عصمت قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

عصمت قرآن، یکی از ویژگی‌های اساسی قرآن است. عصمت قرآن دارای ابعاد و مراتب متعددی است که عصمت معنوی یا تفسیری و عصمت لفظی یا همان مصونیت قرآن از تحریف از آن جمله است. عصمت لفظی به معنای عدم راهیابی باطل، کژی، ناراستی و تحریف در ساحت مقدس کلام الهی است. عصمت قرآن آثار و کارکردهای متعددی نیز دارد که اهم آنها عبارت است از: حجیت ظواهر قرآن، نفی تضاد و تعارض در قرآن، حجیت دلالت لفظی و معنوی قرآن و برتری قرآن بر سایر کلام‌ها و کتاب‌ها. برهان نقض غرض مهمترین دلیل عقلی بر عصمت قرآن است.

معناشناسی

عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

عصمت قرآن

در اصطلاح قرآنی به معنای عدم راهیابی باطل، کژی و تحریف در ساحت مقدس این کلام است. عصمت در قرآن یعنی اینکه این کلام بدون هیچ تحریفی در آیات و هیچگونه تعارضی در بین آیات نازل شده و بر تمام کلام‌های دینی دیگر مانند روایات، حجیت و برتری دارد چراکه تمام کلام‌های دینی وابسته به قرآن و نقش تبیین و تفسیر قرآن را دارند[۶].

باید توجه داشت عصمت قرآن در برابر تحریف این کلام به کار می‌‌رود و تحریف عبارت است از کنار زدن و کج کردن چیزی از جایگاه اصلی خود و به سوی دیگر بردن آن است و به عبارتی دیگر تغییر و تبدیل آن است[۷].

ابعاد عصمت قرآن

یکی از گونه‌های عصمت قرآن، عصمت آن به اعتبار پاره‌ای از وجوه و ابعاد قرآن است. به این لحاظ مهمترین ابعاد عصمت قرآن عبارت است از عصمت معنوی و لفظی.

  1. عصمت معنوی همان عصمت در تبیین و تفسیر است که در مرحله ششم از آن یاد شد. مراد از عصمت معنوی یا تفسیری، وجود تفسیر معصومانه از قرآن و دسترس پذیری فی الجمله آن است، هر چند در کنار آن باب فهم‌ها و تفسیرهای غیر معصومانه و خطاپذیر نیز باز است.
  2. مراد از عصمت لفظی مصونیت قرآن از کاربست واژگان و ترکیبات نادرست از ناحیه صادر کننده و نیز محفوظ ماندن از هرگونه تحریف لفظی در مراحل پس از صدور است[۸].

تحریف لفظی پس از صدور، دارای اقسامی است که هیچ یک از آنها به ساحت قرآن کریم راه ندارد؛ این اقسام عبارت‌اند از:

  1. تحریف به تغییر کلمات؛ یعنی، کلمه‌ای را برداشتن و کلمه‌ای دیگر را جایگزین آن ساختن.
  2. تحریف به زیاده؛ یعنی، افزودن کلمه یا جمله‌ای به آیات قرآن.
  3. تحریف به نقیصه؛ یعنی، ساقط کردن کلماتی از قرآن و یا اعتقاد به اینکه کلمه، آیه یا سوره‌ای از قرآن کریم ساقط شده است.
  4. تحریف به جابجایی کلمات و ترکیب آنها[۹].[۱۰]

اثبات تحریف‌ناپذیری قرآن

مفسران اسلامی برای رد هرگونه احتمال تحریفی در آیات و سوره‌های قرآن‌کریم دلیل‌هایی ذکر کرده‌اند که به اهم آنها اشاره می‌شود:

