حضور قلب

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۳۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حضور قلب (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • حضور قلب، توجّه و روی آوردن قلب است به سوی بارگاه الهی، و پرداختن آن به خداوند، به‌گونه‌ای که این توجّه برای قلب حالت ملکه یابد؛ خداوند متعال از حضرت ابراهیم(ع) حکایت می‌فرماید که: إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ[۱][۲].
  • در روایات بسیاری، این آیه کریمه به گونه‌ای تفسیر شده، که نشان دهنده روی آوردن آن حضرت با تمامی ذرّات وجودش به آن بارگاه پر عظمت می‌باشد. به این حدیث شریف بنگرید: "... من چنین حالتی را برای مؤمنان شما دوست دارم، که چون به نماز واجب برخیزد با قلبش به سوی خداوند روی کند و قلبش را به دنیا مشغول نسازد، چه هیچ مؤمنی نیست که با قلبش در نماز به خداوند روی کند، مگر آنکه خداوند نیز به تمامی به او رو می‌کند و قلب‌های مؤمنین را نیز متوجّه او می‌سازد تا دوستدار او شوند، پس از آنکه خود خداوند متعال نیز او را دوست خواهد داشت"[۳].
  • حضور قلب، یاد خداست که خود از نماز - که از تمامی امور این عالم برتر است - بزرگ‌تر و برتر می‌باشد: إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۴].
  • حضور قلب همان یادکرد فراوان است، که خداوند آن را از بنده خود درخواست می‌نماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا * وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا[۵].
  • امام صادق باز می‌فرمایند: "از مهمترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب کرده است، یادکردن بسیار از اوست. آنگاه افزودند: منظورم تکرار عبارت شریف «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» نیست هرچند بر زبان راندن این ذکر نیز در شمار یاد خداست، اما منظور من آن است که به هنگام مواجهه با حلال و حرام الهی یاد خدا باشد، بدین صورت که اگر آنچه در مقابل او واقع می‌شود در شمار طاعت خداست آن را انجام دهد، و اگر در شمار معصیت و گناه است آن را ترک نماید" [۶].
  • کوتاه سخن آنکه بر اساس قواعد زبان عربی، ترکیب "حضور قلب" از نوع اضافه صفت به موصوف است؛ از این رو "قلب حاضر" به قلبی گفته می‌شود که خود را در محضر الهی بیابد، در این صورت هیچ چیز دیگری جز از او را نمی‌بیند و با تمامی خود به او روی می‌کند، روی‌کردنی که نه اندک رخنه‌ای در آن است و نه لحظه‌ای فتور و سستی می‌یابد[۷].
  • بر این اساس، می‌توان گفت که حضور قلب حالتی ملکه‌ای است، که چون برای کسی حاصل شد به وسیله آن می‌تواند به سوی بارگاه عزّت روی کند، و خود را در آن بارگاه حاضر و خداوند را بر خود ناظر بیند.
  • حضور قلب به مانند خلوص، سِرّی از اسرار الهی است که آن را تنها در اختیار کسانی که عنایت ویژه او شامل حالشان شود، قرار می‌دهد؛ اینان کسانی هستند که خود را از بیگانگان دور کرده به او نزدیک نموده‌اند، بنابراین بخشش این مقام، جایزه کسانی است که به مقام عبودیّت و بندگی حقیقی او رسیده باشند.
  • از سویی دیگر، رسیدن به این مرتبه تنها با ریاضت‌های شرعی و استمرار آن ممکن می‌گردد. اهل دل این مقام را همچون روح برای بدن می‌شمارند، از این رو همان‌گونه که اگر در بدنی روح دمیده نشود، آن بدن در شمار مردگان بی‌اراده و بی‌اختیار قرار می‌گیرد، عبادات نیز اگر از روح حضور قلب بهره‌مند نگردد، از هیچ قیمتی برخوردار نبوده به هیچ وجه مورد پذیرش الهی قرار نمی‌گیرد. این مطلب در روایات بسیاری مورد اشاره بلکه تصریح قرار گرفته است؛ نمونه را به این دو حدیث بنگرید:امیرمؤمنان(ع) فرمودند: "هرگز هیچ‌یک از شما نباید به نماز ایستد در حالی که کسل است و یا خمیازه می‌کشد، و هرگز هیچ‌یک از شما نباید در نماز به خویشتن فکر کند، چه در نماز در مقابل پروردگارش ایستاده است. بهره بنده از نمازش همان بخشی است که در آن با قلبش به سوی پروردگار روی نموده است"[۸][۹].
  • پیامبر اکرم(ص) فرمودند: "برخی از نمازها نصف آن، و برخی یک سوّم و یک چهارم و یک پنجم تا یک دهمش پذیرفته نمی‌شود؛ و برخی از نمازها درهم پیچیده می‌شود همان‌گونه که لباس کثیف درهم پیچیده می‌شود و در صورت صاحبش زده می‌شود!. آن قسمت از نماز پذیرفته می‌شود و تو از آن بهره‌مند می‌شوی که با قلب خودت بدان توجّه کرده‌ای"[۱۰]؛
  • در این مقام والا، دو منزل تذلّل و مسکنت و یا همان خشوع و خضوع نیز نهفته است؛ حضرت حق می‌فرماید: قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ[۱۱].
  • "خشوع" به معنای ذلّت است، و بیشتر درباره قلب به کار می‌رود؛ همانگونه که "خضوع" هم به معنای ذلّت است اما بیشتر درباره اندام‌ها و اعضاء بدن کاربرد دارد. این دو فضیلت با هم همراه می‌باشند و از گونه‌ای تلازم برخوردارند؛ چه چون قلب خاشع شود، جوارح نیز خاضع می‌گردند. بنابراین حضور قلب با خضوع و خشوع همراهی داشته، بلکه آن دو را در خود نهفته دارد.
  • به همین ترتیب معنای خشیت نیز در حضور قلب نهفته است؛ چه "خشیت" همان خوف و ترس حاصل از مشاهده عظمت الهی است؛ از همین رو است که خداوند خشیت را تنها ویژه کسانی دانسته که نسبت به عظمت و کبریاء بی‌پایان او آگاهی پیدا کرده‌اند: إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۱۲][۱۳].
  • حضور قلب به‌گونه‌ای با خشیت الهی همراه شده، که گویی معنای این دو فضیلت بزرگ در یکدیگر نهفته است:إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۱۴]؛ اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ[۱۵].
  • از این‌رو، هر کس به مقام حضور قلب رسد، خواه ناخواه از خضوع، خشوع و خشیت نیز بهره‌مند شده است؛ پر واضح است که این چنین کس در ساحت ربوبی از مقامی بلند بهره‌مند می‌باشد[۱۶].

