اسلام در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱</ref>' به '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱</ref>')
خط ۱۲: خط ۱۲:
*[[اسلام]]، [[دین]] مبین آسمانی که به نام پیام‌آور آن [[حضرت محمد]] {{صل}} شناخته می‌شود و تداوم [[دعوت]] [[پیامبران پیشین]]، به‌عنوان [[دین خاتم]] است. تصویری که در [[نهج البلاغه]] از زبان [[امام علی]] {{ع}} از [[اسلام]] به دست داده شده، از آن حیق پراهمیت است که به‌دنبال معرفی [[اسلام]] در صورت آغازین آن است، پیش از آن‌که با ایجاد [[مذاهب]] و فرق، قرائت‌ها و تفسیرهای متعدّد از آن پدید آمده باشد.
*[[اسلام]]، [[دین]] مبین آسمانی که به نام پیام‌آور آن [[حضرت محمد]] {{صل}} شناخته می‌شود و تداوم [[دعوت]] [[پیامبران پیشین]]، به‌عنوان [[دین خاتم]] است. تصویری که در [[نهج البلاغه]] از زبان [[امام علی]] {{ع}} از [[اسلام]] به دست داده شده، از آن حیق پراهمیت است که به‌دنبال معرفی [[اسلام]] در صورت آغازین آن است، پیش از آن‌که با ایجاد [[مذاهب]] و فرق، قرائت‌ها و تفسیرهای متعدّد از آن پدید آمده باشد.
*در جمله‌ای گذرا در [[نهج البلاغه]]، [[اسلام]] نامی برگرفته از [[سلامت]] دانسته شده که [[خداوند]] این امّت را بدان مخصوص گردانیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲</ref>. در تعبیری دیگر، [[اسلام]] دینی دانسته شده است که [[خداوند]] آن را برای خود [[برگزیده]]، [[ادیان]] دیگر را با [[عزت]] بخشیدن بدان خوار ساخته و با برکشیدن آن، دیگر دین‌ها را فروکشیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>. در عبارتی کوتاه از [[نهج البلاغه]]، [[امام علی]] {{ع}} هم‌زمان به دو جنبه از [[رسالت پیامبر]] {{صل}} توجه داده است: آوردن [[پیام]] [[اسلام]] به عنوان یک [[امانت]] الهی و کوشش برای برپایی [[اسلام]] و پیروز شدن آن بر [[کفر]]، آن‌جا که می‌گوید: گواهی می‌دهم که [[محمد]] [[بنده]] او و فرستاده [[برگزیده]] او و امانت‌دار [[پسندیده]] اوست. [[درود]] [[خدا]] بر او و آل او باشد. او را با حجت‌های الزام‌آور فرستاد و با [[پیروزی]] [[آشکار]] و راه پدیدار. پس [[رسالت]] خود را آشکارا رساند و [[مردم]] را به راه راست واداشت... رشته‌های [[اسلام]] را استوار کرد و دستاویز‌های آن را محکم و پایدار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵؛ شهیدی، ۱۹۷</ref>. با وجود آن‌که [[اسلام]] عنوانی برای [[دین]] [[حضرت محمد]] {{صل}} است<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۲</ref>، اما براساس خطبه‌ای از [[امام]]، [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} ادامه [[سنت انبیاء]] و تحقق [[وعده الهی]] و [[اسلام]] اتمام جریان [[نبوت]] است که [[میثاق]] [[پیامبران پیشین]] بر آن گرفته شده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. این آموزه هنگامی بهتر [[درک]] می‌شود که با آیاتی از [[قرآن کریم]] مقایسه شود؛ آیاتی که [[ابراهیم]] {{ع}} و [[یوسف]] {{ع}} را به‌عنوان مسلِم معرفی کرده<ref>{{متن قرآن| رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}سوره بقره، آیه ۱۲۸؛ {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ }}؛ سوره آل عمران، آیه۶۷؛ {{متن قرآن|رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}}؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۱.</ref> و تنها [[دین]] مورد قبول نزد [[خداوند]] را [[اسلام]] دانسته‌اند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}؛ سوره آل عمران، آیه ۱۹</ref>.
