][۶۵].
  2. علم خدادای: امامان(ع) حق که مسئولیت خطیر هدایت مردم به سعادت و کمال و مدیریت جوامع انسانی را بر عهده دارند، باید از دانش گسترده برخوردار باشند، تا بتوانند این مسئولیت را به انجام رسانند، افزون بر این لازم است علم آنان از خطا و شک مصون باشد، تا مردم بتوانند به آنان اعتماد کنند و هدایت ایشان را پذیرفته و تحت حاکمیت آنان به اهداف مادی و معنوی خود برسند، ازاین‌رو خداوند طالوت را با برتری در دانش و نیروی جسمانی برای حاکمیت بر بنی‌اسرائیل برگزید: ﴿﴿ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۶۶] و نیز اولواالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا در هنگام دریافت گزارشها به اولواالامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿﴿ وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ [۶۷] مقصود از اولواالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ۵۹ سوره نساء به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست(ص) [۶۸][۶۹]. و مصادیق آن براساس روایات، اماماناند(ع)[۷۰] با توجه به اینکه آیه، اولواالامر را آگاه به ریشه مسائل معرفی کرده به‌گونه‌ای که اگر دیگران به آنان مراجعه کنند راهنماییشان می‌کنند، استفاده می‌شود که علم آنان آمیخته به جهل و شک و خطا نیست و این در مورد غیر معصومان صدق نمی‌کند، افزون بر این از ذیل آیه فهمیده می‌شود که وجود اولواالامر نوعی فضل و رحمت الهی است که اطاعتشان مردم را از پیروی شیطان باز می‌دارد: ﴿﴿ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلاً [۷۱] و تنها پیروی از معصومان می‌تواند انسان را از گمراهی و پیروی شیطان به طور قطع باز دارد، زیرا غیر معصوم ممکن است خود گرفتار لغزش و خطا شود[۷۲][۷۳]. از دیگر آیاتی که علم امام(ع) از آن استفاده می‌شود آیه ﴿﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۷۴] و ﴿﴿ وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ [۷۵] است که براساس آن باید انسانها اموری را که نمی‌دانند از اهل ذکر بپرسند. گرچه مضمون آیه عام و ارشاد به اصلی عقلایی یعنی وجوب رجوع جاهل به اهل خبره است [۷۶]؛ ولی کامل‌ترین مصداق «اهل ذکر» امامان(ع) هستند [۷۷]، چنان‌که در روایات فراوانی نیز آمده است که مقصود از اهل ذکر ائمه‌اند(ع) [۷۸] در آیات دیگری نیز با تعبیراتی نظیر راسخان در علم:﴿﴿ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ [۷۹][۸۰]، کسی که علم کتاب نزد اوست: ﴿﴿ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ [۸۱][۸۲] و کسانی که به آنان علم داده شده: ﴿﴿ بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ [۸۳][۸۴] به عالمانی اشاره شده که مصادیق کامل آنها امامان(ع) هستند. شایان ذکر است که بر پایه روایات فراوانی از امامان(ع) آنان به غیب و همه علومی که در اختیار فرشتگان، پیامبران و رسولان قرار گرفته عالم‌اند [۸۵] و علم آنان دارای منابع فراوانی است؛ مانند تحدیث و الهام، وراثت از پیامبر اکرم(ص) و امام(ع) پیش از خود، جفر و جامعه، مصحف فاطمه(س) و صحیفه امیرمؤمنان، امام علی(ع) [۸۶][۸۷].
  3. حجیت کلام و لزوم اطاعت از وی:
  4. ولایت:

