جنگ خیبر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{نبوت}} {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = جنگ خیبر | عنوان مدخل = جنگ خیبر | مداخل مرتبط = جنگ خیبر در قرآن - جنگ خیبر در تاریخ اسلامی - جنگ خیبر در معارف و سیره علوی | پرسش مرتبط = }} '''خیبر''' منطقه‌ای در ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه قرار دارد که دارا...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
خط ۶۸: خط ۶۸:
{{غزوه‌ها}}
{{غزوه‌ها}}


[[رده:خیبر]]
[[رده:غزوه‌ها]]

نسخهٔ ‏۳ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۲

خیبر منطقه‌ای در ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه قرار دارد که دارای هفت قلعه، مزارع و نخلستان‌های بسیار است. رسول خدا (ص) در سال هفتم هجری پس از بازگشت از حدیبیه، برای خاموش کردن کانون توطئه یهودیان و جنگ با یهودیان خیبر که به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند رهسپار شد. این جنگ با تدبیر پیامبر اکرم (ص)، رشادت امیرالمؤمنین (ع) و فداکاری مسلمانان با پیروزی تمام شد.

مقدمه

منطقه خیبر که در هشت منزلی شمال مدینه قرار دارد، دارای هفت قلعه، مزارع و نخلستان‌های بسیار است. خیبر در زبان عبری به معنای قلعه است و چون این منطقه به واسطه قلعه‌های هفت‌گانه در بر گرفته شده بود به آن خیبر می‌گفتند[۱].[۲]

حرکت به سوی خیبر

رسول خدا (ص) پس از بازگشت از حدیبیه، حدود یک ماه در مدینه به سر برد[۳]. پس از آن در باقی‌ مانده محرم سال هفتم هجری، برای جنگ با یهودیان خیبر که همچنان به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند رهسپار شد[۴]. پیامبر (ص) از مسلمانان اطراف مدینه نیز خواست که در جنگ شرکت کنند[۵]. عده‌ای از کسانی که در حدیبیه از همراهی پیامبر (ص) خودداری کرده بودند در این جنگ به امید غنیمت خواستند با حضرت همراه شوند که رسول خدا (ص) فرمود: "هیچ کس با ما به جهاد نیاید؛ مگر اینکه به راستی مشتاق جهاد در راه خدا باشد" و فرمود که این مطلب را به اطلاع عموم برسانند[۶].

وقتی مسلمانان برای نبرد با یهودیان خیبر آماده شدند، این مسئله برای یهودیان مدینه بسیار گران آمد؛ از این‌رو هر کدام که از مردم‌ طلبی داشت، بر وصول آن اصرار می‌کرد[۷]. حضرت، سباع بن عرفطه غفاری را جانشین خود در مدینه قرار داد[۸] و به سوی خیبر حرکت کرد. رسول خدا (ص) ابتدا از مدینه رهسپار "عصر" ـ کوهی میان مدینه و وادی فرع ـ شد، سپس از آنجا به صهباء ـ یک منزلی خیبر ـ و بعد تا وادی رجیع پیش رفت[۹]. با این کار، حضرت، ارتباط بین یهودیان خیبر و قبیله هم پیمانش ـ غطفان ـ را قطع کرد[۱۰]. قبیله غطفان با شنیدن خبر لشکرکشی حضرت برای کمک به یهودیان خیبر، آماده شدند و تا یک منزل هم پیش رفتند؛ ولی از ترس اینکه لشکر اسلام در غیابشان به خانه و دیار آنها حمله کند و زن و بچه‌هایشان را به اسارت ببرند، به خانه‌های خود بازگشتند و دست از یاری یهودیان برداشتند[۱۱].

پیامبر (ص) بدون اینکه قصد خود را با کسی در میان بگذارد، شب‌ هنگام به پای قلعه خیبر رسید[۱۲]. چون صبح شد رسول خدا (ص) به سپاه خود، فرمان آماده‌باش داد که جلوی درب قلعه منتظر بمانند. یهودیان مانند هر روز، قلعه‌های خود را گشودند و با بیل، تیشه و دیگر وسایل کار، بیرون آمدند که ناگاه پیامبر (ص) و سپاهیانش را در برابر خود دیدند و وحشت‌زده فریاد زدند: "این محمد (ص) است که با سپاهیانش آمده است"؛ از این‌رو به داخل قلعه‌ها فرار کردند و درها را بستند[۱۳].