آیات قرآن

  1. آیه حفظ: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۱]. خداوند در این آیه ابتدا با دو بار تأکید "اِنّ‌ + نحن" از یک سو دخالت مبدأ دیگری را در نزول قرآن نفی و انتساب آن را صرفاً به خدا می‌شناساند. از سوی دیگر بر عظمت قرآن و سلامت آن از هر نوع دستبردی در حین نزول تأکید می‌ورزد. جمله دوم آیه شریفه نیز با دو تأکید "اِنّ + لَـ" از نگهبانی و حفظ قطعی قرآن از هر نوع تحریف پس از نزول آن سخن می‌گوید.
  2. اعجاز قرآن: خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ[۱۲]. مخالفان نیز انگیزه لازم را برای مبارزه داشتند و نتوانستند همانند قرآن بیاورند و این دال بر صیانت قرآن از تحریف است[۱۳].

احادیث

حدیث ثقلین: از جمله احادیث کارآمد در ردّ تحریف قرآن، حدیث متواتر ثقلین است که از دو جهت به آن استدلال شده است: نخست آنکه در این حدیث بر لزوم تمسک به قرآن در همه زمان‌ها تصریح و تأکید شده و باور به تحریف عملا این تمسک را منتفی می‌سازد. دیگر آنکه باور به تحریف حجیت و اعتبار ظواهر قرآن و بازگشت تمسک بدان را نفی می‌کند، چون فرض افتادگی یا تبدیل بخش‌هایی از یک متن، بی‌گمان فهم استوار آن متن و در نتیجه احتجاج بدان را ناممکن می‌سازد، زیرا چه‌بسا آن بخشِ افتاده یا تبدیل شده، قرینه فهم بخش‌های موجود بوده باشد[۱۴].[۱۵]

دلیل عقلی

این دلیل مشتمل بر چند مقدمه، بدین شرح است:

  1. خداوند حکیم قرآن را برای هدایت بشر فرستاد.
  2. قرآن آخرین کتاب آسمانی و آورنده آن نیز، آخرین فرستاده خداست.
  3. اگر این کتاب تحریف شده باشد، مردم به بیراهه می‌روند، بدون آنکه کتاب آسمانی دیگر یا پیامبری دیگر راه را به آنان نشان دهد، بنابراین تقصیری متوجه آنان نیست.
  4. این گمراهی با ساحت پروردگار ناسازگار و با حکمت او در هدایت بشر مخالف است، بنابراین قرآن باید از هر نوع تغییر و تحریفی مصون باشد[۱۶] این دلیل به گونه‌ای دیگر نیز تقریر شده است[۱۷].[۱۸]

لوازم عصمت قرآن

عصمت قرآن از هرگونه خطا و انحرافی لوازمی را به دنبال دارد که عبارت‌اند از:

  1. احتیاج به تفسیر در قرآن: لزوم عصمت در قرآن، ما را بی‌نیاز از تفسیر آن نمی‌کند؛ چراکه به هیچ عنوان نمی‌توان بدون تبیین و تفسیر توسط پیامبر و جانشینان معصوم به حقیقت واقعی این کلام مقدس دست پیدا کرد[۱۹].
  2. عامه پسند بودن قرآن: قرآن در عین اینکه یک کلام معصومانه است یعنی بدون خطا و تحریف است، اما به صورت عامه پسند و بدون هیچ پیچیدگی ظاهری نازل شده است؛ همین امر عاملی شد تا عده‌ای به این باور برسند که زبان قرآنی زبان بشری همراه با محدودیت تاریخی ـ فرهنگی آن زمان است؛ لذا پیامبر به وسیلۀ پیام وحی غیر از باورها و تصورات فرهنگی روزگار خودش، چیز اضافه ای برای بشر نیاورده است[۲۰].

این ادعا به دو دلیل قابل پذیرش نیست:

  1. با نگاهی به خالق و گویندۀ قرآن روشن می‌‌شود چنین خالق با عظمتی نمی‌تواند کلامش محدود به کلامی بشری و محصور در تنگناهای محیطی، فرهنگی و تاریخی باشد.
  2. براساس آیۀ ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ[۲۱] در می‌‌یابیم قرآن از عقاید، افکار، آداب و فرهنگ باطل به دور است؛ اما به جهت امکان تفاهم با مردم، از واژگان عرفی آنان استفاده کرده است؛ این امر (کاربست واژگان رایج در میان مردم) لزوماً به معنای پذیرش فرهنگ آنان نیست، بلکه می‌تواند صرفاً از باب هم سویی در کاربرد واژگان رایج در عرف آن زمان و به زبان آن عرف باشد چنانکه چنین امری در همۀ زبان‌ها امری رایج و مرسوم است[۲۲].

برهان عصمت قرآن

عصمت قرآن، دلایل متعددی دارد که به دو دسته خاص و عام تقسیم پذیرند. دلایل خاص مرحله یا مراحل خاصی از عصمت را اثبات می‌کنند[۲۳]. براهین عام، اموری هستند که حداقل عصمت در شش مرحله نخست از مراحل عصمت قرآن را اثبات می‌‌کنند. اکنون به جهت اختصار به ذکر «برهان نقض غرض» که از دلایل عام عصمت قرآن است، بسنده می‌‌کنیم. این برهان به شرح زیر است:

  1. هدف از ارسال وحی، هدایت مردم به سوی سعادت است.
  2. این هدف، آنگاه تأمین می‌‌شود که وحی نیالوده به هر کژی در اختیار انسان‌ها قرار گرفته و برای آنها تبیین شود؛ و گرنه نقض غرض لازم می‌‌آید.
  3. نقض غرض از خدای حکیم محال است؛ پس: خداوند وحی را از آغاز تا سر حد وصول و تبیین، از هر کژی و ناراستی، مصون و معصوم می‌‌دارد. مقدمه اول و دوم برای اثبات ضرورت غایی عصمت کافی است و با مقدمه سوم ضرورت فاعلی و لاجرم حتمیت وقوع آن نیز اثبات می‌‌شود[۲۴].

آثار و کارکردهای معصوم بودن قرآن

الهی بودن قرآن و الفاظ آن و عصمت تام قرآن، نتایج چندی در عرصه فهم و معرفت دینی دارد که به اختصار آنها را مرور می‌کنیم:

  1. قداست قرآن: از لوازم الهی بودن قرآن قداست آن است. با پذیرش قدوسیت خداوند، قداست قرآن نیز که سخن سراپا حکیمانه اوست اثبات می‌شود. مراد از قداست قرآن در اینجا عبارت است از: احترام پذیری قرآن، تنزه قرآن از هر عیب، کاستی و خطا و نقدناپذیری قرآن.
  2. صدق و واقع نمایی قرآن: خدابنیاد بودن قرآن با توجه به حکمت، علم، صدق و قدوسیّت مطلق خداوند، مستلزم صدق تام، واقع نمایی گزاره‌ها و واقع‌مندی آموزه‌های آن و هماهنگی کتاب تکوین و کتاب تدوین است. در نتیجه اگر فهمی از قرآن با درکی قطعی از واقعیت در تعارض افتد، آنچه مورد بازنگری قرار خواهد گرفت فهم ما از قرآن است، نه ارزش و اعتبار کتاب آسمانی. لاجرم پدیده ای به نام تعارض عقل و دین یا علم صادق و دین وجود نتواند داشت.
  3. فهم پذیری زبان قرآن: الهی بودن قرآن با توجه به حکمت و هدف داری شارع از نزول آن که همان هدایت و راهنمایی بشر است، مستلزم نفی زبان خصوصی شارع و کاربست زبانی فهم پذیر برای نوع انسان‌هاست.
  4. حجیت دلالت‌های قرآنی: خدا بنیاد بودن قرآن، حکیمانه و هدفدار بودن نزول، صدق و واقع نمایی آموزه‌های آن و نفی زبان خصوصی شارع مستلزم حجیت دلالت‌های قرآن است. این حجیت هم به لحاظ منطقی و ارزش نظری واقعی است و هم به لحاظ اعتباری و ارزش عملی. به بیان دیگر آنچه را که قرآن بر آن دلالت می‌کند هم قابل استناد در اثبات واقعیات است و هم حجت خدا بر بنده و بنده برمولا در بایدها و نبایدهای عملی و رفتاری است.
  5. تقدم قرآن بر دیگر نصوص دینی: نزول متن قرآن از ناحیه خداوند، بدون اندک تغییر و دگرگونی، مستلزم تقدم آن بر دیگر نصوص دینی است. سایر نصوص دینی اعتبار خود را وابسته و وامدار قرآنند و قرآن می‌تواند نسبت به اعتبار و عدم اعتبار آنها تعیین تکلیف کند، اما دیگر نصوص صلاحیت اعتبار بخشیدن یا سلب اعتبار از آیات قرآن را ندارند؛ بلکه کارکرد اساسی آنها در ارتباط با قرآن، نقش تفسیری و تبیینی آنهاست. این مسأله همواره مورد تأکید پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیز بوده و هماهنگی با قرآن را ملاک اعتبار روایت قلمداد کرده‌اند. پیامبر در یکی از خطبه‌های آخر عمر شریف خود فرمودند: "... کلَّ سُنَّةٍ وَ حَدَثٍ وَ کلَامٍ خَالَفَ الْقُرْآنَ فَهُوَ رَدٌّ وَ بَاطِلٌ..."[۲۵].[۲۶]

