شهادت امام حسین: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'الإرشاد' به 'الارشاد') |
جز (جایگزینی متن - '-،' به '-') |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== [[امام]] {{ع}}، لباسی را میطلبد که کسی بدان، رغبت نکند == | == [[امام]] {{ع}}، لباسی را میطلبد که کسی بدان، رغبت نکند == | ||
در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] آمده است: [[امام حسین]] {{ع}} فرمود: «برایم لباسی بیاورید که کسی به آن، رغبت نکند تا زیرِ [[لباس]] هایم بپوشم و مرا برهنه نکنند». برای امام {{ع}}، شلوارکی آوردند. امام {{ع}} نپذیرفت و فرمود: «این، لباس [[خواری]] است». سپس، خود امام {{ع}} لباس کهنهای را برداشت و آن را پاره کرد و زیر لباسش پوشید؛ امّا هنگامی که [[شهید]] شد، آن را نیز بردند و امام {{ع}} را برهنه، رها کردند. آن گاه امام {{ع}}، شلوارهایی پنبهای را - که بافتِ [[یمن]] بود- | در کتاب [[الملهوف (کتاب)|الملهوف]] آمده است: [[امام حسین]] {{ع}} فرمود: «برایم لباسی بیاورید که کسی به آن، رغبت نکند تا زیرِ [[لباس]] هایم بپوشم و مرا برهنه نکنند». برای امام {{ع}}، شلوارکی آوردند. امام {{ع}} نپذیرفت و فرمود: «این، لباس [[خواری]] است». سپس، خود امام {{ع}} لباس کهنهای را برداشت و آن را پاره کرد و زیر لباسش پوشید؛ امّا هنگامی که [[شهید]] شد، آن را نیز بردند و امام {{ع}} را برهنه، رها کردند. آن گاه امام {{ع}}، شلوارهایی پنبهای را - که بافتِ [[یمن]] بود- خواست و آن را پاره کرد و پوشید و از آن رو پاره کرد تا آن را نبرَند؛ امّا هنگامی که کشته شد، [[بحر بن کعب]] - که [[خداوند]]، لعنتش کند- آن را هم بُرد و [[حسین]] {{ع}} را برهنه، رها کرد. دستان بحر، پس از این کار، در تابستان، مانند چوبِ خشک میشد و در زمستان، از آنها چرک و [[خون]]، تراوش میکرد تا آنکه [[خدای متعال]]، او را هلاک کرد<ref>{{متن حدیث|قَالَ الْحُسَيْنُ {{ع}} اِيتُونِي بِثَوْبٍ لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِيَابِي لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِيَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاكَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ الذِّلَّةُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِيَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ {{ع}} جَرَّدُوهُ مِنْهُ {{ع}} ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَيْنُ {{ع}} بِسَرَاوِيلَ مِنْ حِبَرَةٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا يُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ {{ع}} سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَكَ الْحُسَيْنَ {{ع}} مُجَرَّداً فَكَانَتْ يَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِكَ تَيْبَسَانِ فِي الصَّيْفِ كَأَنَّهُمَا عُودَانِ يَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِي الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَيْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَكَهُ اللَّهُ تَعَالَى}} (الملهوف، ص۱۷۴؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۹۹.</ref> | ||
== خداحافظی امام {{ع}} با [[زنان]] == | == خداحافظی امام {{ع}} با [[زنان]] == | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
== وصیّتهای [[امام]] {{ع}} == | == وصیّتهای [[امام]] {{ع}} == | ||
از کتاب [[إثبات الوصیة (کتاب)|إثبات الوصیة]] نقل شده: [[حسین]] {{ع}}، سپس [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} را - که [[بیمار]] بود- | از کتاب [[إثبات الوصیة (کتاب)|إثبات الوصیة]] نقل شده: [[حسین]] {{ع}}، سپس [[علی بن الحسین]] ([[زین العابدین]]){{ع}} را - که [[بیمار]] بود- فرا خواند و [[اسم اعظم]] و [[میراثهای پیامبران]] را به او [[وصیّت]] کرد و او را [[آگاه]] کرد که [[علوم]] و نوشتهها و قرآنها و [[سلاح]] را به اُمّ سَلَمه - که [[خدا]] از وی [[خشنود]] باد- سپرده و به وی [[فرمان]] داده است که همه آنها را به او (زین العابدین {{ع}}) بدهد<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ أَحْضَرَ عَلِيَّ بْنَ الحُسَيْنِ {{ع}}، وَ كَانَ عَلِيلاً، فَأَوْصَى إِلَيْهِ بِالْاِسْمِ الأَعْظَمِ وَ مَوَارِيثِ الأَنْبِيَاءِ {{عم}}، وَعَرَّفَهُ أنَّهُ قَدْ دَفَعَ العُلُومَ وَالصُّحُفَ وَالمَصَاحِفَ وَالسِّلاحَ إلى اُمِّ سَلَمَةَ، وَ أمَرَهَا أَنْ تَدْفَعَ جَمِيعَ ذَلِكَ إلَيْهِ}} (إثبات الوصیّة، ص۱۷۷).</ref>. | ||
[[ابو حمزه ثمالی]] از [[امام باقر]] {{ع}} اینگونه نقل میکند: چون هنگام [[وفات]] [پدرم] علی بن الحسین {{ع}} فرا رسید، مرا به سینهاش چسباند و سپس فرمود: «ای فرزند عزیزم! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیّت کرد، وصیّت میکنم، و نیز به آنچه پدرش به وی وصیّت کرده است». سپس فرمود: «ای پسر عزیزم! مبادا بر کسی [[ستم]] کنی که در برابر تو، هیچ [[یاوری]] جز خدا ندارد!»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ {{ع}} الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي {{ع}} حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ}} (الکافی، ج۲، ص۳۳۱، ح۵؛ الخصال، ص۱۶، ح۵۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۰۰.</ref> | [[ابو حمزه ثمالی]] از [[امام باقر]] {{ع}} اینگونه نقل میکند: چون هنگام [[وفات]] [پدرم] علی بن الحسین {{ع}} فرا رسید، مرا به سینهاش چسباند و سپس فرمود: «ای فرزند عزیزم! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیّت کرد، وصیّت میکنم، و نیز به آنچه پدرش به وی وصیّت کرده است». سپس فرمود: «ای پسر عزیزم! مبادا بر کسی [[ستم]] کنی که در برابر تو، هیچ [[یاوری]] جز خدا ندارد!»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ {{ع}} الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي {{ع}} حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ}} (الکافی، ج۲، ص۳۳۱، ح۵؛ الخصال، ص۱۶، ح۵۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۰۰.</ref> | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
== اصابت تیری به پیشانی [[امام]] {{ع}} == | == اصابت تیری به پیشانی [[امام]] {{ع}} == | ||
در کتاب [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]] نقل است: هرگاه حسین {{ع}}، به [[تنهایی]] به سوی فراتْ [[یورش]] میبُرد، به او [[حمله]] میکردند تا او را از [رسیدن به]آب، باز بدارند. آن گاه، مردی از آنان - که کنیهاش [[ابو حتوف جعفی]] بود- | در کتاب [[الفتوح (کتاب)|الفتوح]] نقل است: هرگاه حسین {{ع}}، به [[تنهایی]] به سوی فراتْ [[یورش]] میبُرد، به او [[حمله]] میکردند تا او را از [رسیدن به]آب، باز بدارند. آن گاه، مردی از آنان - که کنیهاش [[ابو حتوف جعفی]] بود- تیری انداخت و بر پیشانی حسین {{ع}} نشست. حسین {{ع}}، تیر را کَنْد و آن را انداخت. [[خون]] بر صورت و محاسنش، سرازیر شد. سپس حسین {{ع}} گفت: «خدایا! تو میبینی که من از دست این [[بندگان]] نافرمان و طغیانگرت، در چه حالی هستم. خدایا! یکیکِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاکشان ساز و هیچ یک از آنان را بر روی [[زمین]]، باقی مگذار و هرگز، آنان را میامرز!»<ref>{{متن حدیث|كُلَّمَا حَمَلَ [الحُسَيْنُ {{ع}}] بِنَفْسِهِ عَلَى الفُراتِ حَمَلُوا عَلَيْهِ حَتَّى أَحَالُوهُ عَنِ المَاءِ. ثُمَّ رَمَى رَجُلٌ مِنْهُم بِسَهْمٍ - يُكَنِّى أبَا الحُتُوفِ الجُعْفِيَّ - فَوَقَعَ السَّهْمُ فِي جَبْهَتِهِ، فَنَزَعَ الحُسَيْنُ {{ع}} السَّهْمَ فَرَمى بِهِ، فَسَالَتِ الدِّمَاءُ عَلَى وَجْهِهِ وَلِحْيَتِهِ. فَقَالَ الحُسَيْنُ {{ع}}: اللّهُمَّ إنَّكَ تَرَى مَا أَنَا فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ هَؤُلاءِ العُصَاةِ الطُّغَاةِ، اللّهُمَّ فَأَحْصِهِمْ عَدَداً، وَاقْتُلهُمْ بَدَدا، وَ لَا تَذَرْ عَلَى وَجْهِ الأَرْضِ مِنْهُم أَحَداً، وَ لَا تَغْفِرْ لَهُمْ أبَداً}} (الفتوح، ج۵، ص۱۱۷).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۰۴.</ref> | ||
== اصابت تیری به سینه امام {{ع}} == | == اصابت تیری به سینه امام {{ع}} == | ||
از [[خوارزمی]] نقل است: حسین {{ع}} که بر اثر [[نبرد]]، کم توان شده بود، ایستاد و به استراحت پرداخت. همان هنگام که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانیاش خورد. خون از پیشانی اش، سرازیر شد. پارچهای را گرفت تا خون از پیشانیاش [[پاک]] کند که تیری با پیکانِ سه شاخه آهنین و [[مسموم]] آمد و در قلبش نشست<ref>در صورت درستی این بخش از گزارش، مقصود، اصابت تیر به ناحیه قلب است، نه خودِ قلب، چنان که در گزارش المناقب، محلّ اصابت، سینه امام {{ع}} ذکر شده است. بدیهی است که اگر قلب ایشان مورد اصابت قرار میگرفت، فرصتی برای اقدامات بعدی - که در گزارش آمده- | از [[خوارزمی]] نقل است: حسین {{ع}} که بر اثر [[نبرد]]، کم توان شده بود، ایستاد و به استراحت پرداخت. همان هنگام که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانیاش خورد. خون از پیشانی اش، سرازیر شد. پارچهای را گرفت تا خون از پیشانیاش [[پاک]] کند که تیری با پیکانِ سه شاخه آهنین و [[مسموم]] آمد و در قلبش نشست<ref>در صورت درستی این بخش از گزارش، مقصود، اصابت تیر به ناحیه قلب است، نه خودِ قلب، چنان که در گزارش المناقب، محلّ اصابت، سینه امام {{ع}} ذکر شده است. بدیهی است که اگر قلب ایشان مورد اصابت قرار میگرفت، فرصتی برای اقدامات بعدی - که در گزارش آمده- وجود نداشت.</ref>. [[حسین]] {{ع}} گفت: «به [[نام خدا]] و [[یاری خدا]]، و بر [[دین]] [[پیامبر خدا]]!». آن گاه، سرش را به سوی [[آسمان]]، بالا بُرد و گفت: «خدای من! تو میدانی که آنان، مردی را میکُشند که جز او، فرزند [[پیامبری]] بر روی [[زمین]] نیست». سپس، تیر را گرفت و آن را از پشت خود، بیرون کشید. [[خون]]، مانند ناودان، از آن سرازیر شد. حسین {{ع}}، دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد، آن را به آسمان پاشید. قطرهای از آن، بازنگشت... دوباره، دستش را بر زخم نهاد و چون [از خون] پُر شد، به سر و محاسنش کشید و فرمود: «به [[خدا]] [[سوگند]]، اینگونه خواهم بود تا جدّم [[محمّد]] {{صل}} را با [[خضاب]] خون، [[دیدار]] کنم و بگویم: «ای پیامبر خدا! فلانی و فلانی، مرا کُشتند»<ref>{{متن حدیث|فَوَقَفَ[الحُسَيْنُ {{ع}}] يَسْتَرِيحُ وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَيْنَمَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَسَالَتِ الدِّمَاءُ مِنْ جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِيَمْسَحَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مُحَدَّدٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى فِی قَلْبِهِ-فَقَالَ الحُسَیْنُ {{ع}} بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِي أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِيٍّ غَيْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ وَ أَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ كَأَنَّهُ کَالمِيزَابِ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرْحِ، فَلَمَّا امْتَلَأَتْ دَمَا رَمَى بِهَا إلَى السَّمَاءِ فَمَا رَجَعَ مِنْ ذَلِكَ قَطْرَةٌ... ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرْحِ ثَانِياً، فَلَمَّا امْتَلَأَتْ لَطَخَ بِهَا رَأسَهُ وَ لِحْيَتَهُ، وَ قَالَ: هَكَذا وَاللّهِ أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي مُحَمَّداً وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي، وَ أَقُولُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، قَتَلَنِي فُلانٌ وَ فُلانٌ}} (مقتل الحسین {{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۳۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۰۵.</ref> | ||
== اصابت تیری به گلوی [[امام]] {{ع}} == | == اصابت تیری به گلوی [[امام]] {{ع}} == | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
از [[ابو مخنف]] نثل است: سپس [[شمر بن ذی الجوشن]]، با تنی چند (حدود ده تن از پیادگان [[سپاه کوفه]])، پیشروی کردند و به سوی خیمهای که اثاث و [[خانواده]] [[حسین]] {{ع}} در آن بود، رفتند و میان او و خیمههایش، مانع شدند. حسین {{ع}} فرمود: «وای بر شما! اگر [[دین]] ندارید و از [[روز]] [[معاد]] نمیهراسید، دستکم در دنیایتان، [[آزاده]] و بزرگْمَنش باشید. [[خیمه]] و خانوادهام را از دستبُردِ اراذل و اُوباشتان، دور بدارید». [[شمر ابن ذی الجوشن]] گفت: این [[حق]] برای تو هست، ای پسر [[فاطمه]]!<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ، أقبَلَ فِي نَفَرٍ، نَحْوٍ مِنْ عَشَرَةٍ مِنْ رَجّالَةِ أهْلِ الكُوفَةِ، قِبَلَ مَنْزِلِ الحُسَيْنِ {{ع}} الَّذي فِيهِ ثَقَلُهُ وَ عِيَالُهُ، فَمَشى نَحْوَهُ، فَحَالُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَحْلِهِ. فَقَالَ الحُسَيْنُ {{ع}}: وَيْلَكُم! إنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ، وَكُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ يَوْمَ المَعَادِ، فَكُونُوا فِي أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَحْرَارَاً ذَوِي أَحْسَابٍ، امْنَعُوا رَحْلِي وَ أَهْلِي مِنْ طُغَامِكُمْ وَجُهّالِكُمْ. فَقَالَ ابْنُ ذِي الجَوْشَنِ: ذَلِكَ لَكَ يَابْنَ فَاطِمَةَ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۰۷).</ref> | از [[ابو مخنف]] نثل است: سپس [[شمر بن ذی الجوشن]]، با تنی چند (حدود ده تن از پیادگان [[سپاه کوفه]])، پیشروی کردند و به سوی خیمهای که اثاث و [[خانواده]] [[حسین]] {{ع}} در آن بود، رفتند و میان او و خیمههایش، مانع شدند. حسین {{ع}} فرمود: «وای بر شما! اگر [[دین]] ندارید و از [[روز]] [[معاد]] نمیهراسید، دستکم در دنیایتان، [[آزاده]] و بزرگْمَنش باشید. [[خیمه]] و خانوادهام را از دستبُردِ اراذل و اُوباشتان، دور بدارید». [[شمر ابن ذی الجوشن]] گفت: این [[حق]] برای تو هست، ای پسر [[فاطمه]]!<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ، أقبَلَ فِي نَفَرٍ، نَحْوٍ مِنْ عَشَرَةٍ مِنْ رَجّالَةِ أهْلِ الكُوفَةِ، قِبَلَ مَنْزِلِ الحُسَيْنِ {{ع}} الَّذي فِيهِ ثَقَلُهُ وَ عِيَالُهُ، فَمَشى نَحْوَهُ، فَحَالُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَحْلِهِ. فَقَالَ الحُسَيْنُ {{ع}}: وَيْلَكُم! إنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ، وَكُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ يَوْمَ المَعَادِ، فَكُونُوا فِي أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَحْرَارَاً ذَوِي أَحْسَابٍ، امْنَعُوا رَحْلِي وَ أَهْلِي مِنْ طُغَامِكُمْ وَجُهّالِكُمْ. فَقَالَ ابْنُ ذِي الجَوْشَنِ: ذَلِكَ لَكَ يَابْنَ فَاطِمَةَ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۰۷).</ref> | ||
در کتاب [[الفصول المهمة (کتاب)|الفصول المهمة]] آمده است که: [[شمر بن ذی الجوشن]] - که [[خدا]]، لعنتش کند- | در کتاب [[الفصول المهمة (کتاب)|الفصول المهمة]] آمده است که: [[شمر بن ذی الجوشن]] - که [[خدا]]، لعنتش کند- میان حسین {{ع}} و خانوادهاش، مانع شد و با گروهی از قهرمانان و دلاوران [[لشکر]]، مانع از بازگشت او به سوی خانوادهاش شد. حسین {{ع}} را در میان گرفتند و سپس، عدّهای از آنان، به سوی خانواده و [[کودکان]] حسین {{ع}}، [[هجوم]] آوردند تا اموالشان را به تاراج ببرند. حسین {{ع}} بانگ زد: «وای بر شما، ای [[پیروان]] [[شیطان]]! نابخردانِ خود را از دستدرازی به [[زنان]] و کودکان، باز دارید که آنان با شما نجنگیدهاند». [[شمر]] - که خدا، لعنتش کند- بانگ زد: از آنان، دست بکِشید و تنها خودِ او را قصد کنید<ref>{{متن حدیث|حَالَ الشِّمْرُ بْنُ ذِي الجَوْشَنِ - لَعَنَهُ اللّهُ - بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الحَرْيمِ وَالمَرْجِعِ إلَيْهِمْ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَبْطالِهِمْ وَ شُجْعَانِهِمْ، وَ أَحْدَقُوا بِهِ، ثُمَّ جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ تَبَادَرُوا إلَى الحَرِيمِ وَالأَطْفَالِ يُرِيدُونَ سَلَبَهُمْ. فَصَاحَ الحُسَيْنُ {{ع}}: وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ الشَّيْطَانِ، كُفُّوا سُفهَاءَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِلنِّسَاءِ وَالأَطْفَالِ، فَإِنَّهُم لَمْ يُقَاتِلُوا. فَقَالَ الشِّمْرُ لَعَنَهُ اللّهُ: كُفُّوا عَنْهُم وَاقْصِدُوا الرَّجُلَ بِنَفْسِهِ}} (الفصول المهمّة، ص۱۹۰).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۰۸.</ref> | ||
== احوال [[امام]] {{ع}} در لحظههای پایانی [[زندگی]] == | == احوال [[امام]] {{ع}} در لحظههای پایانی [[زندگی]] == | ||
[[عبداللّه بن منصور]]، از [[امام صادق]] اینچنین نقل میکند: سپس [[حسین]] {{ع}} با گونه چپش به [[زمین]] افتاد و [[دشمن خدا]]، [[سنان بن انس ایادی]] و [[شمر بن ذی الجوشن عامری]] - که [[خدا]]، لعنتشان کند- | [[عبداللّه بن منصور]]، از [[امام صادق]] اینچنین نقل میکند: سپس [[حسین]] {{ع}} با گونه چپش به [[زمین]] افتاد و [[دشمن خدا]]، [[سنان بن انس ایادی]] و [[شمر بن ذی الجوشن عامری]] - که [[خدا]]، لعنتشان کند- با مردانی از [[شامیان]]، پیش آمدند تا بر بالای سرِ حسین {{ع}} ایستادند. آنان به یکدیگر گفتند: [[منتظر]] چه هستید؟ او را راحت کنید! سِنان بن اَنَس اِیادی - که خدا، لعنتش کند- فرود آمد و [[محاسن]] [[امام]] {{ع}} را گرفت و با [[شمشیر]]، به گلوی او میزد و میگفت: به خدا [[سوگند]]، سرت را جدا میکنم، با آنکه میدانم که تو، [[فرزند پیامبر]] خدایی و [[بهترین]] [[پدر]] و [[مادر]] را داری!<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ خَرَّ [الحُسَيْنُ {{ع}}] عَلَى خَدِّهِ الْأَيْسَرِ صَرِيعاً وَ أَقْبَلَ عَدُوُّ اللَّهِ سِنَانٌ الْإِيَادِيُّ وَ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ الْعَامِرِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي رِجَالٍ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ حَتَّى وَقَفُوا عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ {{ع}} فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَنْتَظِرُونَ أَرِيحُوا الرَّجُلَ فَنَزَلَ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ الْإِيَادِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ بِلِحْيَةِ الْحُسَيْنِ {{ع}} وَ جَعَلَ يَضْرِبُ بِالسَّيْفِ فِي حَلْقِهِ وَ هُوَ يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَجْتَزُّ رَأْسَكَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ خَيْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً}} (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۲).</ref> | ||
در کتاب [[الارشاد (کتاب)|الارشاد]] نقل است: شمر بن ذی الجوشن، سواران و پیادگانش را ندا داد و گفت: وای بر شما! مادرانتان، به عزایتان بنشینند! چه چیزی را از او، [[انتظار]] میکشید؟ سپس، از هر سو به امام {{ع}}، [[حمله]] شد. [[زرعة بن شریک]]، ضربهای بر [[کف دست]] چپ امام {{ع}} زد و آن را قطع کرد. فردی دیگر از آنان، ضربهای بر گردن امام {{ع}} زد که با صورت، [از اسب] بر زمین افتاد. سِنان بن اَنَس هم با نیزه او را زد و به خاکش افکند و [[خولی بن یزید اصبحی]] - که خدا، لعنتش کند- | در کتاب [[الارشاد (کتاب)|الارشاد]] نقل است: شمر بن ذی الجوشن، سواران و پیادگانش را ندا داد و گفت: وای بر شما! مادرانتان، به عزایتان بنشینند! چه چیزی را از او، [[انتظار]] میکشید؟ سپس، از هر سو به امام {{ع}}، [[حمله]] شد. [[زرعة بن شریک]]، ضربهای بر [[کف دست]] چپ امام {{ع}} زد و آن را قطع کرد. فردی دیگر از آنان، ضربهای بر گردن امام {{ع}} زد که با صورت، [از اسب] بر زمین افتاد. سِنان بن اَنَس هم با نیزه او را زد و به خاکش افکند و [[خولی بن یزید اصبحی]] - که خدا، لعنتش کند- بیدرنگ، پیاده شد تا سرش را قطع کند؛ امّا ترسید و لرزید [و نتوانست]، [[شمر]] به او گفت: [[خدا]]، بازوانت را بشکند! چرا میلرزی؟ سپس خودِ [[شمر]] پیاده شد و سرِ [[امام]] {{ع}} را بُرید و آن را به [[خولی بن یزید]] داد و گفت: آن را برای [[امیر]] [[عمر بن سعد]] ببر<ref>{{متن حدیث|نَادَى شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ الْفُرْسَانَ وَ الرَّجَّالَةَ فَقَالَ وَيْحَكُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ ثَكِلَتْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ فَحُمِلَ عَلَيْهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِيكٍ عَلَى كَفِّهِ الْيُسْرَى فَقَطَعَهَا وَ ضَرَبَهُ آخَرُ مِنْهُمْ عَلَى عَاتِقِهِ فَكَبَا مِنْهَا لِوَجْهِهِ وَ طَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ بِالرُّمْحِ فَصَرَعَهُ وَ بَدَرَ إِلَيْهِ خَوَلِيُّ بْنُ يَزِيدَ الْأَصْبَحِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَنَزَلَ لِيَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَقَالَ لَهُ شِمْرٌ فَتَّ اللَّهُ فِي عَضُدِكَ مَا لَكَ تُرْعَدُ. وَ نَزَلَ شِمْرٌ إِلَيْهِ فَذَبَحَهُ ثُمَّ دَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ فَقَالَ احْمِلْهُ إِلَى الْأَمِيرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ}} (الارشاد، ج۲، ص۱۱۲؛ روضة الواعظین، ص۲۰۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۶۰۹.</ref> | ||
== تعداد زخمهای امام {{ع}} == | == تعداد زخمهای امام {{ع}} == |
نسخهٔ ۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۵
امام (ع)، لباسی را میطلبد که کسی بدان، رغبت نکند
در کتاب الملهوف آمده است: امام حسین (ع) فرمود: «برایم لباسی بیاورید که کسی به آن، رغبت نکند تا زیرِ لباس هایم بپوشم و مرا برهنه نکنند». برای امام (ع)، شلوارکی آوردند. امام (ع) نپذیرفت و فرمود: «این، لباس خواری است». سپس، خود امام (ع) لباس کهنهای را برداشت و آن را پاره کرد و زیر لباسش پوشید؛ امّا هنگامی که شهید شد، آن را نیز بردند و امام (ع) را برهنه، رها کردند. آن گاه امام (ع)، شلوارهایی پنبهای را - که بافتِ یمن بود- خواست و آن را پاره کرد و پوشید و از آن رو پاره کرد تا آن را نبرَند؛ امّا هنگامی که کشته شد، بحر بن کعب - که خداوند، لعنتش کند- آن را هم بُرد و حسین (ع) را برهنه، رها کرد. دستان بحر، پس از این کار، در تابستان، مانند چوبِ خشک میشد و در زمستان، از آنها چرک و خون، تراوش میکرد تا آنکه خدای متعال، او را هلاک کرد[۱].[۲]
خداحافظی امام (ع) با زنان
از ابن شهرآشوب نقل است که: سپس حسین (ع)، با زنان، وداع کرد. سکینه، شیون میکرد. امام (ع)، او را به سینهاش چسباند و فرمود: ای سَکینه! بدان که پس از من، گریهات طولانی خواهد بود، هنگامی که مرگ، مرا در یابد. با اشک حسرتت، دلم را آتش مزن تا آن گاه که روح در بدن دارم و چون کشته شدم، تو سزامند گریستنی ای بهترینِ زنان![۳].[۴]
وصیّتهای امام (ع)
از کتاب إثبات الوصیة نقل شده: حسین (ع)، سپس علی بن الحسین (زین العابدین)(ع) را - که بیمار بود- فرا خواند و اسم اعظم و میراثهای پیامبران را به او وصیّت کرد و او را آگاه کرد که علوم و نوشتهها و قرآنها و سلاح را به اُمّ سَلَمه - که خدا از وی خشنود باد- سپرده و به وی فرمان داده است که همه آنها را به او (زین العابدین (ع)) بدهد[۵].
ابو حمزه ثمالی از امام باقر (ع) اینگونه نقل میکند: چون هنگام وفات [پدرم] علی بن الحسین (ع) فرا رسید، مرا به سینهاش چسباند و سپس فرمود: «ای فرزند عزیزم! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیّت کرد، وصیّت میکنم، و نیز به آنچه پدرش به وی وصیّت کرده است». سپس فرمود: «ای پسر عزیزم! مبادا بر کسی ستم کنی که در برابر تو، هیچ یاوری جز خدا ندارد!»[۶].[۷]
آخرین یاریخواهی امام (ع) برای اِتمام حجّت
در کتاب الملهوف آمده است: هنگامی که حسین (ع)، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعی هست که از حَرَم پیامبر خدا (ص)، دفاع کند؟ آیا یکتاپرستی هست که در کار ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسی هست که به خاطر خدا، به دادِ ما برسد؟ آیا یاری دهندهای هست که به خاطر خدا، ما را یاری دهد؟». پس صدای ناله زنان برخاست[۸].[۹]
نبرد انفرادی امام (ع) با دشمنانش
از کتاب الارشاد نقل شده است: هنگامی که جز سه تن از یاران حسین (ع) باقی نماندند، امام (ع) به دشمن، حمله بُرد و آنان را از خود، دور میکرد و آن سه تن، از او حفاظت میکردند تا آنکه آنان نیز کشته شدند. امام (ع) که از زخمهای تن و سرش، سنگین شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشیر میزد و آنها، از چپ و راستِ او میگریختند. حمید بن مسلم میگوید: به خدا سوگند، آن وقت شکست خوردهای را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند، امّا اینگونه استوار و پُردل و جسور مانده باشد. پیادگان، بر او یورش میبُردند و او هم بر آنان، یورش میبُرد و از چپ و راستِ او، مانند فرار بُزها به هنگام حمله گرگ، از هم شکافته میشدند[۱۰].
در کتاب الملهوف نقل است: راوی میگوید: آن گاه حسین (ع)، دشمن را به نبردِ تن به تن فرا خواند و همه کسانی را که به جنگش میآمدند، از میان بر میداشت تا آنجا که تعداد فراوانی از آنها را کُشت و در این حال، میفرمود: «مرگ، از ننگ، بهتر است و ننگ، از ورود به آتش». یکی از راویان میگوید: به خدا سوگند، تا کنون شکست خوردهای را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند؛ امّا اینگونه استوار و پُردل مانده باشد. پیادگان، بر او یورش میبُردند واو هم بر آنان، یورش میبُرد و آنان، مانند فرار بُزها به هنگام حمله گرگ، از هم شکافته میشدند. او بر آنان، حمله میبُرد و در حالی که آنان، بالغ بر سی هزار نفر بودند، از پیشِ پای او، مانند ملخهای پراکنده، میگریختند و او، دوباره به جای خویش، باز میگشت و میگفت: «هیچ نیرو و توانی، جز از جانب خداوندِ والامرتبه بزرگ، نیست»[۱۱].[۱۲]
امام (ع) در پیِ آب
در کتاب الأخبار الطوال نقل است: حسین (ع)، تشنه شد و کاسه آبی خواست. هنگامی که آن را به دهان بُرد، حصین بن نمیر، تیری به سوی او انداخت که به دهانش فرو رفت و میان او و آب نوشیدن، مانع شد و حسین (ع)، کاسه را از دست، فرو گذاشت. هنگامی که دید دشمنان از او پس میکِشند، برخاست و بر تَل و سیلبندِ کنار فرات، به سوی آب رفت که جلویش را گرفتند و او به همان جا که بود، بازگشت[۱۳].
در کتاب الفتوح نقل است: دشمنان، بر او حمله بُردند و پیوسته، او بر آنان و آنان بر او حمله میبردند و او در این میان، آبی میجُست تا از آن بنوشد و هر بار که به تنهایی به سوی فرات، یورش میبُرد، به او حمله میکردند تا او را از آب، باز بدارند[۱۴].[۱۵]
بارانِ تیر
از کتاب الارشاد نقل شده است: هنگامی که شمر بن ذی الجوشن، شجاعت حسین (ع) را دید، سواران را فرا خواند و در پشتِ پیادگان قرار گرفتند و به تیراندازان، فرمانِ تیر داد. آنان، او را تیرباران کردند و از فراوانیِ تیرها، مانند خارپشت شده بود. امام (ع)، عقب کشید و آنان در برابرش موضع گرفتند[۱۶].
در کتاب الفتوح نقل شده است: تیرها از هر سو به طرف حسین (ع) میآمدند و به گلو و سینه او میخوردند و او میفرمود: «ای امّت بدکار! چه بد جانشینانی برای محمّد، در میان امّت و خاندانش بودید[۱۷].[۱۸]
اصابت تیری به پیشانی امام (ع)
در کتاب الفتوح نقل است: هرگاه حسین (ع)، به تنهایی به سوی فراتْ یورش میبُرد، به او حمله میکردند تا او را از [رسیدن به]آب، باز بدارند. آن گاه، مردی از آنان - که کنیهاش ابو حتوف جعفی بود- تیری انداخت و بر پیشانی حسین (ع) نشست. حسین (ع)، تیر را کَنْد و آن را انداخت. خون بر صورت و محاسنش، سرازیر شد. سپس حسین (ع) گفت: «خدایا! تو میبینی که من از دست این بندگان نافرمان و طغیانگرت، در چه حالی هستم. خدایا! یکیکِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاکشان ساز و هیچ یک از آنان را بر روی زمین، باقی مگذار و هرگز، آنان را میامرز!»[۱۹].[۲۰]
اصابت تیری به سینه امام (ع)
از خوارزمی نقل است: حسین (ع) که بر اثر نبرد، کم توان شده بود، ایستاد و به استراحت پرداخت. همان هنگام که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانیاش خورد. خون از پیشانی اش، سرازیر شد. پارچهای را گرفت تا خون از پیشانیاش پاک کند که تیری با پیکانِ سه شاخه آهنین و مسموم آمد و در قلبش نشست[۲۱]. حسین (ع) گفت: «به نام خدا و یاری خدا، و بر دین پیامبر خدا!». آن گاه، سرش را به سوی آسمان، بالا بُرد و گفت: «خدای من! تو میدانی که آنان، مردی را میکُشند که جز او، فرزند پیامبری بر روی زمین نیست». سپس، تیر را گرفت و آن را از پشت خود، بیرون کشید. خون، مانند ناودان، از آن سرازیر شد. حسین (ع)، دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد، آن را به آسمان پاشید. قطرهای از آن، بازنگشت... دوباره، دستش را بر زخم نهاد و چون [از خون] پُر شد، به سر و محاسنش کشید و فرمود: «به خدا سوگند، اینگونه خواهم بود تا جدّم محمّد (ص) را با خضاب خون، دیدار کنم و بگویم: «ای پیامبر خدا! فلانی و فلانی، مرا کُشتند»[۲۲].[۲۳]
اصابت تیری به گلوی امام (ع)
عبداللّه بن منصور، از امام صادق این گونه نقل میکند: حسین (ع)، به چپ و راست نگریست و کسی را ندید. سرش را به سوی آسمان، بالا بُرد و گفت: «خدایا! تو میبینی که با فرزند پیامبرت چه میکنند». قبیله بنی کلاب، میان حسین (ع) و آب، مانع شدند. تیری به سوی او پرتاب شد که بر گلویش نشست و از اسبش به زمین افتاد. امام (ع) تیر را گرفت و بیرون کشید. سپس، خون را با کفِ دستش میگرفت و هنگامی که پُر میشد، به سر و صورتش میمالید و میگفت: «خدای عز و جل را مظلوم و خونین، دیدار خواهم کرد»[۲۴].[۲۵]
اصابت تیری بر دهان امام (ع)
در کتاب الطبقات الکبری نقل شده است که: حسین (ع)، تشنه شد و آب خواست. آبی با آنان نبود. مردی آب آورد و به حسین (ع) داد تا بنوشد که حصین بن تمیم، تیری به او زد و در دهانش نشست و حسین (ع)، خون را با دستش میگرفت و خدا را میستود[۲۶].
