مقام حضرت فاطمه زهرا
نزول مائده بهشتی
یکی از فضائل فاطمه زهرا (س) که نشاندهنده عمق قرب او به پروردگار عالم است، نازل شدن غذای آسمانی برای فاطمه (س) همانند نزول آن بر مریم (س) است. خداوند در قرآن درباره مریم (س) چنین میفرماید: ﴿كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱]. نزول غذای آسمانی برای فاطمه (س) چندین بار روی داد، که به ذکر سه نمونه بسنده میکنیم:
۱. نقل شده، چند روزی بود که رسول خدا (ص) چیزی نخورده بود. سری به اتاق همسرانش زد اما نزد آنان چیزی نیافت، پس نزد فاطمه (س) آمد و فرمود: "دخترم گرسنهام، آیا چیزی برای خوردن داری؟" فاطمه که چیزی در منزل نداشت، فرمود: "نه، به خدا سوگند!" رسول خدا (ص) از آنجا رفت. ناگاه کنیزی از کنیزان فاطمه (س) دو گرده نان با تکهای گوشت برای آن حضرت فرستاد. فاطمه آن را در پارچهای پیچید و با خود گفت: "رسول خدا را بر خود و دیگران مقدم میدانم" و با اینکه آنان خود محتاج بودند، یکی از حسنین را در پی رسول خدا (ص) فرستاد تا از ایشان بخواهد که باز گردند. هنگامی که رسول خدا (ص) بازگشت، فاطمه (س) فرمود: "جان من و مادرم به فدای شما؛ خداوند چیزی فرستاده است که برایتان کنار گذاشتهام". رسول خدا (س) فرمود: "سفره را بیاور!" هنگامی که فاطمه (س) سفره را باز کرد آن را پر از نان و گوشت یافت، تعجب کرد و دریافت که آنها برکتی است که خداوند متعال نازل کرده است. پس سفره را نزد رسول خدا (ص) پهن کرد. آن حضرت پس از حمد الهی پرسید: دخترم این غذا از کجاست؟ فاطمه (س) جواب داد: "لطف پروردگار است و او به هر کس که بخواهد بیاندازه روزی میدهد". رسول خدا (ص) نیز فرمود: "خدا را شکر که تو را همانند سرور زنان بنی اسرائیل قرار داد که هرگاه خداوند به او روزی میداد، میگفت: این، لطف خداوند است". پس رسول خدا، علی و حسن و حسین و دیگر خاندانش را فراخواند و همگی از آن غذا خوردند و سیر شدند؛ ولی چیزی از غذا کم نشد و فاطمه (س) آن را بین همسایگان تقسیم کرد[۲].
۲. نقل شده، در صبح یکی از روزها[۳] امیرمؤمنان (ع) از فاطمه (س) پرسید: آیا در خانه غذایی برای خوردن هست؟ فاطمه (س) که چیزی در منزل نداشت، گفت: "قسم به خداوندی که پدرم را به نبوت و تو را به وصایت بزرگ داشت، از دو روز قبل چیزی در منزل نیست جز آنچه به حضور شما آورده و شما را بر خود مقدم داشتم و آنچه برای پسرانم حسن و حسین قرار میدادم". وقتی امیرمؤمنان (ع) این سخنان را شنید، گفت: "فاطمه! چرا مرا باخبر نساختی تا چیزی برای شما تهیه کنم؟" فاطمه (س) جواب داد: "یا أبا الحسن! از پروردگارم حیا کردم که شما را به بیش از توانت، به زحمت اندازم".
امیرمؤمنان (ع) با توکل و حسن ظن به خداوند عزوجل از منزل خارج شد و دیناری قرض کرد تا برای خانواده غذایی تهیه کند. هوا بسیار گرم بود و علی (ع) در راه به مقداد بن اسود رسید. مقداد گویا چیزی را از آن حضرت مخفی میکرد. امیرمؤمنان (ع) از او پرسید: چه چیزی این موقع تو را از منزل بیرون کشانده است؟ مقداد پاسخ داد: "یا اباالحسن نپرس". امیرمؤمنان (ع) فرمود: "نباید حال خود را از من پنهان کنی" مقداد گفت: "یا اباالحسن! قسم به خداوندی که پیامبر را به نبوت و تو را به وصایت بزرگ داشت، فشاری که در منزل داشتم مرا به بیرون کشاند و در حالی که خانوادهام گرسنه بودند خانه را ترک گفتم و آنگاه که صدای گریه آنان را شنیدم دیگر طاقت نیاورده و ناراحت از منزل خارج شدم".
