عقل در حدیث
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عقل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
درک آیات الاهی
- علی(ع) میفرماید: "عقل پیشوای فکر است، فکر پیشوای قلب و قلب پیشوای حواس است"[۱].
- اميرالمؤمنين(ع) میفرماید: "دیدن با چشم نیست، چرا که چشمها گاهی به انسان دروغ میگویند، تنها عقل است که به نصیحت خواهان خود خیانت نمیکند[۲].
- امام کاظم(ع) میفرماید: "خداوند متعال با اعطای عقل حجتهای خود را بر مردم کامل کرده است"[۳].
- و میفرماید: "خداوند دو حجت بر مردم دارد. حجتی در ظاهر و حجتی در باطن، حجت ظاهر همان رسولان، پیامبران و امامان(ع) هستند و حجت باطن عقل انسان است"[۴].[۵]
دریافت معارف
- اميرالمؤمنين(ع) میفرماید: "عقل پیشوای فکر آدمی است"[۶].
- و میفرماید: "میوه عقل پایبندی به حق است"[۷]،
- امام صادق(ع) میفرماید: "نور بدن در چشم است، هرکس چشمش روشن باشد، همه جسمش از نور آن بهره میبرد و نور روح در عقل است. اگر انسان عاقل باشد، پروردگارش را میشناسد[۸].[۹]
انتخاب راه
- امام صادق(ع) میفرماید: "عقل راهنمای مؤمن است"[۱۰].
- امام صادق(ع) میفرماید: ستون وجود انسان عقل است، زیرا هوش، فهم، حافظه و دانش از عقل ناشی میشود، انسان با عقل کامل میشود، عقل راهنمای انسان است، به او بصیرت میدهد و کلید کارگشای اوست، اگر عقل انسان با نور [فضیلتهای عقلانی و کمالات نفسانی] تأیید شود، دانشمند، با حافظه، متوجه، زیرک و است، [اسباب نجاتش از نظرش دور نمیشود، در کسب حقایق زیرک و در فهم خوب و بد دقیق میشود]، آنگاه میداند چگونه و چرا به وجود آمده و به کجا باید برسد و خیرخواه و خیانت کار را میشناسد و در این صورت راه خود را مییابد و میداند باکه باید بپیوندد و از که باید ببرد. آنگاه خالصانه فقط خدا را اطاعت میکند و از این راه کمالات از دست رفته را باز مییابد و از آن پس هیچ کمالی را از دست نمیدهد و ظروف و شرایط خود را میشناسد و میداند برای چه در اینجاست، از کجا آمده است و به کجا میرود و این همه از تأييدات عقل است[۱۱].[۱۲]
منشأ فضيلتهای انسانی
- اميرالمؤمنین(ع) میفرماید: "میوه عقل راستی است"[۱۳].
- و میفرماید: "پس زدن خشم با بردباری میوه عقل است" [۱۴].
- و فرمود: "به سخاوت پایبند باشید که میوه عقل است"[۱۵].
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: "میوه عقل آسانگیری است"[۱۶].
- و میفرماید: "میوه عقل مدارا با مردم است"[۱۷].[۱۸]
عقل سرچشمه حق مداری
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: "میوه عقل پایبندی به حق است"[۱۹].
- و میفرماید: "میوه عقل استقامت در راه حق است"[۲۰].[۲۱]
عقل، موجب موضعگیری صحیح
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: "میوه عقل عمل کردن برای نجات است"[۲۲].
- و میفرماید: "میوه عقل همراهی با نیکان است"[۲۳].
- میفرماید: "میوه عقل خشم بر دنیا و پی کردن اسب هواست"[۲۴].
- و میفرماید: "رویگردانی از زینت دنیا ثمر عقل است"[۲۵].[۲۶]
عقل مایه آسایش روح و جسم
امام کاظم(ع) میفرماید: "هرکس که میخواهد، بدون ثروت بینیاز باشد، قلبش از حسادت راحت شود و دینش سالم بماند، با زاری از خدا بخواهد که عقلش را کامل کند"[۲۷].[۲۸]
عقل ملاک ارزش اعمال
- رسول خدا(ص) میفرماید: "هنگامی که از خوبی کسی خبری دریافتید، به عقلش نگاه کنید چون او به اندازه عقلش پاداش میگیرد"[۲۹].
