خیر و شر
مقدمه
تاریخ بحث از خیر و شر، به بلندای تاریخ انسان است. انسان از آن روز که پدید آمد و خود را شناخت، خوبی و بدی کارها و خیر و شر رویدادها برایش مطرح بود. او از آن هنگام که چشم بر این جهان گشود و از مرتبت انسانی خویش آگاهی یافت، تلخ و شیرین حوادث و رنج و لذتی که از آنها برایش رخ مینمود، پرسشهایی را در پیش چشمهایش نمودار میساخت و به زودی دریافت که عرصه حیات خاکی، آمیزهای از نیکی و بدی است و زندگانی سراسر لذت و شادی و بیدرد و رنج، آرزویی است که باید در پس این دنیا به جستوجویش پرداخت. اگر رویارویی با خوشیها انسان را به غفلت میکشاند، دردآلودی و اندوهباری زندگی، عقل و فطرتش را بیدار میکند و ذهنش را به کاوش فرامیخواند و پرسشهایی از این دست را پیش رویش مینهد: «چیستیِ» خیر و شر؛ «چگونگی» پدید آمدن آنها؛ «چراییِ» پیدایی خیر و شر؛ «پدیدآورندۀ» خیر و شر. از این رو، موضوع خیر و شر جنبههایی پرشمار و گوناگون یافته است که فیلسوفان و متألهان بنابر ذوق و سلیقه خویش و نیز بنابر اهمیت موضوعی که پیش روی داشتهاند، هر یک به جنبهای از جنبههایش پرداختهاند. این موضوع در پیشگاه پیامبران نیز مطرح بوده است و آنان نیز در آن نگریستهاند. امیرمؤمنان علی(ع) نیز با نگاه ژرف خویش به این موضوع نگریسته و دربارهاش سخن گفته است. از منظرهای گوناگون میتوان به خیر و شر نگریست که هر یک از اهمیت ویژهای برخوردارند:
- پرسش از چیستی و حقیقت خیر و شر و اینکه آیا خیر و شر جزو حقایق نفسیاند یا حقایق نسبی؟ آیا اموری انفسیاند یا اموری عینی؟ آیا تنها اموری انسانیاند یا شامل موجودات دیگر نیز هستند؟ آیا حقیقت این دو، یک چیز است یا دو چیز و با دو سرشت گوناگون؟
- جستوجو از چگونگی پدید آمدن خیر و شر و اینکه از چه منبعی سرچشمه میگیرند و چه عواملی در پدید آمدنشان دخیلند؟ آیا هر دو را سرچشمهای یگانه است؟ در این صورت، چگونه ممکن است شیرینیها و تلخیها و دردها و لذتها، همه از سرچشمهای یگانه جریان یابند؟
- پرسش از چرایی پدید آمدن خیر و شر و اینکه هدف از آفرینش آنها چیست و آیا در اینجا هدفی هست؟ فواید شر چیست و چرا انسان در این جهان پرمحنت و بلا گرفتار آمده است؟
- ارتباط خیر و شر با وجود خداوند چگونه است، و آیا خیرات عالم دلیلی بر وجود خداوندند؟ آیا شرور این جهان، دلیلی بر نفی وجود خداوند نیستند؟
- ارتباط این موضوع با صفات خداوند و اینکه آیا خداوند رحیم و مهربان باید همواره خیر مخلوقات خود را فراهم کند و آنها را از ضرر و زیان برهاند؟ آیا وجود شرور در جهان با عدالت خداوند یا حکمت الهی سازگار است؟ آیا وجود شر نشانه ضعف و عجز پروردگار از نابود کردن آن نیست؟
- ارتباط این موضوع با اراده خداوند و قضای الهی و اینکه چگونه ممکن است اراده خداوند به شر تعلق گیرد؟ آیا اراده خداوند به شر امری تبعی است یا اصیل؟ آیا آنچه اصالتا میتواند متعلق اراده خداوند شود، جز خیر نیست؟
- ارتباط خیر و شر با افعال خداوند چیست؟ آیا جهان که کار خداوند است، میتواند دارای شرور باشد یا تنها باید دارای خیرات باشد؟ آنچه «نظام احسن عالم» میخوانند، به چه معنا است و آیا با وجود شر سازگار است؟
در این مقاله سه پرسش نخست مورد توجه قرار خواهند گرفت و ما میکوشیم به گونهای مختصر از آنها سخن گوییم و دیدگاه امیرمؤمنان علی(ع) را درباره آنها نمودار سازیم. چهار پرسش دیگر را باید در دیگر مقالههای این مجموعه و دیگر منابع جست[۱].[۲].
