اصول دین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۴: خط ۱۴:
*تقسیم [[دین]] به دو بخش [[اعتقادی]] و عملی (یا اصلی و فرعی)، ریشه قرآنی دارد؛ زیرا اصل [[دیانت]] که معتقداتی چون [[توحید]]، [[وحی]]، [[رسالت]] و [[نبوّت]]، [[امامت]]، [[عدالت]]، [[برزخ]]، [[قیامت]] و مسائلی از این نوع است، همان خطوط کلی است که [[قرآن کریم]] از آن تحت عنوان واحدی به نام "[[دین]]" یاد می‌کند که برای همه [[پیامبران]] به ویژه [[اولواالعزم]] [[تشریع]] شده و فرو فرستاده شده است{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}}<ref> «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>؛ و در سه اصل کلی و مشترک همه [[ادیان]] و [[شرایع آسمانی]] یعنی [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] متبلور است<ref>راز این که [[قرآن کریم]] پیوسته دین را به صورت مفرد می‌آورد و به جمع و به صورت «ادیان»، در همین نهفته است که حقیقتش از آدم تا خاتم ثابت است.</ref>.
*تقسیم [[دین]] به دو بخش [[اعتقادی]] و عملی (یا اصلی و فرعی)، ریشه قرآنی دارد؛ زیرا اصل [[دیانت]] که معتقداتی چون [[توحید]]، [[وحی]]، [[رسالت]] و [[نبوّت]]، [[امامت]]، [[عدالت]]، [[برزخ]]، [[قیامت]] و مسائلی از این نوع است، همان خطوط کلی است که [[قرآن کریم]] از آن تحت عنوان واحدی به نام "[[دین]]" یاد می‌کند که برای همه [[پیامبران]] به ویژه [[اولواالعزم]] [[تشریع]] شده و فرو فرستاده شده است{{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ}}<ref> «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>؛ و در سه اصل کلی و مشترک همه [[ادیان]] و [[شرایع آسمانی]] یعنی [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] متبلور است<ref>راز این که [[قرآن کریم]] پیوسته دین را به صورت مفرد می‌آورد و به جمع و به صورت «ادیان»، در همین نهفته است که حقیقتش از آدم تا خاتم ثابت است.</ref>.
*اما [[قرآن]] آنگاه که از [[فروع]] عملی [[دین]] یعنی [[احکام]]، [[مناسک]] و [[شرایع]] [[ادیان]] یاد می‌کند، از تعدد، تفاوت و [[تغییر]] [[سخن]] می‌گوید{{متن قرآن|لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا}}<ref> «ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>، که در هر [[دینی]] نسبت به [[دین]] دیگر یک سری تفاوت‌هایی دارد، برخلاف اصول کلی [[دین]] که در همه [[ادیان]] از [[آدم]] تا خاتم ماهیت یکسان و واحدی دارد<ref>این قسمت از این کتاب‌ها گرفته شده است: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۰۰-۱۰۱؛ معالم النبوّة فی القرآن، جعفر سبحانی، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۰.</ref>.
*اما [[قرآن]] آنگاه که از [[فروع]] عملی [[دین]] یعنی [[احکام]]، [[مناسک]] و [[شرایع]] [[ادیان]] یاد می‌کند، از تعدد، تفاوت و [[تغییر]] [[سخن]] می‌گوید{{متن قرآن|لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا}}<ref> «ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref>، که در هر [[دینی]] نسبت به [[دین]] دیگر یک سری تفاوت‌هایی دارد، برخلاف اصول کلی [[دین]] که در همه [[ادیان]] از [[آدم]] تا خاتم ماهیت یکسان و واحدی دارد<ref>این قسمت از این کتاب‌ها گرفته شده است: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۰۰-۱۰۱؛ معالم النبوّة فی القرآن، جعفر سبحانی، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۰.</ref>.
