توبه از ظلم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[توبه از ظلم در قرآن]] - [[توبه از ظلم در حدیث]] - [[توبه از ظلم در نهج البلاغه]] - [[توبه از ظلم در معارف دعا و زیارات]] - [[توبه از ظلم در کلام اسلامی]] - [[توبه از ظلم در اخلاق اسلامی]]| پرسش مرتبط  = توبه از ظلم (پرسش)}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[توبه از ظلم در قرآن]] - [[توبه از ظلم در حدیث]] - [[توبه از ظلم در نهج البلاغه]] - [[توبه از ظلم در معارف دعا و زیارات]] - [[توبه از ظلم در کلام اسلامی]] - [[توبه از ظلم در اخلاق اسلامی]]| پرسش مرتبط  = توبه از ظلم (پرسش)}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
*ظلم به هر صورت و از هر نوعی، [[معصیت]] خداست و [[نیازمند]] [[توبه]] و [[استغفار]]؛ ولی همه اقسام ظلم در یک ردیف و رتبه نیستند بعضی به رابطه [[بنده]] با [[خدا]] مربوط است و برخی علاوه بر این، به [[حقوق مردم]] نیز تعلق دارند. بر این مبناست که هر قسم، توبه‌ای با خود دارد. کسی که در انجام [[وظایف]] [[بندگی]] و [[ادای حقوق]] مولویت [[پروردگار]] کوتاهی می‌کند، [[ستمکار]] است و باید [[توبه]] کند و برای [[توبه]] جز [[استغفار]] از [[حضرت]] [[پروردگار]] به چیزی محتاج نیست. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۹؛ صدوق، امالی، ص۳۹۹.</ref>؛ هیچ وسیله‌ای کارسازتر از [[توبه]] نیست. و [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۳۵.</ref>؛ کسی که از [[گناه]] [[توبه]] می‌کند، به سان کسی است که اصلاً [[گناه]] نکرده است. و [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۸؛ صدوق، امالی، ص۵۷۸.</ref>؛ گناهی که بر آن [[اصرار]] می‌شود صغیره نیست و گناهی که از آن [[توبه]] می‌شود کبیره نیست. این همه در صورتی است که به [[حقوق انسان]] [[تعدی]] نکرده باشد وگرنه علاوه بر عرض پوزش به درگاه الاهی باید صاحب [[حق]] را نیز [[راضی]] کند<ref>ر.ک: سید محمد سعید حکیم، مصباح المنهاج، ص۳۲۲.</ref>. در روایتی است که پیرمردی به [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد من از زمان [[حجاج]] تا امروز همیشه [[والی]] بوده‌ام<ref>حجاج در سال ۵۷ متولی امور کوفه شده و امام باقر{{ع}} در سال ۹۲ به امامت رسیده است.</ref>، آیا برای من [[راه]] بازگشتی هست؟ فرمود: تا زمانی که [[حق]] همه صاحبان [[حق]] را به ایشان نداده‌ای، توبه‌ات پذیرفته نیست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. به تناسب این بحث به داستانی لطیف و عبرت‌آموز که مرحوم [[کلینی]] در کافی [[روایت]] کرده است توجه می‌کنیم.
