وفاداری در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار')
خط ۱۷: خط ۱۷:
* [[علامه مجلسی]] و به [[نقل]] از [[جاحظ]] - در "کتاب الحیوان" -، [[نقل]] می‌‌نماید که هُدهُد [[وفادار]] و [[محبت]] ورز است؛ بدین‌گونه که چون هُدهُدی مذکّر [[همسر]] خود را گم کند، نه می‌‌خورد و نه می‌‌آشامد و نه ناله خود بر او را قطع می‌‌کند، تا سرانجام آن هدهد ماده به سوی او بازگردد؛ امّا اگر همسرش بازنگشت، هرگز با هدهد ماده دیگری به‌سر نخواهد برد، و تا پایان زندگیش بر او ناله خواهد کرد، و تنها چون مشرف بر [[مرگ]] شود اندکی [[غذا]] خواهد خورد، امّا تا به حالت [[مرگ]] درنیاید، به [[اختیار]] خود غذایی نخواهد خورد<ref>بحار الأنوار، ج۶۱، ص۲۸۸.</ref>.
* [[علامه مجلسی]] و به [[نقل]] از [[جاحظ]] - در "کتاب الحیوان" -، [[نقل]] می‌‌نماید که هُدهُد [[وفادار]] و [[محبت]] ورز است؛ بدین‌گونه که چون هُدهُدی مذکّر [[همسر]] خود را گم کند، نه می‌‌خورد و نه می‌‌آشامد و نه ناله خود بر او را قطع می‌‌کند، تا سرانجام آن هدهد ماده به سوی او بازگردد؛ امّا اگر همسرش بازنگشت، هرگز با هدهد ماده دیگری به‌سر نخواهد برد، و تا پایان زندگیش بر او ناله خواهد کرد، و تنها چون مشرف بر [[مرگ]] شود اندکی [[غذا]] خواهد خورد، امّا تا به حالت [[مرگ]] درنیاید، به [[اختیار]] خود غذایی نخواهد خورد<ref>بحار الأنوار، ج۶۱، ص۲۸۸.</ref>.
* وفای سگ نیز در میان [[مردمان]]، سخت مشهور است. مشهور چنان است که سگ خود را در معرض [[هلاکت]] قرار می‌‌دهد، تا [[صاحب]] خود، [[مال]] و [[خانواده]] او را حفظ نماید، هرچند [[صاحب]] او [[وفاداری]] ننماید و سگی دیگر را نیز به [[خدمت]] گیرد، و یا او را از [[خدمت]] خود براند. از این‌رو، [[گرسنگی]] نزد [[صاحب]] خود را بر سیری نزد دیگران ترجیح می‌‌نهد، و پرداختن به کار خویش نزد صاحبش را بیشتر از استراحت نزد دیگر کسان [[دوست]] می‌‌دارد. این مطلب، در میان روستاییان و چوپانان بارها به اثبات رسیده؛ و آنان حکایاتی بسیار در زمینه [[وفاداری]] این حیوان [[نقل]] کرده‌اند.
