ویژگی‌های امام مهدی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=155%|' به '{{عربی|')
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|' به '{{عربی|')
خط ۵۹: خط ۵۹:
[[پرونده:11411.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عزالدین رضانژاد]]]]
[[پرونده:11411.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عزالدین رضانژاد]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عزالدین رضانژاد]]'''، در مقاله ''«[[حیات امام مهدی (مقاله)|حیات امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[عزالدین رضانژاد]]'''، در مقاله ''«[[حیات امام مهدی (مقاله)|حیات امام مهدی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«سیاست فشار و اختناق عباسیان، [[امامان]]{{عم}} را به فعالیت‌های پنهان واداشت. آن بزرگان می‌کوشیدند کردارشان را دور از چشم دشمنان انجام دهند و گفتارشان را رمزآلود و پوشیده در لایه‌های گوناگون کنایات و اشارات با دوستان و مؤمنان در میان نهند؛ دوستانی که پس از آزمونهای دشوار و اثبات پایداری شان در برابر فشار حوادث، به محفل خصوصی معصومان راه یافته و مسیر ارتباط مردم و [[امام]] را هموار می‌ساختند. بر این اساس، پس از [[امام رضا]]{{ع}} جریان [[امامت]] شکلی دیگر یافت. [[امام جواد]]، [[امام هادی]] و [[امام عسکری]]{{عم}} در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی، موضعی یگانه برگزیدند. آن بزرگواران زیر نظر مستقیم و مراقبت شدید خلیفۂ وقت، در محاصره و زندان به سر می‌بردند، حرکت‌ها، هدایت‌ها و رهبری‌هایشان محدودیت‌های فراوانی داشت و فرصت هر گونه فعالیت سیاسی از آنان سلب شده بود. محاصره و سخت گیری درباره این [[امامان]] با تزویج دختر خلیفه به [[امام جواد]]{{ع}} آغاز شد و با فراخوانی [[امام هادی]] و فرزندش [[امام عسکری]]{{عم}} به مرکز خلافت ([[سامرا]]) و اسکان آنان در محله "عسكر" ادامه یافت.<ref> ر.ک: بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۰۰</ref> جاسوسان خلیفه به وی چنان گزارش دادند که [[امام هادی]]{{ع}}، محور و ملجا شیعیان و دوست داران [[اهل‌ بیت]] شده است؛ اگر این مرز و بوم را می‌خواهی اقدام کن! متوکل عباسی، مأمورانی به مدینه گسیل داشت تا [[امام]] را به مرکز خلافت انتقال دهند. زندگی در [[سامرا]] با دشواری‌های خاصی همراه بود؛ مأموران عباسی، بدون رعایت موازین انسانی و اسلامی هرگاه خود لازم می‌دیدند، به خانه [[امام]]{{ع}} می‌شتافتند، حضرت را نزد خلیفه می‌بردند و می‌آزردند.<ref> ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج ۴، ص ۹۳</ref> حلقه محاصره روز به روز تنگ‌تر می‌شد و ملاقات شیعیان با [[امام]] دشوارتر. بیم انقلاب فراگیر مردمی و پیش گیری از دست یابی [[امام]]{{ع}} ما به وجوه شرعی، سبب اصلی این سخت گیری‌ها به شمار می‌آمد. این فشارها در زمان [[امامت]] [[امام عسکری]]{{ع}} تا به اوج رسید. دشمن با تمام توان در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شیعیان با [[امام]] را به پایین‌ترین احد، تنزل داد. آزار، شکنجه و زندان های مکرر آن حضرت، گویای این حقیقت است. دشمن احساس می کرد آنچه از آن نگران است، به زودی تحقق می یابد. زمان تولد دوازدهمین پیشوای شیعیان [[حضرت مهدی]]{{ع}} با نشانه‌های معروفی چون نهمین فرزند [[امام حسین]]{{ع}} و چهارمین فرزند [[امام رضا]]{{ع}} بودن، نزدیک می‌نمود و به سبب روایات متواتر حتی حاکمان از آن آگاه بودند. ستمگران از زبان راویان و محدثان چنان شنیده بودند که فرزندی در خانه [[امام عسکری]]{{ع}} به گیتی پای می نهد و بنیاد ستم را فرو می پاشد؛ از این رو، بر فشارها افزودند. آنها اندیشه نابودی [[امام]] و پیش گیری از تولد [[حضرت مهدی]]{{ع}} را در سر می‌پروراندند. بر خلاف برنامه‌ریزی‌ها و پیشگیری‌های دقیق و پی در پی آنان، مقدمات ولادت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آماده شد و توطئه‌های دشمنان ناکام ماند. [[امام عسکری]]{{ع}} پس از ازدواج، گاه و بیگاه تولد فرزندش را به یاران نوید می‌داد: {{عربی|اندازه=150%|"سَيَرْزُقُنِي اللَّهُ وَلَداً بِكَرَمِهِ وَ لُطْفِهِ "}}<ref>به زودی خداوند، با لطف و عنایتش، مرا فرزندی عطا فرماید؛ مسعودی، اثبات الوصية للامام علی بن أبی طالب، ص ۲۶۸.</ref> آن حضرت هم چنین آیه هشتم سوره صف:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}﴾}}<ref> آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خدا نور خود را کامل می کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند؛ سوره صف، آیه:۸></ref>. را مکرر تلاوت می‌فرمود و به یاران امید و بشارت ارزانی می‌داشت. البته چنان که گفته شد، دشمن نیز بیدار بود؛ ماماهای فراوانی وابسته به دستگاه‌های دولتی، در خانواده‌های منسوب به [[امام عسکری]]{{ع}}، به ویژه منزل [[امام]]{{ع}}، وارد می شدند، [[امام]] بارها به زندان افکنده شد و مأموران پیوسته مراقب بودند، چنانچه پسری در خانه [[امام]]{{ع}} با دیدند، نابودش کنند.<ref> ر.ک: سلیمان قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ص ۴۵۵</ref>. در این موقعیت، نرجس حامل نور [[امامت]] شد و جز [[امام عسکری]]{{ع}} علا و گروهی بسیار اندک از وابستگان و شیعیانش، هیچ کس از این امر آگاهی نیافت؛ بدین ترتیب، تقدیر الهی بر تدبیر شیطانی ستمگران چیره گشت و آن مولود مسعود دیده به جهان گشود. قدرت‌مندان تیره دل حتی پس از شهادت [[امام عسکری]]{{ع}} نیز از تولد فرزند برومندش آگاهی نیافتند. آنها زنان باردار حضرتش را زیر نظر قرار دادند تا چنانچه پسری به گیتی پای نهد، بی‌درنگ نابودش سازند»<ref>[[عزالدین رضانژاد|رضانژاد، عزالدین]]، [[حیات امام مهدی (مقاله)|حیات امام مهدی]]، ص ۱۰۶ - ۱۰۸.</ref>.
::::::«سیاست فشار و اختناق عباسیان، [[امامان]]{{عم}} را به فعالیت‌های پنهان واداشت. آن بزرگان می‌کوشیدند کردارشان را دور از چشم دشمنان انجام دهند و گفتارشان را رمزآلود و پوشیده در لایه‌های گوناگون کنایات و اشارات با دوستان و مؤمنان در میان نهند؛ دوستانی که پس از آزمونهای دشوار و اثبات پایداری شان در برابر فشار حوادث، به محفل خصوصی معصومان راه یافته و مسیر ارتباط مردم و [[امام]] را هموار می‌ساختند. بر این اساس، پس از [[امام رضا]]{{ع}} جریان [[امامت]] شکلی دیگر یافت. [[امام جواد]]، [[امام هادی]] و [[امام عسکری]]{{عم}} در برابر دستگاه حاکم و خلفای عباسی، موضعی یگانه برگزیدند. آن بزرگواران زیر نظر مستقیم و مراقبت شدید خلیفۂ وقت، در محاصره و زندان به سر می‌بردند، حرکت‌ها، هدایت‌ها و رهبری‌هایشان محدودیت‌های فراوانی داشت و فرصت هر گونه فعالیت سیاسی از آنان سلب شده بود. محاصره و سخت گیری درباره این [[امامان]] با تزویج دختر خلیفه به [[امام جواد]]{{ع}} آغاز شد و با فراخوانی [[امام هادی]] و فرزندش [[امام عسکری]]{{عم}} به مرکز خلافت ([[سامرا]]) و اسکان آنان در محله "عسكر" ادامه یافت.<ref> ر.ک: بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۰۰</ref> جاسوسان خلیفه به وی چنان گزارش دادند که [[امام هادی]]{{ع}}، محور و ملجا شیعیان و دوست داران [[اهل‌ بیت]] شده است؛ اگر این مرز و بوم را می‌خواهی اقدام کن! متوکل عباسی، مأمورانی به مدینه گسیل داشت تا [[امام]] را به مرکز خلافت انتقال دهند. زندگی در [[سامرا]] با دشواری‌های خاصی همراه بود؛ مأموران عباسی، بدون رعایت موازین انسانی و اسلامی هرگاه خود لازم می‌دیدند، به خانه [[امام]]{{ع}} می‌شتافتند، حضرت را نزد خلیفه می‌بردند و می‌آزردند.<ref> ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج ۴، ص ۹۳</ref> حلقه محاصره روز به روز تنگ‌تر می‌شد و ملاقات شیعیان با [[امام]] دشوارتر. بیم انقلاب فراگیر مردمی و پیش گیری از دست یابی [[امام]]{{ع}} ما به وجوه شرعی، سبب اصلی این سخت گیری‌ها به شمار می‌آمد. این فشارها در زمان [[امامت]] [[امام عسکری]]{{ع}} تا به اوج رسید. دشمن با تمام توان در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شیعیان با [[امام]] را به پایین‌ترین احد، تنزل داد. آزار، شکنجه و زندان های مکرر آن حضرت، گویای این حقیقت است. دشمن احساس می کرد آنچه از آن نگران است، به زودی تحقق می یابد. زمان تولد دوازدهمین پیشوای شیعیان [[حضرت مهدی]]{{ع}} با نشانه‌های معروفی چون نهمین فرزند [[امام حسین]]{{ع}} و چهارمین فرزند [[امام رضا]]{{ع}} بودن، نزدیک می‌نمود و به سبب روایات متواتر حتی حاکمان از آن آگاه بودند. ستمگران از زبان راویان و محدثان چنان شنیده بودند که فرزندی در خانه [[امام عسکری]]{{ع}} به گیتی پای می نهد و بنیاد ستم را فرو می پاشد؛ از این رو، بر فشارها افزودند. آنها اندیشه نابودی [[امام]] و پیش گیری از تولد [[حضرت مهدی]]{{ع}} را در سر می‌پروراندند. بر خلاف برنامه‌ریزی‌ها و پیشگیری‌های دقیق و پی در پی آنان، مقدمات ولادت [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} آماده شد و توطئه‌های دشمنان ناکام ماند. [[امام عسکری]]{{ع}} پس از ازدواج، گاه و بیگاه تولد فرزندش را به یاران نوید می‌داد: {{عربی|"سَيَرْزُقُنِي اللَّهُ وَلَداً بِكَرَمِهِ وَ لُطْفِهِ "}}<ref>به زودی خداوند، با لطف و عنایتش، مرا فرزندی عطا فرماید؛ مسعودی، اثبات الوصية للامام علی بن أبی طالب، ص ۲۶۸.</ref> آن حضرت هم چنین آیه هشتم سوره صف:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}﴾}}<ref> آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خدا نور خود را کامل می کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند؛ سوره صف، آیه:۸></ref>. را مکرر تلاوت می‌فرمود و به یاران امید و بشارت ارزانی می‌داشت. البته چنان که گفته شد، دشمن نیز بیدار بود؛ ماماهای فراوانی وابسته به دستگاه‌های دولتی، در خانواده‌های منسوب به [[امام عسکری]]{{ع}}، به ویژه منزل [[امام]]{{ع}}، وارد می شدند، [[امام]] بارها به زندان افکنده شد و مأموران پیوسته مراقب بودند، چنانچه پسری در خانه [[امام]]{{ع}} با دیدند، نابودش کنند.<ref> ر.ک: سلیمان قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ص ۴۵۵</ref>. در این موقعیت، نرجس حامل نور [[امامت]] شد و جز [[امام عسکری]]{{ع}} علا و گروهی بسیار اندک از وابستگان و شیعیانش، هیچ کس از این امر آگاهی نیافت؛ بدین ترتیب، تقدیر الهی بر تدبیر شیطانی ستمگران چیره گشت و آن مولود مسعود دیده به جهان گشود. قدرت‌مندان تیره دل حتی پس از شهادت [[امام عسکری]]{{ع}} نیز از تولد فرزند برومندش آگاهی نیافتند. آنها زنان باردار حضرتش را زیر نظر قرار دادند تا چنانچه پسری به گیتی پای نهد، بی‌درنگ نابودش سازند»<ref>[[عزالدین رضانژاد|رضانژاد، عزالدین]]، [[حیات امام مهدی (مقاله)|حیات امام مهدی]]، ص ۱۰۶ - ۱۰۸.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۹۰: خط ۹۰:
::::#'''[[علم لدنی]]:''' [[علم امام]]، همانند [[علم پیامبر]]{{صل}}، لدنی<ref>برگرفته از آیه {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ}}﴾}}؛ (سوره هود، آیه ۱).</ref> است و گستره آن، غیب و شهود و گذشته و آینده را شامل می‌شود؛ چنان که در روایات بسیاری بدان تصریح شده است. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرماید: "همه علوم گذشته و آینده تا قیامت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} داده شده است و ما [[اهل بیت]]{{عم}} همه آن علوم را از او به ارث برده‌ایم"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِيَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وِرَاثَةً"}}؛ بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۲۹.</ref>؛ از سوی دیگر با توجه به اینکه [[وحی]] و [[قرآن کریم]] منبع همه علوم است<ref>{{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}﴾}}؛ (سوره انعام، آیه ۵۹).</ref>، [[امام]] بر تمامی علوم شریعت و رموز [[قرآن کریم]]، مشرف و به تمامی مراتب [[قرآن]]، آگاه است. در این زمینه [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "هیچ کس مدعی نیست که همه [[قرآن]] را به همان شکل که نازل شده جمع کرده، مگر شخص بسیار دروغگو. بلکه احدی [[قرآن]] را همان‌گونه که خداوند نازل کرده، جمع و نگه داری نکرده است جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[امامان]] پس از او"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ{{ع}}"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت در سخنی دیگر فرمود:"احدی نمی‌تواند مدعی شود که همه [[قرآن]]، از ظاهر و باطن، نزد او است، جز اوصیاء"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>. [[سلمه بن محرز]] نقل کرده است که شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "از جمله علومی که به ما داده شده، تفسیر [[قرآن]] و احکام آن است و علم تغییر زمان و حوادث آن. هرگاه خدا خیر مردمی را بخواهد، آنها را شنوا می‌سازد. کسی که گوش شنوا ندارد، از سخنی که به گوش او می‌رسد رو گردان است، گویی که آن که را نشنیده"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَانِهِ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً أَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ يَسْمَعْ لَوَلَّى مُعْرِضاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْ "}}</ref>؛ سپس اندکی از سخن باز ایستاد و پس از آن فرمود: اگر دل‌های وسیعی پیدا می‌کردیم که تاب تحمل حقایق را داشتند و اگر مردم نکته فهم و رازداری پیدا می‌شدند که مذاکره با آنها وسیله آسایش خاطر بود، آن چه خود می‌دانستیم، به آنها می‌گفتیم و خدا یاور ما است<ref> {{عربی|اندازه=120%|" وَ لَوْ وَجَدْنَا أَوْعِيَةً أَوْ مُسْتَرَاحاً لَقُلْنَا وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏"}}؛ الکافی، ج۱، ص ۲۲۹.</ref>؛ [[عبدالأعلی مولی آل سام]] نیز گوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود:"به خدا، من کتاب خدا را از اول تا آخرش می‌دانم چنان چه گویا در کف دست من قرار دارد. خبر آسمان و زمین و آن چه خواهد بود، در آن است و خدای عزوجل فرمود: در آن شرح هر چیزی است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ "}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ [[احمد بن اسحاق قمی]] نقل کرده است: هنگامی که جهت تحویل وجوهات شرعی، خدمت [[امام عسکری]]{{ع}} رسیدم، آن حضرت مرا به فرزند خردسالش محول کرد و فرمود: "[[ابن اسحاق]]! آن چه آورده‌ای بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن را جدا کند. پس اولین کیسه را بیرون آوردم. آن کودک فرمود: "این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است که در آن ۶۲ اشرفی است. ۴۵ اشرفی آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود ارث برده بود و ۱۴ دینار آن، بهای ۹ جامه‌ای است که فروخته و ۳ دینارش وجه اجاره دکان هاست. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام حرام است. کودک با دقت تمام، سکه‌های حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد! آن گاه کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن فرمود: "در آن کیسه ۵۰ اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست. سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "پسرم! راست گفتی. سپس رو به من کرد و فرمود: "همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند و ما را بدان نیازی نیست"<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۱۹۰.</ref>.