* ظلم به هر صورت و از هر نوعی، [[معصیت]] خداست و [[نیازمند]] [[توبه]] و [[استغفار]]؛ ولی همه اقسام ظلم در یک ردیف و رتبه نیستند بعضی به رابطه [[بنده]] با [[خدا]] مربوط است و برخی علاوه بر این، به [[حقوق مردم]] نیز تعلق دارند. بر این مبناست که هر قسم، توبه‌ای با خود دارد. کسی که در انجام [[وظایف]] [[بندگی]] و [[ادای حقوق]] مولویت [[پروردگار]] کوتاهی می‌کند، [[ستمکار]] است و باید [[توبه]] کند و برای [[توبه]] جز [[استغفار]] از [[حضرت]] [[پروردگار]] به چیزی محتاج نیست. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۹؛ صدوق، امالی، ص۳۹۹.</ref>؛ هیچ وسیله‌ای کارسازتر از [[توبه]] نیست. و [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۳۵.</ref>؛ کسی که از [[گناه]] [[توبه]] می‌کند، به سان کسی است که اصلاً [[گناه]] نکرده است. و [[امام صادق]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۸؛ صدوق، امالی، ص۵۷۸.</ref>؛ گناهی که بر آن [[اصرار]] می‌شود صغیره نیست و گناهی که از آن [[توبه]] می‌شود کبیره نیست. این همه در صورتی است که به [[حقوق انسان]] [[تعدی]] نکرده باشد وگرنه علاوه بر عرض پوزش به درگاه الاهی باید صاحب [[حق]] را نیز [[راضی]] کند<ref>ر. ک: سید محمد سعید حکیم، مصباح المنهاج، ص۳۲۲.</ref>. در روایتی است که پیرمردی به [[امام باقر]] {{ع}} عرض کرد من از زمان [[حجاج]] تا امروز همیشه [[والی]] بوده‌ام<ref>حجاج در سال ۵۷ متولی امور کوفه شده و امام باقر {{ع}} در سال ۹۲ به امامت رسیده است.</ref>، آیا برای من [[راه]] بازگشتی هست؟ فرمود: تا زمانی که [[حق]] همه صاحبان [[حق]] را به ایشان نداده‌ای، توبه‌ات پذیرفته نیست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۱.</ref>. به تناسب این بحث به داستانی لطیف و عبرت‌آموز که مرحوم [[کلینی]] در کافی [[روایت]] کرده است توجه می‌کنیم.
* [[علی بن ابی‌حمزه]] از [[یاران امام صادق]]{{ع}} گفته است: [[دوستی]] داشتم که از [[بنی‌امیه]] بود، به من گفت از [[امام صادق]]{{ع}} برایم وقت ملاقاتی بگیر، من از [[حضرت]] اجازه خواستم، اجازه فرموده [[مرد]] [[اموی]] آمد، نشست، [[سلام]] کرد و گفت: فدایت شوم من در [[دیوان]] این [[قوم]] کار کرده و [[مال]] فراوانی به دست آورده‌ام که در کسب آن هیچ دقت نکرده‌ام. [[حضرت]] فرمود: اگر [[بنی‌امیه]] کسی را نمی‌یافتند که برایشان بنویسد، [[مالیات]] جمع کند، برای آنها بجنگد و در اجتماعاتشان شرکت کند، [[حق]] ما را نمی‌گرفتند. اگر [[مردم]] آنها را با هر چه داشتند رها می‌کردند، آنها جز آنچه در دست داشتند به چیزی دیگر دست نمی‌یافتند. [[دوست]] من گفت فدایت شوم آیا برای من [[راه]] گریزی هست؟ فرمود: اگر بگویم انجام می‌دهی؟ عرض کرد: آری انجام می‌دهم: فرمود: هر چه را از [[دیوان]] [[بنی‌امیه]] به دست آورده‌ای رها کن، هر [[مالی]] که صاحبش را می‌شناسی به او برگردان و آنچه را نمی‌شناسی [[صدقه]] بده، در عوض من [[بهشت]] را برای تو تضمین می‌کنم. او مدت زیادی سر به زیر انداخت، سپس گفت انجام می‌دهم، فدایت شوم. با هم به [[کوفه]] بازگشتیم. او هر چه داشت حتی لباس‌های تنش را به [[دستور امام]] صادق{{ع}} رها کرد. من پولی جمع کردم و برایش مقداری [[لباس]] خریدم و با [[خرج]] گذرانی برایش فرستادم. چند ماهی بیش نگذشت که [[بیمار]] شد، در [[بیماری]] ما به عیادتش می‌رفتیم. یک بار وقتی که در حال [[احتضار]] بود، چشمانش را گشود و گفت: ای [[علی]]! [[امامت]] به وعده‌ای که داده بود [[وفا]] کرد. این را گفت و از [[دنیا]] رفت و ما او را [[دفن]] کردیم. پس از آن [[خدمت]] [[امام صادق]]{{ع}} رسیدم. وقتی مرا دید فرمود ای [[علی]]! ما به [[وعده]] خود برای دوستت [[وفا]] کردیم. گفتم درست است فدایت شوم. او هم وقت مرگش همین را گفت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۶.</ref>.