* وفای سگ نیز در میان [[مردمان]]، سخت مشهور است. مشهور چنان است که سگ خود را در معرض [[هلاکت]] قرار می‌‌دهد، تا [[صاحب]] خود، [[مال]] و [[خانواده]] او را حفظ نماید، هرچند [[صاحب]] او [[وفاداری]] ننماید و سگی دیگر را نیز به [[خدمت]] گیرد، و یا او را از [[خدمت]] خود براند. از این‌رو، [[گرسنگی]] نزد [[صاحب]] خود را بر سیری نزد دیگران ترجیح می‌‌نهد، و پرداختن به کار خویش نزد صاحبش را بیشتر از استراحت نزد دیگر کسان [[دوست]] می‌‌دارد. این مطلب، در میان روستاییان و چوپانان بارها به اثبات رسیده؛ و آنان حکایاتی بسیار در زمینه [[وفاداری]] این حیوان [[نقل]] کرده‌اند.
* در این صورت، وای بر [[انسان]] که [[خداوند]] او را گرامی داشت، و تمامی نعمت‌های [[آشکار]] و پوشیده خود را در [[اختیار]] او نهاد، امّا او چون به مصیبتی -که خود با دست خویش، برای خود فراهم کرده است- [[مبتلا]] شود، به [[حضرت حق]] [[کافر]] می‌گردد؛ کفری زبانی، عملی، و حتّی [[عقیدتی]]. ازاین‌رو نمی‌باید از سخن [[حضرت حق]] که فرمود: {{متن قرآن|قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ}}<ref>«مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.</ref>، به تعجّب شد، چه وفای [[انسان]] از وفای سگ نیز گه گاه کمتر است!.
* در این صورت، وای بر [[انسان]] که [[خداوند]] او را گرامی داشت، و تمامی نعمت‌های آشکار و پوشیده خود را در [[اختیار]] او نهاد، امّا او چون به مصیبتی -که خود با دست خویش، برای خود فراهم کرده است- [[مبتلا]] شود، به [[حضرت حق]] [[کافر]] می‌گردد؛ کفری زبانی، عملی، و حتّی [[عقیدتی]]. ازاین‌رو نمی‌باید از سخن [[حضرت حق]] که فرمود: {{متن قرآن|قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ}}<ref>«مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.</ref>، به تعجّب شد، چه وفای [[انسان]] از وفای سگ نیز گه گاه کمتر است!.
* بلکه می‌‌توان [[انسان]] را ناسپاس‌تر از تمامی حیوانات دانست؛ و شاید آیاتی همچون [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref>، به همین [[حقیقت]] اشاره داشته باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۱۷.</ref>.
* بلکه می‌‌توان [[انسان]] را ناسپاس‌تر از تمامی حیوانات دانست؛ و شاید آیاتی همچون [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref>، به همین [[حقیقت]] اشاره داشته باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۱۷.</ref>.