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. ر.ک: شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن؛ ص۴ـ۷.
  7. معرفت، محمد هادی، شبهات وردود، ص۱۱۰-۱۱۳ و نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، ص۱۴۷-۱۴۸.
  8. شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن، ص۵.
  9. اقسام دیگری نیز برای تحریف بر شمرده شده است که صدق عنوان تحریف بر یرخی از آنها محل تردید است، مانند: تحریف در قرائت؛ تحریف در لهجه و گویش. جهت آگاهی بیشتر نگا: محمد هادی معرفت، همان، صص ۲۲ – ۲۶.
  10. شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن؛ ص۵.
  11. بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود؛ سوره حجر، آیه ۹.
  12. سوره‌ای همگون آن بیاورید؛ سوره یونس، آیه ۳۸.
  13. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۴۷.
  14. نک: البیان، ص۲۱۱ـ۲۱۴؛ تفسیرموضوعی، ج۱، ص۳۴۸.
  15. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۳۰۲ ـ ۳۳۵؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۲۵۰؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۱۵۷ ـ ۱۵۸.
  16. تفسیر موضوعی، ج‌۱، ص‌۳۱۵.
  17. نک: نفحات الرحمن، ج‌۱، ص‌۱۴ ـ ۱۶؛ صیانة القرآن، ص‌۶۹.
  18. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷، ص۳۰۲ ـ ۳۳۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۱۵۱ ـ ۱۵۲.
  19. ر.ک: شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن؛ ص۵ـ۷.
  20. ابوزید، نصرحامد، مفهوم النص، ص۳۴؛ مفهوم پوشیده و مبهم وحی، ترجمه محمدتقی کرمی، نقد و نظر شماره ۱۲ ص۳۴۵.
  21. «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  22. ر.ک: معرفت، محمد هادی، شبهات وردود، ص۱۱۰-۱۱۳ و نقد شبهات پیرامون قرآن کریم، ص۱۴۷-۱۴۸.
  23. ر.ک: محمدهادی معرفت، تاریخ قرآن، ص۱۵۴-۱۶۷؛ محمدهادی معرفت، صیانة القرآن من التحریف، ص۴۲ ـ ۳۱.
  24. شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن.
  25. بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۸۶
  26. شاکرین، حمید رضا، عصمت تام قرآن و برون داده‌ای آن؛ ص۵ ـ ۷.