حقیقت خیر و شر
برای شناخت حقیقت خیر و شر، نخست به پارهای از مصادیق آنها نظر میافکنیم و علت خیر یا شر دانستن آنها را بررسی میکنیم تا از این رهگذر به حقیقت آنها نزدیک شویم. فیلسوفان و متألهان معمولا برای خیرها و شرها اقسامی برمی شمارند. از آنجا که مسئله شرور بیشتر فضای ذهنی دانشمندان را فرا گرفته است، اغلب مباحث بر مسئله شر متمرکز شدهاند و در باب خیر کمتر سخن میرود؛ اما به دلیل تقابل این دو مفهوم، با روشن شدن حکم یکی، حکم دیگری نیز روشن میشود. تقسیمبندیهایی گوناگون از شرور به دست دادهاند که در یکی، شرور به دو دسته طبیعی و اخلاقی تقسیم میشود. ملاک این تقسیمبندی، دخالت کردن یا نکردن اراده و اختیار انسان در پدید آمدن شر است. اگر اراده انسان در پدیدآمدن شر دخیل باشد -مانند انواع گناهان و مفاسد اخلاقی- آن شر را از شرور اخلاقی بر میشمارند و اگر مانند زلزله، سیل، طوفان، خشکسالی و آتشفشان، ارادۀ آدمی در آن دخیل نباشد، از قسم شرور طبیعی است. تقسیمبندی دیگری، شرور را به سه قسم طبیعی، اجتماعی و اخلاقی تقسیم میکند. در اینجا ملاک تقسیمبندی مشابه همان است که در بالا ذکر شد؛ با این تفاوت که در قسم میانی، هم عوامل انسانی دخیلند و هم عوامل طبیعی؛ مانند جنگ، بیماری و ناامنی.
برخی قسم چهارمی را نیز بر این سه قسم میافزایند و آن شر مابعدالطبیعی است. لایبنیتس، که این قسم را افزوده، این شر را ویژه موجود ممکنالوجود میداند که ملازم با نقص است. وی خود عدم کمال (= نقص) را گونهای از شر میداند. این شر، دامنگیر همه موجودات عالم، جز خدای متعال میشود که واجب الوجود است[۳]. برخی دیگر نیز قسمی دیگر را افزودهاند و آن را شر عاطفی نامیدهاند. مراد از شر عاطفی انواع درد و رنجی است که انسان در جسم و روح خود احساس میکند. هنگامی که سر آدمی به درد میافتد یا دستش میشکند و درد میگیرد یا از غم هجران یارش رنج میبرد و یا در سوگ عزیزش رنجور میشود، گونهای شر عاطفی رخ مینماید. این گونه شرور را به این دلیل شرور عاطفی نامیدهاند که از احوال نفسانی انسانند[۴]. از مسئلههای مهم درباره خیر و شر این است که آیا خیر و شر، از امور نفسیاند یا نسبی. مسئله مهم دیگر، عینی یا انفسی بودن خیر و شر است. در بخشهای بعدی این مهم مسئلهها را بهاختصار بر میرسیم.[۵].
نسبی بودن خیر و شر
هنگامی که میگوییم چیزی خیر است، مانند باران، یا میگوییم چیزی شر است، مانند زلزله، مقصود ما این است که باران برای لطیف ساختن هوا، بارور کردن زمین، افزودن بر منابع آب و... سودمند است، و زلزله برای ما انسانها زیانبار است و موجب از بین رفتن جان و مال ما است. خوبی و بدی هر چیزی در نسبت با چیزی دیگر تعیین میشود. این چیز نیز معمولاً مستقیم یا نامستقیم، به انسان باز میگردد. درست است که باران برای زمین سودمند است و آن را بارور میکند، اما اگر باروری زمین برای انسان سودمند نباشد، خیر محسوب نمیشود، همچنین، درست است که زلزله موجب جابهجایی زمین میشود، اما اگر این جابهجایی به زیان انسان تمام نشود و جان و مال او را به خطر نیندازد، شر محسوب نمیشود. حتی ممکن است در پارهای موارد همین زلزله خیرات بزرگی نیز در پی آورد؛ مثلا اگر بر اثر زلزله در یک منطقه غیرمسکونی، معادن عظیم و گرانبهایی از دل زمین آشکار گردد و هیچکس آسیبی نبیند، زلزله نهتنها شر نیست، که خیر نیز