بحث:فلسفه عزاداری
تاکید امامان (ع) بر عزاداری
چرا ائمه دین این همه تأکید کردند که مجلس عزا به پا دارید؟ این هم به همین دلیل که عرض کردم، چون امام حسین (ع) کشته نشد برای منفعت شخصی و دنیایی، امام حسین (ع) کشته نشد. برای اینکه خودش را فدای گناهان امت کرده باشد، امام حسین (ع) در راه حق کشته شد، در راه مبارزه با باطل کشته شد، ائمه دین خواستند مکتب امام حسین (ع) در دنیا باقی بماند، شهادت امام حسین (ع) به صورت یک مکتب، مکتب مبارزه حق با باطل برای همیشه باقی و جاودان بماند و الا چه فایده به حال امام حسین (ع) که ما گریه بکنیم یا نکنیم و چه فایده به حال خود ما دارد که صرفاً بنشینیم یک مقدار گریه کنیم و بلند شویم و برویم! ائمه دین(ع) خواستند قیام امام حسین (ع) به صورت یک مکتب و به صورت یک مشعل فروزان همیشه باقی بماند. این یک چراغی است از حق، از حقیقت دوستی، از حقیقت خواهی، این یک ندایی است از حقطلبی، از حریت، از آزادی، این مکتب حریت و این مکتب آزادی و این مکتب مبارزه با ظلم را آنها خواستند برای همیشه باقی و جاودان بماند.
در زمان خود ائمه اطهار (ع) که این دستور صادر شد سبب شد که جریانی زنده و فعال و انقلابی به وجود آید. نام امام حسین (ع) شعار انقلاب علیه ظلم گشت. یک عده شاعر انقلابی به وجود آمد: کمیت اسدی به وجود آمد، دعبل خراعی به وجود آمد. دعبل خزاعی میدانید کیست؟ کمیت اسدی میدانید کیست؟ اینها دو نفر روضه خوانند اما نه مثل روضه خوانی من، دو نفر شاعرند، مرثیهگو اما نه مثل مرثیهگويیهای محتشم و غیره.
دلم میخواهد شما اشعار کمیت اسدی، اشعار دعبل خزاعی و اشعار ابن الرومی و اشعار ابوفراس حمدانی که به عربی است با همین اشعار محتشم که هزار تا خواب برایش نقل میکنند مقایسه کنید و ببینید آنها کجا و اینها کجا! آنها دارند مکتب امام حسین (ع) را نشان میدهند، کمیت اسدی با همان اشعارش از یک سپاه بیشتر برای بنی امیه ضرر داشته این مرد کی بود؟ یک روضه خوان بود اما چه روضه خوانی؟ آیا روضه خوانی بود که بیاید چهار تا شعر مفت بخواند و پول بگیرد و برود؟ شعر میگفت که تکان میداد دنیا را، تکان میداد دستگاه خلافت وقت را.
عبدالله بن حسن بن علی معروف به عبدالله محض، تحت تأثیر شعرهای کمیت قرار گرفت و به عنوان صله آن ابیات جاندار، سند مزرعه خود را آورد داد به کمیت، کمیت گفت محال و ممتنع است که بگیرم. من مرثیهخوان سیدالشهداء هستم، من برای خدا مرثیه گفتهام، پول نمیگیرم. اصرار فوقالعاده کرد، بالاخره گرفت. بعد از مدتی آمد پیش عبدالله بن حسن بن علی و گفت: من خواهشی دارم از تو آیا قبول میکنی؟ گفت: البته قبول میکنم اما من که نمیدانم چیست، گفت: اول باید قول بدهی که عمل میکنی، بعد میگویم، قول داد و شاید هم قسم خورد، همین که قول از او گرفت سند را آورد پس داد، گفت: من نمیتوانم این را بگیرم. وقت دیگر بنیهاشم برایش پول جمع کردند و دادند، هر کاری کردند. قبول نکرد و گفت: محال و ممتنع است که بگیرم.
این مرد به خاطر همین اشعار و همین نوع مرثیهخوانی چه سختیها کشید و چه روزگارها دید و به چه وضع او را کشتند. این مرد را گرفتند و در خانه یوسف بن عمر ثقفی که حاکم آن روز کوفه بود هشت نفر ریختند سرش، شمشیرها به بدنش زدند، آخرین حرفی که در آخرین نفس گفت این بود: اللهم آل محمد اللهم آل محمد خدایا اهل بیت پیغمبر، خدایا اهل بیت پیغمبر، این آخرین کلمهای بود که به زبان این مرد آمد.
آیا دعبل بن علی خزاعی را میشناسید؟ خودش میگفت ۵۰ سال است که دار خودم را روی دوش گرفتهام و راه میروم! ببینید ارزش ادبی این دو نفر مرثیهگو که ائمه دین اینها را درست کردند چه بوده؟ ببینید آیا اینها صرفاً یک مرثیهگو هستند، مرثیهخوان هستند؟ آنها مرثیه گفتهاند اما نه به صورت عمه من غریبم! حماسهها گفتهاند چه حماسههایی! یک قصیده آنها به اندازه یک سلسله مقالات که یک نفر متفکر انقلابی بنویسد اثر دارد، اینها در زیر چتر مرثیه سالار شهیدان امام حسین (ع) چه انتقادهای لاذع و گزندهای از بنی امیه و از بنیعباس کردند و چهها بر سر آنها آوردند؟
شما میشنوید متوکل دستور داد قبر حسین بن علی (ع) را آب بندند و کسی نرود به زیارت امام حسین (ع)، اگر کسی میرود دستش را ببرند. اگر کسی اسم حسین بن علی (ع) را ببرد چنین و چنان بکنند. لابد خیال میکنید این آدم یعنی متوکل فقط گرفتار یک عقده روحی بود، یک دشمنی و یک کینه بیمنطقی با نام حسین بن علی (ع) داشت. نه آقا، آن روز نام حسین بن علی (ع) در اثر توصیه و تأکیدهای ائمه به عزاداری و در اثر به وجود آمدن امثال کمیتها و دعبل بن علیها پدر متوکل را در میآورد! متوکل میدید هر یک از اینها به اندازه یک سپاه علیه او مؤثر هستند، میدید نام حسین شهید از خود حسین زنده برای او و امثال او کمتر مزاحم نیست.
چون ائمه دین در اثر همین توصیه و دستورها نگذاشتند حسین بن علی (ع) بمیرد، به صورت یک فکر، به صورت یک ایده، به صورت یک عقیده مبارزه با ظلم، حسین را زنده نگه داشتند. متوکل هم به حساب خودش خوب حساب کرده بود، حساب کرده بود بلکه بتواند این فکر را و این ذکر را و این ایده را و این عقیده را از بین ببرد. و الا خیلی هم آدم عاقلی بود، آدم مقدس مآبی هم بود. هیچ عقده روحی و شخصی درباره حسین بن علی (ع) نداشت، اما میدید حسین با همین مرثیهخوانیها به صورت یک مکتب در آمده است که دیگر متوکل نمیتواند متوکل باشد[۱].