وقتی سخنان مقداد به این جا رسید، اشکهای امیرمؤمنان (ع) جاری شد و محاسن مبارک آن حضرت را خیس کرد و به او فرمود: "قسم به آن خدایی که بدو سوگند یاد کردی، مرا نیز همان چیزی که تو را از منزل خارج کرد، بیرون کشاند؛ دیناری قرض کردهام، تو را بر خود مقدم میدارم. سپس امیرمؤمنان (ع) دینار را به او داد و به سمت مسجد رفت و نماز ظهر و عصر را با رسول خدا (ص) خواند. مدتی گذشت و وقت نماز مغرب شد؛ امیرمؤمنان (ع) در صف اول جماعت ایستاد و نماز مغرب را به امامت رسول خدا (ص) خواند. بعد از نماز، رسول خدا (ص) در کنار در مسجد، به امیرمؤمنان (ع) اشاره کرد که به طرف او برود. آن حضرت (ع) نزد رسول خدا (ص) رفت و سلام کرد. رسول خدا (ص) جواب سلام او را داد و از او پرسید: یا أباالحسن آیا در خانه چیزی داری تا برای شام نزد تو آیم؟ امیرمؤمنان اندکی درنگ کرد و سر به زیر انداخت و حیا کرد که چیزی بگوید و به فکر فرو رفت. قبل از این زمان، بر رسول خدا (ص) وحی نازل شده بود و خداوند به او امر کرده بود که پیامبر آن شب، شام را نزد علی (ع) باشد. وقتی رسول خدا (ص) سکوت امیرمؤمنان (ع) را دید، فرمود: "یا اباالحسن! چرا نمیگویی نه، تا برگردم و نمیگویی بله، تا با تو بیایم؟" امیرمؤمنان (ع) با حیا و احترام فرمود: بفرمایید!" سپس رسول خدا (ص) دست آن حضرت را گرفت و با هم به طرف خانه علی (ع) به راه افتادند و منزل فاطمه وارد شدند. او در محل نماز خود بود و نمازش را خوانده بود و پشت سر او دیگ بزرگی که بخار از آن برمیخاست به چشم میخورد. وقتی فاطمه (س) صدای رسول خدا (ص) را شنید از محل نماز خود خارج شد و به پیشواز رسول خدا (ص) رفت و به ایشان سلام کرد. رسول خدا (ص) جواب او را داده و بر سر فاطمه دست کشید و از حال او پرسید و فرمود: "شام آماده است؟" فاطمه دیگ را در برابر آن دو گذارد. وقتی امیرمؤمنان (ع) به آن نگریست با تعجب به فاطمه (س) نگاه کرد و پرسید: آیا نگفتی از دو روز پیش تاکنون چیزی نخوردهای؟ فاطمه به آسمان نگریست و گفت: "به پروردگاری که به آسمان و زمینش آگاه است جز حق نگفتم". امیرمؤمنان (ع) از او پرسید: یا فاطمه! این غذایی که تاکنون همانندش را ندیدهام و مثل بوی آن را نبوئیدهام و از آن میل نکردهام از کجاست؟ در این حال، رسول خدا (ص) دستان مبارک خود را بین دو کتف امیرمؤمنان (ع) گذارد و فرمود: "یا علی! این پاداش آن دینار توست که بخشیدی؛ خداوند به کسی که بخواهد بیحساب روزی میدهد". و سپس با چشمان اشکبار افزود: "ستایش، خداوندی را سزاست که شما را از دنیا خارج نکرد تا آنکه تو را یا علی، همچون زکریا (ع) و فاطمه را همچون مریم بنت عمران (ع) قرار داد[۴].
