عدی بن حاتم طائی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

عدی بن حاتم طائی
تصویر نمادین جنگ صفین
نام کاملعَدی بن حاتم بن عبد الله طایی
جنسیتمرد
کنیه
  • أبو وهب
  • ابوطریف
لقبالطائی
از قبیلهبنی‌طی
پدرحاتم طایی
پسر
درگذشت۶۷ هجری
از اصحاب
حضور در جنگ
فعالیت‌های اورئیس قبیله بنی‌طی
مشخصات حدیثی
مشایخ اوامام علی
راویان از اوشیخ من احفاده عن ابیه

عدی بن حاتم طائی با علی (ع) در صفین شرکت کرد و سه فرزندش در آن جنگ به شهادت رسیدند. سال‌ها بعد معاویه او را دید و به کنایه گفت: علی (ع) انصاف را درباره تو رعایت نکرد؛ چون پسران خود را در پشت جبهه نگه داشت و پسران تو را به کشتن داد. عدی پاسخ داد: من انصاف را درباره علی (ع) رعایت نکردم، چرا که او کشته شد و من هنوز زنده هستم[۱].

مقدمه

ابو طریف عَدی بن حاتم بن عبد الله طایی، فرزند سخاوتمند مشهور عرب، حاتم طایی، و از یاران پیامبر خداست. عَدی، ریاست قبیله خود (طَی) را به عهده داشت و به سال هفتم هجری به خدمت پیامبر رسید و اسلام آورد. پیامبر (ص) او را گرامی داشت و به وی حرمت نهاد. عدی، در دگرگونی‌های پس از پیامبر خدا، به ولایت علی (ع) وفادار ماند و از حریم حق و ولایت، دفاع کرد. او در نبردهای علی (ع) همراه وی بود و چون یکی از فرزندانش به معاویه پیوست، از آن فرزند، برائت جست. سخنان او در برابر فتنه‌آفرینان، نشانی از درک عمیق او از وقایع و موضع علی (ع) و نیز استوار گامی وی در صراط حق است، از جمله این کلام ارجمند او که: ای مردم! به خدا سوگند، اگر کس دیگری جز علی (ع) ما را به جنگ با نمازگزاران فرا می‌خواند، پاسخ مثبت نمی‌دادیم.... او در صِفین، از کسانی بود که با توجه به منطق استوارش از سوی علی (ع) برای گفتگو با دشمنْ برگزیده شد. همچنین یکی از فرزندانش را در یکی از نبردها از دست داد و یک چشمش نیز نابینا گشت. معاویه، عَدی را بزرگ می‌داشت و به وی حرمت می‌نهاد؛ اما او در مناسبت‌های مختلف، از امام علی (ع) یاد می‌کرد و آن بزرگوار را می‌ستود و در مقابل معاویه، موضع حق‌مدارانه‌اش را از دست نمی‌داد. او در حدود سال ۶۸ هجری در ۱۲۰ سالگی درگذشت[۲].

عدی بن حاتم طائی

عدی پسر حاتم طایی، رئیس قبیلۀ طی و نصرانی‌مذهب بود. در جریان حملۀ لشکر اسلام فرار کرد. خواهرش سفانه به دست مسلمانان اسیر شد. سفانه با کرامت و محبت پیامبر (ص) مواجه شد. رسول خدا (ص) او را با لباسی نو و پول و مرکب به قبیله‌اش باز گرداند. رفتار کریمانۀ رسول اکرم (ص) با سفانه، عدی را کنجکاو ساخت تا به دیدن پیامبر (ص) بیاید. او کرامت و رفتار پیامبرانه را در ایشان دید و ایمان آورد.[۳] عدی با علی (ع) در صفین شرکت کرد و سه فرزندش در آن جنگ به شهادت رسیدند. سال‌ها بعد معاویه او را دید و به کنایه گفت: علی (ع) انصاف را درباره تو رعایت نکرد؛ چون پسران خود را در پشت جبهه نگه داشت و پسران تو را به کشتن داد. عدی پاسخ داد: من انصاف را درباره علی (ع) رعایت نکردم، چرا که او کشته شد و من هنوز زنده هستم. سپس شروع به بیان فضایل علی (ع) کرد: به خدا قسم، علی (ع) بسیار دوراندیش و نیرومند بود. به عدالت سخن می‌گفت و با قاطعیت فیصله می‌داد. علم و حکمت از اطرافش می‌جوشید. از زرق و برق دنیا متنفر بود و با شب و تنهایی شب مأنوس بود. زیاد اشک می‌ریخت و بسیار فکر می‌کرد. در میان ما که بود یکی از ما بود. اگر چیزی از او می‌خواستیم می‌پذیرفت و از ما فاصله نمی‌گرفت. با این همه این‌قدر عظمت داشت که نمی‌توانستیم به او خیره شویم و... در اینجا اشک معاویه سرازیر شد و گفت: خداوند او را رحمت کند، همین‌طور بود که گفتی. حالت تو نسبت به او چگونه است؟ عدی پاسخ داد: شبیه مادری که عزیزش را در دامنش سر بریده باشند. روزگار نمی‌گذارد فراموشش کنم.[۴]