*در جمله‌ای گذرا در [[نهج البلاغه]]، [[اسلام]] نامی برگرفته از [[سلامت]] دانسته شده که [[خداوند]] این امّت را بدان مخصوص گردانیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲</ref>. در تعبیری دیگر، [[اسلام]] دینی دانسته شده است که [[خداوند]] آن را برای خود [[برگزیده]]، [[ادیان]] دیگر را با [[عزت]] بخشیدن بدان خوار ساخته و با برکشیدن آن، دیگر دین‌ها را فروکشیده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸</ref>. در عبارتی کوتاه از [[نهج البلاغه]]، [[امام علی]] {{ع}} هم‌زمان به دو جنبه از [[رسالت پیامبر]] {{صل}} توجه داده است: آوردن [[پیام]] [[اسلام]] به عنوان یک [[امانت]] الهی و کوشش برای برپایی [[اسلام]] و پیروز شدن آن بر [[کفر]]، آن‌جا که می‌گوید: گواهی می‌دهم که [[محمد]] [[بنده]] او و فرستاده [[برگزیده]] او و امانت‌دار [[پسندیده]] اوست. [[درود]] [[خدا]] بر او و آل او باشد. او را با حجت‌های الزام‌آور فرستاد و با [[پیروزی]] [[آشکار]] و راه پدیدار. پس [[رسالت]] خود را آشکارا رساند و [[مردم]] را به راه راست واداشت... رشته‌های [[اسلام]] را استوار کرد و دستاویز‌های آن را محکم و پایدار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵؛ شهیدی، ۱۹۷</ref>. با وجود آن‌که [[اسلام]] عنوانی برای [[دین]] [[حضرت محمد]] {{صل}} است<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۲</ref>، اما براساس خطبه‌ای از [[امام]]، [[نبوت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}} ادامه [[سنت انبیاء]] و تحقق [[وعده الهی]] و [[اسلام]] اتمام جریان [[نبوت]] است که [[میثاق]] [[پیامبران پیشین]] بر آن گرفته شده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>. این آموزه هنگامی بهتر [[درک]] می‌شود که با آیاتی از [[قرآن کریم]] مقایسه شود؛ آیاتی که [[ابراهیم]] {{ع}} و [[یوسف]] {{ع}} را به‌عنوان مسلِم معرفی کرده<ref>{{متن قرآن| رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ }}سوره بقره، آیه ۱۲۸؛ {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ }}؛ سوره آل عمران، آیه۶۷؛ {{متن قرآن|رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}}؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۱.</ref> و تنها [[دین]] مورد قبول نزد [[خداوند]] را [[اسلام]] دانسته‌اند<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}؛ سوره آل عمران، آیه ۱۹</ref>.
*[[اسلام]] زمانی آمده است که تشتّت باورها و تفرّق [[ادیان]] اهل [[زمین]] را فرا گرفته بوده و [[اسلام]] آمده است تا آن‌ها را از [[گمراهی]] و [[نادانی]] برهاند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱</ref>. از همین‌رو [[اسلام]] مفهومی در تقابل با [[جاهلیت]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۸</ref>. [[امام]] در همین راستا با اشاره به آیه‌ای از [[قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}؛ سوره آل عمران،
*[[اسلام]] زمانی آمده است که تشتّت باورها و تفرّق [[ادیان]] اهل [[زمین]] را فرا گرفته بوده و [[اسلام]] آمده است تا آن‌ها را از [[گمراهی]] و [[نادانی]] برهاند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. از همین‌رو [[اسلام]] مفهومی در تقابل با [[جاهلیت]] است<ref>نهج البلاغه، نامه ۱۸</ref>. [[امام]] در همین راستا با اشاره به آیه‌ای از [[قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}؛ سوره آل عمران،
آیه ۸۵</ref> یادآور می‌شود: هر که جز [[اسلام]] دینی را [[پیروی]] کند، به [[یقین]] بدبخت است و پیوند او با [[خدا]] بریده و به سر درافتادن او سخت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱؛ شهیدی، ۱۶۴</ref>. [[اسلام]] به همان اندازه که برای راه‌جویان سهل و شیرین است، برای سرکشان سخت و غلبه‌نکردنی است. در خطبه‌ای چنین آمده است: سپاس خدای را که راه [[اسلام]] را گشود و درآمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن آسان فرمود. ارکان آن را استوار ساخت تا کس بر آن چیرگی نتواند و با آن نستیزد و آن را امانی ساخت برای کسی‌که بدان درآویزد و [[آرامش]] برای آن‌که در آن درآید و [[برهان]] کسی که بدان زبان گشاید...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶؛ شهیدی، ۹۸</ref>.