*با آنچه گفته شد، تا حدودی به معنای اصول و [[فروع دین]] و معیار و ملاک این تقسیم‌بندی و نام‌گذاری پی بردیم و آن اینکه، هر آنچه به اعتقادیات و [[باورها]] برمی‌گردد؛ یعنی باید به آنها براساس [[دلیل]] و [[استدلال]] [[معتقد]] شد و [[باور]] کرد - [[صرف]] نظر از [[درجه]] اعتبار و اهمیت آنها - جزو "[[اصول دین]]" به شمار می‌آیند و هر آنچه که به شیوه‌های عملی و [[رفتار]] ظاهری برمی‌گردد؛ یعنی [[احکام]] و [[تکالیف]] عملی یا بایدها و نبایدهایی - از قبیل [[اخلاقیات]]، [[عبادات]]، معاملات و... - که از سوی [[شرع]] بر عهده گروندگان به [[دین]] نهاده شده و انجام آن را از آنان خواسته است، "[[فروع دین]]" نامیده می‌شود؛ و در یک عبارت کوتاه، "[[اصول دین]]"، آن‌گونه [[معارف]] و مسایل [[دینی]] است که "[[ایمان]] و [[اعتقاد]]"[[انسان]] [[مؤمن]] با آن شکل می‌گیرد و "[[فروع دین]]"، آن‌گونه [[احکام]] و مسائلی از [[دین]] است که به حوزه عمل و [[رفتار]] [[دینی]] [[مؤمن]] برمی‌گردد.
*با آنچه گفته شد، تا حدودی به معنای اصول و [[فروع دین]] و معیار و ملاک این تقسیم‌بندی و نام‌گذاری پی بردیم و آن اینکه، هر آنچه به اعتقادیات و [[باورها]] برمی‌گردد؛ یعنی باید به آنها براساس [[دلیل]] و [[استدلال]] [[معتقد]] شد و [[باور]] کرد - [[صرف]] نظر از [[درجه]] اعتبار و اهمیت آنها - جزو "اصول دین" به شمار می‌آیند و هر آنچه که به شیوه‌های عملی و [[رفتار]] ظاهری برمی‌گردد؛ یعنی [[احکام]] و [[تکالیف]] عملی یا بایدها و نبایدهایی - از قبیل [[اخلاقیات]]، [[عبادات]]، معاملات و... - که از سوی [[شرع]] بر عهده گروندگان به [[دین]] نهاده شده و انجام آن را از آنان خواسته است، "[[فروع دین]]" نامیده می‌شود؛ و در یک عبارت کوتاه، "اصول دین"، آن‌گونه [[معارف]] و مسایل [[دینی]] است که "[[ایمان]] و [[اعتقاد]]"[[انسان]] [[مؤمن]] با آن شکل می‌گیرد و "[[فروع دین]]"، آن‌گونه [[احکام]] و مسائلی از [[دین]] است که به حوزه عمل و [[رفتار]] [[دینی]] [[مؤمن]] برمی‌گردد.
*اما برخی [[اندیشمندان]] و تکلمان [[دینی]] معاصر، معیارها و ملاک‌های دیگری را نیز مطرح کرده‌اند که دانستن آنها هم معنا و مبنای اصولی بودن برخی آموزه‌های کلیدی و مهم [[دینی]] را برای ما آشکارتر می‌کند و هم [[جایگاه]] اصلی [[اعتقادی]] بودن [[امامت]] را.
*اما برخی [[اندیشمندان]] و تکلمان [[دینی]] معاصر، معیارها و ملاک‌های دیگری را نیز مطرح کرده‌اند که دانستن آنها هم معنا و مبنای اصولی بودن برخی آموزه‌های کلیدی و مهم [[دینی]] را برای ما آشکارتر می‌کند و هم [[جایگاه]] اصلی [[اعتقادی]] بودن [[امامت]] را.
*[[علامه طباطبایی]] بر این [[باور]] است که "[[اصول دین]] یعنی ریشه‌ها و پایه‌های اصلی [[دینی]] و یا آموزه‌های پایه‌ای [[اعتقادی]] و ریشه‌های اصلی [[اسلام]]"<ref>ر.ک: آموزش دین، ص۱۷ و قرآن در اسلام، ص۳-۱۱.</ref>.