::::#'''[[علم لدنی]]:''' [[علم امام]]، همانند [[علم پیامبر]]{{صل}}، لدنی<ref>برگرفته از آیه {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ}}﴾}}؛ (سوره هود، آیه ۱).</ref> است و گستره آن، غیب و شهود و گذشته و آینده را شامل می‌شود؛ چنان که در روایات بسیاری بدان تصریح شده است. [[امام صادق]]{{ع}} در این زمینه می‌فرماید: "همه علوم گذشته و آینده تا قیامت به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} داده شده است و ما [[اهل بیت]]{{عم}} همه آن علوم را از او به ارث برده‌ایم"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِيَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وِرَاثَةً"}}؛ بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۲۹.</ref>؛ از سوی دیگر با توجه به اینکه [[وحی]] و [[قرآن کریم]] منبع همه علوم است<ref>{{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ}}﴾}}؛ (سوره انعام، آیه ۵۹).</ref>، [[امام]] بر تمامی علوم شریعت و رموز [[قرآن کریم]]، مشرف و به تمامی مراتب [[قرآن]]، آگاه است. در این زمینه [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "هیچ کس مدعی نیست که همه [[قرآن]] را به همان شکل که نازل شده جمع کرده، مگر شخص بسیار دروغگو. بلکه احدی [[قرآن]] را همان‌گونه که خداوند نازل کرده، جمع و نگه داری نکرده است جز [[امام علی|علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[امامان]] پس از او"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ{{ع}}"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ نیز آن حضرت در سخنی دیگر فرمود:"احدی نمی‌تواند مدعی شود که همه [[قرآن]]، از ظاهر و باطن، نزد او است، جز اوصیاء"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ"}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>. [[سلمه بن محرز]] نقل کرده است که شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "از جمله علومی که به ما داده شده، تفسیر [[قرآن]] و احکام آن است و علم تغییر زمان و حوادث آن. هرگاه خدا خیر مردمی را بخواهد، آنها را شنوا می‌سازد. کسی که گوش شنوا ندارد، از سخنی که به گوش او می‌رسد رو گردان است، گویی که آن که را نشنیده"<ref>{{عربی|اندازه=120%|"إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَانِهِ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً أَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ يَسْمَعْ لَوَلَّى مُعْرِضاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْ "}}</ref>؛ سپس اندکی از سخن باز ایستاد و پس از آن فرمود: اگر دل‌های وسیعی پیدا می‌کردیم که تاب تحمل حقایق را داشتند و اگر مردم نکته فهم و رازداری پیدا می‌شدند که مذاکره با آنها وسیله آسایش خاطر بود، آن چه خود می‌دانستیم، به آنها می‌گفتیم و خدا یاور ما است<ref> {{عربی|اندازه=120%|" وَ لَوْ وَجَدْنَا أَوْعِيَةً أَوْ مُسْتَرَاحاً لَقُلْنَا وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏"}}؛ الکافی، ج۱، ص ۲۲۹.</ref>؛ [[عبدالأعلی مولی آل سام]] نیز گوید: شنیدم [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمود:"به خدا، من کتاب خدا را از اول تا آخرش می‌دانم چنان چه گویا در کف دست من قرار دارد. خبر آسمان و زمین و آن چه خواهد بود، در آن است و خدای عزوجل فرمود: در آن شرح هر چیزی است"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ "}}؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.</ref>؛ [[احمد بن اسحاق قمی]] نقل کرده است: هنگامی که جهت تحویل وجوهات شرعی، خدمت [[امام عسکری]]{{ع}} رسیدم، آن حضرت مرا به فرزند خردسالش محول کرد و فرمود: "[[ابن اسحاق]]! آن چه آورده‌ای بیرون بیاور تا فرزندم حلال و حرام آن را جدا کند. پس اولین کیسه را بیرون آوردم. آن کودک فرمود: "این کیسه از فلان شخص از فلان محله شهر قم است که در آن ۶۲ اشرفی است. ۴۵ اشرفی آن، بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود ارث برده بود و ۱۴ دینار آن، بهای ۹ جامه‌ای است که فروخته و ۳ دینارش وجه اجاره دکان هاست. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "فرزند عزیزم! راست گفتی. اکنون این مرد را راهنمایی کن که کدام حرام است. کودک با دقت تمام، سکه‌های حرام را مشخص کرد و علت حرام بودن آنها را به روشنی بیان کرد! آن گاه کیسه دیگری بیرون آوردم. آن کودک پس از بیان نام و نشان و محل سکونت صاحب آن فرمود: "در آن کیسه ۵۰ اشرفی است که دست زدن بدان برای ما روا نیست. سپس علت ناپاکی آن اموال را یک به یک بیان کرد! آن گاه [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: "پسرم! راست گفتی. سپس رو به من کرد و فرمود: "همه را به صاحبش برگردان یا سفارش کن که آنها را به صاحبانش برسانند و ما را بدان نیازی نیست"<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۱۹۰.</ref>.
::::#'''[[عصمت]]:''' عموم مسلمانان درباره [[عصمت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اتفاق نظر دارند<ref>ر.ک: اوائل المقالات، ص۶۲؛ عصمة الانبیاء، ص۲۶؛ عقائد الإمامیه، ص۵۴.</ref>؛ اما اعتقاد به [[عصمت]] جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} از مختصات اندیشه [[شیعی]] است. از دیدگاه [[شیعه]]، مقام [[امامت]] همانند مقام [[نبوت]]، یک منصب الاهی و یک مقام آسمانی و فرابشری است که به انتصاب از سوی خداوند نیاز دارد و مهم‌ترین شرط آن نیز [[عصمت]]، یعنی مصونیت صد در صد از یک سو و گزینش الاهی از سوی دیگر است. در حالی که [[اهل سنت]] قائل به لزوم [[عصمت امام]] و خلفای [[پیامبر]]{{صل}} نمی‌باشند، بلکه آن را یک امر فقهی و مقام عرفی می‌دانند که با انتخاب و بیعت مردم ایجاد می‌شود. اعتقاد اصیل [[شیعه]] به [[عصمت]] [[ائمه]] {{عم}} مبتنی بر آیات [[قرآن]] و سخنان صریح [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره [[عصمت]] [[امامان]] است. [[قرآن کریم]] در برخی از آیات، به [[عصمت]] [[امامان]]{{ع}} اشاره کرده است؛ مانند [[آیه تطهیر]]: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}﴾}}<ref>همانا خداوند می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد؛
::::#'''[[عصمت]]:''' عموم مسلمانان درباره [[عصمت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} اتفاق نظر دارند<ref>ر.ک: اوائل المقالات، ص۶۲؛ عصمة الانبیاء، ص۲۶؛ عقائد الإمامیه، ص۵۴.</ref>؛ اما اعتقاد به [[عصمت]] جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} از مختصات اندیشه [[شیعی]] است. از دیدگاه [[شیعه]]، مقام [[امامت]] همانند مقام [[نبوت]]، یک منصب الاهی و یک مقام آسمانی و فرابشری است که به انتصاب از سوی خداوند نیاز دارد و مهم‌ترین شرط آن نیز [[عصمت]]، یعنی مصونیت صد در صد از یک سو و گزینش الاهی از سوی دیگر است. در حالی که [[اهل سنت]] قائل به لزوم [[عصمت امام]] و خلفای [[پیامبر]]{{صل}} نمی‌باشند، بلکه آن را یک امر فقهی و مقام عرفی می‌دانند که با انتخاب و بیعت مردم ایجاد می‌شود. اعتقاد اصیل [[شیعه]] به [[عصمت]] [[ائمه]] {{عم}} مبتنی بر آیات [[قرآن]] و سخنان صریح [[پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره [[عصمت]] [[امامان]] است. [[قرآن کریم]] در برخی از آیات، به [[عصمت]] [[امامان]]{{ع}} اشاره کرده است؛ مانند [[آیه تطهیر]]: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}﴾}}<ref>همانا خداوند می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد؛
  سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ و نیز آیه [[اولوالامر]]: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}﴾}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا و پیامبر او و اولوالامر را اطاعت کنید و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [و از آنها داوری بطلبید]. این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ [[پیامبر]]{{صل}} نیز جانشینان بعد از خود را با ویژگی [[عصمت]] معرفی فرموده است. برای نمونه، از ایشان روایت شده است: "من، [[امام علی|علی]]، [[امام حسن|حسن]]، [[امام حسین|حسین]] و نه تن از فرزندان [[امام حسین|حسین]]، پاکیزه و معصوم از هرگونه گناه و اشتباهیم"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸۰؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۶؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵۳؛ غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. هم چنین آن حضرت خطاب به [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|اندازه=150%|"أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا "}}<ref>غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. نیز در جای دیگری فرمود: "از صلب [[امام حسین|حسین]]، نه [[امام]] معصوم و مطهر خارج خواهند شد که [[مهدی]] این امت، از آنان است و در [[آخر الزمان]] قیام می‌کند"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةً مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ "}}؛ کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۱۷؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۱.</ref>؛ بر اساس این احادیث، جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} همانند خود [[پیامبر]]{{صل}} می‌بایست از هرگونه آلودگی و خطای فکری و عملی مصون باشند.
  سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ و نیز آیه [[اولوالامر]]: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}﴾}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا و پیامبر او و اولوالامر را اطاعت کنید و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [و از آنها داوری بطلبید]. این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>؛ [[پیامبر]]{{صل}} نیز جانشینان بعد از خود را با ویژگی [[عصمت]] معرفی فرموده است. برای نمونه، از ایشان روایت شده است: "من، [[امام علی|علی]]، [[امام حسن|حسن]]، [[امام حسین|حسین]] و نه تن از فرزندان [[امام حسین|حسین]]، پاکیزه و معصوم از هرگونه گناه و اشتباهیم"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ"}}؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸۰؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۶؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵۳؛ غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. هم چنین آن حضرت خطاب به [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} فرموده است: {{عربی|"أَنْتَ الْإِمَامُ أَبُو الْأَئِمَّةِ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ صُلْبِكَ أَئِمَّةٌ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ وَ مِنْهُمُ الْمَهْدِيُّ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا "}}<ref>غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.</ref>. نیز در جای دیگری فرمود: "از صلب [[امام حسین|حسین]]، نه [[امام]] معصوم و مطهر خارج خواهند شد که [[مهدی]] این امت، از آنان است و در [[آخر الزمان]] قیام می‌کند"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةً مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ "}}؛ کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۱۷؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۱.</ref>؛ بر اساس این احادیث، جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} همانند خود [[پیامبر]]{{صل}} می‌بایست از هرگونه آلودگی و خطای فکری و عملی مصون باشند.
::::#'''[[امامت]]:''' در اندیشه کلامی [[شیعه]]، [[امامت]]، طبق آن چه در [[قرآن کریم]] بیان شده<ref>ر.ک: سوره مائده، آیه ۵۵؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، مقامی الاهی است و معرفی مصداق آن بر عهده [[پیامبر]]{{صل}} است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز در معرفی جانشینان خود،  [[امام مهدی]] {{ع}} را به عنوان دوازدهمین وصی و آخرین [[امام]] پس از خود ذکر فرموده است. این دسته از احادیث نبوی دو گونه‌اند: برخی به طور عام از [[امامت]] [[امامان]] دوازده گانه خبر داده‌اند و برخی دیگر، به طور خاص، نام [[ائمه]]{{ع}} و مخصوصاً [[حضرت مهدی]] {{ع}} را بیان کرده‌اند. در برخی احادیث نبوی، تعداد جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} منحصر در دوازده نفر ذکر شده که همگی قریشی تبارند. این احادیث بیشتر در مجامع حدیثی [[اهل سنت]]، نظیر صحیح مسلم، صحیح ابن حبان، جامع ترمذی، سنن ابی داود، سنن ابن ماجه، مسند احمد بن حنبل، مسند ابن جعد، مسند ابی یعلی، کنز العمال و... نقل شده است. مانند حدیث: {{عربی|اندازه=120%|"يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>پس از من دوازده نفر جانشینان من خواهد بود؛ مسند ابن جعد، ص۳۹۰؛ الاحاد و المثانی، ج۳، ص۱۲۶.</ref>؛ و حدیث {{عربی|اندازه=120%|" لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>همواره دین پایدار ماند تا قیامت فرا رسد یا دوازده جانشین که همگی از قریش‌اند بر شما حکم فرما باشند؛ مسند احمد، ج۵، ص۸۶؛ مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۴۵۶.</ref>؛ اما در نوع دوم احادیث معرفی خلفا، [[پیامبر]]{{صل}} ضمن تأکید بر دوازده نفر بودن جانشینان خود، به معرفی مصادیق این دوازده نفر پرداخته و آنان را [[اهل بیت]] خود دانسته است. در یک دسته از این احادیث، [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} اولین آنان و [[امام مهدی]] {{ع}} آخرین آنان معرفی شده‌اند<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۱۰۴؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۲.</ref> و اقرار به [[امامت]] آنان، مایه [[ایمان]] و انکار آنان سبب کفر شمرده شده است<ref>من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. در برخی دیگر از این احادیث، [[پیامبر]]{{صل}} نه نفر از دوازده [[امام]] بعد از خود را از صلب [[امام حسین]]{{ع}} معرفی کرده و تصریح فرموده که آخرین آنان، حضرت [[قائم]] است. به عنوان مثال، ابوذر از [[پیامبر]]{{صل}} نقل کرده است: "[[امامان]] بعد از من دوازده نفرند. نه نفر آنان از نسل [[امام حسین|حسین]]{{ع}} هستند و نهمین آنان، [[قائم]] آنان است. آگاه باشید که داستان [[امامان]] دوازده گانه در میان شما همانند قضیه کشتی نوح است؛ پس هر کس به آنان متمسک شود، نجات می‌یابد و هر کس از آن دوری ورزد، هلاک می‌شود"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏"}}؛ غایة المرام، ج۳، ص۲۲.</ref>؛ در بخشی دیگر از این دسته احادیث، [[پیامبر]]{{صل}} اسامی [[امامان]]{{عم}} بعد از خود را نیز بیان فرموده است. گاهی فقط اسامی مشترک میان [[ائمه]] {{عم}} بیان شده است؛ مثل:"[[امامان]]{{عم}} بعد از من دوازده نفرند. اولین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، چهارمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، هشتمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، دهمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}} و آخرین آنان [[مهدی]] است" <ref>{{عربی|اندازه=120%|" الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ رَابِعُهُمْ وَ ثَامِنُهُمْ عَلِيٌّ وَ عَاشِرُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِي‏"}}؛ معارج الیقین، ص۶۲.</ref>. در حدیث معروف به "حدیث لوح" نیز آمده است: [[امام باقر]]{{ع}} از [[جابر بن عبدالله انصاری]] درخواست کرد که از آن چه در لوح [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{س}} دیده است، خبر بدهد. جابر در پاسخ [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد: "خدا را شاهد می‌گیرم که من در زمان حیات [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} وارد خانه مادرت فاطمه شدم تا تولد فرزندنش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را به او تبریک گویم. در دست دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} لوحی سبز رنگ دیدم که گمان کردم زمرد است. در آن لوح، نوشته‌هایی نورانی به چشم می‌خورد که مثل سفیدی نور خورشید در آن نقش بسته بودند. پرسیدم: ای دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}}! پدر و مادرم به فدایت، این چیست؟ فرمود: این لوحی است که خداوند آن را به پدرم [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} هدیه نموده است و در آن اسم پدرم و شوهرم [[امام علی|علی]]{{ع}} و هر دو فرزندم و اسامی دیگر اوصیا از فرزندانم ذکر شده است. پدرم آن را به من عطا نمود تا مرا شاد و مسرور نماید<ref>{{عربی|اندازه=120%|"هَذَا اللَّوْحُ أَهْدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ فِيهِ اسْمُ أَبِي وَ اسْمُ بَعْلِي وَ اسْمُ ابْنَيَّ وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي فَأَعْطَانِيهِ أَبِي لِيَسُرَّنِي بِذَلِك‏"}}</ref> آن گاه مادرت فاطمه، آن لوح را به من نشان داد و من آن را خواندم و از آن نسخه برداری کردم. پس از آن، جابر بنا به درخواست [[امام باقر]]{{ع}} نسخه مکتوب خود را به حضرت نشان داد که در آن، اسامی هر کدام از [[امامان]] دوازده گانه با توصیفات خاص، ذکر شده بود<ref>ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷؛ الامامة و التبصرة، ص۱۰۴؛ الإختصاص، ص۲۱۰.</ref>»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص: ۷۶ -۸۴.</ref>.