آیه ۸۵</ref> یادآور می‌شود: هر که جز [[اسلام]] دینی را [[پیروی]] کند، به [[یقین]] بدبخت است و پیوند او با [[خدا]] بریده و به سر درافتادن او سخت<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱؛ شهیدی، ۱۶۴</ref>. [[اسلام]] به همان اندازه که برای راه‌جویان سهل و شیرین است، برای سرکشان سخت و غلبه‌نکردنی است. در خطبه‌ای چنین آمده است: سپاس خدای را که راه [[اسلام]] را گشود و درآمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن آسان فرمود. ارکان آن را استوار ساخت تا کس بر آن چیرگی نتواند و با آن نستیزد و آن را امانی ساخت برای کسی‌که بدان درآویزد و [[آرامش]] برای آن‌که در آن درآید و [[برهان]] کسی که بدان زبان گشاید...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶؛ شهیدی، ۹۸</ref>.
*[[امام علی]] {{ع}} در برخی از عبارات [[نهج البلاغه]]، [[اسلام]] را به‌مثابه یک جریان تاریخی می‌شناساند، مانند آن‌جا که در [[ستایش]] [[صحابه]]، از قومی سخن می‌گوید که به سوی [[اسلام]] خوانده و آن را پذیرا شدند: کجایند مردمی که به اسلامشان خواندند و آن را پذیرفتند، و [[قرآن]] خواندند و معنای آن را به گوش [[دل]] شنیدند و به کارزارشان برانگیختند. آنان همچون ماده شتر که به بچّه خود روی آرد، شیفته آن شدند. شمشیرها از نیام برآوردند و گروه‌گروه و صف در صف روی به اطراف [[زمین]] کردند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱</ref>. و نیز قومی که در راه [[اسلام]] با برادران خود حاضر به [[جنگ]] شدند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲</ref>. [[اسلام]] "[[دین]] [[الله]]" است که [[خداوند]] خود آن را ظاهر ساخته، بی‌آن‌که در برآمدن آن کثرت و قلّت [[مسلمانان]] مؤثر بوده باشد. به‌همان [[میزان]] پس از استقرار نیز، [[جماعت]] [[مسلمانان]] در مقابله با [[کفار]]، هرچه از حیث عدد اندک هم باشند، باز بسیارند و [[مسلمانان]] عزتشان در گرو اجتماع خواهد بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶</ref>. این درحالی است که اصل الفت بین مردمانی متفرق، خود موهبت و نعمتی بود که [[اسلام]] با خود آورد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>. البته در این میان، نقش مجاهدت‌های [[صحابه]] نادیده گرفته نشده است، چنان که در [[نهج البلاغه]] در [[ستایش]] [[انصار]] آمده است: آنان [[اسلام]] را پروراندند، چنان‌که کره اسب از شیر گرفته را پرورانند، با توانگری و دست‌های بخشنده و زبان‌های برّنده<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۶۵</ref>. در کلمات [[حضرت]]، [[اسلام]] به‌مثابه یک [[شرافت]] مطرح می‌شود و براساس حکمتی از [[نهج البلاغه]] "هیچ شرفی [[برتر]] از [[اسلام]] نیست"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱</ref>. [[امت]] [[اسلام]] با پذیرش این [[دین حق]]، برخورداری از این [[شرف]] را دارند و حتی اگر فردی از [[مسلمانان]] مرتکب کبیره‌ای شود که مستلزم عقوبت و حدّ باشد، نباید او را از نام [[اسلام]] محروم کرد و از اهل [[اسلام]] بیرونش دانست؛ آموزه‌ای که در خطبه‌ای از [[امام علی]] {{ع}} در پاسخ به [[خوارج]] مطرح شده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref>. مضمونی تکرار شونده در [[نهج البلاغه]] بیانگر نگرانی [[امام]] از [[موقعیت]] [[اسلام]] در شرایط بروز فتنه‌هاست: مانند آن‌جاکه [[حضرت]] به‌هنگام نقد بنی‌امیه، دوام کجروی‌های آنان را منتهی به زمانی می‌انگارد که: [[اسلام]] پوستین باژگونه پوشد و کسی سخن [[حق]] ننیوشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸</ref>. از دیگر پیشگویی‌هاست، زمانی که [[اسلام]] [[غریب]] باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲</ref>، از [[قرآن]] جز رسمی و از [[اسلام]] جز اسمی نماند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۹</ref>، روزگاری که در آن [[قرآن]] را واگذارند و [[مردم]] بر تفرق اجتماع کنند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷</ref> و [[اسلام]] را از [[حقیقت]] آن بپردازند، همچون ظرفی که واژگونش کنند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳</ref>.