*[[علامه طباطبایی]] بر این [[باور]] است که "اصول دین یعنی ریشه‌ها و پایه‌های اصلی [[دینی]] و یا آموزه‌های پایه‌ای [[اعتقادی]] و ریشه‌های اصلی [[اسلام]]"<ref>ر.ک: آموزش دین، ص۱۷ و قرآن در اسلام، ص۳-۱۱.</ref>.
*[[آیت‌الله]] [[مصباح یزدی]] در این باره می‌نویسد: [[ادیان توحیدی]] که همان [[ادیان آسمانی]] و [[حقیقی]] هستند، دارای سه اصل کلی مشترک می‌باشند: [[اعتقاد]] به خدای یگانه، [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ابدی]] برای هر فردی از [[انسان]] در [[عالم آخرت]] و دریافت [[پاداش]] و [[کیفر]] اعمالی که در این [[جهان]] انجام داده است و [[اعتقاد]] به [[بعثت پیامبران]] از طرف [[خدای متعال]] برای [[هدایت]] [[بشر]] به سوی [[کمال نهایی]] و [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]]. این اصول سه‌گانه، در واقع پاسخ‌هایی است به اساسی‌ترین پرسش‌هایی که برای هر [[انسان]] [[آگاهی]] مطرح می‌شود:
*[[آیت‌الله]] [[مصباح یزدی]] در این باره می‌نویسد: [[ادیان توحیدی]] که همان [[ادیان آسمانی]] و [[حقیقی]] هستند، دارای سه اصل کلی مشترک می‌باشند: [[اعتقاد]] به خدای یگانه، [[اعتقاد]] به [[زندگی]] [[ابدی]] برای هر فردی از [[انسان]] در [[عالم آخرت]] و دریافت [[پاداش]] و [[کیفر]] اعمالی که در این [[جهان]] انجام داده است و [[اعتقاد]] به [[بعثت پیامبران]] از طرف [[خدای متعال]] برای [[هدایت]] [[بشر]] به سوی [[کمال نهایی]] و [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]]. این اصول سه‌گانه، در واقع پاسخ‌هایی است به اساسی‌ترین پرسش‌هایی که برای هر [[انسان]] [[آگاهی]] مطرح می‌شود:
#مبدأ هستی کیست؟
#مبدأ هستی کیست؟
#پایان [[زندگی]] چیست؟
#پایان [[زندگی]] چیست؟
#[[بهترین]] برنامه [[زندگی]] کدام است؟<ref>آموزش عقاید، ص۳۱.</ref>
#[[بهترین]] برنامه [[زندگی]] کدام است؟<ref>آموزش عقاید، ص۳۱.</ref>
*ایشان ادامه می‌دهد: هر یک از [[اصول اعتقادی]] یاد شده توابع و فروعاتی دارد که گرچه به [[درجه]] اهمیت این سه اصل نیستند ولی با این حال از درجه‌ای از اعتبار و اهمیت برخوردارند که نمی‌توان از آنها صرفنظر کرد و آنها را از سه اصل اساسی مزبور جدا دانست؛ به‌طوری که برخی از این‌گونه مسائل [[اصول دین]] از چنان اهمیتی برخوردارند که در برخی [[ادیان]] و [[مذاهب]] جزو [[اصول دین]] - هم ردیف سه اصل اساسی [[دین]] - اعلام گردیده‌اند.
*ایشان ادامه می‌دهد: هر یک از [[اصول اعتقادی]] یاد شده توابع و فروعاتی دارد که گرچه به [[درجه]] اهمیت این سه اصل نیستند ولی با این حال از درجه‌ای از اعتبار و اهمیت برخوردارند که نمی‌توان از آنها صرفنظر کرد و آنها را از سه اصل اساسی مزبور جدا دانست؛ به‌طوری که برخی از این‌گونه مسائل اصول دین از چنان اهمیتی برخوردارند که در برخی [[ادیان]] و [[مذاهب]] جزو اصول دین - هم ردیف سه اصل اساسی [[دین]] - اعلام گردیده‌اند.