خط ۵۶: خط ۵۶:
* بر اساس آنچه از عباراتی همچون: {{متن قرآن|وَاتَّقَى}}<ref>«و پرهیزگاری ورزد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.</ref> و {{متن قرآن|وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ}}<ref>«و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref> دست‌یاب می‌‌شود، مراد از "[[عهد]]" در این [[آیات]]، همان [[توحید]] است، که از پهنه‌ای گسترده برخوردار است. این مطلب به وضوح در آیه‌ای دیگر نیز به توضیح گرفته شده است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۲۴.</ref>.
* بر اساس آنچه از عباراتی همچون: {{متن قرآن|وَاتَّقَى}}<ref>«و پرهیزگاری ورزد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.</ref> و {{متن قرآن|وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ}}<ref>«و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.</ref> دست‌یاب می‌‌شود، مراد از "[[عهد]]" در این [[آیات]]، همان [[توحید]] است، که از پهنه‌ای گسترده برخوردار است. این مطلب به وضوح در آیه‌ای دیگر نیز به توضیح گرفته شده است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۲۴.</ref>.
* جای افسوس فراوان است که بسیاری از [[بندگان]]، نسبت به او - جلّ وعلا! - [[بی‌وفایی]] می‌‌نمایند، و تنها مخلَصانند که به [[عهد]] او با خود پابرجا می‌‌مانند: {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>.
* جای افسوس فراوان است که بسیاری از [[بندگان]]، نسبت به او - جلّ وعلا! - [[بی‌وفایی]] می‌‌نمایند، و تنها مخلَصانند که به [[عهد]] او با خود پابرجا می‌‌مانند: {{متن قرآن|وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ}}<ref>«و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.</ref>.
* پُر واضح است که این نوع از [[وفاداری]]، [[برتر]] و لازم‌تر از دیگر انواع این [[فضیلت]] [[اخلاقی]] است؛ چه اوست که نعمت‌های [[آشکار]] و غیر [[آشکار]] خود را به [[بنده]] بخشیده، او را از [[عقل]]، [[ایمان]]، [[قلب]]، [[شعور]] و دیگر [[نعمت‌ها]] بهره‌مند ساخته است؛ نعمت‌هایی که بر کوچک‌ترین آنها نمی‌توان قیمتی نهاد. آیا [[نعمت]] تنفُّس - که از پی آن، [[نعمت]] حیات پدید می‌‌آید را می‌‌توان ارزش‌گذاری کرد؟؛ {{متن قرآن|اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۲۵.</ref>.
* پُر واضح است که این نوع از [[وفاداری]]، [[برتر]] و لازم‌تر از دیگر انواع این [[فضیلت]] [[اخلاقی]] است؛ چه اوست که نعمت‌های آشکار و غیر آشکار خود را به [[بنده]] بخشیده، او را از [[عقل]]، [[ایمان]]، [[قلب]]، [[شعور]] و دیگر [[نعمت‌ها]] بهره‌مند ساخته است؛ نعمت‌هایی که بر کوچک‌ترین آنها نمی‌توان قیمتی نهاد. آیا [[نعمت]] تنفُّس - که از پی آن، [[نعمت]] حیات پدید می‌‌آید را می‌‌توان ارزش‌گذاری کرد؟؛ {{متن قرآن|اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۲۵.</ref>.
=== [[وفاداری]] نسبت به [[پیامبران]] {{عم}} ===
=== [[وفاداری]] نسبت به [[پیامبران]] {{عم}} ===
* [[نعمت]] [[رسالت]] هرچند بالاترین و [[برترین]] [[نعمت الهی]] است، امّا [[مردمان]] نه [[حقّ]] آن را به‌جای می‌‌آورند، و نه [[حقّ]] [[پیامبران]] {{عم}} را؛ و افسوس که کشتن آنان و دست‌کم استهزائشان، سپاسی بوده است که [[آدمیان]] نسبت به این [[نعمت]] و [[صاحب]] آن روا می‌‌داشته‌اند!: {{متن قرآن|يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.</ref>
* [[نعمت]] [[رسالت]] هرچند بالاترین و [[برترین]] [[نعمت الهی]] است، امّا [[مردمان]] نه [[حقّ]] آن را به‌جای می‌‌آورند، و نه [[حقّ]] [[پیامبران]] {{عم}} را؛ و افسوس که کشتن آنان و دست‌کم استهزائشان، سپاسی بوده است که [[آدمیان]] نسبت به این [[نعمت]] و [[صاحب]] آن روا می‌‌داشته‌اند!: {{متن قرآن|يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.</ref>
خط ۶۲: خط ۶۲:
* و در این میان، [[نعمت]] ارسال خاتم رُسُل بالاترین [[نعمت الهی]] است؛ و عجیب آن که آدمیان چنان به شُکر این [[نعمت]] و وفای نسبت به آن پرداختند، که آن [[حضرت]] {{عم}} خود فرمودند: "هیچ [[پیامبری]] آن‌گونه که من اذیّت شدم، [[آزار]] نشده است" <ref>{{متن حدیث|مَا أُوذِيَ‌ نَبِيٌ‌ مِثْلَ‌ مَا أُوذِيتُ‌}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۲۵-۱۲۶.</ref>.
* و در این میان، [[نعمت]] ارسال خاتم رُسُل بالاترین [[نعمت الهی]] است؛ و عجیب آن که آدمیان چنان به شُکر این [[نعمت]] و وفای نسبت به آن پرداختند، که آن [[حضرت]] {{عم}} خود فرمودند: "هیچ [[پیامبری]] آن‌گونه که من اذیّت شدم، [[آزار]] نشده است" <ref>{{متن حدیث|مَا أُوذِيَ‌ نَبِيٌ‌ مِثْلَ‌ مَا أُوذِيتُ‌}}</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۲۵-۱۲۶.</ref>.
=== [[وفاداری]] نسبت به [[قرآن کریم]] و [[عترت]] [[نبوی]] {{عم}} ===
=== [[وفاداری]] نسبت به [[قرآن کریم]] و [[عترت]] [[نبوی]] {{عم}} ===
* با وجود اهمّیت بی‌همتای [[قرآن‌ کریم]] و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} امّا، باز تنها عدّه‌ای اندک از [[امّت]] نسبت به این دو رکن اساسیِ [[اسلام]] [[وفاداری]] می‌‌نمایند. [[قرآن‌کریم]] نقشه عالم [[تکوین]] و [[تشریع]] است، و [[معجزه]] [[آشکار]] [[الهی]] تا صبح‌گاه رستاخیر: {{متن قرآن|وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا}}<ref>«بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.</ref>؛
* با وجود اهمّیت بی‌همتای [[قرآن‌ کریم]] و [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} امّا، باز تنها عدّه‌ای اندک از [[امّت]] نسبت به این دو رکن اساسیِ [[اسلام]] [[وفاداری]] می‌‌نمایند. [[قرآن‌کریم]] نقشه عالم [[تکوین]] و [[تشریع]] است، و [[معجزه]] آشکار [[الهی]] تا صبح‌گاه رستاخیر: {{متن قرآن|وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا}}<ref>«بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.</ref>؛
* این [[آیه]]، به‌وضوح دلالت بر شمول [[معجزه]] [[قرآن‌کریم]] دارد. اهل [[فصاحت]] و [[بلاغت]] در آن کتاب [[معجزه]] خویش را می‌‌یابند، و [[فیلسوفان]] و [[عارفان]] نیز، آنچه صدها چون صدرالمتألّهین در "اَسفار" آورده‌اند، تنها شُعاعی ضعیف از [[خورشید]] [[نور]] [[قرآن کریم]] است؛ و آنچه همه [[عارفان]] در نگاشته‌های خود آورده‌اند نیز، قطره‌ای از آن اقیانوس؛ و اهل هر [[دانش]] نیز به همین‌گونه به اندازه [[توان]] خود از این [[کتاب الهی]] توشه می‌‌گیرند.
* این [[آیه]]، به‌وضوح دلالت بر شمول [[معجزه]] [[قرآن‌کریم]] دارد. اهل [[فصاحت]] و [[بلاغت]] در آن کتاب [[معجزه]] خویش را می‌‌یابند، و [[فیلسوفان]] و [[عارفان]] نیز، آنچه صدها چون صدرالمتألّهین در "اَسفار" آورده‌اند، تنها شُعاعی ضعیف از [[خورشید]] [[نور]] [[قرآن کریم]] است؛ و آنچه همه [[عارفان]] در نگاشته‌های خود آورده‌اند نیز، قطره‌ای از آن اقیانوس؛ و اهل هر [[دانش]] نیز به همین‌گونه به اندازه [[توان]] خود از این [[کتاب الهی]] توشه می‌‌گیرند.
* با این وجود امّا، آیا کسی به این کتاب [[وفاداری]] نموده؟ و اندکی از [[حقّ]] آن را به جای آورده است؟!.
* با این وجود امّا، آیا کسی به این کتاب [[وفاداری]] نموده؟ و اندکی از [[حقّ]] آن را به جای آورده است؟!.