*[[امام علی]] {{ع}} در برخی از عبارات [[نهج البلاغه]]، [[اسلام]] را به‌مثابه یک جریان تاریخی می‌شناساند، مانند آن‌جا که در [[ستایش]] [[صحابه]]، از قومی سخن می‌گوید که به سوی [[اسلام]] خوانده و آن را پذیرا شدند: کجایند مردمی که به اسلامشان خواندند و آن را پذیرفتند، و [[قرآن]] خواندند و معنای آن را به گوش [[دل]] شنیدند و به کارزارشان برانگیختند. آنان همچون ماده شتر که به بچّه خود روی آرد، شیفته آن شدند. شمشیرها از نیام برآوردند و گروه‌گروه و صف در صف روی به اطراف [[زمین]] کردند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱</ref>. و نیز قومی که در راه [[اسلام]] با برادران خود حاضر به [[جنگ]] شدند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲</ref>. [[اسلام]] "[[دین]] [[الله]]" است که [[خداوند]] خود آن را ظاهر ساخته، بی‌آن‌که در برآمدن آن کثرت و قلّت [[مسلمانان]] مؤثر بوده باشد. به‌همان [[میزان]] پس از استقرار نیز، [[جماعت]] [[مسلمانان]] در مقابله با [[کفار]]، هرچه از حیث عدد اندک هم باشند، باز بسیارند و [[مسلمانان]] عزتشان در گرو اجتماع خواهد بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶</ref>. این درحالی است که اصل الفت بین مردمانی متفرق، خود موهبت و نعمتی بود که [[اسلام]] با خود آورد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲</ref>. البته در این میان، نقش مجاهدت‌های [[صحابه]] نادیده گرفته نشده است، چنان که در [[نهج البلاغه]] در [[ستایش]] [[انصار]] آمده است: آنان [[اسلام]] را پروراندند، چنان‌که کره اسب از شیر گرفته را پرورانند، با توانگری و دست‌های بخشنده و زبان‌های برّنده<ref>نهج البلاغه، حکمت ۴۶۵</ref>. در کلمات [[حضرت]]، [[اسلام]] به‌مثابه یک [[شرافت]] مطرح می‌شود و براساس حکمتی از [[نهج البلاغه]] "هیچ شرفی [[برتر]] از [[اسلام]] نیست"<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱</ref>. [[امت]] [[اسلام]] با پذیرش این [[دین حق]]، برخورداری از این [[شرف]] را دارند و حتی اگر فردی از [[مسلمانان]] مرتکب کبیره‌ای شود که مستلزم عقوبت و حدّ باشد، نباید او را از نام [[اسلام]] محروم کرد و از اهل [[اسلام]] بیرونش دانست؛ آموزه‌ای که در خطبه‌ای از [[امام علی]] {{ع}} در پاسخ به [[خوارج]] مطرح شده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷</ref>. مضمونی تکرار شونده در [[نهج البلاغه]] بیانگر نگرانی [[امام]] از [[موقعیت]] [[اسلام]] در شرایط بروز فتنه‌هاست: مانند آن‌جاکه [[حضرت]] به‌هنگام نقد بنی‌امیه، دوام کجروی‌های آنان را منتهی به زمانی می‌انگارد که: [[اسلام]] پوستین باژگونه پوشد و کسی سخن [[حق]] ننیوشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸</ref>. از دیگر پیشگویی‌هاست، زمانی که [[اسلام]] [[غریب]] باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲</ref>، از [[قرآن]] جز رسمی و از [[اسلام]] جز اسمی نماند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۶۹</ref>، روزگاری که در آن [[قرآن]] را واگذارند و [[مردم]] بر تفرق اجتماع کنند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷</ref> و [[اسلام]] را از [[حقیقت]] آن بپردازند، همچون ظرفی که واژگونش کنند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳</ref>.