*این جاست که [[اصول دین]] دو معنا پیدا می‌کند: "[[اصول دین]] عام"، که مشترک میان همه [[ادیان]] و [[مذاهب]] است و "[[اصول دین]] خاص"، که مربوط به [[دین]] یا [[مذهب]] خاصی می‌شود.
*این جاست که اصول دین دو معنا پیدا می‌کند: "اصول دین عام"، که مشترک میان همه [[ادیان]] و [[مذاهب]] است و "اصول دین خاص"، که مربوط به [[دین]] یا [[مذهب]] خاصی می‌شود.
*[[اسلام]] و [[مذاهب اسلامی]] نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ زیرا هم از [[اصول دین]] عام و مشترک برخوردارند و هم از [[اصول دین]] خاص. بر این اساس، در [[مذاهب اسلامی]]، مضاف بر [[باور]] به سه اصل کلی و عام [[دین]]، همگی یا برخی از آنها، یک یا چند اصل [[دینی]] مخصوص مذهب‌شان را قبول دارند و در نتیجه از [[اصول دین]] خاص [[مذهب]] خویش نیز برخوردارند.
*[[اسلام]] و [[مذاهب اسلامی]] نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ زیرا هم از اصول دین عام و مشترک برخوردارند و هم از اصول دین خاص. بر این اساس، در [[مذاهب اسلامی]]، مضاف بر [[باور]] به سه اصل کلی و عام [[دین]]، همگی یا برخی از آنها، یک یا چند اصل [[دینی]] مخصوص مذهب‌شان را قبول دارند و در نتیجه از اصول دین خاص [[مذهب]] خویش نیز برخوردارند.
*بر این اساس است که [[مذهب اهل بیت]]{{عم}} بنا به [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] که اقامه می‌کند، [[معتقد]] است که علاوه بر سه اصل [[دینی]] کلی و مشترک، دو اصل دیگری نیز وجود دارد که همه [[مسلمانان]] باید به آنها [[معتقد]] شوند و آنها را مکمّل دو اصل [[اعتقادی]] مشترک قرار دهند، تا بتوانند از [[ایمان دینی]] کامل و [[نجات‌بخش]] برخوردار شوند، در غیر این صورت از [[ایمان]] و [[اعتقاد]] کامل [[دینی]] [[نجات‌بخش]] و سعادت‌آفرین برخوردار نیستند، گرچه از اصل [[اسلام]] و [[مسلمانی]] به دور نیستند. آن دو اصل مکمّل، یکی [[عدل]] است که مکمّل اصل [[توحید]] است و دیگری، [[امامت]] است که مکمّل اصل [[نبوّت]] است<ref>آموزش عقاید، ص۳۲ - ۳۳، با تغییر و تصرّف در برخی عبارات؛ نیز آموزش دین، علامه طباطبائی، ص۱۷ - ۱۸.</ref>.
*بر این اساس است که [[مذهب اهل بیت]]{{عم}} بنا به [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] که اقامه می‌کند، [[معتقد]] است که علاوه بر سه اصل [[دینی]] کلی و مشترک، دو اصل دیگری نیز وجود دارد که همه [[مسلمانان]] باید به آنها [[معتقد]] شوند و آنها را مکمّل دو اصل [[اعتقادی]] مشترک قرار دهند، تا بتوانند از [[ایمان دینی]] کامل و [[نجات‌بخش]] برخوردار شوند، در غیر این صورت از [[ایمان]] و [[اعتقاد]] کامل [[دینی]] [[نجات‌بخش]] و سعادت‌آفرین برخوردار نیستند، گرچه از اصل [[اسلام]] و [[مسلمانی]] به دور نیستند. آن دو اصل مکمّل، یکی [[عدل]] است که مکمّل اصل [[توحید]] است و دیگری، [[امامت]] است که مکمّل اصل [[نبوّت]] است<ref>آموزش عقاید، ص۳۲ - ۳۳، با تغییر و تصرّف در برخی عبارات؛ نیز آموزش دین، علامه طباطبائی، ص۱۷ - ۱۸.</ref>.
*استاد [[شهید مطهری]] نیز در این زمینه می‌گوید: [[علمای شیعه]] - نه [[ائمه شیعه]] - از قدیم الایام پنج اصل را به عنوان اصول خمسه [[تشیّع]] معرفی کرده‌اند<ref>توجه دارید که مراد استاد شهید این نیست که علمای شیعه بدون اینکه ائمه یا پیامبر{{صل}} و یا قرآن کریم بفرمایند و بدون استناد به دلایل عقلی و نقلی این پنج اصل را اصول دین تعیین و اعلام کرده‌اند، بلکه مرادش این است که گرچه ریشه و خاستگاه این اصول پنجگانه سخنان معصومین{{عم}} و قرآن است ولی گزینش و چینش این‌گونه کار علمای شیعه است.</ref> و آنها عبارت است از: [[توحید]]، [[عدل]]، [[نبوّت]]، [[امامت]] و [[معاد]]... این پنج اصل از اصول دین‌اند و باقی هم از [[فروع دین]]. قهراً اینجا این [[پرسش]] پیش می‌آید که اگر مقصود از [[اصول دین]]، اصولی است که [[ایمان]] و [[اعتقاد]] به آنها شرط [[مسلمان]] بودن است، پس دو اصل بیشتر نیست؛ یعنی [[توحید]] و [[نبوّت]]، مفاد [[شهادتین]] ، که [[شرط مسلمانی]] است، همین دو تاست و بس؛ تازه، [[شهادت]] دوم مربوط است به [[نبوّت]] خاصّه؛ یعنی [[نبوّت]] [[حضرت]] [[پیامبر خاتم|خاتم النبیّین]]{{صل}}. [[نبوّت]] [[عامه]] یعنی [[نبوّت]] سایر [[انبیا]] که از محتوای [[شهادتین]] خارج است؛ و حال آنکه آنچه جزو [[اصول دین]] است و [[ایمان]] به آن لازم است، [[نبوّت]] همه [[انبیاء]] است. اگر مقصود از [[اصول دین]]، اصولی است که از نظر [[اسلام]] جزء امور [[ایمانی]] و [[اعتقادی]] است، نه امور عملی، برخی امور دیگر نیز در خور امور [[ایمانی]] است؛ مانند [[ملائکه]] که در [[قرآن]] تصریح شده که به وجود [[ملائکه]] باید [[ایمان]] داشت{{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ}}<ref> «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>؛ و نیز صفت [[عدل]] چه خصوصیتی دارد که تنها این صفتِ [[حق]] در زمره امور [[ایمانی]] قرار گرفته است و سایر [[صفات حق]] از قبیل [[علم]]، [[قدرت]]، سمعیّت و بصریّت، خارج از حوزه [[ایمان]] قرار گرفته است؟ اگر [[ایمان]] به [[صفات خدا]] لازم است، به همه [[صفات خدا]] باید [[ایمان]] آورد و اگر لازم نیست به هیچ صفت نباید [[ایمان]] داشت.