نسخهٔ ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۲۹

مقدمه

  • وفاداری، ملکه‌ای است که موجب می‌‌شود روح و جان آدمی متوجه نعمت‌هایی شود، که حضرت حق - جلَّ وعلا! - در اختیار او نهاده است؛ زان پس به نعمت‌هایی که هر یک از مخلوقات او در اختیار آدمی نهاده‌اند- خواه کوچک یا بزرگ، خواه آن صاحب نعمت در شمار بزرگان باشد، یا نه-، توجّه نموده آن را فراروی خود قرار دهد؛ از این‌رو، این ملکه انسان را از فراموشیِ نعمت و یا انکار آن باز می‌‌دارد. بدین ترتیب ملکه وفاداری، شکر زبانی، قلبی و جوارحی صاحب نعمت را در پی خواهد داشت؛ و نیز شناخت مرتبه او را به همراه خواهد آورد، گویی "وفادار بودن" از "شکرگذاری" و "شناخت مرتبت" صاحب نعمت، هرگز جدا نخواهد شد[۱].
  • این فضیلت اخلاقی، در میان اهل دل برترین فضائل است؛ و نزد آنان و نیز به نزد حضرت حق، هیچ چیزی محبوب‌تر از آن نیست؛ امّا دریغ که این ملکه گوهری پربها است که بس نایاب است؛ حضرت حق خود به این گوهر گرانقدر در بسیاری از آیات قرآن اشاره کرده، به نایاب بودن آن در میان انسان‌ها تصریح فرموده است. به این چند آیه بنگرید: ﴿وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۲]؛ ﴿فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا[۳]؛ ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ[۴]؛ ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۵]؛ ﴿قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ[۶]؛﴿وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ[۷][۸].
  • این آیات، از نمونه‌های بسیار دیگری نیز برخوردارند؛ ازاین‌رو می‌‌توان مفاد آن را به چند نکته مهم تقسیم نمود:
  • نکته نخست: اندکی آن در میان مردمان؛
  • نکته دوم: ارزش آن نزد خداوند متعال؛
  • نکته سوم: مبغوض بودن سویة مقابل آن - یعنی بی‌وفایی - به‌نزد حضرت حق، تا آنجا که گویا خداوند بر بی‌وفایان غضب کرده فرموده است: ﴿قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ[۹].
  • انسان چون وفاداریِ کسی را ببیند و یا از آن اطّلاع یابد، خواه ناخواه در قلب خود شادمانی و شعفی خاص می‌‌یابد، که به وصف در نمی‌آید؛ گویا وفاداران را نوری ویژه احاطه کرده، که گذشته از آنان، به خود کلمه "وفاء" نیز سرایت نموده، ازاین‌رو است که انسان از شنیدن این کلمه احساس لذّت می‌‌کند، و حتّی از شنیدن حکایات مربوط به حیوانات وفاداری همچون سگ و هُدهُد، شادمان شده نسبت به آن حیوانات محبّتی در دل خود پیدا می‌‌نماید[۱۰].
  • علامه مجلسی و به نقل از جاحظ - در "کتاب الحیوان" -، نقل می‌‌نماید که هُدهُد وفادار و محبت ورز است؛ بدین‌گونه که چون هُدهُدی مذکّر همسر خود را گم کند، نه می‌‌خورد و نه می‌‌آشامد و نه ناله خود بر او را قطع می‌‌کند، تا سرانجام آن هدهد ماده به سوی او بازگردد؛ امّا اگر همسرش بازنگشت، هرگز با هدهد ماده دیگری به‌سر نخواهد برد، و تا پایان زندگیش بر او ناله خواهد کرد، و تنها چون مشرف بر مرگ شود اندکی غذا خواهد خورد، امّا تا به حالت مرگ درنیاید، به اختیار خود غذایی نخواهد خورد[۱۱].
  • وفای سگ نیز در میان مردمان، سخت مشهور است. مشهور چنان است که سگ خود را در معرض هلاکت قرار می‌‌دهد، تا صاحب خود، مال و خانواده او را حفظ نماید، هرچند صاحب او وفاداری ننماید و سگی دیگر را نیز به خدمت گیرد، و یا او را از خدمت خود براند. از این‌رو، گرسنگی نزد صاحب خود را بر سیری نزد دیگران ترجیح می‌‌نهد، و پرداختن به کار خویش نزد صاحبش را بیشتر از استراحت نزد دیگر کسان دوست می‌‌دارد. این مطلب، در میان روستاییان و چوپانان بارها به اثبات رسیده؛ و آنان حکایاتی بسیار در زمینه وفاداری این حیوان نقل کرده‌اند.
  • در این صورت، وای بر انسان که خداوند او را گرامی داشت، و تمامی نعمت‌های آشکار و پوشیده خود را در اختیار او نهاد، امّا او چون به مصیبتی -که خود با دست خویش، برای خود فراهم کرده است- مبتلا شود، به حضرت حق کافر می‌گردد؛ کفری زبانی، عملی، و حتّی عقیدتی. ازاین‌رو نمی‌باید از سخن حضرت حق که فرمود: ﴿قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ[۱۲]، به تعجّب شد، چه وفای انسان از وفای سگ نیز گه گاه کمتر است!.
  • بلکه می‌‌توان انسان را ناسپاس‌تر از تمامی حیوانات دانست؛ و شاید آیاتی همچون آیه شریفه: ﴿إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ[۱۳]، به همین حقیقت اشاره داشته باشد[۱۴].

مراتب فضیلت وفاداری

مرتبه شدید

  • وفاداری کسی همچون پیامبر اکرم (ص) نسبت به حضرت حق، بلکه نسبت به مخلوقات او - هرچند در شمار دشمنان ایشان باشند-، بالاترین مراتب این فضیلت است. قرآن کریم می‌‌فرماید: ﴿طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى[۱۵]. در خبر است که ایشان، آن چنان به عبادت حضرت حق پرداختند، که دو پای مبارکشان ورم کرد[۱۶]؛ آیه پیشین نیز در همین هنگام نازل شد. و چون بر ایشان اعتراض شد که "چرا این‌گونه، به عبادت حق می‌‌پردازند"، فرمودند: "آیا بنده شاکر پروردگار نباشم؟!"[۱۷][۱۸].
  • نیز حضرت حق می‌‌فرماید: ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ[۱۹]؛ ﴿لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۲۰]
  • طُرفه آنکه این صفت، در حضرت حق بسیار شدیدتر از آن در وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) است؛ و تفاوت این صفت در آندو، به اندازه تفاوت میان دو وجود واجب و ممکن است!.
  • اخلاص و ووفاداری امیرمؤمنان علی (ع) نسبت به خداوند متعال، پیامبر اکرم (ص)، مردمان تحت حکومت ایشان، وحتی دشمنانشان نیز سخت مشهور است، و در کتب تواریخ و سیر مذکور؛ تا آنجا که معاویه نیز با تمامی دشمنی‌اش که نسبت به ایشان داشت، وفاداری ایشان را یاد و به آن اقرار می‌کرد!.
  • قرار گرفتن ایشان در بستر پیامبر اکرم (ص) در هنگامه شب هجرت - که چکاچک شمشیرها، قلب‌های بغض‌آلود و خطر بی‌پایان، آن بستر را محاصره کرده بود-، از نشانه‌های همین وفاداری ایشان نسبت به پیامبر اکرم (ص) است[۲۱].
  • و نزول این آیه مبارک، که ارزش عمل ایشان را به نمایش درآورد: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ [۲۲]. امام باقر (ع) در این رابطه می‌فرمایند: "این آیه به هنگامی که کفار قریش در طلب پیامبر اکرم (ص) بودند و علی بن ابی طالب (ع) برجایگاه خواب پیامبر خُفت، درباره ایشان نازل شد"[۲۳].
  • هرچند این عمل ایشان در مقابل وفاداری آن وجود مبارک نسبت به پیامبر اکرم (ص) اندکی از بسیار و نَمی از بحار است، با این حال این آیه نشان می‌دهد که وفاداری علی بن ابی طالب (ع)، به گونه‌ای است که جان خود را در کف اخلاص نهاده تقدیم پیامبر اکرم (ص) می‌کند[۲۴].
  • وفاداری ابراهیم خلیل (ع) نیز در قرآن کریم یاد شده است. او به واسطه همین وفاداری است که پس از آنکه در امتحانات بسیار و دشوار به موفقیّت رسید، به مرتبه امامت نائل آمد؛ خداوند متعال نیز او را وفادار / وفاکار خواند، و به رتبه او در این صفت برجسته اشاره فرمود: ﴿وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى[۲۵]. لفظ به‌کار رفته در این آیه شریفه، از نظر قواعد صرف زبان عربی، نشان از رسوخ او در این ملکه دارد[۲۶].
  • کوتاه سخن آن که اخلاص پیامبران (ع) -و به‌ویژه خاتم آنان-، و نیز اخلاص اوصیاء - و به‌ویژه معصومانشان - در این فضیلت، برترین مراتب وفا است، که هیچ‌کس نمی‌تواند به آن دست یابد و یا به مرزهای آن نزدیک شود. به این آیه شریفه بنگرید: ﴿وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ * وَمَا كَانَ قَوْلَهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَإِسْرَافَنَا فِي أَمْرِنَا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ[۲۷][۲۸].

مرتبه متوسّط

مرتبه ضعیف

انواع اصلی وفاء

  • بر اساس آن‌ چه گذشت، در می‌‌یابیم که وفاداری را می‌‌توان به سه نوع اصلی تقسیم نمود.
  1. وفاء اَخصّ خواص؛
  2. وفاء خواص؛
  3. وفاء عوام.
  • هرکس در پی آن است که با سلوک منازل انسانیّت، به اخلاق الهی زینت یافته به بالاترین مدارج سلوک نائل شود، به ناگزیر باید از وفاء عوام بیاغازد، و چنان در آن پایمردی کند که ریشه این فضیلت در جان او ملکه گردد؛ آن گاه به مراتب بعدی دست یازد، تا سرانجام به مراتب بالای وفاداری -که در شمار اخلاق الهی است-، دست یابد[۳۴].

تقسیمی دیگر برای وفاداری

  • وفاداری را به اعتبار آنچه بدان تعلّق می‌گیرد نیز، به چند نوع می‌‌توان تقسیم نمود:

وفاء نسبت به حضرت حق

  • این نوع از وفاء، به سختی مورد تأکید قرآن کریم واقع شده است. در این زمینه تنها به این سه آیه توجّه کنید:
  • ﴿بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَاتَّقَى فَإِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۳۵]؛
  • ﴿وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۶]؛
  • ﴿وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ[۳۷]
  • بر اساس آنچه از عباراتی همچون: ﴿وَاتَّقَى[۳۸] و ﴿وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ[۳۹] دست‌یاب می‌‌شود، مراد از "عهد" در این آیات، همان توحید است، که از پهنه‌ای گسترده برخوردار است. این مطلب به وضوح در آیه‌ای دیگر نیز به توضیح گرفته شده است: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۴۰][۴۱].
  • جای افسوس فراوان است که بسیاری از بندگان، نسبت به او - جلّ وعلا! - بی‌وفایی می‌‌نمایند، و تنها مخلَصانند که به عهد او با خود پابرجا می‌‌مانند: ﴿وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ[۴۲].
  • پُر واضح است که این نوع از وفاداری، برتر و لازم‌تر از دیگر انواع این فضیلت اخلاقی است؛ چه اوست که نعمت‌های آشکار و غیر آشکار خود را به بنده بخشیده، او را از عقل، ایمان، قلب، شعور و دیگر نعمت‌ها بهره‌مند ساخته است؛ نعمت‌هایی که بر کوچک‌ترین آنها نمی‌توان قیمتی نهاد. آیا نعمت تنفُّس - که از پی آن، نعمت حیات پدید می‌‌آید را می‌‌توان ارزش‌گذاری کرد؟؛ ﴿اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ[۴۳][۴۴].

وفاداری نسبت به پیامبران (ع)

  • نعمت رسالت هرچند بالاترین و برترین نعمت الهی است، امّا مردمان نه حقّ آن را به‌جای می‌‌آورند، و نه حقّ پیامبران (ع) را؛ و افسوس که کشتن آنان و دست‌کم استهزائشان، سپاسی بوده است که آدمیان نسبت به این نعمت و صاحب آن روا می‌‌داشته‌اند!: ﴿يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۴۵]
  • این در حالی است که پیامبران برای سعادت دو جهانیِ انسان‌ها برانگیخته شدند؛ و بالاتر از آن، وظیفه اصلی آنان، تهذیب نفوس بوده، تا زندگی این جهان و زآن پس آن جهان مردم، همچون عسل شیرین و گوارا گردد: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ[۴۶]
  • و در این میان، نعمت ارسال خاتم رُسُل بالاترین نعمت الهی است؛ و عجیب آن که آدمیان چنان به شُکر این نعمت و وفای نسبت به آن پرداختند، که آن حضرت (ع) خود فرمودند: "هیچ پیامبری آن‌گونه که من اذیّت شدم، آزار نشده است" [۴۷][۴۸].

وفاداری نسبت به قرآن کریم و عترت نبوی (ع)

  • با وجود اهمّیت بی‌همتای قرآن‌ کریم و اهل بیت پیامبر (ص) امّا، باز تنها عدّه‌ای اندک از امّت نسبت به این دو رکن اساسیِ اسلام وفاداری می‌‌نمایند. قرآن‌کریم نقشه عالم تکوین و تشریع است، و معجزه آشکار الهی تا صبح‌گاه رستاخیر: ﴿وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۴۹] و ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا[۵۰]؛
  • این آیه، به‌وضوح دلالت بر شمول معجزه قرآن‌کریم دارد. اهل فصاحت و بلاغت در آن کتاب معجزه خویش را می‌‌یابند، و فیلسوفان و عارفان نیز، آنچه صدها چون صدرالمتألّهین در "اَسفار" آورده‌اند، تنها شُعاعی ضعیف از خورشید نور قرآن کریم است؛ و آنچه همه عارفان در نگاشته‌های خود آورده‌اند نیز، قطره‌ای از آن اقیانوس؛ و اهل هر دانش نیز به همین‌گونه به اندازه توان خود از این کتاب الهی توشه می‌‌گیرند.
  • با این وجود امّا، آیا کسی به این کتاب وفاداری نموده؟ و اندکی از حقّ آن را به جای آورده است؟!.
  • سخن در وفای نسبت به اهل بیت (ع) به بسیار است؛ ما پیش از این به اندکی از آن اشاره کردیم، و ازاین‌رو در اینجا به تکرار آن نمی‌پردازیم؛ هرچند با صدها جلد کتاب نیز نمی‌توان به بیان اندکی از بسیارِ حقّ آنان پرداخت[۵۱].