فرزندان عدی

برخی از منابع بر این نکته تأکید دارند که از عدی بن حاتم طایی نسلی باقی نمانده است.[۵] ضمن این که ابن کلبی هم در کتاب جمهرة النسب و نیز یاقوت حموی در کتاب المقتضب من کتاب جمهرة النسب به پیروی از ابن کلبی، با عدم ذکر نسل برای عدی بن حاتم، تلویحاً بر این امر صحه نهاده‌اند که از وی نسلی بر جای نمانده است. این در حالی است که با مراجعه به منابع تاریخی و رجالی، بیش از ده فرزند برای عدی بن حاتم قابل شناسایی است که بعضی از آنها دارای اعقابی هم بوده‌اند.[۶] این فرزندان عبارتند از:

  1. یزید بن عدی: او را از بزرگان اصحاب علی(ع)[۷] و از راویان حدیث برشمرده‌اند که روایتی را از پدرش در باب صوم (روزه) نقل کرده است.[۸] از وی در جریان جنگ صفین نیز ذکری به میان آمده است. نقل است که به هنگام عبور لشکر امیرالمؤمنین(ع) از مدائن و انبار، حضرت، ضمن سخنانی در مدائن، بر لزوم پیوستن مردم آماده به رزم این منطقه به سپاه خود تأکید کردند. ایشان عدی بن حاتم طایی را جهت جمع‌آوری سپاه بر مدائن گماشت و خود به سوی شام حرکت کرد. عدی سه روز در آنجا بود و سپس با ۷۰۰ مرد جنگی از مدائن خارج شد. وی به وقت رفتن، پسرش یزید را جانشین خود کرد که او نیز همراه با ۴۰۰ جنگجوی دیگر از ایشان، خود را به عدی رساند و با هم به حضرت پیوستند.[۹]
  2. طرماح بن عدی: وی از یاران حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) و در نهایت عظمت و بزرگواری بود. علی(ع) وی را در یکی از برهه‌های حکومت خود به عنوان نماینده، به سوی معاویه فرستاد [۱۰].
  3. عرکی بن عدی: او را از راویان پدرش –عدی بن حاتم- گفته‌اند. این حدیث را پسرش ملحان از او و وی از پدرش درباره حاتم طایی نقل کرده است.[۱۱]
  4. عبدالله بن عدی: نقل شده که مسلمة بن عبدالملک در حملات خود به قسطنطنیه، عبدالله بن عدی بن حاتم را به فرماندهی قبیله طی و قبیله لخم و قبیله جذام منصوب کرد.[۱۲]
  5. طرفة بن عدی: وی به خوارج پیوست و همراه آنان از کوفه خارج شد و به نهروان رفت. عدی جهت بازگرداندنش تا مدائن رفت اما به او دست نیافت و بازگشت.[۱۳] طرفه سرانجام در جنگ نهروان کشته شد و عدی بن حاتم، او و برخی دیگر از کشته شدگان را در همانجا به خاک سپرد.[۱۴]
  6. زید بن عدی: زید در جنگ صفین همراه پدرش در سپاه امیرالمؤمنین(ع) بود. تا این که روزی به هنگام عبور از میدان، چشمش به جنازه دایی‌اش حابس بن سعد طایی - که از سپاهیان معاویه بود،- افتاد. پس نگاهی به او کرد و از قاتل دایی خود پرسید. مردی از بنی ثعلبه از سپاهیان امیرالمؤمنین(ع) پاسخ داد که وی، حابس را کشته است. پس زید بر او حمله برد و وی را کشت و سپس به لشکر معاویه پیوست.[۱۵] گفته شده زید، بعدها به خوارج پیوست و کشته شد.[۱۶] به نقلی دیگر، او پس از مدتی از نزد معاویه نیز گریخت و نزد خاندان خود در کوه‌های طی بازگشت تا اینکه مرگش در همان جا در رسید.[۱۷]
  7. حاتم بن عدی: نقل است که عدی بن حاتم پس از مشارکت در فتح مصر، در آنجا روستایی بنا کرد... و در روستای معروف به بنی عدی ساکن شد. سپس حرکت کرد و پسرش حاتم و برادرانش را رها کرد و.... [۱۸]
  8. طریف بن عدی: وی را از شهدای جنگ جمل گفته‌اند.[۱۹]
  9. محمد بن عدی: برخی از منابع در مدخل [[ابوصالح یحیی بن واقد بن محمد بن عدی بن حاتم طایی بغدادی، ضمن برشمردن نسب یحیی بن واقد، از محمد بن عدی به عنوان یکی از اجداد او یاد کردند.[۲۰]

علاوه بر این اسامی، برخی منابع و محققین از افراد دیگری به عنوان فرزندان عدی بن حاتم یاد کردند که از جمله آنها می‌‌توان به اسامی: مسعود بن عدی،[۲۱] خالد بن عدی،[۲۲] عدی بن عدی،[۲۳] مطرف بن عدی،[۲۴] وهب بن عدی[۲۵] اشاره کرد.[۲۶] ضمن آنکه برخی منابع هم، به نقل دیدار عدی بن حاتم با معاویه پس از شهادت علی(ع) پرداخته و در آن به پرسش معاویه از عدی درباره سرنوشت پسرانش "الطرفات" اشاره کرده‌اند. عدی نیز در پاسخ، از شهادت آنها در صفین پیش روی امیرالمؤمنین علی(ع) داده است.[۲۷] شهید مطهری در توضیح «الطرفات»، نام این فرزندان را «طریف»، «طارف» و «طرفه» دانسته است.[۲۸]

مشایخ در روایت

روایت‌کنندگان از او

  • شیخ من احفاده عن ابیه[۳۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: مطهری، مرتضی، داستان راستان، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۳۵۳ و ۴۶۲.
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۴۹.
  3. مطهری مرتضی، داستان راستان، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۳۵۳.
  4. مطهری مرتضی، داستان راستان، مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۴۶۲.
  5. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۲.
  6. در حال حاضر، قبیله بنی طریف در اهواز و نیز عشیره غریر از شاخه‌های شمر اسلم در این شهر، بر این مطلب اصرار دارند که از اعقاب طریف بن عدی بن حاتم طایی‌اند. (منتدیات عراق الخیر والمحبه، مقاله «اعقاب الصحابی الجلیل عدی بن حاتم الطائی»، تألیف: ابن الرضا.)
  7. نمازی، مستدرکات رجال الحدیث، ج۸، ص۲۵۷.
  8. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۴، ص۴۳۴.
  9. منقری، وقعة صفین، ص۱۴۳.
  10. نمازی، مستدرکات رجال الحدیث. ج ۴، ص۲۹۴.
  11. ابن ماکولا، الاکمال، ج ۶، ص۱۸۷، ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۲، ص۲۱۷.
  12. ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج ۹، ص۱۶۸.
  13. طبری، تاریخ، ج۵، ص۷۵؛ ابن اثیر، الکامل، ج۳، ص۳۳۶.
  14. طبری، تاریخ، ج۵، ص۸۸؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۶۴۰.
  15. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۱۳۷؛ منقری، وقعة صفین، ص۵۲۲؛ ابن عبد البر، الاستیعاب، ج‌۱، ص۲۸۰.
  16. بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۴؛ ابن قتیبه، الإمامة والسیاسة، ج‌۱، ص۱۳۴.
  17. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۱۳۷.
  18. واقدی، کتاب فتوح الشام، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱.
  19. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۰۲؛ شیخ مفید، الجمل، ص۱۹۶.