هست. بنابراین، آنچه خیر یا شر است، از امور نفسی نیست؛ یعنی خیر یا شر بودن همواره در نسبت با موجودی دیگر پدید میآید و هیچ چیز فینفسه نه خیر محسوب میشود و نه شر. بارش باران یا جابهجایی طبقات زیرین یا پوسته زمین، خود به خود نه خیر است و نه شر، بلکه اگر موجب پدیدآمدن منافعی برای انسان شود خیر است و اگر زیانی به انسان برساند، شر است. حال این پرسش مطرح است که خیر و شر امور در نسبت با چه نوع موجوداتی سنجیده میشوند. آشکار است که خیر و شر در نسبت با موجوداتی جز موجودات ذیشعور معنا نمییابند. جمادات به دریافتکننده خیرند و نه پذیرنده شر. همچنین است وضع گیاهان. اما در مورد حیوانات نمیتوان بهدرستی و روشنی داوری کرد؛ زیرا ما از شعور حیوانات و احساساتشان اطلاع دقیقی نداریم. تمام دانستنیهای ما از آنها متکی بر پارهای حدسیات است. بنابراین، آنچه به گونه روشن میتوان گفت، این است که خیر و شر امور در رابطه با انسان کاملاً معنا مییابند و در این زمینه میتوان قاطعانه داوری کرد. وانگهی آنچه در مباحث مربوط به خیر و شر برای ما مهم است، سرنوشت انسان و خیر و شر او است. ما از آن رو که انسانیم، دغدغه به خیر رسیدن انسان و سعادت او را داریم. از دیدگاه امیرمؤمنان(ع) نیز خیر و شر در رابطه با انسان مطرح است. این حقیقت با نخستین نظر به آنچه امام درباره خیر و شر بازگفته است، روشن میشود[۶].[۷].
جهانبینی خیر و شر
چنانکه گذشت، خیر و شر امور در نسبت با انسان و سرنوشت و سعادت و شقاوت او سنجیده میشود. اما باید توجه داشت که مفهوم «در نسبت با انسان» نیز دارای گونهای نسبیت دیگر است. انسانها به لحاظ نوع دیدگاه به جهان با یکدیگر متفاوتند و این موجب میشود که نگاهشان به خیر و شر امور نیز گوناگون باشد. به عنوان نمونه، کسی که دایره جهان هستی را به همین عالم طبیعت محدود میسازد، خیر و شر امور را تنها بر مبنای فواید و زیانهای دایره طبیعت میسنجد و کسی که دایره جهان هستی را بسی گستردهتر از عالم خاک میداند و معتقد است که جهان به لحاظ زمانی بیپایان است و ما در پس این حیات خاکی، زندگی جاودانهای خواهیم داشت، خیر و شر امور را به گونهای دیگر میبیند. وقتی حضرت علی(ع) میفرماید: «وَ مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ»[۸]، در پی تصحیح دیدگاه مخاطبان خود است که مبادا خیر و شر حقیقی را فراموش کنند. او از مخاطبان خود میخواهد با نگاهی ژرف به حیات انسان بنگرند و خیر و شر را در نسبت با حیات ابدی و بهشت و دوزخ در نظر گیرند و اگر چیزی در حیات موقت خاکی، خیری به همراه خود دارد، ولی سرانجام در حیات جاودانه به آتش میانجامد، خیر نیست، و اگر چیزی در این حیات کوتاه شر نماید، اما در حیات جاودانه بهشت را به ارمغان آورد، شر نیست. کسی که میداند او را برای آخرت آفریدهاند، دیگر متاع ناچیز دنیا او را نمیفریبد و در نظرشن هیچ جلوهای از خیر و خوشی ندارد و شر دنیا در نظرش هیچ است و بود و نبود مال برایش یکسان. حضرت امیر(ع) میفرماید: «أَلَا وَ مَا يَصْنَعُ بِالدُّنْيَا مَنْ خُلِقَ لِلْآخِرَةِ وَ مَا يَصْنَعُ بِالْمَالِ مَنْ عَمَّا قَلِيلٍ يُسْلَبُهُ وَ يَبْقَى عَلَيْهِ حِسَابُهُ وَ تَبِعَتُهُ»؛ «هان! با دنیا چه کند کسی که برای آخرتش آفریدهاند و با مال چه کند آنکه بهزودی بیمالش کنند و وبال و حسابش بر گردنش ماند[۹].[۱۰].