::::#'''[[امامت]]:''' در اندیشه کلامی [[شیعه]]، [[امامت]]، طبق آن چه در [[قرآن کریم]] بیان شده<ref>ر.ک: سوره مائده، آیه ۵۵؛ سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، مقامی الاهی است و معرفی مصداق آن بر عهده [[پیامبر]]{{صل}} است. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نیز در معرفی جانشینان خود،  [[امام مهدی]] {{ع}} را به عنوان دوازدهمین وصی و آخرین [[امام]] پس از خود ذکر فرموده است. این دسته از احادیث نبوی دو گونه‌اند: برخی به طور عام از [[امامت]] [[امامان]] دوازده گانه خبر داده‌اند و برخی دیگر، به طور خاص، نام [[ائمه]]{{ع}} و مخصوصاً [[حضرت مهدی]] {{ع}} را بیان کرده‌اند. در برخی احادیث نبوی، تعداد جانشینان [[پیامبر]]{{صل}} منحصر در دوازده نفر ذکر شده که همگی قریشی تبارند. این احادیث بیشتر در مجامع حدیثی [[اهل سنت]]، نظیر صحیح مسلم، صحیح ابن حبان، جامع ترمذی، سنن ابی داود، سنن ابن ماجه، مسند احمد بن حنبل، مسند ابن جعد، مسند ابی یعلی، کنز العمال و... نقل شده است. مانند حدیث: {{عربی|اندازه=120%|"يَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>پس از من دوازده نفر جانشینان من خواهد بود؛ مسند ابن جعد، ص۳۹۰؛ الاحاد و المثانی، ج۳، ص۱۲۶.</ref>؛ و حدیث {{عربی|اندازه=120%|" لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ أَوْ يَكُونَ عَلَيْكُمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ "}}<ref>همواره دین پایدار ماند تا قیامت فرا رسد یا دوازده جانشین که همگی از قریش‌اند بر شما حکم فرما باشند؛ مسند احمد، ج۵، ص۸۶؛ مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۴۵۶.</ref>؛ اما در نوع دوم احادیث معرفی خلفا، [[پیامبر]]{{صل}} ضمن تأکید بر دوازده نفر بودن جانشینان خود، به معرفی مصادیق این دوازده نفر پرداخته و آنان را [[اهل بیت]] خود دانسته است. در یک دسته از این احادیث، [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} اولین آنان و [[امام مهدی]] {{ع}} آخرین آنان معرفی شده‌اند<ref>الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۱۰۴؛ عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۶۲.</ref> و اقرار به [[امامت]] آنان، مایه [[ایمان]] و انکار آنان سبب کفر شمرده شده است<ref>من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. در برخی دیگر از این احادیث، [[پیامبر]]{{صل}} نه نفر از دوازده [[امام]] بعد از خود را از صلب [[امام حسین]]{{ع}} معرفی کرده و تصریح فرموده که آخرین آنان، حضرت [[قائم]] است. به عنوان مثال، ابوذر از [[پیامبر]]{{صل}} نقل کرده است: "[[امامان]] بعد از من دوازده نفرند. نه نفر آنان از نسل [[امام حسین|حسین]]{{ع}} هستند و نهمین آنان، [[قائم]] آنان است. آگاه باشید که داستان [[امامان]] دوازده گانه در میان شما همانند قضیه کشتی نوح است؛ پس هر کس به آنان متمسک شود، نجات می‌یابد و هر کس از آن دوری ورزد، هلاک می‌شود"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏"}}؛ غایة المرام، ج۳، ص۲۲.</ref>؛ در بخشی دیگر از این دسته احادیث، [[پیامبر]]{{صل}} اسامی [[امامان]]{{عم}} بعد از خود را نیز بیان فرموده است. گاهی فقط اسامی مشترک میان [[ائمه]] {{عم}} بیان شده است؛ مثل:"[[امامان]]{{عم}} بعد از من دوازده نفرند. اولین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، چهارمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، هشتمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}}، دهمین آنان، [[امام علی|علی]]{{ع}} و آخرین آنان [[مهدی]] است" <ref>{{عربی|اندازه=120%|" الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ رَابِعُهُمْ وَ ثَامِنُهُمْ عَلِيٌّ وَ عَاشِرُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِي‏"}}؛ معارج الیقین، ص۶۲.</ref>. در حدیث معروف به "حدیث لوح" نیز آمده است: [[امام باقر]]{{ع}} از [[جابر بن عبدالله انصاری]] درخواست کرد که از آن چه در لوح [[فاطمه زهرا|حضرت فاطمه]]{{س}} دیده است، خبر بدهد. جابر در پاسخ [[امام باقر]]{{ع}} عرض کرد: "خدا را شاهد می‌گیرم که من در زمان حیات [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} وارد خانه مادرت فاطمه شدم تا تولد فرزندنش [[امام حسین|حسین]]{{ع}} را به او تبریک گویم. در دست دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} لوحی سبز رنگ دیدم که گمان کردم زمرد است. در آن لوح، نوشته‌هایی نورانی به چشم می‌خورد که مثل سفیدی نور خورشید در آن نقش بسته بودند. پرسیدم: ای دختر [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}}! پدر و مادرم به فدایت، این چیست؟ فرمود: این لوحی است که خداوند آن را به پدرم [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} هدیه نموده است و در آن اسم پدرم و شوهرم [[امام علی|علی]]{{ع}} و هر دو فرزندم و اسامی دیگر اوصیا از فرزندانم ذکر شده است. پدرم آن را به من عطا نمود تا مرا شاد و مسرور نماید<ref>{{عربی|اندازه=120%|"هَذَا اللَّوْحُ أَهْدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ فِيهِ اسْمُ أَبِي وَ اسْمُ بَعْلِي وَ اسْمُ ابْنَيَّ وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي فَأَعْطَانِيهِ أَبِي لِيَسُرَّنِي بِذَلِك‏"}}</ref> آن گاه مادرت فاطمه، آن لوح را به من نشان داد و من آن را خواندم و از آن نسخه برداری کردم. پس از آن، جابر بنا به درخواست [[امام باقر]]{{ع}} نسخه مکتوب خود را به حضرت نشان داد که در آن، اسامی هر کدام از [[امامان]] دوازده گانه با توصیفات خاص، ذکر شده بود<ref>ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷؛ الامامة و التبصرة، ص۱۰۴؛ الإختصاص، ص۲۱۰.</ref>»<ref>[[قنبر علی صمدی|صمدی، قنبر علی]]، [[آخرین منجی (کتاب)|آخرین منجی]]، ص: ۷۶ -۸۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
::::#'''بنده خدا''' از بزرگترین صفات [[انبیا]] و اولیای الهی که در [[قرآن]] به آن بسیار توجه شده است "عبودیت" و "بندگی" ایشان است، طوری که نامی از پیامبری به میان نیامده مگر اینکه او را به عنوان بنده = عبد معرفی کرده است. [[امام مهدی]]{{ع}} که خاتم اولیاست، در برابر خدا بسیار فروتن بوده و در برابر عظمت الهی خاشع است. خدا و عظمت او در وجود حضرتش متجلی است. همواره بیم خدا به دل دارد و به مقام تقربی که نزد خدا دارد، مغرور نمی‌شود. در [[حکومت]] او به احدی بدی نرسد، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>.
::::#'''بنده خدا''' از بزرگترین صفات [[انبیا]] و اولیای الهی که در [[قرآن]] به آن بسیار توجه شده است "عبودیت" و "بندگی" ایشان است، طوری که نامی از پیامبری به میان نیامده مگر اینکه او را به عنوان بنده = عبد معرفی کرده است. [[امام مهدی]]{{ع}} که خاتم اولیاست، در برابر خدا بسیار فروتن بوده و در برابر عظمت الهی خاشع است. خدا و عظمت او در وجود حضرتش متجلی است. همواره بیم خدا به دل دارد و به مقام تقربی که نزد خدا دارد، مغرور نمی‌شود. در [[حکومت]] او به احدی بدی نرسد، مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>.
::::#'''خلق محمدی:''' [[قرآن کریم]]، پیامبران و از جمله [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]] و [[حضرت محمد]]{{صل}} را به عنوان "الگو" و "اسوه" در همه شؤون زندگی معرفی می‌کند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] در قول و فعل مفسر آیه به آیه [[قرآن]] است و بدینسان به داشتن خلق عظیم هم ستوده شده است {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن| وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}﴾}}. آری [[مهدی]]{{ع}} هم صاحب حشمت، سکینه و وقار است. [[مهدی]] جامه‌هایی درشت بر تن می‌کند و نان ساده می‌خورد. علم و حلم او از همه مردم بیشتر است. او همنام [[پیامبر]] و صاحب و دارنده خلق محمدی است<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} روزی به [[امام حسین]]{{ع}} نگاهی کرد و فرمود "این پسر من آقاست. چنانکه [[پیامبر]] نیز او را آقا نامیده؛ خداوند از دودمان او مردی هم نام [[پیامبر]] به وجود آورد که در خوی و سیرت مانند خود آن حضرت است به هنگامی که مردم از همه جا غافل و حق از میان برود و ظلم سراسر گیتی را فرا گرفته باشد، [[ظهور]] کند... او زمین را پر از عدل کند، همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد"<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۴، ح ۱۱۹.</ref>.
::::#'''خلق محمدی:''' [[قرآن کریم]]، پیامبران و از جمله [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]] و [[حضرت محمد]]{{صل}} را به عنوان "الگو" و "اسوه" در همه شؤون زندگی معرفی می‌کند. [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] در قول و فعل مفسر آیه به آیه [[قرآن]] است و بدینسان به داشتن خلق عظیم هم ستوده شده است {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن| وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}﴾}}. آری [[مهدی]]{{ع}} هم صاحب حشمت، سکینه و وقار است. [[مهدی]] جامه‌هایی درشت بر تن می‌کند و نان ساده می‌خورد. علم و حلم او از همه مردم بیشتر است. او همنام [[پیامبر]] و صاحب و دارنده خلق محمدی است<ref>خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} روزی به [[امام حسین]]{{ع}} نگاهی کرد و فرمود "این پسر من آقاست. چنانکه [[پیامبر]] نیز او را آقا نامیده؛ خداوند از دودمان او مردی هم نام [[پیامبر]] به وجود آورد که در خوی و سیرت مانند خود آن حضرت است به هنگامی که مردم از همه جا غافل و حق از میان برود و ظلم سراسر گیتی را فرا گرفته باشد، [[ظهور]] کند... او زمین را پر از عدل کند، همچنان که پر از ظلم و ستم شده باشد"<ref>بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۴، ح ۱۱۹.</ref>.
::::#'''اهل جود و کرم:''' از جمله ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} صفت جود و برخورد کریمانه با دیگران است او تحقق بخش {{عربی|اندازه=150%|"وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ"}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref> است. بخشنده بودن در عصر او به عنوان یک فرهنگ در بین مردمان رواج می‌یابد. حتی در روایت آمده است که در آن زمان مؤمنان در معاملات از یکدیگر سود نمی‌گیرند. [[امام]]{{ع}} اهل بخشش است و بدون سخت‌گیری نیاز و خواسته دیگران را برآورده می‌سازد. او نسبت به عمال و کارگزاران و مأموران دولت خویش سخت‌گیر، دقیق و با ناتوانان و مستمندان بسیار دلرحم و مهربان است<ref>خورشید مغرب، ۳۰.</ref>. [[امام عصر]]{{ع}} در برنامه خویش اساس کارش نیز بر تزکیه و تعلیم بنا نهاده شده است. مرحوم آیت الله [[طالقانی]] ذیل خطبه ۱۳۴ [[نهج البلاغه]] سخنی نغز دارند که می‌آوریم: "اساس کار او نه متکی به جنگ است و نه تهدید به سرنیزه و قوانین تحمیلی، شروع اصلاح و سازندگی‌اش از عقول و نفوس بشری است. این کاری است که نه قدرت نظامی می‌تواند انجام دهد و نه قوانین و تعلیمات و علوم بشری. معلوم و اکتشاف بشری هرچه پیش رود و وسعت یابد، اگر با هدایت و اصلاح و رشد عقلی و نفسانی همراه نباشد به خیر و صلاح بشری نخواهد بود... تحدید هواها و طغیان‌ها به وسیله هدایت و تنویر عقول و رشد کافی، نخستین کار و انقلاب است که شخصیت عالی آینده انجام می‌دهد و این هم دو قسمت دارد: قسمت نخست رشد و هدایت کلی و عمومی است برای همه بشر، قسمت بعد هدایت و حاکمیت شخص قرآن است که همان حاکمیت خدا و مشیت اوست..."<ref>آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص ۴۹-۵۰.</ref>.
::::#'''اهل جود و کرم:''' از جمله ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} صفت جود و برخورد کریمانه با دیگران است او تحقق بخش {{عربی|"وَ عَادَتُكُمُ الْإِحْسَانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الْكَرَمُ"}}<ref>مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.</ref> است. بخشنده بودن در عصر او به عنوان یک فرهنگ در بین مردمان رواج می‌یابد. حتی در روایت آمده است که در آن زمان مؤمنان در معاملات از یکدیگر سود نمی‌گیرند. [[امام]]{{ع}} اهل بخشش است و بدون سخت‌گیری نیاز و خواسته دیگران را برآورده می‌سازد. او نسبت به عمال و کارگزاران و مأموران دولت خویش سخت‌گیر، دقیق و با ناتوانان و مستمندان بسیار دلرحم و مهربان است<ref>خورشید مغرب، ۳۰.</ref>. [[امام عصر]]{{ع}} در برنامه خویش اساس کارش نیز بر تزکیه و تعلیم بنا نهاده شده است. مرحوم آیت الله [[طالقانی]] ذیل خطبه ۱۳۴ [[نهج البلاغه]] سخنی نغز دارند که می‌آوریم: "اساس کار او نه متکی به جنگ است و نه تهدید به سرنیزه و قوانین تحمیلی، شروع اصلاح و سازندگی‌اش از عقول و نفوس بشری است. این کاری است که نه قدرت نظامی می‌تواند انجام دهد و نه قوانین و تعلیمات و علوم بشری. معلوم و اکتشاف بشری هرچه پیش رود و وسعت یابد، اگر با هدایت و اصلاح و رشد عقلی و نفسانی همراه نباشد به خیر و صلاح بشری نخواهد بود... تحدید هواها و طغیان‌ها به وسیله هدایت و تنویر عقول و رشد کافی، نخستین کار و انقلاب است که شخصیت عالی آینده انجام می‌دهد و این هم دو قسمت دارد: قسمت نخست رشد و هدایت کلی و عمومی است برای همه بشر، قسمت بعد هدایت و حاکمیت شخص قرآن است که همان حاکمیت خدا و مشیت اوست..."<ref>آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص ۴۹-۵۰.</ref>.
::::#'''برپاکننده دولت عدالت:''' از خصوصیات بارز [[امام مهدی]]{{ع}} و [[حکومت]] او عدالت گسترده در همه زمینه‌ها است. طوری که سراسر زمین از عدل و داد پر شود. هیچ جای زمین باقی نماند، مگر اینکه به برکت عدل و احسان او فیض برده و زنده شود. حتی جانوران و گیاهان نیز از این برکت و عدالت و دادگری و... بهره‌مند می‌گردند <ref>خورشید مغرب، ۳۳، به نقل از بحارالانوار. نک. غیبت نعمانی، ۲۳۷، باب ۱۳، حدیث ۲۶ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.</ref>. در احادیث فراوان این نکته بازگو شده است که عدالت مهدوی چنان گسترده و دقیق است که به هیچکس در هیچ چیز هیچگونه ستمی نرود. نخستین نشانه عدل او اینکه سخنگویان [[حکومت]] او در [[مکه]] فریاد می‌زنند: "هر کس نماز فریضه خویش را در کنار حجرالاسود و محل طواف، خوانده است و اکنون می‌خواهد نماز نافله بخواند به کناری رود تا حق کسی پایمال نگردد و هر کس می‌خواهد نماز فریضه بخواند بیاید و بخواند<ref>اصول کافی، ج ۴/۴۲۷.</ref>. عصر [[غیبت]] و دوران [[انتظار]] نیز بخشی شیرین و جذاب از عصر [[ظهور]] می‌تواند باشد؛ به شرطی که [[ایمان]] تقویت، ارزش‌های دین و مکتب تحکیم، انقلابیون و منتظران در راه خدا استوار و به وظایف و تکالیف خویش عمل نمایند. آری پرهیز از بدی و بدعت و ترویج نیکی و معروف از جمله وظایف منتظران [[حکومت]] عدل جهانی است. آمادگی و کسب علوم و مهارت‌های لازم و فرآهم آوردن شرایط [[ظهور]] از دیگر برنامه‌هایی است که شیفتگان دولت حق بر عهده دارند. و بالاخره از مهمترین و اساسی‌ترین وظایف آنهاکسب معرفت و شناخت نسبت به [[امام زمان]] {{ع}} است که حیات واقعی و انسانی ما در گرو آن است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>کافی، ج۱،۳۷۷ ؛ نک بحارالانوار، ج ۵۱، ۷۳.</ref>»<ref>[[صفر فلاحی|فلاحی، صفر]]، [[امام مهدی ذخیره امامت (کتاب)|امام مهدی ذخیره امامت]]، ص: ۱۳ -۱۷.</ref>.
