انس بن مالک انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[آذر]]|روز=[[12]]|سال=[[۱۴۰۳]]|کاربر=Bahmani}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[انس بن مالک انصاری در نهج البلاغه]] - [[انس بن مالک انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[انس بن مالک انصاری در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[انس بن مالک انصاری در نهج البلاغه]] - [[انس بن مالک انصاری در تاریخ اسلامی]] - [[انس بن مالک انصاری در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}


== آشنایی اجمالی ==
== مقدمه ==
[[ابوحمزه انس بن مالک بن نضر بن ضمضم بن زید انصاری خزرجی بصری نجاری]] ده سال پیش از [[هجرت]] در [[مدینه]] متولد شد. در [[کودکی]] [[اسلام]] آورد و به توصیه مادرش، به [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} درآمد و حدود ده سال در [[منزل]] ایشان بود و در آنجا پرورش یافت.<ref>الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۶ ـ ۲۰.</ref> از آن حضرت و افرادی مانند [[ابوبکر]]، [[عُمر]]، [[عثمان]]، [[عبدالله بن مسعود]]، [[ابوذر]] و دیگران [[روایت]] کرده است.<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۲۴۶.</ref>
[[انس بن مالک]] نام و نسب او [[انس بن مالک بن نضر بن خزرج بن حارثة انصاری خزرجی نجاری بصری]]<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۰۹ وأعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۳.</ref> و مادرش، ام سلیم، دختر ملحان است<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ص۱۰۹ و معجم الصحابه، ابن قانع، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. انس از [[قبیله خزرج]] است<ref>ابن سلام، ص۲۷۹؛ ابن کلبی، ج۲، ص۴۹.</ref>.


او فردی مفتی، مقری و [[محدث]] بود<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۹۶.</ref> و بزرگانی چون [[زهری]]، [[قتاده]]، [[اسحاق بن عبدالله بن ابی طلحه]] و [[ثابت بنانی]] از او روایت کرده‌اند.<ref>الجرح و التعدیل، ج۲، ص۲۸۶.</ref> در چندین [[غزوه]] [[پیامبر]] را [[همراهی]] کرد و در جریان [[صلح حدیبیه]] نیز حضور داشت. انس در [[زمان]] [[خلافت]] [[ولید بن عبدالملک]] به [[دمشق]] [[سفر]] کرد<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۹، ص۲۴۵، ۲۶۶ و۲۶۷.</ref> و از آنجا به [[بصره]] رفت و در همان جا ساکن شد.<ref>مشاهیر علماء الامصار، ص۶۵؛ الاعلام، ج۲، ص۲۵.</ref> انس [[وصیت پیامبر]]{{صل}} به علی{{ع}} را روایت کرده<ref>الذریعه، ج۲۵، ص۱۰۹.</ref> و کتاب المسند اثر اوست.<ref>کشف الظنون، ج۲، ص۱۶۸۲.</ref> وی در سال ۹۳ هـ در قصر خویش در [[طف]]، نزدیک بصره درگذشت و [[محمد بن سیرین]] او را [[غسل]] داد و بر او [[نماز]] گزارد.<ref>الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۹ و۲۶.</ref> سال‌های دیگری نیز برای درگذشت او ذکر کرده‌اند.<ref>جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی (کتاب)|فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی]] ج۱، ص۱۹۳ - ۱۹۴.</ref>
کنیه او ابوحمزه و ملقب به «ذوالأُذنین» است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۰۴.</ref>. در وجه نامگذاری کنیه او به ابوحمزه، گفته شده انس گیاهی ترش را چید و دسته کرد. وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} آن را در دست انس دید، او را ابوحمزه کنیه داد<ref>ترمذی، ج۵، ص۳۴۶؛ ابویعلی، ج۷، ص۱۱۰.</ref>. چنان که در وجه [[لقب]] او نیز گفته شده است: ذوالاذونین یعنی صاحبان دو گوش و شاید کنایه از این باشد که انس در زمان خادمی خود در منزل رسول خدا{{صل}} گوش‌های تیزی داشته و همه چیز را می‌شنیده است. روزی رسول خدا{{صل}} به [[مزاح]] او را [[ذوالأذنین]] خواند، از آن پس لقب او شد<ref>ابن ابی عاصم، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.</ref>.
 
او خادم [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بود؛ هنگامی که [[رسول اکرم]]{{صل}} وارد [[مدینه]] شد هر یک از [[مردم مدینه]] به اندازه [[قدرت]] خود هدایایی برای حضرت می‌آوردند، مادر انس دست فرزندش را گرفته، نزد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} آورد و گفت: "یا [[رسول الله]]! هر کس برای شما [[هدیه]] ای آورد و من از [[اموال]] [[دنیا]] چیزی که لایق مقام شما باشد ندارم، از شما می‌خواهم فرزندم را برای خدمتگزاری بپذیرید". [[پیامبر]]{{صل}} هم پذیرفت. از این رو او به خادم پیامبر{{صل}} معروف شد و خود به این عنوان افتخار می‌کرد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۱۶.</ref>.
 