شروط امامت از دیدگاه اهل سنت

  • دانشمندان اهل سنت سخن واحدی ندارند، باقلانی به سه شرط اشاره کرده و ماوردی و تفتازانی دیگران شرایط دیگری هم قائل شده‌اند. این اختلافات ناشی از آن است که به گمان آنان، پیامبر اکرم(ص) این امر را، مسکوت گذارده لذا دانشمندان اهل سنت بر پایۀ رأی و اندیشه خود، اظهار نظر می‌کنند. عموم حکام اسلامی پس از علی(ع) که امام جامعه اسلامی به شمار می‌روند، فاقد بسیاری از شرایط یاد شده بوده‌اند[۸۸].
  • بر اساس برخی از روایات اهل سنت، فسق و فجور و ظلم و بیدادگری، مانع امامت نیست و همچنین امام، هرگز با غصب اموال، کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجرای حدود، از مقام و منصب خود بر کنار نمی‌شود.
  • اما ابوالقاسم زمخشری در تفسیر کشاف معتقد است که امامت ظالم و فاسق، به حکم قرآن و نص آیات قرآنی، جایز نیست. طبق آیۀ﴿﴿ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ [۸۹] سهل گیری دانشمندان اهل سنت در خصوص شرایط احراز و حفظ منصب امامت و خلافت را با توجه به دو نکته، می‌توان تحلیل کرد: اولاً، تصور تحویلی نگراند آنها اقتضا نمی‌کند که در اوصاف و ویژگی‌های امام، بیش از این، سخن گویند. ثانیاً، گرایش شایسته سالاری در رهبریت و مدیریت که امروزه نزد دانشمندان مدیریت، امری بدیهی و غیرقابل انکار است توسط دانشمندان اهل سنت تقریباً نادیده گرفته می‌شود. در این جاست که اهمیت تأکید دانشمندان شیعه بر مسئله عصمت امام، مشخص می‌شود[۹۰].
  • قاضی ابوبکر باقلانی صفات ذیل را برای امام برشمرده:
    1. قریشی بودن "برگرفته از حدیث رسول الله:" الْأَئِمَّةُ مِنْ‏ قُرَيْشٍ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏""
    2. از نظر علم در حد یک قاضی باشد اولاً: اجماع امت بر این است که امام خود عهده‌دار قضاوت گردد، ثانیاً، امام می‌خواهد قضاوت را نصب کند، پس باید بتواند علمیت قضات را تشخیص دهد.
    3. شایستگی تدبیر امور مسلمانان را داشته باشد تا غرض و هدف از امامت حاصل شود.
    4. از نظر روحی، تحت تأثیر احساسات قرار نگیرد که ترک حدود کند.
    5. در علم و صفات دیگر، افضل باشد. پیامبر(ص) فرمودند:" من تقدّم على المسلمين و هو يرى أنّ فيهم من هو افضل منه، فقد خان‏ اللَّه‏ و رسوله‏ و المسلمين‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" و صحابه بر تحقق شرط افضلیت اجماع داشته‌اند مگر اینکه امامت افضل، مستلزم مفاسدی باشد.
  • عبدالقادر بغدادی، چهار صفت را برای امام لازم دانسته که یک مورد متمایزش، عدالت و پرهیزگاری است در حدی که شهادت او پذیرفته شود.
  • عبدالکریم شهرستانی، اصالت را نیز شرط کرده است.
  • سیف الدین آمری، صفات مرد بودن، آزاد بودن، مسلمان بودن و عادل و ثقه در گفتار بودن را نیز افزوده است.
  • قاضی عضد الدین ایجی: "امام باید شجاع و قوی القلب باشد ..."
  • برخی همه این صفات را لازم ندانسته‌اند زیرا یافتن آنها، یک جا در یک نفر، تکلیف به ما لا یطاق است.
  • برخی گفته‌اند امام باید عاقل و بالغ هم باشد[۹۱].
  • ماوردی و تفتازانی شرایط ذیل را ذکر کرده‌اند:
  • مکلف بودن، عدالت، حرّیت، مرد بودن، سلامت حواس، سلامت اعضای بدن، تدبیر، شجاعت، قریشی بودن، اجتهاد، سخنوری[۹۲].
  • متکلمان معتزلی و اشعری در باب امام، در خصوص هشت وصف، تا حدودی اتفاق نظر دارند: مجتهد، صاحب رأی، شجاع، عادل، عاقل، بالغ، مرد، حرّ.
  • در سایر شرایط، نزد متکلمان معتزلی و اشعری، اختلاف وجود دارد. این دو گروه، عصمت را شرط امام نمی‌دانند و امامت را منصب دنیوی صرف دیده‌اند، لذا در میان اوصاف و شرایط امامت، روی آورد فقهی اخذ کرده‌اند نه کلامی و جنبه ارتباط الهی و اوصافی چون عصمت را معتبر ندانسته‌اند[۹۳].