::::#'''برپاکننده دولت عدالت:''' از خصوصیات بارز [[امام مهدی]]{{ع}} و [[حکومت]] او عدالت گسترده در همه زمینه‌ها است. طوری که سراسر زمین از عدل و داد پر شود. هیچ جای زمین باقی نماند، مگر اینکه به برکت عدل و احسان او فیض برده و زنده شود. حتی جانوران و گیاهان نیز از این برکت و عدالت و دادگری و... بهره‌مند می‌گردند <ref>خورشید مغرب، ۳۳، به نقل از بحارالانوار. نک. غیبت نعمانی، ۲۳۷، باب ۱۳، حدیث ۲۶ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.</ref>. در احادیث فراوان این نکته بازگو شده است که عدالت مهدوی چنان گسترده و دقیق است که به هیچکس در هیچ چیز هیچگونه ستمی نرود. نخستین نشانه عدل او اینکه سخنگویان [[حکومت]] او در [[مکه]] فریاد می‌زنند: "هر کس نماز فریضه خویش را در کنار حجرالاسود و محل طواف، خوانده است و اکنون می‌خواهد نماز نافله بخواند به کناری رود تا حق کسی پایمال نگردد و هر کس می‌خواهد نماز فریضه بخواند بیاید و بخواند<ref>اصول کافی، ج ۴/۴۲۷.</ref>. عصر [[غیبت]] و دوران [[انتظار]] نیز بخشی شیرین و جذاب از عصر [[ظهور]] می‌تواند باشد؛ به شرطی که [[ایمان]] تقویت، ارزش‌های دین و مکتب تحکیم، انقلابیون و منتظران در راه خدا استوار و به وظایف و تکالیف خویش عمل نمایند. آری پرهیز از بدی و بدعت و ترویج نیکی و معروف از جمله وظایف منتظران [[حکومت]] عدل جهانی است. آمادگی و کسب علوم و مهارت‌های لازم و فرآهم آوردن شرایط [[ظهور]] از دیگر برنامه‌هایی است که شیفتگان دولت حق بر عهده دارند. و بالاخره از مهمترین و اساسی‌ترین وظایف آنهاکسب معرفت و شناخت نسبت به [[امام زمان]] {{ع}} است که حیات واقعی و انسانی ما در گرو آن است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمود: {{عربی|" مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً "}}<ref>کافی، ج۱،۳۷۷ ؛ نک بحارالانوار، ج ۵۱، ۷۳.</ref>»<ref>[[صفر فلاحی|فلاحی، صفر]]، [[امام مهدی ذخیره امامت (کتاب)|امام مهدی ذخیره امامت]]، ص: ۱۳ -۱۷.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[فرج‌الله هدایت‌نیا]]'''، در مقاله ''«[[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[فرج‌الله هدایت‌نیا]]'''، در مقاله ''«[[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::*«در مجموعه سخنان [[امام خمینی|حضرت امام]] به تعدادی از آنها اشاره شده است که با ذکر بخشی از آنها متبرک می‌شویم:
::::::*«در مجموعه سخنان [[امام خمینی|حضرت امام]] به تعدادی از آنها اشاره شده است که با ذکر بخشی از آنها متبرک می‌شویم:
:::::#'''[[خاتم الاوصیاء]]:''' یکی از ویژگی‌های [[امام زمان]] آنست که حضرت ایشان آخرین [[امام]] [[معصوم]] و به عبارتی خاتم اوصیا است. در سخنان [[امام خمینی|امام راحل]] آمده است: "سالروز مبارک ولادت با سعادت و پربرکت حضرت [[خاتم الاوصیاء]] و مفخر الاولیاء حجت بن الحسن العسکری- ارواحنا لمقدمه الفداء- بر مظلومان دهر و مستضعفان جهان مبارک بود"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور (مجموعه سخنرانی‌ها و پیام‌های حضرت امام خمینی)، (۲۲ جلدی)، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج ۱۵، ص ۳۲.</ref>. این ویژگی‌ها اشاره به یک مطلب مهم دارد که در روایت‌های متعددی ذکر شده است؛ از جمله این روایت‌ها، حدیث زیر است: {{عربی|اندازه=150%|" قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ {{صل}}: اَلْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمُ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي يَفْتَحُ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>پيامبر{{صل}}فرموده‌اند: امامان بعد از من دوازده‌اند اول ايشان توئى يا على و آخر ايشان قائم است كه فتح نمايد حق سبحانه و تعالى بر دستهاى او مشارق زمين و مغارب آن را؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، المکتبة الاسلامیة، ج ۵۲، ص ۳۷۸، ح ۱۸۴.</ref>. بنابراین اوصیای [[پیامبر]]{{صل}} و جانشینان او دوازده نفرند که آخرین ایشان [[حضرت مهدی]] است، پس او "[[خاتم الاوصیاء]]" است.
:::::#'''[[خاتم الاوصیاء]]:''' یکی از ویژگی‌های [[امام زمان]] آنست که حضرت ایشان آخرین [[امام]] [[معصوم]] و به عبارتی خاتم اوصیا است. در سخنان [[امام خمینی|امام راحل]] آمده است: "سالروز مبارک ولادت با سعادت و پربرکت حضرت [[خاتم الاوصیاء]] و مفخر الاولیاء حجت بن الحسن العسکری- ارواحنا لمقدمه الفداء- بر مظلومان دهر و مستضعفان جهان مبارک بود"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور (مجموعه سخنرانی‌ها و پیام‌های حضرت امام خمینی)، (۲۲ جلدی)، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج ۱۵، ص ۳۲.</ref>. این ویژگی‌ها اشاره به یک مطلب مهم دارد که در روایت‌های متعددی ذکر شده است؛ از جمله این روایت‌ها، حدیث زیر است: {{عربی|" قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ {{صل}}: اَلْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اِثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمُ اَلْقَائِمُ اَلَّذِي يَفْتَحُ اَللَّهُ تَعَالَى عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ اَلْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>پيامبر{{صل}}فرموده‌اند: امامان بعد از من دوازده‌اند اول ايشان توئى يا على و آخر ايشان قائم است كه فتح نمايد حق سبحانه و تعالى بر دستهاى او مشارق زمين و مغارب آن را؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، المکتبة الاسلامیة، ج ۵۲، ص ۳۷۸، ح ۱۸۴.</ref>. بنابراین اوصیای [[پیامبر]]{{صل}} و جانشینان او دوازده نفرند که آخرین ایشان [[حضرت مهدی]] است، پس او "[[خاتم الاوصیاء]]" است.
:::::#'''[[خلیفة الله]]:''' یکی دیگر از ویژگی‌های [[امام عصر]]{{ع}} آنست که حضرتش، "[[خلیفة الله]]" است. این ویژگی نیز در بیان [[امام خمینی|حضرت امام]] آمده است. ایشان فرموده است: "من خیلی ناراحت گاهی میشوم از اینکه مثلا [[امام عصر]]{{ع}} را می‌گویند سلطان السلاطین؛ [[خلیفة الله]] است"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۸، ص ۱۴۹.</ref>. همانطور که می‌دانیم غرض از خلقت بشر این بود که "جانشین خدا" یعنی همان [[خلیفة الله]] باشد، آنگونه که در [[قرآن]] آمده است: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}}<ref>و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: در زمین جانشین قرار خواهم داد؛ سوره بقره، آیه:۳۰.</ref>؛ از طرف دیگر، در روایت‌ها به [[حضرت مهدی]] لقب "[[خلیفة الله]]" اعطا شده است. از جمله در روایتی که [[پیامبر]] فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ{{صل}}: يَخْرُجُ اَلْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ فِيهَا مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا اَلْمَهْدِيُّ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ  ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>پيامبر{{صل}} فرمود كه بيرون آيد مهدى و بر سر او ابر سايه كرده باشد، پس به آن حالت منادى ندا كند كه اين مهدى خليفة اللّٰه است پس پيروى كنيد او را؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۱؛ و به همین مضمون: الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ ق، ص ۴۵۲: {{عربی|اندازه=120%|"...فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي"}}.</ref>.
:::::#'''[[خلیفة الله]]:''' یکی دیگر از ویژگی‌های [[امام عصر]]{{ع}} آنست که حضرتش، "[[خلیفة الله]]" است. این ویژگی نیز در بیان [[امام خمینی|حضرت امام]] آمده است. ایشان فرموده است: "من خیلی ناراحت گاهی میشوم از اینکه مثلا [[امام عصر]]{{ع}} را می‌گویند سلطان السلاطین؛ [[خلیفة الله]] است"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۸، ص ۱۴۹.</ref>. همانطور که می‌دانیم غرض از خلقت بشر این بود که "جانشین خدا" یعنی همان [[خلیفة الله]] باشد، آنگونه که در [[قرآن]] آمده است: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً}}﴾}}<ref>و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: در زمین جانشین قرار خواهم داد؛ سوره بقره، آیه:۳۰.</ref>؛ از طرف دیگر، در روایت‌ها به [[حضرت مهدی]] لقب "[[خلیفة الله]]" اعطا شده است. از جمله در روایتی که [[پیامبر]] فرمود:{{عربی|" قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ{{صل}}: يَخْرُجُ اَلْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ فِيهَا مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا اَلْمَهْدِيُّ خَلِيفَةُ اَللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ  ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>پيامبر{{صل}} فرمود كه بيرون آيد مهدى و بر سر او ابر سايه كرده باشد، پس به آن حالت منادى ندا كند كه اين مهدى خليفة اللّٰه است پس پيروى كنيد او را؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۱؛ و به همین مضمون: الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ ق، ص ۴۵۲: {{عربی|اندازه=120%|"...فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي"}}.</ref>.
:::::#'''مصلح:''' مدعیان اصلاح طلب زیادند ولی اصلاح طلب واقعی [[حضرت مهدی]] است. این ویژگی نیز در سخن [[امام خمینی|امام راحل]] ذکر شده است. "و آن روزی که انشاء الله تعالی، مصلح کل [[ظهور]] نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه عالم اصلاح شود بلکه با کوششها و فداکاری‌ها ستمکاران سرکوب و منزوی می‌شوند"<ref>وصیت‌نامه سیاسی الهی امام خمینی، قسمتی از بند "ع".</ref>. "من امیدوارم که انشاء الله حضرت بقیة الله زودتر تشریف بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود اصلاح کند اینها را"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۴۹.</ref>. اینکه [[حضرت مهدی]] روزی خواهد آمد و "اصلاحات" واقعی را آغاز می‌نماید، مستند آن روایت‌هایی است، از جمله روایتی که راجع به تفسیر آیه ۱۷ سوره حدید آمده است: از [[ابن عباس]] است كه در مورد آيه مباركه:{{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}﴾}}<ref> بدانید همانا خدا زنده می‌کند زمین را پس از مرگش؛ سوره حدید، آیه: ۱۷.</ref> گفته است: يعنى خداوند به وسيله [[قائم]] [[آل محمد]]{{ع}} زمين را پس از آن‌كه مرده باشد؛يعنى بعد از ستم اهل آن مملكت اصلاح مى‌كند.<ref> {{عربی|اندازه=120%|" عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿{{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}﴾ يَعْنِي يُصْلِحُ اَلْأَرْضَ بِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا يَعْنِي مِنْ بَعْدِ جَوْرِ أَهْلِ مَمْلَكَتِهَا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۳، ح ۳۲؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ط. الثانی، ۱۴۱۷ ق، ص ۱۷۵، ح ۱۳۱.</ref>.
:::::#'''مصلح:''' مدعیان اصلاح طلب زیادند ولی اصلاح طلب واقعی [[حضرت مهدی]] است. این ویژگی نیز در سخن [[امام خمینی|امام راحل]] ذکر شده است. "و آن روزی که انشاء الله تعالی، مصلح کل [[ظهور]] نماید، گمان نکنید که یک معجزه شود و یک روزه عالم اصلاح شود بلکه با کوششها و فداکاری‌ها ستمکاران سرکوب و منزوی می‌شوند"<ref>وصیت‌نامه سیاسی الهی امام خمینی، قسمتی از بند "ع".</ref>. "من امیدوارم که انشاء الله حضرت بقیة الله زودتر تشریف بیاورند و این طبیب واقعی بشر، با آن دم مسیحایی خود اصلاح کند اینها را"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۴۹.</ref>. اینکه [[حضرت مهدی]] روزی خواهد آمد و "اصلاحات" واقعی را آغاز می‌نماید، مستند آن روایت‌هایی است، از جمله روایتی که راجع به تفسیر آیه ۱۷ سوره حدید آمده است: از [[ابن عباس]] است كه در مورد آيه مباركه:{{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}﴾}}<ref> بدانید همانا خدا زنده می‌کند زمین را پس از مرگش؛ سوره حدید، آیه: ۱۷.</ref> گفته است: يعنى خداوند به وسيله [[قائم]] [[آل محمد]]{{ع}} زمين را پس از آن‌كه مرده باشد؛يعنى بعد از ستم اهل آن مملكت اصلاح مى‌كند.<ref> {{عربی|اندازه=120%|" عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿{{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا}}﴾ يَعْنِي يُصْلِحُ اَلْأَرْضَ بِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا يَعْنِي مِنْ بَعْدِ جَوْرِ أَهْلِ مَمْلَكَتِهَا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۳، ح ۳۲؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ط. الثانی، ۱۴۱۷ ق، ص ۱۷۵، ح ۱۳۱.</ref>.
:::::#'''[[بقیة الله]]:''' [[حضرت مهدی]] یادگار [[امامان]] و باقی مانده آنان است. او ذخیره خدا است که در قرآنش فرمود: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}﴾}}<ref>سوره هود، آیه:۸۶. مراجعه شود به: العروسی الحویزی، علی بن جمعة، نور الثقلین، اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۳۹۰.</ref>؛ [[امام خمینی]] از مقتدای خویش [[امام زمان]] به "[[بقیة الله]]" و نیز "ذخیره خدا" تعبیر کرده است. "دست عنایت خدای تبارک و تعالی به سر این ملت کشیده شده است و [[ایمان]] آنها را تقویت فرموده است که یکی از [[علائم ظهور]] [[بقیة الله]] ارواحنا فداه است"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۸۷.</ref>. "اگر [[امام مهدی|مهدی موعود]] هم مثل سایر اولیاء به جوار حق می‌رفتند. دیگر کسی نبوده است که این اجراء [[عدالت]] را بکند، نمی‌توانسته، و این یک موجودی است که ذخیره شده است برای همچو مطلبی"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.</ref>. در روایت‌ها آمده است، وقتی خواستید به [[امام زمان]] سلام بدهید، بگویید:{{عربی|اندازه=150%|" اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ <ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶، ح ۵.</ref>.
:::::#'''[[بقیة الله]]:''' [[حضرت مهدی]] یادگار [[امامان]] و باقی مانده آنان است. او ذخیره خدا است که در قرآنش فرمود: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ}}﴾}}<ref>سوره هود، آیه:۸۶. مراجعه شود به: العروسی الحویزی، علی بن جمعة، نور الثقلین، اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۳۹۰.</ref>؛ [[امام خمینی]] از مقتدای خویش [[امام زمان]] به "[[بقیة الله]]" و نیز "ذخیره خدا" تعبیر کرده است. "دست عنایت خدای تبارک و تعالی به سر این ملت کشیده شده است و [[ایمان]] آنها را تقویت فرموده است که یکی از [[علائم ظهور]] [[بقیة الله]] ارواحنا فداه است"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۸۷.</ref>. "اگر [[امام مهدی|مهدی موعود]] هم مثل سایر اولیاء به جوار حق می‌رفتند. دیگر کسی نبوده است که این اجراء [[عدالت]] را بکند، نمی‌توانسته، و این یک موجودی است که ذخیره شده است برای همچو مطلبی"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.</ref>. در روایت‌ها آمده است، وقتی خواستید به [[امام زمان]] سلام بدهید، بگویید:{{عربی|" اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ <ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶، ح ۵.</ref>.
:::::#'''[[قائم]]:''' از القاب مشهور [[ولی عصر]]{{ع}} این است که ایشان "[[قائم]]" هستند. [[امام خمینی|امام راحل]] ضمن اشاره به این لقب می‌فرماید: "امیدوارم که ما همه ... به آن وظایفی که [[اسلام]]، [[قرآن]]، تحت لوای حضرت صاحب {{ع}} برای ما تعیین فرموده‌اند عمل کنیم ... شاید این وضعی که برای حضرت صاحب {{ع}} ذکر شده است. دنبال همین آیه شریفه که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى...}}﴾}}<ref> بگو: شما را به یک چیز اندرز می‌دهم و آن این‌که: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید؛ سوره سبأ، آیه:۴۶.</ref> دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم قیام واحد که بالاترین قیام همان قیام آن شخص واحد است و همه قیام‌ها باید دنبال آن قیام باشد و قیام لله باشد ... البته آن حضرت قیام لله می‌فرمایند ..."<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۳۶.</ref>. علاوه بر آیه‌ای که در سخنان [[امام خمینی|حضرت امام]] ذکر شد، در روایت آمده است: "پس از شهادت [[امام حسین]]{{ع}} فرشتگان ضجه کنان از خدا پرسیدند: خدایا! آیا از قتل [[امام حسین|ابا عبد الله]] چشم پوشی خواهی کرد؟ خدا ضمن اشاره به [[امام زمان]]{{ع}} که در حال ایستاده نماز می‌گذارد، فرمود: بوسیله آن [[قائم]] (ایستاده) از آنها انتقام خواهم گرفت"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" بِذَلِكَ اَلْقَائِمِ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۸ و ۲۹.</ref>.
:::::#'''[[قائم]]:''' از القاب مشهور [[ولی عصر]]{{ع}} این است که ایشان "[[قائم]]" هستند. [[امام خمینی|امام راحل]] ضمن اشاره به این لقب می‌فرماید: "امیدوارم که ما همه ... به آن وظایفی که [[اسلام]]، [[قرآن]]، تحت لوای حضرت صاحب {{ع}} برای ما تعیین فرموده‌اند عمل کنیم ... شاید این وضعی که برای حضرت صاحب {{ع}} ذکر شده است. دنبال همین آیه شریفه که می‌فرماید: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى...}}﴾}}<ref> بگو: شما را به یک چیز اندرز می‌دهم و آن این‌که: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید؛ سوره سبأ، آیه:۴۶.</ref> دنبال همین معنا باشد که همه باید قیام بکنیم قیام واحد که بالاترین قیام همان قیام آن شخص واحد است و همه قیام‌ها باید دنبال آن قیام باشد و قیام لله باشد ... البته آن حضرت قیام لله می‌فرمایند ..."<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۳۶.</ref>. علاوه بر آیه‌ای که در سخنان [[امام خمینی|حضرت امام]] ذکر شد، در روایت آمده است: "پس از شهادت [[امام حسین]]{{ع}} فرشتگان ضجه کنان از خدا پرسیدند: خدایا! آیا از قتل [[امام حسین|ابا عبد الله]] چشم پوشی خواهی کرد؟ خدا ضمن اشاره به [[امام زمان]]{{ع}} که در حال ایستاده نماز می‌گذارد، فرمود: بوسیله آن [[قائم]] (ایستاده) از آنها انتقام خواهم گرفت"<ref>{{عربی|اندازه=120%|" بِذَلِكَ اَلْقَائِمِ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۸ و ۲۹.</ref>.