  20. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۰۸؛ عبدالله بن حبان، طبقات محدثین بإصبهان، ج۲، ص۲۰۵؛ سمعانی، الانساب، ج۹، ص۲۹.
  21. محقق محترم آقای عبدالامیر مهدی طایی در سخنرانی خود در مجلس خاندان الشعرباف آورده است: پس از تحقیق و تفحص دریافته است که ابن الفصی یحیی بن محمود (متوفای قرن ۷ هجری) یکی از اولاد عدی بن حاتم طایی است که نسبش به مسعود بن عدی بن حاتم طایی می‌‌رسد. نسب کامل ابن افصی بدین قرار است: «محمد بن محمد بن محمد بن حسن بن حاتم بن علی بن یحیی بن ابراهیم بن ابی بکر بن احمد بن سعدی بن عثمان بن حسن بن عمر بن مسعود بن عدی بن حاتم الطائی». (مقاله «اعقاب الصحابی الجلیل عدی بن حاتم الطائی»، تألیف: ابن الرضا.)
  22. فؤاد الطرفی از محققین اهوازی ذکر کرده است که در اهواز، شجره نامه ای برای مردی از آل بوعفری از بنی طرف وجود دارد که نسب او به خالد بن عدی بن حاتم می‌‌رسد و آن: «یعکوب بن رمضان بن محمد بن عبدالله بن یدع بن عبدالامام بن سعد بن عبدالسید بن عامر بن عفری بن علی بن محمد بن طرفه بن مسلم بن هجرس بن ابراهیم بن خلیل بن مشعل بن طارق بن طرماح بن الیاس بن طرف بن خالد بن عدی بن حاتم طایی» است. (مقاله «اعقاب الصحابی الجلیل عدی بن حاتم الطائی»، تألیف: ابن الرضا.)
  23. ابن حجر عسقلانی در بخش چهارم از کتاب خود الاصابه، از وی یاد کرده و آورده، ابن منده در کتاب «الذیل» به نقل از طبرانی از او یاد کرده و او را در شمار اصحاب برشمرده است. ابن حجر سپس در ادامه می‌‌افزاید: «این سخن توهم است؛ چراکه طبرانی در کتابش از او با نام و نسب "عدی بن عدی کندی" یاد کرده است [نه عدی بن عدی بن حاتم طایی]». (ابن حجر، الاصابه، ج ۵، ص۲۰۵) علاوه بر طبرانی (المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۱۰۸-۱۰۹)، بخاری، (التاریخ الکبیر، ج۷، ص۴۳) ابن ابی‌حاتم، (الجرح و التعدیل، ج۷، ص۲) ابن حبان (الثقات، ج۴، ص۲۳۷) و دیگران هم از عدی بن عدی با نسبت «الکندی» یاد کردند.
  24. منتدیات عراق الخیر والمحبه، مقاله «اعقاب الصحابی الجلیل عدی بن حاتم الطائی»، تألیف: ابن الرضا.
  25. منتدیات عراق الخیر والمحبه، مقاله «اعقاب الصحابی الجلیل عدی بن حاتم الطائی»، تألیف: ابن الرضا.
  26. منتدیات عراق الخیر والمحبه، مقاله «اعقاب الصحابی الجلیل عدی بن حاتم الطائی»، تألیف: ابن الرضا.
  27. سید مرتضی، الامالی، ج۱، ص۲۱۷.
  28. شهید مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ج۱، ص۱۴۵.
  29. الکافی جلد ۷ صفحه ۴۶٠ حدیث ۱ کتاب ۷ باب ۱۸؛ التهذیب جلد ۶ حدیث ۲۹۹؛ التهذیب جلد ۶ حدیث ٣۲۲
  30. الکافی جلد ۷ صفحه ۴۶٠ حدیث ۱ کتاب ۷ باب ۱۸؛ التهذیب جلد ۶ حدیث ۲۹۹؛ التهذیب جلد ۶ حدیث ٣۲۲