انواع حضور قلب

  • این فضیلت بزرگ از نظر آنچه که حضور قلب در آن صورت می‌گیرد، به چندین نوع تقسیم می‌شود. ما در اینجا به شماری از مهمترین این انواع اشاره می‌کنیم.

حضور قلب در نماز

  • نوع نخست را می‌توان توجه کامل و روی کردن به سوی خداوند متعال در نماز دانست. این مطلب به‌گونه‌ای مهم است که می‌توان ادّعا کرد، که حضور قلبی که در شرع بدان پرداخته شده است، چیزی غیر از همین توجّه قلبی در نماز نیست؛ چه همین نوع از توجّه است که فقیهان و شرع‌مداران به هنگام استفاده از این کلمه، به خاطر آورده بدان دعوت می‌کنند. به دست آوردن این مقام و متّصف شدن بدان، به‌گونه‌ای که نمازگذار در تمامی طول نماز تنها به نماز پرداخته به هیچ چیز دیگری توجه نداشته باشد، در نهایت سختی است و از دشواری فراوانی برخوردار؛ خوشا به سعادت آنان که به این مرتبت دست یافته‌اند، چه خیر دنیا و آخرت، عزت این دو و مرتبتی بسیار بلند در در هر دو سرای در انتظار آنان است؛ همان‌گونه که اینان هر روز و هر شب از معراجی بلند برخوردارند، که چون در نماز قامت می‌بندند بدان رهسپار می‌شوند، و چون از نماز فراغت می‌یابند از آن خارج می‌گردند. اهل دل لحظه‌ای حضور قلب در نماز را برتر از دنیا و تمامی اجزاء آن می‌شمارند؛ پیامبر اکرم(ص) در این زمینه می‌فرمایند: "دو رکعت نماز در دل شب برای من دوست‌داشتنی‌تر است از دنیا و هر چه در آن است"[۱۷].
  • این فضیلت اگر از هیچ لطف دیگری جز از آیه شریفه قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ[۱۸]، برخوردار نبود، و هیچ سخن دیگری جز از سخن امام صادق(ع): "هرکس دو رکعت نماز گذارد که نسبت به معانی آنچه در آن می‌گوید آگاهی داشته باشد، از نماز خارج می‌شود در حالی که بین او و خداوند متعال هیچ گناهی نیست مگر آنکه آن را خداوند بخشیده است"[۱۹]، درباره آن به دست نبود، باز کافی بود تا به شرافت و برتری آن پی برده به علوّ آن معترف شویم[۲۰].

حضور قلب در تمامی کارها

  • این مرتبه - که دوّمین مرتبه از فضیلت حضور قلب است- را، می‌توان به توجّه کامل در تمامی اعمال تفسیر کرد. کسی که به این مقام دست یابد، هیچ کاری را ۔ خواه در شمار عباداتی باشد که در آن قصد قربت لازم است، و یا در شمار عباداتی که نیازی به قصد قربت ندارد-، جز از برای او - جلَّ وعلا! - به انجام نمی‌رساند.
  • به تعبیری دیگر، واصلان به این مقام در تمامی کارها، سخنان و حتّی افکار خود خویشتن را در محضر ربوبی می‌بینند. بنابر تعبیر قرآن کریم، اینان تمامی کارهای خود را به رنگ الهی زینت می‌دهند، رنگی که بهترین رنگ‌ها است: صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً[۲۱]
  • روشن است که تحصیل این نوع از حضور قلب، تنها با ریاضت‌های مشروع بسیار و برتن کردن لباس تقوی، و پاکی نفس از همه امور حرام، و پرداختن به تمامی امور واجب بلکه مستحب، و استقامت بر آن، و تمسّک به ولایت اهل‌بیت(ع) ممکن می‌شود؛ چه اهل‌بیت واسطه‌های فیض اویند و راهنمایان به وادی حقیقت، که دست سالکان را گرفته دریای خیرات را به سوی ایشان رهسپار می‌سازند.
  • گذشته از این‌ها، ستردن رذائل از نفس و پیراستن آن به مجموعه فضائل نیز، در شمار دیگر شروط عروج به این مقام برین است[۲۲].
  • اگر این ریاضت‌های شرعی نباشد و سالک خود را بدان نیاراید، نه تنها انسان به مقام حضور قلب در تمامی کارها نمی‌رسد، که حتّی در نماز نیز از آن برخوردار نخواهد شد؛ چه توجّه خود مرتبه‌ای از مراتب بندگی است که هدف نهایی آفرینش می‌باشد: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۲۳].
  • بنابراین، با رسیدن به مقام توجّه قلبی به ساحت ربوبی، انسان به هدف آفرینش خویشتن رسیده است. این آیه شریفه تنها از جنّ و انس یاد کرده امّا سخنی از فرشتگان به میان نیاورده است. این از آن رو است که فرشتگان خواه ناخواه در مقام عبادت به سر می‌برند، و نیازی به طیِّ مسیر کمال ندارند؛ جنّیان و آدمیان امّا از موهبت کمال برخوردارند، از این رو با در پیش گرفتن مسیر عبادت، به مسیر سعادت می‌رسند و به کمالات شایسته خود دست می‌یابند. حضرت حق درباره فرشتگان می‌فرماید: لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۲۴].
  • گذشته از این سه دسته از موجودات، یادی از دیگر موجودات این عالَم نیز به میان نیامده است. این از آن رو است که دیگر موجودات برای انسان و به هدف به کمال رسیدن او پدید آمده‌اند، و گویی خود در این میان از اهمیّتی چندان برخوردار نیستند؛ به این آیه شریفه نیز بنگرید: أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ[۲۵][۲۶].