*بی‌تردید، [[خداوند]] [[مسلمانان]] را پس از درگذشت [[پیامبر]] {{صل}} به حال خود رها نکرده است، بلکه [[پیامبر]] در میان آنان [[میراث]] [[قرآن]] و [[احکام شریعت]] را برجای نهاده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱؛ نیز نامه ۳۱</ref>. در عبارات مختلف [[نهج البلاغه]]، بر [[قرآن کریم]] به عنوان [[میراث]] ماندگار [[اسلام]] تأکید می‌شود، آن‌جاکه [[قرآن]] به‌عنوان ناصحی [[امین]]، [[راهنمایی]] بی‌گمراهی و گوینده‌ای بی‌دروغ معرفی و گفته می‌شود [[اسلام]] را غایتی است که باید به آن رسید و در کلامی از [[حضرت]]، عمل به فرایض [[خدا]] و تکیه بر [[قرآن]] به‌عنوان "ریسمان استوار [[خدا]]" مورد تأکید قرار گرفته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶؛ اشاره به آیه ۱۰۳ آل عمران</ref>. در خطبه‌ای دیگر، [[قرآن]] به‌عنوان کتاب [[ناطق]] و امر [[قائم]] الهی معرفی می‌شود و در ادامه سخن، این نگرانی به‌میان می‌آید که نکند بی‌توجهی به [[قرآن]] و روی آوردن به [[بدعت‌ها]] و شبهه‌ها، "[[سلطان]] [[اسلام]]" را از میان ببرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref>. بر اساس [[خطبه]] ۱۸۳، [[خداوند]] در [[ابلاغ]] [[اسلام]]، هیچ بایسته‌ای را از شما [[پنهان]] نکرده و هر آنچه [[مستحب]] یا [[مکروه]] می‌دانسته، بیان کرده است. در این‌باره، [[قرآن]] که [[حجت خداوند]] بر خلق اوست، به اعتباری [[ناطق]] و به اعتباری صامت است. این وجه صامت بودن، اشاره‌ای به ذووجوه بودن عبارات [[قرآن کریم]] است که در [[وصیت]] آن [[حضرت]] خطاب به [[ابن عباس]] از آن سخن رفته است<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۷</ref>. در حالی‌ که در [[وصیت]] یاد شده، [[سنت]] به‌عنوان رافع [[اختلاف]] در [[فهم قرآن]] معرفی شده، در عباراتی دیگر از [[نهج البلاغه]] مضمونی نزدیک به [[حدیث ثقلین]] بازگو شده است. این‌ها اشاره به حدیثی [[نبوی]] است با این مضمون که "من میان شما دو ثقل را برجای می‌نهم: [[کتاب خدا]] و عترتم، اهل بیتم. تا آن‌گاه که بدان‌ها [[تمسک]] کنید [[گمراه]] نخواهید شد..." در این راستا می‌توان به عبارتی از [[خطبه]] ۲۳۹ اشاره کرد که در آن، [[امام علی]] {{ع}} "[[آل محمد]]" را ستون‌های [[اسلام]] معرفی کرده است. این [[حدیث]] با حدیثی منقول از [[امام باقر]] {{ع}} قابل مقایسه است که [[اسلام]] را بر هفت ستون استوار دانسته که ستون نخستین [[ولایت]] و شش ستون دیگر، شش [[آیین]] عبادی‌اند. پیش‌تر اشاره شد که در راستای برپاداشتن و [[دفاع]] از [[حریم]] [[اسلام]]، در کنار [[پیروی]] از [[کتاب خدا]]، در کلمات [[نهج البلاغه]] بر نقش [[شریعت]] [[دین]] نیز تأکید شده است. در همین راستا باید به کلماتی اشاره کرد که در آن‌ها [[نماز]] و [[زکات]] به‌عنوان [[قربانی]] اهل [[اسلام]]، یعنی [[برترین]] [[عبادات]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹</ref> و در جایی دیگر برپا داشتن [[نماز]] به‌عنوان شاخصه [[ملت]]، یعنی [[دین اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> معرفی شده است. هم‌چنین گفته می‌شود که [[حج]]، عَلَم یا نشانه [[اسلام]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱</ref> و [[جهاد]] قله [[اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> و مایه [[عزت]] [[اسلام]]<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۲۵۲</ref>.
