اصول نظام سیاسی اسلام

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اصول نظام سیاسی اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

نظام سیاسی اسلام، برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های متعالی، انسانی و الهی خود، سیر خاصی را دنبال می‌کند و حرکت خویش را بر پایه‌ها و اصولی بنیاد می‌نهد که نتیجه طبیعی و منطقی آن، ایجاد زمینه و فراهم‌سازی بستری است که به تحقق هدف‌های موردنظر می‌انجامد. اصول نظام سیاسی اسلام، هر چند در متنی رسمی و به صورت مدون نیامده است؛ اما با تعمق و دقت در منابع اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی، می‌توان مواردی را به عنوان اصول نظام سیاسی اسلام برشمرد؛ از جمله: امامت و رهبری مستمر، اجتهاد مستمر فقها، بهره‌مندی از علوم و تجارب پیشرفته بشری و توسعه آنها، نفی ستم‌گری و ستم‌پذیری و سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، محو استبداد و خودکامگی، تأمین آزادی‌های فردی و اجتماعی، تحکیم بنیاد خانواده، افزایش مشارکت اجتماعی در اداره امور، عمومی کردن امر به معروف و نهی از منکر، تحکیم برادری، وحدت و تعاون عمومی بین همه مردم، اسلامی بودن قوانین، برنامه‌ریزی حمایتی در جهت زدودن فقر اجتماعی، و همچنین کرامت انسانی، قانون‌مداری، شایسته‌سالاری، اصالت خدمت و فراگیری. برخی از مهمترین اصول مذکور، در پنج محور زیر تبیین می‌شود:

نخست: کرامت انسانی

دوم: قانون‌مداری

شایسته‌سالاری

نظام اسلامی، پیشبرد هدفی متعالی را در برنامه خود قرار داده است تا سعادت انسان در دنیا و آخرت تأمین شود. تأمین چنین هدفی، نیازمند علم و آگاهی کامل شناخت، مسیر، کیفیت سیر و همچنین توانایی اداره مجموعه تا رسیدن به مقصد است، حکومت به عنوان سازمان اجتماعی که عهده‌دار سرپرستی امور انسانی و زمینه‌سازی برای رسیدن به رشد است، برای ایفای نقش خود، تفکیک وظایفی را ایجاد نموده و در نتیجه تخصص‌ها و صلاحیت‌های متنوعی را تعیین می‌نماید. در یک جامعه و نظام سالم، کسانی می‌توانند عهده‌دار مسؤولیت‌های اجتماعی و سرپرستی امور شوند که صلاحیت و شایستگی لازم برای تصدی آن مسؤولیت را دارا باشند. قرآن کریم از زبان دختر حضرت شعیب، عبارتی نقل می‌فرماید که می‌توان از آن، لزوم شایستگی و صلاحیت برای احراز هر مسؤولیت را استفاده نمود: قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ[۱]. چنانکه در قصه طالوت آمده است وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۲]. پیامبر آن قوم به ایشان فرمود که: خداوند طالوت را حاکم شما قرار داد، پرسیدند: چگونه می‌تواند پادشاه ما باشد؛ در حالی که ما بر امر پادشاهی شایستگی بیشتری داریم و او ثروتمند نیست. پیامبر فرمود خداوند او را برگزیده است و به وی علم و توانایی زیادی بخشیده است. هرچند آن قوم نیز قایل بودند که باید فرد شایسته‌ای بر آنان حکومت کند؛ ولی ملاک شایستگی را داشتن مال و ثروت می‌دانستند که آیه شریفه به اصلاح ملاک‌های شایستگی پرداخته و “علم” و “قدرت رهبری” را میزان صلاحیت حکومت معرفی نموده است.