- در روایتی از سليمان دیلمی آمده است: درباره دین و و عبادت شخصی با امام صادق(ع) به سخن گفتم، حضرت فرمود: عقلش چگونه است؟ گفتم نمیدانم. فرمود: پاداش به اندازه عقل است. پس از آن امام داستانی به این شرح برای سلیمان باز فرمود: مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزایر دریا خدا را عبادت میکرد. جزیرهای بود سرسبز و شاداب با درختان انبوه و آبهای روان، یکی از فرشتگان بر او گذشت و از خدا خواست جایگاه و پاداش او را نشانش دهد و چون پاداش او را دید، آن را اندک یافت. خداوند به او فرمود اگر میخواهی از راز این پاداش ناچیز باخبر شوی مدتی با او مصاحبت کن. فرشته به صورت انسانی بر او ظاهر شد. عابد از او پرسید کیستی؟ گفت مرد عابدی هستم از حال تو باخبر شدم و دانستم که در این جزیره عبادت میکنی، به نزد تو آمدم تا در کنار تو خدا را عبادت کنم.فرشته آن روز را با عابد سپری کرد، روز بعد به او گفت: مکان پاکیزهای داری که جز برای عبادت نمیشاید. عابد گفت آری ولی این مکان عیبی دارد. گفت: چه عیبی و؟ گفت عیبش این است که این همه علف در اینجا ضایع میشود و پروردگارمان از خود حیوانی ندارد تا برایش در اینجا بچرانیم. اگر خدا را خری بود، در اینجا میچراندیم. فرشته گفت: ولی خدا خری ندارد. عابد گفت آری اگر خدا را خرى بود این همه علف ضایع نمیشد. خداوند متعال به آن فرشته وحی کرد او را به اندازه عقلش پاداش دادهام[۳۰].[۳۱]
پیامدهای بیخردی
- رسول گرامی اسلام میفرماید: "همه خوبیها فقط با عقل به دست میآید. دین ندارد کسی که عقل ندارد"[۳۲].
- و میفرماید: "انسان به وسیله عقل برپاست، دین ندارد کسی که عقل ندارد"[۳۳].
- امام کاظم(ع) میفرماید: "کسی که عقلش را تخریب کند دین و دنیایش فاسد میشود"[۳۴].
- امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: "قلوب انسانهای بیخرد با طمع حرکت میکند، در گرو آرزوها و گرفتار خدعه و مكر است"[۳۵].
- امام کاظم(ع) میفرماید: "آنکه عقل ندارد جوانمردی هم ندارد"[۳۶].
- امام کاظم(ع) میفرماید: "نشانه بیخردی همین بس که مرتکب کاری شوی که از آن نهی کردهاند"[۳۷].[۳۸]
عقل؛ اول مخلوق پروردگار
در بیانات روایی، پیرامون اول مخلوق پروردگار تعابیر گوناگونی به کار رفته؛ هرچند همه این روایات به یک مطلب، یعنی صادر اول، اشاره دارند، ولی بیانهای مختلف، اشاره به جلوههای مختلف کمالی اول مخلوق الهی دارد. در این برهان، به تناسب بحث عقل و جایگاه آن در نظام آفرینش، به اول مخلوق پروردگار از این جهت اشاره میگردد: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلُ»[۳۹]، «قَالَ الْإِمَامُ الصَّادِقُ(ع): إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ثَنَاؤُهُ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ خَلَقَهُ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ عَنْ يَمِينِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ»[۴۰].
با توجه به آنکه اصل در واژه “یمین” به معنای برکت و سعادت است، یمین در روایت فوق اشاره به جهت برکت و سعادت و نورانیّت عرش الهی دارد. حال از آنجا که عرش الهی در روایات به علم خداوند و جهت تدبیر عالم اشاره دارد، پس خلقت عقل از جهت یمین عرش و از نور الهی، بیانگر جنبه کمال و برکتی است که در اول مخلوق الهی -یعنی عقل- وجود دارد[۴۱].
عقل؛ جامع فضائل
هرچند عقل در انسان یکی از قوای نفس است، ولی در فرهنگ دینی، اصل تعبّد و معرفت به توحید و کمالات توحیدی، عقل نامیده میشود. لذا در بیانات گوناگون، جلوههای مختلف عقل، بر محور اخلاص و تعبّد به درگاه الهی تعریف شده است. ذیلاً به برخی از این روایات اشاره میشود: «قَالَ الْإِمَامُ الصَّادِقُ(ع): خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ مِنَ الْعِلْمِ وَ الْقُدْرَةِ وَ النُّورِ وَ الْمَشِيَّةِ بِالْأَمْرِ فَجَعَلَهُ قَائِماً بِالْعِلْمِ دَائِماً فِي الْمَلَكُوتِ»[۴۲]، «قَالَ الْإمَامُ الْبَاقِرُ(ع): لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحْسَنَ مِنْكَ إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ»[۴۳].
توضیح آنکه: بیان امام باقر(ع) پیرامون مقام عقل، به مقام اسلام و تسلیم محض بودن عقل و مظاهر آن (در میان مردم) به پیشگاه الهی اشاره دارد. مؤید بر این مدعا آن است که در بیانهای دیگر پیرامون مقام و مرتبه عقل، تعابیر بلند گوناگونی خطاب به آن وارد شده؛ از جمله، خداوند به عقل میفرماید: «مَا خَلَقْتُ خَلْقاً... هُوَ أَكْرَمُ عَلَيَّ مِنْكَ» و یا: «أَحَبُّ إِلَيَ مِنْكَ» و همچنین: «مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَحْسَنَ مِنْكَ وَ لَا أَطْوَعَ لِي مِنْكَ وَ لَا أَرْفَعَ مِنْكَ وَ لَا أَشْرَفَ مِنْكَ وَ لَا أَعَزَّ مِنْكَ...»[۴۴].
همه این تعابیر، اشاره به مقام و مرتبه عقل الهی در نظام آفرینش دارد. با توجّه به قاعده امکان اشرف و وجود عقول متوسط در نظام خلقت، وجود عقل کامل - یعنی امام، که اشرف مخلوقات و مربی سایر عقول است - با همه توصیفاتی که در روایت ذکر شده، اثبات میشود.
علاوه بر تعابیر فوق، (خطابات دیگری نیز در نصوص روایی پیرامون عقل آمده که خداوند به او میفرماید: «خَلَقْتُكَ خَلْقاً عَظِيماً وَ كَرَّمْتُكَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِي» و «مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَعْظَمَ مِنْكَ وَ لَا أَطْوَعَ مِنْكَ». همه این تعابیر، اشاره به اشرف و اول مخلوق بودن عقل در نظام کیانی دارد[۴۵].
امامت عقل
عقل، بنا بر تعریفی که از آن شد، اول مخلوق الهی در نظام تکوین است. بر این اساس، در نظام تشریع نیز، عقل مبنای ارزشگذاری قرار گرفته است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَا قَسَمَ اللَّهُ لِلْعِبَادِ شَيْئاً أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ فَنَوْمُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ الْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ الْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ الْجَاهِلِ وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِيعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا يُضْمِرُ النَّبِيُّ(ص) فِي نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اجْتِهَادِ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتَّى عَقَلَ عَنْهُ وَ لَا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ وَ الْعُقَلَاءُ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- ﴿وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ﴾»[۴۶].[۴۷]
در چنین فرهنگی است که امامت عقل در فرد و جامعه و نیز در نظام تکوین و تشریع معنا مییابد: «قَالَ الْإِمَامُ الصَّادِقُ(ع): أَنَّ مَنْزِلَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْجَسَدِ بِمَنْزِلَةِ الْإِمَامِ مِنَ النَّاسِ الْوَاجِبِ الطَّاعَةِ عَلَيْهِمْ»[۴۸]، «قَالَ الْإِمَامُ عَلِیٌّ(ع): الْعُقُولُ أَئِمَّةُ الْأَفْكَارِ وَ الْأَفْكَارُ أَئِمَّةُ الْقُلُوبِ وَ الْقُلُوبُ أَئِمَّةُ الْحَوَاسِّ وَ الْحَوَاسُّ أَئِمَّةُ الْأَعْضَاءِ»[۴۹]، «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لِكُلِّ شَيْءٍ دِعَامَةٌ وَ دِعَامَةُ الْمُؤْمِنِ عَقْلُهُ فَبِقَدْرِ عَقْلِهِ تَكُونُ عِبَادَتُهُ لِرَبِّهِ»[۵۰].
با توجّه به آنکه «دِعَامَةُ» در لغت به معنای پشتیبان است، امامت عقل در این روایت، بدان معناست که در عقل مؤمن نیز ـ مانند سایر افراد ـ احتمال خطا میرود، ولی چون او دائماً توجّه به خداوند دارد، عقل الهی او، امامت بر او را برعهده دارد و در نتیجه، کمتر دچار خطا میشود. در طیّ فرازهای بعد روشن میشود که مراد از عقل الهی در همه موارد، عقل مقام ولایت و امامت است[۵۱].
منابع
پانویس
- ↑ «اَلْعُقُولُ أَئِمَّةُ اَلْأَفْكَارِ وَ اَلْأَفْكَارُ أَئِمَّةُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْقُلُوبُ أَئِمَّةُ اَلْحَوَاسِّ»؛ ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۸۸؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۹۶.
- ↑ «لَيْسَ اَلرُّؤْيَةُ مَعَ اَلْإِبْصَارِ وَ قَدْ تَكْذِبُ اَلْعُيُونُ أَهْلَهَا وَ لاَ يَغُشُّ اَلْعَقْلُ مَنِ اِنْتَصَحَهُ»؛ نهج البلاغه، با شرح محمد عبده، ج۴، ص۶۸، حکمت ۲۸۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۹۶.
- ↑ «إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ اَلْحُجَجَ بِالْعُقُولِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۳.
- ↑ « إِنَّ لِلَّهِ عَلَى اَلنَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا اَلظَّاهِرَةُ فَالرَّسُولُ وَ اَلْأَنْبِيَاءُ وَ اَلْأَئِمَّةُ وَ أَمَّا اَلْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ »؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۷۴-۱۷۵.
- ↑ «اَلْعُقُولُ أَئِمَّةُ اَلْأَفْكَارِ»؛ کراجکی ابوالفتح، کنز الفوائد، ص۸۸؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۹۶.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ لُزُومُ اَلْحَقِّ»؛ جمال الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و در آمدی، تصحیح سید جلال الدین محدث، ج۳، ص۳۲۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۷۵-۱۷۸.
- ↑ «اَلْعَقْلُ دَلِيلُ اَلْمُؤْمِنِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۵؛ همچنین رک: محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ص۳۰۶-۳۱۰؛ محمد صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۵۷۲-۵۶۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۷۹-۱۸۰.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ اَلصِّدْقُ»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۰۹.
- ↑ «رَدُّ اَلْغَضَبِ بِالْحِلْمِ ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۷۰.
- ↑ «عَلَيْكَ بِالسَّخَاءِ فَإِنَّهُ ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۵۵.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ اَلرِّفْقُ»على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۰۷.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ مُدَارَاةُ اَلنَّاسِ»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۰۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۸۱.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ لُزُومُ اَلْحَقِّ»؛ جمال الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلالالدین محدث، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ اَلاِسْتِقَامَةُ»؛ جمال الدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلالالدین محدث، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۸۲.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ اَلْعَمَلُ لِلنَّجَاةِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۰۸.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ صُحْبَةُ اَلْأَخْيَارِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۰۸.
- ↑ «ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ مَقْتُ اَلدُّنْيَا وَ قَمْعُ اَلْهَوَى»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۰۸.
- ↑ «رَدْعُ اَلنَّفْسِ عَنْ زَخَارِفِ اَلدُّنْيَا ثَمَرَةُ اَلْعَقْلِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۰۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۸۲-۱۸۳.
- ↑ «مَنْ أَرَادَ اَلْغِنَى بِلاَ مَالٍ وَ رَاحَةَ اَلْقَلْبِ مِنَ اَلْحَسَدِ وَ اَلسَّلاَمَةَ فِي اَلدِّينِ فَلْيَتَضَرَّعْ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ يُكْمِلَ عَقْلَهُ »؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۸۳.
- ↑ «إِذَا بَلَغَكُمْ عَنْ رَجُلٍ حُسْنُ حَالٍ فَانْظُرُوا فِي حُسْنِ عَقْلِهِ فَإِنَّمَا يُجَازَى بِعَقْلِهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۲.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۸۳-۱۸۴.
- ↑ «إِنَّمَا يُدْرَكُ اَلْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لاَ دِينَ لِمَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ»؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۵۴.
- ↑ «قِوَامُ اَلْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لاَ دِينَ لِمَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ»؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴.
- ↑ «مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَيْهِ دِينَهُ وَ دُنْيَاهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶.
- ↑ «إِنَّ قُلُوبَ اَلْجُهَّالِ تَسْتَفِزُّهَا اَلْأَطْمَاعُ وَ تَرْهَنُهَا اَلْمُنَى وَ تَسْتَعْلِقُهَا اَلْخَدَائِعُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۱۹.
- ↑ «اَ مُرُوَّةَ لِمَنْ لاَ عَقْلَ لَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۹.
- ↑ «كَفَى بِكَ جَهْلاً أَنْ تَرْكَبَ مَا نُهِيتَ عَنْهُ»؛ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۸۵-۱۸۷.
- ↑ عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج۴، ص۹۹، ح۱۴۱؛ بحارالأنوار، ج۱، ص۹۷، ح۸.
- ↑ الخصال، ص۵۸۹.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۲۱۳.
- ↑ الاختصاص، ص۲۴۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۰.
- ↑ ر.ک: الکافی، کتاب العقل و الجهل، المحاسن، ج۱؛ بحارالأنوار، ج۹۷.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۲۱۴.
- ↑ «و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۲، ح۱۱.
- ↑ علل الشرائع، ص۱۰۹، ح۸.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۹۶، ح۴۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۱، ص۹۶، ح۴۰.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۲۱۵.