در کتاب مثیر الأحزان آمده است که: زرعة بن ابان بن دارم گفت: میان او و آب، مانع شوید. سپس تیری به سوی امام (ع) انداخت که بر گلویش نشست. امام (ع) گفت: «خدایا! او را تشنه بمیران و هیچ گاه، او را نیامرز». برای امام (ع) نوشیدنی آوردند؛ امّا خونریزی، مانع نوشیدنش شد. امام (ع)، خون [گلویش]را میگرفت و به سوی آسمان میپاشید[۲۷].[۲۸]
سخن گفتن زینب (س) با عمر بن سعد
از کتاب الارشاد نقل شده است: خواهر امام، زینب (س) به درگاه خیمه آمد و عمر بن سعد بن ابی وقاص را ندا داد: وای بر تو، ای عمر! آیا ابا عبداللّه را میکُشند و تو نگاه میکنی؟! عمر، پاسخش را نداد. زینب (س) بانگ زد: وای بر شما! آیا مسلمانی میان شما نیست؟! هیچ کس، پاسخی به او نداد[۲۹].[۳۰]
سخنان زینب (س) هنگام شهادت برادر
در کتاب الملهوف آمده است: زینب (س)، از درِ خیمه بیرون آمد و فریاد میزد: وای، ای برادر! وای، ای سَرور من! وای، ای خاندان من! کاش آسمان، خراب میشد و به زمین میافتاد و کوهها، خاک و در دشتها، پراکنده میشدند![۳۱].[۳۲]
هجوم بردن به خیمهها
از ابو مخنف نثل است: سپس شمر بن ذی الجوشن، با تنی چند (حدود ده تن از پیادگان سپاه کوفه)، پیشروی کردند و به سوی خیمهای که اثاث و خانواده حسین (ع) در آن بود، رفتند و میان او و خیمههایش، مانع شدند. حسین (ع) فرمود: «وای بر شما! اگر دین ندارید و از روز معاد نمیهراسید، دستکم در دنیایتان، آزاده و بزرگْمَنش باشید. خیمه و خانوادهام را از دستبُردِ اراذل و اُوباشتان، دور بدارید». شمر ابن ذی الجوشن گفت: این حق برای تو هست، ای پسر فاطمه![۳۳]
در کتاب الفصول المهمة آمده است که: شمر بن ذی الجوشن - که خدا، لعنتش کند- میان حسین (ع) و خانوادهاش، مانع شد و با گروهی از قهرمانان و دلاوران لشکر، مانع از بازگشت او به سوی خانوادهاش شد. حسین (ع) را در میان گرفتند و سپس، عدّهای از آنان، به سوی خانواده و کودکان حسین (ع)، هجوم آوردند تا اموالشان را به تاراج ببرند. حسین (ع) بانگ زد: «وای بر شما، ای پیروان شیطان! نابخردانِ خود را از دستدرازی به زنان و کودکان، باز دارید که آنان با شما نجنگیدهاند». شمر - که خدا، لعنتش کند- بانگ زد: از آنان، دست بکِشید و تنها خودِ او را قصد کنید[۳۴].[۳۵]
احوال امام (ع) در لحظههای پایانی زندگی
عبداللّه بن منصور، از امام صادق اینچنین نقل میکند: سپس حسین (ع) با گونه چپش به زمین افتاد و دشمن خدا، سنان بن انس ایادی و شمر بن ذی الجوشن عامری - که خدا، لعنتشان کند- با مردانی از شامیان، پیش آمدند تا بر بالای سرِ حسین (ع) ایستادند. آنان به یکدیگر گفتند: منتظر چه هستید؟ او را راحت کنید! سِنان بن اَنَس اِیادی - که خدا، لعنتش کند- فرود آمد و محاسن امام (ع) را گرفت و با شمشیر، به گلوی او میزد و میگفت: به خدا سوگند، سرت را جدا میکنم، با آنکه میدانم که تو، فرزند پیامبر خدایی و بهترین پدر و مادر را داری![۳۶]
در کتاب الارشاد نقل است: شمر بن ذی الجوشن، سواران و پیادگانش را ندا داد و گفت: وای بر شما! مادرانتان، به عزایتان بنشینند! چه چیزی را از او، انتظار میکشید؟ سپس، از هر سو به امام (ع)، حمله شد. زرعة بن شریک، ضربهای بر کف دست چپ امام (ع) زد و آن را قطع کرد. فردی دیگر از آنان، ضربهای بر گردن امام (ع) زد که با صورت، [از اسب] بر زمین افتاد. سِنان بن اَنَس هم با نیزه او را زد و به خاکش افکند و خولی بن یزید اصبحی - که خدا، لعنتش کند- بیدرنگ، پیاده شد تا سرش را قطع کند؛ امّا ترسید و لرزید [و نتوانست]، شمر به او گفت: خدا، بازوانت را بشکند! چرا میلرزی؟ سپس خودِ شمر پیاده شد و سرِ امام (ع) را بُرید و آن را به خولی بن یزید داد و گفت: آن را برای امیر عمر بن سعد ببر[۳۷].[۳۸]
تعداد زخمهای امام (ع)
برید بن معاویه عجلی از امام باقر نقل کرده است که: حسین بن علی (ع)، شهید شد و سیصد و بیست و چند زخم در او یافتند؛ زخم بر اثر نیزه و ضربه شمشیر و اصابت تیر. همچنین روایت شده که همه زخمها در قسمت جلوی بدن او بود؛ زیرا او، پشت به دشمن نمیکرد و نمیگریخت[۳۹].[۴۰]
قاتل امام (ع) در گزارشها
شِمْر
از محمد بن عمرو بن حسن نقل شده: ما با حسین (ع)، در کنار دو رود کربلا بودیم که به شمر بن ذی الجوشن نگریست و فرمود: «خدا و پیامبرش، راست گفتهاند. پیامبر خدا (ص) فرمود: گویی به سگی سیاه و سفید مینگرم که زبانش را در خون خاندانم میکند و میآشامد». و شمر، پیسی داشت[۴۱].
در کتاب مقتل الحسین از خوارزمی آمده است که: شمر، از آن کس [که از کُشتن حسین (ع)، خودداری کرده بود]، خشمگین شد. خودش بر سینه حسین (ع) نشست و محاسن او را گرفت و تصمیم به کُشتن او گرفت... و با شمشیرش، دوازده ضربه به او زد و سپس، سرش را [از تن] جدا کرد[۴۲].[۴۳]
سِنان بن اَنَس
در کتاب اسد الغابة نقل است: حسین (ع) را سنان بن انس نخعی کُشت. نیز گفته شده که شِمر بن ذی الجوشن، او را کُشت و خولی بن یزید اَصبَحی، کار را تمام کرد. همچنین، گفته شده که عمر بن سعد، او را کشته است؛ ولی نظرِ درستی نیست و صحیح، آن است که سنان بن انس نخعی او را کُشت. امّا سخن کسی که گفته: «شمر و عمر بن سعد، او را کُشتند»، از آن روست که شمر، سپاه را به کُشتن حسین (ع)، تحریک میکرد و با آنان، به حسین (ع) حمله میکرد. عمر هم فرمانده لشکر بود و از اینرو، کُشتن [حسین (ع)] را به آنها نسبت میدهند[۴۴].
از ابو مخنف نقل است: حسین (ع) - که ما، کشته شد. او را سِنان بن اَنَس نَخَعی اَصبَحی کُشت و سرش را خولی بن یزید به کوفه آورد[۴۵].[۴۶]
بازگشت اسبِ بیسوار
عبداللّه بن منصور از امام صادق اینگونه آورده است که: اسب حسین (ع)، جلو رفت تا یال و پیشانیاش از خون حسین، رنگین شد، و میتاخت و شیهه میکشید. دختران پیامبر (ص)، شیههاش را شنیدند و بیرون دویدند. اسب را بدون سوار دیدند و فهمیدند که حسین (ع)، کُشته شده است. امّ کلثوم، دختر[۴۷] حسین (ع)، از خیمه بیرون آمد و در حالی که دست بر سر نهاده بود، ناله میکرد و میگفت: وا محمّدا! این، حسین (ع) است که بیعمامه و رَدا در صحرا افتاده است[۴۸].