*استاد [[شهید مطهری]] نیز در این زمینه می‌گوید: [[علمای شیعه]] - نه [[ائمه شیعه]] - از قدیم الایام پنج اصل را به عنوان اصول خمسه [[تشیّع]] معرفی کرده‌اند<ref>توجه دارید که مراد استاد شهید این نیست که علمای شیعه بدون اینکه ائمه یا پیامبر{{صل}} و یا قرآن کریم بفرمایند و بدون استناد به دلایل عقلی و نقلی این پنج اصل را اصول دین تعیین و اعلام کرده‌اند، بلکه مرادش این است که گرچه ریشه و خاستگاه این اصول پنجگانه سخنان معصومین{{عم}} و قرآن است ولی گزینش و چینش این‌گونه کار علمای شیعه است.</ref> و آنها عبارت است از: [[توحید]]، [[عدل]]، [[نبوّت]]، [[امامت]] و [[معاد]]... این پنج اصل از اصول دین‌اند و باقی هم از [[فروع دین]]. قهراً اینجا این [[پرسش]] پیش می‌آید که اگر مقصود از اصول دین، اصولی است که [[ایمان]] و [[اعتقاد]] به آنها شرط [[مسلمان]] بودن است، پس دو اصل بیشتر نیست؛ یعنی [[توحید]] و [[نبوّت]]، مفاد [[شهادتین]] ، که [[شرط مسلمانی]] است، همین دو تاست و بس؛ تازه، [[شهادت]] دوم مربوط است به [[نبوّت]] خاصّه؛ یعنی [[نبوّت]] [[حضرت]] [[پیامبر خاتم|خاتم النبیّین]]{{صل}}. [[نبوّت]] [[عامه]] یعنی [[نبوّت]] سایر [[انبیا]] که از محتوای [[شهادتین]] خارج است؛ و حال آنکه آنچه جزو اصول دین است و [[ایمان]] به آن لازم است، [[نبوّت]] همه [[انبیاء]] است. اگر مقصود از اصول دین، اصولی است که از نظر [[اسلام]] جزء امور [[ایمانی]] و [[اعتقادی]] است، نه امور عملی، برخی امور دیگر نیز در خور امور [[ایمانی]] است؛ مانند [[ملائکه]] که در [[قرآن]] تصریح شده که به وجود [[ملائکه]] باید [[ایمان]] داشت{{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ}}<ref> «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.</ref>؛ و نیز صفت [[عدل]] چه خصوصیتی دارد که تنها این صفتِ [[حق]] در زمره امور [[ایمانی]] قرار گرفته است و سایر [[صفات حق]] از قبیل [[علم]]، [[قدرت]]، سمعیّت و بصریّت، خارج از حوزه [[ایمان]] قرار گرفته است؟ اگر [[ایمان]] به [[صفات خدا]] لازم است، به همه [[صفات خدا]] باید [[ایمان]] آورد و اگر لازم نیست به هیچ صفت نباید [[ایمان]] داشت.
*[[حقیقت]] این است که اصول پنجگانه فوق از آن جهت به این صورت [[انتخاب]] شده که از طرفی مُعین اصولی باشد که از نظر [[اسلام]] باید به آنها [[ایمان]] و [[اعتقاد]] داشت و از طرف دیگر معرّف و مشخِّص [[مکتب]] باشد. اصل [[توحید]] و اصل [[نبوّت]] و اصل [[معاد]] سه اصلی است که از نظر [[اسلام]] لازم است که فرد به آنها [[ایمان]] داشته باشد؛ یعنی [[ایمان]] به آنها جزء اهداف [[اسلام]] است و اصل [[عدل]] معرّف [[مکتب]] خاص [[تشیّع]] است.
*[[حقیقت]] این است که اصول پنجگانه فوق از آن جهت به این صورت [[انتخاب]] شده که از طرفی مُعین اصولی باشد که از نظر [[اسلام]] باید به آنها [[ایمان]] و [[اعتقاد]] داشت و از طرف دیگر معرّف و مشخِّص [[مکتب]] باشد. اصل [[توحید]] و اصل [[نبوّت]] و اصل [[معاد]] سه اصلی است که از نظر [[اسلام]] لازم است که فرد به آنها [[ایمان]] داشته باشد؛ یعنی [[ایمان]] به آنها جزء اهداف [[اسلام]] است و اصل [[عدل]] معرّف [[مکتب]] خاص [[تشیّع]] است.