۳. سلمان نقل میکند: روزی فاطمه (س) پس از رحلت رسول خدا (ص) به من فرمود: "روزی در خانه را بسته بودم و درباره قطع شدن نزول وحی و رفتن فرشتگان از منزلمان، با رحلت رسول خدا (ص) فکر میکردم که در خانه باز شد و سه نفر حوری بهشتی از در خانه وارد شدند و گفتند: ما حوریان بهشتی دارالسلام هستیم و پروردگار عالمیان ما را فرستاده است؛ ای دختر محمد! ما مشتاق توایم، از یکی از آنها که گمان بردم از همه بزرگتر است، اسمش را پرسیدم؛ گفت: "من مقدودهام و برای مقداد بن اسود آفریده شدهام". همین سؤال را از دو میپرسیدم، پاسخ داد: "من ذرهام و برای ابوذر آفریده شدهام"؛ از دیگری نیز اسمش را پرسیدم؛ جواب داد: "من سلمی هستم و برای سلمان فارسی آفریده شدهام". آنها ظرفی پُر از رطب به همراه داشتند که ظرف آن از برف سفیدتر و رطبهای آن خوشعطرتر از مشک بود. من سهم تو را کنار گذاشتهام؛ بگیر و با آن افطار کن و فردا که آمدی هستهاش را برایم بیاور!"
سلمان آن رطب را گرفت و از کنار هر کسی که عبور میکرد، از او میپرسیدند: مشک به همراه داری؟! سلمان با آن خرما افطار کرد ولی هستهای در آن نیافت و صبح زود نزد فاطمه (س) آمد و گفت: "ای دختر رسول خدا (ص)! در آن رطب، هستهای ندیدم". فاطمه (س) جواب داد: "سلمان! آن میوه درخت نخلی است که خداوند برایم در دارالسلام، به خاطر دعایی که رسول خدا (ص) به من آموخت، کاشته است"[۵].[۶]
جستارهای وابسته
- نام حضرت فاطمه زهرا (نامهای حضرت فاطمه زهرا)
- کنیههای حضرت فاطمه زهرا
- کنیه حضرت فاطمه زهرا
- القاب حضرت فاطمه زهرا (لقبهای حضرت فاطمه زهرا)
- تبار حضرت فاطمه زهرا (نسب حضرت فاطمه زهرا)
- خاندان حضرت فاطمه زهرا
- پدر حضرت فاطمه زهرا (پیامبر خاتم)
- مادر حضرت فاطمه زهرا (حضرت خدیجه)
- برادران حضرت فاطمه زهرا
- خواهران حضرت فاطمه زهرا
- ازدواج حضرت فاطمه زهرا
- همسر حضرت فاطمه زهرا
- کنیزان حضرت فاطمه زهرا
- فرزندان حضرت فاطمه زهرا
- همسران فرزندان حضرت فاطمه زهرا
- سرگذشت تاریخی حضرت فاطمه زهرا (سرگذشت زندگی حضرت فاطمه زهرا):
- عصر حضرت فاطمه زهرا
- شرایط سیاسی و اجتماعی عصر حضرت فاطمه زهرا
- شرایط دینی و فرهنگی عصر حضرت فاطمه زهرا
- شمایل حضرت فاطمه زهرا
- صفات ظاهری حضرت فاطمه زهرا (سیمای حضرت فاطمه زهرا)
- ولایت حضرت فاطمه زهرا
- نصب الهی حضرت فاطمه زهرا به ولایت
- صفات حضرت فاطمه زهرا (ویژگیهای حضرت فاطمه زهرا):
- صفات ولایت در حضرت فاطمه زهرا
- علم لدنی حضرت فاطمه زهرا:
- عصمت حضرت فاطمه زهرا:
- افضلیت حضرت فاطمه زهرا
- فضایل حضرت فاطمه زهرا:
- مناقب حضرت فاطمه زهرا:
- کرامتهای حضرت فاطمه زهرا:
- رخدادهای خارقالعاده زندگی حضرت فاطمه زهرا
- دیدگاههایی درباره شخصیت حضرت فاطمه زهرا
- سیره حضرت فاطمه زهرا:
- ویژگیهای عملی حضرت فاطمه زهرا
- سیره عبادی حضرت فاطمه زهرا
- سیره عرفانی حضرت فاطمه زهرا
- سیره اخلاقی حضرت فاطمه زهرا:
- سیره اعتقادی حضرت فاطمه زهرا:
- سیره علمی حضرت فاطمه زهرا
- سیره تبلیغی حضرت فاطمه زهرا
- سیره تربیتی حضرت فاطمه زهرا
- سیره خانوادگی حضرت فاطمه زهرا
- سیره اجتماعی حضرت فاطمه زهرا
- سیره سیاسی حضرت فاطمه زهرا:
- سیره اقتصادی حضرت فاطمه زهرا
- سیره قضایی حضرت فاطمه زهرا:
- سیره نظامی و جنگی حضرت فاطمه زهرا:
- مأموریت حضرت فاطمه زهرا
- نقشهای ویژه حضرت فاطمه زهرا
- کارگزاران حضرت فاطمه زهرا
- شاگردان حضرت فاطمه زهرا
- مخالفان یا دشمنان حضرت فاطمه زهرا:
- دشمنی با حضرت فاطمه زهرا
- وظایف امت نسبت به حضرت فاطمه زهرا:
- شناخت شخصیت و جایگاه حضرت فاطمه زهرا
- شناخت حقوق حضرت فاطمه زهرا
- شناخت سیره و معارف حضرت فاطمه زهرا
- ایمان به حضرت فاطمه زهرا (کفر به دشمنان حضرت فاطمه زهرا)
- پذیرش ولایت حضرت فاطمه زهرا (بیزاری از دشمنان او)
- محبت به حضرت فاطمه زهرا (بغض به دشمنان او):
- مودت حضرت فاطمه زهرا (عداوت با دشمنان او)
- تمسک به حضرت فاطمه زهرا
- اعتصام به حضرت فاطمه زهرا
- تبعیت از حضرت فاطمه زهرا
- اطاعت از حضرت فاطمه زهرا
- معیت با حضرت فاطمه زهرا
- وفاداری در بیعت با حضرت فاطمه زهرا
- اجابت دعوت حضرت فاطمه زهرا
- تسلیم امر حضرت فاطمه زهرا (جنگ با دشمنان او)
- مظلومیت حضرت فاطمه زهرا
- شهادت حضرت فاطمه زهرا (ترور حضرت فاطمه زهرا):
- پرسش و پاسخ دوران حضرت فاطمه زهرا
منابع
پانویس
- ↑ «و هرگاه زکریّا در محراب (عبادت) نزد وی میرفت کنار او، رزقی مییافت و میپرسید: ای مریم! این از کجا برای تو آمده است؟ و او میگفت: از نزد خداوند؛ (آری) خداوند به هر که بخواهد بیحساب (و شمار) روزی میدهد» سوره آل عمران، آیه ۳۷.
- ↑ الکشاف، زمخشری، ج۱، ص۳۸۷؛ انوار التنزیل، بیضاوی، ج۲، ص۳۵؛ تفسیر غرائب القرآن، زیلعی، ج۲، ص۱۵۱؛ تخریج الاحادیث و الآثار، زمخشری، ج۱، ص۱۸۴ و ج۳، ص۱۴۲.
- ↑ گویا در زمان رخداد این حادثه، بنابر آنچه از قرائن فهمیده میشود، قحطی شدیدی بر جامعه اسلامی، حاکم بوده است.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، ص۸۳؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۶۱۶؛ الخرائج و الجرائح، راوندی، ج۲، ص۵۳۳؛ کشف الغمه، ابن ابی الفتح اربلی، ص۹۷؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۷، ص۱۰۳.
- ↑ الخرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۳۳. (متن دعا چنین است: «بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلَى نُورٍ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي هُوَ مُدَبِّرُ الْأُمُورِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ النُّورَ وَ أَنْزَلَ النُّورَ عَلَى الطُّورِ فِي كِتابٍ مَسْطُورٍ بِقَدَرِ مَقْدُورٍ عَلَى نَبِيٍّ مَحْبُورٍ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هُوَ بِالْعِزِّ مَذْكُورٌ وَ بِالْفَخْرِ مَشْهُورٌ وَ عَلَى السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ مَشْكُورٌ»).
- ↑ کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۵۳-۲۶۰.