بحث:ابوذر غفاری
نویسنده: آقای پورانزاب
مقدمه
- ابوذر غفاری از قبیله بنیغفار و مادرش رمله است. او از نخستین گروندگان به اسلام و جزء اصحاب صُفّه بود. برخی او را چهارمین یا پنجمین فردی میدانند که اسلام آورد. نام دیگر ابوذر، بُرَیر است و برخی بریر را لقب وی دانستهاند. ابوذر، فردی آزاداندیش، رُک و دارای اعتقادات دینی ژرف و عمیق، زاهد و قناعتپیشه بود. درگیریهای او با عثمان بهدلیل اشتباهات عثمان در حکومت و استفادههای نادرست از بیت المال و همچنین با معاویه مشهور است. بنابر روایت عبدالله بن صامت، برادرزاده ابوذر، او در دوران جاهلیّت نیز بتپرست نبوده و ۳ سال پیش از ملاقات با پیامبر یکتاپرست بوده است. ابوذر بهسبب آنکه قبیلهاش حرمت ماههای حرام را نگاه نمیداشتند، قبیله خود را ترک و به مکّه مهاجرت کرد. وی از دعوت پیامبر (ص) آگاه شد و با وجود آزار و اذیت مشرکان بهدیدار پیامبر آمد و اسلام آورد[۱].
- در منابع شیعی، روایت آوردن ابوذر بهگونهای دیگر نقل شده است. این روایات حاکی از آن است که ابوذر بهشکلی شگفت از دعوت پیامبر آگاه شد و به مکه مهاجرت کرد و اسلام آورد. پس از آن، ابوذر از طرف پیامبر (ص) برای تبلیغ اسلام بهسوی قبیله بنیغفار فرستاده شد. ابوذر مورد اعتماد پیامبر بود و در برخی غزوات شرکت کرد. ابوذر پس از رحلت پیامبر و در دوران خلافت ابوبکر جزو کسانی بود که دل با امام علی (ع) داشتند و به ایشان وفادار ماندند. ابوذر در زمان رحلت پیامبر در مدینه نبود و چون بازگشت و وضعیت را بهگونهای دیگر یافت، گفت: آری به بهره و میوه آن دست یافتید و پوسته آن را رها کردید و حال آنکه اگر این کار را در خاندان پیامبرتان قرار میدادید حتی دو تن هم با شما اختلاف نمیکردند. وی سرانجام با اکراه با ابوبکر بیعت کرد[۲].
- ابوذر همواره متعرض و منتقد خلیفه سوم، عثمان بن عفان، بود و سیاستهای نادرست او را مورد انتقاد صریح و بیپرده خود قرار میداد، از اینرو خلیفه او را به رَبَذه تبعید کرد. هنگام تبعید او، امام علی (ع) با چند تن از یاران به مشایعت او آمدند. تبعید ابوذر به ربذه یکی از کارهایی است که در آن مورد بر عثمان عیب گرفته شده است. نقل کردهاند هنگامیکه ابوذر را به ربذه تبعید کردند عثمان فرمان داد میان مردم جار بزنند که هیچکس نباید با ابوذر سخن بگوید و او را بدرقه کند و به مروان بن حکم فرمان داد که ابوذر را از مدینه بیرون کند. او چنان کرد و مردم از یاری ابوذر خودداری کردند، جز علی بن ابیطالب (ع) و برادرش عقیل و حسن و حسین (ع) و عمار یاسر که این گروه با او بیرون رفتند تا او را بدرقه کنند. امام علی (ع) به او فرمود: "ای ابوذر! بهراستی تو برای خدا به خشم آمدی، پس به همو امید دار. اینان از تو بر دنیاشان ترسیدند و تو بهخاطر دینت از آنان بیمناکی. اینک دنیایی را که سنگ آنرا به سینه میزنند و میترسند که از دستشان بگیری، بدیشان وابگذار و خود بهسوی خدا رو بگذار. چه بسیار نیازمندند به ترک ظلم و گناه که از آن بازشان میداشتی و تو چه بینیازی از دنیا که تو را از آن بازمیداشتند. و بهزودی خواهی دانست که فردا برنده کیست و آنکه بیشتر بدو رشک برند کدام است. اگر درهای آسمان و زمین بر بندهای بسته شود، امّا او تقوای الهی پیشه کند، خداوند حتماً برای او راه نجاتی مقرّر فرماید. تنها با خدا انس و الفت گیر و جز از باطل از چیزی مهراس. اگر دنیاشان را میپذیرفتی، تو را دوست میداشتند و اگر از آن سود میجستی، بهرهات میدادند[۳][۴].
- سپس علی (ع) به همراهان خود گفت: با عموی خویش بدرود کنید و به عقیل فرمود: با برادر خویش بدرود کن. ابوذر همراه با خانواده خویش و چند گوسفند و شتر در ربذه ساکن شد. کاروانهای حجاج به دیدار او میرفتند و میخواستند به او کمک کنند، هرچند او کمک از کسی نمیپذیرفت و برای دیدارکنندگان احادیثی از پیامبر نقل (ص) میکرد. ابوذر به نقل حدیث پایبند بود. احادیث بسیاری از او در صحاح سته نقل شده است و شماری از صحابه و تابعین احادیثی را از قول او نقل کردهاند. برخی شمار حدیثهایی را که ابوذر نقل کرده است ۲۸۱ روایت نقل میکنند[۵].
- ابوذر برمبنای پیشبینی پیامبر از کیفیت مرگ خویش آگاه بود. هنگامیکه به احتضار افتاد به همسرش پیشبینی پیامبر را یادآور شد که پس از مرگ وی گروهی از صالحان کفن و دفن او را برعهده میگیرند. از اینرو همسر ابوذر پس از مرگ او کاروانی را که از ربذه میگذشت مطلع کرد و آنها تدفین او را بر عهده گرفتند و او را در ربذه به خاک سپردند. در برخی از اقوال سردار کاروان را مالک اشتر نخعی نوشتهاند[۶].
ابوذر غفاری در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین
- جندب بن جناده- که به کنیهاش مشهور است-، صدای رسای حق، فریاد بلندِ فضیلت و عدالت، از صحابیان والا مقام و از پیشگامان ایمان و از استوارْ گامان صراط مستقیم بود. او پیش از اسلام، موحد بود و از بت پرستی تَن زده بود. او از بادیه به مکه آمد و آیین حق را با همه وجود پذیرفت و آیات الهی را نیوشید.
- ابو ذر را چهارمین و یا پنجمین کسی دانستهاند که اسلام را پذیرفته و اسلامجویی و حقخواهی و باور به آیین جدید را از آغازین روز، آشکارا اظهار کرده بود. او در استوارگامی، راستگویی و صراحت لهجه بیبدیل بود. پیامبر خدا، کلام جاودانه "آسمان بر کسی سایه نیفکند و زمین، کسی را بر پشت خود نگرفت که راستگوتر از ابو ذر باشد"[۷] را به پاس این ویژگی والای او بیان فرمود. ابو ذر از معدود کسانی است که در هنگامه دیگرسانیهای پس از پیامبر(ص)، حریم حق را پاس داشت و جان خویش را سپر دفاع از جایگاه والای ولایت علی(ع) ساخت و از سه نفری است که هرگز از آن بزرگوار، جدا نشدند. در والاییها و فضلیتهای ابو ذر باید از نماز گزاردن او بر پیکر مطهر بانوی اسلام، حضرت زهرا(س) نیز یاد کرد. او از معدود کسانی است که در آن هنگامه آمیخته به رنج و غم، بر پیکر فاطمه زهرا(س) نماز خواندند. خروش او علیه بیداد، شُهره تاریخ است. او اسراف، تبذیر و بخششهای ناهنجار خلیفه سوم را برنتابید و علیه آنها خروشید و تحریفهایی را که میخواستند برای پشتوانهسازی این حاتمبخشیها درست کنند، نیارست و بر خلیفه و توجیهگری کعب الأحبار، طعن زد و خلیفه، او، این فریادِ رسای عدالتخواهی را به شام- که دیاری تازه مسلمان و ناآشنا به فرهنگ اسلام بود- تبعید کرد. معاویه نیز که در شام، چونان شاهان میزیست و اعمال قیصرگونه انجام میداد و عملًا احکام اسلام را زیر پا مینهاد، از فریادهای ابو ذر در امان نماند و بدینسان به عثمان نوشت که اگر ابو ذر در شام بماند، آن جا را به آشوب خواهد کشید. عثمان نیز دستور داد که ابو ذر را به مدینه بازگردانند. چنین کردند، با سختترین و رنجآمیزترین شکل. ابو ذر به مدینه آمد. نه شیوه عثمان دیگرگون شده بود و نه موضع ابو ذر! پس اعتراض بود و فریاد کردن، حق گویی بود و افشاگری؛ و چون تطمیعها و تهدیدهای دستگاه حکومت، کارگر نیفتاد، شیوه برخورد حکومت به گونهای دیگر شد: تبعید او به ربذه، بیابان خشک و سوزان، و بخشنامه خلیفه که هیچ کس حق ندارد ابو ذر را بدرقه کند. علی(ع) آن بخشنامه ستمگرانه را برنتابید و با فرزندان و تنی چند از صحابیان، ابو ذر را بدرقه کرد و در جملاتی سنگین، مظلومیت ابو ذر را بیان فرمود. دیگران نیز سخن گفتند تا مردمان بدانند که ابو ذر، این صحابی بزرگ را حقگویی و ستم ستیزیاش به ربذه میفرستد، نه چیزهای دیگر. تبعید ابو ذر، از جمله زمینههای شورش علیه عثمان بود. او به ربذه رفت با دلی شاد از این که از زیر بار مسئولیت حقگویی، شانه خالی نکرده است و با قلبی آکنده از غم که تنهایش گذاشتند، و او را از مرقد مطهر حبیبش پیامبر خدا جدا ساختند. عبدالله بن حواش کعبی میگوید: ابو ذر را در ربذه دیدم، نشسته در سایه سایبانی، تنهای تنها. گفتم: هان، ابو ذر! تنهایی؟ گفت: هماره امر به معروف و نهی از منکر، شعارم بود و حقگویی شیوهام و این همه، همراهی برایم باقی نگذاشت. ابو ذر به سال ۳۲ هجری زندگی را بدرود گفت و آنچه را که پیامبر خدا در آینه زمان دیده بود و گفته بود که: "خدا رحمت کند ابو ذر را! تنها زندگی میکند، تنها زندگی را بدرود میگوید و در هنگامه قیامت، تنها برانگیخته میشود"[۸]، جامه واقعیت پوشید. گروهی از مؤمنان، از جمله مالک اشتر، پس از مرگ آن صحابی بزرگ فرا رسیدند و با تجلیل و احترام، پیکر نحیف آن حقگوی روزگار را به خاک سپردند[۹].
ابوذر غفاری در فرهنگنامه دینی
- یکی از مسلمانان با سابقه و انقلابی و از اصحاب بزرگوار پیامبر خدا(ص) وی از قبیله بنیغِفار، و نام اصلی او جُندب بن جناده بود و نزد پیامبر و مسلمانان مقامی والا داشت. رسول خدا(ص) او را به راستگویی ستود. وی و کسانی همچون سلمان، مقداد و ابوذر از بهترین یاران پیامبر بودند.
- ابوذر در زمان خلیفه دوم به شام رفت و تا روزگار عثمان در آنجا بود و از کسانی بود که از شیوه حکومت معاویه و عثمان و انحرافهای آنان و زندگی تجمّلاتی و حیف و میل بیتالمال انتقاد میکرد. سرانجام او را به "رَبَذه" تبعید کردند. ابوذر در سال ۳۱ هجری در تبعیدگاه ربذه غریبانه جان داد و در همانجا به خاک سپرده شد[۱۰].
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 82.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 82- 83.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰: «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَی دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَی دِینِکَ فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَی مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَی عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَی اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوک»
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 83- 84.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۸۵، ح ۵۴۶۱.
- ↑ الإصابة، ج ۷، ص ۱۰۹.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۳.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص:۱۸.