وقتی مادر انس به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! انس خدمتگزار شماست، برای او [[دعا]] کنید"، ایشان فرمودند: {{متن حدیث|اللهمَّ أَكْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ وَ بَارِكْ لَهُ فِيمَا أَعْطَيْتَهُ‌}}؛ پروردگارا! [[اموال]] و اولادش را زیاد گردان و آنچه را به او دادی بر وی [[مبارک]] فرما. به نقل دیگر فرمودند: {{متن حدیث|اللهم ارزقه مالا و ولدا، و بارک له}}<ref>المعارف، ابن قتیبه، ص۳۰۸.</ref> و یا {{متن حدیث|اللّهُمَّ أَكْثر ماله، وَ وَلَدهُ، وَ بَارِك لَهُ فِیما}}<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. دعای پیامبر{{صل}} درباره انس [[مستجاب]] شد و او تا [[زمان]] [[عمر بن عبدالعزیز]] زنده بود؛ یعنی بیشتر از صد سال عمر کرد. انس می‌گوید: "بعضی از فرزندانم به من اطلاع دادند که از نسل من، صد و بیست و پنج نفر [[دفن]] شده‌اند"<ref>الاصابه، ابن، ج۱، ص۲۷۷</ref>. باغ‌هایش نیز سالی دو بار میوه می‌داد<ref>اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.</ref>. [[اخبار]] نقل شده درباره تعداد فرزندان وی مختلف است اما به هر صورت فرزندان وی بیشتر از صد تن بوده‌اند و دعای رسول الله در [[حق]] وی مستجاب شده است<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۸۶؛ [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)| راویان مشترک ج۲]]، ص 30؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲]]، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>
 
== انس و شرکت در [[جنگ‌ها]] ==
او خود گفته است در [[جنگ بدر]] حاضر و در خدمت [[پیامبر]]{{صل}} بوده است<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۱۸.</ref>. ولی او در پیکارها حضور نداشت و به [[روایات]] منقول از انس درباره حضورش در جنگ‌های [[بدر]] و [[أحد]] باید با [[احتیاط]] نگریسته شود. اینکه رسول خدا{{صل}} در بدر سهمی برای او قرار نداد، شاهدی است بر اینکه او در جنگ بدر حضور نداشته است؛ چراکه تمام کسانی که در بدر حضور داشتند، از [[بدریان]] شمرده شده‌اند. شرکت او در أحد نیز مسلم نیست.
 
اما در [[غزوات]] دیگر مانند [[حدیبیه]]، [[فتح مکه]]، [[حنین]] و [[خیبر]] چنان که خود گفته همراه پیامبر{{صل}} بوده است<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۱، ص۳۳۰.</ref>. از [[موسی]] پسر، انس سؤال شد: انس در چند [[نبرد]] همراه رسول خدا{{صل}} بود؟ گفت: در هشت نبرد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.</ref> بدون آنکه آنها را برشمرد.
 
پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} [[ابوبکر]] با [[مشورت]] عمر، انس را برای گرفتن [[صدقات]] به [[بحرین]] فرستاد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۸.</ref>. وقتی از بحرین برگشت، عمر [[جانشین]] ابوبکر شده بود. عمر از او خواست اموالش را بیاورد، اما انس گفت: اول با شما [[بیعت]] کنم، بعد [[اموال]] را بیاورم. او ابتدا با عمر بیعت کرد و عمر، چهار هزار درهم را که انس از بحرین آورده بود، به او بخشید<ref>ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۱.</ref>. زمانی که عمر [[ولایت بصره]] را به [[ابوموسی اشعری]] سپرد، انس و برادرش [[براء بن مالک]] را نیز همراه او به آنجا فرستاد<ref>بلاذری، ج۲، ص۱۳۵.</ref>.
 
در [[جنگ]] شوشتر که [[هرمزان]]، فرمانده [[ایرانی]] [[اسیر]] شد، انس از فرماندهان سپاه [[مسلمانان]] بود و او بود که هرمزان و همراهان او را با عده ای سوار به [[مدینه]] برد<ref>الأخبار الطوال، دینوری، ص۱۳۲.</ref>.<ref>[[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)| راویان مشترک ج۲]]، ص 30؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲]]، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>
 
== انس و نقل روایت ==
 
او از [[پیامبر]]{{صل}}، [[ابوبکر]]، عمر، عثمان، [[عبدالله بن مسعود]]، [[حذیفة بن یمان]]، [[ابوذر]]، [[معاذ بن جبل]]، [[عبادة بن صامت]] و [[ابی درداء]] [[حدیث]] [[روایت]] کرده است و [[قتاده]]، [[ثابت بنانی]]، [[عبدالعزیز بن صهیب]]، [[حمید طویلی]]، [[حسن بصری]]، [[محمد بن سیرین]] و جماعتی از [[اهل بصره]] و [[کوفه]] از او [[حدیث]] روایت کرده‌اند<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۲ و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۲۶.</ref>. گرچه در منابع [[شیعی]] به نقل از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: "سه نفر بر [[رسول خدا]]{{صل}} [[دروغ]] بستند: [[ابوهریره]]، [[انس بن مالک]] و یک [[زن]]"<ref>در این باره روایتی از انس نقل شده که این مطلب را تأیید می‌کند: انس حدیثی را از رسول خدا{{صل}} روایت می‌کرد، در این هنگام شخصی گفت: آیا خودت آن را از رسول خدا{{صل}} شنیدی؟ انس سخت عصبانی شد و گفت: به خدا قسم، نه؛ همه آنچه که برای شما روایت می‌کنم از رسول خدا{{صل}} نشنیده‌ام ولی ما از یکدیگر روایت می‌کنیم و یکدیگر را هم متهم نمی‌کنیم. (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۶۶۵).</ref>.<ref>الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۹۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۰۱ و معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۴۱.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۸۷؛ [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)| راویان مشترک ج۲]]، ص 30.</ref>
 
[[روایات]] فراوانی از او نقل شده است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.</ref>. برخی شمار آنها را ۲۲۸۶ [[حدیث]] گفته‌اند<ref>ابن حزم، ص۳۹؛ ذهبی، تجرید، ج۱، ص۳۱.</ref>. [[بخاری]] و مسلم، ۱۸۲ [[حدیث]] از او نقل کرده‌اند که سی حدیث از آنها مشترک، هفتاد حدیث در کتاب مسلم و ۸۲ حدیث در کتاب [[بخاری]] است<ref>ذهبی، تذکره، ج۱، ص۴۴.</ref>. [[ابوحنیفه]] [[احادیث]] انس را [[حجت]] نمی‌دانست<ref>دائرة المعارف الاسلامیه، ج۳، ص۴۸.</ref>. انس خود نیز تصریح کرده است که هر [[حدیثی]] نقل کرده، مستقیم از [[رسول خدا]]{{صل}} نیست<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۵؛ ابن ابی‌حاتم، ج۱، ص۳۷۲؛ باجی، ج۱، ص۳۷۲.</ref>. انس برای [[فرزندان]] خود حدیث نمی‌گفت. گفتند: چرا بر ما حدیث نمی‌گویی؟ گفت: همانا کسی که زیاد سخن می‌گوید، یاوه سرایی می‌کند<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۶؛ ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۳.</ref>. انس در منابع [[شیعی]] متهم است<ref>مجلسی، ج۲۸، ص۱۵۴.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲]]، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>
 
