سریه امام علی به یمن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۸: خط ۱۸:
* [[علی]] {{ع}} [[ایستادگی]] کرد به طوری که جامه‌های برخی را در آورد. هنگامی که آنها به حضور [[پیامبر]] {{صل}} آمدند، از عملکرد [[علی]] {{ع}} [[شکایت]] کردند. [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} را خواست و فرمود: "چرا یارانت از تو [[شکایت]] دارند؟" فرمود: "من کاری نکرده‌ام که موجب [[شکایت]] آنها شود. آنچه از غنیمت‌ها که سهم آنها بود را میانشان تقسیم کردم و [[خمس]] را نگه داشتم که به حضور شما بیاورند تا هر طور [[مصلحت]] بدانید عمل کنید؛ البته [[فرماندهان]] قبلی کارهایی می‌کرده‌اند و از جمله به هر کس می‌خواسته‌اند از [[خمس]] چیزی می‌داده‌اند؛ ولی من این طور [[مصلحت]] دانستم که آن را پیش شما بیاورم، تا هر طور می‌خواهید [[رفتار]] کنید". [[رسول خدا]] {{صل}} نیز در جواب ایشان [[سکوت]] کرد<ref>علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الإشراف، ص۲۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۹.</ref> و به [[نقلی]] فرمود: {{متن حدیث| لَا تَشْكُوا عَلِيّاً فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ}}.
* [[علی]] {{ع}} [[ایستادگی]] کرد به طوری که جامه‌های برخی را در آورد. هنگامی که آنها به حضور [[پیامبر]] {{صل}} آمدند، از عملکرد [[علی]] {{ع}} [[شکایت]] کردند. [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} را خواست و فرمود: "چرا یارانت از تو [[شکایت]] دارند؟" فرمود: "من کاری نکرده‌ام که موجب [[شکایت]] آنها شود. آنچه از غنیمت‌ها که سهم آنها بود را میانشان تقسیم کردم و [[خمس]] را نگه داشتم که به حضور شما بیاورند تا هر طور [[مصلحت]] بدانید عمل کنید؛ البته [[فرماندهان]] قبلی کارهایی می‌کرده‌اند و از جمله به هر کس می‌خواسته‌اند از [[خمس]] چیزی می‌داده‌اند؛ ولی من این طور [[مصلحت]] دانستم که آن را پیش شما بیاورم، تا هر طور می‌خواهید [[رفتار]] کنید". [[رسول خدا]] {{صل}} نیز در جواب ایشان [[سکوت]] کرد<ref>علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الإشراف، ص۲۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۹.</ref> و به [[نقلی]] فرمود: {{متن حدیث| لَا تَشْكُوا عَلِيّاً فَوَ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَشِنٌ فِي ذَاتِ اللَّهِ}}.
* از دستاوردها و نتایج مهم این سریه آن بود که پس از [[اسلام آوردن]] [[قبیله]] [[همدان]]، اهل [[یمن]] نیز [[اسلام]] آوردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۲؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الإشراف، ص۲۳۸.</ref> و نقش بسیاری را در [[پیشرفت]] [[اسلام]] ایفا کردند. اهل [[یمن]] به [[شیعیان علی]] {{ع}} معروف شدند و این مسئله از نتایج مهم این سریه به شمار می‌رود<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه امام علی به یمن (مقاله)|سریه امام علی به یمن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۴.</ref>.
* از دستاوردها و نتایج مهم این سریه آن بود که پس از [[اسلام آوردن]] [[قبیله]] [[همدان]]، اهل [[یمن]] نیز [[اسلام]] آوردند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۲؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الإشراف، ص۲۳۸.</ref> و نقش بسیاری را در [[پیشرفت]] [[اسلام]] ایفا کردند. اهل [[یمن]] به [[شیعیان علی]] {{ع}} معروف شدند و این مسئله از نتایج مهم این سریه به شمار می‌رود<ref>[[هادی اکبری|اکبری، هادی]]، [[سریه امام علی به یمن (مقاله)|سریه امام علی به یمن]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۴.</ref>.
==سریه [[یمن]]==
به [[نقلی]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} دو بار از سوی [[پیغمبر اکرم]]{{صل}} به یمن رفته است که یکی از آن دو در [[رمضان]] [[سال دهم]] بوده است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. [[رسول خدا]]{{صل}} پیش از آن [[خالد بن ولید]] را برای [[دعوت]] [[مردم یمن]] به [[اسلام]] [[مأمور]] ساخت. او شش ماه در یمن ماند، ولی کسی دعوتش را پاسخ نداد. سپس [[پیغمبر]]، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را بدان جا گسیل کرد و به او [[فرمان]] داد خالدبن ولید را بازگرداند و به هر یک از همراهانش نیز که می‌خواهند بازگردند، [[اجازه]] دهد بازگردند. [[براء بن عازب انصاری]] در این باره می‌گوید: چون به یمن رسیدیم و خبر ورود ما به [[مردم]] رسید، پیرامون علی{{ع}} گرد آمدند. [[نماز]] را با علی{{ع}} خواندیم. پس از نماز ما را به یک صف درآورد و آن‌گاه ایستاد و [[حمد]] و ثنای [[خدا]] را به جا آورد. سپس [[نامه]] رسول خدا{{صل}} را بر آن مردم خواند. در پی آن همه [[قبیله همدان]] در یک [[روز]] اسلام آوردند. علی{{ع}} [[اسلام آوردن]] [[همدانیان]] را به پیغمبر نوشت. رسول خدا{{صل}} پس از خواندن نامه [[سجده]] کرد و سپس نشست و فرمود: «[[سلام]] بر همدان! سلام بر همدان!» پس از اسلام آوردن قبیله همدان، همه مردم یمن اسلام آوردند<ref>طبری، محمد بن جریر تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۳۱؛ شیخ مفید، الارشاد ج۱، ص۵۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۰۵.</ref>.
[[واقدی]] درباره این [[مأموریت]] نقلی دیگر دارد که خلاصه آن چنین است: پیغمبر در رمضان سال دهم برای [[سفر]] به یمن، به علی{{ع}} دستور داد در [[قبا]] [[اردو]] بزند. علی{{ع}} در آنجا اردو زد تا یارانش همه شدند. پیغمبر برای علی{{ع}} پرچمی بست و به نیزه [[نصب]] کرد و به او داد. سپس عمامه‌ای برایش پیچید که سه دور بود و یک ذرع از جلو و یک وجب از پشت سر آویخته بود. آن‌گاه برای [[دعوت به اسلام]] سفارش‌های لازم را فرمود و او را روانه کرد. علی{{ع}} با سیصد سوار حرکت کرد و اینان نخستین سواران [[اسلام]] بودند که به [[یمن]] می‌رفتند چون به مَذحج رسیدند، به گروهی از آنان برخوردند و آنان را [[تحریض]] و [[ترغیب]] کردند که اسلام آورند، ولی [[مذحجیان]] نپذیرفتند و [[اصحاب علی]]{{ع}} را به تیر گرفتند. پس از آن‌که مردی از آنان با [[پرچمدار]] علی{{ع}} تن به تن جنگید و کشته شد، علی{{ع}} و اصحابش [[حمله]] کردند و بیست نفر را کشتند. بقیه پراکنده شدند و گریختند. سپس علی{{ع}} [[مردم]] را به اسلام فراخواند که به سرعت پذیرفتند و چند تن از رؤسای آنان با علی{{ع}} [[بیعت]] کردند و [[مسلمان]] شدن دیگر کسان خود را بر عهده گرفتند. چون علی{{ع}} بر [[دشمن]] [[پیروز]] شد و آنان مسلمان شدند، نامه‌ای به [[پیغمبر]] نوشت. در این [[نامه]] به آن حضرت خبر داد که به [[قبیله]] [[زبید]] و جز آنان برخورده است و آنان را به اسلام [[دعوت]] کرده، ولی نپذیرفته‌اند و از [[جنگ]] ناگزیر است. علی{{ع}} همچنین نوشته بود:
[[خداوند]] مرا بر آنان پیروز گرداند و پس از آن‌که گروهی کشته شدند، دیگر مردم دعوت ما را پذیرفتند و مسلمان شدند و به [[زکات]] گردن نهادند و گروهی از آنان برای [[آموزش]] امور [[دین]] آمده‌اند و من مشغول [[آموزش قرآن]] به آنانم<ref>ر.ک: واقدی، مغازی، ج۳، ص۸۲۶-۸۲۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین رجبی|رجبی، محمد حسین]]، [[امام علی در عهد پیامبر (مقاله)| مقاله «امام علی در عهد پیامبر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۲۰۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۱۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۱۴

سریه چیست؟

علت وقوع سریه

سریه یمن

به نقلی، امیر مؤمنان(ع) دو بار از سوی پیغمبر اکرم(ص) به یمن رفته است که یکی از آن دو در رمضان سال دهم بوده است[۲۰]. رسول خدا(ص) پیش از آن خالد بن ولید را برای دعوت مردم یمن به اسلام مأمور ساخت. او شش ماه در یمن ماند، ولی کسی دعوتش را پاسخ نداد. سپس پیغمبر، علی بن ابی طالب(ع) را بدان جا گسیل کرد و به او فرمان داد خالدبن ولید را بازگرداند و به هر یک از همراهانش نیز که می‌خواهند بازگردند، اجازه دهد بازگردند. براء بن عازب انصاری در این باره می‌گوید: چون به یمن رسیدیم و خبر ورود ما به مردم رسید، پیرامون علی(ع) گرد آمدند. نماز را با علی(ع) خواندیم. پس از نماز ما را به یک صف درآورد و آن‌گاه ایستاد و حمد و ثنای خدا را به جا آورد. سپس نامه رسول خدا(ص) را بر آن مردم خواند. در پی آن همه قبیله همدان در یک روز اسلام آوردند. علی(ع) اسلام آوردن همدانیان را به پیغمبر نوشت. رسول خدا(ص) پس از خواندن نامه سجده کرد و سپس نشست و فرمود: «سلام بر همدان! سلام بر همدان!» پس از اسلام آوردن قبیله همدان، همه مردم یمن اسلام آوردند[۲۱].

واقدی درباره این مأموریت نقلی دیگر دارد که خلاصه آن چنین است: پیغمبر در رمضان سال دهم برای سفر به یمن، به علی(ع) دستور داد در قبا اردو بزند. علی(ع) در آنجا اردو زد تا یارانش همه شدند. پیغمبر برای علی(ع) پرچمی بست و به نیزه نصب کرد و به او داد. سپس عمامه‌ای برایش پیچید که سه دور بود و یک ذرع از جلو و یک وجب از پشت سر آویخته بود. آن‌گاه برای دعوت به اسلام سفارش‌های لازم را فرمود و او را روانه کرد. علی(ع) با سیصد سوار حرکت کرد و اینان نخستین سواران اسلام بودند که به یمن می‌رفتند چون به مَذحج رسیدند، به گروهی از آنان برخوردند و آنان را تحریض و ترغیب کردند که اسلام آورند، ولی مذحجیان نپذیرفتند و اصحاب علی(ع) را به تیر گرفتند. پس از آن‌که مردی از آنان با پرچمدار علی(ع) تن به تن جنگید و کشته شد، علی(ع) و اصحابش حمله کردند و بیست نفر را کشتند. بقیه پراکنده شدند و گریختند. سپس علی(ع) مردم را به اسلام فراخواند که به سرعت پذیرفتند و چند تن از رؤسای آنان با علی(ع) بیعت کردند و مسلمان شدن دیگر کسان خود را بر عهده گرفتند. چون علی(ع) بر دشمن پیروز شد و آنان مسلمان شدند، نامه‌ای به پیغمبر نوشت. در این نامه به آن حضرت خبر داد که به قبیله زبید و جز آنان برخورده است و آنان را به اسلام دعوت کرده، ولی نپذیرفته‌اند و از جنگ ناگزیر است. علی(ع) همچنین نوشته بود: خداوند مرا بر آنان پیروز گرداند و پس از آن‌که گروهی کشته شدند، دیگر مردم دعوت ما را پذیرفتند و مسلمان شدند و به زکات گردن نهادند و گروهی از آنان برای آموزش امور دین آمده‌اند و من مشغول آموزش قرآن به آنانم[۲۲].[۲۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۲.
  2. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹.
  3. (زاویه جنوب غربی جزیرة العرب را یمن می‌گویند. اعراب به سرزمین‌های واقع در سمت جنوب «یمن» اطلاق می‌کردند. اهالی حجاز به کلیه سرزمین‌هایی که در جنوب مکه است، یمن می‌گویند)، محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة فی السنة والسیرة، ص۳۰۱.
  4. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹.
  5. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۹۶؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۲۳۸.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۸؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹؛ ابن سیدالناس، عیون الاثر، ج۲، ص۳۴۱.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۷۹-۱۰۸۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۸.
  8. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۲۳۸.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۲۳۸.
  10. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۹؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۴۱؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۸.
  11. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۰؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۸.
  12. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۲ (و با اندکی اختلاف در) علی بن الحسین مسعودی، التنبیه و الإشراف ص۲۲۸-۲۲۹.
  13. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۲۳۹.
  14. (نام روستایی در طائف است)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۵.
  15. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۸۲؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶ ص۲۳۹.
  16. محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۹؛ ابن هشام، سیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۳.
  17. علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الإشراف، ص۲۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۳۹.
  18. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۲؛ علی بن الحسین مسعودی، التنبیه الإشراف، ص۲۳۸.
  19. اکبری، هادی، سریه امام علی به یمن، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۳۱-۴۳۴.
  20. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۲۹۰.
  21. طبری، محمد بن جریر تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۳۱؛ شیخ مفید، الارشاد ج۱، ص۵۴؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۰۵.
  22. ر.ک: واقدی، مغازی، ج۳، ص۸۲۶-۸۲۹.
  23. رجبی، محمد حسین، مقاله «امام علی در عهد پیامبر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۰۷.