*بی‌تردید، [[خداوند]] [[مسلمانان]] را پس از درگذشت [[پیامبر]] {{صل}} به حال خود رها نکرده است، بلکه [[پیامبر]] در میان آنان [[میراث]] [[قرآن]] و [[احکام شریعت]] را برجای نهاده است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱؛ نیز نامه ۳۱</ref>. در عبارات مختلف [[نهج البلاغه]]، بر [[قرآن کریم]] به عنوان [[میراث]] ماندگار [[اسلام]] تأکید می‌شود، آن‌جاکه [[قرآن]] به‌عنوان ناصحی [[امین]]، [[راهنمایی]] بی‌گمراهی و گوینده‌ای بی‌دروغ معرفی و گفته می‌شود [[اسلام]] را غایتی است که باید به آن رسید و در کلامی از [[حضرت]]، عمل به فرایض [[خدا]] و تکیه بر [[قرآن]] به‌عنوان "ریسمان استوار [[خدا]]" مورد تأکید قرار گرفته است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶؛ اشاره به آیه ۱۰۳ آل عمران</ref>. در خطبه‌ای دیگر، [[قرآن]] به‌عنوان کتاب [[ناطق]] و امر [[قائم]] الهی معرفی می‌شود و در ادامه سخن، این نگرانی به‌میان می‌آید که نکند بی‌توجهی به [[قرآن]] و روی آوردن به [[بدعت‌ها]] و شبهه‌ها، "[[سلطان]] [[اسلام]]" را از میان ببرد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹</ref>. بر اساس [[خطبه]] ۱۸۳، [[خداوند]] در [[ابلاغ]] [[اسلام]]، هیچ بایسته‌ای را از شما [[پنهان]] نکرده و هر آنچه [[مستحب]] یا [[مکروه]] می‌دانسته، بیان کرده است. در این‌باره، [[قرآن]] که [[حجت خداوند]] بر خلق اوست، به اعتباری [[ناطق]] و به اعتباری صامت است. این وجه صامت بودن، اشاره‌ای به ذووجوه بودن عبارات [[قرآن کریم]] است که در [[وصیت]] آن [[حضرت]] خطاب به [[ابن عباس]] از آن سخن رفته است<ref>نهج البلاغه، نامه ۷۷</ref>. در حالی‌ که در [[وصیت]] یاد شده، [[سنت]] به‌عنوان رافع [[اختلاف]] در [[فهم قرآن]] معرفی شده، در عباراتی دیگر از [[نهج البلاغه]] مضمونی نزدیک به [[حدیث ثقلین]] بازگو شده است. این‌ها اشاره به حدیثی [[نبوی]] است با این مضمون که "من میان شما دو ثقل را برجای می‌نهم: [[کتاب خدا]] و عترتم، اهل بیتم. تا آن‌گاه که بدان‌ها [[تمسک]] کنید [[گمراه]] نخواهید شد..." در این راستا می‌توان به عبارتی از [[خطبه]] ۲۳۹ اشاره کرد که در آن، [[امام علی]] {{ع}} "[[آل محمد]]" را ستون‌های [[اسلام]] معرفی کرده است. این [[حدیث]] با حدیثی منقول از [[امام باقر]] {{ع}} قابل مقایسه است که [[اسلام]] را بر هفت ستون استوار دانسته که ستون نخستین [[ولایت]] و شش ستون دیگر، شش [[آیین]] عبادی‌اند. پیش‌تر اشاره شد که در راستای برپاداشتن و [[دفاع]] از [[حریم]] [[اسلام]]، در کنار [[پیروی]] از [[کتاب خدا]]، در کلمات [[نهج البلاغه]] بر نقش [[شریعت]] [[دین]] نیز تأکید شده است. در همین راستا باید به کلماتی اشاره کرد که در آن‌ها [[نماز]] و [[زکات]] به‌عنوان [[قربانی]] اهل [[اسلام]]، یعنی [[برترین]] [[عبادات]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹</ref> و در جایی دیگر برپا داشتن [[نماز]] به‌عنوان شاخصه [[ملت]]، یعنی [[دین اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> معرفی شده است. هم‌چنین گفته می‌شود که [[حج]]، عَلَم یا نشانه [[اسلام]] است<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref> و [[جهاد]] قله [[اسلام]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰</ref> و مایه [[عزت]] [[اسلام]]<ref>نهج البلاغه، حکمت  ۲۵۲</ref>.