امیرالمؤمنین(ع) به نقل ابن ابی الحدید می‌فرماید: «لا تقبلن في استعمال عمالك و أمرائك شفاعة إلا شفاعة الكفاية و الأمانة»[۳]: در گزینش کارکنان و فرمانروایانت شفاعت و وساطت کسی را مپذیر، مگر شفاعت شایستگی و امانتداری آنها را. به روشنی این سخن گرانمایه، به زمامداران تکلیف می‌کند که شایستگان و افراد با صلاحیت را در رأس امور قرار دهند و اصلی‌ترین ملاک مسؤلیت سپاری را، شایستگی و اهلیت انجام آن کار قرار دهند؛ همچنین در عهدنامه مالک اشتر، آن حضرت با شمردن برخی از صلاحیت‌های کلی بر شایسته‌سالاری تأکید می‌فرماید: «وَ تَوَخَ‏ مِنْهُمْ‏ أَهْلَ‏ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ‏ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ»[۴]؛ کارگزارانت را از میان کسانی که اهل تجربه و حیاء، و از خاندان نجیب و صالح و پیشقدم در اسلام هستند، انتخاب کن.

بنابراین شایسته سالاری، یا رعایت صلاحیت و اهلیت در تصدی مناصب حکومتی، یک اصل عقلی است و هر جامعه‌ای که به دنبال تأمین خوشبختی و سعادت باشد از این قاعده پیروی می‌کند. آموزه‌های دیگر دینی نیز سرشار از تأکید این اصل بوده و سپردن امور به اهلش را توصیه نموده[۵] و از قرار دادن نااهلان بر مصادر امور[۶] منع کرده‌اند. قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز با استناد به: أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ[۷]، صالحان را عهده‌دار حکومت و اداره امور ممکن، می‌داند[۸].[۹]

اصالت خدمت

در اسلام، قدرت و حکومت مقصد نهایی نیست، بلکه ابزاری است؛ جهت تحقق هدف‌های والا و اصیل که در صفحات پیشین بدان اشاره گردید. امام(ع) می‌فرماید: “عهده‌دار شدن حکومت فی حد ذاته، شأن و مقامی نیست؛ بلکه وسیله اجرای احکام و برقراری نظام عادلانه است،... ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند. صرف حکومت برای آنان، جز رنج و زحمت چیزی ندارد”[۱۰]. ایشان حتی نسبت به انبیا نیز مطلب را گسترش داده و قائلند که: “انبیا خودشان را خدمتگزار می‌دانستند، نه اینکه یک نبی‌ای که خیال کند، حکومت دارد به مردم، حکومت در کار نبوده، اولیای بزرگ خدا، انبیای بزرگ، همین احساس را داشتند، که اینها آمدند برای اینکه مردم را هدایت کنند، ارشاد کنند، خدمت کنند به آنها”[۱۱].

در تعابیر فوق؛ حکومت و قدرت با جهت‌گیری اصلاح و خدمت‌رسانی به بشریت مدّ نظر انبیا و اولیای الهی است، نه برای ارضای حس خودخواهی و خودپرستی و قدرت‌طلبی، چرا که در نزد اولیا خداوند، فرمان راندن بر مردم در چند روزه دنیا، اگر منشأ اثر و خدمت خدا پسندانه‌ای نباشد از بی‌ارزش‌ترین امور است. “عبدالله بن عباس می‌گوید در “ذی قار” (موضعی نزدیکی بصره) در حالی به حضور امیرالمؤمنین(ع) رسیدم که مشغول وصله کردن کفش خود بود، فرمود: ارزش این لنگه کفش چقدر است؟ عرض کردم بی‌ارزش است و نمی‌توان بر روی آن قیمت گذاشت، فرمود: سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب‌تر است، مگر آنکه حقی را اقامه نموده یا باطلی را براندازم”[۱۲].[۱۳]

فرا‌گیری

ابعاد فراگیر زمانی، مکانی و انسانی نظام سیاسی اسلام، آن را از اختصاص به عصر و زمانی خاص، چون عصر حضور پیامبر یا ائمه و مکانی منحصر، چون عربستان و ایران و انسان‌های به خصوص، خارج نموده و آن را مکتبی حیات‌بخش برای همه بشریت، از زمان پیدایش این مکتب تا پایان تاریخ حیات بشری و همه سرزمین‌ها و همه انسان‌ها با هر رنگ و نژاد و زبان، قرار داده است. وقتی که اصل دعوت مطرح است خطاب‌های قرآنی روی سخن خود را همه مردم (ناس) قرار می‌دهد: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ[۱۴] این خطاب به یقین از مکان محدود حجاز می‌گذرد و به همه مکان‌ها، هرجا که انسانی وجود دارد، می‌رسد و خاص زمانی مشخص هم نیست؛ همه زمان‌ها را تا ابدیت شامل می‌شود؛ چنانچه خداوند در قرآن به فراگیری و وسعت پیامبری اشاره می‌کند و خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید: قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا[۱۵].

گذشته از دعوت به بندگی خدا و تبعیت از دستورات الهی و اینکه “ما موظفیم اسلام را در همه جای دنیا معرفی کنیم”[۱۶]. نظام اسلامی از نظر سیاسی، در صدد توسعه حاکمیت عادلانه ارزش‌ها و ولایت الهی بر همه بشریت است و می‌خواهد که مظلومین و ستمدیده‌ها را از قید ستمکاران برهاند. امام خمینی می‌فرماید: “ما... در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهان‌خواران بوده و هستیم”[۱۷].

بنابراین، وقتی همه بشریت مشمول خیرخواهی اسلام هستند، به طریق اولی، ادیان توحیدی با مشترکات فراوانی که دارند، مورد توجه بیشتری می‌باشند. در قرآن با تعبیر اهل کتاب از آنان یاد می‌شود: قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ[۱۸]؛ یعنی در حقیقت مشترکات آن قدر هستند که بتوانند اهل کتاب و مسلمانان تحت نظام سیاسی عادلانه‌ای، باهم اهداف توحیدی خود را تعقیب نمایند. در مجموع فراگیری به عنوان یک اصل، نظام سیاسی اسلام را از چارچوبه مرز جغرافیایی، نژادی، زبانی و حتی اعتقادی خاص فراتر برده، آن را آئینی تعریف می‌کند که قدرت ساماندهی بشریت را، با تحمل تفاوت‌ها و اختلافات در سنت‌ها و آئین‌ها، دارد.[۱۹]

جستارهای وابسته

منابع

  1. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام

پانویس

  1. «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
  2. «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
  3. ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲۰، باب ۱۸۴، ص۲۷۶.
  4. فیض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه ۵۳.
  5. امام صادق(ع) فرمود: مواغلب جان‌های خود باشید. به خدا سوگند، اگر صاحب گوسفندان، چوپان دیگری را سراغ داشته باشد که از چوپان فعلی بر نگهداری گوسفندان داناتر باشد، چوپان اول را اخراج و دومی را برای مراقبت از گوسفندان خود به کار می‌گیرد؛ وسایل الشیعه، ج۱۱، ص۳۵، حدیث ۱.
  6. رسول خداوند(ص) فرمود: کسی که خود را بر جمعی از مسلمانان مقدم بدارد و بداند که در بین آنان کسی که برتر از او باشد، وجود دارد، بدون شک به خدا و پیامبرش و مسلمانان خیانت کرده است؛ الغدیر، ج۸، ص۲۹۱.
  7. «و در زبور پس از تورات نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.
  8. مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
  9. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۱.
  10. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۷۰.
  11. صحیفه نور، ج۱۵، ص۲۱۷.
  12. نهج‌البلاغه، خطبه ۳۳، ص۱۰۲.
  13. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۳.
  14. «بگو: ای مردم! جز این نیست که من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم» سوره حج، آیه ۴۹.
  15. «بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.
  16. صحیفه نور، ج۱۸، ص۱۰۲.
  17. صحیفه نور، ج۲۰، ص۲۳۲.
  18. «بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد» سوره آل عمران، آیه ۶۴.
  19. نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷۴.