ابراهیم بن میمون بیاع هروی
آشنایی اجمالی
ابراهیم بن میمون[۱] در سند ۳ روایت تفسیر کنز الدقائق[۲]، به نقل از کتابهای کافی، تأویل الآیات الظاهرة و تفسیر عیاشی یاد شده؛ مانند:
«قَالَ أَيْضاً حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنِ ابْنِ أَبِي شَيْبَةَ عَنْ جَابِرٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ﴾[۳] قَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) ﴿وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ﴾[۴] قَالَ إِمَامُ عَدْلٍ تَأْتَمُّونَ بِهِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع)»[۵][۶]
شرح حال راوی
در رجال نجاشی و فهرست شیخ طوسی نام راوی یاد نشده؛ ولی در رجال شیخ طوسی دو نفر با عنوان ابراهیم بن میمون در اصحاب امام صادق (ع) ذکر شدهاند: یکی با اسم «ابراهیم بن میمون کوفی»[۷] و دیگری با نام «ابراهیم بن میمون بیاع هروی»[۸].
رجالیان در کتب رجالی خود به اتحاد این دو عنوان تصریح کردهاند[۹]، چون شیخ صدوق در طریق خود به ابراهیم بن میمون نوشته است: "وما كان فيه عن إبراهيم بن ميمون فقد رؤيته عن... عن معاوية بن عمار، عن إبراهيم بن ميمون بياع الهروي مولى آل الزبير"[۱۰].
بر این اساس، عنوان مطلق راوی، ابراهیم بن میمون است که در کتب رجالی با دو وصف از وی یاد شده:
- الکوفی چون از اهل کوفه بوده است.
- بیاع الهروی[۱۱] زیرا شغلش خرید و فروش پیراهنهایی بوده که در هرات خراسان بافته میشدهاند[۱۲]؛ ولی در اسناد روایات با عنوان مطلق یاد شده است[۱۳].
بعضی رجالیان اهل سنت نیز نام راوی را در کتب رجالی خود عنوان کردهاند:
ابن حجر: إبراهیم بن میمون کوفی... قال أبو حاتم شیخ وقال النسائی ثقة. قلت و ذکره ابن حبان فی الثقات و أفاد أن المغیرة بن مقسم روی عنه أیضا[۱۴].
مزی: إبراهیم بن میمون کوفی. روی عن أبی الأحوص الجشمی (سی) عن مسروق عن عائشة: مر رجل برسول الله (ص) فقال: بئس عبدالله و أخو العشیرة... الحدیث روی عنه: شعبة بن الحجاج (سی)، و أبوخالد یزید بن عبدالرحمان الدالانی... روی له النسائی فی الیوم و اللیلة[۱۵][۱۶]
طبقه راوی
برقی و شیخ طوسی، ابراهیم بن میمون را در اصحاب امام صادق (ع) نام بردهاند[۱۷] و روایات فراوانی از وی از آن حضرت با تعابیر سمعت أباعبدالله (ع)[۱۸]، سألت أباعبدالله (ع)[۱۹] و عن أبی عبدالله علیه[۲۰] نقل شده است.
آیت الله بروجردی، ابراهیم بن میمون را در طبقات رجال الکافی از کبار طبقه پنجم [۲۱] و در طبقات رجال التهذیب [۲۲]، از راویان طبقه پنجم دانسته است.[۲۳]
استادان و شاگردان راوی
برخی مشایخ حدیثی راوی محمد بن مسلم[۲۴]، عیسی بن عبدالله و سالم اشل[۲۵] و بعضی شاگردان حدیثی وی عبارتاند از سیف بن عمیرة[۲۶]، ابوسلیمان جصاص، علی بن رئاب کوفی، حماد بن عثمان، عبدالله بن مسکان، معاویة بن عمار دهنی، علی بن ابی حمزة بطائنی، صفوان، ابن مغراء (أبوالمغراء)، سلمة بن خطاب[۲۷]، عبدالله بن ایوب[۲۸]، عیینة بیاع قصب[۲۹] و عقبة بن مسلم[۳۰][۳۱]
یادآوری
- بعضی از محققان ابراهیم بن میمون را با ابراهیم بن محمد بن میمون که در کتب رجالی اهل سنت عنوان شده، متحد دانستند، در حالی که از جهت طبقه همخوانی ندارند، چنان که در عنوان ابراهیم بن محمد بن میمون گذشت[۳۲].
