نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Admin(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۰ مارس ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۲۴ توسط Admin(بحث | مشارکتها)
اولاً: در همان بخش اندکی از متون یهودیان و مسیحیان که اصالت خود را حفظ کردهاند، تعابیری وجود دارد که متضمن بشارت به نبوتپیامبر اکرم است. یکی از صریحترین بشارتها، بشارت به ظهور فارقلیط است که به معنای "شخص ستوده شده" (احمد یا محمود) میباشد[۲].
در باب چهل و دوم از کتاب اشعیا به نکاتی اشاره شده است مثل اینکه: "شریعت او زود منتشر میشود... احکام مخصوص دارد... که اقصای عالم میرود..." در فرازی از این کتاب آمده: "بیابان و شهرهایش و قریههای مسکون قیدار" که قیدار فرزند حضرت اسماعیل و جد خاتم الانبیا، شهرهای مسکون قیدار، مکه و مدینه و طائف و جاهایی است که اعراب فرزندان اسماعیل ساکن بودند. مراد از بیابان، عربستان است وگرنه معنا ندارد که بگویند: "بیابان و شهرهایش" اما "عربستان و شهرهایش" ممکن است گفت...
و لفظ "سالع" که در این فقرات آمده، باید گفت که "سِلَع" (به کسر سین و فتح لام) یثرب، یعنی مدینه منوره است. و در جایی میگوید: ... اما این قوم یغما شده تمامی ایشان در مغازهها در دامنه و در حبس خآنها مخفیاند، یغما شدند و رها ننده نیست، غارت شدند... که منظور از قوم یغما شده، بنیاسرائیلاند و مقصود از این پیامبر موعود، آن مسیح نیست که بنیاسرائیل منتظر او هستند، زیرا به عقیده آنها، مسیح برای عزت دادن به بنیاسرائیل میآید و این آیات دلیل بر ذلت ایشان است. حضرت مسیح که به آمدن فارقلیط بشارت داد، این لغت در اصل و لغت یونانی "پرکلیتوس" است یعنی کسی که نام او بر سر زبآنها باشد و همهکس او را ستایش کند و حتی معنای تفضیلی که در "احمد" است (ستودهتر) و در "محمد" نیست، از کلمه "پرکلیتوس" یونانی نیز فهمیده میشود. در انجیل یوحنا: اگر من نروم آن فارقلیط تسلیدهنده نخواهد آمد، ... اما چون روح راستی بیاید، او شما را به تمامی ارشاد خواهد کرد، زیرا که او از پیش خود سخن نخواهد گفت، بلکه هر آنچه میشنود خواهد گفت و شما را به آینده خبر خواهد داد و او مرا جلال خواهد داد. زیرا او آنچه را از آنِ من است، خواهد یافت و شما را خبر خواهد داد[۳].
ثانیاً:پیامبر اکرم در اثبات رسالت خویش، در مقابل یهودیان و مسیحیان احتجاج میورزند به متون مقدس اهل کتاب، و علمای یهود و نصاری، در مقابل این ادعا، کاری جز سکوت انجام ندادند؛ قرآن در این زمینه میفرماید:﴿ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۴]
دلیل سوم: برهان از طریق گروندگان
گاه شخصیت برخی از پیروان یک پیامبر از ویژگیهای برخوردار است که هرگونه تردید در صدق ادعای نبوت را از بین میبرد مثل امیرمؤمنان که سه عنصر اساسی در شخصیت حضرت، ایمان ایشان را حجتی قاطع قرار میدهد:
شخصیت اخلاقی پیامبر خاتم:رسول خدا چه پیش از بعثت و چه پس از آن از سجایای اخلاقی والایی برخوردار بوده است. همگان او را به "محمد امین" میشناختند. اگر کوچکترین نقطه ضعفی در زندگانی محمد(ص) وجود میداشت، مشرکان از آن بهره کامل میجستند...
محیط ظهور اسلام:محمد(ص) در جامعهای ظهور یافت که اکثریت آن در منجلاب فساد و گمراهی غوطهور بودند، در چنین جامعه عقبماندهای، پیامبر اسلام، عالیترین معارف اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و... را عرضه نمود.
روشهای اجرایی:پیامبر برخلاف روش معمول در میان سیاستمداران دنیاطلب، هیچگاه برای رسیدن به هدف، از ابزار غیر مشروع بهره نبرد. یکی از شواهد، ماجرای مرگ ابراهیم، فرزند پیامبر اکرم است که مورد استفاده سوء قرار نگرفت.
ثبات قدم و پایداری: از نشانههای مردان الهی آن است که در راه تحقق اهداف و آرمانهای خود، از جان و مال و فرزند، بهراحتی میگذرند. مانند: ثبات قدم رسول خدا در مکه و استقامت ایشان در شعب ابوطالب و...
معجزه، خارق عادتی است که مربوط به ادعای نبوت باشد و خداوند برای تصدیق او آن را ظاهر سازد. از پیامبر بیش از هزار معجزه نقل شده آنهم در حضور جمع و مستند، بهگونهای که احتمال جعل و کذب در آنها راه ندارد، در حالی که ناقلان معجزاتحضرت عیسی، چهار نفر هستند که تاریخ زندگی آنها روشن نیست و کمتر از ۳۰ معجزه نقل کردهاند[۷].
↑ کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ و به راستی دستهای از آنان حق را دانسته پنهان میدارند؛ سوره بقره، آیه:۱۴۶.