نشانههای شهادت امام حسین: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==رؤیای [[ام سلمه]]== | == رؤیای [[ام سلمه]] == | ||
از [[سلمی]] نقل است که: نزد اُمّ سلمی ([[ام سلمه]]) رفتم، در حالی که میگریست. گفتم: چرا میگریی؟ گفت: [[پیامبر خدا]] را در [[خواب]] دیدم که بر سر و رویش غبار نشسته بود. پرسیدم: ای پیامبر خدا! چرا اینگونهای؟ فرمود: «اندکی پیش، [[شاهد]] کشته شدن [[حسین]] بودم»<ref>{{متن حدیث|دَخَلْتُ عَلَى اُمِّ سَلْمَى وَ هِيَ تَبْكِي، فَقُلْتُ: مَا يُبْكِيكِ؟ قَالَتْ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللّهِ{{صل}}- تَعْنِي فِي المَنَامِ - وَ عَلَى رَأْسِهِ وَ لِحْيَتِهِ التُّرَابُ. فَقُلْتُ: مَالَكَ يَا رَسُولَ اللّهِ؟ قَالَ: «شَهِدْتُ قَتَلَ الحُسَيْنِ آنِفَاً}} (سنن الترمذی، ج۵، ص۶۵۷، ح۳۷۷۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۱.</ref> | از [[سلمی]] نقل است که: نزد اُمّ سلمی ([[ام سلمه]]) رفتم، در حالی که میگریست. گفتم: چرا میگریی؟ گفت: [[پیامبر خدا]] را در [[خواب]] دیدم که بر سر و رویش غبار نشسته بود. پرسیدم: ای پیامبر خدا! چرا اینگونهای؟ فرمود: «اندکی پیش، [[شاهد]] کشته شدن [[حسین]] بودم»<ref>{{متن حدیث|دَخَلْتُ عَلَى اُمِّ سَلْمَى وَ هِيَ تَبْكِي، فَقُلْتُ: مَا يُبْكِيكِ؟ قَالَتْ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللّهِ {{صل}}- تَعْنِي فِي المَنَامِ - وَ عَلَى رَأْسِهِ وَ لِحْيَتِهِ التُّرَابُ. فَقُلْتُ: مَالَكَ يَا رَسُولَ اللّهِ؟ قَالَ: «شَهِدْتُ قَتَلَ الحُسَيْنِ آنِفَاً}} (سنن الترمذی، ج۵، ص۶۵۷، ح۳۷۷۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۱.</ref> | ||
==[[خون]] شدن [[تربت]]== | == [[خون]] شدن [[تربت]] == | ||
در کتاب [[الخرائج و الجرائح (کتاب)|الخرائج و الجرائح]] در یادکرد [[معجزات امام حسین]]{{ع}} نقل شده است که: هنگامی که [[امام حسین]]{{ع}} آهنگ [[عراق]] کرد، اُمّ سلمه به او گفت: به سوی عراق نرو؛ چراکه شنیدم پیامبر خدا{{صل}} میفرماید: «پسرم حسین، در [[زمین]] عراق، کشته میشود» و تربتی نزد من است که آن را در شیشهای، به من سپرده است. | در کتاب [[الخرائج و الجرائح (کتاب)|الخرائج و الجرائح]] در یادکرد [[معجزات امام حسین]] {{ع}} نقل شده است که: هنگامی که [[امام حسین]] {{ع}} آهنگ [[عراق]] کرد، اُمّ سلمه به او گفت: به سوی عراق نرو؛ چراکه شنیدم پیامبر خدا {{صل}} میفرماید: «پسرم حسین، در [[زمین]] عراق، کشته میشود» و تربتی نزد من است که آن را در شیشهای، به من سپرده است. | ||
در کتاب [[الخرائج و الجرائح (کتاب)|الخرائج و الجرائح]] در یادکرد معجزات امام حسین{{ع}} نقل شده است که: امام حسین{{ع}} فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، من همینگونه کشته میشوم و اگر به عراق هم نروم، باز مرا میکشند. اگر [[دوست]] داری، آرامگاهم و جایگاه یارانم را نشانت بدهم». سپس دست بر صورت او کشید و [[خداوند]]، چشمانش را چنان وسعت داد که [[امام]]{{ع}} همه آن جاها را به او نشان داد. [امام{{ع}}] تربتی برداشت و از آن تربت نیز در شیشهای دیگر، به او داد و فرمود: «هنگامی که از هر دو [شیشه]، خون ریخت، بدان که من کشته شدهام». اُمّ سلمه گفت: هنگامی که [[روز عاشورا]] شد، بعد از ظهر، به هر دو شیشه نگریستم. هر دو، خون شده بودند. سپس فریاد زد<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ{{ع}} لَمَّا أَرَادَ الْعِرَاقَ قَالَتْ لَهُ أُمُّ سَلَمَةَ لَا تَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ وَ عِنْدِي تُرْبَةٌ دَفَعَهَا إِلَيَّ فِي قَارُورَةٍ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّي مَقْتُولٌ كَذَلِكِ وَ إِنْ لَمْ أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ يَقْتُلُونَنِي أَيْضاً وَ إِنْ أَحْبَبْتِ أَنْ أُرِيَكِ مَضْجَعِي وَ مَصْرَعَ أَصْحَابِي ثُمَّ مَسَحَ بِيَدِهِ عَلَى وَجْهِهَا فَفَسَحَ اللَّهُ فِي بَصَرِهَا حَتَّى أَرَاهَا ذَلِكَ كُلَّهُ وَ أَخَذَ تُرْبَةً فَأَعْطَاهَا مِنْ تِلْكَ التُّرْبَةِ أَيْضاً فِي قَارُورَةٍ أُخْرَى وَ قَالَ{{ع}} فَإِذَا فَاضَتَا دَماً فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قُتِلْتُ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ نَظَرْتُ إِلَى الْقَارُورَتَيْنِ بَعْدَ الظُّهْرِ فَإِذَا هُمَا قَدْ فَاضَتَا دَماً فَصَاحَتْ}} (الخرائج والجرائح، ج۱، ص۲۵۳، ح۷؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۹، ح۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۱.</ref> | در کتاب [[الخرائج و الجرائح (کتاب)|الخرائج و الجرائح]] در یادکرد معجزات امام حسین {{ع}} نقل شده است که: امام حسین {{ع}} فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، من همینگونه کشته میشوم و اگر به عراق هم نروم، باز مرا میکشند. اگر [[دوست]] داری، آرامگاهم و جایگاه یارانم را نشانت بدهم». سپس دست بر صورت او کشید و [[خداوند]]، چشمانش را چنان وسعت داد که [[امام]] {{ع}} همه آن جاها را به او نشان داد. [امام {{ع}}] تربتی برداشت و از آن تربت نیز در شیشهای دیگر، به او داد و فرمود: «هنگامی که از هر دو [شیشه]، خون ریخت، بدان که من کشته شدهام». اُمّ سلمه گفت: هنگامی که [[روز عاشورا]] شد، بعد از ظهر، به هر دو شیشه نگریستم. هر دو، خون شده بودند. سپس فریاد زد<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ {{ع}} لَمَّا أَرَادَ الْعِرَاقَ قَالَتْ لَهُ أُمُّ سَلَمَةَ لَا تَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ وَ عِنْدِي تُرْبَةٌ دَفَعَهَا إِلَيَّ فِي قَارُورَةٍ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّي مَقْتُولٌ كَذَلِكِ وَ إِنْ لَمْ أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ يَقْتُلُونَنِي أَيْضاً وَ إِنْ أَحْبَبْتِ أَنْ أُرِيَكِ مَضْجَعِي وَ مَصْرَعَ أَصْحَابِي ثُمَّ مَسَحَ بِيَدِهِ عَلَى وَجْهِهَا فَفَسَحَ اللَّهُ فِي بَصَرِهَا حَتَّى أَرَاهَا ذَلِكَ كُلَّهُ وَ أَخَذَ تُرْبَةً فَأَعْطَاهَا مِنْ تِلْكَ التُّرْبَةِ أَيْضاً فِي قَارُورَةٍ أُخْرَى وَ قَالَ {{ع}} فَإِذَا فَاضَتَا دَماً فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قُتِلْتُ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ نَظَرْتُ إِلَى الْقَارُورَتَيْنِ بَعْدَ الظُّهْرِ فَإِذَا هُمَا قَدْ فَاضَتَا دَماً فَصَاحَتْ}} (الخرائج والجرائح، ج۱، ص۲۵۳، ح۷؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۹، ح۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۱.</ref> | ||
==رؤیای [[ابن عباس]]== | == رؤیای [[ابن عباس]] == | ||
