برادری در معارف و سیره نبوی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پیمان برادری

حضرت رسول اکرم(ص) همواره در پی ایجاد ملت واحد و متحد بود. در این راستا، ایشان میان گروه‌های مهاجر و انصار که افکار و عقایدی هم‌سو داشتند، پیمان برادری برقرار کرد: «تَآخَوْا فِي اللهِ أَخَوَيْنِ أَخَوَيْنِ»؛ «با یکدیگر دوتا دوتا برادر دینی شوید»[۱]. این تدبیر پیامبر به قدری در میان دوستان و دشمنان مؤثر افتاد که حتی مدت‌ها از یکدیگر ارث می‌بردند. امام باقر(ع) به همین نکته اشاره دارد: «إِنَّهُمْ كَانُوا يَتَوَارَثُونَ بِالْمُؤَاخَاةِ»؛ «آنها به سبب پیمان برادری، از یکدیگر ارث می‌بردند»[۲].

پیامبر اکرم(ص) برای حفظ وحدت مسلمانان، با پیروی از قرآن که فرموده است: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ[۳]، آنان را به برادری و رعایت حقوق یکدیگر سفارش می‌کرد: «مؤمن برادر مؤمن است. او را وا نمی‌گذارد و غمگینش نمی‌کند و پشت سر او بد نمی‌گوید و بر او رشک نمی‌برد و بر او ستم نمی‌کند».[۴]

رسول خدا(ص) برای تحقق هدف نخست، میان مهاجران و انصار دو بار پیمان برادری برقرار کرد. ابن سعد می‌گوید: پیامبر دو بار میان مسلمانان برادری ایجاد کرد. یک بار میان مهاجران که برخی با برخی دیگر برادر شدند و بار دیگر میان مهاجران و انصار. این پیوند بر مبنای حق مساوات بود تا آنجا که بتوانند از هم ارث ببرند و در مال یکدیگر شریک باشند. به روایتی، آنان نود یا صد نفر بودند؛ نیمی از مهاجر و نیمی از انصار. این نسبت برادری ادامه پیدا کرد تا اینکه پس از جنگ بدر، آیه: ﴿وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۵] نازل شد و رابطه توارث تنها به خویشاوندان نزدیک منحصر شد و حکم توارث برادری نسخ گردید[۶].

پیامبر اسلام با این روش، پیوند جدیدی در کنار پیوند خویشاوندی و قبیله‌ای به وجود آورد. ابن هشام می‌گوید: نظام برادری در مرحله اول میان مهاجران به این ترتیب بود که پیامبر فرمود: «برای خدا با هم برادر شوید». سپس دست علی(ع) را گرفت و فرمود: «این برادر من است». حمزه با زید بن حارثه، غلام رسول خدا(ص) برادر شد تا آنجا که حمزه هنگام شهادت در روز نبرد احد، زید را وصی خود قرار داد و جعفر بن ابی طالب با آنکه آن روز در حبشه بود، با معاذ بن جبل از خاندان بنی سلمه برادر شد[۷].

همچنین سلمان فارسی با ابی الدرداء خزرجی برادر شد. بلال، اذان‌گوی پیامبر با ابو رویحه خثعمی برادر شد و این برادری هرگز قطع نشد. حتی زمانی که عمر بن خطاب، دیوانی برای دریافت بیت المال ترتیب داد و نام افراد را در آن ثبت کرد، از بلال که برای جهاد در راه خدا به شام رفته بود، پرسید: سهم بیت المالت را به چه کسی واگذار می‌کنی؟ بلال گفت: به ابو رویحه که هرگز از او جدا نخواهم شد، به سبب آن پیمان برادری که رسول خدا(ص) میان من و او برقرار کرد[۸].

روایت شده است روزی پیامبر خطاب به انصار فرمود: «برادران شما، اموال و فرزندان خود را رها کرده و به میان شما آمده‌اند». آنان در پاسخ گفتند: اموال ما میان ما و آنان مشترک باشد. حضرت فرمود: «آیا راه دیگری جز این نیست؟» گفتند: چه راهی، ای رسول خدا! حضرت فرمود: «اینان مردمی هستند که با کار مناسب با محیط شما آشنایی ندارند. شما عهده‌دار آموزش و به کار گرفتن آنان شوید و در مقابل، سهم خاصی از حاصل کار را به آنان دهید». مهاجران در کنار انصار کار می‌کردند و حاصل به دست آمده از زمین‌ها را به صورت عادلانه تقسیم می‌کردند. سهمی را به زمین و سهم دیگر را به کار مهاجران اختصاص می‌دادند[۹].

کونستان گئورگیو، نویسنده کتاب محمد(ص)؛ پیامبری که از نو باید شناخت در این باره نوشته است: انقلابی که محمد(ص) می‌خواست در آن موقع در عربستان به وجود آورد، با توجه به رسوم و شعایر عرب و نفوذ فوق‌العاده رؤسای قبایل و اینکه هر قبیله و طایفه، یک واحد اجتماعی بزرگ را تشکیل می‌داد، از انقلاب فرانسه بزرگ‌تر بود. انقلاب فرانسه نتوانست میان فرانسوی‌ها مساوات به وجود آورد، ولی انقلاب محمد(ص) میان مسلمانان، مساوات به وجود آورد و هرگونه مزیّت خانوادگی و طبقاتی و مادی را از میان برد[۱۰].

احمد بن حنبل روایت می‌کند: مهاجران به پیامبر گفتند: ای رسول خدا(ص)! ما مردمی ندیده‌ایم که بر آنان وارد شده باشیم و اندکی برای آنان کار کنیم، ولی آنان فراوان به ما بخشند. آنان زحمت کار را از ما برداشته، ولی در آسایش، ما را شریک خود ساخته‌اند تا آنجا که بیم داریم ایشان همه پاداش را ببرند. حضرت فرمود: «تا زمانی که آنان را ستایش کنید و برای آنان به درگاه خداوند دعا کنید، شما هم پاداش می‌برید»[۱۱].

رسول خدا(ص) برای تحقق هدف دوم، دوست داشت مسلمانان بر استحکام پیوند برادری میان خود بیفزایند. ازاین رو می‌فرمود: «اسْتَكْثِرُوا مِنَ الْإِخْوَانِ فَإِنَّ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ شَفَاعَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ «بر شمار برادران بیفزایید؛ زیرا در قیامت، هر مؤمنی شفاعتی می‌کند»[۱۲]. ایشان نگاه محبت آمیز برادران دینی را عبادت می‌شمرد و می‌فرمود: «النَّظَرُ إِلَى الْأَخِ تَوَدُّهُ فِي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَةٌ»؛ «نگاه کردن به برادری که برای خداوند بزرگ دوستش داری، عبادت است»[۱۳]. رسول اللّه(ص) بهترین سودها را در اسلام، پس از دین داری، دوستی با برادران دینی می‌دانست، چنان که فرمود: «مَا اسْتَفَادَ امْرُؤٌ مُسْلِمٌ فَائِدَةً بَعْدَ فَائِدَةِ الْإِسْلَامِ مِثْلَ أَخٍ يَسْتَفِيدُهُ فِي اللَّهِ»؛ «انسان مسلمان پس از به دست آوردن سود اسلام، سودی همچون برادری که برای خدا به دست می‌آورد، کسب نکرده است»[۱۴]. البته ایشان در دوست گزینی و برادری، اعتماد را از شرط‌های برادری می‌دانست و می‌‌فرمود این ویژگی در دوره آخرالزمان به شدت کاهش می‌یابد: «أَقَلُّ مَا يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ يُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَالٍ»؛ «کمیاب‌ترین چیز در آخرالزمان، برادر مورد اعتماد یا درهمی حلال است»[۱۵].

پیامبر گرامی اسلام به مسلمانان سفارش می‌کرد که ارتباط خود را با برادران قدیمی و آزمون داده حفظ کنند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُدَاوَمَةَ عَلَى الْإِخَاءِ الْقَدِيمِ؛ فَدَاوِمُوا عَلَيْهِ»؛ «خداوند بزرگ، ادامه برادری با برادران قدیمی را دوست دارد. بنابراین، آن را ادامه دهید»[۱۶]. ایشان در کلامی دیگر فرمود با این معیارها دوستان خود را انتخاب کنید: «خَيْرُ إِخْوَانِكَ مَنْ أَعَانَكَ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ صَدَّكَ عَنْ مَعَاصِيهِ وَ أَمَرَكَ بِرِضَاهُ» «بهترین برادر تو کسی است که در راه اطاعت خدا به تو یاری رساند و از نافرمانی‌های او باز دارد و به خشنودی او فرمان دهد» [۱۷].

حضرت محمد(ص) در سخنی دیگر فرمود: «اگر سه خصلت در برادر خود دیدی، به او امید ببند: حیا، امانت‌داری و راستی. اگر این سه فضیلت را ندیدی، به او امیدوار مباش»[۱۸].[۱۹]

منابع

پانویس

  1. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۱۴.
  2. بحارالانوار، ج۱۹، ص۳۲.
  3. «جز این نیست که مؤمنان برادرند، پس میان برادرانتان را آشتی دهید» سوره حجرات، آیه ۱۰.
  4. «أَلْمُؤمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لَا يَخْذُلُهُ وَ لَا يَحْزَنُهُ وَ لَا يَغْتَابُهُ وَ لَا يَحْسُدُهُ وَ لَا يَبْغِي عَلَيْهِ»؛ احمد بن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، ج۱، ص۴۷۲.
  5. «و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۵.
  6. الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۸ - ۲۴۱.
  7. السیرة النبویه، ج۱، ص۵۵.
  8. البدایة و النهایة، ج۳، ص۲۲۶.
  9. محمد ابوزهره، خاتم پیامبران، ص۲۶۳ و ۲۶۴.
  10. کنستان ویرژیل گئورگیو، محمد(ص)؛ پیامبری که از نو باید شناخت، ص۱۴۴.
  11. السیرة النبویه، ج۲، ص۳۲۸.
  12. کنزالعمال، ح۲۴۶۴۲.
  13. بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۷۹.
  14. میزان الحکمه، ج۱، ص۶۸.
  15. میزان الحکمه، ج۱، ص۷۶؛ تحف العقول، ص۵۴.
  16. کنزالعمال، ح۲۴۷۵۹.
  17. میزان الحکمه، ج۱، ص۸۲.
  18. «إِذَا رَأَيْتَ مِنْ أَخِيكَ ثَلاثَ خِصَالٍ فَارْجُهُ: الْحَيَاءُ وَالأَمَانَةُ وَالصِّدْقُ، وَإِذَا لَمْ تَرَهَا فَلَا تَرْجُهُ»؛ میزان الحکمه، ج۱، ص۸۴.
  19. اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۸۷.