رسول خدا (ص) ترس آنها را به فال نیک گرفت و فرمود: "الله اکبر؛ خیبر ویران شد..."[۱۴]. خیبر از دو بخش تشکیل می‌شد: بخش اول، شامل پنج قلعه بزرگ بود: ناعم، صعب بن معاذ، زبیر[۱۵]، ابیّ و نزار. سه قلعه اول در منطقه‌ای به نام نطاة و دو قلعه دیگر در منطقه‌ای به نام شقّ قرار داشتند[۱۶]. بخش دوم که معروف به کتیبه بود و سه قلعه مستحکم داشت: قموص، وطیح و سلالم[۱۷]. علاوه بر این قلعه‌ها، قلعه‌های کوچک‌تری نیز در خیبر وجود داشتند که به اهمیت قلعه‌های فوق نبودند[۱۸].

هدف از حمله به خیبر

پیامبر اکرم (ص) با صلح حدیبیه، از جانب نیرومندترین و سرسخت‌ترین دشمنان خود یعنی قریش، آسوده خاطر شد؛ از این‌رو فرصتی به دست آمد تا کار دیگر دشمنان، یعنی یهود و قبایل نجد را یکسره سازد و امینت و آرامش را بیش از پیش در جامعه اسلامی بگستراند. در این میان، خیبر، مرکز آشوب‌های نظامی، تحریکات و جنگ افروزی‌ها علیه مسلمانان بود.

در سال هفتم هجری، رسول خدا (ص)، برای خاموش کردن کانون توطئه یهودیان، به سوی خیبر رفت. خیبر در ۱۶۵ کیلومتری شمال مدینه[۱۹] و قطب اصلی کشاورزی حجاز در صدر اسلام بود و خرمای فراوانی داشت و نیروهای نظامی بسیاری در آن حضور داشتند[۲۰].

هدف مسلمانان از لشکرکشی به خیبر، از میان برداشتن کانون خطری بود که همواره دولت اسلامی در مدینه را مورد تهدید قرار می‌داد؛ زیرا خیبر، پناهگاه مخالفان دولت مدینه همچون بنی نضیر و پشتوانه قریش و محرک قبیله غطفان و بنی فزاره به شمار می‌آمد و دستیابی به آن، موجب از میان رفتن تحرکات و فعالیت‌های مخالفان پیامبر بود و موانعی که برای گسترش اسلام در شمال شبه جزیره وجود داشت، از میان می‌رفت. گسترش اسلام به سوی شمال، امنیت دولت اسلامی را از تهدیدهای غطفان و رئیس آشوب طلب آن، عیینة بن حصن آسوده می‌ساخت. همچنین موجب دست یافتن مسلمانان بر راه‌های تجارت به سرزمین شام می‌شد. رسول خدا (ص) پیش از رفتن به سوی خیبریان، چندین نامه به ایشان نوشت و آنان را بیم و اندرز داد، ولی خییریان نامه رسول خدا (ص) را بی‌پاسخ گذاشتند. آن حضرت پس از اتمام حجت و دریافت نکردن پاسخ نامه به سوی ایشان لشکر کشید[۲۱].[۲۲]

آغاز جنگ

مسلمانان جنگ را از جنوب "نطاة" شروع کرده سپس به شمال آن کشاندند تا اینکه آنجا را فتح کردند[۲۳]. اولین قلعه‌ای که در این منطقه فتح شد "ناعم" بود[۲۴]. این قلعه که خود از چند قلعه کوچک‌تر تشکیل می‌شد از سخت‌ترین و دشوارترین این دژها بود[۲۵] و به جهت موقعیت استراتژیکی‌اش، در خط مقدم دفاعی یهودیان، قرار داشت؛ از این لحاظ، فتح این قلعه، اهمیت بسیاری داشت.

جنگ، شدت گرفت و کار گره خورده بود، رسول خدا (ص) پرچم جنگ را که سفید رنگ بود به دست ابوبکر داد و او را برای فتح آن فرستاد؛ اما نتوانست کاری از پیش ببرد و بازگشت. فردایش پرچم را به دست عمر بن خطاب داد؛ اما او نیز شکست خورد و عقب نشست[۲۶].

رسول خدا (ص) فرمود: "فردا اگر خدا بخواهد پرچم را به دست مرد بسیار حمله کننده‌ای که فرار نمی‌کند می‌سپارم که خدا و رسولش را دوست می‌دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می‌دارند و برنمی‌گردد تا اینکه خداوند به دست او قلعه را فتح می‌کند"[۲۷].