حضور قلب آدمی

  • این مرتبه - که سوّمین نوع حضور قلب می‌باشد-، نشان‌گر حضور قلبِ دائمی انسان در تمامی لحظات عمر است. اهل دل این افراد را دائم التّوجُّه می‌خوانند؛ کسانی که در هیچ لحظه‌ای از توجّه قلب به ساحت ربوبی غافل نبوده از آن بارگاه عظمت روی‌گردان نمی‌شوند. امیرمؤمنان‌(ع) در پایان دعای خضر - مشهور به دعای کمیل - با عبارات گوناگون به این مقام اشاره کرده، از خداوند درخواست نموده‌اند که آن را نصیبشان فرماید. از آنجا که آن حضرت این مقام را پس از تضرّع شدید به درگاه ربوبی درخواست کرده‌اند، می‌توان دریافت که در نظر ایشان هیچ مقامی برتر از این مقام نبوده است. به گوشه‌ای از عبارات ایشان در این دعای شریف توجه کنید:"پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! ای خدا و ای آقا و ای مولا و ای ارباب من! ای که زمام اختیارم به دست توست! ای دانای پریشانی و بی‌نواییم! ای آگاه از بی چیزی و نادانیم! پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو می‌خواهم به حق خودت و به ذات پاکت و به بزرگ‌ترین صفات و نام‌هایت که اوقاتم را در شب و روز به یاد خودت آباد گردانی و به خدمتت پیوسته و مستدام داری، و اعمالم را به درگاهت بپذیری تا آنجا که همه اعمال و اَورادم یک ورد برای تو گردد و حالم همواره در خدمت تو پاینده باشد. ای آقای من! ای که تکیه‌ام بر توست! ای که شکایت احوال خویش به درگاه تو می‌آرم! پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! اعضایم را در راه خدمتت قوی گردان و دلم و نیّتم را بر عزم حرکت به سویت استوار بدار و کوشش در ترس و بیم از خودت را و مداومت در پیوستن به خدمتت را به من ارزانی دار... و زبانم را به ذکرت گویا و دلم را به دوستی‌ات بی قرار و شیدا ساز"[۲۷]؛
  • این مرتبه از بندگی، بالاترین نعمت‌های الهی است، و برای انسان سعادتی کامل‌تر و بالاتر و نیکوتر از آن تصوّر نمی‌شود. این مرتبه مقام مخلَصان است، کسانی که خود بندگان صالح خداوندند؛ از این رو او - جلَّ وعلا! - آنان را در هر دو سرای به مقاماتی تصوّرناپذیر واصل می‌نماید: فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ[۲۸][۲۹].
  • تذکّر این نکته نیز شایسته است، که این مرتبه خود از مراتبی نامحدود برخوردار است؛ مرتبه پایین آن مرتبه کسانی است که از جان مطمئن برخوردار شده‌اند، و برترین مراتب آن مرتبه پیامبری، نبوّت و امامت است. این مرتبه ویژه انسان کامل است، که تمامی مراتب وجود را طی کرده به بالاترین رتبه‌های آن دست یافته است. خداوند متعال از این کاملان روزگار این‌گونه یاد فرموده: ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى [۳۰]
  • این مراتب برای ما مجهول بوده تنها به وسیله کسانی که بدان دست یافته‌اند، قابل توصیف می‌باشد؛ آنان که شیرینی آن را چشیده‌اند و از لذّت آن سرمست شده‌اند. سپاس خدای را که ما را به تأمّل در آن توفیق داد، هرچند ادراک آن سخت از ما دور است و دست نیافتنی![۳۱].