== انس و کتمان فضائل [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} ==
=== کتمان حدیث غدیر ===
روزی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[کوفه]] بالای [[منبر]] اعلام کردند که هر کس حدیث غدیر را از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیده است برخیزد و شهادت دهد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[روز غدیر]] فرمودند: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ}}؛ هر کس من مولای اویم، این علی مولای اوست خدایا کسی که [[ولایت]] او را بپذیرد او را تحت [[سرپرستی]] خود قرار بده و [[دشمن]] کسی باش که با او [[دشمنی]] کند.
 
جمعی برخاستند و شهادت دادند و تعدادی هم کتمان کردند. انس از افرادی بود که شهادت نداد. وقتی امیرالمؤمنین{{ع}} از وی پرسید چرا شهادت نمی‌دهی؟ او در پاسخ گفت: من پیر شده‌ام و فراموش کرده‌ام! حضرت هم [[دعا]] کرد که اگر انس [[دروغ]] می‌گوید، [[خداوند]] او را به [[مرضی]] ظاهر [[مبتلا]] سازد که قادر به مخفی کردن آن [[مرض]] نباشد.
 
بر اثر دعای امیرالمؤمنین انس دچار [[بیماری]] «برص» یعنی «پیسی» شد به طوری که هر چه عمامه‌اش را بزرگتر می‌کرد نمی‌توانست آن لکه را بپوشاند<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۸۷؛ [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)| راویان مشترک ج۲]]، ص 30؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۲۹؛ [[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۸۷؛ [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)| راویان مشترک ج۲]]، ص 30.</ref>.
 
=== [[حدیث]] پرنده بریان ===
[[شیخ صدوق]] به نقل از أبی هدبه می‌نویسد: انس بن مالک را دیدم که عمامه‌ای به سر خود پیچیده بود، از او درباره آن سؤال کردم. گفت: "این نتیجه [[نفرین]] [[علی ابن ابی‌طالب]]{{ع}} است". گفتم: چگونه؟! گفت: "من خادم رسول خدا{{صل}} بودم، مرغ بریانی برای [[رسول خدا]]{{صل}} [[هدیه]] آوردند. [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "خدایا! محبوب‌ترین [[بندگان]] نزد خودت را بفرست تا او با من هم غذا شود". ناگاه علی{{ع}} آمد. من به علی{{ع}} گفتم: رسول خدا{{صل}} مشغول است و نمی‌توانی نزد او بروی، در حالی که [[دوست]] داشتم مردی از [[قوم]] خودم نزد پیامبر{{صل}} بیاید. رسول خدا{{صل}} دستش را برای بار دوم بالا برد و همان [[دعا]] را تکرار فرمود. دوباره علی{{ع}} آمد. دوباره من گفتم: رسول خدا{{صل}} مشغول کاری است. پیامبر{{صل}} برای بار سوم همان‌گونه دعا فرمودند، دوباره علی{{ع}} آمد و من همان جمله را تکرار کردم که ناگاه علی{{ع}} صدایش را بالا برد و گفت: "چه چیزی رسول خدا{{صل}} را مشغول کرده است". رسول خدا{{صل}} صدای علی{{ع}} را شنید و فرمود: "ای انس چه کسی است؟" گفتم: [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} است.
 
فرمود: "به او [[اجازه]] بده داخل شود". زمانی که علی{{ع}} داخل شد، رسول خدا{{صل}} فرمود: "[[یا علی]]! همانا سه بار دعا کردم که [[خداوند]] محبوب‌ترین بندگانش را بفرستد تا با من هم غذا شود و اگر در بار سوم نمی‌آمدی، هر آینه [[خدا]] را به اسمت می‌خواندم که تو را نزد من بیاورد".
 
علی{{ع}} فرمود: "یا [[رسول الله]]! من سه بار آمدم اما هر بار انس گفت رسول خدا{{صل}} مشغول کاری است". رسول خدا{{صل}} فرمود: "ای انس! چرا این کار را کردی؟ " من گفتم: ای رسول خدا{{صل}} من دعای شما را شنیدم پس دوست داشتم مردی از قوم خودم نزد شما بیاید<ref>{{عربی|قال أنس بن مالك: كنت أخدم رسول الله{{صل}}، فقدم لرسول الله{{صل}} فرخ مشوي فقال: اللهم ائتني بأحب خلقك إليك... فجاء علي بن أبي طالب فقلت: إن رسول الله{{صل}} على حاجة، ثم جاء فقلت إن رسول الله{{صل}} على حاجة، فقال رسول الله{{صل}}: افتح، فدخل، فقال رسول الله{{صل}}: ما حبسك علي؟ فقال: إن هذا آخر ثلاث كرات يردني أنس يزعم أنك على حاجة. فقال: ما حملك على ما صنعت؟ فقلت: يا رسول الله، سمعت دعاءك فأحببت أن يكون رجلا من قومي}}؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۱، حدیث ۴۶۵۰؛ التاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۵۸، حدیث ۱۱۳۲؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۵۳، حدیث ۷۳۰؛ ج۷، ص۸۲، حدیث ۶۴۳۷؛ المعجم الاوسط، ج۲، ص۲۰۶؛ ج۶، ص۹۰ و ۳۳۶؛ ج۷، ص۲۶۷؛ ج۹، ص۱۴۶، حدیث ۱۷۴۴، ۵۸۸۶، ۶۵۶۱ و ۷۴۶۶؛ حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۳۹؛ ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۲۰۵؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۶۹، حدیث ۴۹۴۴؛ تاریخ دمشق، ج۳۷، ص۴۰۶؛ ج۴۲، ص۲۴۵-۲۵۸ و ۴۳۲؛ اسد الغابة، ج۳، ص۶۰۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۳۳؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۸۷-۳۹۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۷-۱۶۹، حدیث ۱۴۷۲۳ و ۱۴۷۲۶ و ۱۴۷۲۸.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۸۸؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۲۹.</ref>
 