- بعضی از نویسندگان ابراهیم بن میمون را از راویان امام رضا (ع) به شمار آوردند، درحالی که هیچ دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد، مگر آنکه با ابراهیم بن محمد بن میمون متحد باشد که آن هم درست نیست[۳۳][۳۴]
جایگاه حدیثی راوی
از آنجا که نجاشی از راوی نامی نبرده و برقی و شیخ طوسی هم تنها او را از اصحاب امام صادق (ع) برشمرده و درباره جرح و تعدیل وی نظری ندادهاند، بعضی از وی به عنوان راوی غیر معلوم الحال و مجهول یاد کردهاند[۳۵].
بر اساس بعضی قرائن، اولاً ایشان از جهت مذهب امامی بوده و ثانیاً از حُسن حال برخوردار بوده که اگر نتوان وی را از راویان ثقه به شمار آورد، دستکم از راویان ممدوح شمرده میشود:
- کلینی و کشی نقل کردند که عبدالله بن مسکان سؤالاتی را برای امام صادق (ع) میفرستاد و از آن حضرت پیرامون آنها میپرسید و حضرت نیز آنها را جواب میداد؛ از جمله آنها سؤالاتی بود که همراه ابراهیم بن میمون برای آن حضرت فرستاد[۳۶]. از این حدیث برداشت میشود که عبدالله بن مسکان به ابراهیم بن میمون اعتماد داشته و مورد وثوق وی بوده، چنان که نشان دهنده اعتماد امام صادق (ع) به ایشان نیز هست.
- روایت بعضی از اصحاب اجماع، مانند حماد بن عثمان، ابن مسکان و صفوان بن یحیی از ابراهیم بن میمون[۳۷].
- ملاحظه مضامین روایات ابراهیم بن میمون؛ مانند: «وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ لِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ مَيْمُونٍ كُنْتُ عِنْدَ أَبِي حَنِيفَةَ جَالِساً فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ فَقَالَ مَا تَرَى فِي رَجُلٍ قَدْ حَجَّ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ الْحَجُّ أَفْضَلُ أَوِ الْعِتْقُ قَالَ لَا بَلْ يُعْتِقُ رَقَبَةً قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) كَذَبَ وَ اللَّهِ وَ أَثِمَ الْحَجَّةُ أَفْضَلُ مِنْ عِتْقِ رَقَبَةٍ وَ رَقَبَةٍ حَتَّى عَدَّ عَشْرَ رَقَبَاتٍ ثُمَّ قَالَ وَيْحَهُ أَيُّ رَقَبَةٍ فِيهِ طَوَافٌ بِالْبَيْتِ وَ سَعْيٌ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ وُقُوفٌ بِعَرَفَةَ وَ حَلْقُ الرَّأْسِ وَ رَمْيُ الْجِمَارِ فَلَوْ كَانَ كَمَا قَالَ لَعَطَّلَ النَّاسُ الْحَجَّ وَ لَوْ فَعَلُوا لَكَانَ يَنْبَغِي لِلْإِمَامِ أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَى الْحَجِّ إِنْ شَاءُوا وَ إِنْ أَبَوْا فَإِنَّ هَذَا الْبَيْتَ إِنَّمَا وُضِعَ لِلْحَجِّ»[۳۸]؛
از این روایت، امامی بودن راوی فهمیده میشود. بر این اساس علامه وحید بهبهانی درباره جایگاه حدیثی راوی مینویسد: یروی عنه ابن أبی عمیر بواسطة عمار و کذا صفوان بواسطة ابن مسکان[۳۹] و کذا علی بن رئاب فیما ذکر إشارة إلی الوثاقة و القوه... ؟ هذا مضافاً إلی ما یظهر من استقامة روایاته و کثرتها فتأمل[۴۰].
بعضی از رجالیان[۴۱] احتمال دادند که ابراهیم بن میمون برادر عبدالله بن میمون باشد، درنتیجه قول امام باقر (ع) که درباره این خاندان فرمود: «أَمَا إِنَّكُمْ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ»[۴۲] شامل وی نیز میشود؛ ولی این استدلال از چند جهت مخدوش است:
- «ابراهیم بن میمون کوفی» و «عبدالله بن میمون مکی» است.
- شاید مقصود امام (ع) چهار نفر مشخص باشد؛ نه همه خاندان.
- از کجا معلوم که ابراهیم بن میمون جزو آن چهار نفر باشد؟!
- راوی حدیث، شخص عبدالله میمون است که شهادتش درباره خودش شنیدنی نیست[۴۳]، که این دلیل چهارم در کلیتش پذیرفته نیست، چنان که در عنوان ابراهیم بن مهزیار گذشت.[۴۴]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۲۷؛ رجال الطوسی، ص۱۵۷ (ش۱۷۴۵) و ۱۶۷ (ش ۱۹۳۱)؛ نقد الرجال، ج۱، ص۹۱، ش۱۵۰ - ۱۵۱؛ جامع الرواة، ج۱، ص۳۵؛ إکلیل المنهج، ص۹۴، ش۵۴؛ تعلیقة علی منهج المقال، ص۵۶ و ۳۹۹؛ منتهی المقال، ج۱، ص۲۰۸، ش۸۷؛ طرائف المقال، ج۱، ص۴۰۰، ش۳۱۶۵ و ۳۱۶۷؛ أعیان الشیعه، ج۲، ص۲۳۱، ش۴۴۷؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۱۸، ش۵۳۵؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۸۲ - ۲۸۴، ش۳۲۰ - ۳۲۲. ب. منابع سنی: تقریب التهذیب، ج۱، ص۶۸، ش۲۶۳؛ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۵۱، ش۳۱۶. تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۲۵، ش۲۵۸.
- ↑ ر. ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۳، ص۳۵۸؛ ج۸، ص۳۱۸؛ ج۱۳، ص۱۱۴.
- ↑ ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد سوره حدید، آیه ۲۸.
- ↑ ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است سوره حدید، آیه ۲۸.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۳، ص۱۱۴ به گزارش از تأویل الآیات الظاهرة، ص۶۴۳، ح۱۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۳۴.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۵۷، ش۱۷۴۵.
- ↑ رجال الطوسی، ص۱۶۷، ش۱۹۳۱.
- ↑ ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۸۳ - ۲۸۴، ش۳۲۱ - ۳۲۲؛ تنقیح المقال، ج۵، ص۳۳، ش۶۰۲؛ منهج المقال، ج۱، ص۳۷۴، ش۱۶۹.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۶۶.
- ↑ شماری از راویان، متصف به این ویژگی هستند؛ مانند: «أدیم بیاع الهروی، عائذ بن حبیب بیاع الهروی، معاذ بن مسلم بیاع الهروی و عمرو بن نهیک بیاع الهروی».
- ↑ بیاع الهروی؛ أی بیاع الثوب المعمول فی هرات بخراسان؛ (مرآت العقول، ج۸، ص۶).
- ↑ یادآوری: در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق (ج۱۳، ص۱۱۴) ابراهیم بن میمون یاد شده که مراد از آن، به قرینه اتحاد راوی و مروی عنه، ابراهیم بن محمد بن میمون الکندی است: ... علی بن عبدالله، عن إبراهیم بن محمد، عن [إبراهیم بن] میمون، عن ابن أبی شیبة. ابراهیم بن محمد در این سند، ابراهیم بن محمد الثقفی است که از شاگردان ابراهیم بن محمد بن میمون الکندی است.
- ↑ تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۵۱، ش۳۱۶.
- ↑ تهذیب الکمال، ج۲، ص۲۲۵ - ۲۲۶، ش۲۵۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۳۵-۵۳۶.
- ↑ رجال البرقی، ص۲۷؛ رجال الطوسی، ص۱۵۷ (ش۱۷۴۵) و ۱۶۷ (ش ۱۹۳۱).
- ↑ «عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعِنِّي عَلَى هَوْلِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ...»؛ (الکافی، ج۲، ص۵۷۸، ح۲).
- ↑ «... عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ رَجُلٍ يَقَعُ ثَوْبُهُ عَلَى جَسَدِ الْمَيِّتِ قَالَ...»؛ (الکافی، ج۳، ص۶۱، ح۵).
- ↑ «... عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الرَّجُلِ يُسْلِمُ فَيُرِيدُ أَنْ يَحُجَّ وَ قَدْ حَضَرَ الْحَجُّ أَ يَحُجُّ أَوْ يَخْتَتِنُ...»؛ (الکافی، ج۴، ص۲۸۱، ح۱).
- ↑ ر. ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۳۴.
- ↑ ر. ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال التهذیب)، ص۳۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۳۶-۵۳۷.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۱۸.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۵۳۲، ح۱۱؛ ج۷، ص۸۲، ح۲.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۸، ص۳۱۸.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۷۸، ح۲؛ ج۳، ص۶۱ (ح۵)، ۳۷۷ (ح۳) و ۴۰۶ (ح۱۰)؛ ج۴، ص۱۷۱، ح۴، ۲۵۹ (ح۲۹) و ۲۸۱ (ح۱)؛ ج۵، ص۲۲۴، ح۲؛ ج۶، ص۵۳۲، ح۱۱.
- ↑ الخصال، ج۱، ص۹، ح۳۲.
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۹۸، ح۹۰۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۳۹ - ۲۴۰، ح۶۴۴۱.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۳۷.
- ↑ ر. ک: ترجمه ابراهیم بن محمد بن میمون.
- ↑ إبراهیم بن میمون، بیاع الهروی مولی آل الزبیر، روی عن الرضا (ع) و ذکره الشیخ فی أصحاب الصادق (ع) لم یذکر له شیء فی کتب الرجال، فهو غیر معلوم الحال، و فی تقریب ابن حجر أنه صدوق؛ (وسائل الشیعه (ط - الاسلامیه)، ج۱۹، پانوشت ص۳۲۲).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۳۸.
- ↑ ر. ک: مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۲۶۴؛ ج۶، ص۴۲.
- ↑ و زعم یونس أن ابن مسکان سرح بمسائل إلی أبی عبدالله (ع) یسأله عنها و أجابه علیها، من ذلک ما خرج إلیه مع إبراهیم بن میمون؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۸۳، ح۷۱۶)؛ «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ قَالَ: بَعَثْتُ بِمَسْأَلَةٍ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَعَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قُلْتُ سَلْهُ عَنِ الرَّجُلِ يَبُولُ فَيُصِيبُ فَخِذَهُ قَدْرُ نُكْتَةٍ مِنْ بَوْلِهِ فَيُصَلِّي وَ يَذْكُرُ بَعْدَ ذَلِكَ أَنَّهُ لَمْ يَغْسِلْهَا قَالَ يَغْسِلُهَا وَ يُعِيدُ صَلَاتَهُ»؛ (الکافی، ج۳، ص۴۰۶، ح۱۰).
- ↑ «أَحْمَدُ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الرَّجُلِ يَؤُمُّ النِّسَاءَ لَيْسَ مَعَهُنَّ رَجُلٌ فِي الْفَرِيضَةِ قَالَ نَعَمْ وَ إِنْ كَانَ مَعَهُ صَبِيٌّ فَلْيَقُمْ إِلَى جَانِبِهِ»؛ (الکافی، ج۳، ص۳۷۷، ح۳)؛ «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) رَجُلٌ نَتَفَ حَمَامَةً مِنْ حَمَامِ الْحَرَمِ قَالَ...»؛ (الکافی، ج۴، ص۲۳۵ - ۲۳۶، ح۱۷)؛ «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِي الرَّجُلِ يُسْلِمُ فَيُرِيدُ أَنْ يَحُجَّ وَ قَدْ حَضَرَ الْحَجُّ أَ يَحُجُّ أَوْ يَخْتَتِنُ قَالَ لَا يَحُجُّ حَتَّى يَخْتَتِنَ»؛ (الکافی، ج۴، ص۲۸۱، ح۱).
- ↑ تهذیب الأحکام، ج۵، ص۲۲ - ۲۳، ح۶۶.
- ↑ یادآوری: صفوان گاه به وساطت ابن مسکان از ابراهیم بن میمون روایت کرده و گاه بیواسطه؛ مانند: «أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)...»؛ (الکافی، ج۴، ص۲۸۱، ح۱).
- ↑ تعلیقة علی منهج المقال، ص۵۶.
- ↑ ر. ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۳۹۹.
- ↑ «حَدَّثَنِي حَمْدَوَيْهِ بْنُ نُصَيْرٍ، قَالَ حَدَّثَنِي أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ، قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى، عَنْ أَبِي خَالِدٍ صَالِحٍ الْقَمَّاطِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ يَا ابْنَ مَيْمُونٍ كَمْ أَنْتُمْ بِمَكَّةَ قُلْتُ نَحْنُ أَرْبَعَةٌ، قَالَ أَمَا إِنَّكُمْ نُورٌ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۲۴۵ - ۲۴۶، ح۴۵۲).
- ↑ لأنه شهادة منه لنفسه؛ (منتهی المقال، ج۴، ص۲۴۶، ش۱۸۰۶).
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۵۳۸-۵۴۱.
آشنایی اجمالی
درباره ابواسحاق ابراهیم بن مهزیار اهوازی اطلاعات زیادی در دست نیست. گفتهاند که نیاکانش اهل دورق از روستاهای خوزستان بودند و پدرش مهزیار، نخست مسیحی بود و سپس اسلام آورد.[۱] اما اینکه خود وی در چه زمانی متولد شد و دوران زندگی علمیاش را چگونه سپری کرد، مطالب چندانی به دست نیامد. شیخ طوسی وی را در شمار اصحاب امام جواد و امام هادی (ع) به شمار آورده است،[۲] اما شیخ صدوق روایت مفصّلی از ابراهیم نقل کرده که حکایت از دیدار وی با امام مهدی (ع)دارد.[۳] رجال و فقهای امامیه از این گونه روایات چنین استفاده کردهاند که وی از اصحاب امام زمان بوده و نزد آن حضرت مقام و منزلتی داشته است.[۴] طبرسی نیز از آن چنین استنباط کرده که او از سفیران آن حضرت بوده است.[۵] به هر حال ابراهیم از خیران خادم و برادرش علی بن مهزیار روایاتی را نقل کرده و افرادی همچون پسرش محمد، حماد بن عبدالله قندری و سعد بن عبدالله از وی روایت کردهاند.[۶] رجال شناسان امامیه او را فردی ممدوح[۷] و ثقه دانستهاند.[۸] سال وفات وی معلوم نیست، اما با توجه به وکالت وی از امام مهدی(ع) میتوان درگذشت او را در نیمه دوم قرن سوم دانست. کتاب البشارات اثر اوست[۹].[۱۰]
جستارهای وابسته
- علی بن مهزیار اهوازی (برادر)
- محمد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی (فرزند)
منابع
- جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱
پانویس
- ↑ رجال النجاشی، ج2، ص ۷۴ ـ ۷۵.
- ↑ رجال الطوسی، ص ۳۹۹ و ۴۱۰.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص ۴۴۵ ـ ۴۵۲.
- ↑ منتهی المقال، ج1، ص ۲۰۶؛ مجمع الرجال، ج1، ص ۷۴.
- ↑ اعلام الوری، ج2، ص ۲۵۹.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص ۵۷۴، ۵۷۷ و۶۴۶.
- ↑ رجال ابن داوود، ص ۱۹.
- ↑ تنقیح المقال، ج1، ص ۳۷.
- ↑ رجال النجاشی، ج1، ص ۸۹.
- ↑ جمعی از پژوهشگران، فرهنگنامه مؤلفان اسلامی ج۱، ص۶۷-۶۸.