از ابن عباس نقل شده است: در [[خواب]] نیم [[روز]]، [[پیامبر]]{{صل}} را دیدم که پریشان و غبارآلوده، ایستاده بود و ظرفی از [[خون]]، در دست داشت. گفتم: [[پدر]] و مادرم فدایت باد، ای [[پیامبر خدا]]! این چیست؟ فرمود: «این، [[خون حسین]] و [[یاران]] اوست که از آغاز امروز، پیوسته آنها را جمع کردهام». ما [[تاریخ]] آن روز را حساب کردیم و روشن شد که در همان روز، [[حسین]]{{ع}} کشته شده است<ref>{{متن حدیث|رَأَيتُ النَّبِيَّ{{صل}} فِيمَا يَرَى النَّائِمُ بِنِصْفِ النَّهَارِ، وَ هُوَ قَائِمٌ أَشْعَثُ أغْبَرُ، بِيَدِهِ قَارورَةٌ فِيهَا دَمٌ، فَقُلْتُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ اُمِّي يَا رَسُولَ اللّهِ، مَا هَذَا؟ قَالَ: «هَذَا دَمُ الحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ، لَمْ أَزَلْ ألتَقِطُهُ مُنْذُ اليَوْمِ»، فَأَحْصَيْنَا ذَلِكَ اليَوْمَ، فَوَجَدُوهُ قُتِلَ فِي ذَلِكَ اليَوْمِ}} (مسند ابن حنبل، ج۱، ص۶۰۶، ح۲۵۵۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۴۳۹، ح۸۲۰۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۲.</ref> | از ابن عباس نقل شده است: در [[خواب]] نیم [[روز]]، [[پیامبر]] {{صل}} را دیدم که پریشان و غبارآلوده، ایستاده بود و ظرفی از [[خون]]، در دست داشت. گفتم: [[پدر]] و مادرم فدایت باد، ای [[پیامبر خدا]]! این چیست؟ فرمود: «این، [[خون حسین]] و [[یاران]] اوست که از آغاز امروز، پیوسته آنها را جمع کردهام». ما [[تاریخ]] آن روز را حساب کردیم و روشن شد که در همان روز، [[حسین]] {{ع}} کشته شده است<ref>{{متن حدیث|رَأَيتُ النَّبِيَّ {{صل}} فِيمَا يَرَى النَّائِمُ بِنِصْفِ النَّهَارِ، وَ هُوَ قَائِمٌ أَشْعَثُ أغْبَرُ، بِيَدِهِ قَارورَةٌ فِيهَا دَمٌ، فَقُلْتُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ اُمِّي يَا رَسُولَ اللّهِ، مَا هَذَا؟ قَالَ: «هَذَا دَمُ الحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ، لَمْ أَزَلْ ألتَقِطُهُ مُنْذُ اليَوْمِ»، فَأَحْصَيْنَا ذَلِكَ اليَوْمَ، فَوَجَدُوهُ قُتِلَ فِي ذَلِكَ اليَوْمِ}} (مسند ابن حنبل، ج۱، ص۶۰۶، ح۲۵۵۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۴۳۹، ح۸۲۰۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۲.</ref> | ||
==خورشیدگرفتگی== | == خورشیدگرفتگی == | ||
از [[ابو قبیل]] نقل شده است: هنگامی که حسین{{ع}} کشته شد، [[خورشید]] چنان گرفت که در میانه روز، [[ستارگان]]، هویدا شدند، تا آنجا که پنداشتیم [خورشیدْ گرفتگیِ] [[قیامت]] است<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} كُسِفَتِ الشَّمْسُ كَسْفَةً بَدَتِ الْكَوَاكِبُ نِصْفَ النَّهَارِ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهَا هِيَ}} (السنن الکبری، ج۳، ص۴۶۸ ش۶۳۵۲؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۴ ش۲۸۳۸).</ref>. | از [[ابو قبیل]] نقل شده است: هنگامی که حسین {{ع}} کشته شد، [[خورشید]] چنان گرفت که در میانه روز، [[ستارگان]]، هویدا شدند، تا آنجا که پنداشتیم [خورشیدْ گرفتگیِ] [[قیامت]] است<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}} كُسِفَتِ الشَّمْسُ كَسْفَةً بَدَتِ الْكَوَاكِبُ نِصْفَ النَّهَارِ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهَا هِيَ}} (السنن الکبری، ج۳، ص۴۶۸ ش۶۳۵۲؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۴ ش۲۸۳۸).</ref>. | ||
در کتاب [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاریخ دمشق]] از [[خلیفه]] نقل است: هنگامی که [[حسین]]{{ع}} [[شهید]] شد، [[آسمان]]، سیاه گشت و در [[روز]]، ستارهها پیدا شدند و حتّی [[ستاره]] جوزا<ref>ستاره جوزا، ستارهای است که شب هنگام و در وسط آسمان، ظاهر میشود.</ref> را در عصر دیدم، و [[خاک]] سرخ بارید<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الحُسَيْنُ{{ع}} اسْوَدَّتِ السَّمَاءُ، وَ ظَهَرَتِ الكَوَاكِبُ نَهَاراً، حَتَّى رَأَيْتُ الجَوزاءَ عِنْدَ العَصْرِ، وَ سَقَطَ التُّرَابُ الأَحْمَرُ}} (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۶؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۳.</ref> | در کتاب [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاریخ دمشق]] از [[خلیفه]] نقل است: هنگامی که [[حسین]] {{ع}} [[شهید]] شد، [[آسمان]]، سیاه گشت و در [[روز]]، ستارهها پیدا شدند و حتّی [[ستاره]] جوزا<ref>ستاره جوزا، ستارهای است که شب هنگام و در وسط آسمان، ظاهر میشود.</ref> را در عصر دیدم، و [[خاک]] سرخ بارید<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الحُسَيْنُ {{ع}} اسْوَدَّتِ السَّمَاءُ، وَ ظَهَرَتِ الكَوَاكِبُ نَهَاراً، حَتَّى رَأَيْتُ الجَوزاءَ عِنْدَ العَصْرِ، وَ سَقَطَ التُّرَابُ الأَحْمَرُ}} (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۶؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۳.</ref> | ||
==برخاستن غبار سیاه== | == برخاستن غبار سیاه == | ||
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] در یاد کرد آنچه به هنگام [[شهادت امام حسین]]{{ع}} پدید آمد نقل است: در همان وقت، غباری سخت سیاه و تاریک، به آسمان برخاست که با وزش [[باد سرخ]]، همراه بود و هیچ چیز کوچک و بزرگی، در آن دیده نمیشد، تا آنجا که [[مردم]] [[گمان]] کردند [[عذاب]] بر آنها فرود آمده است. مدّتی این چنین بود و سپس هوا باز شد<ref>{{متن حدیث|فَارْتَفَعَتْ فِي السَّمَاءِ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ غُبْرَةٌ شَدِيدَةٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ فِيهَا رِيحٌ حَمْرَاءُ لَا تُرَى فِيهَا عَيْنٌ وَ لَا أَثَرٌ حَتَّى ظَنَّ الْقَوْمُ أَنَّ الْعَذَابَ قَدْ جَاءَهُمْ فَلَبِثُوا كَذَلِكَ سَاعَةً ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُمْ}} (الملهوف، ص۱۷۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۳.</ref> | در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] در یاد کرد آنچه به هنگام [[شهادت امام حسین]] {{ع}} پدید آمد نقل است: در همان وقت، غباری سخت سیاه و تاریک، به آسمان برخاست که با وزش [[باد سرخ]]، همراه بود و هیچ چیز کوچک و بزرگی، در آن دیده نمیشد، تا آنجا که [[مردم]] [[گمان]] کردند [[عذاب]] بر آنها فرود آمده است. مدّتی این چنین بود و سپس هوا باز شد<ref>{{متن حدیث|فَارْتَفَعَتْ فِي السَّمَاءِ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ غُبْرَةٌ شَدِيدَةٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ فِيهَا رِيحٌ حَمْرَاءُ لَا تُرَى فِيهَا عَيْنٌ وَ لَا أَثَرٌ حَتَّى ظَنَّ الْقَوْمُ أَنَّ الْعَذَابَ قَدْ جَاءَهُمْ فَلَبِثُوا كَذَلِكَ سَاعَةً ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُمْ}} (الملهوف، ص۱۷۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۳.</ref> | ||
==سرخ شدن آسمان== | == سرخ شدن آسمان == | ||
[[داوود بن فرقد]] از [[امام صادق]] نقل کرده است که: هنگامی که حسین{{ع}} شهید شد و نیز در [[شهادت]] یحیی بن زکریا{{ع}}، آسمان تا یک سال، سرخ شد. سرخ شدن آسمان، [[گریستن]] آن است<ref>{{متن حدیث|احْمَرَّتِ السَّمَاءُ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ{{ع}} سَنَةً وَ [عَلی] يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا{{ع}} وَ حُمْرَتُهَا بُكَاؤُهَا}} (کامل الزیارات، ص۱۸۲، ح۲۴۹؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱۰، ح۲۱).</ref>. | [[داوود بن فرقد]] از [[امام صادق]] نقل کرده است که: هنگامی که حسین {{ع}} شهید شد و نیز در [[شهادت]] یحیی بن زکریا {{ع}}، آسمان تا یک سال، سرخ شد. سرخ شدن آسمان، [[گریستن]] آن است<ref>{{متن حدیث|احْمَرَّتِ السَّمَاءُ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ{{ع}} سَنَةً وَ [عَلی] يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا {{ع}} وَ حُمْرَتُهَا بُكَاؤُهَا}} (کامل الزیارات، ص۱۸۲، ح۲۴۹؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱۰، ح۲۱).</ref>. | ||
[[صدوق]] در کتاب [[الأمالی (کتاب)|الأمالی]] از [[فاطمه دختر امام علی]]{{ع}} اینگونه نقل میکند: مردم، [[خورشید]] را بر دیوارها سرخِ سرخ، مانند مَلحفههای زعفرانی رنگ، میدیدند تا هنگامی که [[علی بن الحسین]]{{ع}} با [[زنان]] بیرون رفت و [[سر امام حسین]]{{ع}} را به [[کربلا]] باز گرداندند<ref>{{متن حدیث|وَ أَبْصَرَ النَّاسُ الشَّمْسَ عَلَى الْحِيطَانِ حَمْرَاءَ كَأَنَّهُ الْمَلَاحِفُ الْمُعَصْفَرَةُ إِلَى أَنْ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ{{ع}} بِالنِّسْوَةِ وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إِلَى كَرْبَلَاء}} (الأمالی، صدوق، ص۲۳۱، ش۲۴۳).</ref>. | [[صدوق]] در کتاب [[الأمالی (کتاب)|الأمالی]] از [[فاطمه دختر امام علی]] {{ع}} اینگونه نقل میکند: مردم، [[خورشید]] را بر دیوارها سرخِ سرخ، مانند مَلحفههای زعفرانی رنگ، میدیدند تا هنگامی که [[علی بن الحسین]] {{ع}} با [[زنان]] بیرون رفت و [[سر امام حسین]] {{ع}} را به [[کربلا]] باز گرداندند<ref>{{متن حدیث|وَ أَبْصَرَ النَّاسُ الشَّمْسَ عَلَى الْحِيطَانِ حَمْرَاءَ كَأَنَّهُ الْمَلَاحِفُ الْمُعَصْفَرَةُ إِلَى أَنْ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ {{ع}} بِالنِّسْوَةِ وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إِلَى كَرْبَلَاء}} (الأمالی، صدوق، ص۲۳۱، ش۲۴۳).</ref>. | ||
[[سعد اسکاف]] از [[امام باقر]]{{ع}} نقل میکند که: [[قاتل]] [[یحیی بن زکریا]]{{ع}}، زنازاده بود و قاتل [[حسین بن علی]]{{ع}} نیز زنازاده بود، و [[آسمان]] جز برای آن دو، قرمز نشد<ref>{{متن حدیث|كَانَ قَاتِلُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَلَدَ زِنًا وَ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ{{ع}} وَلَدَ زِنًا وَ لَمْ تَحْمَرَّ السَّمَاءُ إِلَّا لَهُمَا}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۳۲؛ کشف الغمّة، ج۲، ص۲۲۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۴.</ref> | [[سعد اسکاف]] از [[امام باقر]] {{ع}} نقل میکند که: [[قاتل]] [[یحیی بن زکریا]] {{ع}}، زنازاده بود و قاتل [[حسین بن علی]] {{ع}} نیز زنازاده بود، و [[آسمان]] جز برای آن دو، قرمز نشد<ref>{{متن حدیث|كَانَ قَاتِلُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَلَدَ زِنًا وَ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ {{ع}} وَلَدَ زِنًا وَ لَمْ تَحْمَرَّ السَّمَاءُ إِلَّا لَهُمَا}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۳۲؛ کشف الغمّة، ج۲، ص۲۲۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۴.</ref> | ||
==[[خون]] [[گریستن]] آسمان== | == [[خون]] [[گریستن]] آسمان == | ||
[[ریان بن شبیب]] از [[امام رضا]]{{ع}} نقل کرده است: پدرم از پدرش، از پدربزرگش (امام باقر{{ع}}) نقل کرد که: چون جدّم [[حسین]]{{ع}} [[شهید]] شد، از آسمان، خون و [[خاک]] سرخ بارید<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ [البَاقِرِ]{{ع}} أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ{{صل}} أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ}} (عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۳۰۰، ح۵۸؛ الأمالی، صدوق، ص۱۹۲، ح۲۰۲).</ref>. | [[ریان بن شبیب]] از [[امام رضا]] {{ع}} نقل کرده است: پدرم از پدرش، از پدربزرگش (امام باقر {{ع}}) نقل کرد که: چون جدّم [[حسین]] {{ع}} [[شهید]] شد، از آسمان، خون و [[خاک]] سرخ بارید<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ [البَاقِرِ]{{ع}} أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ {{صل}} أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ}} (عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۰۰، ح۵۸؛ الأمالی، صدوق، ص۱۹۲، ح۲۰۲).</ref>. | ||
از [[نضره ازدی]] نقل شده است: هنگامی که حسین بن علی{{ع}} شهید شد، بارانِ خون از آسمان بارید و خیمهها و همه چیزمان<ref>در برخی منابع، به جای «خیمهها و همه چیزمان»، آمده است: چاهها و جویهایمان.</ref>، پر از خون شد<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً فَأَصْبَحْتُ فَأَصْبَحَتْ خِيَامُنَا وَ كُلُّ شَيءٍ مِنَّا مُلِئَ دَماً}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۵، ش۴۷۰؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۴.</ref> | از [[نضره ازدی]] نقل شده است: هنگامی که حسین بن علی {{ع}} شهید شد، بارانِ خون از آسمان بارید و خیمهها و همه چیزمان<ref>در برخی منابع، به جای «خیمهها و همه چیزمان»، آمده است: چاهها و جویهایمان.</ref>، پر از خون شد<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}} مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً فَأَصْبَحْتُ فَأَصْبَحَتْ خِيَامُنَا وَ كُلُّ شَيءٍ مِنَّا مُلِئَ دَماً}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۵، ش۴۷۰؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۴.</ref> | ||
==گریستن آسمان و [[زمین]]== | == گریستن آسمان و [[زمین]] == | ||
[[جابر]] از امام باقر{{ع}} اینگونه نقل میکند: آسمان پس از [[یحیی بن زکریا]]{{ع}}، بر هیچ کس [[گریه]] نکرد، جز بر حسین بن علی{{ع}} که [[چهل]] [[روز]] بر او گریست<ref>{{متن حدیث|مَا بَكَتِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا{{ع}} إِلَّا عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ{{ع}} فَإِنَّهَا بَكَتْ عَلَيْهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً}} (کامل الزیارات، ص۱۸۳، ح۲۵۱؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱۱، ح۲۳).</ref>. | [[جابر]] از امام باقر {{ع}} اینگونه نقل میکند: آسمان پس از [[یحیی بن زکریا]] {{ع}}، بر هیچ کس [[گریه]] نکرد، جز بر حسین بن علی {{ع}} که [[چهل]] [[روز]] بر او گریست<ref>{{متن حدیث|مَا بَكَتِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا {{ع}} إِلَّا عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ {{ع}} فَإِنَّهَا بَكَتْ عَلَيْهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً}} (کامل الزیارات، ص۱۸۳، ح۲۵۱؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱۱، ح۲۳).</ref>. | ||
[[حسین بن ثویر]] از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است که: هنگامی که [[حسین]]{{ع}} در گذشت، [[آسمانها]] و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنها و میان آنها بود، بر او گریستند و نیز همه [[آفریدگان]] [[خدا]] در [[بهشت و دوزخ]]، و هر آنچه دیده میشود و نمیشود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ{{ع}} لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى}} (الکافی، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۵.</ref> | [[حسین بن ثویر]] از [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده است که: هنگامی که [[حسین]] {{ع}} در گذشت، [[آسمانها]] و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنها و میان آنها بود، بر او گریستند و نیز همه [[آفریدگان]] [[خدا]] در [[بهشت و دوزخ]]، و هر آنچه دیده میشود و نمیشود<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ {{ع}} لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى}} (الکافی، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۵.</ref> | ||
==[[خون]] تازه در زیر سنگها== | == [[خون]] تازه در زیر سنگها == | ||
از [[محمد بن عمر بن علی]] نقل شده است: [[عبدالملک]] به سوی پسرِ [[رأس الجالوت]]<ref>رأس الجالوت: بزرگِ یهودیانِ سرزمینهای اسلامی.</ref> فرستاد و پرسید: آیا در کشته شدن حسین، نشانهای ظاهر شد؟ فرزند رأس الجالوت گفت: در آن [[روز]]، سنگی کنار نرفت، مگر آنکه در زیرش خون تازه دیده شد<ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَ عَبْدُ المَلِكِ إلَى ابْنِ رَأسِ الجَالُوتِ، فَقَالَ: هَلْ كَانَ فِي قَتْلِ الحُسَيْنِ{{ع}} عَلَامَةٌ؟ فَقَالَ ابْنُ رَأْسِ الجَالُوتِ: مَا كُشِفَ يَومَئِذٍ حَجَرٌ إلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيطٌ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۶، ش۴۷۳؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۶).</ref>. | از [[محمد بن عمر بن علی]] نقل شده است: [[عبدالملک]] به سوی پسرِ [[رأس الجالوت]]<ref>رأس الجالوت: بزرگِ یهودیانِ سرزمینهای اسلامی.</ref> فرستاد و پرسید: آیا در کشته شدن حسین، نشانهای ظاهر شد؟ فرزند رأس الجالوت گفت: در آن [[روز]]، سنگی کنار نرفت، مگر آنکه در زیرش خون تازه دیده شد<ref>{{متن حدیث|أَرْسَلَ عَبْدُ المَلِكِ إلَى ابْنِ رَأسِ الجَالُوتِ، فَقَالَ: هَلْ كَانَ فِي قَتْلِ الحُسَيْنِ {{ع}} عَلَامَةٌ؟ فَقَالَ ابْنُ رَأْسِ الجَالُوتِ: مَا كُشِفَ يَومَئِذٍ حَجَرٌ إلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيطٌ}} (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۶، ش۴۷۳؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۶).</ref>. | ||
در کتاب [[المعجم الکبیر (کتاب)|المعجم الکبیر]] به نقل از [[زهری]] آمده است: هنگامی که [[حسین بن علی]]{{ع}} کشته شد، سنگی در [[بیت]] المقدّس بلند نشد، مگر آنکه در زیرش، خون تازه دیده شد<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}}، لَمْ يُرفَعْ حَجَرٌ بِبَيْتِ المَقْدِسِ إلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيطٌ}} (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۳، ش۲۸۳۴؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۵.</ref> | در کتاب [[المعجم الکبیر (کتاب)|المعجم الکبیر]] به نقل از [[زهری]] آمده است: هنگامی که [[حسین بن علی]] {{ع}} کشته شد، سنگی در [[بیت]] المقدّس بلند نشد، مگر آنکه در زیرش، خون تازه دیده شد<ref>{{متن حدیث|لَمَّا قُتِلَ الحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}}، لَمْ يُرفَعْ حَجَرٌ بِبَيْتِ المَقْدِسِ إلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيطٌ}} (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۳، ش۲۸۳۴؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۵.</ref> | ||
==ندای [[فرشته]]== | == ندای [[فرشته]] == | ||
[[رزین]] از امام صادق{{ع}} نقل میکند: هنگامی که [[حسین به علی]]{{ع}} را با [[شمشیر]] زدند و سرنگون شد و [[قاتل]]، بریدن سرش را آغاز کرد، مُنادی ای از [[دل]] [[عرش]]، ندا داد: ای [[امّت]] [[سرگردانی]] که پس از پیامبرتان گم راه شدید! [[خداوند]]، شما را به [[درک]] [[عید قربان]] و [[عید فطر]]، موفّق ندارد! به [[خدا]] [[سوگند]]، آنان، نه [[توفیق]] یافتند و نه توفیق خواهند یافت [که عیدی را [[درک]] کنند]، تا آنگاه که [[انتقام]] [[خون حسین]]{{ع}} گرفته شود<ref>{{متن حدیث|لَمَّا ضُرِبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ{{ع}} بِالسَّيْفِ فَسَقَطَ رَأْسُهُ ثُمَّ ابْتُدِرَ لِيُقْطَعَ رَأْسُهُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَلَا أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ الضَّالَّةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا لَا وَفَّقَكُمُ اللَّهُ لِأَضْحًى وَ لَا لِفِطْرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فَلَا جَرَمَ وَ اللَّهِ مَا وُفِّقُوا وَ لَا يُوَفَّقُونَ حَتَّى يَثْأَرَ ثَائِرُ الْحُسَيْنِ{{ع}}}} (الکافی، ج۴، ص۱۷۰، ح۳؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۵، ح۲۰۵۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۶.</ref> | [[رزین]] از امام صادق {{ع}} نقل میکند: هنگامی که [[حسین به علی]] {{ع}} را با [[شمشیر]] زدند و سرنگون شد و [[قاتل]]، بریدن سرش را آغاز کرد، مُنادی ای از [[دل]] [[عرش]]، ندا داد: ای [[امّت]] [[سرگردانی]] که پس از پیامبرتان گم راه شدید! [[خداوند]]، شما را به [[درک]] [[عید قربان]] و [[عید فطر]]، موفّق ندارد! به [[خدا]] [[سوگند]]، آنان، نه [[توفیق]] یافتند و نه توفیق خواهند یافت [که عیدی را [[درک]] کنند]، تا آنگاه که [[انتقام]] [[خون حسین]] {{ع}} گرفته شود<ref>{{متن حدیث|لَمَّا ضُرِبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ {{ع}} بِالسَّيْفِ فَسَقَطَ رَأْسُهُ ثُمَّ ابْتُدِرَ لِيُقْطَعَ رَأْسُهُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَلَا أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ الضَّالَّةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا لَا وَفَّقَكُمُ اللَّهُ لِأَضْحًى وَ لَا لِفِطْرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} فَلَا جَرَمَ وَ اللَّهِ مَا وُفِّقُوا وَ لَا يُوَفَّقُونَ حَتَّى يَثْأَرَ ثَائِرُ الْحُسَيْنِ {{ع}}}} (الکافی، ج۴، ص۱۷۰، ح۳؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۵، ح۲۰۵۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۶.</ref> | ||
==فریادِ [[جبرئیل]]== | == فریادِ [[جبرئیل]] == | ||
در کتاب [[کامل الزیارات (کتاب)|کامل الزیارات]] به نقل از [[حلبی]] آمده است: [[امام صادق]]{{ع}} به من فرمود:... «هنگامی که [[حسین]]{{ع}} کشته شد، کسی به میان [[لشکر]] [[ابن زیاد]] رفت و فریادی کشید. او را باز داشتند. او به ایشان گفت: چگونه فریاد نکشم، در حالی که [[پیامبر خدا]]{{صل}} ایستاده است و یک بار به [[آسمان]] مینگرد و یک بار به دسته شما؟!من میترسم که بر ساکنان [[زمین]]، [[نفرین]] کند و من هم میان آنان هلاک شوم! آنان به یکدیگر گفتند: این، [[انسانی]] دیوانه است. [[توبه]] کنندگان گفتند: به خدا سوگند، ما برای خود، کاری نکردیم. سَرور [[جوانان]] [[بهشت]] را برای فرزند [[سمیّه]] کشتیم. آنان بر [[عبیداللّه بن زیاد]]، شوریدند و کارشان به آنجا رسید که میدانی». به [[امام]]{{ع}} گفتم: فدایت شوم! این فریاد کننده، که بود؟ فرمود: «ما او را جز جبرئیل{{ع}} نمیدانیم. هان که اگر اجازه داشت، فریادی بر سر آنان میکشید که [[روح]] را از پیکرشان میربود و به [[دوزخ]] میبُرد؛ اما به آنان مهلت داده شد تا بر گناهشان بیفزایند و عذابی دردناک، در [[انتظار]] آنهاست»<ref>{{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}:... إِنَّ الْحُسَيْنَ{{ع}} لَمَّا قُتِلَ أَتَاهُمْ آتٍ وَ هُمْ فِي الْعَسْكَرِ فَصَرَخَ فَزَبَرَ فَقَالَ لَهُمْ وَ كَيْفَ لَا أَصْرُخُ- وَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} قَائِمٌ يَنْظُرُ إِلَى الْأَرْضِ مَرَّةً وَ إِلَى حِزْبِكُمْ مَرَّةً وَ أَنَا أَخَافُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَهْلِكَ فِيهِمْ- فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَذَا إِنْسَانٌ مَجْنُونٌ فَقَالَ التَّوَّابُونَ يَا لَلَّهِ [تَاللَّهِ] مَا صَنَعْنَا لِأَنْفُسِنَا- قَتَلْنَا لِابْنِ سُمَيَّةَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَخَرَجُوا عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ فَكَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هَذَا الصَّارِخُ قَالَ مَا نَرَاهُ إِلَّا جَبْرَئِيلَ{{ع}} أَمَا إِنَّهُ لَوْ أُذِنَ لَهُ فِيهِمْ لَصَاحَ بِهِمْ صَيْحَةً يَخْطَفُ بِهِ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ أَبْدَانِهِمْ إِلَى النَّارِ- وَ لَكِنْ أُمْهِلَ {{متن قرآن|لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}}} (کامل الزیارات، ص۵۵۳، ح۸۴۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۷۲، ح۲۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۷.</ref> | در کتاب [[کامل الزیارات (کتاب)|کامل الزیارات]] به نقل از [[حلبی]] آمده است: [[امام صادق]] {{ع}} به من فرمود:... «هنگامی که [[حسین]] {{ع}} کشته شد، کسی به میان [[لشکر]] [[ابن زیاد]] رفت و فریادی کشید. او را باز داشتند. او به ایشان گفت: چگونه فریاد نکشم، در حالی که [[پیامبر خدا]] {{صل}} ایستاده است و یک بار به [[آسمان]] مینگرد و یک بار به دسته شما؟!من میترسم که بر ساکنان [[زمین]]، [[نفرین]] کند و من هم میان آنان هلاک شوم! آنان به یکدیگر گفتند: این، [[انسانی]] دیوانه است. [[توبه]] کنندگان گفتند: به خدا سوگند، ما برای خود، کاری نکردیم. سَرور [[جوانان]] [[بهشت]] را برای فرزند [[سمیّه]] کشتیم. آنان بر [[عبیداللّه بن زیاد]]، شوریدند و کارشان به آنجا رسید که میدانی». به [[امام]] {{ع}} گفتم: فدایت شوم! این فریاد کننده، که بود؟ فرمود: «ما او را جز جبرئیل {{ع}} نمیدانیم. هان که اگر اجازه داشت، فریادی بر سر آنان میکشید که [[روح]] را از پیکرشان میربود و به [[دوزخ]] میبُرد؛ اما به آنان مهلت داده شد تا بر گناهشان بیفزایند و عذابی دردناک، در [[انتظار]] آنهاست»<ref>{{متن حدیث|قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}:... إِنَّ الْحُسَيْنَ {{ع}} لَمَّا قُتِلَ أَتَاهُمْ آتٍ وَ هُمْ فِي الْعَسْكَرِ فَصَرَخَ فَزَبَرَ فَقَالَ لَهُمْ وَ كَيْفَ لَا أَصْرُخُ- وَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} قَائِمٌ يَنْظُرُ إِلَى الْأَرْضِ مَرَّةً وَ إِلَى حِزْبِكُمْ مَرَّةً وَ أَنَا أَخَافُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَهْلِكَ فِيهِمْ- فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَذَا إِنْسَانٌ مَجْنُونٌ فَقَالَ التَّوَّابُونَ يَا لَلَّهِ [تَاللَّهِ] مَا صَنَعْنَا لِأَنْفُسِنَا- قَتَلْنَا لِابْنِ سُمَيَّةَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَخَرَجُوا عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ فَكَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هَذَا الصَّارِخُ قَالَ مَا نَرَاهُ إِلَّا جَبْرَئِيلَ {{ع}} أَمَا إِنَّهُ لَوْ أُذِنَ لَهُ فِيهِمْ لَصَاحَ بِهِمْ صَيْحَةً يَخْطَفُ بِهِ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ أَبْدَانِهِمْ إِلَى النَّارِ- وَ لَكِنْ أُمْهِلَ {{متن قرآن|لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}}} (کامل الزیارات، ص۵۵۳، ح۸۴۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۷۲، ح۲۱).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۷.</ref> | ||
==[[حوادث خارقالعاده]] پس از [[شهادت امام حسین]]{{ع}}== | == [[حوادث خارقالعاده]] پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} == | ||
درباره حوادث خارقالعادهای (مانند: باریدن [[خون]] از [[آسمان]]) که وقوع آنها پس از شهادت امام حسین{{ع}} گزارش شده، چند نکته قابل توجّه است: | درباره حوادث خارقالعادهای (مانند: باریدن [[خون]] از [[آسمان]]) که وقوع آنها پس از شهادت امام حسین {{ع}} گزارش شده، چند نکته قابل توجّه است: | ||
#تحقّق این امور، استحاله [[عقلی]] ندارد (مُحال عقلی نیست). بنا بر این، وقوع آنها بر پایه ادلّه نقلیِ معتبر، قابل [[اثبات]] است؛ | # تحقّق این امور، استحاله [[عقلی]] ندارد (مُحال عقلی نیست). بنا بر این، وقوع آنها بر پایه ادلّه نقلیِ معتبر، قابل [[اثبات]] است؛ | ||
#حوادث خارقالعادهای که از آغاز [[تولد امام حسین]]{{ع}} در [[منابع معتبر شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]] گزارش شده - که به برخی از آنها اشاره شد -، به قدری فراواناند که هر پژوهشگر منصفی، میتواند با [[تأمّل]] در این گزارشها، اجمالاً به وقوعشان [[اطمینان]] پیدا کند؛ | # حوادث خارقالعادهای که از آغاز [[تولد امام حسین]] {{ع}} در [[منابع معتبر شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]] گزارش شده - که به برخی از آنها اشاره شد -، به قدری فراواناند که هر پژوهشگر منصفی، میتواند با [[تأمّل]] در این گزارشها، اجمالاً به وقوعشان [[اطمینان]] پیدا کند؛ | ||
#هماکنون در روستای زرآباد<ref>زَرآباد، از روستاهای بخش «اَلَموت» قزوین است. در این روستا، قبر علیِ اصغر، پسر امام کاظم{{ع}}، واقع شده و در نزدیکیهای قبر، درخت چنار بزرگی هست که آن را «چنار خونبار» مینامند. مردم آن منطقه معتقدند که هر ساله در روز عاشورا، شاخهای از این درخت میشکند و از جای آن، خونْ جاری میشود و این، از دیر زمان تاکنون، مشهور است. داستان چنار خونبار زرآباد را بزرگانی در کتابهایشان نوشتهاند، از جمله آیة اللّه سید موسی زرآبادی قزوینی (متوفای ۱۳۵۳ق)، جامع معقول و منقول و صاحب آثاری مفید در فقه و اصول و تفسیر و کلام و علوم دیگر. از جمله آثار مرحوم زرآبادی، کتابی است به نام الکرامات که در کرامت ششم آن، چنین نوشته است: «جاری شدن خون از درخت در روز عاشورا، تا سال ۱۳۲۲ [قمری، سال نگارش این کتاب]، متوقف نشده است». وی آنگاه از پدرش حجة الاسلام آقا سید علی نقل کرده که وی نزدیک سی سال، آن واقعه را به چشم دیده است. او هم از پدرش مرحوم حجة الاسلام آقا سید مهدی نقل کرده که همان ماجرا را مشاهده کرده است. او نیز از پدرش مرحوم آقا میر بزرگ، همین را نقل کرده که همه ساله دیده بوده است. مرحوم سید موسی زرآبادی قدس سره نوشته است که: «ما در سال ۱۳۱۶ [ق]، با تعدادی از علما، از جمله: سید ابراهیم تنکابنی، ملا علی طارمی، ملا محمد زین آبادی و جمعی از طلاب و کسبه، به روستای زرآباد رفتیم و جاری شدن خون را از درخت در نزدیکی ظهر عاشورا دیدیم و سید ابراهیم تنکابنی کسی را فرستاد بالای درخت که با پنبه، مقداری از آن خون را گرفت و آورد. خونِ بسیار خوشبویی بود. بعد، یکی از پیرمردان آن جا، مرحوم حاج حسن سیمیاری، برایم نقل کرد: که: با جدّ شما مرحوم سید مهدی - رحمت خدا بر او - به دیدار همین درخت آمدیم که ناگهان صدای شکستن شاخهای را شنیدیم و دیدیم که خون، از جای شکستگی شاخه، همانند بیرون زدن خون به هنگام فصد (رگ زدن)، جاری شد. وی آنگاه گفت: چشمانم کور شود اگر بخواهم در این باره دروغ بگویم» (إیضاح الحجة فی شرح العروة، ج۲، ص۲۰۸).</ref> [[قزوین]]، درخت چناری وجود دارد که صدها سال [[عمر]] کرده و بر پایه گزارشهای [[متواتر]]، همه ساله در دهم [[محرّم]] (سال [[روز]] [[واقعه عاشورا]])، مادّهای شبیه [[خون]]، از بخشی از شاخههای آن میچکد و هزاران نفر برای [[رؤیت]] این پدیده [[خارقالعاده]]، عاشورای هر سال، به این نقطه [[سفر]] میکنند. نگارنده ([[ریشهری]]) در [[تاریخ]] ۲۵ / ۲ / ۱۳۸۶ (مطابق با ۲۷ [[ربیع الثانی]] ۱۴۲۸) درختِ یادشده را از نزدیک دیدم و [[شهادت]] جمعی از اهالی زرآباد را بر تکرار همه ساله این پدیده شنیدم، بهویژه پیرمردی که حدود ۸۵ سال داشت و چگونگی تکرار آن پدیده را در هر سال و بدون استثنا دیده بود. همچنین یکی از مدرّسانِ معروف حوزه علمیّه [[قم]]، مرحوم [[آیت اللّه]] شیخ [[قدرت اللّه وجدانی فخر سرابی]] (۱۳۱۱-۱۳۷۵ش) در سفر [[حج]] - که تقریباً یک سال قبل از [[وفات]] وی انجام شد - در [[مدینه]] برای دو نفر از همکاران مورد [[وثوق]] اینجانب نقل کرد که [[علامه سید محمد حسین طباطبایی]] (م ۱۳۵۸ش)، مؤلّف گران قدر [[تفسیر المیزان]]، در [[روز عاشورا]]، چگونگیِ خونْ [[گریه]] کردن [[زمین]] را به او نشان داده است<ref>آیت الله وجدانی فخر، برای جناب آقای اجاقنژاد نقل کردهاند که: در یکی از روزهای عاشورا، از نزدیک قبرستان نو (قم) عبور میکردم. استادم علامه طباطبایی را دیدم. پس از سلام و احوالپرسی با اشاره به مناسبت آن روز فرمود: میدانی در روز عاشورا، زمین و آسمان بر امام حسین{{ع}} گریه میکنند؟ گفتم: آری. فرمود: میدانی مرغهای بیابان بر ایشان، گریه میکنند؟ گفتم: آری. فرمود: میدانی ریگهای بیابان، گریه میکنند؟ گفتم: آری. (البته من به احترام استاد، هر چه میگفتند، تصدیق میکردم). در ادامه، علامه دست برد و از زمین، سنگی را برداشت و با دست، آن را مانند پنیر، باز کرد و قطره خونی را در آن، نشان داد و فرمود: اینطور!</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۸.</ref> | # هماکنون در روستای زرآباد<ref>زَرآباد، از روستاهای بخش «اَلَموت» قزوین است. در این روستا، قبر علیِ اصغر، پسر امام کاظم {{ع}}، واقع شده و در نزدیکیهای قبر، درخت چنار بزرگی هست که آن را «چنار خونبار» مینامند. مردم آن منطقه معتقدند که هر ساله در روز عاشورا، شاخهای از این درخت میشکند و از جای آن، خونْ جاری میشود و این، از دیر زمان تاکنون، مشهور است. داستان چنار خونبار زرآباد را بزرگانی در کتابهایشان نوشتهاند، از جمله آیة اللّه سید موسی زرآبادی قزوینی (متوفای ۱۳۵۳ق)، جامع معقول و منقول و صاحب آثاری مفید در فقه و اصول و تفسیر و کلام و علوم دیگر. از جمله آثار مرحوم زرآبادی، کتابی است به نام الکرامات که در کرامت ششم آن، چنین نوشته است: «جاری شدن خون از درخت در روز عاشورا، تا سال ۱۳۲۲ [قمری، سال نگارش این کتاب]، متوقف نشده است». وی آنگاه از پدرش حجة الاسلام آقا سید علی نقل کرده که وی نزدیک سی سال، آن واقعه را به چشم دیده است. او هم از پدرش مرحوم حجة الاسلام آقا سید مهدی نقل کرده که همان ماجرا را مشاهده کرده است. او نیز از پدرش مرحوم آقا میر بزرگ، همین را نقل کرده که همه ساله دیده بوده است. مرحوم سید موسی زرآبادی قدس سره نوشته است که: «ما در سال ۱۳۱۶ [ق]، با تعدادی از علما، از جمله: سید ابراهیم تنکابنی، ملا علی طارمی، ملا محمد زین آبادی و جمعی از طلاب و کسبه، به روستای زرآباد رفتیم و جاری شدن خون را از درخت در نزدیکی ظهر عاشورا دیدیم و سید ابراهیم تنکابنی کسی را فرستاد بالای درخت که با پنبه، مقداری از آن خون را گرفت و آورد. خونِ بسیار خوشبویی بود. بعد، یکی از پیرمردان آن جا، مرحوم حاج حسن سیمیاری، برایم نقل کرد: که: با جدّ شما مرحوم سید مهدی - رحمت خدا بر او - به دیدار همین درخت آمدیم که ناگهان صدای شکستن شاخهای را شنیدیم و دیدیم که خون، از جای شکستگی شاخه، همانند بیرون زدن خون به هنگام فصد (رگ زدن)، جاری شد. وی آنگاه گفت: چشمانم کور شود اگر بخواهم در این باره دروغ بگویم» (إیضاح الحجة فی شرح العروة، ج۲، ص۲۰۸).</ref> [[قزوین]]، درخت چناری وجود دارد که صدها سال [[عمر]] کرده و بر پایه گزارشهای [[متواتر]]، همه ساله در دهم [[محرّم]] (سال [[روز]] [[واقعه عاشورا]])، مادّهای شبیه [[خون]]، از بخشی از شاخههای آن میچکد و هزاران نفر برای [[رؤیت]] این پدیده [[خارقالعاده]]، عاشورای هر سال، به این نقطه [[سفر]] میکنند. نگارنده ([[ریشهری]]) در [[تاریخ]] ۲۵ / ۲ / ۱۳۸۶ (مطابق با ۲۷ [[ربیع الثانی]] ۱۴۲۸) درختِ یادشده را از نزدیک دیدم و [[شهادت]] جمعی از اهالی زرآباد را بر تکرار همه ساله این پدیده شنیدم، بهویژه پیرمردی که حدود ۸۵ سال داشت و چگونگی تکرار آن پدیده را در هر سال و بدون استثنا دیده بود. همچنین یکی از مدرّسانِ معروف حوزه علمیّه [[قم]]، مرحوم [[آیت اللّه]] شیخ [[قدرت اللّه وجدانی فخر سرابی]] (۱۳۱۱-۱۳۷۵ش) در سفر [[حج]] - که تقریباً یک سال قبل از [[وفات]] وی انجام شد - در [[مدینه]] برای دو نفر از همکاران مورد [[وثوق]] اینجانب نقل کرد که [[علامه سید محمد حسین طباطبایی]] (م ۱۳۵۸ش)، مؤلّف گران قدر [[تفسیر المیزان]]، در [[روز عاشورا]]، چگونگیِ خونْ [[گریه]] کردن [[زمین]] را به او نشان داده است<ref>آیت الله وجدانی فخر، برای جناب آقای اجاقنژاد نقل کردهاند که: در یکی از روزهای عاشورا، از نزدیک قبرستان نو (قم) عبور میکردم. استادم علامه طباطبایی را دیدم. پس از سلام و احوالپرسی با اشاره به مناسبت آن روز فرمود: میدانی در روز عاشورا، زمین و آسمان بر امام حسین {{ع}} گریه میکنند؟ گفتم: آری. فرمود: میدانی مرغهای بیابان بر ایشان، گریه میکنند؟ گفتم: آری. فرمود: میدانی ریگهای بیابان، گریه میکنند؟ گفتم: آری. (البته من به احترام استاد، هر چه میگفتند، تصدیق میکردم). در ادامه، علامه دست برد و از زمین، سنگی را برداشت و با دست، آن را مانند پنیر، باز کرد و قطره خونی را در آن، نشان داد و فرمود: اینطور!</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص۶۳۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۸
رؤیای ام سلمه
از سلمی نقل است که: نزد اُمّ سلمی (ام سلمه) رفتم، در حالی که میگریست. گفتم: چرا میگریی؟ گفت: پیامبر خدا را در خواب دیدم که بر سر و رویش غبار نشسته بود. پرسیدم: ای پیامبر خدا! چرا اینگونهای؟ فرمود: «اندکی پیش، شاهد کشته شدن حسین بودم»[۱].[۲]
خون شدن تربت
در کتاب الخرائج و الجرائح در یادکرد معجزات امام حسین (ع) نقل شده است که: هنگامی که امام حسین (ع) آهنگ عراق کرد، اُمّ سلمه به او گفت: به سوی عراق نرو؛ چراکه شنیدم پیامبر خدا (ص) میفرماید: «پسرم حسین، در زمین عراق، کشته میشود» و تربتی نزد من است که آن را در شیشهای، به من سپرده است.
در کتاب الخرائج و الجرائح در یادکرد معجزات امام حسین (ع) نقل شده است که: امام حسین (ع) فرمود: «به خدا سوگند، من همینگونه کشته میشوم و اگر به عراق هم نروم، باز مرا میکشند. اگر دوست داری، آرامگاهم و جایگاه یارانم را نشانت بدهم». سپس دست بر صورت او کشید و خداوند، چشمانش را چنان وسعت داد که امام (ع) همه آن جاها را به او نشان داد. [امام (ع)] تربتی برداشت و از آن تربت نیز در شیشهای دیگر، به او داد و فرمود: «هنگامی که از هر دو [شیشه]، خون ریخت، بدان که من کشته شدهام». اُمّ سلمه گفت: هنگامی که روز عاشورا شد، بعد از ظهر، به هر دو شیشه نگریستم. هر دو، خون شده بودند. سپس فریاد زد[۳].[۴]
رؤیای ابن عباس
از ابن عباس نقل شده است: در خواب نیم روز، پیامبر (ص) را دیدم که پریشان و غبارآلوده، ایستاده بود و ظرفی از خون، در دست داشت. گفتم: پدر و مادرم فدایت باد، ای پیامبر خدا! این چیست؟ فرمود: «این، خون حسین و یاران اوست که از آغاز امروز، پیوسته آنها را جمع کردهام». ما تاریخ آن روز را حساب کردیم و روشن شد که در همان روز، حسین (ع) کشته شده است[۵].[۶]
خورشیدگرفتگی
از ابو قبیل نقل شده است: هنگامی که حسین (ع) کشته شد، خورشید چنان گرفت که در میانه روز، ستارگان، هویدا شدند، تا آنجا که پنداشتیم [خورشیدْ گرفتگیِ] قیامت است[۷].
در کتاب تاریخ دمشق از خلیفه نقل است: هنگامی که حسین (ع) شهید شد، آسمان، سیاه گشت و در روز، ستارهها پیدا شدند و حتّی ستاره جوزا[۸] را در عصر دیدم، و خاک سرخ بارید[۹].[۱۰]
برخاستن غبار سیاه
در کتاب الملهوف در یاد کرد آنچه به هنگام شهادت امام حسین (ع) پدید آمد نقل است: در همان وقت، غباری سخت سیاه و تاریک، به آسمان برخاست که با وزش باد سرخ، همراه بود و هیچ چیز کوچک و بزرگی، در آن دیده نمیشد، تا آنجا که مردم گمان کردند عذاب بر آنها فرود آمده است. مدّتی این چنین بود و سپس هوا باز شد[۱۱].[۱۲]
سرخ شدن آسمان
داوود بن فرقد از امام صادق نقل کرده است که: هنگامی که حسین (ع) شهید شد و نیز در شهادت یحیی بن زکریا (ع)، آسمان تا یک سال، سرخ شد. سرخ شدن آسمان، گریستن آن است[۱۳].
صدوق در کتاب الأمالی از فاطمه دختر امام علی (ع) اینگونه نقل میکند: مردم، خورشید را بر دیوارها سرخِ سرخ، مانند مَلحفههای زعفرانی رنگ، میدیدند تا هنگامی که علی بن الحسین (ع) با زنان بیرون رفت و سر امام حسین (ع) را به کربلا باز گرداندند[۱۴].
سعد اسکاف از امام باقر (ع) نقل میکند که: قاتل یحیی بن زکریا (ع)، زنازاده بود و قاتل حسین بن علی (ع) نیز زنازاده بود، و آسمان جز برای آن دو، قرمز نشد[۱۵].[۱۶]
خون گریستن آسمان
ریان بن شبیب از امام رضا (ع) نقل کرده است: پدرم از پدرش، از پدربزرگش (امام باقر (ع)) نقل کرد که: چون جدّم حسین (ع) شهید شد، از آسمان، خون و خاک سرخ بارید[۱۷].
از نضره ازدی نقل شده است: هنگامی که حسین بن علی (ع) شهید شد، بارانِ خون از آسمان بارید و خیمهها و همه چیزمان[۱۸]، پر از خون شد[۱۹].[۲۰]
گریستن آسمان و زمین
جابر از امام باقر (ع) اینگونه نقل میکند: آسمان پس از یحیی بن زکریا (ع)، بر هیچ کس گریه نکرد، جز بر حسین بن علی (ع) که چهل روز بر او گریست[۲۱].
حسین بن ثویر از امام صادق (ع) نقل کرده است که: هنگامی که حسین (ع) در گذشت، آسمانها و زمینهای هفتگانه و آنچه در آنها و میان آنها بود، بر او گریستند و نیز همه آفریدگان خدا در بهشت و دوزخ، و هر آنچه دیده میشود و نمیشود[۲۲].[۲۳]
خون تازه در زیر سنگها
از محمد بن عمر بن علی نقل شده است: عبدالملک به سوی پسرِ رأس الجالوت[۲۴] فرستاد و پرسید: آیا در کشته شدن حسین، نشانهای ظاهر شد؟ فرزند رأس الجالوت گفت: در آن روز، سنگی کنار نرفت، مگر آنکه در زیرش خون تازه دیده شد[۲۵].
در کتاب المعجم الکبیر به نقل از زهری آمده است: هنگامی که حسین بن علی (ع) کشته شد، سنگی در بیت المقدّس بلند نشد، مگر آنکه در زیرش، خون تازه دیده شد[۲۶].[۲۷]
ندای فرشته
رزین از امام صادق (ع) نقل میکند: هنگامی که حسین به علی (ع) را با شمشیر زدند و سرنگون شد و قاتل، بریدن سرش را آغاز کرد، مُنادی ای از دل عرش، ندا داد: ای امّت سرگردانی که پس از پیامبرتان گم راه شدید! خداوند، شما را به درک عید قربان و عید فطر، موفّق ندارد! به خدا سوگند، آنان، نه توفیق یافتند و نه توفیق خواهند یافت [که عیدی را درک کنند]، تا آنگاه که انتقام خون حسین (ع) گرفته شود[۲۸].[۲۹]
فریادِ جبرئیل
در کتاب کامل الزیارات به نقل از حلبی آمده است: امام صادق (ع) به من فرمود:... «هنگامی که حسین (ع) کشته شد، کسی به میان لشکر ابن زیاد رفت و فریادی کشید. او را باز داشتند. او به ایشان گفت: چگونه فریاد نکشم، در حالی که پیامبر خدا (ص) ایستاده است و یک بار به آسمان مینگرد و یک بار به دسته شما؟!من میترسم که بر ساکنان زمین، نفرین کند و من هم میان آنان هلاک شوم! آنان به یکدیگر گفتند: این، انسانی دیوانه است. توبه کنندگان گفتند: به خدا سوگند، ما برای خود، کاری نکردیم. سَرور جوانان بهشت را برای فرزند سمیّه کشتیم. آنان بر عبیداللّه بن زیاد، شوریدند و کارشان به آنجا رسید که میدانی». به امام (ع) گفتم: فدایت شوم! این فریاد کننده، که بود؟ فرمود: «ما او را جز جبرئیل (ع) نمیدانیم. هان که اگر اجازه داشت، فریادی بر سر آنان میکشید که روح را از پیکرشان میربود و به دوزخ میبُرد؛ اما به آنان مهلت داده شد تا بر گناهشان بیفزایند و عذابی دردناک، در انتظار آنهاست»[۳۰].[۳۱]
حوادث خارقالعاده پس از شهادت امام حسین (ع)
درباره حوادث خارقالعادهای (مانند: باریدن خون از آسمان) که وقوع آنها پس از شهادت امام حسین (ع) گزارش شده، چند نکته قابل توجّه است:
- تحقّق این امور، استحاله عقلی ندارد (مُحال عقلی نیست). بنا بر این، وقوع آنها بر پایه ادلّه نقلیِ معتبر، قابل اثبات است؛
- حوادث خارقالعادهای که از آغاز تولد امام حسین (ع) در منابع معتبر شیعه و اهل سنّت گزارش شده - که به برخی از آنها اشاره شد -، به قدری فراواناند که هر پژوهشگر منصفی، میتواند با تأمّل در این گزارشها، اجمالاً به وقوعشان اطمینان پیدا کند؛
- هماکنون در روستای زرآباد[۳۲] قزوین، درخت چناری وجود دارد که صدها سال عمر کرده و بر پایه گزارشهای متواتر، همه ساله در دهم محرّم (سال روز واقعه عاشورا)، مادّهای شبیه خون، از بخشی از شاخههای آن میچکد و هزاران نفر برای رؤیت این پدیده خارقالعاده، عاشورای هر سال، به این نقطه سفر میکنند. نگارنده (ریشهری) در تاریخ ۲۵ / ۲ / ۱۳۸۶ (مطابق با ۲۷ ربیع الثانی ۱۴۲۸) درختِ یادشده را از نزدیک دیدم و شهادت جمعی از اهالی زرآباد را بر تکرار همه ساله این پدیده شنیدم، بهویژه پیرمردی که حدود ۸۵ سال داشت و چگونگی تکرار آن پدیده را در هر سال و بدون استثنا دیده بود. همچنین یکی از مدرّسانِ معروف حوزه علمیّه قم، مرحوم آیت اللّه شیخ قدرت اللّه وجدانی فخر سرابی (۱۳۱۱-۱۳۷۵ش) در سفر حج - که تقریباً یک سال قبل از وفات وی انجام شد - در مدینه برای دو نفر از همکاران مورد وثوق اینجانب نقل کرد که علامه سید محمد حسین طباطبایی (م ۱۳۵۸ش)، مؤلّف گران قدر تفسیر المیزان، در روز عاشورا، چگونگیِ خونْ گریه کردن زمین را به او نشان داده است[۳۳].[۳۴]
منابع
پانویس
- ↑ «دَخَلْتُ عَلَى اُمِّ سَلْمَى وَ هِيَ تَبْكِي، فَقُلْتُ: مَا يُبْكِيكِ؟ قَالَتْ: رَأَيْتُ رَسُولَ اللّهِ (ص)- تَعْنِي فِي المَنَامِ - وَ عَلَى رَأْسِهِ وَ لِحْيَتِهِ التُّرَابُ. فَقُلْتُ: مَالَكَ يَا رَسُولَ اللّهِ؟ قَالَ: «شَهِدْتُ قَتَلَ الحُسَيْنِ آنِفَاً» (سنن الترمذی، ج۵، ص۶۵۷، ح۳۷۷۱).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۱.
- ↑ «أَنَّهُ (ع) لَمَّا أَرَادَ الْعِرَاقَ قَالَتْ لَهُ أُمُّ سَلَمَةَ لَا تَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَقُولُ يُقْتَلُ ابْنِيَ الْحُسَيْنُ بِأَرْضِ الْعِرَاقِ وَ عِنْدِي تُرْبَةٌ دَفَعَهَا إِلَيَّ فِي قَارُورَةٍ فَقَالَ وَ اللَّهِ إِنِّي مَقْتُولٌ كَذَلِكِ وَ إِنْ لَمْ أَخْرُجْ إِلَى الْعِرَاقِ يَقْتُلُونَنِي أَيْضاً وَ إِنْ أَحْبَبْتِ أَنْ أُرِيَكِ مَضْجَعِي وَ مَصْرَعَ أَصْحَابِي ثُمَّ مَسَحَ بِيَدِهِ عَلَى وَجْهِهَا فَفَسَحَ اللَّهُ فِي بَصَرِهَا حَتَّى أَرَاهَا ذَلِكَ كُلَّهُ وَ أَخَذَ تُرْبَةً فَأَعْطَاهَا مِنْ تِلْكَ التُّرْبَةِ أَيْضاً فِي قَارُورَةٍ أُخْرَى وَ قَالَ (ع) فَإِذَا فَاضَتَا دَماً فَاعْلَمِي أَنِّي قَدْ قُتِلْتُ فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ فَلَمَّا كَانَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ نَظَرْتُ إِلَى الْقَارُورَتَيْنِ بَعْدَ الظُّهْرِ فَإِذَا هُمَا قَدْ فَاضَتَا دَماً فَصَاحَتْ» (الخرائج والجرائح، ج۱، ص۲۵۳، ح۷؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۹، ح۶).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۱.
- ↑ «رَأَيتُ النَّبِيَّ (ص) فِيمَا يَرَى النَّائِمُ بِنِصْفِ النَّهَارِ، وَ هُوَ قَائِمٌ أَشْعَثُ أغْبَرُ، بِيَدِهِ قَارورَةٌ فِيهَا دَمٌ، فَقُلْتُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ اُمِّي يَا رَسُولَ اللّهِ، مَا هَذَا؟ قَالَ: «هَذَا دَمُ الحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِهِ، لَمْ أَزَلْ ألتَقِطُهُ مُنْذُ اليَوْمِ»، فَأَحْصَيْنَا ذَلِكَ اليَوْمَ، فَوَجَدُوهُ قُتِلَ فِي ذَلِكَ اليَوْمِ» (مسند ابن حنبل، ج۱، ص۶۰۶، ح۲۵۵۳؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۴۳۹، ح۸۲۰۱).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۲.
- ↑ «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) كُسِفَتِ الشَّمْسُ كَسْفَةً بَدَتِ الْكَوَاكِبُ نِصْفَ النَّهَارِ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهَا هِيَ» (السنن الکبری، ج۳، ص۴۶۸ ش۶۳۵۲؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۴ ش۲۸۳۸).
- ↑ ستاره جوزا، ستارهای است که شب هنگام و در وسط آسمان، ظاهر میشود.
- ↑ «لَمَّا قُتِلَ الحُسَيْنُ (ع) اسْوَدَّتِ السَّمَاءُ، وَ ظَهَرَتِ الكَوَاكِبُ نَهَاراً، حَتَّى رَأَيْتُ الجَوزاءَ عِنْدَ العَصْرِ، وَ سَقَطَ التُّرَابُ الأَحْمَرُ» (تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۲۶؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۲).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۳.
- ↑ «فَارْتَفَعَتْ فِي السَّمَاءِ فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ غُبْرَةٌ شَدِيدَةٌ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ فِيهَا رِيحٌ حَمْرَاءُ لَا تُرَى فِيهَا عَيْنٌ وَ لَا أَثَرٌ حَتَّى ظَنَّ الْقَوْمُ أَنَّ الْعَذَابَ قَدْ جَاءَهُمْ فَلَبِثُوا كَذَلِكَ سَاعَةً ثُمَّ انْجَلَتْ عَنْهُمْ» (الملهوف، ص۱۷۷).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۳.
- ↑ «احْمَرَّتِ السَّمَاءُ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ(ع) سَنَةً وَ [عَلی] يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا (ع) وَ حُمْرَتُهَا بُكَاؤُهَا» (کامل الزیارات، ص۱۸۲، ح۲۴۹؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱۰، ح۲۱).
- ↑ «وَ أَبْصَرَ النَّاسُ الشَّمْسَ عَلَى الْحِيطَانِ حَمْرَاءَ كَأَنَّهُ الْمَلَاحِفُ الْمُعَصْفَرَةُ إِلَى أَنْ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (ع) بِالنِّسْوَةِ وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ إِلَى كَرْبَلَاء» (الأمالی، صدوق، ص۲۳۱، ش۲۴۳).
- ↑ «كَانَ قَاتِلُ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَلَدَ زِنًا وَ قَاتِلُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) وَلَدَ زِنًا وَ لَمْ تَحْمَرَّ السَّمَاءُ إِلَّا لَهُمَا» (الإرشاد، ج۲، ص۱۳۲؛ کشف الغمّة، ج۲، ص۲۲۱).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۴.
- ↑ «حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ [البَاقِرِ](ع) أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ (ص) أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ» (عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۳۰۰، ح۵۸؛ الأمالی، صدوق، ص۱۹۲، ح۲۰۲).
- ↑ در برخی منابع، به جای «خیمهها و همه چیزمان»، آمده است: چاهها و جویهایمان.
- ↑ «لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً فَأَصْبَحْتُ فَأَصْبَحَتْ خِيَامُنَا وَ كُلُّ شَيءٍ مِنَّا مُلِئَ دَماً» (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۵، ش۴۷۰؛ تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۳۳).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۴.
- ↑ «مَا بَكَتِ السَّمَاءُ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا (ع) إِلَّا عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (ع) فَإِنَّهَا بَكَتْ عَلَيْهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً» (کامل الزیارات، ص۱۸۳، ح۲۵۱؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱۱، ح۲۳).
- ↑ «إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنَ (ع) لَمَّا قَضَى بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى» (الکافی، ج۴، ص۵۷۵، ح۲).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۵.
- ↑ رأس الجالوت: بزرگِ یهودیانِ سرزمینهای اسلامی.
- ↑ «أَرْسَلَ عَبْدُ المَلِكِ إلَى ابْنِ رَأسِ الجَالُوتِ، فَقَالَ: هَلْ كَانَ فِي قَتْلِ الحُسَيْنِ (ع) عَلَامَةٌ؟ فَقَالَ ابْنُ رَأْسِ الجَالُوتِ: مَا كُشِفَ يَومَئِذٍ حَجَرٌ إلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيطٌ» (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۵۰۶، ش۴۷۳؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۵، ص۱۶).
- ↑ «لَمَّا قُتِلَ الحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع)، لَمْ يُرفَعْ حَجَرٌ بِبَيْتِ المَقْدِسِ إلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيطٌ» (المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۳، ش۲۸۳۴؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۴).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۵.
- ↑ «لَمَّا ضُرِبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) بِالسَّيْفِ فَسَقَطَ رَأْسُهُ ثُمَّ ابْتُدِرَ لِيُقْطَعَ رَأْسُهُ نَادَى مُنَادٍ مِنْ بُطْنَانِ الْعَرْشِ أَلَا أَيَّتُهَا الْأُمَّةُ الْمُتَحَيِّرَةُ الضَّالَّةُ بَعْدَ نَبِيِّهَا لَا وَفَّقَكُمُ اللَّهُ لِأَضْحًى وَ لَا لِفِطْرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) فَلَا جَرَمَ وَ اللَّهِ مَا وُفِّقُوا وَ لَا يُوَفَّقُونَ حَتَّى يَثْأَرَ ثَائِرُ الْحُسَيْنِ (ع)» (الکافی، ج۴، ص۱۷۰، ح۳؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۷۵، ح۲۰۵۹).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۶.
- ↑ «قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع):... إِنَّ الْحُسَيْنَ (ع) لَمَّا قُتِلَ أَتَاهُمْ آتٍ وَ هُمْ فِي الْعَسْكَرِ فَصَرَخَ فَزَبَرَ فَقَالَ لَهُمْ وَ كَيْفَ لَا أَصْرُخُ- وَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَائِمٌ يَنْظُرُ إِلَى الْأَرْضِ مَرَّةً وَ إِلَى حِزْبِكُمْ مَرَّةً وَ أَنَا أَخَافُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَهْلِكَ فِيهِمْ- فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَذَا إِنْسَانٌ مَجْنُونٌ فَقَالَ التَّوَّابُونَ يَا لَلَّهِ [تَاللَّهِ] مَا صَنَعْنَا لِأَنْفُسِنَا- قَتَلْنَا لِابْنِ سُمَيَّةَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَخَرَجُوا عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ فَكَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هَذَا الصَّارِخُ قَالَ مَا نَرَاهُ إِلَّا جَبْرَئِيلَ (ع) أَمَا إِنَّهُ لَوْ أُذِنَ لَهُ فِيهِمْ لَصَاحَ بِهِمْ صَيْحَةً يَخْطَفُ بِهِ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ أَبْدَانِهِمْ إِلَى النَّارِ- وَ لَكِنْ أُمْهِلَ ﴿لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾» (کامل الزیارات، ص۵۵۳، ح۸۴۳؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۱۷۲، ح۲۱).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۷.
- ↑ زَرآباد، از روستاهای بخش «اَلَموت» قزوین است. در این روستا، قبر علیِ اصغر، پسر امام کاظم (ع)، واقع شده و در نزدیکیهای قبر، درخت چنار بزرگی هست که آن را «چنار خونبار» مینامند. مردم آن منطقه معتقدند که هر ساله در روز عاشورا، شاخهای از این درخت میشکند و از جای آن، خونْ جاری میشود و این، از دیر زمان تاکنون، مشهور است. داستان چنار خونبار زرآباد را بزرگانی در کتابهایشان نوشتهاند، از جمله آیة اللّه سید موسی زرآبادی قزوینی (متوفای ۱۳۵۳ق)، جامع معقول و منقول و صاحب آثاری مفید در فقه و اصول و تفسیر و کلام و علوم دیگر. از جمله آثار مرحوم زرآبادی، کتابی است به نام الکرامات که در کرامت ششم آن، چنین نوشته است: «جاری شدن خون از درخت در روز عاشورا، تا سال ۱۳۲۲ [قمری، سال نگارش این کتاب]، متوقف نشده است». وی آنگاه از پدرش حجة الاسلام آقا سید علی نقل کرده که وی نزدیک سی سال، آن واقعه را به چشم دیده است. او هم از پدرش مرحوم حجة الاسلام آقا سید مهدی نقل کرده که همان ماجرا را مشاهده کرده است. او نیز از پدرش مرحوم آقا میر بزرگ، همین را نقل کرده که همه ساله دیده بوده است. مرحوم سید موسی زرآبادی قدس سره نوشته است که: «ما در سال ۱۳۱۶ [ق]، با تعدادی از علما، از جمله: سید ابراهیم تنکابنی، ملا علی طارمی، ملا محمد زین آبادی و جمعی از طلاب و کسبه، به روستای زرآباد رفتیم و جاری شدن خون را از درخت در نزدیکی ظهر عاشورا دیدیم و سید ابراهیم تنکابنی کسی را فرستاد بالای درخت که با پنبه، مقداری از آن خون را گرفت و آورد. خونِ بسیار خوشبویی بود. بعد، یکی از پیرمردان آن جا، مرحوم حاج حسن سیمیاری، برایم نقل کرد: که: با جدّ شما مرحوم سید مهدی - رحمت خدا بر او - به دیدار همین درخت آمدیم که ناگهان صدای شکستن شاخهای را شنیدیم و دیدیم که خون، از جای شکستگی شاخه، همانند بیرون زدن خون به هنگام فصد (رگ زدن)، جاری شد. وی آنگاه گفت: چشمانم کور شود اگر بخواهم در این باره دروغ بگویم» (إیضاح الحجة فی شرح العروة، ج۲، ص۲۰۸).
- ↑ آیت الله وجدانی فخر، برای جناب آقای اجاقنژاد نقل کردهاند که: در یکی از روزهای عاشورا، از نزدیک قبرستان نو (قم) عبور میکردم. استادم علامه طباطبایی را دیدم. پس از سلام و احوالپرسی با اشاره به مناسبت آن روز فرمود: میدانی در روز عاشورا، زمین و آسمان بر امام حسین (ع) گریه میکنند؟ گفتم: آری. فرمود: میدانی مرغهای بیابان بر ایشان، گریه میکنند؟ گفتم: آری. فرمود: میدانی ریگهای بیابان، گریه میکنند؟ گفتم: آری. (البته من به احترام استاد، هر چه میگفتند، تصدیق میکردم). در ادامه، علامه دست برد و از زمین، سنگی را برداشت و با دست، آن را مانند پنیر، باز کرد و قطره خونی را در آن، نشان داد و فرمود: اینطور!
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۳۸.