:::::#'''صاحب:''' از ویژگی‌ها و صفت‌های [[امام زمان]]{{ع}} "صاحب" است که به تنهایی و یا به صورت "[[صاحب الزمان]]" استعمال می‌شود. "در زمان حضرت صاحب {{ع}} هم که ایشان با تمام قدرت می‌خواهند عدل را اجرا نمایند ..."<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۸۰.</ref>. "در زمان حضرت صاحب {{ع}} [[حکومت]] واحد می‌شود ..."<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۷۹.</ref>. "آیا خلاف [[قرآن]] نیست که ما دیگر معصیت کنیم تا حضرت صاحب بیاید؟!"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>. به کار بردن صفت "صاحب" برای آن وجود مبارک توسط هم عصران آن حضرت بوده است:{{عربی|اندازه=150%|" عَنْ‏ نَسِيمَ‏ الْخَادِمِ‏ قَالَ‏: دَخَلْتُ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ {{ع}} بَعْدَ مَوْلِدِهِ بِعَشْرِ لَيَالٍ فَعَطَسْتُ عِنْدَهُ فَقَالَ يَرْحَمُكِ اللَّهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ و نیز ص ۴، ح ۶ {{عربی|اندازه=120%|"...إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ {{ع}} مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ..."}} هم‌چنین مراجعه شود به: الحر العاملی، [الشیخ‌] محمد بن حسن، اثبات الهداة، (دوره سه جلدی)، ج ۳، ص ۴۴۱، ح ۸ و ص ۴۴۲، ح ۱۴.</ref>. به [[امام زمان ]] "صاحب عصر" نیز گفته می‌شود، آنگونه که در کلام [[امام خمینی|امام راحل]] آمده است: "می‌گویند: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}﴾}}<ref> سوگند به عصر همانا انسان در زیان است؛ سوره عصر:  ۱ و ۲</ref>؛ عصر، انسان کامل است، [[امام زمان]]{{ع}} است. یعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات یعنی قسم به انسان کامل- {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}﴾}}<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۲۵.</ref> همچنین به آن حضرت "ولی عصر" می‌گویند که این ویژگی در سخنان [[امام خمینی|حضرت امام]] نیز به کار رفته است<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۲۵.</ref>. در بیانی نورانی از [[امام صادق]]{{ع}} کلمه "عصر" در سوره شریفه "و العصر" به عصر خروج [[امام زمان]] تفسیر شده است<ref>{{عربی|اندازه=120%|"...عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ {{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿{{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}﴾، قَالَ {{ع}}: الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ {{ع}}"}}؛ علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۲۱۴، ح ۱.</ref>.
:::::#'''صاحب:''' از ویژگی‌ها و صفت‌های [[امام زمان]]{{ع}} "صاحب" است که به تنهایی و یا به صورت "[[صاحب الزمان]]" استعمال می‌شود. "در زمان حضرت صاحب {{ع}} هم که ایشان با تمام قدرت می‌خواهند عدل را اجرا نمایند ..."<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۸۰.</ref>. "در زمان حضرت صاحب {{ع}} [[حکومت]] واحد می‌شود ..."<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۷۹.</ref>. "آیا خلاف [[قرآن]] نیست که ما دیگر معصیت کنیم تا حضرت صاحب بیاید؟!"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>. به کار بردن صفت "صاحب" برای آن وجود مبارک توسط هم عصران آن حضرت بوده است:{{عربی|" عَنْ‏ نَسِيمَ‏ الْخَادِمِ‏ قَالَ‏: دَخَلْتُ عَلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ {{ع}} بَعْدَ مَوْلِدِهِ بِعَشْرِ لَيَالٍ فَعَطَسْتُ عِنْدَهُ فَقَالَ يَرْحَمُكِ اللَّهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ و نیز ص ۴، ح ۶ {{عربی|اندازه=120%|"...إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ {{ع}} مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ..."}} هم‌چنین مراجعه شود به: الحر العاملی، [الشیخ‌] محمد بن حسن، اثبات الهداة، (دوره سه جلدی)، ج ۳، ص ۴۴۱، ح ۸ و ص ۴۴۲، ح ۱۴.</ref>. به [[امام زمان ]] "صاحب عصر" نیز گفته می‌شود، آنگونه که در کلام [[امام خمینی|امام راحل]] آمده است: "می‌گویند: {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}﴾}}<ref> سوگند به عصر همانا انسان در زیان است؛ سوره عصر:  ۱ و ۲</ref>؛ عصر، انسان کامل است، [[امام زمان]]{{ع}} است. یعنی عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات یعنی قسم به انسان کامل- {{عربی|اندازه=120%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}﴾}}<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۲۵.</ref> همچنین به آن حضرت "ولی عصر" می‌گویند که این ویژگی در سخنان [[امام خمینی|حضرت امام]] نیز به کار رفته است<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۲۵.</ref>. در بیانی نورانی از [[امام صادق]]{{ع}} کلمه "عصر" در سوره شریفه "و العصر" به عصر خروج [[امام زمان]] تفسیر شده است<ref>{{عربی|اندازه=120%|"...عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ {{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿{{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}﴾، قَالَ {{ع}}: الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ {{ع}}"}}؛ علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۲۱۴، ح ۱.</ref>.
:::::#'''[[منتظر]]:''' [[امام زمان]] کسی است که عالم و آدم در [[انتظار]] اوست. همه منتظرند تا عدالت گستر جهان بیاید و بشر را نجات دهد. به همین دلیل حضرتش را "[[منتظر]]" نامیده‌اند: "[[مهدی]] [[منتظر]] در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سرمی‌دهد و بشریت را به توحید می‌خواند"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۸۸.</ref>. در کلام نورانی [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: براى آن جوان پيش از آنكه قيام كند، غيبتى است عرض كردم: چرا؟ فرمود: مي‌ترسد - و با دست اشاره بشكم خود كرد-(يعنى مي‌ترسد شكمش را پاره كنند) سپس فرمود: اى زراره! اوست كه چشم براهش باشند، و اوست كه در ولادتش ترديد شود<ref>{{عربی|اندازه=120%|" عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِي‏ يُشَكُ‏ فِي‏ وِلَادَتِه‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ حر العاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۳، ح ۱۸.</ref>.
:::::#'''[[منتظر]]:''' [[امام زمان]] کسی است که عالم و آدم در [[انتظار]] اوست. همه منتظرند تا عدالت گستر جهان بیاید و بشر را نجات دهد. به همین دلیل حضرتش را "[[منتظر]]" نامیده‌اند: "[[مهدی]] [[منتظر]] در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سرمی‌دهد و بشریت را به توحید می‌خواند"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۸۸.</ref>. در کلام نورانی [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: براى آن جوان پيش از آنكه قيام كند، غيبتى است عرض كردم: چرا؟ فرمود: مي‌ترسد - و با دست اشاره بشكم خود كرد-(يعنى مي‌ترسد شكمش را پاره كنند) سپس فرمود: اى زراره! اوست كه چشم براهش باشند، و اوست كه در ولادتش ترديد شود<ref>{{عربی|اندازه=120%|" عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} يَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِي‏ يُشَكُ‏ فِي‏ وِلَادَتِه‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}؛ حر العاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۳، ح ۱۸.</ref>.
:::::#'''خورشید هدایت:''' "نورانیت" از ویژگی‌های مشترک همه معصومین است که درباره آنان روایت‌های متعددی در این خصوص وارد شده است. در مورد [[حضرت مهدی]] نیز روایت‌های متعددی وارد شده است. ابتدا جملاتی از [[امام خمینی|حضرت امام]] و سپس روایت ذکر می‌شود. "امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به [[ظهور]] این مولود فرخنده هرچه زودتر فرارساند و خورشید هدایت و [[امامت]] را طالع فرماید"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۲۲.</ref>. در روایت نیز آمده است:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا، وَ اِسْتَغْنَى اَلْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ، وَ صَارَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَاحِداً، وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَةُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص ۴۵۴.</ref>.
:::::#'''خورشید هدایت:''' "نورانیت" از ویژگی‌های مشترک همه معصومین است که درباره آنان روایت‌های متعددی در این خصوص وارد شده است. در مورد [[حضرت مهدی]] نیز روایت‌های متعددی وارد شده است. ابتدا جملاتی از [[امام خمینی|حضرت امام]] و سپس روایت ذکر می‌شود. "امید است که خداوند متعال آن روز فرخنده را به [[ظهور]] این مولود فرخنده هرچه زودتر فرارساند و خورشید هدایت و [[امامت]] را طالع فرماید"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۲۲.</ref>. در روایت نیز آمده است:{{عربی|" إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَشْرَقَتِ اَلْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا، وَ اِسْتَغْنَى اَلْعِبَادُ عَنْ ضَوْءِ اَلشَّمْسِ، وَ صَارَ اَللَّيْلُ وَ اَلنَّهَارُ وَاحِداً، وَ ذَهَبَتِ اَلظُّلْمَةُ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص ۴۵۴.</ref>.
:::::#'''[[مهدی موعود]]:''' از القاب مشهور آن حضرت، [[مهدی موعود]] است که بیش از سایر کلمات، استعمال می‌شود. در بخشی از بیانات [[امام خمینی]] آمده است: "من نمی‌توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است. نمی‌توانم بگویم که شخص اول است، برای اینکه دومی در کار نیست. ایشان را نمی‌توانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الا همین که [[مهدی موعود]] است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.</ref>. در مورد وجه نامگذاری آنجناب به [[مهدی]] از "[[امام کاظم|امام نهم]]" نقل شده است که فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" إِنَّمَا سُمِّيَ اَلْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى  لِأَمْرٍ خَفِيٍّ، يُهْدَى لِمَا فِي صُدُورِ اَلنَّاسِ، يَبْعَثُ إِلَى اَلرَّجُلِ فَيَقْتُلُهُ لاَ يَدْرِي فِي أَيِّ شَيْءٍ قَتَلَهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص ۴۶۶.</ref>. از [[امام خمینی]] عبارتها و ویژگی‌های دیگری نیز درباره [[امام عصر]] وجود دارد که نقل همه آنها به طولانی شدن مقاله می‌انجامد. از قبیل: یگانه دادگستر ابدی، پرچمدار بزرگ رهایی، ناظر امور، منجی بشر و ... در کتاب دلائل الامامة نیز تعداد زیادی از القاب [[حضرت مهدی]] نقل شده است که هریک ناظر به یک صفت و یک ویژگی [[حضرت مهدی]] است. همچنین در "[[زیارت جامعه کبیره]]" نیز به برخی از صفات مشترک [[اهل بیت]]{{عم}} اشاره شده است<ref>مراجعه شود به: مفاتیح الجنان، (گردآوری: شیخ عباس قمی)، زیارت جامعه کبیره.</ref>»<ref>[[فرج‌الله هدایت‌نیا|هدایت‌نیا، فرج‌الله]]؛ [[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]، ص:353- 360.</ref>.
:::::#'''[[مهدی موعود]]:''' از القاب مشهور آن حضرت، [[مهدی موعود]] است که بیش از سایر کلمات، استعمال می‌شود. در بخشی از بیانات [[امام خمینی]] آمده است: "من نمی‌توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم، بزرگتر از این است. نمی‌توانم بگویم که شخص اول است، برای اینکه دومی در کار نیست. ایشان را نمی‌توانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم الا همین که [[مهدی موعود]] است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر"<ref>خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.</ref>. در مورد وجه نامگذاری آنجناب به [[مهدی]] از "[[امام کاظم|امام نهم]]" نقل شده است که فرمود:{{عربی|" إِنَّمَا سُمِّيَ اَلْمَهْدِيُّ مَهْدِيّاً لِأَنَّهُ يُهْدَى  لِأَمْرٍ خَفِيٍّ، يُهْدَى لِمَا فِي صُدُورِ اَلنَّاسِ، يَبْعَثُ إِلَى اَلرَّجُلِ فَيَقْتُلُهُ لاَ يَدْرِي فِي أَيِّ شَيْءٍ قَتَلَهُ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص ۴۶۶.</ref>. از [[امام خمینی]] عبارتها و ویژگی‌های دیگری نیز درباره [[امام عصر]] وجود دارد که نقل همه آنها به طولانی شدن مقاله می‌انجامد. از قبیل: یگانه دادگستر ابدی، پرچمدار بزرگ رهایی، ناظر امور، منجی بشر و ... در کتاب دلائل الامامة نیز تعداد زیادی از القاب [[حضرت مهدی]] نقل شده است که هریک ناظر به یک صفت و یک ویژگی [[حضرت مهدی]] است. همچنین در "[[زیارت جامعه کبیره]]" نیز به برخی از صفات مشترک [[اهل بیت]]{{عم}} اشاره شده است<ref>مراجعه شود به: مفاتیح الجنان، (گردآوری: شیخ عباس قمی)، زیارت جامعه کبیره.</ref>»<ref>[[فرج‌الله هدایت‌نیا|هدایت‌نیا، فرج‌الله]]؛ [[امام مهدی در نگاه امام خمینی (مقاله)|امام مهدی در نگاه امام خمینی]]، ص:353- 360.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
::::::«شخصیت [[امام مهدی]]{{ع}} و زندگی آن حضرت ویژگی‌هایی دارد که آن بزرگوار را از سایر [[امامان]]{{عم}} متمایز کرده است. این خصوصیات در روایات [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} به صورت برجسته بیان شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها می‌پردازیم:
::::::«شخصیت [[امام مهدی]]{{ع}} و زندگی آن حضرت ویژگی‌هایی دارد که آن بزرگوار را از سایر [[امامان]]{{عم}} متمایز کرده است. این خصوصیات در روایات [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} به صورت برجسته بیان شده است که در اینجا به برخی از آن‌ها می‌پردازیم:
::::#'''بشارت به آمدن او:''' از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} بشارت‌های فراوان [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} دربارۀ ولادت آن حضرت و ظهور او است. این روایات، هم در کتاب‌های [[شیعه]] و هم در آثار [[اهل سنت]] آمده است<ref>ر.ک: منتخب الاثر، فصل دوّم (ص ۲۳۲- ۱۹۱).</ref> که تنها به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "شما را به [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} بشارت می‌دهم. او وقتی که مردم گرفتار اختلاف و پراکندگی شده‌اند، برانگیخته می‌شود و زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و جور، پر شده است"<ref>غیبت طوسی، ح ۱۳۶، ص ۱۷۸؛ مسند احمد، ج ۳؛ مسند ابو سعید خدری، ص ۳۷.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "قائم این امت همانا نهمین نفر از فرزندان من است. او دارای [[غیبت]] است و کسی است که میراث او تقسیم می‌شود؛ در حالی که زنده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۳۰، ح ۱، ص ۵۸۳.</ref> از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال شد: "قائم شما [[اهل بیت]] کیست؟ فرمود: چهارمین نفر از اولاد من خواهد بود؛ فرزند بهترین کنیزان که خداوند به وسیله او زمین را از هرگونه ظلم و ستم پاک خواهد کرد. اوست کسی که مردم در ولادتش شک می‌کنند و او همان است که قبل از قیامش، غیبت خواهد نمود"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۵، ح ۵، ص ۶۰.</ref>
::::#'''بشارت به آمدن او:''' از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} بشارت‌های فراوان [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}} دربارۀ ولادت آن حضرت و ظهور او است. این روایات، هم در کتاب‌های [[شیعه]] و هم در آثار [[اهل سنت]] آمده است<ref>ر.ک: منتخب الاثر، فصل دوّم (ص ۲۳۲- ۱۹۱).</ref> که تنها به ذکر چند نمونه بسنده می‌کنیم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "شما را به [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} بشارت می‌دهم. او وقتی که مردم گرفتار اختلاف و پراکندگی شده‌اند، برانگیخته می‌شود و زمین را از عدل و داد پر می‌کند، همان گونه که از ظلم و جور، پر شده است"<ref>غیبت طوسی، ح ۱۳۶، ص ۱۷۸؛ مسند احمد، ج ۳؛ مسند ابو سعید خدری، ص ۳۷.</ref>. [[امام حسین]]{{ع}} فرمود: "قائم این امت همانا نهمین نفر از فرزندان من است. او دارای [[غیبت]] است و کسی است که میراث او تقسیم می‌شود؛ در حالی که زنده است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۳۰، ح ۱، ص ۵۸۳.</ref> از [[امام رضا]]{{ع}} سؤال شد: "قائم شما [[اهل بیت]] کیست؟ فرمود: چهارمین نفر از اولاد من خواهد بود؛ فرزند بهترین کنیزان که خداوند به وسیله او زمین را از هرگونه ظلم و ستم پاک خواهد کرد. اوست کسی که مردم در ولادتش شک می‌کنند و او همان است که قبل از قیامش، غیبت خواهد نمود"<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۵، ح ۵، ص ۶۰.</ref>
