گزینش الهی در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۵۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث گزینش الهی است. "گزینش الهی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

واژه قرآنی که در قرآن کریم برای دلالت بر حصر حاکمیت در خدای متعال به کار رفته است، واژه "اختیار" است.

در قرآن کریم، برخی از مشتقات واژه "اختیار" نظیر: "یختار" یا "الخیره" در دلالت بر حصر حاکمیت در خداوند بهکار رفته است.

آیاتی که در آنها مشتقات واژه اختیار در دلالت بر حصر حاکمیت در خداوند به کار رفته است، دو آیه است:

آیه اول:

﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۱].

پس از این آیه، خداوند می فرماید: ﴿وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ * وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲].

کلمه ﴿يَخْتَارُ در آیه نخست به معنای گزینش است و گزینش به معنای تعیین بهترین از میان هر دو چیز یا بیش از آن است. ابوهلال عسکری، لغتدان معروف عرب می گوید: اختیار: خواستن چیزی است به جای چیزهای دیگر [۳]- تا آنجا که می گوید: - و ریشه اختیار: خیر است، پس مختار کسی است که از بین دو شیء بهترین آنها را در حقیقت یا نزد خود می‌خواهد بدون اجبار و اضطرار[۴].

نزدیک به همین تعریف را راغب اصفهانی در المفردات بیان می کند و می گوید: "و اختیار: خواستن و انجام دادن بهترین است، و گاه به آنچه انسان آن را بهترین می‌پندارد خیر می‌گویند اگرچه در واقع خیر نباشد"[۵].

ابن منظور نیز در لسان العرب نزدیک به همین بیان را در تفسیر معنای اختیار آورده و می گوید:اختیار: برگزیدن است و همچنین است تخیّر[۶] - تا آنجا که می گوید: - و خیار اسم از ریشه اختیار که به معنای خواستن بهترین از میان دو چیز است[۷].

و کلمه ﴿الْخِيَرَةُ در جمله ﴿مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ به معنای گزینش است، لکن "اختیار" مصدر است و "خیره" اسم مصدر است.

ابن منظور در لسان العرب می گوید: تخیر الشیء: یعنی آن را برگزید، و اسم آن: خیره است، و خِیَره مثل عِنَبَه است و دومی معروف‌تر است[۸] - تا آنجا که می گوید: - فرّاء درباره فرموده خدای متعال ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ گفت: حق ندارند برخلاف گزینش خدا چیزی برگزینند[۹].

بنابر آنچه در تفسیر اهل لغت از معنای واژه "اختیار" و "خیره" بیان شد، معنای آیه فوق الذکر چنین است: "تنها پروردگار توست که می‌آفریند و برمی گزیند، گزینش از آنِ آنان نیست، منزه و برتر است پروردگار تو از آنچه آنان شرک می ورزند".

مطالبی را که در این آیه به آن به صراحت پرداخته شده و بیان گردیده است، می ‌توان در چند چیز خلاصه نمود:

مطلب اول: آفرینش و گزینش مخصوص خدای متعال است ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ، تنها خداست که آنچه بخواهد می آفریند و آنچه بخواهد بر می گزیند.

از این بخش از آیه استفاده می شود، همانگونه که خدا را در آفرینندگی شریکی نیست، او را در گزینش نیز شریکی نیست. این مطلب همان است که در آیه پنجاه و چهارم سوره اعراف نیز به صراحت آمده بود که: ﴿أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ.

معنای حصر گزینش در ذات اقدس حق تعالی این است که مردم در هر رفتار اختیاری باید از گزینش خدا تبعیت کنند بنابراین هر گزینشی خواه در رابطه با قانون و تعیین تکلیف رفتار اختیاری مردم و اینکه چه رفتاری را "باید" انجام دهند و چه رفتاری را "نباید" انجام دهند، و خواه در رابطه با مجری قانون و اینکه چه کسی باید عهده دار اجرای قانون شود و برای اجرای عدالت زمامدار جامعه شود، همه و همه تنها در اختیار خداوند است. خداوند است که تنها آفریننده است و هم او تنها کسی است که برای مردم بهترین را معین و گزینش می کند.