* [[علی بن ابی‌حمزه]] از [[یاران امام صادق]] {{ع}} گفته است: [[دوستی]] داشتم که از [[بنی‌امیه]] بود، به من گفت از [[امام صادق]] {{ع}} برایم وقت ملاقاتی بگیر، من از [[حضرت]] اجازه خواستم، اجازه فرموده [[مرد]] [[اموی]] آمد، نشست، [[سلام]] کرد و گفت: فدایت شوم من در [[دیوان]] این [[قوم]] کار کرده و [[مال]] فراوانی به دست آورده‌ام که در کسب آن هیچ دقت نکرده‌ام. [[حضرت]] فرمود: اگر [[بنی‌امیه]] کسی را نمی‌یافتند که برایشان بنویسد، [[مالیات]] جمع کند، برای آنها بجنگد و در اجتماعاتشان شرکت کند، [[حق]] ما را نمی‌گرفتند. اگر [[مردم]] آنها را با هر چه داشتند رها می‌کردند، آنها جز آنچه در دست داشتند به چیزی دیگر دست نمی‌یافتند. [[دوست]] من گفت فدایت شوم آیا برای من [[راه]] گریزی هست؟ فرمود: اگر بگویم انجام می‌دهی؟ عرض کرد: آری انجام می‌دهم: فرمود: هر چه را از [[دیوان]] [[بنی‌امیه]] به دست آورده‌ای رها کن، هر [[مالی]] که صاحبش را می‌شناسی به او برگردان و آنچه را نمی‌شناسی [[صدقه]] بده، در عوض من [[بهشت]] را برای تو تضمین می‌کنم. او مدت زیادی سر به زیر انداخت، سپس گفت انجام می‌دهم، فدایت شوم. با هم به [[کوفه]] بازگشتیم. او هر چه داشت حتی لباس‌های تنش را به [[دستور امام]] صادق {{ع}} رها کرد. من پولی جمع کردم و برایش مقداری [[لباس]] خریدم و با [[خرج]] گذرانی برایش فرستادم. چند ماهی بیش نگذشت که [[بیمار]] شد، در [[بیماری]] ما به عیادتش می‌رفتیم. یک بار وقتی که در حال [[احتضار]] بود، چشمانش را گشود و گفت: ای [[علی]]! [[امامت]] به وعده‌ای که داده بود [[وفا]] کرد. این را گفت و از [[دنیا]] رفت و ما او را [[دفن]] کردیم. پس از آن [[خدمت]] [[امام صادق]] {{ع}} رسیدم. وقتی مرا دید فرمود ای [[علی]]! ما به [[وعده]] خود برای دوستت [[وفا]] کردیم. گفتم درست است فدایت شوم. او هم وقت مرگش همین را گفت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۶.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} می‌فرماید: بدانید که ظلم بر سه قسم است: ظلمی که بخشیده نمی‌شود، ظلمی که پیگیری نمی‌شود و ظلمی که بخشیده می‌شود و پیگیری نمی‌شود. ظلمی که بخشیده نمی‌شود [[شرک]] به خداست. که [[خدای سبحان]] درباره آن می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. ظلمی که بخشیده می‌شود ستمی است که [[انسان]] با انجام [[گناهان]] بر خود روا می‌دارد؛ ظلمی که پیگیری و بازخواست می‌شود، ظلم [[انسان‌ها]] به یکدیگر است، [[قصاص]] و تلافی در [[آخرت]] دشوار است، چنین نیست که زخمی با چاقو یا ضربه‌ای با تازیانه بزنند، بلکه به گونه‌ای است که اینها همه در مقایسه با آن کوچک به نظر می‌آیند<ref>شریف رضی، نهج‌البلاغه، با شرح محمد عبده، ۲ / ص۹۵؛ فیض‌الاسلام، ص۵۷۵؛ مضمون این تقسیم پیش از این از امام باقر{{ع}} نقل شد (ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌فرماید: بدانید که ظلم بر سه قسم است: ظلمی که بخشیده نمی‌شود، ظلمی که پیگیری نمی‌شود و ظلمی که بخشیده می‌شود و پیگیری نمی‌شود. ظلمی که بخشیده نمی‌شود [[شرک]] به خداست. که [[خدای سبحان]] درباره آن می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ}}<ref>«بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.</ref>. ظلمی که بخشیده می‌شود ستمی است که [[انسان]] با انجام [[گناهان]] بر خود روا می‌دارد؛ ظلمی که پیگیری و بازخواست می‌شود، ظلم [[انسان‌ها]] به یکدیگر است، [[قصاص]] و تلافی در [[آخرت]] دشوار است، چنین نیست که زخمی با چاقو یا ضربه‌ای با تازیانه بزنند، بلکه به گونه‌ای است که اینها همه در مقایسه با آن کوچک به نظر می‌آیند<ref>شریف رضی، نهج‌البلاغه، با شرح محمد عبده، ۲ / ص۹۵؛ فیض‌الاسلام، ص۵۷۵؛ مضمون این تقسیم پیش از این از امام باقر {{ع}} نقل شد (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.</ref>.
*بنابر آنچه گذشت، عنصر اساسی در [[توبه]] از ظلم، جبران [[حق]] [[مظلوم]] است، کسی که به [[ستم]] [[مالی]] را به دست آورده باید به صاحبش برگرداند، آن‌که ظالمانه با [[غیبت]] و [[تهمت]] آبروی دیگران را در مخاطره انداخته است، باید آنها را [[راضی]] کند، کسی که به ناحق ضربه‌ای زده، جسمی را رنجور کرده، استخوانی را شکسته، پوستی را کبود کرده، یا خونی را ریخته، باید صاحب [[حق]] را [[راضی]] کند اگر چه با [[تحمل]] [[قصاص]] باشد وگرنه توبه‌اش پذیرفته نیست؛ [[ضرورت]] جبران [[حق]] [[مظلوم]] چنان روشن است که [[رسول خدا]]{{صل}} بدون تأکید بر این [[ضرورت]] برای زمانی که [[مظلوم]] در دسترس نیست، راهکاری پیشنهاد فرموده است. آن [[حضرت]] می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ أَحَداً فَفَاتَهُ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴.</ref>؛ کسی که به دیگری ظلم می‌کند و او را از دست می‌دهد (یعنی برای [[طلب حلالیت]] به او دسترسی ندارد) برای او [[استغفار]] کند، زیرا این [[استغفار]] از [[کفاره]] [[ستم]] اوست. از نحوه گویش این [[حدیث شریف]] استفاده می‌شود [[ضرورت]] جبران [[حق]] [[مظلوم]] از نظر آن [[حضرت]] و شنوندگان، امری [[مسلم]] و واضح بوده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص152-155.</ref>.
* بنابر آنچه گذشت، عنصر اساسی در [[توبه]] از ظلم، جبران [[حق]] [[مظلوم]] است، کسی که به [[ستم]] [[مالی]] را به دست آورده باید به صاحبش برگرداند، آن‌که ظالمانه با [[غیبت]] و [[تهمت]] آبروی دیگران را در مخاطره انداخته است، باید آنها را [[راضی]] کند، کسی که به ناحق ضربه‌ای زده، جسمی را رنجور کرده، استخوانی را شکسته، پوستی را کبود کرده، یا خونی را ریخته، باید صاحب [[حق]] را [[راضی]] کند اگر چه با [[تحمل]] [[قصاص]] باشد وگرنه توبه‌اش پذیرفته نیست؛ [[ضرورت]] جبران [[حق]] [[مظلوم]] چنان روشن است که [[رسول خدا]] {{صل}} بدون تأکید بر این [[ضرورت]] برای زمانی که [[مظلوم]] در دسترس نیست، راهکاری پیشنهاد فرموده است. آن [[حضرت]] می‌فرماید: {{متن حدیث|مَنْ ظَلَمَ أَحَداً فَفَاتَهُ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴.</ref>؛ کسی که به دیگری ظلم می‌کند و او را از دست می‌دهد (یعنی برای [[طلب حلالیت]] به او دسترسی ندارد) برای او [[استغفار]] کند، زیرا این [[استغفار]] از [[کفاره]] [[ستم]] اوست. از نحوه گویش این [[حدیث شریف]] استفاده می‌شود [[ضرورت]] جبران [[حق]] [[مظلوم]] از نظر آن [[حضرت]] و شنوندگان، امری [[مسلم]] و واضح بوده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج14، ص152-155.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۱۰

مقدمه

  • ظلم به هر صورت و از هر نوعی، معصیت خداست و نیازمند توبه و استغفار؛ ولی همه اقسام ظلم در یک ردیف و رتبه نیستند بعضی به رابطه بنده با خدا مربوط است و برخی علاوه بر این، به حقوق مردم نیز تعلق دارند. بر این مبناست که هر قسم، توبه‌ای با خود دارد. کسی که در انجام وظایف بندگی و ادای حقوق مولویت پروردگار کوتاهی می‌کند، ستمکار است و باید توبه کند و برای توبه جز استغفار از حضرت پروردگار به چیزی محتاج نیست. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «لَا شَفِيعَ أَنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ»[۱]؛ هیچ وسیله‌ای کارسازتر از توبه نیست. و امام باقر (ع) می‌فرماید: «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ»[۲]؛ کسی که از گناه توبه می‌کند، به سان کسی است که اصلاً گناه نکرده است. و امام صادق (ع) می‌فرماید: «لَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ»[۳]؛ گناهی که بر آن اصرار می‌شود صغیره نیست و گناهی که از آن توبه می‌شود کبیره نیست. این همه در صورتی است که به حقوق انسان تعدی نکرده باشد وگرنه علاوه بر عرض پوزش به درگاه الاهی باید صاحب حق را نیز راضی کند[۴]. در روایتی است که پیرمردی به امام باقر (ع) عرض کرد من از زمان حجاج تا امروز همیشه والی بوده‌ام[۵]، آیا برای من راه بازگشتی هست؟ فرمود: تا زمانی که حق همه صاحبان حق را به ایشان نداده‌ای، توبه‌ات پذیرفته نیست[۶]. به تناسب این بحث به داستانی لطیف و عبرت‌آموز که مرحوم کلینی در کافی روایت کرده است توجه می‌کنیم.
  • علی بن ابی‌حمزه از یاران امام صادق (ع) گفته است: دوستی داشتم که از بنی‌امیه بود، به من گفت از امام صادق (ع) برایم وقت ملاقاتی بگیر، من از حضرت اجازه خواستم، اجازه فرموده مرد اموی آمد، نشست، سلام کرد و گفت: فدایت شوم من در دیوان این قوم کار کرده و مال فراوانی به دست آورده‌ام که در کسب آن هیچ دقت نکرده‌ام. حضرت فرمود: اگر بنی‌امیه کسی را نمی‌یافتند که برایشان بنویسد، مالیات جمع کند، برای آنها بجنگد و در اجتماعاتشان شرکت کند، حق ما را نمی‌گرفتند. اگر مردم آنها را با هر چه داشتند رها می‌کردند، آنها جز آنچه در دست داشتند به چیزی دیگر دست نمی‌یافتند. دوست من گفت فدایت شوم آیا برای من راه گریزی هست؟ فرمود: اگر بگویم انجام می‌دهی؟ عرض کرد: آری انجام می‌دهم: فرمود: هر چه را از دیوان بنی‌امیه به دست آورده‌ای رها کن، هر مالی که صاحبش را می‌شناسی به او برگردان و آنچه را نمی‌شناسی صدقه بده، در عوض من بهشت را برای تو تضمین می‌کنم. او مدت زیادی سر به زیر انداخت، سپس گفت انجام می‌دهم، فدایت شوم. با هم به کوفه بازگشتیم. او هر چه داشت حتی لباس‌های تنش را به دستور امام صادق (ع) رها کرد. من پولی جمع کردم و برایش مقداری لباس خریدم و با خرج گذرانی برایش فرستادم. چند ماهی بیش نگذشت که بیمار شد، در بیماری ما به عیادتش می‌رفتیم. یک بار وقتی که در حال احتضار بود، چشمانش را گشود و گفت: ای علی! امامت به وعده‌ای که داده بود وفا کرد. این را گفت و از دنیا رفت و ما او را دفن کردیم. پس از آن خدمت امام صادق (ع) رسیدم. وقتی مرا دید فرمود ای علی! ما به وعده خود برای دوستت وفا کردیم. گفتم درست است فدایت شوم. او هم وقت مرگش همین را گفت[۷].
  • امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: بدانید که ظلم بر سه قسم است: ظلمی که بخشیده نمی‌شود، ظلمی که پیگیری نمی‌شود و ظلمی که بخشیده می‌شود و پیگیری نمی‌شود. ظلمی که بخشیده نمی‌شود شرک به خداست. که خدای سبحان درباره آن می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ[۸]. ظلمی که بخشیده می‌شود ستمی است که انسان با انجام گناهان بر خود روا می‌دارد؛ ظلمی که پیگیری و بازخواست می‌شود، ظلم انسان‌ها به یکدیگر است، قصاص و تلافی در آخرت دشوار است، چنین نیست که زخمی با چاقو یا ضربه‌ای با تازیانه بزنند، بلکه به گونه‌ای است که اینها همه در مقایسه با آن کوچک به نظر می‌آیند[۹].
  • بنابر آنچه گذشت، عنصر اساسی در توبه از ظلم، جبران حق مظلوم است، کسی که به ستم مالی را به دست آورده باید به صاحبش برگرداند، آن‌که ظالمانه با غیبت و تهمت آبروی دیگران را در مخاطره انداخته است، باید آنها را راضی کند، کسی که به ناحق ضربه‌ای زده، جسمی را رنجور کرده، استخوانی را شکسته، پوستی را کبود کرده، یا خونی را ریخته، باید صاحب حق را راضی کند اگر چه با تحمل قصاص باشد وگرنه توبه‌اش پذیرفته نیست؛ ضرورت جبران حق مظلوم چنان روشن است که رسول خدا (ص) بدون تأکید بر این ضرورت برای زمانی که مظلوم در دسترس نیست، راهکاری پیشنهاد فرموده است. آن حضرت می‌فرماید: «مَنْ ظَلَمَ أَحَداً فَفَاتَهُ فَلْيَسْتَغْفِرِ اللَّهَ لَهُ فَإِنَّهُ كَفَّارَةٌ لَهُ»[۱۰]؛ کسی که به دیگری ظلم می‌کند و او را از دست می‌دهد (یعنی برای طلب حلالیت به او دسترسی ندارد) برای او استغفار کند، زیرا این استغفار از کفاره ستم اوست. از نحوه گویش این حدیث شریف استفاده می‌شود ضرورت جبران حق مظلوم از نظر آن حضرت و شنوندگان، امری مسلم و واضح بوده است[۱۱].


جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۹؛ صدوق، امالی، ص۳۹۹.
  2. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۳۵.
  3. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۸۸؛ صدوق، امالی، ص۵۷۸.
  4. ر. ک: سید محمد سعید حکیم، مصباح المنهاج، ص۳۲۲.
  5. حجاج در سال ۵۷ متولی امور کوفه شده و امام باقر (ع) در سال ۹۲ به امامت رسیده است.
  6. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۱.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۱۰۶.
  8. «بی‌گمان خداوند این را که بدو شرک ورزند نمی‌آمرزد» سوره نساء، آیه ۴۸.
  9. شریف رضی، نهج‌البلاغه، با شرح محمد عبده، ۲ / ص۹۵؛ فیض‌الاسلام، ص۵۷۵؛ مضمون این تقسیم پیش از این از امام باقر (ع) نقل شد (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۰.
  10. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۳۴.
  11. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج14، ص152-155.