*اصل [[عدل]] اگرچه جزء هدف‌های [[ایمانی]] [[اسلام]] نیست، یعنی با اصل [[علم]] و [[حیات]] و [[قدرت]] [[حق]] تفاوتی ندارد، ولی جزء اصولی است که دیده خاص [[تشیّع]] را نسبت به [[اسلام]] نشان میدهد<ref>درباره چرایی این اعتقاد شیعه نسبت به اصل عدل به کتاب عدل الهی استاد شهید به ویژه ص۱۴ - ۴۲ رجوع کنید.</ref>. اما اصل [[امامت]] از نظر [[شیعه]] دارای هر دو جنبه است یعنی مانند سه اصل کلی و مشترک هم داخل ایمانیات است و هم معرّف و مشخِّص [[مکتب]] است<ref>آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، بخش کلام، درس هشتم، ص۱۷۸ - ۱۷۹.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۷۲-۷۷.</ref>
*اصل [[عدل]] اگرچه جزء هدف‌های [[ایمانی]] [[اسلام]] نیست، یعنی با اصل [[علم]] و [[حیات]] و [[قدرت]] [[حق]] تفاوتی ندارد، ولی جزء اصولی است که دیده خاص [[تشیّع]] را نسبت به [[اسلام]] نشان میدهد<ref>درباره چرایی این اعتقاد شیعه نسبت به اصل عدل به کتاب عدل الهی استاد شهید به ویژه ص۱۴ - ۴۲ رجوع کنید.</ref>. اما اصل [[امامت]] از نظر [[شیعه]] دارای هر دو جنبه است یعنی مانند سه اصل کلی و مشترک هم داخل ایمانیات است و هم معرّف و مشخِّص [[مکتب]] است<ref>آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، بخش کلام، درس هشتم، ص۱۷۸ - ۱۷۹.</ref><ref>[[عبدالله ابراهیم‌زاده آملی|ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله]]، [[ امامت و رهبری - ابراهیم‌زاده آملی (کتاب)| امامت و رهبری]]، ص:۷۲-۷۷.</ref>

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۲۶

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصول دین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. مبدأ هستی کیست؟
  2. پایان زندگی چیست؟
  3. بهترین برنامه زندگی کدام است؟[۸]

ماهیت اصول دین

اصول دین در اصطلاح کلامی

ملاک اصول دین

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. گرچه برخی بزرگان دین را به سه بخش اعتقادی، اخلاقی و عملی تقسیم کرده‌اند (ر.ک: آموزش دین، ص۹ - ۱۱؛ دین‌شناسی، ص۲۷ - ۲۸) ولی به نظر میرسد ضرورتی برای این تقسیم سه‌گانه نباشد، زیرا تقسیم دین به دو بخش اعتقادی و عملی، منشأ قرآنی داشته و مورد تأیید آن است که در متن به آن اشاره شده است.
  2. دین‌شناسی، ص۲۷ - ۲۸.
  3. «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم که دین را استوار بدارید و در آن به پراکندگی نیفتید» سوره شوری، آیه ۱۳.
  4. راز این که قرآن کریم پیوسته دین را به صورت مفرد می‌آورد و به جمع و به صورت «ادیان»، در همین نهفته است که حقیقتش از آدم تا خاتم ثابت است.
  5. «ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم» سوره مائده، آیه ۴۸.
  6. این قسمت از این کتاب‌ها گرفته شده است: شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۰۰-۱۰۱؛ معالم النبوّة فی القرآن، جعفر سبحانی، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۰.
  7. ر.ک: آموزش دین، ص۱۷ و قرآن در اسلام، ص۳-۱۱.
  8. آموزش عقاید، ص۳۱.
  9. آموزش عقاید، ص۳۲ - ۳۳، با تغییر و تصرّف در برخی عبارات؛ نیز آموزش دین، علامه طباطبائی، ص۱۷ - ۱۸.
  10. توجه دارید که مراد استاد شهید این نیست که علمای شیعه بدون اینکه ائمه یا پیامبر(ص) و یا قرآن کریم بفرمایند و بدون استناد به دلایل عقلی و نقلی این پنج اصل را اصول دین تعیین و اعلام کرده‌اند، بلکه مرادش این است که گرچه ریشه و خاستگاه این اصول پنجگانه سخنان معصومین(ع) و قرآن است ولی گزینش و چینش این‌گونه کار علمای شیعه است.
  11. «این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵.
  12. درباره چرایی این اعتقاد شیعه نسبت به اصل عدل به کتاب عدل الهی استاد شهید به ویژه ص۱۴ - ۴۲ رجوع کنید.
  13. آشنایی با علوم اسلامی، شهید مطهری، بخش کلام، درس هشتم، ص۱۷۸ - ۱۷۹.
  14. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷.
  15. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۰.
  16. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۱.
  17. ر.ک: جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، ماده «اصول دین».
  18. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۸۳-۸۴.
  19. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲.
  20. ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۲.