به عبارتی دیگر، در هر جا که بشر را از نظر تکوینی قدرت گزینش هست، باید گزینش خدا ملاک و پایه گزینش مردم شود و گزینش مردم باید تابع محض گزینش خدا باشد.

بنابراین، مردم در کلیه رفتارهای اختیاری خود - که قانون محدوده آن را معین می کند - باید تابع گزینش خداوند باشند و باید گزینش خود را بر اساس گزینش خداوند انجام دهند.

این به معنای آن است که قانونی که در جامعه بشر گزینش رفتاری انسان‌ها را معین و مشخص می‌کند، باید به وسیله خدا معین و مشخص گردد. همچنین مجری قانون نیز که در عمل، گزینش انسان‌ها را طبق قانون شکل داده و جهت می دهد، باید به وسیله خداوند گزینش شود و اینکه واگذاری گزینش در این حوزه به عهده مردم به معنای دخالت دادن مردم در حوزه ربوبیت الهی و برای خدا شریک و انباز در ربوبیت قائل شدن است: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ.

آنچه دلالت آیه فوق را بر حصر حاکمیت - یعنی تقنین، تشریع و اجرا - روشن تر نموده و مورد تأکید قرار می دهد، عبارت است از:

  1. تقدیم فاعل بر فعل که از مصادیق تقدیم ما حقه التأخیر است که در زبان عرب افاده حصر می کند: ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ.
  2. عطف "اختیار" است بر "خلق". حصر خالقیت در خداوند معلوم است و از بدیهیات مفاهیم قرآنی است. بنابراین، عطف اختیار بر خلق نشانه اشتراک آنها در حکم است که نتیجه آن حصر اختیار در خداوند است؛ همانگونه که "خلق" و ایجاد از عدم، مخصوص ذات اقدس باری ‌تعالی است.
  3. اطلاق در خلق و اختیار، اقتضای حصر خلق و اختیار در ذات اقدس حق دارد؛ زیرا اطلاق خلق و اختیار در آیه کریمه بر آن دلالت دارد که همه "خلق" و نیز همه "اختیار" از آنِ خداوند است و کسی جز او را بهره‌ ای از خلق و اختیار نیست.
  4. آیه بعد از این آیه، ﴿وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ اشاره به جریانی است در جامعه اسلامی آنروز که به شیوه  ای پنهان، در اندیشه ممانعت از إعمال حاکمیت خداوند و نقل حاکمیت از خداوند به دست شریکانی بود که خود را در حاکمیت، شریک خداوند می دانستند. آیات پیش از این آیه مؤید این مدّعاست: ﴿وَقِيلَ ادْعُوا شُرَكَاءَكُمْ فَدَعَوْهُمْ فَلَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُمْ وَرَأَوُا الْعَذَابَ لَوْ أَنَّهُمْ كَانُوا يَهْتَدُونَ * وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ * فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءَلُونَ[۱۰].

در گذشته گفتیم بنابر آنچه قرآن کریم به صراحت بیان می کند، پیام انبیاء و فراخوانی مردم توسط آنها به سوی حاکمیت خداوند بوده که با اطاعت از فرمانروایی آنان تحقق می یابد.

و لذا در سوره شعراء تنها پیام و فراخوانی مردم توسط انبیاء با این جمله اعلام گردیده است:﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ[۱۱].

و نیز در جای دیگر، خداوند پیام انبیاء و جایگاه آنان را در میان مردم به صراحت اعلام داشته است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۱۲].

و در جای دیگر، به صراحت بیان فرموده که انبیاء را برای اقامه جامعه عدل و قسط فرستادیم: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۳].

و در جای دیگر به زبان دیگر می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۱۴].

در گذشته توضیح دادیم که واژه "عبادت" به معنای "اطاعت خاضعانه" است. لهذا در جاهای دیگری از قرآن کریم نیز پیام انبیاء به این عبارت بیان شده است: ﴿اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ[۱۵].

بنابراین، پیام انبیاء به مردم و آنچه مردم را به سوی آن فرا خواندهاند پذیرش "فرمانروایی پیامبران و اطاعت از فرمان آنان" بوده است. لذا آیه ﴿مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ به پاسخی اشاره دارد که مردم به انبیاء در برابر فراخوانی آنان داده‌اند. انبیاء مردم را به پذیرش فرمانروایی خدا و رسول خدا فراخوانده‌اند، لذا در آیه ذیل به سئوال خدا از مردم نسبت به پاسخ فراخوانی انبیاء اشاره شده: ﴿وَيَوْمَ يُنَادِيهِمْ فَيَقُولُ مَاذَا أَجَبْتُمُ الْمُرْسَلِينَ[۱۶].

در پی این آیه است که خداوند می فرماید: ﴿فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ الْأَنْبَاءُ يَوْمَئِذٍ فَهُمْ لَا يَتَسَاءَلُونَ * فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ * وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۱۷].

و پس از این می فرماید: ﴿وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ[۱۸].

همچنین خداوند در آیه بعد از آیات فوق می فرماید: ﴿وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۱۹].

این آیه نیز شاهد دیگری بر حصر حاکمیت در خداوند و بر اساس دلالت سیاق، قرینه دیگری بر اراده حصر حاکمیت در خداوند در آیه ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ... است.

در این آیه از یکسو به حصر الوهیت در خداوند ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ و از سوی دیگر، به حصر حاکمیت در ذات اقدس او ﴿وَلَهُ الْحُكْمُ اشاره شده است.

مطلب دوم: نفی حق گزینش از مردم در برابر خداوند متعال: ﴿مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ. و از ذیل آیه ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ استفاده می شود که ادعای حقّ گزینش در برابر گزینش خداوند، شرک به شمار می آید و خداوند متعال منزّه از داشتن انباز و برتر از آن است که شریکی داشته باشد.

در گذشته آنجا که ادلّه عقلی حصر حاکمیت در ذات اقدس حق تعالی را بررسی کردیم روشن شد که حق حاکمیت از لوازم ذاتی خداوندی خداست و هر نوع ادّعای حقّ حاکمیت به معنای ادّعای خداوندی است. در این آیه به همین حقیقت اشاره شده و داشتن حق گزینش که به معنای حق تعیین سرنوشت انسان و حاکمیت بر رفتار اختیاری اوست، حق انحصاری خداوند دانسته شده است.

در آینده توضیح خواهیم داد که حصر حاکمیت و حق انتخاب و گزینش در ذات اقدس حق تعالی لزوم تشریع قانون به وسیله خدا از یکسو، و لزوم تعیین و نصب حاکم مجری قانون از سوی خدا را از سوی دیگر نتیجه می دهد؛ زیرا هرگونه دخالتی در این دو مورد از سوی غیر خداوند به معنای دخالت در خداوندی خداوند و در جایگاه شریک و انباز خدا قرارگرفتن است.

مطلب سوم: همان است که در بخش پسین مطلب گذشته گفتیم که خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث[۲۰]. دخالت غیر خدا را در امر حاکمیت جامعه بشر خواه در زمینه تقنین و تشریع و خواه در زمینه اعمال قانون و اجرای عدالت، دخالت در خداوندی خدا می داند و لهذا پس از تأکید بر ثبوت انحصاری حقّ گزینش برای خداوند ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ و سپس نفی حقّ گزینش از انسان‌ها ﴿مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ دخالت در امر گزینش را شرک در خداوندی خداوند دانسته و می فرماید: ﴿سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ[۲۱].