هر کدام این آرزو را در ذهن خود می‌پروراندند[۲۸] تا اینکه فردای آن روز رسول خدا (ص)، علی (ع) را‌ طلبید. ایشان به درد چشم مبتلا بود و اصحاب، ایشان را در حالی نزد رسول خدا (ص) آوردند که پارچه‌ای بر روی چشمانش بسته بود. حضرت، آب دهان مبارکش را به چشمان ایشان مالید[۲۹]، سپس فرمود: "این پرچم را بگیر و پیش برو تا خدا قلعه را برای تو بگشاید". سپس برای او و یارانش دعا فرمود. علی (ع) پرچم را گرفت و به سرعت، به طرف قلعه روانه شد تا اینکه به پای قلعه رسید. حضرت، پرچم را وسط سنگ‌هایی که پای قلعه بود در زمین فرو برد[۳۰].

نخستین نفر از یهودیان که به جنگ مسلمانان آمد حارث، برادر مرحب خیبری بود. مسلمانان با دیدن او، پا به فرار گذاشتند؛ اما علی (ع) ماند، با وی جنگید و او را به هلاکت رساند. همراهان حارث، به سوی قلعه گریختند و در را بستند[۳۱]. در این هنگام مرحب در حالی که کلاهخودی یمنی داشت و سنگی سوراخ شده به اندازه تخم مرغ بر سر گذاشته بود، رجزخوان بیرون آمد و مبارز‌ طلبید. علی (ع) نیز به رجز او پاسخی درخور داد؛ سپس ضرباتی بین آن دو رد و بدل شد تا اینکه علی (ع) ضربتی بر مرحب زد که سنگ، کلاهخود و سر او را تا دندان‌هایش شکافت[۳۲]؛ سپس ایشان به سوی قلعه حمله‌ور شد. مردی یهودی ضربتی زد که سپر از دست حضرت افتاد[۳۳]. علی (ع) نیز یکی از درهای قلعه را گرفت و آن را از جا کند[۳۴] و سپر خویش قرار داد. همچنان که درب قلعه در دست او بود؛ می‌جنگید تا اینکه قلعه فتح شد، آن‌گاه در را انداخت. ابورافع غلام پیامبر (ص) می‌گوید: "بعد از جنگ، من و هفت نفر دیگر سعی کردیم در را سر جایش قرار دهیم؛ اما نتوانستیم"[۳۵]. دیگر قلعه‌ای که به دست مسلمانان فتح شد، قلعه صعب بن معاذ بود. عده‌ای از مسلمانان به فرماندهی حباب بن منذر به این قلعه حمله کردند. جنگ شدیدی در گرفت و سه روز، قلعه در محاصره مسلمانان قرار داشت تا اینکه سرانجام این قلعه نیز فتح شد[۳۶] و بسیاری از یهودیان آنجا به قلعه زبیر گریختند[۳۷]. سپس پیامبر (ص) همراه دیگر مسلمانان به قلعه زبیر رفت و آنجا را نیز محاصره کردند. این قلعه، بسیار بلند و در بلندای قله‌ای قرار داشت که نه با اسب می‌توانست به آنجا رفت و نه پیاده[۳۸].

رسول خدا (ص) سه روز، آنها را در محاصره گرفت تا اینکه با کمک یک مرد یهودی به نام "غزال"[۳۹] راه رسیدن آنها را به آب، قطع کرد. آنها نیز به خاطر تشنگی نتوانستند مقاومت کنند. به همین دلیل از قلعه بیرون آمدند و جنگیدند تا شکست خوردند. این قلعه که آخرین آنها در منطقه "نطاة" بود به دست مسلمانان فتح شد[۴۰].

بعد از نطاة که سرسخت‌ترین یهودی‌ها در آن بودند، پیامبر (ص) تصمیم گرفت به منطقه "شقّ" برود. آنجا چندین قلعه با ساز و برگ فراوان بود[۴۱]. اولین قلعه، قلعه "ابیّ" نام داشت که حضرت رسول (ص) با محاصره، آنجا را نیز فتح کرد[۴۲].

"سمران"[۴۳] و "نزار"، دیگر قلعه‌هایی بودند که یکی پس از دیگری به تصرف سپاه اسلام در آمدند[۴۴]. قلعه‌های کوچک‌تر و کم‌اهمیت‌تری نیز در این منطقه وجود داشت که اهالی آنها به قلعه‌های منطقه کتیبه، وطیح و سلالم گریختند[۴۵].

قلعه قموص در ناحیه کتیبه، اولین قلعه‌ای بود که به دست مسلمانان فتح شد. یهودیان، وارد این قلعه شده بودند، نه مبارزه می‌کردند و نه بیرون می‌آمدند؛ از این‌رو حضرت تصمیم گرفت از منجنیق برای فتح آنجا استفاده کند[۴۶]. زنانی از این قلعه که دژ فرزندان ابی‌الحقیق بود، به اسارت در آمدند که صفیه دختر حیی بن اخطب، همسر کنانة بن ربیع بن ابی‌الحقیق و دو دختر عمویش از جمله آنان بودند. او به همسری رسول خدا (ص) درآمد[۴۷].

آخرین قلعه‌هایی که فتح شد، وطیح و سلالم بودند که پس از ده روز محاصره[۴۸]، چون توان مقاومت در خود ندیدند، تسلیم شدند. آنها از رسول خدا (ص) خواستند که اموالشان را در برابر حفظ جان خود و آزادی زنان و بچه‌هایشان برجا گذارند و از آنجا کوچ کنند. حضرت، خواسته آنها را پذیرفت[۴۹]. در پی تسلیم خیبر، یهودیان فدک نیز به همین ترتیب، خود را تسلیم حضرت رسول خدا (ص) کردند[۵۰].

۱۴۰۰ نفر از مسلمانان، همراه دویست اسب[۵۱]، با شعار "یا منصور أمت"[۵۲] در این غزوه شرکت کرده بودند که پانزده نفر از آنان به شهادت رسیدند[۵۳].[۵۴]

حوادث مهم پیرامون فتح خیبر

بعد از فراغت از کار خیبر، رسول خدا (ص) به سوی وادی‌القری حرکت کرد و بعد از چند روز، فاتحانه به مدینه بازگشت[۵۵]. بعد از فتح خیبر، جعفر بن ابی‌طالب، همراه مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند، به مدینه آمد[۵۶]؛ پیامبر خدا (ص) به استقبال او برخاست و جعفر را در آغوش گرفت، میان ابروانش را بوسید و فرمود: "نمی‌دانم امروز از کدام یک بیشتر خوشحال باشم، فتح خیبر یا آمدن تو؟"[۵۷].

سوء قصد به جان پیامبر خاتم (ص) از دیگر حوادث مهم بعد از فتح خیبر بود. زینب دختر حارث یهودی، گوسفندی زهرآلود برای پیامبر (ص) آورد تا بدین وسیله، ایشان را به شهادت برساند؛ اما حضرت، متوجه قصد پلیدش شد و از خوردن آن، خودداری کرد[۵۸].[۵۹]

منابع

پانویس

  1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۹.
  2. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۱۶۵.
  3. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۸.
  4. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۷؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۲ به بعد.
  5. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴.
  8. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۱۹۸.
  9. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۸.
  10. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۳۳۰.
  11. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰؛ حمیری کلاعی، ابوالربیع، الاکتفاء بما تصنمنه من مغازی رسول الله (ص) و الثلاثه الختفاء ج۱، ص۴۷۷.
  12. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۳۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۹.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۹- ۳۳۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۴۲.
  14. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۳.
  15. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱.
  16. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۱.
  18. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۷.
  19. شراب، ص۱۱۰.
  20. واقدی، ج۲، ص۶۳۴.
  21. یوسفی غروی، ج۳، ص۱۰.
  22. داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۴-۶۵؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۷.
  23. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۴۵.
  24. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۵۲.
  25. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۲.
  26. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴.
  27. «لَأُعْطِيَنَّ الرَّايَةَ رَجُلًا كَرَّارٌ غَيْرُ فَرَّارٍ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُه‏»؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ با اندکی تغییر در: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵.
  28. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲.
  29. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲؛ ابوبکر بیهقی دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۰۵؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۵.
  30. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.
  31. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۵۴.
  32. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳؛ شمس الدین ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۲، ص۴۱۱.
  33. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳.
  34. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.
  35. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۵.
  36. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.
  37. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.
  38. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶.
  39. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۶؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.
  40. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۲۲۴.
  41. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص.
  42. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۷؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه معرفة و احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص.
  43. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۷.
  44. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۸.
  45. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۶۹.
  46. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۰.
  47. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۹.
  48. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۲.
  49. احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۴.
  50. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵.
  51. علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲ به بعد.
  52. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۴۴.
  53. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲.
  54. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۱۶۷-۱۷۱؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۴-۶۵؛ راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۲۳۰.
  55. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۶.
  56. علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.
  57. احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳.
  58. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۸۲-۸۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۲۳؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۵۶.
  59. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، غزوه خیبر، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۱۷۱؛ داداش نژاد، منصور، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی ج۱، ص۶۴-۶۵.