*در رابطه [[ایمان]] و عمل و نقش آن در تحقق [[اسلام]]، می‌توان به این کلمه کوتاه از [[حضرت]] اشاره کرد که فرمود: [[اسلام]] را چنان [[وصف]] کنم که کس پیش از من نکرده است. [[اسلام]]، گردن نهادن است و گردن نهادن، [[یقین]] داشتن؛ [[یقین]] داشتن، راست انگاشتن و راست انگاشتن، بر خود لازم ساختن و برخورد لازم ساختن، انجام دادن و انجام دادن، به کار نیک پرداختن<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵؛ شهیدی، ۳۸۲</ref>. رابطه میان معنای لغوی [[اسلام]] و معنای گردن نهادن، به نوعی از وجه نام‌گذاری [[اسلام]] نیز پرده گشوده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 102-105.</ref>.
*در رابطه [[ایمان]] و عمل و نقش آن در تحقق [[اسلام]]، می‌توان به این کلمه کوتاه از [[حضرت]] اشاره کرد که فرمود: [[اسلام]] را چنان [[وصف]] کنم که کس پیش از من نکرده است. [[اسلام]]، گردن نهادن است و گردن نهادن، [[یقین]] داشتن؛ [[یقین]] داشتن، راست انگاشتن و راست انگاشتن، بر خود لازم ساختن و برخورد لازم ساختن، انجام دادن و انجام دادن، به کار نیک پرداختن<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵؛ شهیدی، ۳۸۲</ref>. رابطه میان معنای لغوی [[اسلام]] و معنای گردن نهادن، به نوعی از وجه نام‌گذاری [[اسلام]] نیز پرده گشوده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 102-105.</ref>.



نسخهٔ ‏۱۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۳:۴۴

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اسلام است. "اسلام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۲
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۸
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵؛ شهیدی، ۱۹۷
  4. نهج البلاغه، نامه ۶۲
  5. نهج البلاغه، خطبه ۱.
  6. ﴿ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ سوره بقره، آیه ۱۲۸؛ ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلاَ نَصْرَانِيًّا وَلَكِن كَانَ حَنِيفًا مُّسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ؛ سوره آل عمران، آیه۶۷؛ ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
  7. ﴿إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ ؛ سوره آل عمران، آیه ۱۹
  8. نهج البلاغه، خطبه ۱
  9. نهج البلاغه، نامه ۱۸
  10. ﴿وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ سوره آل عمران، آیه ۸۵
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۱؛ شهیدی، ۱۶۴
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۶؛ شهیدی، ۹۸
  13. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۱
  14. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۲
  15. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶
  16. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
  17. نهج البلاغه، حکمت ۴۶۵
  18. نهج البلاغه، حکمت ۳۷۱
  19. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۷
  20. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸
  21. نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲
  22. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۹
  23. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷
  24. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۳
  25. نهج البلاغه، خطبه ۱؛ نیز نامه ۳۱
  26. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶؛ اشاره به آیه ۱۰۳ آل عمران
  27. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹
  28. نهج البلاغه، نامه ۷۷
  29. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹
  30. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰
  31. نهج البلاغه، خطبه ۱
  32. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰
  33. نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲
  34. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵؛ شهیدی، ۳۸۲
  35. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 102-105.