جندب بن عبدالله ازدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر')
خط ۲۷: خط ۲۷:
* جندب خود می‌گوید: در [[جنگ نهروان]]<ref>نهروان، شهری است بین بغداد و واسط (و در چهار فرسخی بغداد بوده است) و این شهر به واسطه جنگ بین امیرالمؤمنین على {{ع}} و خوارج شهرت یافت. (فرهنگ فارسی معین).</ref> برایم [[شک و تردید]] حاصل شد و با خود می‌گفتم: آیا می‌شود با [[قاریان]] [[قرآن]] و افراد ظاهر الصلاح جنگید؟ این امر عظیمی است، لذا صبحگاهی در حالی که ظرف آبی همراه داشتم از [[لشکر]] فاصله گرفتم در همین موقع دیدم امیرالمؤمنین علی {{ع}} بر من وارد شد، اما ساعتی نگذشت سوارهای آمد و عرض کرد: [[یا علی]]، نهروانیان و [[خوارج]] از نهر عبور کرده‌اند و به آن طرف نهر رفته‌اند ولی [[امام]] {{ع}} فرمود: "نه، آنها از آب عبور نکرده‌اند و هرگز عبور نخواهند کرد، [[سوگند]] به [[خدا]] که [[قتلگاه]] آنان در این طرف آب است و [[خدا]] آنها را خواهد کشت و هر کس [[افترا]] ببندد، زیانکار است. در این موقع، سوار دیگری آمد و همان سخنان را تکرار کرد و [[امام]] نیز همان جواب را داد.
* جندب خود می‌گوید: در [[جنگ نهروان]]<ref>نهروان، شهری است بین بغداد و واسط (و در چهار فرسخی بغداد بوده است) و این شهر به واسطه جنگ بین امیرالمؤمنین على {{ع}} و خوارج شهرت یافت. (فرهنگ فارسی معین).</ref> برایم [[شک و تردید]] حاصل شد و با خود می‌گفتم: آیا می‌شود با [[قاریان]] [[قرآن]] و افراد ظاهر الصلاح جنگید؟ این امر عظیمی است، لذا صبحگاهی در حالی که ظرف آبی همراه داشتم از [[لشکر]] فاصله گرفتم در همین موقع دیدم امیرالمؤمنین علی {{ع}} بر من وارد شد، اما ساعتی نگذشت سوارهای آمد و عرض کرد: [[یا علی]]، نهروانیان و [[خوارج]] از نهر عبور کرده‌اند و به آن طرف نهر رفته‌اند ولی [[امام]] {{ع}} فرمود: "نه، آنها از آب عبور نکرده‌اند و هرگز عبور نخواهند کرد، [[سوگند]] به [[خدا]] که [[قتلگاه]] آنان در این طرف آب است و [[خدا]] آنها را خواهد کشت و هر کس [[افترا]] ببندد، زیانکار است. در این موقع، سوار دیگری آمد و همان سخنان را تکرار کرد و [[امام]] نیز همان جواب را داد.
* جندب می‌گوید: با خود گفتم: آیا سخن [[شاهدان]] [[عینی]] را بپذیرم یا [[خبر غیبی]] [[امام]] {{ع}} را؟ لذا [[حمد]] و [[سپاس]] خدای را به جای آوردم و با خود گفتم: اگر آنها از نهر عبور کرده‌اند به [[دشمن]] می‌پیوندم و [[حجت]] برایم تمام شده و نیزه‌ام را در چشمان [[علی]] فرو می‌برم! و اگر [[خوارج]] از نهر عبور نکرده باشند با [[سپاه علی]] {{ع}} خواهم بود و به [[جنگ]] با [[خوارج]] می‌پردازم. از این‌رو از [[گوشه نشینی]] بیرون آمدم یا به آن [[سپاه]] طرف [[علی]] {{ع}} بازگشتم و به [[راه]] ادامه دادم تا ببینم نهروانیان این طرف آب هستند یا آن طرف آب. اما وقتی به اردوگاه [[خوارج]] رسیدیم، دیدم آنها این طرف نهر می‌باشند (در حالی که وقتی غلاف شمشیرهای خود را شکسته و اسب‌ها را رها کرده‌اند) و آماده با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌باشند، و [[کلام]] [[علی]] {{ع}} درست بود و آن [[شاهدان]] [[اشتباه]] می‌گفتند.
* جندب می‌گوید: با خود گفتم: آیا سخن [[شاهدان]] [[عینی]] را بپذیرم یا [[خبر غیبی]] [[امام]] {{ع}} را؟ لذا [[حمد]] و [[سپاس]] خدای را به جای آوردم و با خود گفتم: اگر آنها از نهر عبور کرده‌اند به [[دشمن]] می‌پیوندم و [[حجت]] برایم تمام شده و نیزه‌ام را در چشمان [[علی]] فرو می‌برم! و اگر [[خوارج]] از نهر عبور نکرده باشند با [[سپاه علی]] {{ع}} خواهم بود و به [[جنگ]] با [[خوارج]] می‌پردازم. از این‌رو از [[گوشه نشینی]] بیرون آمدم یا به آن [[سپاه]] طرف [[علی]] {{ع}} بازگشتم و به [[راه]] ادامه دادم تا ببینم نهروانیان این طرف آب هستند یا آن طرف آب. اما وقتی به اردوگاه [[خوارج]] رسیدیم، دیدم آنها این طرف نهر می‌باشند (در حالی که وقتی غلاف شمشیرهای خود را شکسته و اسب‌ها را رها کرده‌اند) و آماده با [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} می‌باشند، و [[کلام]] [[علی]] {{ع}} درست بود و آن [[شاهدان]] [[اشتباه]] می‌گفتند.