در کتاب المزار الکبیر نقل شده است که: و اسبت، به شتاب گریخت و با شیهه و گریان، آهنگ خیمههایت را کرد. هنگامی که زنان، اسبت را خوار و پریشان، و زین تو را بر آن، واژگون دیدند، از پرده بیرون آمدند، موهایشان را پریشان کرده، بر گونههای خود زدند، صورتهای خود را گشودند و ناله، سر دادند و پس از عزّتمندی، خوار شدند و به سوی قتلگاهت شتافتند. شمر، بر سینهات نشسته و شمشیرش را در گودیِ گلویت، فرو برده است و محاسن سپیدت را به دستش گرفته است و با شمشیر هندی خود، تو را ذبح میکند. حواس تو، آرام گرفته است و نفسهایت، آهسته گشته است و سرت، بر بالای نیزه رفته است[۴۹].[۵۰]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «قَالَ الْحُسَيْنُ (ع) اِيتُونِي بِثَوْبٍ لَا يُرْغَبُ فِيهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِيَابِي لِئَلَّا أُجَرَّدَ مِنْهُ فَأُتِيَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاكَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَيْهِ الذِّلَّةُ فَأَخَذَ ثَوْباً خَلَقاً فَخَرَقَهُ وَ جَعَلَهُ تَحْتَ ثِيَابِهِ فَلَمَّا قُتِلَ (ع) جَرَّدُوهُ مِنْهُ (ع) ثُمَّ اسْتَدْعَى الْحُسَيْنُ (ع) بِسَرَاوِيلَ مِنْ حِبَرَةٍ فَفَرَزَهَا وَ لَبِسَهَا وَ إِنَّمَا فَرَزَهَا لِئَلَّا يُسْلَبَهَا فَلَمَّا قُتِلَ (ع) سَلَبَهَا بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ تَرَكَ الْحُسَيْنَ (ع) مُجَرَّداً فَكَانَتْ يَدَا بَحْرٍ بَعْدَ ذَلِكَ تَيْبَسَانِ فِي الصَّيْفِ كَأَنَّهُمَا عُودَانِ يَابِسَانِ وَ تَتَرَطَّبَانِ فِي الشِّتَاءِ فَتَنْضَحَانِ دَماً وَ قَيْحاً إِلَى أَنْ أَهْلَكَهُ اللَّهُ تَعَالَى» (الملهوف، ص۱۷۴؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۴).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۵۹۹.
- ↑ «ثُمَّ وَدَّعَ [الحُسَيْنُ (ع)] النِّسَاءَ وَ كَانَتْ سُكَيْنَةُ تَصِيحُ فَضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ وَ قَالَ: سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي / مِنْكِ الْبُكَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِي *** لَا تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً / مَا دَامَ مِنِّي الرُّوحُ فِي جُثْمَانِي *** وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِي / تَأْتِينَهُ يَا خَيْرَةَ النِّسْوَانِ» (المناقب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۹).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۰.
- ↑ «ثُمَّ أَحْضَرَ عَلِيَّ بْنَ الحُسَيْنِ (ع)، وَ كَانَ عَلِيلاً، فَأَوْصَى إِلَيْهِ بِالْاِسْمِ الأَعْظَمِ وَ مَوَارِيثِ الأَنْبِيَاءِ (ع)، وَعَرَّفَهُ أنَّهُ قَدْ دَفَعَ العُلُومَ وَالصُّحُفَ وَالمَصَاحِفَ وَالسِّلاحَ إلى اُمِّ سَلَمَةَ، وَ أمَرَهَا أَنْ تَدْفَعَ جَمِيعَ ذَلِكَ إلَيْهِ» (إثبات الوصیّة، ص۱۷۷).
- ↑ «لَمَّا حَضَرَ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ (ع) الْوَفَاةُ ضَمَّنِي إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ بِمَا أَوْصَانِي بِهِ أَبِي (ع) حِينَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ وَ بِمَا ذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ قَالَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» (الکافی، ج۲، ص۳۳۱، ح۵؛ الخصال، ص۱۶، ح۵۹).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۰.
- ↑ «لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ (ع) مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ» (الملهوف، ص۱۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۴۶).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۱.
- ↑ «فَلَمَّا لَمْ يَبْقَ مَعَ الْحُسَيْنِ (ع) أَحَدٌ إِلَّا ثَلَاثَةُ رَهْطٍ مِنْ أَهْلِهِ أَقْبَلَ عَلَى الْقَوْمِ يَدْفَعُهُمْ عَنْ نَفْسِهِ وَ الثَّلَاثَةُ يَحْمُونَهُ حَتَّى قُتِلَ الثَّلَاثَةُ وَ بَقِيَ وَحْدَهُ وَ قَدْ أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ فِي رَأْسِهِ وَ بَدَنِهِ فَجَعَلَ يُضَارِبُهُمْ بِسَيْفِهِ وَ هُمْ يَتَفَرَّقُونَ عَنْهُ يَمِيناً وَ شِمَالًا. فَقَالَ حُمَيْدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً وَ لَا أَمْضَى جَنَاناً مِنْهُ (ع) إِنْ كَانَتِ الرَّجَّالَةُ لَتَشُدُّ عَلَيْهِ فَيَشُدُّ عَلَيْهَا بِسَيْفِهِ فَتَنْكَشِفُ عَنْ يَمِينِهِ وَ شِمَالِهِ انْكِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِيهَا الذِّئْبُ» (الارشاد، ج۲، ص۱۱۱؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۶۸).
- ↑ «قَالَ الرَّاوِي: ثُمَّ إِنَّ الْحُسَيْنَ (ع) دَعَا النَّاسَ إِلَى الْبِرَازِ فَلَمْ يَزَلْ يَقْتُلُ كُلَّ مَنْ بَرَزَ إِلَيْهِ حَتَّى قَتَلَ مَقْتَلَةً عَظِيمَةً وَ هُوَ فِي ذَلِكَ يَقُولُ: الْقَتْلُ أَوْلَى مِنْ رُكُوبِ الْعَارِ / وَ الْعَارُ أَوْلَى مِنْ دُخُولِ النَّارِ. قَالَ بَعْضُ الرُّوَاةِ فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ مَكْثُوراً قَطُّ قَدْ قُتِلَ وُلْدُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِهِ وَ أَصْحَابُهُ أَرْبَطَ جَأْشاً مِنْهُ وَ إِنْ كَانَتِ الرِّجَالُ لَتَشُدُّ عَلَيْهِ فَيَشُدُّ عَلَيْهَا بِسَيْفِهِ فَيَنْكَشِفُ عَنْهُ انْكِشَافَ الْمِعْزَى إِذَا شَدَّ فِيهِ الذِّئْبُ وَ لَقَدْ كَانَ يَحْمِلُ فِيهِمْ وَ لَقَدْ تَكَمَّلُوا ثَلَاثِينَ أَلْفاً فَيُهْزَمُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُمُ الْجَرَادُ الْمُنْتَشِرُ ثُمَّ يَرْجِعُ إِلَى مَرْكَزِهِ وَ هُوَ يَقُولُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظِیمِ» (الملهوف، ص۱۷۰).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۲.
- ↑ «عَطِشَ الحُسَيْنُ (ع) فَدَعَا بِقَدَحٍ مِنْ مَاءٍ، فَلَمَّا وَضَعَهُ فِي فِيهِ رَماهُ الحُصَيْنُ بْنُ نُمَيرٍ بِسَهْمٍ، فَدَخَلَ فَمَهُ، وَ حَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ شُرْبِ الْمَاءِ، فَوَضَعَ القَدَحَ مِنْ يَدِهِ. وَلَمَّا رَأَى القَوْمَ قَدْ أَحْجَمُوا عَنْهُ، قَامَ يَتَمَشِّى عَلَى المُسَنّاةِ نَحْوَ الفُراتِ، فَحَالُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ المَاءِ، فَانْصَرَفَ إِلَى مَوْضِعِهِ الَّذي كَانَ فْيهِ» (الأخبار الطوال، ص۲۵۸).
- ↑ «فَحَمَلَ عَلَيهِ القَوْمُ بِالحَرْبِ، فَلَمْ يَزَلْ يَحْمِلُ عَلَيْهِم وَ يَحْمِلُونَ عَلَيْهِ وَ هُوَ فِي ذَلِكَ يَطْلُبُ المَاءَ لِيَشْرَبَ مِنْهُ شَرْبَةً، فَكُلَّمَا حَمَلَ بِنَفْسِهِ عَلَى الفُراتِ، حَمَلُوا عَلَيْهِ حَتَّى أَحَالُوهُ عَنِ المَاءِ» (الفتوح، ج۵، ص۱۱۷).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۳.
- ↑ «فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ اسْتَدْعَى الْفُرْسَانَ فَصَارُوا فِي ظُهُورِ الرَّجَّالَةِ وَ أَمَرَ الرُّمَاةَ أَنْ يَرْمُوهُ فَرَشَقُوهُ بِالسِّهَامِ حَتَّى صَارَ كَالْقُنْفُذِ فَأَحْجَمَ عَنْهُمْ فَوَقَفُوا بِإِزَائِهِ» (الارشاد، ج۲، ص۱۱۱).
- ↑ «وَالسِّهامُ تَقصِدُهُ [أَيِ الحُسَيْنَ (ع)] مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ، وَ هُوَ يَتَلَقَّاهَا بِصَدْرِهِ وْ نَحْرِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: يَا اُمَّةَ السَّوءِ، فَبِئْسَمَا أَخْلَفْتُمْ مَحَمَّداً فِي اُمَّتِهِ وَ عِتْرَتِهِ» (الفتوح، ج۵، ص۱۱۸؛ مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۳۴).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۴.
- ↑ «كُلَّمَا حَمَلَ [الحُسَيْنُ (ع)] بِنَفْسِهِ عَلَى الفُراتِ حَمَلُوا عَلَيْهِ حَتَّى أَحَالُوهُ عَنِ المَاءِ. ثُمَّ رَمَى رَجُلٌ مِنْهُم بِسَهْمٍ - يُكَنِّى أبَا الحُتُوفِ الجُعْفِيَّ - فَوَقَعَ السَّهْمُ فِي جَبْهَتِهِ، فَنَزَعَ الحُسَيْنُ (ع) السَّهْمَ فَرَمى بِهِ، فَسَالَتِ الدِّمَاءُ عَلَى وَجْهِهِ وَلِحْيَتِهِ. فَقَالَ الحُسَيْنُ (ع): اللّهُمَّ إنَّكَ تَرَى مَا أَنَا فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ هَؤُلاءِ العُصَاةِ الطُّغَاةِ، اللّهُمَّ فَأَحْصِهِمْ عَدَداً، وَاقْتُلهُمْ بَدَدا، وَ لَا تَذَرْ عَلَى وَجْهِ الأَرْضِ مِنْهُم أَحَداً، وَ لَا تَغْفِرْ لَهُمْ أبَداً» (الفتوح، ج۵، ص۱۱۷).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۴.
- ↑ در صورت درستی این بخش از گزارش، مقصود، اصابت تیر به ناحیه قلب است، نه خودِ قلب، چنان که در گزارش المناقب، محلّ اصابت، سینه امام (ع) ذکر شده است. بدیهی است که اگر قلب ایشان مورد اصابت قرار میگرفت، فرصتی برای اقدامات بعدی - که در گزارش آمده- وجود نداشت.
- ↑ «فَوَقَفَ[الحُسَيْنُ (ع)] يَسْتَرِيحُ وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ فَبَيْنَمَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَسَالَتِ الدِّمَاءُ مِنْ جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِيَمْسَحَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مُحَدَّدٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى فِی قَلْبِهِ-فَقَالَ الحُسَیْنُ (ع) بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ- وَ قَالَ إِلَهِي أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِيٍّ غَيْرُهُ ثُمَّ أَخَذَ السَّهْمَ وَ أَخْرَجَهُ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ فَانْبَعَثَ الدَّمُ كَأَنَّهُ کَالمِيزَابِ فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرْحِ، فَلَمَّا امْتَلَأَتْ دَمَا رَمَى بِهَا إلَى السَّمَاءِ فَمَا رَجَعَ مِنْ ذَلِكَ قَطْرَةٌ... ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الجُرْحِ ثَانِياً، فَلَمَّا امْتَلَأَتْ لَطَخَ بِهَا رَأسَهُ وَ لِحْيَتَهُ، وَ قَالَ: هَكَذا وَاللّهِ أَكُونُ حَتَّى أَلْقَى جَدِّي مُحَمَّداً وَ أَنَا مَخْضُوبٌ بِدَمِي، وَ أَقُولُ: يَا رَسُولَ اللّهِ، قَتَلَنِي فُلانٌ وَ فُلانٌ» (مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۳۴).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۵.
- ↑ «نَظَرَ الْحُسَيْنُ (ع) يَمِيناً وَ شِمَالًا وَ لَا يَرَى أَحَداً فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَرَى مَا يُصْنَعُ بِوَلَدِ نَبِيِّكَ وَ حَالَ بَنُو كِلَابٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمَاءِ وَ رُمِيَ بِسَهْمٍ فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ وَ خَرَّ عَنْ فَرَسِهِ فَأَخَذَ السَّهْمَ فَرَمَى بِهِ وَ جَعَلَ يَتَلَقَّى الدَّمَ بِكَفِّهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتْ لَطَخَ بِهَا رَأْسَهُ وَ لِحْيَتَهُ وَ يَقُولُ أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنَا مَظْلُومٌ مُتَلَطِّخٌ بِدَمِي» (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۱).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۶.
- ↑ «عَطِشَ الحُسَيْنُ (ع) فَاسْتَقَى، وَ لَيْسَ مَعَهُمْ مَاءٌ فَجَاءَهُ رَجُلٌ بِمَاءٍ، فَتَنَاوَلَهُ لِيَشْرَبَ، فَرَمَاهُ حُصَيْنُ بْنُ تَمِيمٍ بِسَهْمٍ، فَوَقَعَ فِي فِيهِ، فَجَعَلَ يَتَلَقَّى الدَّمَ بِيَدِهِ وَ يَحْمَدُ اللّهَ» (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۷۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۰۲).
- ↑ «قَالَ زُرْعَةُ بْنُ أَبَانِ بْنِ دَارِمٍ حُولُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْمَاءِ وَ رَمَاهُ بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ فَقَالَ (ع) اللَّهُمَّ اقْتُلْهُ عَطَشاً وَ لَا تَغْفِرْ لَهُ أَبَداً وَ كَانَ قَدْ أُتِيَ بِشَرْبَةٍ فَحَالَ الدَّمُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الشُّرْبِ فَجَعَلَ يَتَلَقَّى الدَّمَ وَ يَقُولُ هَكَذَا إِلَى السَّمَاءِ» (مثیر الأحزان، ص۷۱).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۷.
- ↑ «خَرَجَتْ أُخْتُهُ زَيْنَبُ إِلَى بَابِ الْفُسْطَاطِ فَنَادَتْ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ أَبِي وَقَّاصٍ وَيْحَكَ يَا عُمَرُ أَ يُقْتَلُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إِلَيْهِ فَلَمْ يُجِبْهَا عُمَرُ بِشَيْءٍ فَنَادَتْ وَيْحَكُمْ أَ مَا فِيكُمْ مُسْلِمٌ فَلَمْ يُجِبْهَا أَحَدٌ بِشَيْءٍ» (الارشاد، ج۲، ص۱۱۲).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۷.
- ↑ «خَرَجَتْ زَيْنَبُ مِنْ بَابِ الْفُسْطَاطِ وَ هِيَ تُنَادِي وَا أَخَاهْ وَا سَيِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَيْتَاهْ لَيْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ وَ لَيْتَ الْجِبَالَ تَدَكْدَكَتْ عَلَى السَّهْلِ» (الملهوف، ص۱۷۵؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۴).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۸.
- ↑ «ثُمَّ إنَّ شِمْرَ بْنَ ذِي الجَوْشَنِ، أقبَلَ فِي نَفَرٍ، نَحْوٍ مِنْ عَشَرَةٍ مِنْ رَجّالَةِ أهْلِ الكُوفَةِ، قِبَلَ مَنْزِلِ الحُسَيْنِ (ع) الَّذي فِيهِ ثَقَلُهُ وَ عِيَالُهُ، فَمَشى نَحْوَهُ، فَحَالُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ رَحْلِهِ. فَقَالَ الحُسَيْنُ (ع): وَيْلَكُم! إنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِينٌ، وَكُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ يَوْمَ المَعَادِ، فَكُونُوا فِي أَمْرِ دُنْيَاكُمْ أَحْرَارَاً ذَوِي أَحْسَابٍ، امْنَعُوا رَحْلِي وَ أَهْلِي مِنْ طُغَامِكُمْ وَجُهّالِكُمْ. فَقَالَ ابْنُ ذِي الجَوْشَنِ: ذَلِكَ لَكَ يَابْنَ فَاطِمَةَ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۰؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۰۷).
- ↑ «حَالَ الشِّمْرُ بْنُ ذِي الجَوْشَنِ - لَعَنَهُ اللّهُ - بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الحَرْيمِ وَالمَرْجِعِ إلَيْهِمْ فِي جَمَاعَةٍ مِنْ أَبْطالِهِمْ وَ شُجْعَانِهِمْ، وَ أَحْدَقُوا بِهِ، ثُمَّ جَمَاعَةٌ مِنْهُمْ تَبَادَرُوا إلَى الحَرِيمِ وَالأَطْفَالِ يُرِيدُونَ سَلَبَهُمْ. فَصَاحَ الحُسَيْنُ (ع): وَيْحَكُمْ يَا شِيعَةَ الشَّيْطَانِ، كُفُّوا سُفهَاءَكُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِلنِّسَاءِ وَالأَطْفَالِ، فَإِنَّهُم لَمْ يُقَاتِلُوا. فَقَالَ الشِّمْرُ لَعَنَهُ اللّهُ: كُفُّوا عَنْهُم وَاقْصِدُوا الرَّجُلَ بِنَفْسِهِ» (الفصول المهمّة، ص۱۹۰).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۸.
- ↑ «ثُمَّ خَرَّ [الحُسَيْنُ (ع)] عَلَى خَدِّهِ الْأَيْسَرِ صَرِيعاً وَ أَقْبَلَ عَدُوُّ اللَّهِ سِنَانٌ الْإِيَادِيُّ وَ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ الْعَامِرِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فِي رِجَالٍ مِنْ أَهْلِ الشَّامِ حَتَّى وَقَفُوا عَلَى رَأْسِ الْحُسَيْنِ (ع) فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ مَا تَنْتَظِرُونَ أَرِيحُوا الرَّجُلَ فَنَزَلَ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ الْإِيَادِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ أَخَذَ بِلِحْيَةِ الْحُسَيْنِ (ع) وَ جَعَلَ يَضْرِبُ بِالسَّيْفِ فِي حَلْقِهِ وَ هُوَ يَقُولُ وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَجْتَزُّ رَأْسَكَ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّكَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ صوَ خَيْرُ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً» (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۲).
- ↑ «نَادَى شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ الْفُرْسَانَ وَ الرَّجَّالَةَ فَقَالَ وَيْحَكُمْ مَا تَنْتَظِرُونَ بِالرَّجُلِ ثَكِلَتْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ فَحُمِلَ عَلَيْهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرْعَةُ بْنُ شَرِيكٍ عَلَى كَفِّهِ الْيُسْرَى فَقَطَعَهَا وَ ضَرَبَهُ آخَرُ مِنْهُمْ عَلَى عَاتِقِهِ فَكَبَا مِنْهَا لِوَجْهِهِ وَ طَعَنَهُ سِنَانُ بْنُ أَنَسٍ بِالرُّمْحِ فَصَرَعَهُ وَ بَدَرَ إِلَيْهِ خَوَلِيُّ بْنُ يَزِيدَ الْأَصْبَحِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ فَنَزَلَ لِيَحْتَزَّ رَأْسَهُ فَأُرْعِدَ فَقَالَ لَهُ شِمْرٌ فَتَّ اللَّهُ فِي عَضُدِكَ مَا لَكَ تُرْعَدُ. وَ نَزَلَ شِمْرٌ إِلَيْهِ فَذَبَحَهُ ثُمَّ دَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ فَقَالَ احْمِلْهُ إِلَى الْأَمِيرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ» (الارشاد، ج۲، ص۱۱۲؛ روضة الواعظین، ص۲۰۸).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۰۹.
- ↑ «أُصِيبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (ع) وَ وُجِدَ بِهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ بِضْعَةٌ وَ عِشْرُونَ طَعْنَةً بِرُمْحٍ أَوْ ضَرْبَةً بِسَيْفٍ أَوْ رَمْيَةً بِسَهْمٍ فَرُوِيَ أَنَّهَا كَانَتْ كُلُّهَا فِي مُقَدَّمِهِ لِأَنَّهُ (ع)كَانَ لَا يُوَلِّي» (الأمالی، صدوق، ص۲۲۸، ح۲۴۰). در المناقب، ابن شهرآشوب، این افزوده آمده است: «و تیرهای فرو رفته در زِرِهش، مانند خار در پوست خارپشت بود».
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۱۱.
- ↑ «کُنَّا مَعَ الحُسَیْنِ (ع) بِنَهْرَی کَرْبَلاءَ، فَنَظَرَ إلی شِمْرِ بْنِ ذِي الجَوْشَنِ فَقَالَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى كَلْبٍ أَبْقَعَ يَلَغُ فِي دَمِ أَهْلِ بَيْتِي وَ کَانَ شِمْرٌ أَبْرَصَ» (تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۱۹۰، ح۵۰۳۱).
- ↑ «فَغَضِبَ شِمْرٌ مِنْهُ، وَ جَلَسَ عَلَى صَدْرِ الحُسَيْنِ (ع)، وَقَبَضَ عَلَى لِحْيَتِهِ وَهَمَّ بِقَتْلِهِ... وَضَرَبَهُ بِسَيْفِهِ اثْنَتَي عَشْرَةَ ضَرْبَةً، ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ» (مقتل الحسین (ع)، خوارزمی، ج۲، ص۳۶؛ بحار الأنوار، ج۴۵، ص۵۶).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۱۱.
- ↑ «قَتَلَهُ [أيِ الحُسَيْنَ (ع)] سِنَانُ بْنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ، وَ قِيلَ: قَتَلَهُ شِمْرُ بْنُ ذِي الجَوْشَنِ، وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ خَولِيُّ بْنُ يَزِيدَ الأَصْبَحِيُّ، وَ قِيلَ: قَتَلَهُ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ، وَ لَيْسَ بِشَيءٍ، وَالصَّحِيحُ أنَّهُ قَتَلَهُ سِنَانُ بْنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ. وَ أَمَّا قَوْلُ مَنْ قَالَ: قَتَلَهُ شِمْرٌ وَعُمَرُ بْنُ سَعْدٍ؛ لِأَنَّ شِمْراً هُوَ الَّذِي حَرَّضَ النَّاسَ عَلَى قَتْلِهِ، وَحَمَلَ بِهِمْ إلَيْهِ، وَ كَانَ عُمَرُ أمِيرَ الجَيْشِ فَنُسِبَ القَتْلُ إلَيْهِ» (اُسد الغابة، ج۲، ص۲۸؛ ذخائر العقبی، ص۲۵۰).
- ↑ «قُتِلَ الحُسَيْنُ (ع) - وَ اُمُّهُ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسولِ اللّهِ (ص) - قَتَلَهُ سِنَانُ بْنُ أنَسٍ النَّخَعِيُّ ثُمَّ الأَصْبَحِيُّ، وَ جَاءَ بِرَأْسِهِ خَولِيُّ بْنُ يَزْيدَ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۸؛ تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۴۹).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۱۲.
- ↑ صحیح، آن است که اُمّ کلثوم، خواهر امام حسین (ع) است.
- ↑ «أَقْبَلَ فَرَسُ الْحُسَيْنِ (ع) حَتَّى لَطَخَ عُرْفَهُ وَ نَاصِيَتَهُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ وَ جَعَلَ يَرْكُضُ وَ يَصْهَلُ فَسَمِعَتْ بَنَاتُ النَّبِيِّ (ص) صَهِيلَهُ فَخَرَجْنَ فَإِذَا الْفَرَسُ بِلَا رَاكِبٍ فَعَرَفْنَ أَنَّ حُسَيْناً (ص) قَدْ قُتِلَ وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ بِنْتُ الْحُسَيْنِ وَاضِعَةً يَدَهَا عَلَى رَأْسِهَا تَنْدُبُ وَ تَقُولُ وَا مُحَمَّدَاهْ هَذَا الْحُسَيْنُ بِالْعَرَاءِ قَدْ سُلِبَ الْعِمَامَةَ وَ الرِّدَاءَ» (الأمالی، صدوق، ص۲۲۶، ح۲۳۹).
- ↑ «وَ أَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِداً، وَ إِلَى خِيَامِكَ قَاصِداً، مُحَمْحِماً بَاكِياً. فَلَمَّا رَأَيْنَ النِّسَاءُ جَوَادَكَ مَخْزِيّاً، وَ نَظَرْنَ سَرْجَكَ عَلَيْهِ مَلْوِيّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ، نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ، لَاطِمَاتِ الْوُجُوهِ، سَافِرَاتٍ، وَ بِالْعَوِيلِ دَاعِيَاتٍ، وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ، وَ إِلَى مَصْرَعِكَ مُبَادِرَاتٍ. وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِكَ، مُولِغٌ سَيْفَهُ عَلَى نَحْرِكَ، قَابِضٌ عَلَى شَيْبَتِكَ بِيَدِهِ، ذَابِحٌ لَكَ بِمُهَنَّدِهِ، قَدْ سَكَنَتْ حَوَاسُّكَ، وَ خَفِيَتْ أَنْفَاسُكَ، وَ رُفِعَ عَلَى الْقَنَا رَأْسُكَ» (المزار الکبیر، ص۵۰۴، ح۹).
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص ۶۱۳.