شروط امامت از دیدگاه شیعه

  • سید مرتضی درباره صفات امام گفته:
    1. معصوم از هر قبیح و معصیت باشد.
    2. با نص و امر خدا و معجزه معلوم می‌گردد.
    3. افضل امت باشد.
    4. أشجع امت باشد.
    5. عالم‌ترین باشد به احکام شرع و سیاست.
    6. در هر زمانی فقط یکی است.
  • برخی از این صفات از مستقلات عقلیه‌اند و برخی دیگر، از ملازمات عقلیه‌اند و یا مقتضای اجماع و یا ادله نقلی‌اند.
  • خواجه نصیر الدین طوسی، صفات دیگری را نیز یاد آور شده، مانند: پاکی از عیوبی که نفرت آور است، خواه جسمانی باشد، خواه نفسانی و خواه نسبی، زیرا این اوصاف در هدایت مردم نقش مؤثری دارند. همچنین باید نزدیک‌ترین افراد به خداوند باشد[۹۴].
  • دفاع از کیان اسلام و حفظ حدود و ثغور آن، فداکاری و از خودگذشتگی می‌خواهد. جهاد و فداکاری، در سایه شجاعت حاصل می‌گردد بنابراین، شجاع بودن والی، امری بدیهی است، اما اشجع بودن از آن جهت مطلوب است که اگر کسانی باشند که از امام جامعه شجاعتر باشند، مسلماً در پیروی مردم از امام جامعه و هدف از امامت که پیشوایی جامعه اسلامی است، محقق نخوهد شد. علاوه بر این، قبح تقدیم مفضول، ایجاب می‌کند که امام اشجع باشد.
  • ایمان هم مراتب مختلفی دارد، در این میان، امام باید از حیث مراتب ایمان، واجد بالاترین مرتبه باشد تا بدین وسیله، مومنان، از ارشاد و هدایت او سرپیچی ننمایند.
  • عبادت نیز بنفسه، مطلوب شارع است و شخصی که عبادت او بیشتر است نزد خداوند، محبوبتر است. منظور از عبادت، انجام هر عملی با در نظر گرفتن رضایت الهی است.
  • حال اگر کسی که عبادتش از سایر انسان‌ها بیشتر است، امام نگردد، یا باید شخصی که با او مساوی است، امام گردد که ترجیح بلا مرجح است و یا کسی که در مرتبه پایین‌تر است امام شود و این ترجیح مرجوع است که اقبح می‌باشد.
  • دلبسته بودن به نیاز دنیا از جانب امام جامعه مسلمانان، باعث بروز مفاسد زیادی خواهد شد؛ از جمله دلبستگی مردم به دنیا و سر انجام سقوط جامعه اسلامی. لذا امام جامعه باید نه تنها زاهد، بلکه ازهد باشد تا اهداف مقدس اسلام، در جامعه اسلامی پیاده شود.
  • شخص ازهد، افضل از زاهد است فلذا باید مقدم گردد تا تقدیم مفضول بر فاضل لازم نیاید[۹۵].