از مجموع احادیت نقل شده درباره انس و علی بن ابی‌طالب{{ع}} مشخص می‌شود که انس به این مسئله که علی{{ع}} چه جایگاهی دارد، [[آگاه]] بوده اما آن را عمداً پنهان می‌کرده است. به عنوان مثال، [[حدیث خیبر]] که خود انس راوی آن است حکایت از [[شأن]] و مرتبه والای علی{{ع}} دارد؛ انس نقل کرده است بعد از [[فتح خیبر]]، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "ای [[مردم]]! هر کس [[دوست]] دارد که به [[آدم]]، در دارائیش و به ابراهیم، در [[دوستی]] و رفاقتش و به [[موسی]]، در مناجاتش و به یحیی، در زهدش و به [[عیسی]]، در [[سیما]] و راه و روشش نگاه کند، به علی بن ابی‌طالب{{ع}} بنگرد" و در ادامه فرمود: "ای مردم! [[فرزندان]] خود را با [[دوستی علی]]{{ع}} [[امتحان]] کنید. همانا علی{{ع}} به [[گمراهی]] [[دعوت]] نمی‌کند و از طریق [[هدایت]] دور نمی‌شود، پس هر کس او را دوست دارد از شماست و هر کس او را [[دشمن]] دارد از شما نیست".
 
انس می‌گوید: "بعد از این سخن پیامبر{{صل}}، برخی مردم فرزند خود را بر گردن خود گذاشتند و در راه عبور علی{{ع}} می‌ایستادند. هنگامی که علی{{ع}} می‌آمد، به فرزند خود می‌گفتند: فرزندم! آیا این مردی را که می‌آید دوست داری؟ اگر فرزندشان می‌گفت آری، او را می‌بوسیدند و اگر می‌گفت نه، پایش را به [[زمین]] می‌کوبیدند و می‌گفتند این از مادرت است"<ref>قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۸.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۸۸؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱]]، ص ۲۲۹.</ref>
 
== انس در دوران امام علی{{ع}} و بعد از آن ==
انس در [[دوران خلافت امام علی]]{{ع}} از حمایت وی و یا گروه مخالف ایشان مثل [[جنگ جمل]] پرهیز کرد<ref>شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۰.</ref>. انس در دوره [[خلافت معاویه]] پیوسته به [[شام]] رفت و آمد داشت<ref>ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۹.</ref>. انس در [[زمان]] [[خلافت یزید]] در [[قصر]] [[دارالاماره]] همراه [[ابن زیاد]] بود و زمانی که یزید با شاخه‌ای به دندان‌های [[مبارک]] [[امام حسین]]{{ع}} می‌زد، انس [[گریه]] کرد و گفت: "حسین شبیه‌ترین افراد به [[رسول خدا]]{{صل}} بود"<ref>أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۲۶۱؛ بخاری، ج۴، ص۲۱۴؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۵؛ طبرانی، ج۳، ص۱۲۵.</ref>.
 
در دوران [[مصعب ابن زبیر]] جزء [[اشراف بصره]] و امامت جماعت را بر عهده داشت<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۵۲۸.</ref>. انس پس از حاکمیت [[حجاج بن یوسف ثقفی]] بر بصره، نزد او نیز رفت و آمد داشت<ref>ابن سعد، ج۷، ص۱۶.</ref> تا آنکه فرزندش عبدالله، ابن [[جارود]] را بر ضد حجاج [[یاری]] داد<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۳۸۶.</ref> و خود نیز در [[فتنه]] عبدالرحمان بن اشعث از او جانبداری کرد. حجاج بن یوسف که از این [[همیاری]] به [[خشم]] آمده بود، [[سال]] ۸۲ برای [[خوار]] کردن انس و برخی دیگر از [[صحابه رسول خدا]]{{صل}}، به گردن آنان مهر زد<ref> تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۷۲؛ ابن عبد البر، ج۱، ص۱۹۹.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۹۰؛ [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)| راویان مشترک ج۲]]، ص 30؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲]]، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>
 
[[سید محسن امین]]<ref>سید محسن امین، ج۳، ص۵۰۲.</ref> نامه [[نوشتن]] عبدالملک به دلیل [[دفاع]] از انس و همچنین [[حدیث طیر]]<ref>برای توضیح حدیث طیر، ر.ک: احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۶۸؛ اسکافی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۱۳۷.</ref> را دلیل [[انحراف]] او از [[امام علی]]{{ع}} دانسته است. [[شاهد]] بر مدعای [[امین]]، این [[حدیث]] انس از [[رسول خدا]]{{صل}} است فرمود: {{متن حدیث| لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن أُمَّتي يُقاتِلُونَ علَى الحَقِّ ظاهِرِينَ إلى يَومِ القِيامَةِ}}<ref>ابن قانع، ج۱، ص۱۴.</ref>؛ سپس به [[شام]] اشاره کرده و در [[جنگ‌ها]] [[اهل شام]] را [[حق]] دانسته است. بسا این حدیث بعداً به نام او جعل شده باشد<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲]]، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>.
 