* جندب می‌گوید: در این موقع [[حضرت]] (که از [[ضمیر]] و [[فکر]] من باخبر بود) از پشت سر، شانه مرا گرفت و کوبید و فرمود: "ای [[برادر]] [[ازدی]]، [[حقیقت]] برایت روشن شد؟" گفتم: بله یا [[امیرالمؤمنین]]، و از [[نیت]] بد خود پشیمان شدم و [[طلب]] [[مغفرت]] و [[بخشش]] همه از دا نمودم و گفتم: آری. سپس [[امام]] {{ع}} مرا امر به [[توبه]] کرد و فرمود: "[[خداوند]] [[گناهان]] را می‌بخشد".
* جندب می‌گوید: در این موقع [[حضرت]] (که از ضمیر و [[فکر]] من باخبر بود) از پشت سر، شانه مرا گرفت و کوبید و فرمود: "ای [[برادر]] [[ازدی]]، [[حقیقت]] برایت روشن شد؟" گفتم: بله یا [[امیرالمؤمنین]]، و از [[نیت]] بد خود پشیمان شدم و [[طلب]] [[مغفرت]] و [[بخشش]] همه از دا نمودم و گفتم: آری. سپس [[امام]] {{ع}} مرا امر به [[توبه]] کرد و فرمود: "[[خداوند]] [[گناهان]] را می‌بخشد".
* جندب می‌گوید: از این پس با [[یقین]] به [[حقانیت]] [[راه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در کنار [[حضرت]] وارد [[نبرد]] با [[خوارج]] شدم و دو نفر از آنها را به [[هلاکت]] رساندم و با یک نهروانی دیگری به زد و خورد پرداختم تا [[اصحاب]] و یارانم مرا [[حمایت]] کردند و [[نجات]] یافتم<ref>ر. ک: قاموس الرجال، ج۲، ص۷۴۲ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۱.</ref>.
* جندب می‌گوید: از این پس با [[یقین]] به [[حقانیت]] [[راه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در کنار [[حضرت]] وارد [[نبرد]] با [[خوارج]] شدم و دو نفر از آنها را به [[هلاکت]] رساندم و با یک نهروانی دیگری به زد و خورد پرداختم تا [[اصحاب]] و یارانم مرا [[حمایت]] کردند و [[نجات]] یافتم<ref>ر. ک: قاموس الرجال، ج۲، ص۷۴۲ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۱.</ref>.
* آری، [[انسان]] با تمام [[ایمان]] و اطمینانی که دارد گاهی در اثر وسوسه‌های [[شیطانی]] و [[نفسانی]] به تردید و دودلی می‌افتد مگر آنانی که [[خداوند]] قلبشان را [[صد]] در [[صد]] به [[نور ایمان]] منور کرده است نظیر [[ائمه معصومین]] {{عم}}، لذا جندب با همه [[ایمانی]] که به [[حضرت علی]] {{ع}} داشت در [[نبرد]] با نهروانیان دچار تردید شد و با [[خبر غیبی]] [[امام]] که بعد به [[اثبات]] رسید تردید او برطرف شد، و [[نورانیت]] [[ایمان]]، [[قلب]] او را منور ساخت و به [[راه]] [[حق]] که همان [[راه]] [[حضرت علی]] {{ع}} است ادامه داد. [[امید]] است [[خداوند]] همواره دل‌های ما را از تردید و [[پریشانی]] باز دارد. آمین.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.</ref>
* آری، [[انسان]] با تمام [[ایمان]] و اطمینانی که دارد گاهی در اثر وسوسه‌های [[شیطانی]] و [[نفسانی]] به تردید و دودلی می‌افتد مگر آنانی که [[خداوند]] قلبشان را [[صد]] در [[صد]] به [[نور ایمان]] منور کرده است نظیر [[ائمه معصومین]] {{عم}}، لذا جندب با همه [[ایمانی]] که به [[حضرت علی]] {{ع}} داشت در [[نبرد]] با نهروانیان دچار تردید شد و با [[خبر غیبی]] [[امام]] که بعد به [[اثبات]] رسید تردید او برطرف شد، و [[نورانیت]] [[ایمان]]، [[قلب]] او را منور ساخت و به [[راه]] [[حق]] که همان [[راه]] [[حضرت علی]] {{ع}} است ادامه داد. [[امید]] است [[خداوند]] همواره دل‌های ما را از تردید و [[پریشانی]] باز دارد. آمین.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.</ref>