مراتب حضور قلب

  • این فضیلت بزرگ را، پیش از این از نظر عملی که حضور قلب در آن صورت می‌پذیرد، تقسیم بندی کرده انواع آن را بررسی نمودیم. در اینجا سَر آن داریم که مراتب خودِ حضور قلب را بدون در نظر گرفتن فعل و یا حالتی که این ملکه در آن تحقّق می‌یابد، بررسی کنیم. از این رو بر مباحث پیشین اضافه می‌کنیم که: حضور قلب را مراتبی است که از طرف ضعف به طرف قوّت می‌رود. نخستین مراتب آن، آن است که برای نمازگذار و بلکه برای هر کسی که کاری انجام می‌دهد، لازم است که در تحصیل آن بکوشد؛ چه هر عملی که بدون حضور قلب انجام شود، همچون جسدی است که روح از آن رخت کشیده در شمار مردگانش نهاده باشد. این‌گونه کارها فقط می‌تواند تکلیف شرعی انسان را رفع کند، امّا در مسیر سلوک به سوی معبود و رسیدن به شادی‌های روحانی و استجابت دعا هیچ اثری نخواهد داشت، چه تمامی این امور وابسته به حضور قلبی است که در نماز و یا دیگر عبادات، همچون طلای موجود در خاک ارزش آن را تعیین می‌کند، و می‌تواند انسان را در مسیر سلوک گرمپو نماید. از این رو به سالکان کوی کمال توصیه می‌کنیم که برای تحصیل مراتب بالای آن بکوشند، و دست‌کم به برترین مرتبه‌ای از آن که می‌توانند، دست یابند. این مراتب را این‌گونه می‌توان یاد نمود[۳۲]:

مرتبه نخست

  • در این مرتبه، انسان توجّه می‌یابد که در محضر حضرت حق است. او خود را همچون معلولی که در کنار علّت و در حضور اوست دریافته، خود را برکنار از حضور علّت نمی‌داند. حضرت حق در اشاره به این مرتبه می‌فرماید:أَلَا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ[۳۳].
  • و یا همچون حضور بنده نزد مولایش، مولایی که از خود او به او نزدیک‌تر است: أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ[۳۴].
  • این مرتبه، همان است که در وصیّت پیامبر اکرم(ص) به ابوذر بیان شده است: "ای ابوذر! خدای را چنان عبادت کن که گویی او را می‌بینی، چه اگر تو او را نمی‌بینی او بدون تردید تو را می‌بیند" [۳۵][۳۶].