منابع

مصداق های امام

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امام

پانویس

  1. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  2. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  3. تلخیص المحصَّل، ص۴۲۹ـ ۴۳۰.
  4. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  5. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  6. الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.
  7. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  8. الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳ـ ۱۹۶.
  9. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  10. نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.
  11. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  12. از فرمانروای خویش اطاعت کنید، هر چند برده‌ای حبشی باشد که اعضایش قطع شده است؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.
  13. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  14. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  15. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  16. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  17. قواعد المرام؛ ص۱۷۹ـ ۱۸۰.
  18. شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۱؛ الزیدیه؛ ص۳۳۸ـ ۳۳۹.
  19. المغنی؛ ج۱؛ ص۲۰۱ـ ۲۰۲.
  20. الأباضیه مذهب اسلامی‌ معتدل؛ ص۲۵.
  21. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  22. شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴؛ شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد؛ ص۲۵۶.
  23. المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۹.
  24. اصول السنه؛ ص۸۰.
  25. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  26. تمهید الأوائل؛ ص۴۷۸.
  27. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  28. شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.
  29. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  30. شرح العقیده الطحاویه؛ ص۳۷۹.
  31. شرح العقائد النسفیه؛ ص۱۱۴.
  32. شرح الفقه الأکبر؛ ص۱۸۱.
  33. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  34. جامع الاصول؛ ج۴؛ ص۷۵.
  35. وسائل الشیعه؛ ج۱۲؛ باب۴۲؛ حدیث۱۰.
  36. تاریخ طبری؛ ج۶؛ ص۲۲۹.
  37. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  38. مقدمه ابن خلدون؛ ص۲۱۶ـ ۲۱۷.
  39. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  40. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  41. تلخیص المحصّل؛ ص۴۳۰؛ قواعد المرام؛ ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید؛ ج۲؛ ص۲۹۰ـ ۲۹۵؛ الذخیره فی علم الکلام؛ ص۴۳۳ـ ۴۳۴؛ الشافی فی الامامه؛ ج۱؛ ص۱۶۳ـ ۱۶۵.
  42. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  43. المغنی؛ ج۱؛ ص۱۹۸ و ۲۰۹.
  44. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  45. تمهید الأوائل؛ ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی؛ ص۱۶۹ـ ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی؛ ص۱۴۷؛ شرح المقاصد؛ ج۵؛ ص۲۴۴.
  46. شرح المواقف؛ ج۸؛ ص۳۴۹.
  47. النبراس؛ ص۵۳۶.
  48. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  49. الزیدیه؛ ص۳۳۸؛ قواعد العقائد؛ ص۱۲۶.
  50. دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۹.
  51. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.
  52. پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  53. التفسيرالكبير، ج۴، ص ۳۶ ـ ۳۷، ج ۱۰، ص ۱۴۴.
  54. الميزان، ج ۱، ص ۲۷۴.
  55. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.
  56. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  57. المیزان، ج ۹، ص ۴۰۲.
  58. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
  59. التفسيرالكبير، ج ۱۶، ص ۲۲۱؛ پيام قرآن، ج ۹، ص ۵۰ ؛ حق‌اليقين، ص ۵۴ ـ ۵۵ .
  60. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.
  61. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.
  62. الميزان، ج ۴، ص ۳۸۹ ـ ۳۹۱؛ حق اليقين، ص ۴۰.
  63. التفسير الكبير، ج ۱۰، ص ۱۴۴؛ التفسير المنار، ج ۵ ، ص ۲۰۳.
  64. الميزان، ج ۴، ص ۳۹۲ ـ ۳۹۳.
  65. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.
  66. خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۷.
  67. و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  68. الميزان، ج ۵ ، ص ۲۲؛ ج ۴، ص ۳۸۷ ـ ۳۹۱.
  69. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۲۹.
  70. روض‌الجنان،ج۶، ص۳۵؛ همان، ج۴، ص۳۸۷ـ ۳۹۱؛ ج ۵ ، ص ۲۳ ـ ۲۴.
  71. و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
  72. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.
  73. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.
  74. و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید؛ سوره نحل، آیه: ۴۳.
  75. و پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم، اگر نمی‌دانید از اهل کتاب بپرسید؛ سوره انبیاء، آیه: ۷.
  76. الميزان، ج ۱۲، ص ۲۵۹ ، ۲۸۵.
  77. الميزان، ج۱۲، ص۲۸۵؛ پيام قرآن، ج۹، ص ۱۱۴.
  78. روض‌الجنان، ج ۱۳، ص ۲۰۹.
  79. و استواران در دانش؛ سوره آل عمران، آیه: ۷.
  80. الكافى،ج۱، ص۲۱۳؛ نورالثقلين، ج۱، ص۳۱۵ ـ ۳۱۸.
  81. و کسی که دانش کتاب نزد اوست؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.
  82. مجمع‌البيان، ج ۶ ، ص ۴۶۲؛ نورالثقلين، ج ۲، ص۵۲۱ ـ ۵۲۴ ؛ الميزان، ج۱۱، ص۳۸۷ ـ ۳۸۹.
  83. اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش داده‌اند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۴۹.
  84. الكافى، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۴؛ مجمع‌البيان، ۸ ، ص ۴۵۱؛ الميزان، ج ۱۶، ص ۱۴۲.
  85. الكافى، ج ۱، ص ۲۵۵ ـ ۲۵۶؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۱۹۲.
  86. الكافى، ج ۱، ص ۱۷۶، ۲۷۰، ۲۲۳، ۲۳۱، ۲۳۸ـ ۲۴۲.
  87. دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج۴، ص۲۳۰.
  88. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، ج۲، ج۲، ص:۱۴۲ - ۱۴۳.
  89. پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۴.
  90. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۶۸ - ۷۱.
  91. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۱۹.
  92. ر.ک. سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی، ج۲، ص:۱۴۲.
  93. ر.ک. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۵۳.
  94. ر.ک. علی ربانی گلپایگانی، کلام تطبیقی، ج۲، ص:۲۲۴.
  95. ر.ک. جمعی از نویسندگان،امامت‌پژوهی، ص:۱۶۹ - ۱۷۱.