موضعگیری عملی انسان و خیر و شر
گونهای دیگر از نسبیت در موضوع خیر و شر، از چگونگی موضعگیری انسان در برابر اوضاع و احوال جهان ناشی میشود. این گونه نسبیت بسیار به گونه قبلی مانند است، با این تفاوت که در نسبیت پیشین، گونه موضعگیری نظری انسان موجب پدیدآمدن نسبیت میشود و در این نسبیت، گونه موضعگیری عملی او. این که با دنیا چگونه برخورد کنیم، آیا به آن اعتماد کنیم و دل ببندیم یا از آن پندگیریم و به ناپایداریاش بنگریم و با آن چونان خانهای ابدی معامله نکنیم، آیا فریب ظاهرش را بخوریم یا به روز جداییاش بیندیشیم، آیا از آن بهرهای کوتاه و گذرا برگیریم یا از آن زاد و توشه برچینیم و... تعیینکننده است در خیر یا شر بودن دنیا برای انسان. حضرت علی(ع) در این باره بسی سخن گفته است که در آینده پارهای از سخنان آن حضرت را ذکر خواهیم کرد.[۱۱].
شرایط و امکانات و خیر و شر
گاه در شرایط عادی رویدادی برای کسی خیر است و در شرایط دیگر، شر است یا به عکس. این گونه نسبیت در حقیقت به اختلاف شرایط و امکانات افراد مربوط است. بسا کاری که در شرایطی ویژه خیر باشد، اما در شرایط عادی شر است؛ مثلاً خوردن گوشت حیوانات حرام گوشت - مانند گربه و سگ - در شرایط عادی شر است، ولی در شرایط ویژه و اضطراری نه تنها شر نیست، بلکه خیر است و مایه نجات از مرگ. در اندیشه امیرمؤمنان(ع) حکومت تنها در شرایط ویژه ارزشمند و محبوب است. هنگامی که ابن عباس در «ذیقار» به حضور امیرمؤمنان(ع) رسید و او را در حال وصله کردن نعلین خود دید، حضرت از او پرسید: «این لنگه کفش چند میارزد؟» گفت: «هیچ». فرمود: «به خدا، این را از حکومت بر شما بیشتر دوست میدارم؛ مگر آنکه حقی را برپا سازم یا باطلی را براندازم»[۱۲]. مراد امام علی(ع) این است که حکومت تنها آنگاه خیر است که در خدمت حق و در ستیز با باطل باشد.[۱۳].
مراتب و احوال انسان و خیر و شر
بیگمان، هر کس را در مراتب رشد معنوی، مرتبهای ویژه است. از این رو است که گاه کاری برای کسی خیر است و برای کسی دیگر شر و اینکه میگویند: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ»؛ «خوبی نیکان، برای مقربان بد است»، ناظر به همین حقیقت است. آنچه برای مرحلهای از رشد انسانی خوب محسوب میشود، ممکن است برای مراحل بالاتر خوب نباشد، بلکه بد نیز باشد؛ همچنانکه در مسائل اجتماعی نیز همین نسبیت برقرار است؛ مثلاً نوع لباسی که برای خردسالان مناسب و خوب است، برای بزرگسالان نامناسب و بد است. این گونه نسبیت به اختلاف مراتب رشد انسانی مربوط میشود. آنجا که امیرمؤمنان علی(ع) مراتب گوناگون عبادت را بر میشمارد، به دستههای گوناگون انسانی اشارت دارد و به تناسب هر دسته، نه گونهای عبادت را برای آنان برمیشمارد و میفرماید: گروهی خدا را به امید بخشش میپرستند و این پرستش بازرگانان است، و گروهی او را از ترس عبادت میکنند و این عبادت بردگان است، و گروهی او را برای سپاسگزاری میپرستند و این پرستش آزادگان است[۱۴].
آشکار است که علی(ع) همه این گونههای عبادت را خیر میداند و در پی رد هیچ یک نیست؛ زیرا نسبت به هر دسته از انسانها خیر گوناگون میشود، ولی عبادت بازرگانان در شأن آزادگان نیست و عبادت آزادگان را نمیتوان از بازرگانان و یا بردگان انتظار داشت. آدمی در زندگی خویش بسا که احوالی گوناگون مییابد و هر دمی در حالی است غیر از حالی که پیشتر داشته است. از این رو، بسته به حالی که بر او پیش میآید، خیر و شرش نیز متفاوت میگردد؛ مثلاً گاه آدمی به حالی است که در معرض ریا و سمعه است و نمیتواند از آن پرهیز کند. نمازی که در این حال میگزارد، برای او موجب سقوط و شر است و بهتر است در آن حال نماز را نخواند، مگر آنکه حال خویش را عوض کند. گاه دیگر نماز برای او بهترین خیر است. حتی گاه به گناهی دچار میشود که به ظاهر باید آن را شر به حساب آورد، ولی نسبت به حالی دیگر خیر است؛ زیرا موجب بیداری و پشیمانی میشود؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید: «سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُكَ»[۱۵] «گناهی که فروتنت سازد، پیش خدا، بهتر از کار نیکی است که به خود پسندیات اندازد». چنانکه آشکار است، خیرات و شروری که برشمردیم همه نسبیاند؛ اما آیا خیر و شر مطلقی نیز هست؟ برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته توجه کنیم که در موضوع خیر و شر، انسان است که مد نظر است و در این صورت باید دید خیر او در چیست و شرش به چیست. این بحث که آیا خیر و شری مطلق در جهان هست یا نه، مجالی فراخ میخواهد و سخن را به درازا میکشد، اما در اینجا به اختصار اشاره میکنیم که خیر مطلق، همانا خدا است و خیر انسان نیز در نسبتی است که با خدا برقرار میکند؛ ولی شر مطلق در جهان وجود ندارد و مصداقی برایش نمیتوان یافت.[۱۶].