::::#'''ولادت پنهانی:''' در [[روایات]] فراوان، از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل شده است که مردی از خاندان او به نام "مهدی" قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان ستم‌گر عباسی با اطلّاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت، [[امام مهدی]]{{ع}} را به قتل برسانند. بنابراین از زمان [[امام جواد]]{{ع}} زندگی [[امامان]]{{عم}} با محدودیت‌های بیشتری همراه شد و در زمان [[امام عسکری]]{{ع}} به اوج خود رسید؛ به گونه‌ای که کمترین رفت و آمد به خانه ان بزرگوار از نظر دستگاه [[حکومت]]، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولّد آخرین حجّت [[حق]] و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می‌بود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت [[امام مهدی]]{{ع}} بی‌اطلّاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولّد نیز نشانه‌های بارداری در نرجس خاتون، مادر بزرگوار [[امام مهدی|امام دوازدهم]]، دیده نشد. [[حکیمه خاتون]]، دختر گرامی [[امام جواد]]{{ع}}، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است: "[[امام عسکری]]{{ع}} به دنبال من فرستاد و فرمود: "ای عمّه! امشب افطار نزد ما باش؛ چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب آخرین حجّت خود بر روزی زمین را آشکار خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست. فرمود: سخن، همان است که گفتم. پس بر نرجس وارد شدم و سلام کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفش‌هایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من! حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمّه جان! چه می‌فرمایید؟ گفتم: دخترم! امشب خداوند متعال به تو پسری عطا می‌فرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد. حکیمه گوید: پس از نماز عشا، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم. هنگام نیمه شب برای انجامِ نماز شب برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که نرجس به آرامی خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات نماز خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال ان که او همچنان در خواب بود. لحظاتی بعد برخاست و نماز شب گزارد و خوابید. حکیمه ادامه می‌دهد: بیرون آمدم و در جست‌وجوی فجر سپیده به آسمان نگریستم. پس فجر اوّل<ref>مقصود، سفیدی‌ای است که اندکی پیش از اذان صبح، در افق دیده می‌شود.</ref> را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. به شک افتادم، ناگاه [[امام عسکری]]{{ع}} از جایگاه خود ندا برآورد: ای عمّه! شتاب مکن. امر ولادت نزدیک است. نشستم و به قرائت سوره‌های سجده و یس مشغول شدم که نرجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: اسم الله علیک!<ref>این جمله، کنایه از این است که بلا از تو دور باد.</ref> آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت: آری ای عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار که این، همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم نوزادِ تولّد یافته به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم. در آغوشش گرفتم و او را کاملاً پاکیزه یافتم. در این هنگام [[امام عسکری]]{{ع}} مرا ندا داد: ای عمّه! پسر را نزد من بیاور. او را نزد وی بردم... . در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم! سخن بگو. پس لب به سخن گشود و فرمود: {{عربی|اندازه=150%|" أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِيكَ‏ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه‏‏‏‏"}}. سپس بر [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: ای عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند..."<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱، ص ۱۴۳.</ref>
::::#'''ولادت پنهانی:''' در [[روایات]] فراوان، از [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل شده است که مردی از خاندان او به نام "مهدی" قیام خواهد کرد و بنیان ستم را واژگون خواهد ساخت. فرمانروایان ستم‌گر عباسی با اطلّاع از این روایات در پی آن بودند که در همان ابتدای ولادت، [[امام مهدی]]{{ع}} را به قتل برسانند. بنابراین از زمان [[امام جواد]]{{ع}} زندگی [[امامان]]{{عم}} با محدودیت‌های بیشتری همراه شد و در زمان [[امام عسکری]]{{ع}} به اوج خود رسید؛ به گونه‌ای که کمترین رفت و آمد به خانه ان بزرگوار از نظر دستگاه [[حکومت]]، مخفی نبود. پیداست در چنین شرایطی باید تولّد آخرین حجّت [[حق]] و موعود الهی در پنهانی و به دور از چشم دیگران می‌بود. به همین دلیل حتی نزدیکان امام یازدهم از جریان ولادت [[امام مهدی]]{{ع}} بی‌اطلّاع بودند و تا چند ساعت پیش از تولّد نیز نشانه‌های بارداری در نرجس خاتون، مادر بزرگوار [[امام مهدی|امام دوازدهم]]، دیده نشد. [[حکیمه خاتون]]، دختر گرامی [[امام جواد]]{{ع}}، جریان ولادت را چنین حکایت کرده است: "[[امام عسکری]]{{ع}} به دنبال من فرستاد و فرمود: "ای عمّه! امشب افطار نزد ما باش؛ چرا که شب نیمه شعبان است و خداوند در این شب آخرین حجّت خود بر روزی زمین را آشکار خواهد کرد. پرسیدم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدای شما شوم! نشانه بارداری در او پیدا نیست. فرمود: سخن، همان است که گفتم. پس بر نرجس وارد شدم و سلام کردم و نشستم. او پیش آمد تا کفش‌هایم را بیرون آورد و به من گفت: بانوی من! حال شما چطور است؟ گفتم: بلکه تو بانوی من و بانوی خاندان منی. سخن مرا نپذیرفت و گفت: عمّه جان! چه می‌فرمایید؟ گفتم: دخترم! امشب خداوند متعال به تو پسری عطا می‌فرماید که سرور دنیا و آخرت خواهد بود. پس خجالت کشید و حیا کرد. حکیمه گوید: پس از نماز عشا، افطار کردم و در بستر خود آرمیدم. هنگام نیمه شب برای انجامِ نماز شب برخاستم و آن را به جای آوردم؛ در حالی که نرجس به آرامی خوابیده بود بدون آنکه اتفاقی برایش روی دهد. پس از انجام تعقیبات نماز خوابیدم. سپس هراسان بیدار شدم و حال ان که او همچنان در خواب بود. لحظاتی بعد برخاست و نماز شب گزارد و خوابید. حکیمه ادامه می‌دهد: بیرون آمدم و در جست‌وجوی فجر سپیده به آسمان نگریستم. پس فجر اوّل<ref>مقصود، سفیدی‌ای است که اندکی پیش از اذان صبح، در افق دیده می‌شود.</ref> را مشاهده کردم و نرجس همچنان در خواب بود. به شک افتادم، ناگاه [[امام عسکری]]{{ع}} از جایگاه خود ندا برآورد: ای عمّه! شتاب مکن. امر ولادت نزدیک است. نشستم و به قرائت سوره‌های سجده و یس مشغول شدم که نرجس با اضطراب بیدار شد. به سرعت نزد او رفتم و گفتم: اسم الله علیک!<ref>این جمله، کنایه از این است که بلا از تو دور باد.</ref> آیا چیزی احساس می‌کنی؟ گفت: آری ای عمّه! گفتم: بر خود مسلّط باش و دلت را استوار دار که این، همان است که با تو گفتم. در این هنگام ضعفی من و نرجس را فرا گرفت. پس به صدای سرورم نوزادِ تولّد یافته به خود آمدم و جامه را از روی او برداشتم و او را در حال سجده دیدم. در آغوشش گرفتم و او را کاملاً پاکیزه یافتم. در این هنگام [[امام عسکری]]{{ع}} مرا ندا داد: ای عمّه! پسر را نزد من بیاور. او را نزد وی بردم... . در آغوشش گرفت و فرمود: پسرم! سخن بگو. پس لب به سخن گشود و فرمود: {{عربی|" أَشْهَدُ أَنْ‏ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِيكَ‏ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه‏‏‏‏"}}. سپس بر [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} و [[امامان]]{{عم}} درود فرستاد تا به نام پدرش رسید و از سخن گفتن باز ایستاد. [[امام عسکری]]{{ع}} فرمود: ای عمّه! او را به نزد مادرش ببر تا بر او سلام کند..."<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱، ص ۱۴۳.</ref>
::::#'''غیبت طولانی و پیش‌گویی آن:''' از ویژگی‌های مهم [[امام مهدی]]{{ع}} [[غیبت]] آن حضرت از مردم است. جالب این است که در روایات فراوان، همۀ پیشوایان معصوم {{عم}} از آن خبر داده‌اند و این از جمله خبرهای غیبی معصومان {{عم}} است که به وقوع پیوسته. چند نمونه از این روایات را می‌آوریم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "مهدی از فرزندان من است. برای او غیبت و حیرتی خواهد بود که مردم در آن، گمراه شوند <ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۵، ح ۵، ص ۵۳۶.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا [[غیبت]] در ششمین نفراز فرزندانم رخ خواهد داد. او دوازدهمین نفر از [[امامان]] هدایت پس از رسول خداست که اولین آن‌ها [[امام علی|امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب]]{{ع}} و آخرین آن‌ها قیام کنندۀ به حق، بقیة الله در روی زمین است.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ح ۱۳، ص ۱۴۵.</ref>. [[امام جواد]]{{ع}} فرمود: "همانا قائم از ما [[اهل بیت]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است که باید در زمان غیبتش، مورد انتظار مردم باشد و هنگام ظهورش از او اطاعت شود. او سومین نفر از فرزندان من است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۶، ح ۱، ص ۷۰.</ref> گفتنی است این غیبت طولانی که از آغازین سال‌های زندگی [[امام]] شروع شده از عواملی است که سبب شده که ما از امور شخصی آن حضرت، اطلاع و آگاهی دقیق و مستندی نداشته باشیم. بسیاری از علاقه‌مندان به امام، از مکان زندگی حضرت و همسر و فرزندان او می‌پرسند، ولی جواب محکم و مستندی نمی‌شنوند؛ زیرا ندانستن این امور، از پیامدهای [[غیبت]] آن بزرگوار است. البته بدیهی است که جهلِ ما از این بخش از زندگی حضرت، به روند معرفت و اطاعت و تسلیم ما نسبت به آن [[امام]] و حجت الهی زیانی نمی‌رساند و پرداختن به این مسائل، مشکلی را حل نمی‌کند؛ پس بهتر است از بحث و گفت‌وگو در این مجال بپرهیزیم؛ چنانکه [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{صل}} خود فرمود: "درهای پرسش را از آنچه به حال شما سودی ندارد، ببندید"<ref>{{عربی|اندازه=150%|" فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ‏ السُّؤَالِ‏ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ‏ ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"}}احتجاج، ج ۲، ح ۳۴۴، ص ۵۴۴.</ref>
::::#'''غیبت طولانی و پیش‌گویی آن:''' از ویژگی‌های مهم [[امام مهدی]]{{ع}} [[غیبت]] آن حضرت از مردم است. جالب این است که در روایات فراوان، همۀ پیشوایان معصوم {{عم}} از آن خبر داده‌اند و این از جمله خبرهای غیبی معصومان {{عم}} است که به وقوع پیوسته. چند نمونه از این روایات را می‌آوریم: [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: "مهدی از فرزندان من است. برای او غیبت و حیرتی خواهد بود که مردم در آن، گمراه شوند <ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۵، ح ۵، ص ۵۳۶.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "همانا [[غیبت]] در ششمین نفراز فرزندانم رخ خواهد داد. او دوازدهمین نفر از [[امامان]] هدایت پس از رسول خداست که اولین آن‌ها [[امام علی|امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب]]{{ع}} و آخرین آن‌ها قیام کنندۀ به حق، بقیة الله در روی زمین است.<ref>بحار الانوار، ج ۵۱، ح ۱۳، ص ۱۴۵.</ref>. [[امام جواد]]{{ع}} فرمود: "همانا قائم از ما [[اهل بیت]] [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} است که باید در زمان غیبتش، مورد انتظار مردم باشد و هنگام ظهورش از او اطاعت شود. او سومین نفر از فرزندان من است.<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۶، ح ۱، ص ۷۰.</ref> گفتنی است این غیبت طولانی که از آغازین سال‌های زندگی [[امام]] شروع شده از عواملی است که سبب شده که ما از امور شخصی آن حضرت، اطلاع و آگاهی دقیق و مستندی نداشته باشیم. بسیاری از علاقه‌مندان به امام، از مکان زندگی حضرت و همسر و فرزندان او می‌پرسند، ولی جواب محکم و مستندی نمی‌شنوند؛ زیرا ندانستن این امور، از پیامدهای [[غیبت]] آن بزرگوار است. البته بدیهی است که جهلِ ما از این بخش از زندگی حضرت، به روند معرفت و اطاعت و تسلیم ما نسبت به آن [[امام]] و حجت الهی زیانی نمی‌رساند و پرداختن به این مسائل، مشکلی را حل نمی‌کند؛ پس بهتر است از بحث و گفت‌وگو در این مجال بپرهیزیم؛ چنانکه [[امام مهدی|حضرت مهدی]]{{صل}} خود فرمود: "درهای پرسش را از آنچه به حال شما سودی ندارد، ببندید"<ref>{{عربی|" فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ‏ السُّؤَالِ‏ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ‏ ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"}}احتجاج، ج ۲، ح ۳۴۴، ص ۵۴۴.</ref>
::::#'''طول عمر:'''از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} عمر طولانی آن حضرت است. تاکنون<ref>اکنون در سال ۱۴۳۳ قمری هستیم و پیشوای ما ۱۱۷۸ سال دارد.</ref> نزدیک به دوازده قرن از عمر شریفش می‌گذرد. این عمر طولانی به دلیل آن است که مطابق ارادۀ الهی، او آخرین حجّت خدا و همان ذخیرۀ الهی برای اجرای اهداف [[انبیا]] است و پیداست که باید تا زمان فراهم شدن زمینه‌های قیام جهانی‌اش زنده بماند. این حقیقت در روایات فراوانی بیان شده است. البته برای بعضی، این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری چنین طولانی داشته باشد. برای پاسخ‌گویی به این سؤال، بجاست مقداری دربارۀ طول عمر بحث کنیم: سرچشمه این سؤال و علت طرح آن، این است که آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است، عمرهای محدودی است که معمولاً به صد سال نمی‌رسد؛ از این رو<ref>البته هم اکنون عمرهای بالای صد سال هم یافت می‌شود که به نسبت بسیار کم است.</ref> بعضی نمی‌تواند یک عمر طولانی را باور کنند؛ در حالی که عمر طولانی از نظر عقل و دانش بشری، امری غیر ممکن نیست. دانشمندان با مطالعه اجزای بدن به این حقیقت رسیده‌اند که ممکن است انسان، سال‌های بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود. برنارد شاو می‌گوید: از اصول علمی مورد پذیرش همه دانشمندان بیولوژیست، این است که برای عمر بشر نمی‌توان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسأله مرزناپذیری است.<ref>راز طول عمر امام زمان{{ع}}، ص ۱۳.</ref> پروفسور "[[اتینگر]]" می‌نویسد: به نظر من با پیشرفت تکنیک‌ها و کاری که ما شروع کرده‌ایم، بشر قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال عمر کند.<ref>مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷.</ref>. بنابراین تلاش دانشمندان برای دست یافتن به راه‌های غلبه بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشان‌گر امکان چنین پدیده‌ای است؛ چنانکه در این مسیر، گام‌های موفقیت آمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان، کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب آب و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صد وپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند. مهم‌تر اینکه عمر طولانی در گذشته تاریخ انسان‌ها بارها تجربه شده است. در کتاب‌های آسمانی و تاریخی، انسان‌های زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شده‌اند که مدت عمر آن‌ها بسیار درازتر از عمر بشر امروز بوده است. برای نمونه چند مورد را بیان می‌کنیم:
::::#'''طول عمر:'''از ویژگی‌های [[امام مهدی]]{{ع}} عمر طولانی آن حضرت است. تاکنون<ref>اکنون در سال ۱۴۳۳ قمری هستیم و پیشوای ما ۱۱۷۸ سال دارد.</ref> نزدیک به دوازده قرن از عمر شریفش می‌گذرد. این عمر طولانی به دلیل آن است که مطابق ارادۀ الهی، او آخرین حجّت خدا و همان ذخیرۀ الهی برای اجرای اهداف [[انبیا]] است و پیداست که باید تا زمان فراهم شدن زمینه‌های قیام جهانی‌اش زنده بماند. این حقیقت در روایات فراوانی بیان شده است. البته برای بعضی، این سؤال مطرح است که چگونه ممکن است انسانی، عمری چنین طولانی داشته باشد. برای پاسخ‌گویی به این سؤال، بجاست مقداری دربارۀ طول عمر بحث کنیم: سرچشمه این سؤال و علت طرح آن، این است که آنچه در جهان امروز، معمول و متداول است، عمرهای محدودی است که معمولاً به صد سال نمی‌رسد؛ از این رو<ref>البته هم اکنون عمرهای بالای صد سال هم یافت می‌شود که به نسبت بسیار کم است.</ref> بعضی نمی‌تواند یک عمر طولانی را باور کنند؛ در حالی که عمر طولانی از نظر عقل و دانش بشری، امری غیر ممکن نیست. دانشمندان با مطالعه اجزای بدن به این حقیقت رسیده‌اند که ممکن است انسان، سال‌های بسیار طولانی زنده بماند و حتی گرفتار پیری و فرسودگی هم نشود. برنارد شاو می‌گوید: از اصول علمی مورد پذیرش همه دانشمندان بیولوژیست، این است که برای عمر بشر نمی‌توان حدی تعیین کرد و حتی دیرزیستی نیز مسأله مرزناپذیری است.<ref>راز طول عمر امام زمان{{ع}}، ص ۱۳.</ref> پروفسور "[[اتینگر]]" می‌نویسد: به نظر من با پیشرفت تکنیک‌ها و کاری که ما شروع کرده‌ایم، بشر قرن بیست و یکم خواهد توانست هزاران سال عمر کند.<ref>مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷.</ref>. بنابراین تلاش دانشمندان برای دست یافتن به راه‌های غلبه بر پیری و رسیدن به دراز عمری نشان‌گر امکان چنین پدیده‌ای است؛ چنانکه در این مسیر، گام‌های موفقیت آمیزی برداشته شده است و هم اکنون در گوشه و کنار جهان، کم نیستند افرادی که بر اثر شرایط مناسب آب و هوایی و تغذیه مناسب و فعّالیت مناسب بدنی و فکری و عوامل دیگر، عمری نزدیک به صد وپنجاه سال و گاهی بیشتر از آن دارند. مهم‌تر اینکه عمر طولانی در گذشته تاریخ انسان‌ها بارها تجربه شده است. در کتاب‌های آسمانی و تاریخی، انسان‌های زیادی با نام و نشان و شرح حال یاد شده‌اند که مدت عمر آن‌ها بسیار درازتر از عمر بشر امروز بوده است. برای نمونه چند مورد را بیان می‌کنیم:
::::##در [[قرآن]] آیه‌ای هست که نه تنها از عمر طولانی، بلکه از امکان زنده ماندن تا روز رستاخیز، خبر می‌دهد و آن آیه درباره [[حضرت یونس]]{{ع}} است که می‌فرماید: "اگر [[حضرت یونس]]{{ع}} در شکم ماهی تسبیح نمی‌گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی می‌ماند.<ref>سوره صافات: ۱۴۴.</ref> بنابراین از نظر [[قرآن]]، عمری بسیار طولانی از عصر [[حضرت یونس]]{{ع}} تا روز رستاخیز که در اصطلاح زیست شناسان، عمر جاویدان نامیده می‌شود برای انسان و ماهی، امکان ‌پذیر است.<ref>خوشبختانه کشف ماهی چهارصد میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار، امکان چنین عمری را برای ماهی، عینی کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۲۲/ ۸/ ۴۳).</ref>
::::##در [[قرآن]] آیه‌ای هست که نه تنها از عمر طولانی، بلکه از امکان زنده ماندن تا روز رستاخیز، خبر می‌دهد و آن آیه درباره [[حضرت یونس]]{{ع}} است که می‌فرماید: "اگر [[حضرت یونس]]{{ع}} در شکم ماهی تسبیح نمی‌گفت، تا روز رستاخیز در شکم ماهی می‌ماند.<ref>سوره صافات: ۱۴۴.</ref> بنابراین از نظر [[قرآن]]، عمری بسیار طولانی از عصر [[حضرت یونس]]{{ع}} تا روز رستاخیز که در اصطلاح زیست شناسان، عمر جاویدان نامیده می‌شود برای انسان و ماهی، امکان ‌پذیر است.<ref>خوشبختانه کشف ماهی چهارصد میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار، امکان چنین عمری را برای ماهی، عینی کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۲۲/ ۸/ ۴۳).</ref>

نسخهٔ ‏۱۷ مهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۰۱

الگو:پرسش غیرنهایی

ویژگی‌های امام مهدی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت

ویژگی‌های امام مهدی(ع) چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

سید محمد صدر
آیت‌ الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ پس از ظهور» در این‌باره گفته‌ است:
«ویژگی‌های حضرت مهدی (ع) در نگاه امامیه، ویژگی‌هایی موقت و غیر اصیل نیست بلکه ویژگی‌هایی است ثابت و حقیقی که به او امکان می‌دهد جامعه‌ای عدالت محور را که خداوند وعده فرموده است، پایه‌ریزی نماید.