مرتبه دوّم

  • مرتبه دوّم حضور قلب، توجّه به این نکته است که نماز گفت‌وگوی انسان با خداوند متعال است؛ چه چون نمازگذار حمد و سوره را می‌خواند، خداوند از زبان او با او سخن می‌گوید، و چون به ذکر خدا و تسبیح او می‌رسد، او با خداوند سخن می‌گوید. این مطلب، سِرّ آن سخن مشهور در میان اهل دل را واضح می‌سازد، چه آنان بر آنند که قرآن کلامی است که از سوی حضرت حق بر بنده نازل شده، و دعا و ذکر و تسبیح او، کلامی است که از سوی بنده به سوی حضرت حق بالا می‌رود.
  • در غیر نماز امّا، توجّه به اینکه تمامی اعمال انسان تجارت و معامله‌ای است که با خداوند متعال انجام می‌دهد، مرتبه دوّم حضور قلب را فراهم می‌آورد؛ چه در معاملات تا توجّه و انشاء معامله به وجود نیاید، هیچ معامله صحیحی صورت نگرفته است. در اعمال انسان نیز تا توجّه و انشاء عمل برای حضرت حق صورت نگیرد، در حقیقت عملی از سوی او به حضرت حق عرضه نشده است. به این دو آیه شریفه بنگرید: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ[۳۷]؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ[۳۸][۳۹].
  • این توجه هرچند چندان کارساز نیست، امّا از آن گریزی هم نیست؛ چه بسیاری از مردم نه معنای الفاظ نماز را می‌دانند، و نه معنای دیگر اعمال خود را. در اینجا اینان مانند کسی می‌مانند، که در مقابل بزرگی قرار گرفته و او را بر اساس نوشته‌ای که معانی آن را نمی‌داند، به مدح می‌گیرد. قرآن خواندن و نیز قرائت ادعیه گوناگون برای اینان، حکمی همین‌گونه دارد. این حالت از جهتی برتر از حالت توجّه تفصیلی به معانی نماز و ادعیه است، چه کسی که در نماز به‌گونه اجمالی حضور قلب می‌یابد و آیه شریفه إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۴۰] را حکایت می‌نماید، از حالتی برتر از آن کس که همین آیه را انشاء می‌نماید، برخوردار است؛ چه اگر از نظر فقهی انشاء آیات به کار رفته در نماز و اجزاء آن جایز باشد، باز تنها کسانی می‌توانند به انشاء این آیات بپردازند، که از مراتب عباد صالحین برخوردار باشند؛ امّا دیگران در این وادی تنها صاحب ادّعاهای بی‌واقعیت‌اند!؛ حضرت حق خود می‌فرماید: وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ[۴۱]
  • در ادعیه نیز همین‌گونه است، که برای اهل‌بیت(ع) جایز است که به انشاء دعا بپردازند، امّا برای دیگران تنها حکایت آن ادعیه جایز بوده نمی‌توانند خود دعایی تازه پدید آورند. اهل دل برآنند که خداوند در این حالت از زبان بنده با او سخن می‌گوید: از همین رواست که مستحب است چون آدمی به آیاتی نظیر يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا... رسیدید، بانگ لبیک زند و خطاب الهی را جواب گوید[۴۲].
  • این مستحب بودن پاسخ، نشان می‌دهد که قرائت کننده قرآن، می‌باید قرآن را به عنوان حکایت الفاظ الهی بخواند؛ گویا او -جلَّ و علا!- بر زبان بنده سخن می‌گوید، نه آن‌که خود به انشاء این الفاظ بپردازد[۴۳].

مرتبه سوّم

  • این مرتبه، گذشته از نماز در تمامی عبادات جریان پیدا می‌کند. در این مرحله، انسان نیازمند آن است که معانی تمامی عبارات به کار رفته در عبادات و رموز تمامیِ افعال عبادی را دست‌کم به اندازه توان خود دریابد، تا چون به آیه شریفهإِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ[۴۴] رسید، منظور از آن را به خوبی بفهمد. به همین ترتیب در سجده، رکوع، به هنگام تسبیح گفتن، و ... معانی یکایک الفاظ و افعال را دریابد، و با توجّه تمام به آن به عبادت بپردازد. حضرت حق می‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ[۴۵].
  • به باور ما، مراد از "مستی" در این‌جا، مستی غفلت است نه مستی ناشی از مشروبات الکلی؛ چه کسی که در آن مستی به سر می‌برد به سختی می‌تواند به نماز بپردازد، امّا کسی که در مستی غفلت به سر می‌برد، می‌تواند به نماز خیزد و از ابتدا تا انتهای آن را در همین حالت به انجام رساند. شماری از روایات شیعه و سنّی نیز بر همین مطلب دلالت می‌نماید.
  • خود این مرتبه نیز از عرضی پهناور برخوردار است؛ چه مردمان در فهم معانی و اسرار چندین طبقه‌اند، و هر طبقه از آنان به گونه‌ای که برایش مقدور می‌باشد می‌تواند به التفات و توجّه به عبادات پرداخته به پیشگاه الهی راه یابد[۴۶].