منابع
پانویس
- ↑ رجوع کنید به مقالات «قضا و قدر»، «عدل الهی و جبر و اختیار»، «هدایت و ضلالت»، «سعادت و شقاوت»، در همین مجموعه؛ مطهری، عدل الهی؛ خواجهنصیرالدین طوسی و ابنسینا، شرح الاشارات، ج۳، ص۳۳۳ و ۳۱۹؛ ملاصدرا، الاسفار الاربعه، ج۷، ص۱۱۸ - ۵۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۳، ذیل آیه ۸۳ سوره اسراء؛ میرداماد، القبسات، ص۴۴۳ - ۴۲۸؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۲، درس ۷۰؛ شیخ اشراق، حکمة الاشراق، ترجمه سید جعفر سجادی، ص۳۷۷؛ پلانتینجا، فلسفه دین: خدا، اختیار و شر، ص۱۲۳ - ۳۵ و ۲۳۰ - ۱۹۳؛، مکی، جی. ال. «شر و قدرت مطلق»، ترجمه محمدرضا صالح نژاد، کیان، ش۳؛ صادقی،«رو در رو با جی.ال.مکی در مسئله شر و قدرت مطلق»، کیان، ش۱۷؛ آدامز، «آیا خدا باید بهترین را بیافریند»، ترجمه رضا برنجکار، کیهان اندیشه، ش۶۲؛ پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه نراقی و سلطانی؛ هیک، فلسفه دین، ترجمه بهزاد سالکی،۱۳۰ - ۹۵؛ عابدی شاهرودی «سلسله مقالاتی پیرامون مسئله شر» کیهان اندیشه، ش۴۷-۵۲.
- ↑ صادقی، هادی، مقاله «خیر و شر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۴۳.
- ↑ See Leibniz، Theodicy.
- ↑ ر.ک: ملکیان، مصطفی، جزوه کلام جدید: شرور.
- ↑ صادقی، هادی، مقاله «خیر و شر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۴۵.
- ↑ خیر و شر در کلام علی(ع) در رابطه با انسان و سرنوشت او مطرح شده است؛ آنجا که خیر و شر را به بهشت و دوزخ مرتبط کرده، میگوید: الجنه خیر مآل والنار شر مقیل. (آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۲، ص۴۲، ح۱۷۶۵) همچنین در نهج البلاغه، حکمت ۳۸۷ و خطبه ۱۱۴ و نامه ۲۷ یا آنجا که در مذمت دنیا و دوستی آن و شر بودن آن سخن میگوید: شر الفتن محبه الدنیا. (غرر الحکم، ج۴، ص۱۷۷، ح۵۷۴۷) یا آنجا که از خودپسندی به عنوان بدترین امور یاد میکند: شر الامور الرضا عن النفس. (غرر الحکم، ج۴، ص۱۷۳، ح۵۷۲۳) و موارد بیشمار دیگر که در آنها به مسائل انسانی اشاره میشود؛ مانند علم و جهل، مال و دارایی، آمال و آرزو، سؤال و خضوع، شک و پنهانکاری.
- ↑ صادقی، هادی، مقاله «خیر و شر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۴۶.
- ↑ خیری که در پی آن آتش باشد، خیر نیست و شری که در پی آن بهشت است، شر نیست. (نهجالبلاغه، حکمت ۳۸۷)
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۷.
- ↑ صادقی، هادی، مقاله «خیر و شر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۴۷.
- ↑ صادقی، هادی، مقاله «خیر و شر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۴۸.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۳.
- ↑ صادقی، هادی، مقاله «خیر و شر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۴۹.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۷.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۶.
- ↑ صادقی، هادی، مقاله «خیر و شر»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۴۹.