  • ویژگی اول: این ویژگی یعنی عصمت امام مهدی (ع)، ثمرات و نتایجی را به دنبال دارد، از جمله اینکه:
  1. او وارث علم امامت است؛ علمی که متضمن مبانی اصلی تفکر در رهبری جهانی است. وی این علم را از پدران معصومش (ع) و آنان نیز از پیامبر اکرم (ص) و آن حضرت هم از خداوند متعال دریافت نموده است. چگونه می‌توان در دوران متأخر به این عصمت دست یافت مگر با وحی جدیدی از سوی خداوند متعال؛ و البته این چیزی است که سایر مسلمانان - به طور اجماع - آن را برای امام مهدی (ع) منتفی می‌دانند. پوشیده نماند که آگاهی و احاطه بر مبانی اصلی این تفکر، موجب افزایش قدرت و توانایی در رهبری جهانی است؛ اگر نگوییم که بدون این آگاهی و احاطه، رهبری بر جهان ناممکن است. هرگاه امری برای رهبری جهانی لازم باشد و یا آن که وجودش بهتر باشد، به طور قطع خداوند آن را پدید خواهد آورد؛ زیرا این کار همسو با هدف خلقت آدمی است و حرکت بر خلاف آن، ظلم به بشریت و به معنی تخلف از آن هدف عالی است؛ و این هر دو بر خداوند متعال محال است.
  2. احساس پدری و عطوفت نسبت به همه انسان‌ها. زمانی که او با کفار و منحرفان می‌جنگد و شورشیان را می‌کشد، هرگز در دلش نسبت به آنها کینه‌ای نمی‌ورزد و فقط در جهت مصلحت آنها و گسترش عدالت و خیر در سرزمین‌هایشان و رساندن سخن حق به آنها، می‌جنگد. پیوند زدن بین این دو جهت به ظاهر متضاد، یعنی احساس ژرف عاطفی و جنگ و کشتار، با توجه به تجربه تاریخی جنگ‌های مسلمانان، جز از شخص معصوم ساخته و پرداخته نیست. از این رو در فتوحاتی که در گذشته و در غیاب معصومین (ع) انجام می‌گرفت، نه تنها از آن حس عاطفی نسبت به قوم مغلوب خبری نبود، بلکه آن جنگ‌ها صرفا شکلی غنیمت طلبانه به خود گرفت. هنگامی که این احساس والا برای رهبری غیر معصوم در فتوحات با دامنه محدود، وجود نداشته باشد، چگونه می‌توان در آن نبرد جهانی که کشته‌ها خواهد گرفت و غنایم فراوانی را به دنبال خواهد داشت و دامنه تسلط را به تمام جهان خواهد کشاند، از رهبر غیر معصوم انتظار داشت نسبت به قوم مغلوب، احساس پدری داشته باشد؟ آری، بدون حضور شخص معصوم این نبرد، نبردی کاملا سودجویانه و نامقدس و در جهت گردآوری غنایم مادی خواهد بود[۱].
  3. رهبری قیام جهانی از مفهوم صحیح اسلامی‌اش منحرف نخواهد شد؛ زیرا اسلام حقیقی هرگونه سوء استفاده از حکومت را برای ارضای طمع‌های شخصی محکوم می‌نماید. در جایی که این اخلاق زشت و خوی‌های ناپسند - تقریبا - بر همه حاکمان چیره می‌باشد، چه سان خواهد بود هنگامی که حکومت، جهانی شود و سلطه و نفوذ از نظر گستره و فراگیری به اوج خود برسد؟ تا زمانی که یک رهبر، از ارتکاب گناهان و پیروی از هوای نفس، عملا مصون و معصوم نباشد - هر چند که پیش از آن صالح و پاک هم بوده باشد - این مقام، محکی برای سنجش میزان کژ رفتاری و آزمندی‌هایش خواهد شد؛ زیرا پس از کسب قدرت، فشار انگیزه‌های شخصی و دلبستگی‌های‌ فردی بر شخص حاکم بیشتر خواهد شد.
  4. دقت کامل در اجرای "برنامه جهانی عدالت محور" و از آن رهگذر، سوق دادن اجتماع و هدایت آنان به سوی پرستش حقیقی خداوند بزرگ. به اعتقاد امامیه، این دقت‌ورزی برای شخص معصوم به سادگی امکان‌پذیر است. وی علاوه بر دوری از گناه، از اشتباه و فراموشی نیز مبراست و طبق روایات هرگاه بخواهد چیزی را بداند خداوند آن را به او می‌فهماند[۲]. در این صورت هر چه مشکلات جهانی پیچیده‌تر شود، امامی که این ویژگی‌ها را داراست می‌تواند برای رفع آنها، نزدیک‌ترین راه حل‌ها را آماده سازد. و چه بسا سر اساسی در اعطای موهبت "عصمت" به ائمه (ع) همین امر باشد وگرنه در غیر این صورت، امری شخصی است که برای معصوم فقط ثمرات فردی به دنبال دارد.
  • ویژگی دوم: (در نظر امامیه، او حتی در زمان غیبت نیز، یگانه رهبر الهی جهان و ملت‌های مسلمان است): این ویژگی برای باورمندان به رهبری ایشان ثمراتی دارد؛ همچنین تأثیر بسزایی در عمق‌بخشی و وسعت دادن به امر پالایش جانهای مؤمنان توسط خداوند بزرگ دارد. در نتیجه کسی که به رهبری امام زمان (ع) در زمان غیبت باور دارد، ایمانش با توفیق الهی صیقل می‌یابد و با تعمیق اخلاص در وی، به کمال می‌رسد. اثرات ایمان فرد به رهبری مهدوی، به روشنی تمام در رفتارش منعکس می‌گردد و سرانجام منجر به عمل و جانفشانی و فداکاری خواهد شد. در حالی که به طور طبیعی کسی که ذهنش از این مفهوم خالی است، کم تر به عمل و فداکاری مبادرت می‌ورزد. این بدان دلیل است که در ذهن مؤمنان، مفهوم رهبری حضرت مهدی (ع) با شماری از حقایق گره خورده است:
  • حقیقت اول: فرد مؤمن سربازی است که برای حرکت در راه خدا و اطاعت از دستورات رهبرش (امام مهدی (ع)) که همان عمل به "احکام اسلامی" است، هدایت شده است. امام (ع) نماد و نماینده حقیقی اسلام است. بنابراین دستورات اسلام، دستورات اوست و خواست پیامبر (ص) برای امتش، خواست او.
  • حقیقت دوم: او در برابر امام (ع) هر چند به طور غیر مستقیم، مسئول و مورد محاسبه است؛ او می‌داند که پیشوایش زنده و از کارهای او آگاه می‌باشد. پس سزاوار است با اعمال شایسته دل او را شاد نماید و با دوری از گناهان در برابرش شرمنده نگردد.
  • حقیقت سوم: درک غربت و مظلومیت این رهبر در زمان غیبت و نیز مظلومیت اسفناک بشریت که غیبت امامشان و عبور از دوران‌های ظلم و انحراف، موجب بسیاری از ذلت‌ها و سرکوب آنها شده است.
  • حقیقت چهارم: درک این موضوع که باید منتظر آن رهبر بود و ظهور وی و برپایی دولت حق را در هر لحظه احتمال داد. بالطبع این حالت اقتضا می‌کند که شخص در راه دین، به اخلاص و ایمان و فداکاری‌اش عمق بخشد تا به گاه ظهور از نزدیکان امام مهدی(ع) باشد و شایستگی کمک به او را در اصلاح جهان پیدا نماید. و دیگر حقایقی که هر کدام از آنها می‌تواند انگیزه‌ای قوی برای فرد مؤمن در راه تلاش و فداکاری بیشتر در خط اسلام صحیح باشد و این خود به طور طبیعی، موجب موفقیت بیشتر و سریع تر در امر "پالایش درونی مؤمنان توسط پروردگار" است. و هیچ یک از این ثمرات، بدون ایمان به رهبری امام مهدی (ع) و غیبت ایشان حاصل نمی‌شود.
  • ویژگی سوم: هم عصری امام (ع) با نسل‌های متمادی از بشریت فوایدی دارد که به دو مورد آن اشاره می‌کنیم:
  • فایده اول (که به خود امام (ع) بر می‌گردد): این معاصرت باعث می‌شود که امام به طور مستقیم از اصول تحولات تاریخی و زنجیره حوادث آن - که تأثیر بسیار ژرفی در رهبری ایشان پس از ظهور خواهد داشت - آگاه شود[۳].
  • فایده دوم (که به بشریت برمی‌گردد): علاوه بر آن که به حضرت ولی عصر (ع) به عنوان یک رهبر نیاز است؛ بر اساس اخبار امامیه نیاز به ایشان به سان یک نیاز ضروری تکوینی است، از جمله این اخبار، روایتی است که در الکافی نقل شده است. ابو حمزه گوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»[۴]. به حضرت صادق (ع) عرض کردم: آیا زمین بدون امام باقی می‌ماند؟ فرمود: [خیر، زیرا] اگر چنین شود زمین اهلش را در کام خود فرو خواهد برد. نیز از ابو هراسة نقل شده است که حضرت باقر (ع) فرمود:« لَوْ أَنَّ اَلْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ اَلْأَرْضِ سَاعَةً لَمَاجَتْ بِأَهْلِهَا كَمَا يَمُوجُ اَلْبَحْرُ بِأَهْلِهِ »[۵].
اگر امام معصوم (ع) ساعتی از زمین حذف و محو شود، زمین اهلش را می‌بلعد، همان طور که دریا اهلش را در امواج خود فرو می‌برد. با چشم‌پوشی از امکان حمل این روایات بر اموری رمزی و تأویلی، می‌توان گفت این روایات در ظاهر دلالت بر این دارند که بقای امام به منظور بقای زمین و ساکنان آن، ضروری است و این به دلیل آن است که باید زمینی باشد تا امکان عملی شدن وعده خداوند و نتیجه دهی برنامه کلی الهی بر روی آن وجود داشته باشد و این نیز هنگامی تحقق می‌یابد که وجود امام با همه سال‌ها و نسل‌های بشری، هم عصر باشد. به‌ویژه پس از اعتقاد به این که امامان (ع) دوازده نفرند و نه بیشتر (حتی به روایت عامه)[۶] و از آن رو که یازده نفرشان رحلت فرموده‌اند؛ در این صورت معلوم می‌شود که خداوند امام دوازدهم(ع) را برای تحقق این نتیجه باقی گذارده است. و شاید مراد امام مهدی (ع) همین موضوع باشد، آنجا که می‌فرماید: «إنّي أمانٌ لأِهلِ الأرضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لأِهلِ السَّماءِ»[۷]. بی‌تردید من مایه امان اهل زمینم؛ چنان که ستاره‌ها مایه امان اهل آسمان‌اند.
  • ویژگی چهارم (حضور امام در افقی بالا و والا، آن چنان که هر روزه و هر ساله از حوادث و رویدادها و اسباب و نتایج آن‌ها آگاه می‌گردد): این ویژگی، دارای فواید متعددی است (علاوه بر آن که فایده اول از ویژگی سوم را نیز داراست). مهم‌ترین فایده آن عبارت است از محافظت از جامعه اسلامی و دفع خطر دشمنان. در نتیجه با توجه به آگاهی امام (ع) از حوادث و علل و عوامل آنها و مشکلات پیچیده‌ای که با آن مواجه می‌شود و نیز تکلیف الهی او برای زدودن و دفع ضررها و خطرات از جامعه اسلامی که حضرتش هم به آن وعده داده است‌[۸] (البته در موارد خاصی که در جای دیگری گفته‌ایم‌[۹])، بی‌تردید به وظیفه الهی‌اش به بهترین وجه عمل خواهد نمود. ما در جای دیگری درباره روش امام برای کمک به مردم در زمان غیبت سخن گفته‌ایم[۱۰]. علاوه بر همه اینها، ایشان مردم و اجتماعات را بر طبق ملاک و میزان دقیق و ژرفی که به آن آگاه است، ارزیابی می‌نماید. این امر ثمراتی را به دنبال دارد که از جمله آنها می‌توان موارد زیر را بر شمرد:
  1. آگاهی امام (ع) از درجه ایمان مؤمنان و اخلاص مخلصان و سمت و سوی عملی و اعتقادی آنها در زندگی.
  2. اطلاع آن حضرت از راه و روش منحرفان و کفار و نقشه‌های احتمالی آنها بر ضد اسلام و مسلمین، تا از رهگذر این آگاهی به تلاش برای مقابله با توطئه‌های آنان برخیزد.
  3. آگاهی ایشان از آماده شدن تعداد کافی از یاران و حامیانش برای فتح جهان و به دست گرفتن حکومت عدل.
  • ویژگی پنجم (ارتباط امام (ع) با مردم و گفت‌وگو با آنان): این کار حداقل دو فایده دارد؛ یکی برای خود حضرت و دیگری برای جامعه اسلامی:
  1. اختلاط با مردم و رفع تنهایی؛ تنهایی‌ای که در بعضی روایات به آن اشاره شده و به دلیل دوری از مردم و زندگی در صحراها و بیابانها، برای ایشان وجود دارد[۱۱]. گذشته از رفع تنهایی، این امر موجب می‌شود که نیازهای شخصی ایشان همانند هر انسان دیگری - البته به طریقی ساده‌تر - برطرف گردد.
  2. امام (ع) هنگام ارتباط با مردم، به وظایف اسلامی‌اش درباره آنها عمل می‌کند؛ وظایفی هم چون: امر به معروف و نهی از منکر، نزدیک کردن آنها به اطاعت خداوند و دور کردنشان از گناه، تشویق ایشان به کارهای عام المنفعه و پاشیدن بذر اصلاح در میان آنان[۱۲].

پاسخ‌های دیگر

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک: الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری؛ ص ۹۶ به بعد.
  2. ر.ک: الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (نسخه خطی)؛ باب: إن الأئمة إذا شاءوا أن یعلموا علموا.
  3. الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۵۱۴ به بعد.
  4. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (نسخه خطی)؛ باب إن الأرض لا تخلو من الحجة.
  5. الکلینی، محمد بن یعقوب، الکافی (نسخه خطی)؛ باب إن الأرض لا تخلو من الحجة.
  6. البخاری، محمد بن اسماعیل؛ الصحیح البخاری؛ ج ۹، ص ۱۰۱؛ النیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم؛ ج ۶، ص ۳ و ۴.