مرتبه چهارم

  • مرتبه چهارم حضور قلب، آن است که با زبان به آنچه می‌گوید و انجام می‌دهد ایمان آورد؛ و زان پس قلب، و پس از آن عقلش نیز در این ایمان از زبان او پیروی کنند. به تعبیر دیگر، قلبِ خود را به واسطة علمش زینت بخشد تا علمش به ایمان تبدیل شود، و از این رو به بالاترین مراتب ایمان -که "اطمینان" مذکور در بسیاری از آیات قرانی است -، دست یابد. نمونه را به این دو آیه شریفه بنگرید: أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي[۴۷]؛ يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً [۴۸][۴۹].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آورده‌ام که آسمان‌ها و زمین را آفریده است» سوره انعام، آیه ۷۹.
  2. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۳۷.
  3. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع): قَالَ ... وَ إِنِّي لَأُحِبُّ لِلرَّجُلِ مِنْكُمُ الْمُؤْمِنِ إِذَا قَامَ فِي صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ أَنْ يُقْبِلَ بِقَلْبِهِ إِلَى اللَّهِ وَ لَا يَشْغَلَ قَلْبَهُ بِأَمْرِ الدُّنْيَا فَلَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ يُقْبِلُ بِقَلْبِهِ فِي صَلَاتِهِ إِلَى اللَّهِ إِلَّا أَقْبَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ أَقْبَلَ بِقُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَيْهِ بِالْمَحَبَّةِ لَهُ بَعْدَ حُبِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاهُ‌»؛بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۴۰.
  4. «آنچه از این کتاب بر تو وحی شده است بخوان و نماز را بپا دار که نماز از کار زشت و کار ناپسند باز می‌دارد و به راستی یادکرد خداوند (از هر چیز) بزرگ‌تر است» سوره عنکبوت، آیه ۴۵.
  5. «ای مؤمنان! خداوند را بسیار یاد کنید * و او را پگاه و دیرگاه عصر به پاکی بستایید» سوره احزاب، آیه ۴۱-۴۲.
  6. «مِنْ أَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ ذِكْرُ اللَّهِ كَثِيراً ثُمَّ قَالَ لَا أَعْنِي سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ إِنْ كَانَ مِنْهُ وَ لَكِنْ ذِكْرَ اللَّهِ عِنْدَ مَا أَحَلَّ وَ حَرَّمَ فَإِنْ كَانَ طَاعَةً عَمِلَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ مَعْصِيَةً تَرَكَهَا»؛ اصول کافی، ج۲، ص۸۰.
  7. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۳۸.
  8. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) لَا يَقُومَنَّ أَحَدُكُمْ فِي الصَّلَاةِ مُتَكَاسِلًا وَ لَا نَاعِساً وَ لَا يُفَكِّرَنَّ فِي نَفْسِهِ فَإِنَّهُ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ‌»؛ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۳۹.
  9. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۳۹.
  10. «عَنِ النَّبِيِّ(ص) إِنَّ مِنَ الصَّلَاةِ لَمَا يُقْبَلُ نِصْفُهَا وَ ثُلُثُهَا وَ رُبُعُهَا وَ خُمُسُهَا إِلَى الْعُشْرِ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا يُلَفُّ كَمَا يُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلَقُ فَيُضْرَبُ بِهَا وَجْهُ صَاحِبِهَا وَ إِنَّمَا لَكَ مِنْ صَلَاتِكَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ بِقَلْبِكَ»؛ بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۶۰.
  11. «بی‌گمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.
  12. «از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او می‌هراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.
  13. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۰.
  14. «مؤمنان، تنها آن کسانند که چون یاد خداوند پیش آید دل‌هاشان بیمناک می‌شود و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند» سوره انفال، آیه ۲.
  15. «خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوست‌های آنان که از پروردگار خویش می‌هراسند از آن به لرزه می‌افتد سپس با یاد خداوند پوست‌ها و دل‌هاشان نرم می‌شود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.
  16. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۱.
  17. «الرَّكْعَتَانِ فِي جَوْفِ اللَّيْلِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا»؛ بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۴۸.
  18. «بی‌گمان مؤمنان رستگارند * همانان که در نماز خویش فروتنند» سوره مؤمنون، آیه ۱-۲.
  19. «مَنْ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ يَعْلَمُ مَا يَقُولُ فِيهِمَا انْصَرَفَ وَ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ذَنْبٌ إِلَّا غَفَرَهُ لَهُ‌»؛ بحارالأنوار، ج۸۱، ص۲۴۰.
  20. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۲.
  21. «رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوش‌رنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.
  22. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۳.
  23. «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
  24. «از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  25. «آیا ندیده‌اید که خداوند آنچه را در آسمان‌ها و در زمین است برای شما رام کرد» سوره لقمان، آیه ۲۰.
  26. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۴.
  27. «يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ، يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ مَالِكَ رِقِّي‌، يَا مَنْ بِيَدِهِ نَاصِيَتِي‌، يَا عَلِيماً بِضُرِّي وَ مَسْكَنَتِي، يَا خَبِيراً بِفَقْرِي وَ فَاقَتِي، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ، أَسْأَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِكَ وَ أَسْمَائِكَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِي فِي اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً، وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً، وَ أَعْمَالِي عِنْدَكَ مَقْبُولَةً، حَتَّى تَكُونَ أَعْمَالِي وَ أَوْرَادِي كُلَّهَا وِرْداً وَاحِداً، وَ حَالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَداً، يَا سَيِّدِي يَا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلِي، يَا مَنْ إِلَيْهِ شَكَوْتُ أَحْوَالِي، يَا رَبِّ يَا رَبِّ يَا رَبِّ، قَوِّ عَلَى خِدْمَتِكَ جَوَارِحِي، وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِيمَةِ جَوَانِحِي، وَ هَبْ لِيَ الْجِدَّ فِي خَشْيَتِكَ، وَ الدَّوَامَ فِي الِاتِّصَالِ بِخِدْمَتِكَ ... وَ اجْعَلْ لِسَانِي بِذِكْرِكَ لَهِجاً، وَ قَلْبِي بِحُبِّكَ مُتَيَّماً...»؛ مفاتیح الجنان، دعای کمیل بن زیاد.
  28. «پس هیچ کس نمی‌داند چه روشنی چشمی برای آنان به پاداش کارهایی که می‌کردند نهفته‌اند» سوره سجده، آیه ۱۷.
  29. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۵.
  30. «سپس نزدیک شد و فروتر آمد آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید» سوره نجم، آیه ۸-۹.
  31. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۶.
  32. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۷.
  33. «آگاه باش که او به هر چیزی چیره است» سوره فصلت، آیه ۵۴.
  34. «خداوند میان آدمی و دل او میانجی می‌شود» سوره انفال، آیه ۲۴.
  35. « يَا أَبَا ذَرٍّ اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ كُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاك‌»؛ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۷۵.
  36. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۷-۱۴۸.
  37. «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و دارایی‌هاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
  38. «ای مؤمنان! آیا (می‌خواهید) شما را به داد و ستدی رهنمون شوم که از عذابی دردناک رهاییتان می‌بخشد؟ * به خدا و پیامبرش ایمان آورید و در راه خداوند با مال و جان خویش جهاد کنید» سوره صف، آیه ۱۰-۱۱.
  39. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۸-۱۴۹.
  40. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  41. «و بیشتر آنها که (در ظاهر) به خداوند ایمان می‌آورند (در باطن همچنان) مشرکند» سوره یوسف، آیه ۱۰۶.
  42. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۴۹.
  43. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۵۰.
  44. «تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم» سوره فاتحه، آیه ۵.
  45. «ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه می‌گویید» سوره نساء، آیه ۴۳.
  46. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۵۰.
  47. «آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.
  48. «ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.
  49. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۴، ص ۱۵۱.