وفاء انسان نسبت به خانواده‌اش

وفاء نسبت به عموم مردم

منابع

پانویس

  1. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۱۵.
  2. «و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  3. «و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۹. و نیز سوره فرقان، آیه ۵۰.
  4. «بی‌گمان انسان ناسپاسی آشکار است» سوره زخرف، آیه ۱۵.
  5. «بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  6. «مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.
  7. «و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند» سوره انعام، آیه ۹۱.
  8. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۱۵-۱۱۶.
  9. «مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۱۶.
  11. بحار الأنوار، ج۶۱، ص۲۸۸.
  12. «مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.
  13. «بی‌گمان انسان ستمکاره‌ای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.
  14. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۱۷.
  15. «طا، ها * ما قرآن را بر تو فرو نفرستاده‌ایم که به رنج افتی» سوره طه، آیه ۲.
  16. تفسیر صافی، ج۲، ص۳۴.
  17. «أَ فَلَا أَكُونُ‌ عَبْداً شَكُوراً»؛ اصول کافی، ج۲، ص۹۵.
  18. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۱۸.
  19. «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمی‌آورند به هلاکت افکنی» سوره شعراء، آیه ۳.
  20. «بی‌گمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
  21. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۱۹.
  22. و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان می‌گذرد و خداوند به بندگان مهربان است؛ سوره بقره، آیه:۲۰۷.
  23. «فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) حِينَ بَذَلَ نَفْسَهُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ ص لَيْلَةَ اضْطَجَعَ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) لَمَّا طَلَبَتْهُ كُفَّارُ قُرَيْش‏»؛ تفسیر برهان، ج۱، ص۲۰۶.
  24. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۱۹.
  25. «و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.
  26. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۰.
  27. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد * و گفتارشان جز این نبود که (می) گفتند: پروردگارا! از گناهان ما و گزافکاری‌ها که در کار خویش کرده‌ایم در گذر و گام‌های ما را استوار دار و ما را بر گروه کافران پیروز گردان» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶-۱۴۷.
  28. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۰.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۰.
  30. «مرگ بر آدمی! چه ناسپاس است!» سوره عبس، آیه ۱۷.
  31. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۲.
  32. «مَنْ‌ لَمْ‌ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ‌ مِنَ‌ الْمَخْلُوقِينَ‌ لَمْ‌ يَشْكُرِ اللَّهَ‌ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۴۲.
  33. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۳.
  34. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۳.
  35. «چرا، (بازخواست خواهند شد ولی) آن کس که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری ورزد (بداند) بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.
  36. «از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.
  37. «و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.
  38. «و پرهیزگاری ورزد» سوره آل عمران، آیه ۷۶.
  39. «و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.
  40. «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
  41. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۴.
  42. «و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.
  43. «ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
  44. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۵.
  45. «دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.
  46. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است‌» سوره حدید، آیه ۲۵.
  47. «مَا أُوذِيَ‌ نَبِيٌ‌ مِثْلَ‌ مَا أُوذِيتُ‌»
  48. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۵-۱۲۶.
  49. «و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
  50. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
  51. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۲۶-۱۲۷.
  52. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۳۳.
  53. «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِلدَّابَّةِ عَلَى‌ صَاحِبِهَا خِصَالٌ‌ يَبْدَأُ بِعَلْفِهَا إِذَا نَزَلَ وَ يَعْرِضُ عَلَيْهَا الْمَاءَ إِذَا مَرَّ بِهِ وَ لَا يَضْرِبُ وَجْهَهَا فَإِنَّهَا تُسَبِّحُ بِحَمْدِ رَبِّهَا وَ لَا يَقِفُ عَلَى ظَهْرِهَا إِلَّا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لَا يُحَمِّلُهَا فَوْقَ طَاقَتِهَا وَ لَا يُكَلِّفُهَا مِنَ الْمَشْيِ إِلَّا مَا تُطِيقُ»؛ وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۵۰.
  54. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۳۴.
  55. «بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند * چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است * و چون خیری بدو رسد بازدارنده است * جز نمازگزاران..». سوره معارج، آیه ۱۹-۲۲.
  56. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۱۳۵.