قاعده لطف
چیستی لطف
دیدگاههای متفاوت درباره قاعدۀ لطف
انواع لطف
- برای لطف دو تقسیم صورت گرفته است:
- لطف محصل: بنای خلقت موجودات بدون در نظر گرفتن لطف، لغو و بی معنی است، چراکه انجام تکالیف الهی بدون در نظر گرفتن آن، برای بندگان خداوند میسر نیست[۴].[۵]
- لطف مقرب: یعنی درجه ای بعد از لطف محصل، به این بیان که هدف از این لطف فقط برای ترغیب مکلفین برای انجام اعمال عبادیشان است، به عبارتی میتوان گفت این لطف به مکلف کمک میکند که به طاعت خداوند نزدیکتر شده و از معصیتش دور شود[۶]. در واقع فرق این لطف با لطف محصل در این است که لطف محصل حرف از هدف خلقت میزند ولی لطف مقرب بر اساس غرض تکلیف بنا شده است[۷].
احکام قاعده لطف
- برای قاعده لطف همچنین احکامی بیان شده است مانند:
- قاعدۀ لطف باید جایی اعمال شود که میان لطف و مورد لطف مناسبتی باشد بدین معنا که حصول لطف، انگیزهای برای انجام تکالیف شخص لطف شونده ایجاد کند. در غیر این صورت، اگر هیچ انگیزه ای به فرد لطف شونده ندهد، لطف به ایشان بی ثمر و بدون دلیل خواهد بود[۸].
- لطف نباید باعث سلب اختیار بندگان نسبت به عملکردشان شود[۹].
- مکلف باید به اجمال یا تفصیل از لطف مطلع شود؛ زیرا اگر به لطف و مورد لطف و مناسبت بین آنها آگاه نباشد، در او ایجاد انگیزه برای عمل به تکالیف ایجاد نمیشود[۱۰].
اشکالات به قاعده لطف و پاسخ به آن
- بین دانشمندان علم کلام در وجود و عدم این لطف اختلاف وجود دارد:
- اشکال اول: لازمۀ لطف خداوند به بندگان این است که هیچ گناهکاری در جهان وجود نداشته باشد زیرا براساس لطف خداوند مکلفین نباید مرتکب فعل حرام شوند، در حالی که بسیاری از مکلفین گناهکار و در مسیر گمراهی اند[۱۱][۱۲].
- جواب: بنابر تعریف شیعه، لطف خداوند، قدرت مکلفین بر معصیت را از بین نمیبرد، بلکه فقط تشویقی است برای مکلفین نسبت به انجام اعمال عبادیشان بدون آنکه آنان را مجبور به تکالیف کند[۱۳].
- اشکال دوم: آیا لطف خداوند شامل همۀ بندگان حتی کفار هم میشود؟ اگر شامل کفار میشود لازمهاش این است که خداوند با چنین لطفی، عملی لغو و بیهوده انجام داده است، چرا که کافرین با توجه به این لطف هم به معصیت خود ادامه داده و از مسیر گمراهی برنمی گردند و اگر قائل شویم لطف خداوند فقط خاص مسلمین است و شامل کافرین نمیشود باید پرسید علت این اختصاص چیست؟ اگر شامل نشدن این لطف به کفار از عدم توانایی خداوند است لازمۀ این ادعا عجز خداوند است و اگر به خاطر عدم توانایی خداوند نیست؛ بلکه خداوند نمیخواهد کافرین شامل این لطف شود این مطلب یعنی ناقص عمل کردن خداوند نسبت به یک امر وجوبی (لطف به بندگان) در حالی که چنین خللی برای خداوند امری محال است[۱۴][۱۵].
- جواب: این لطف شامل همه انسانها از جمله کفار هم میشود، اما هدف از لطف خداوند به بندگانش این نیست که آنان را مجبور به اطاعت خودش بکند، بلکه این لطف فقط تشویقی برای اطاعت و دوری از معصیت خداوند است و به هیچ وجه این لطف، اختیار را از آنان سلب نمیکند[۱۶][۱۷].
وجوب رجوع مردم به امام بنابر قاعده لطف
- بنابر قاعده لطف، اگر نصب حجج الهی (ع) عقلاً بر پروردگار لازم است، متقابلاً بنا بر ادلّه عقلی و نیز شرعی، بر مردم نیز واجب است که امام خود را بیابند و از او تبعیّت کنند. طیّ بندهای زیر، به مراتب وظائف امت در قبال امام به اختصار اشاره میگردد[۱۸]:
بند اوّل: امام؛ تنها راه قرب به پروردگار
- امام عصر (ع) در دعای ندبه میفرمایند: «فَكَانُوا هُمُ السَّبِيلَ إِلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى رِضْوَانِكَ»[۱۹].
- امام صادق (ع) میفرمایند: «أَبَى اللَّهُ أَنْ يُجْرِيَ الْأَشْيَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَيْءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِكُلِ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِكُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِكُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَاكَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ نَحْنُ»[۲۰].
- امام باقر (ع) در تنظیر جهل مردم به امور غیب و نیازمندی آنان به راهنمایانی که آنان را در هدایت به طرق عبادت و سعادت کمک نمایند، میفرمایند: «يَخْرُجُ أَحَدُكُمْ فَرَاسِخَ فَيَطْلُبُ لِنَفْسِهِ دَلِيلًا وَ أَنْتَ بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَجْهَلُ مِنْكَ بِطُرُقِ الْأَرْضِ فَاطْلُبْ لِنَفْسِكَ دَلِيلًا»[۲۱][۲۲].
بند دوم: قبول امامت؛ شرط قبولی اعمال
- بر اساس برهان لطف و سایر ادلّه عقلی، امام باب فیض الهی در نزول من الله و صعود الی الله است؛ در نتیجه، او شرط قبول عبادت میباشد. در اینجا به برخی از ادلّه نقلی پیرامون این امر اشاره میگردد: «عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أُمَّتِي إِذَا ذُكِرَ عِنْدَهُمْ إِبْرَاهِيمُ وَ آلُ إِبْرَاهِيمَ اسْتَبْشَرَتْ قُلُوبُهُمْ وَ تَهَلَّلَتْ وُجُوهُهُمْ وَ إِذَا ذُكِرْتُ وَ أَهْلَ بَيْتِي اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَلَحَتْ وُجُوهُهُمْ وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِيَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِينَ نَبِيّاً ثُمَّ لَمْ يَأْتِ بِوَلَايَةِ أُولِي الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا»[۲۳].
- عبدالرحمن بن کثیر از امام صادق (ع) نقل میکند: «نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَيْبَةُ وَحْيِ اللَّهِ وَ أَهْلُ دِينِ اللَّهِ وَ عَلَيْنَا نَزَلَ كِتَابُ اللَّهِ وَ بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ وَ نَحْنُ وَرَثَةُ نَبِيِّ اللَّهِ وَ عِتْرَتُهُ»[۲۴][۲۵].
بند سوم: انکار امامت؛ به مثابه انکار یکی از اصول دین
- براساس آنچه بیان گردید، ولایت باطن رسالت است. در نتیجه، ردّ ولایت مساوی با ردّ رسالت میباشد. بر این اساس، مراد از کفر به اسلام، کفر به حقیقت رسالت و دین اسلام است. به همین دلیل، بنا به فتوای فقهای امامیّه، انکار ولایت موجب کفر جلی نمیگردد و در نتیجه، احکام سایرکفّار از قبیل نجاست را ندارد، ولی در عین حال، اعمال و اعتقادات چنین کسانی در نزد پروردگار ارزشی ندارد و موجب تقرّب الی الله نمیشود.
- «عَنْ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ الَّذِينَ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا لَا يَسَعُ النَّاسَ إِلَّا مَعْرِفَتُنَا وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ بِجَهَالَتِنَا مَنْ عَرَفَنَا كَانَ مُؤْمِناً- وَ مَنْ أَنْكَرَنَا كَانَ كَافِراً وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنَا وَ لَمْ يُنْكِرْنَا كَانَ ضَالًّا حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى الْهُدَى الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنْ طَاعَتِنَا الْوَاجِبَةِ فَإِنْ يَمُتْ عَلَى ضَلَالَتِهِ يَفْعَلِ اللَّهُ بِهِ مَا يَشَاءُ».
- «عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً قَالَ نَعَمْ قُلْتُ جَاهِلِيَّةً جَهْلَاءَ أَوْ جَاهِلِيَّةً لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ قَالَ جَاهِلِيَّةَ كُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ»[۲۶][۲۷].
بند چهارم: وظیفه امّت بعد از رحلت امام
- بنا بر قاعده لطف، ثابت شد که عمل بدون استناد به حجّت شرعی، در درگاه الهی مقبول نیست. براین اساس است که مردم موظّفند در همه دوران عمر، اعمال خود را مستند به بیان امام انجام دهند. بنابراین، بعد از رحلت و یا شهادت هر امام، مردم موظّفند بلافاصله، حجّت دیگری را که وصیّ امام قبلی است یافته و اعمال و اعتقادات خود را با او منطبق سازند.
- «عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ شُعَيْبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِذَا حَدَثَ عَلَى الْإِمَامِ حَدَثٌ كَيْفَ يَصْنَعُ النَّاسُ قَالَ أَيْنَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۲۸] قَالَ هُمْ فِي عُذْرٍ مَا دَامُوا فِي الطَّلَبِ وَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَنْتَظِرُونَهُمْ فِي عُذْرٍ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْهِمْ أَصْحَابُهُمْ»[۲۹][۳۰].
ضرورت تعیین الگو پس از پیامبر (ص) و انحصار آن در امام معصوم
- شریعت اسلام، دین خاتم است و پس از آن، شریعت جدیدی از سوی خداوند نازل نمیگردد. از سوی دیگر، نیازهای بشر به دین در امور فردی و اجتماعی در هر زمان، در صورتهای مختلف ظاهر میشود. چنانکه اشاره شد، هر چند در قرآن همه احکام الهی وجود دارد، ولی تبیین آن به تناسب نیازهای هر روز بشر، محتاج وجود فردی است که علاوه بر بیان زبانی، اسوه عملی مردم در تبیین احکام الهی باشد.
- اگر قاعده لطف وجود رسول خدا (ص) را در هدایت خلق و رفع تحیّر و برداشتن اضطراب در امتثال صحیح تکلیف ثابت میکند، عیناً بنا بر همین قاعده لازم است الگوی عملی و حجّت خدا بعد از پیامبر (ص) در میان مردم وجود داشته باشد تا حجّت عملی برای مردم در راه هدایت و امتثال أوامر الهی باشد؛ زیرا نیاز امّت به الگوی عملی شریعت، منحصر به زمان خاصّی نیست و دین خاتم متعلّق به همه مردمان تا قیام قیامت است و مردم همیشه محتاج کسی هستند که احکام الهی را در عرصه عمل از قرآن برای آنان بازگوید و مجهولات و موانعی را که در عمل به احکام الهی پیش میآید، برای امّت بیان نماید؛ و همانطورکه سیره نبوی در قول و فعل و یا تقریر برای دیگران حجّت است، سیره و عمل او نیز باید در هر سه جهت برای امّت حجّت باشد. وانگهی، این ضرورت در زمان فقدان پیامبر (ص) دوچندان میگردد؛ زیرا:
- به اقتضاء افزایش علم و دانش بشر و ارتقاء بینش او، سؤالات و مسائل پیچیدهتری مطرح میگردد که در صورت عدم حضور حجّت خدا، عملاً بیپاسخ میماند؛
- تفاسیرها و تأویلات و برداشتهای متنوّع از کلام خداوند، پس از پیامبر (ص) و حجّت الهی لاینحل باقی میماند و دستیابی به تفسیر و تحلیلی متقن، برای مردم اعصار مختلف غیرممکن میشود. یکی از نتایج نامطلوب این تشتّت، بروز اختلاف در امّت است. طبعاً چنین فردی باید مثل پیامبر (ص) از سوی خداوند مؤیّد به علوم لدنّی و راسخ در دین و کتاب خدا و نیز معصوم به عصمت الهی از خطا باشد[۳۱].
- رفتارهای عملی و ارائه عملی الگویی الهی در هدایت خلق، به مراتب بیشتر از هدایت بیانی و تفاسیر قولی مؤثّر است؛ چنانکه در بیان الهی، یکی از بدترین صفات، توصیههایی است که آمران آن عامل به آن نباشند؛ مثلاً در سوره صف میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ﴾[۳۲].
- همچنین در نصوص روایی، توصیه فراوان به هدایت امّت با عمل و ارائه الگویی عملی به مردم شدهایم[۳۳]. همچنین روایاتی که در مذمّت علمای غیر عامل وارد شده، کم نیست.
- نتیجه آنکه، بنا بر برهان لطف، در همه دوران، بشریّت محتاج اسوههایی عملی در اجرای دین و الگوهایی در ارائه حقیقت اسلام است؛ تا راه عملی در هدایت به توحید را به مردم آموزش دهند. چنین افرادی میباید مانند رسول خدا (ص) اوّلاً، خود معصوم به عصمت الهی باشند و ثانیاً، عالم به علوم لدنّی از سوی پروردگار باشند؛ تا بتوانند عملاً اسوه خلایق در سیر به سوی کمال انسانی قرار گیرند. بدیهی است که هدایت امّت، منحصراً از طریق چنین افراد ارجمندی انجامپذیر است[۳۴].
منابع
پانویس
- ↑ مفردات الفاظ القرآن، ۴۵۰؛ لغتنامه دهخدا، ۱۲/ ۱۷۳۷۶.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰.
- ↑ الالهیات، ۳/ ۵۱.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۰-۳۷۱.
- ↑ کشف المراد، ۳۵۱؛ ارشاد الطالبین، ۲۷۷؛ الالهیات، ۳/ ۵۲.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۳.
- ↑ شرح الاصول الخسمة، ۵۲۳؛ الالهیات، ۳/ ۵۶.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۱-۳۷۲.
- ↑ شرح الاصول الخسمة، ۳۵۲.
- ↑ ر. ک فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
- ↑ شرح الاصول الخسمة، ۳۵۳.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۷۲.
- ↑ برای مطالعه بیشتر، ر. ک: مکیال المکارم، نوشته مرحوم آیتالله سید محمدتقی اصفهانی.
- ↑ بحارالأنوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه. ق) ج۱۰۲، ص۱۰۵.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه. ق)، ج۱، ص۱۸۳: باب معرفه الإمام و الرد إلیه.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه. ق)، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۰۳.
- ↑ الأمالی (للمفید) (ط. کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ه. ق.)، ص۱۱۵: المجلس الثالث عشر.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه. ق.)، ج۱، ص۶۱.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۰۴.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص) (ط. مکتبه آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه. ق.)، ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۰۴-۳۰۵.
- ↑ «اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه. ق.)، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۰۵.
- ↑ آیاتی که اشاره به تبعیّت از حجّت الهی بعد از رسول خدا (ص) دارد، شاهد قرآنی بر این مطلب است و در بخش ادلّه قرآنی به آنها پرداخته شده است؛ مانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹؛ و یا ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ «همان کسان که از فرستاده پیامآور درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته مییابند؛ آنان را به نیکی فرمان میدهد و از بدی باز میدارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام میگرداند و بار (تکلیف)های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمیدارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رساندهاند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کردهاند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
- ↑ «ای مؤمنان! چرا چیزی میگویید که (خود) انجام نمیدهید؟ نزد خداوند، بسیار ناپسند است که چیزی را بگویید که (خود) انجام نمیدهید» سوره صف، آیه ۲-۳.
- ↑ «عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ» (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه. ق.)، ج۲، ص۷۸.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص:۳۸۶-۳۸۸.