== سرانجام انس ==
او آخرین [[صحابی]] بود که در [[روزگار]] [[خلافت]] ولید بن [[عبدالملک]] در قصرش، در [[طف]] درگذشت<ref>أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۵۰۲.</ref>. یک سال پیش از [[مرگ]]، از [[روزه]] گرفتن معذور شد و در عوض آن سی [[فقیر]] را غذا داد. او [[وصیت]] کرد مویی از رسول خدا{{صل}} را که همراه داشت زیر زبانش بگذارند<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.</ref> و عصای کوچکی از آن حضرت را که نزد او بود، همراهش [[دفن]] کنند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۹۶.</ref> و برای [[حنوط]] او نیز کیسه کوچکی از [[مشک]] و تار مویی از موهای رسول خدا{{صل}} را قرار دهند و بر آن سَک (ماده [[خوشبویی]] از گل خیری و رامک) بیفزایند
 
[[نماز]] وی را قطن بن مدک کلابی خواند<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۱۰ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.</ref>، اگرچه در [[روایات]] دیگر گفته شده که [[محمد بن سیرین]] بر وی نماز خواند و بر طبق وصیت انس، او انس را [[غسل]] داد. البته محمد بن سیرین در آن موقع به خاطر بدهکاری در [[زندان]] بود و در این باره با [[عمر بن یزید]]، [[والی بصره]] گفتگو شد و وی او را [[آزاد]] کرد تا بر جنازه انس نماز بخواند. محمد بن سیرین تا آخر عمر از [[خاندان]] عمر بن یزید برای این کار سپاسگزار بود<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۲۲.</ref>.<ref>[[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳]]، ص۴۹۱؛ [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲]]، ص۱۴۱-۱۴۴.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۱۴: خط ۶۳:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده: IM009687.jpg|22px]] جمعی از پژوهشگران، [[فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']]
# [[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[محمود رضا قاسمی|قاسمی، محمود رضا]]، [[انس بن مالک (مقاله)|مقاله «انس بن مالک»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']]
# [[پرونده:IM010597.jpg|22px]] [[ح‍س‍ی‍ن‌ ع‍زی‍زی‌|عزیزی]]، [[پ‍روی‍ز رس‍ت‍گ‍ار|رستگار]]، [[ی‍وس‍ف‌ ب‍ی‍ات‌|بیات]]، [[راویان مشترک ج۲ (کتاب)|'''راویان مشترک ج۲''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-1.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۱''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ ‏۳ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۰

مقدمه

انس بن مالک نام و نسب او انس بن مالک بن نضر بن خزرج بن حارثة انصاری خزرجی نجاری بصری[۱] و مادرش، ام سلیم، دختر ملحان است[۲]. انس از قبیله خزرج است[۳].

کنیه او ابوحمزه و ملقب به «ذوالأُذنین» است[۴]. در وجه نامگذاری کنیه او به ابوحمزه، گفته شده انس گیاهی ترش را چید و دسته کرد. وقتی رسول خدا(ص) آن را در دست انس دید، او را ابوحمزه کنیه داد[۵]. چنان که در وجه لقب او نیز گفته شده است: ذوالاذونین یعنی صاحبان دو گوش و شاید کنایه از این باشد که انس در زمان خادمی خود در منزل رسول خدا(ص) گوش‌های تیزی داشته و همه چیز را می‌شنیده است. روزی رسول خدا(ص) به مزاح او را ذوالأذنین خواند، از آن پس لقب او شد[۶].

او خادم پیامبر اسلام(ص) بود؛ هنگامی که رسول اکرم(ص) وارد مدینه شد هر یک از مردم مدینه به اندازه قدرت خود هدایایی برای حضرت می‌آوردند، مادر انس دست فرزندش را گرفته، نزد پیامبر اکرم(ص) آورد و گفت: "یا رسول الله! هر کس برای شما هدیه ای آورد و من از اموال دنیا چیزی که لایق مقام شما باشد ندارم، از شما می‌خواهم فرزندم را برای خدمتگزاری بپذیرید". پیامبر(ص) هم پذیرفت. از این رو او به خادم پیامبر(ص) معروف شد و خود به این عنوان افتخار می‌کرد[۷].

وقتی مادر انس به پیامبر(ص) گفت: "یا رسول الله! انس خدمتگزار شماست، برای او دعا کنید"، ایشان فرمودند: «اللهمَّ أَكْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ وَ بَارِكْ لَهُ فِيمَا أَعْطَيْتَهُ‌»؛ پروردگارا! اموال و اولادش را زیاد گردان و آنچه را به او دادی بر وی مبارک فرما. به نقل دیگر فرمودند: «اللهم ارزقه مالا و ولدا، و بارک له»[۸] و یا «اللّهُمَّ أَكْثر ماله، وَ وَلَدهُ، وَ بَارِك لَهُ فِیما»[۹]. دعای پیامبر(ص) درباره انس مستجاب شد و او تا زمان عمر بن عبدالعزیز زنده بود؛ یعنی بیشتر از صد سال عمر کرد. انس می‌گوید: "بعضی از فرزندانم به من اطلاع دادند که از نسل من، صد و بیست و پنج نفر دفن شده‌اند"[۱۰]. باغ‌هایش نیز سالی دو بار میوه می‌داد[۱۱]. اخبار نقل شده درباره تعداد فرزندان وی مختلف است اما به هر صورت فرزندان وی بیشتر از صد تن بوده‌اند و دعای رسول الله در حق وی مستجاب شده است[۱۲].[۱۳]

انس و شرکت در جنگ‌ها

او خود گفته است در جنگ بدر حاضر و در خدمت پیامبر(ص) بوده است[۱۴]. ولی او در پیکارها حضور نداشت و به روایات منقول از انس درباره حضورش در جنگ‌های بدر و أحد باید با احتیاط نگریسته شود. اینکه رسول خدا(ص) در بدر سهمی برای او قرار نداد، شاهدی است بر اینکه او در جنگ بدر حضور نداشته است؛ چراکه تمام کسانی که در بدر حضور داشتند، از بدریان شمرده شده‌اند. شرکت او در أحد نیز مسلم نیست.

اما در غزوات دیگر مانند حدیبیه، فتح مکه، حنین و خیبر چنان که خود گفته همراه پیامبر(ص) بوده است[۱۵]. از موسی پسر، انس سؤال شد: انس در چند نبرد همراه رسول خدا(ص) بود؟ گفت: در هشت نبرد[۱۶] بدون آنکه آنها را برشمرد.

پس از وفات پیامبر(ص) ابوبکر با مشورت عمر، انس را برای گرفتن صدقات به بحرین فرستاد[۱۷]. وقتی از بحرین برگشت، عمر جانشین ابوبکر شده بود. عمر از او خواست اموالش را بیاورد، اما انس گفت: اول با شما بیعت کنم، بعد اموال را بیاورم. او ابتدا با عمر بیعت کرد و عمر، چهار هزار درهم را که انس از بحرین آورده بود، به او بخشید[۱۸]. زمانی که عمر ولایت بصره را به ابوموسی اشعری سپرد، انس و برادرش براء بن مالک را نیز همراه او به آنجا فرستاد[۱۹].

در جنگ شوشتر که هرمزان، فرمانده ایرانی اسیر شد، انس از فرماندهان سپاه مسلمانان بود و او بود که هرمزان و همراهان او را با عده ای سوار به مدینه برد[۲۰].[۲۱]

انس و نقل روایت

او از پیامبر(ص)، ابوبکر، عمر، عثمان، عبدالله بن مسعود، حذیفة بن یمان، ابوذر، معاذ بن جبل، عبادة بن صامت و ابی درداء حدیث روایت کرده است و قتاده، ثابت بنانی، عبدالعزیز بن صهیب، حمید طویلی، حسن بصری، محمد بن سیرین و جماعتی از اهل بصره و کوفه از او حدیث روایت کرده‌اند[۲۲]. گرچه در منابع شیعی به نقل از امام صادق(ع) آمده است: "سه نفر بر رسول خدا(ص) دروغ بستند: ابوهریره، انس بن مالک و یک زن"[۲۳].[۲۴].[۲۵]

روایات فراوانی از او نقل شده است[۲۶]. برخی شمار آنها را ۲۲۸۶ حدیث گفته‌اند[۲۷]. بخاری و مسلم، ۱۸۲ حدیث از او نقل کرده‌اند که سی حدیث از آنها مشترک، هفتاد حدیث در کتاب مسلم و ۸۲ حدیث در کتاب بخاری است[۲۸]. ابوحنیفه احادیث انس را حجت نمی‌دانست[۲۹]. انس خود نیز تصریح کرده است که هر حدیثی نقل کرده، مستقیم از رسول خدا(ص) نیست[۳۰]. انس برای فرزندان خود حدیث نمی‌گفت. گفتند: چرا بر ما حدیث نمی‌گویی؟ گفت: همانا کسی که زیاد سخن می‌گوید، یاوه سرایی می‌کند[۳۱]. انس در منابع شیعی متهم است[۳۲].[۳۳]

انس و کتمان فضائل علی بن ابی طالب(ع)

کتمان حدیث غدیر

روزی امیرالمؤمنین(ع) در کوفه بالای منبر اعلام کردند که هر کس حدیث غدیر را از رسول خدا(ص) شنیده است برخیزد و شهادت دهد که پیامبر اکرم(ص) در روز غدیر فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ»؛ هر کس من مولای اویم، این علی مولای اوست خدایا کسی که ولایت او را بپذیرد او را تحت سرپرستی خود قرار بده و دشمن کسی باش که با او دشمنی کند.

جمعی برخاستند و شهادت دادند و تعدادی هم کتمان کردند. انس از افرادی بود که شهادت نداد. وقتی امیرالمؤمنین(ع) از وی پرسید چرا شهادت نمی‌دهی؟ او در پاسخ گفت: من پیر شده‌ام و فراموش کرده‌ام! حضرت هم دعا کرد که اگر انس دروغ می‌گوید، خداوند او را به مرضی ظاهر مبتلا سازد که قادر به مخفی کردن آن مرض نباشد.

بر اثر دعای امیرالمؤمنین انس دچار بیماری «برص» یعنی «پیسی» شد به طوری که هر چه عمامه‌اش را بزرگتر می‌کرد نمی‌توانست آن لکه را بپوشاند[۳۴].

حدیث پرنده بریان

شیخ صدوق به نقل از أبی هدبه می‌نویسد: انس بن مالک را دیدم که عمامه‌ای به سر خود پیچیده بود، از او درباره آن سؤال کردم. گفت: "این نتیجه نفرین علی ابن ابی‌طالب(ع) است". گفتم: چگونه؟! گفت: "من خادم رسول خدا(ص) بودم، مرغ بریانی برای رسول خدا(ص) هدیه آوردند. پیامبر(ص) فرمود: "خدایا! محبوب‌ترین بندگان نزد خودت را بفرست تا او با من هم غذا شود". ناگاه علی(ع) آمد. من به علی(ع) گفتم: رسول خدا(ص) مشغول است و نمی‌توانی نزد او بروی، در حالی که دوست داشتم مردی از قوم خودم نزد پیامبر(ص) بیاید. رسول خدا(ص) دستش را برای بار دوم بالا برد و همان دعا را تکرار فرمود. دوباره علی(ع) آمد. دوباره من گفتم: رسول خدا(ص) مشغول کاری است. پیامبر(ص) برای بار سوم همان‌گونه دعا فرمودند، دوباره علی(ع) آمد و من همان جمله را تکرار کردم که ناگاه علی(ع) صدایش را بالا برد و گفت: "چه چیزی رسول خدا(ص) را مشغول کرده است". رسول خدا(ص) صدای علی(ع) را شنید و فرمود: "ای انس چه کسی است؟" گفتم: علی بن ابی‌طالب(ع) است.

فرمود: "به او اجازه بده داخل شود". زمانی که علی(ع) داخل شد، رسول خدا(ص) فرمود: "یا علی! همانا سه بار دعا کردم که خداوند محبوب‌ترین بندگانش را بفرستد تا با من هم غذا شود و اگر در بار سوم نمی‌آمدی، هر آینه خدا را به اسمت می‌خواندم که تو را نزد من بیاورد".

علی(ع) فرمود: "یا رسول الله! من سه بار آمدم اما هر بار انس گفت رسول خدا(ص) مشغول کاری است". رسول خدا(ص) فرمود: "ای انس! چرا این کار را کردی؟ " من گفتم: ای رسول خدا(ص) من دعای شما را شنیدم پس دوست داشتم مردی از قوم خودم نزد شما بیاید[۳۵].[۳۶]

از مجموع احادیت نقل شده درباره انس و علی بن ابی‌طالب(ع) مشخص می‌شود که انس به این مسئله که علی(ع) چه جایگاهی دارد، آگاه بوده اما آن را عمداً پنهان می‌کرده است. به عنوان مثال، حدیث خیبر که خود انس راوی آن است حکایت از شأن و مرتبه والای علی(ع) دارد؛ انس نقل کرده است بعد از فتح خیبر، رسول خدا(ص) فرمود: "ای مردم! هر کس دوست دارد که به آدم، در دارائیش و به ابراهیم، در دوستی و رفاقتش و به موسی، در مناجاتش و به یحیی، در زهدش و به عیسی، در سیما و راه و روشش نگاه کند، به علی بن ابی‌طالب(ع) بنگرد" و در ادامه فرمود: "ای مردم! فرزندان خود را با دوستی علی(ع) امتحان کنید. همانا علی(ع) به گمراهی دعوت نمی‌کند و از طریق هدایت دور نمی‌شود، پس هر کس او را دوست دارد از شماست و هر کس او را دشمن دارد از شما نیست".

انس می‌گوید: "بعد از این سخن پیامبر(ص)، برخی مردم فرزند خود را بر گردن خود گذاشتند و در راه عبور علی(ع) می‌ایستادند. هنگامی که علی(ع) می‌آمد، به فرزند خود می‌گفتند: فرزندم! آیا این مردی را که می‌آید دوست داری؟ اگر فرزندشان می‌گفت آری، او را می‌بوسیدند و اگر می‌گفت نه، پایش را به زمین می‌کوبیدند و می‌گفتند این از مادرت است"[۳۷].[۳۸]

انس در دوران امام علی(ع) و بعد از آن

انس در دوران خلافت امام علی(ع) از حمایت وی و یا گروه مخالف ایشان مثل جنگ جمل پرهیز کرد[۳۹]. انس در دوره خلافت معاویه پیوسته به شام رفت و آمد داشت[۴۰]. انس در زمان خلافت یزید در قصر دارالاماره همراه ابن زیاد بود و زمانی که یزید با شاخه‌ای به دندان‌های مبارک امام حسین(ع) می‌زد، انس گریه کرد و گفت: "حسین شبیه‌ترین افراد به رسول خدا(ص) بود"[۴۱].

در دوران مصعب ابن زبیر جزء اشراف بصره و امامت جماعت را بر عهده داشت[۴۲]. انس پس از حاکمیت حجاج بن یوسف ثقفی بر بصره، نزد او نیز رفت و آمد داشت[۴۳] تا آنکه فرزندش عبدالله، ابن جارود را بر ضد حجاج یاری داد[۴۴] و خود نیز در فتنه عبدالرحمان بن اشعث از او جانبداری کرد. حجاج بن یوسف که از این همیاری به خشم آمده بود، سال ۸۲ برای خوار کردن انس و برخی دیگر از صحابه رسول خدا(ص)، به گردن آنان مهر زد[۴۵].[۴۶]

سید محسن امین[۴۷] نامه نوشتن عبدالملک به دلیل دفاع از انس و همچنین حدیث طیر[۴۸] را دلیل انحراف او از امام علی(ع) دانسته است. شاهد بر مدعای امین، این حدیث انس از رسول خدا(ص) است فرمود: « لا تَزالُ طائِفَةٌ مِن أُمَّتي يُقاتِلُونَ علَى الحَقِّ ظاهِرِينَ إلى يَومِ القِيامَةِ»[۴۹]؛ سپس به شام اشاره کرده و در جنگ‌ها اهل شام را حق دانسته است. بسا این حدیث بعداً به نام او جعل شده باشد[۵۰].

سرانجام انس

او آخرین صحابی بود که در روزگار خلافت ولید بن عبدالملک در قصرش، در طف درگذشت[۵۱]. یک سال پیش از مرگ، از روزه گرفتن معذور شد و در عوض آن سی فقیر را غذا داد. او وصیت کرد مویی از رسول خدا(ص) را که همراه داشت زیر زبانش بگذارند[۵۲] و عصای کوچکی از آن حضرت را که نزد او بود، همراهش دفن کنند[۵۳] و برای حنوط او نیز کیسه کوچکی از مشک و تار مویی از موهای رسول خدا(ص) را قرار دهند و بر آن سَک (ماده خوشبویی از گل خیری و رامک) بیفزایند