  7. الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۵۴.
  8. الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۱۶۷ و ص ۱۷۵.
  9. الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۵۳ به بعد.
  10. الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۱۷۶.
  11. الصدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الکبری؛ ص ۷۴.
  12. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۴۳-۵۰.
  13. " الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي ابْنُ أَرْبَعِينَ سَنَةً كَأَنَ‏ وَجْهَهُ‏ كَوْكَبٌ‏ دُرِّيٌ‏ فِي خَدِّهِ الْأَيْمَنِ خَالٌ أَسْوَدُ عَلَيْهِ عَبَاءَتَانِ قَطَوَانِيَّتَانِ كَأَنَّهُ مِنْ رِجَالِ بَنِي إِسْرَائِيلَ يَسْتَخْرِجُ الْكُنُوزَ وَ يَفْتَحُ مَدَائِنَ الشِّرْك‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸۵؛ المجالس السنیه، ج ۵، ص ۷۰۲؛ ۷۰۳.
  14. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸۴.
  15. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۱۸۴.
  16. بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۴۷ به نقل از امام باقر (ع).
  17. اثبات الهداة، ج ۷ ص ۱۰۲ (مسائل رجعت در بحار، ج ۵۳ ص ۳۹ تا ۱۴۴ آمده است).
  18. المجالس السنیه، ج ۵، ص ۷۰.
  19. المجالس السنیه، ج ۵، ص ۷۰، به نقل از طبرانی.
  20. اعلام الوری، ص ۴۰۲.
  21. اعلام الوری، ص ۴۰۲.
  22. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۹.
  23. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۲۳-۲۶.
  24. منظور امامت معصومین است.
  25. اثبات الهداة، ج ۷، ص ۴۰۲.
  26. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۵.
  27. تفسیر صافی، ذیل آیه ۸۶ سوره هود.
  28. کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۶۱.
  29. کشف الغمه، ج ۳، ص ۴۶۰.
  30. محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۷۰-۷۱.
  31. ر.ک: بحارالانوار، ج ۵، ص ۲۰۰
  32. ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج ۴، ص ۹۳
  33. به زودی خداوند، با لطف و عنایتش، مرا فرزندی عطا فرماید؛ مسعودی، اثبات الوصية للامام علی بن أبی طالب، ص ۲۶۸.
  34. آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خدا نور خود را کامل می کند، هر چند کافران خوش نداشته باشند؛ سوره صف، آیه:۸>
  35. ر.ک: سلیمان قندوزی، ینابیع المودة لذوی القربی، ص ۴۵۵
  36. رضانژاد، عزالدین، حیات امام مهدی، ص ۱۰۶ - ۱۰۸.
  37. النعمانی، کتاب الغیبة، ص ۲۱۴.
  38. همان منبع، ص ۲۴۲.
  39. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۴۳.
  40. همان منبع، ص ۳۶.
  41. دعای ندبه.
  42. عزیز الله العطاردی، مسند الامام الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۱۹.
  43. البحر العاملی، وسائل الشیعة، ج ۸، ص ۱۸۵.
  44. صحیفة المهدی، ص ۷۰.
  45. حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص:۸۲.
  46. برگرفته از آیه ﴿مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ؛ (سوره هود، آیه ۱).
  47. "إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أُعْطِيَ عِلْمَ مَا كَانَ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَوَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وِرَاثَةً"؛ بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۲۹.
  48. ﴿لاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ؛ (سوره انعام، آیه ۵۹).
  49. " مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ كُلَّهُ كَمَا أُنْزِلَ إِلَّا كَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ كَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ع وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِهِ(ع)"؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.
  50. " مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاءِ"؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.
  51. "إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِينَا تَفْسِيرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَهُ وَ عِلْمَ تَغْيِيرِ الزَّمَانِ وَ حَدَثَانِهِ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ خَيْراً أَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَ مَنْ لَمْ يَسْمَعْ لَوَلَّى مُعْرِضاً كَأَنْ لَمْ يَسْمَعْ "
  52. " وَ لَوْ وَجَدْنَا أَوْعِيَةً أَوْ مُسْتَرَاحاً لَقُلْنَا وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ‏"؛ الکافی، ج۱، ص ۲۲۹.
  53. " وَ اللَّهِ إِنِّي لَأَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ مِنْ أَوَّلِهِ إِلَى آخِرِهِ كَأَنَّهُ فِي كَفِّي فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ "؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۲۸.
  54. کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۱۹۰.
  55. ر.ک: اوائل المقالات، ص۶۲؛ عصمة الانبیاء، ص۲۶؛ عقائد الإمامیه، ص۵۴.
  56. همانا خداوند می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  57. ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا و پیامبر او و اولوالامر را اطاعت کنید و اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید، هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید [و از آنها داوری بطلبید]. این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
  58. " أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ"؛ کمال الدین و تمام النعمه، ص۲۸۰؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۶؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۵۳؛ غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.
  59. غایة المرام، ج۱، ص۱۹۵.
  60. " يُخْرِجُ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تِسْعَةً مِنَ الْأَئِمَّةِ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ وَ مِنْهُمْ مَهْدِيُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِي يَقُومُ بِالدِّينِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ "؛ کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۱۷؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۳۱.
  61. ر.ک: سوره مائده، آیه ۵۵؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
  62. پس از من دوازده نفر جانشینان من خواهد بود؛ مسند ابن جعد، ص۳۹۰؛ الاحاد و المثانی، ج۳، ص۱۲۶.
  63. همواره دین پایدار ماند تا قیامت فرا رسد یا دوازده جانشین که همگی از قریش‌اند بر شما حکم فرما باشند؛ مسند احمد، ج۵، ص۸۶؛ مسند ابی یعلی، ج۱۳، ص۴۵۶.
  64. الاعتقادات فی دین الامامیه، ص۱۰۴؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۶۲.
  65. من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۰.
  66. " الْأَئِمَّةُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَثَلُ بَابِ حِطَّةٍ فِي بَنِي إِسْرَائِيل‏"؛ غایة المرام، ج۳، ص۲۲.
  67. " الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِيٌّ وَ رَابِعُهُمْ وَ ثَامِنُهُمْ عَلِيٌّ وَ عَاشِرُهُمْ عَلِيٌّ وَ آخِرُهُمْ مَهْدِي‏"؛ معارج الیقین، ص۶۲.
  68. "هَذَا اللَّوْحُ أَهْدَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى رَسُولِهِ فِيهِ اسْمُ أَبِي وَ اسْمُ بَعْلِي وَ اسْمُ ابْنَيَّ وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِي فَأَعْطَانِيهِ أَبِي لِيَسُرَّنِي بِذَلِك‏"
  69. ر.ک: الکافی، ج ۱، ص ۵۲۷؛ الامامة و التبصرة، ص۱۰۴؛ الإختصاص، ص۲۱۰.
  70. صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص: ۷۶ -۸۴.
  71. خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.
  72. خورشید مغرب، به نقل از المهدی الموعود، ج ۱/۲۸۰.
  73. بحارالانوار، ج ۵۱، باب ۴، ح ۱۱۹.
  74. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.
  75. خورشید مغرب، ۳۰.
  76. آینده بشریت از نظر مکتب ما، ص ۴۹-۵۰.
  77. خورشید مغرب، ۳۳، به نقل از بحارالانوار. نک. غیبت نعمانی، ۲۳۷، باب ۱۳، حدیث ۲۶ و بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۴.
  78. اصول کافی، ج ۴/۴۲۷.
  79. کافی، ج۱،۳۷۷ ؛ نک بحارالانوار، ج ۵۱، ۷۳.
  80. فلاحی، صفر، امام مهدی ذخیره امامت، ص: ۱۳ -۱۷.
  81. " اسْمُهُ‏ كَاسْمِي‏ وَ اسْمُ‏ أَبِيهِ‏ كَاسْمِ‏ ابْنِي‏ وَ هُوَ مِنْ وُلْدِ ابْنَتِي يُظْهِرُ اللَّهُ الْحَقَّ بِهِمْ وَ يُخْمِدُ الْبَاطِلَ بِأَسْيَافِهِمْ ‏‏‏‏‏"؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۶۷.
  82. " قَالَ النَّبِيُّ (ص)‏ لَا تَذْهَبُ‏ الدُّنْيَا حَتَّى‏ يَقُومَ‏ بِأَمْرِ أُمَّتِي‏ رَجُلٌ‏ مِنْ‏ وُلْدِ الْحُسَيْنِ‏ يَمْلَأُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ‏ ظُلْماً وَ جَوْراً ‏‏‏‏‏"؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۶۶.
  83. " سَتَحْمِلِينَ‏ ذَكَراً وَ اسْمُهُ‏ مُحَمَّدٌ وَ هُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِي‏ ‏‏‏‏‏"؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۶۱.
  84. " الْمَهْدِيُّ مِنْ وُلْدِي، اسْمُهُ‏ اسْمِي‏، وَ كُنْيَتُهُ‏ كُنْيَتِي‏، أَشْبَهُ‏ النَّاسِ‏ بِي‏ خَلْقاً وَ خُلْقاً، تَكُونُ لَهُ غَيْبَةٌ ‏ ‏‏‏‏‏"بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۷۲.
  85. بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۷۱.
  86. رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۳۴-۳۷.
  87. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور (مجموعه سخنرانی‌ها و پیام‌های حضرت امام خمینی)، (۲۲ جلدی)، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ج ۱۵، ص ۳۲.
  88. پيامبر(ص)فرموده‌اند: امامان بعد از من دوازده‌اند اول ايشان توئى يا على و آخر ايشان قائم است كه فتح نمايد حق سبحانه و تعالى بر دستهاى او مشارق زمين و مغارب آن را؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، المکتبة الاسلامیة، ج ۵۲، ص ۳۷۸، ح ۱۸۴.
  89. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۸، ص ۱۴۹.
  90. و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: در زمین جانشین قرار خواهم داد؛ سوره بقره، آیه:۳۰.
  91. پيامبر(ص) فرمود كه بيرون آيد مهدى و بر سر او ابر سايه كرده باشد، پس به آن حالت منادى ندا كند كه اين مهدى خليفة اللّٰه است پس پيروى كنيد او را؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۸۱؛ و به همین مضمون: الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، مؤسسة البعثة، ۱۴۱۳ ق، ص ۴۵۲: "...فَإِنَّهُ خَلِيفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِيفَتِي".
  92. وصیت‌نامه سیاسی الهی امام خمینی، قسمتی از بند "ع".
  93. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۷، ص ۴۹.
  94. بدانید همانا خدا زنده می‌کند زمین را پس از مرگش؛ سوره حدید، آیه: ۱۷.
  95. " عَنِ اِبْنِ عَبَّاسٍ : فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا﴾ يَعْنِي يُصْلِحُ اَلْأَرْضَ بِقَائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهَا يَعْنِي مِنْ بَعْدِ جَوْرِ أَهْلِ مَمْلَكَتِهَا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵۳، ح ۳۲؛ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، مؤسسة المعارف الاسلامیة، ط. الثانی، ۱۴۱۷ ق، ص ۱۷۵، ح ۱۳۱.
  96. سوره هود، آیه:۸۶. مراجعه شود به: العروسی الحویزی، علی بن جمعة، نور الثقلین، اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ ق، ج ۲، ص ۳۹۰.
  97. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۶، ص ۸۷.
  98. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.
  99. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۶، ح ۵.
  100. بگو: شما را به یک چیز اندرز می‌دهم و آن این‌که: دو نفر دو نفر یا یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید؛ سوره سبأ، آیه:۴۶.
  101. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۳۶.
  102. " بِذَلِكَ اَلْقَائِمِ أَنْتَقِمُ مِنْهُمْ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۸ و ۲۹.
  103. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۹، ص ۱۸۰.
  104. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۷۹.
  105. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.
  106. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۵؛ و نیز ص ۴، ح ۶ "...إِنَّهُ لَمَّا سَقَطَ صَاحِبُ الزَّمَانِ (ع) مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ..." هم‌چنین مراجعه شود به: الحر العاملی، [الشیخ‌] محمد بن حسن، اثبات الهداة، (دوره سه جلدی)، ج ۳، ص ۴۴۱، ح ۸ و ص ۴۴۲، ح ۱۴.
  107. سوگند به عصر همانا انسان در زیان است؛ سوره عصر: ۱ و ۲
  108. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۲۵.
  109. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۷، ص ۲۲۵.
  110. "...عَنِ الْمُفَضَّلِ قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ (ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَالْعَصْرِ إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ﴾، قَالَ (ع): الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ (ع)"؛ علامه مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۴، ص ۲۱۴، ح ۱.
  111. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۸، ص ۸۸.
  112. " عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ‏ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ يَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِي‏ يُشَكُ‏ فِي‏ وِلَادَتِه‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ حر العاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج ۳، ص ۴۴۳، ح ۱۸.
  113. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۲۲.
  114. الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص ۴۵۴.
  115. خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۰۸.
  116. الطبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص ۴۶۶.
  117. مراجعه شود به: مفاتیح الجنان، (گردآوری: شیخ عباس قمی)، زیارت جامعه کبیره.
  118. هدایت‌نیا، فرج‌الله؛ امام مهدی در نگاه امام خمینی، ص:353- 360.
  119. اعلام الوری، ص ۴۰۷؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۲؛ منتخب الاثر، ص ۲۲۱.
  120. کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۱۴.
  121. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۵۵۵.
  122. کمال الدین، ج ۱، ص ۲۸۱.
  123. مکیال المکارم، ج ۱، ص ۱۱۷.
  124. نجم الثاقب، باب سوم.
  125. نجم الثاقب، باب سوم.
  126. بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۶.
  127. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۵۹۱.
  128. منتخب الاثر، فصل دوم.
  129. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص:۷۶۴.
  130. ر.ک: منتخب الاثر، فصل دوّم (ص ۲۳۲- ۱۹۱).
  131. غیبت طوسی، ح ۱۳۶، ص ۱۷۸؛ مسند احمد، ج ۳؛ مسند ابو سعید خدری، ص ۳۷.
  132. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۳۰، ح ۱، ص ۵۸۳.
  133. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۵، ح ۵، ص ۶۰.
  134. مقصود، سفیدی‌ای است که اندکی پیش از اذان صبح، در افق دیده می‌شود.
  135. این جمله، کنایه از این است که بلا از تو دور باد.
  136. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱، ص ۱۴۳.
  137. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۵، ح ۵، ص ۵۳۶.
  138. بحار الانوار، ج ۵۱، ح ۱۳، ص ۱۴۵.
  139. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۶، ح ۱، ص ۷۰.
  140. " فَأَغْلِقُوا أَبْوَابَ‏ السُّؤَالِ‏ عَمَّا لَا يَعْنِيكُمْ‏ ‏‏‏‏ ‏‏‏‏"احتجاج، ج ۲، ح ۳۴۴، ص ۵۴۴.
  141. اکنون در سال ۱۴۳۳ قمری هستیم و پیشوای ما ۱۱۷۸ سال دارد.
  142. البته هم اکنون عمرهای بالای صد سال هم یافت می‌شود که به نسبت بسیار کم است.
  143. راز طول عمر امام زمان(ع)، ص ۱۳.
  144. مجله دانشمند، سال ۶، ش ۶، ص ۱۴۷.
  145. سوره صافات: ۱۴۴.
  146. خوشبختانه کشف ماهی چهارصد میلیون ساله در سواحل ماداگاسکار، امکان چنین عمری را برای ماهی، عینی کرد (کیهان، ش ۶۴۱۳ – ۲۲/ ۸/ ۴۳).
  147. سوره عنکبوت: ۱۴.
  148. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۶، ح ۳، ص ۳۰۹.
  149. کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۱، ح ۴، ص ۵۹۱.
  150. سوره نساء: ۱۵۷.
  151. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷.
  152. تورات (ترجمه فاضل خانی)، سفر پیدایش باب پنجم، آیات ۵ – ۳۲.
  153. عهد جدید، کتاب اعمال رسولان، باب اول، آیات ۱ – ۱۲.
  154. اینها حقایقی است که در قرآن کریم آمده است: سوره انبیاء: ۶۹؛ سورع شعراء: ۶۳.
  155. بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۱۰۹.
  156. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۴۳ - ۵۱.
  157. " يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ بِالسَّكِينَةِ وَ الْوَقَارِ قُلْتُ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ قَالَ وَ تَعْرِفُهُ بِالْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ بِحَاجَةِ النَّاسِ‏ إِلَيْهِ‏ وَ لَا يَحْتَاجُ‏ إِلَى‏ أَحَدٍ ‏‏"بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۵۶.
  158. " فَوَ اللَّهِ مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِيظُ وَ لَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِبُ‏ ‏‏"؛ بحارالأنوار، ج۵۲، ص۳۵۴.
  159. " يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى‏ النَّاسِ‏ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ‏ ‏ ‏‏"؛ معانی الأخبار، ص۱۰۲.
  160. " الْمَهْدِيُّ جَوَادٌ بِالْمَالِ‏ رَحِيمٌ‏ بِالْمَسَاكِينِ‏ شَدِيدٌ عَلَى الْعُمَّالِ‏ ‏‏"؛ بشاره المصطفی، ص۲۰۷.
  161. آفتاب مهر، ج۱، ص ۵۲ - ۵۳.
  162. آفتاب مهر، ج۱، ص ۵۱ - ۵۲.