حنظلة بن ابیعامر انصاری: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==منابع== * +==منابع== {{منابع}} * )) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-''']] ==پانویس== {{پانویس}} +''']] {{پایان منابع}} ==پانویس== {{پانویس}})) |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* [[پرونده:1100353.jpg|22px]] [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[حنظلة بن ابیعامر (مقاله)|مقاله «حنظلة بن ابیعامر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴''']] | * [[پرونده:1100353.jpg|22px]] [[فرهاد علیزاده|علیزاده، فرهاد]]، [[حنظلة بن ابیعامر (مقاله)|مقاله «حنظلة بن ابیعامر»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
نسخهٔ ۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۰۸
مقدمه
حنظله، فرزند ابو عامر راهب، از قبیله اوس و معروف به "غسیل الملائکه"؛ یعنی کسی که ملائکه او را غسل دادهاند و از بزرگان و یاران پیامبر اسلام(ص)[۱] و از افرادی است که قبیله اوس به او افتخار میکردند[۲]. پیامبر بین حنظله و شماس بن عثمان عقد اخوت بست[۳]. پسر حنظله، عبدالله بن حنظله نیز در جنگ حه (جنگ بین اهل شام و اهل مدینه) از فرماندهان اهل مدینه بود و در همان جنگ کشته شد[۴].
پدرش ابو عامر راهب بود که پیامبر(ص) به او لقب فاسق دادند. ابوعامر در زمان جاهلیت لباسهای پشمین به تن میکرد و از این رو مردم به او لقب راهب داده بودند. وی چون دید قبیله او به اسلام گرویدند، با آنان مخالفت کرد و به همان کفر خویش باقی ماند و به مکه رفت و بدین ترتیب از قبول اسلام و پیروی از پیامبر(ص) خودداری کرد. او پیش از رفتن به مکه نزد رسول خدا(ص) آمد و به آن حضرت گفت: "این چه دین و آیینی است که آوردهای؟"
پیامبر(ص) فرمود: "دین حنیف ابراهیم است".
ابو عامر گفت: "دین ابراهیم آن است که من پیرو آن هستم".
رسول خدا(ص) فرمود: "تو بر آن آیین نیستی". ابوعامر گفت: "تو چیزهایی را به آن بستهای که جزء آن نبوده است".
پیامبر(ص) فرمود: "من چنین کاری نکردهام، بلکه آلودگیها را از آن پاک کردهام".
ابوعامر گفت: "دروغگو را خداوند، غریب بمیراند و از شهر و دیار خود آواره سازد!"
پیامبر(ص) فرمود: "چنین سرنوشتی نصیب دروغگو باشد!"
وی پس از این گفتگو به همراه پنجاه تن از نزدیکان خود به مکه رفت و در هنگام فتح مکه به طائف رفت و پس از مسلمان شدن اهل طائف، به شام رفت و همان گونه که نفرین کرده بود، در آنجا به حال غربت از دنیا رفت[۵].
روزی حنظله از پیامبر(ص) اجازه خواست تا پدرش را بکشد. پیامبر(ص) اجازه ندادند و فرمودند: "پدرت را نکش"[۶].
ابو عامر در جنگ احد شرکت کرد و به قریش گفت: "اگر من پیش قوم خود بروم، حتی دو نفر از ایشان با شما مخالفت نخواهند کرد"[۷].
نخستین کسی که آتش جنگ را میان دو طرف برافروخت، ابو عامر بود؛ او فریاد زد: "ای اوسیان! من ابوعامرم". آنها گفتند: ای فاسق! خوش نیامدی. ابوعامر گفت: "پس از من به قوم من شر رسیده است"[۸]. او در جنگ احد چاههایی را کنده و روی آنها را پوشانده بود تا مسلمانان در آن بیفتند[۹].[۱۰]
ازدواج حنظله
شهادت حنظله
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۸۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۱۸۶؛ المحبر، ابن حبیب، ص۷۳.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۸۴؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۶۹.
- ↑ السیرة النبویة، ابن هشام، ج۱، ص۵۸۴-۵۸۶.
- ↑ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۸۴.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۰۶.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۲۳.
- ↑ المغازی، واقدی، ج۱، ص۲۴۴.
- ↑ علیزاده، فرهاد، مقاله «حنظلة بن ابیعامر»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۴۳۸-۴۳۹.