نماز وی را قطن بن مدک کلابی خواند[۵۴]، اگرچه در روایات دیگر گفته شده که محمد بن سیرین بر وی نماز خواند و بر طبق وصیت انس، او انس را غسل داد. البته محمد بن سیرین در آن موقع به خاطر بدهکاری در زندان بود و در این باره با عمر بن یزید، والی بصره گفتگو شد و وی او را آزاد کرد تا بر جنازه انس نماز بخواند. محمد بن سیرین تا آخر عمر از خاندان عمر بن یزید برای این کار سپاسگزار بود[۵۵].[۵۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۰۹ وأعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۳.
  2. الاستیعاب، ابن عبد البر، ص۱۰۹ و معجم الصحابه، ابن قانع، ج۱، ص۲۴۰.
  3. ابن سلام، ص۲۷۹؛ ابن کلبی، ج۲، ص۴۹.
  4. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۳۰۴.
  5. ترمذی، ج۵، ص۳۴۶؛ ابویعلی، ج۷، ص۱۱۰.
  6. ابن ابی عاصم، ج۴، ص۲۳۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
  7. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۱۶.
  8. المعارف، ابن قتیبه، ص۳۰۸.
  9. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.
  10. الاصابه، ابن، ج۱، ص۲۷۷
  11. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
  12. الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۲۷۷.
  13. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۶؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
  14. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲، ص۲۱۸.
  15. ابن حجر، تهذیب، ج۱، ص۳۳۰.
  16. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
  17. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۸.
  18. ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۱.
  19. بلاذری، ج۲، ص۱۳۵.
  20. الأخبار الطوال، دینوری، ص۱۳۲.
  21. عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
  22. تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۲ و الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۷، ص۲۶.
  23. در این باره روایتی از انس نقل شده که این مطلب را تأیید می‌کند: انس حدیثی را از رسول خدا(ص) روایت می‌کرد، در این هنگام شخصی گفت: آیا خودت آن را از رسول خدا(ص) شنیدی؟ انس سخت عصبانی شد و گفت: به خدا قسم، نه؛ همه آنچه که برای شما روایت می‌کنم از رسول خدا(ص) نشنیده‌ام ولی ما از یکدیگر روایت می‌کنیم و یکدیگر را هم متهم نمی‌کنیم. (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۶۶۵).
  24. الخصال، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۹۰؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۲۰۱ و معجم رجال الحدیث، خویی، ج۳، ص۲۴۱.
  25. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۷؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30.
  26. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
  27. ابن حزم، ص۳۹؛ ذهبی، تجرید، ج۱، ص۳۱.
  28. ذهبی، تذکره، ج۱، ص۴۴.
  29. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۳، ص۴۸.
  30. ابن سعد، ج۷، ص۱۵؛ ابن ابی‌حاتم، ج۱، ص۳۷۲؛ باجی، ج۱، ص۳۷۲.
  31. ابن سعد، ج۷، ص۱۶؛ ذهبی، سیر، ج۳، ص۴۰۳.
  32. مجلسی، ج۲۸، ص۱۵۴.
  33. محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
  34. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۷؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۲۹؛ قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۷؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30.
  35. قال أنس بن مالك: كنت أخدم رسول الله(ص)، فقدم لرسول الله(ص) فرخ مشوي فقال: اللهم ائتني بأحب خلقك إليك... فجاء علي بن أبي طالب فقلت: إن رسول الله(ص) على حاجة، ثم جاء فقلت إن رسول الله(ص) على حاجة، فقال رسول الله(ص): افتح، فدخل، فقال رسول الله(ص): ما حبسك علي؟ فقال: إن هذا آخر ثلاث كرات يردني أنس يزعم أنك على حاجة. فقال: ما حملك على ما صنعت؟ فقلت: يا رسول الله، سمعت دعاءك فأحببت أن يكون رجلا من قومي؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۱، حدیث ۴۶۵۰؛ التاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۵۸، حدیث ۱۱۳۲؛ المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۵۳، حدیث ۷۳۰؛ ج۷، ص۸۲، حدیث ۶۴۳۷؛ المعجم الاوسط، ج۲، ص۲۰۶؛ ج۶، ص۹۰ و ۳۳۶؛ ج۷، ص۲۶۷؛ ج۹، ص۱۴۶، حدیث ۱۷۴۴، ۵۸۸۶، ۶۵۶۱ و ۷۴۶۶؛ حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۳۹؛ ذکر اخبار اصبهان، ج۱، ص۲۰۵؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۳۶۹، حدیث ۴۹۴۴؛ تاریخ دمشق، ج۳۷، ص۴۰۶؛ ج۴۲، ص۲۴۵-۲۵۸ و ۴۳۲؛ اسد الغابة، ج۳، ص۶۰۸؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۳۳؛ البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۸۷-۳۹۰؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۶۷-۱۶۹، حدیث ۱۴۷۲۳ و ۱۴۷۲۶ و ۱۴۷۲۸.
  36. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۸؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۲۹.
  37. قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۱۹۸.
  38. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۸۸؛ حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام، ج۱، ص ۲۲۹.
  39. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۰.
  40. ابن عساکر، ج۹، ص۳۳۹.
  41. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۳، ص۵۰۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۲۶۱؛ بخاری، ج۴، ص۲۱۴؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۵؛ طبرانی، ج۳، ص۱۲۵.
  42. تاریخ الطبری، طبری، ج۵، ص۵۲۸.
  43. ابن سعد، ج۷، ص۱۶.
  44. ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۳۸۶.
  45. تاریخ الیعقوبی، یعقوبی، ج۲، ص۲۷۲؛ ابن عبد البر، ج۱، ص۱۹۹.
  46. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۹۰؛ عزیزی، رستگار، بیات، راویان مشترک ج۲، ص 30؛ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
  47. سید محسن امین، ج۳، ص۵۰۲.
  48. برای توضیح حدیث طیر، ر.ک: احمد بن حنبل، العلل، ج۳، ص۶۸؛ اسکافی، ص۳۱۲؛ قاضی نعمان، ج۱، ص۱۳۷.
  49. ابن قانع، ج۱، ص۱۴.
  50. محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.
  51. أعیان الشیعة، امین عاملی، ج۲، ص۵۰۲.
  52. ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۲۷۶.
  53. ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۲۹۶.
  54. الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۱۱۰ و اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۵۲.
  55. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۷، ص۲۲.
  56. قاسمی، محمود رضا، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳، ص۴۹۱؛ محمدی، رمضان، مقاله «انس بن مالک بن نضر انصاری نجاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص۱۴۱-۱۴۴.