نسخهٔ ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۲۷

مقدمه

دلسوزی جندب و تذکر امام (ع) پس از بیعت با عثمان

جندب در صفین و نقل پیروزی بر فرات

جندب و نقل خبر غیبی قبل از جنگ نهروان

منابع

پانویس

  1. رجال طوسی، ص۳۷، ش۲.
  2. الجمل، ص۱۰۹.
  3. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۳۰۸-۳۰۹.
  4. عبدالرحمان یکی از شش نفری بود که عمر بن خطاب او را برای جانشینی خود تعیین کرده بود که سرآنجام رای خود را به عثمان داد و در نتیجه حضرت (ع) از خلافت کنار نهاده شد.
  5. «فان لم أصبر فماذا أصنع؟»
  6. «أ ترجو يا جندب أن يبايعني من كل عشرة واحد؟» در عبارت ارشاد چنین است: «أَ تَرَاهُ يَا جُنْدَبُ يُبَايِعُنِي عَشَرَةٌ مِنْ مِائَةٍ».
  7. شرح ابن ابی الحدید، ج۹، ص۵۶ و ر. ک: ارشد مفید، ج۱، ص۲۴۱.
  8. ارشاد مفید، ج۱، ص۲۴۲.
  9. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۳۰۹-۳۱۱.
  10. تاریخ طبری، ج۴، ص۵۶۹.
  11. شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۱۶.
  12. وقعة صفين، ص۱۶۶.
  13. نهج البلاغه، خطبه ۵۱.
  14. ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۲۴.
  15. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۳.
  16. نهروان، شهری است بین بغداد و واسط (و در چهار فرسخی بغداد بوده است) و این شهر به واسطه جنگ بین امیرالمؤمنین على (ع) و خوارج شهرت یافت. (فرهنگ فارسی معین).
  17. ر. ک: قاموس الرجال، ج۲، ص۷۴۲ و شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۷۱.
  18. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۳۱۳-۳۱۴.