بنابراین، حصر حاکمیت سیاسی در خداوند و گماشتگان او - یعنی رسول و امام - از لوازم لاینفک توحید الهی در قرآن کریم است و هرگونه دخالت در حاکمیت و تعیین سرنوشت جوامع بشری از سوی غیر خداوند، خروج از مرز توحید و مصداق بارز به دام شرک افتادن است.

در اینجا اشاره به این نکته لازم است که توحید در حاکمیت، مخصوص نظریه سیاسی اسلام نیست، بلکه هر نظریه سیاسی دیگر که قائل به حقّ حاکمیت است، ناگزیر است که صاحب اصلی حق حاکمیت را - خواه خداوند باشد یا مردم یا هر موجود دیگر - صاحب منحصر به فرد حق حاکمیت بداند و اساساً حقّ حاکمیت، شرکت پذیر نیست؛ زیرا هرگونه مشارکت عنصر دیگری بهجز حاکم اصلی در امر حاکمیت به معنای سلب حاکمیت حاکم اصلی و عدم نفوذ اراده و حاکمیت او در برابر اراده و حاکمیت حاکم دیگر است.

آیه دوم: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۲۲].

خداوند در این آیه کریمه بر برتری حکم خدا و رسول بر اراده و خواست مردم تأکید فرموده و معصیت فرمان خدا و رسول را گمراهی آشکار معرفی می نماید.

برتری حکم خدا و رسول بر اراده مردم که در جمله ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ بیان شده، همان حق حاکمیتی است که همه جوامع عقلایی برای حاکمان قائلند. در تمام جوامع عقلایی فرمان حاکم که همان قانون است، برتر از خواست و اراده افراد و نهادهای جامعه بهشمار می آید و همین جایگاه است که به حاکم یا هیأت حاکمه قدرت و حاکمیت و نفوذ فرمان و دستور می‌بخشد.

در این آیه، به صراحت اعلام گردیده است که جایگاه حاکمیت منحصراً در اختیار خدا و رسول است و دیگران را حق تمرّد و سرپیچی از فرمان خدا و رسول نیست و اراده و خواست آنان در برابر فرمان و حکم خدا و رسول فاقد اعتبار قانونی است.

از آنچه در دو آیه اختیار، یعنی آیه شصت و هشتم سوره قصص و آیه سی و ششم سوره احزاب به صراحت و روشنی مورد تأکید خداوند قرار گرفته است، معلوم شد حق حاکمیت و فرمان و دستور، مخصوص خداوند است و به همین سبب آن را که خداوند برای حاکمیت و فرمانروایی معین و منصوب می‌کند، حاکم و فرمانروایی است که به دستور خداوند حکومت و فرمانروایی می کند و حکم و فرمانش نظیر حکم و فرمان خداوند نافذ و لازم الاجراست و به جز خدا و کسانی که به فرمان خدا برای فرمانروایی منصوب و معین می شوند، کسی را حق فرمان و دستور و حکومت نیست[۲۳].

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «تنها پروردگار توست که می‌آفریند و برمی‌گیزیند، آنان را حقی در گزینش نیست خداوند منزه و برتر از آن است که آنان شرک می‌ورزند» سوره قصص، آیه ۶۸.
  2. «و خدای تو می‌داند آنچه آنان در سینه پنهان دارند و آنچه را آشکار می‌کنند * و اوست خداوند و خدایی جز او نیست، ستایش مخصوص اوست در دنیا و آخرت، و حکم مخصوص اوست و به او بازخواهید گشت» سوره قصص، آیه ۶۹-۷۰.
  3. الاختيار: ارادة الشي‏ء بدلا من غيره...
  4. و أصل الاختيار: الخير، فالمختار هو المريد لخير الشيئين في الحقيقة أو خير الشيئين عند نفسه من غير إلجاء و اضطرار؛ ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص۱۰۱.
  5. و الِاخْتِيَارُ: طلب ما هو خير و فعله، و قد يقال لما يراه الإنسان خيرا، و إن لم يكن خيرا؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص۳۰۱.
  6. الاختيار: الاصطفاء، و كذلك التَّخَيُّرُ...
  7. الخيارُ: الاسم من الاختيار، و هو طلب خَيْرِ الأَمرين؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶۷، ماده «خیر».
  8. و تَخَيَّر الشي‏ءَ: اختاره، و الاسم الخِيرَة و الخِيَرَة كالعنبة، و الأَخيرة أَعرف
  9. و قال الفرّاء في قوله تعالى: ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ أَي ليس لهم أَن يختاروا على الله؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶۷، ماده «خیر».
  10. «و (به آن عبادت‌کنندگان) گفته مى‌شود: "معبودهایتان را که همتاى خدا مى‌پنداشتید بخوانید (تا شما را یارى کنند)!" معبودهایشان را مى‌خوانند، ولى جوابى به آنان نمى‌دهند. و (در این هنگام) عذاب الهى را (با چشم خود) مى‌بینند، و آرزو مى‌کنند اى کاش هدایت یافته بودند! * (به خاطر آورید) روزى را که خداوند آنان را ندا مى‌دهد و مى‌گوید: "چه پاسخى به پیامبران (من) گفتید؟!" * در آن روز، همه اخبار بر آنان پوشیده مى‌ماند، (حتّى) نمى‌توانند از یکدیگر سؤالى کنند» سوره قصص، آیه ۶۴-۶۶.
  11. «تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۰۸، ۱۲۶، ۱۴۴، ۱۵۰، ۱۶۳، ۱۷۹.
  12. «ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى اینکه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود» سوره نساء، آیه ۶۴.
  13. «ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانى و میزان (شناسایىِ حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  14. «ما در هر امّـتى رسولى برانگیختیم که: "خداى یکتا را بپرستید و از فرمان او پیروی کنید؛ و از طاغوت اجتناب کنید"» سوره نحل، آیه ۳۶.
  15. «(تنها) خداوند یگانه را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست» سوره اعراف، آیه ۵۹، ۶۵، ۷۳، ۸۵.
  16. «(به خاطر آورید) روزى را که خداوند آنان را ندا مى‌دهد و مى‌گوید: "چه پاسخى به پیامبران (من) گفتید؟!"» سوره قصص، آیه ۶۵.
  17. «در آن روز، همه اخبار بر آنان پوشیده مى‌ماند، (حتّى) نمى‌توانند از یکدیگر سؤالى کنند. * امّا کسى که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، امید است از رستگاران باشد. * پروردگار تو هرچه بخواهد مى‌آفریند، و هر چه بخواهد برمى‌گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیارى ندارند؛ منزّه است خداوند، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره قصص، آیه ۶۶-۶۸.
  18. «و پروردگار تو مى‌داند آنچه را که سینه‌هایشان پنهان مى‌دارد و آنچه را آشکار مى‌سازند» سوره قصص، آیه ۶۹.
  19. «و او خداى یگانه است که هیچ معبودى جز او نیست؛ ستایش تنها براى اوست در این جهان و در جهان دیگر؛ حاکمیّت (نیز) از آن اوست؛ و همه شما به سوى او باز گردانده مى‌شوید» سوره قصص، آیه ۷۰.
  20. ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ «پروردگار تو هرچه بخواهد مى‌آفریند، و هر چه بخواهد برمى‌گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیارى ندارند؛ منزّه است خداوند، و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره قصص، آیه ۶۸.
  21. «منزه است خداوند و برتر است از آنچه برای او شریک می پندارند» سوره قصص، آیه ۶۸.
  22. «هیچ مؤمن یا مؤمنه‌ای حق آن نیست که در برابر حکم خدا و رسول در امور خود اختیاری داشته باشند و هرکس خدا و رسولش را نافرمانی کند، آشکارا گمراه شده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  23. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱.