مصداق‌شناسی اولو الامر

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۲۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل مصداق‌شناسی اولو الامر (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مصداق‌شناسی اولی الامر از منظر اندیشمندان اهل سنّت

در متون تفسیری اهل سنّت، مصداق یا مصادیق گوناگونی برای اولی الامر معرفی شده‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:

  1. حکام و زمامداران مسلمان و عادل[۱]؛
  2. حکام، علما، ائمّه و فرماندهان سریه‌ها (جنگ‌هایی که پیامبر اکرم(ص) در آنها حضور نداشتند)[۲]؛
  3. علمای دین[۳]؛
  4. متولی امور انسان اعم از پدر، پیشوا و حاکم[۴]؛
  5. صحابه[۵]؛
  6. اهل حل و عقد[۶].

با توجّه به ایضاح مفهمومی‌ای که نسبت به واژه "اولی الامر" عرضه شد، می‌توان داوری دقیقی نسبت به این نظریات داشت. با توجّه به آنچه گفته شد، رکن اصیل مفهوم اولی الامر، داشتن دو ویژگی عصمت و علم راستین نسبت به احکام الهی و سنّت نبوی است؛ حال آن‌که هیچ یک از مصادیقی که در دیدگاه‌های شش‌گانه اهل سنّت مطرح شده است، چنین ملاک‌هایی ندارند، ضمن آن‌که غالب این نظریات بدون دلیل و قرینه عرضه شده است.

افزون بر آن، با توجّه به این مبنا که اطاعت از اولی الامر، چنان‌که تبین شده، مطلق است، مجالی برای پذیرش نظریات یاد شده باقی نمی‌ماند و تناقض درونی برخی از آنها آشکار می‌شود؛ برای نمونه، دیدگاه دوم، اولی الامر را حکام، علما، ائمّه و فرماندهان سریه‌ها معرّفی می‌کند، در حالی که اختلاف میان آنها امری اجتناب‌ناپذیر و اطاعت از همه آنها نیز امری بی‌معنا و غیر ممکن است. به همین‌سان، سستی دیدگاه سوم، چهارم و پنجم که اولی الامر را همان علما، متولیان امور انسان و صحابه می‌دانند، نیز روشن می‌شود. در ضمن، روایاتی از پیامبر اکرم(ص) که بیانگر نکوهش صحابه است نیز در متون حدیثی اهل سنّت وجود دارد که روشن می‌سازد، دلیلی بر اطاعت مطلق از تمام صحابه نیست؛

چنان‌که فرمود: "در قیامت، گروهی از اصحاب من بر سر حوض، بر من وارد می‌شوند و آن‌گاه که من ایشان را می‌شناسم، آنان را از من جدا می‌کنند و وقتی من آنها را می‌خوانم، پاسخ می‌آید که نمی‌دانی پس از تو چه کردند"[۷].

در این میان، فخر رازی، از بزرگ‌ترین مفسران اهل سنّت، که با اذعان به عصمت اولی الامر، آن را بر اهل حق و عقد منطبق کرده است، در تنقیح نظریه خود چنین استدلال می‌کند که امر به اطاعت از اولی الامر مطلق است و چنین اطلاقی، مقتضی عصمت آنهاست. حال، یا بعضی از افراد امّت اولی الامرند یا مجموع امّت. بعضی از افراد امّت نمی‌توانند اولی الامر معصوم باشند، چرا که راهی برای شناخت آنها نیست. بنابراین، باید اولی الامر را بر مجموع امّت منطبق کرد، که مقصود از آن، اهل حل و عقد از امّت است. ولی پس از آن، نتیجه می‌گیرد که اجماع امّت حجّت است[۸].

در پاسخ به استدلال فخر رازی، می‌تواند گفت اینکه اولی الامر باید مصعوم باشند، سخن درست و دقیقی است که برگرفته از قرآن است؛ امّا روشن نیست که چرا اهل حل و عقد معصوم‌اند؟ اهل حل و عقد جمعی از افراد همین امّت‌اند؛ چنان‌که تک تک آنها معصوم نیستند، ترکیب آنها نیز موجب عصمت‌شان نمی‌شود. از این‌رو، تا زمانی که میان اهل حل و عقد فرد معصومی وجود نداشته باشد که اجماع آنها بر سخن وی متکّی باشد، نمی‌توان اجماع آنها را مطابق با واقع و صحیح به شمار آورد[۹]

مصداق‌شناسی اولی الامر از منظر اندیشمندان امامیه

با توجّه به ویژگی‌هایی که برای اولی الامر بیان شد، متکلّمان و مفسران امامیه اولی الامر را انسان‌هایی معصوم دانسته و آنها را بر ائمّه دوازده‌گانه امامیه منطبق کرده‌اند[۱۰]. آنچه که دیدگاه متکلّمان و مفسران امامیه را تأیید می‌کند، روایاتی است که برخی از علمای اهل سنّت در تعیین مصداق این آیه از رسول گرامی اسلام(ص) نقل کرده‌اند؛ به طور مثال، حاکم حسکانی ناقل روایات فراوانی است که براساس آنها، رسول گرامی اسلام(ص) این مفهوم را، در آن دوران، بر امیر المؤمنین(ع) منطبق کرده است[۱۱].

افزون بر آنچه در تبیین مفهومی بیان شد، منابع روایی نخستین نیز گویای این مطلب‌اند که برخی از امامان پاک(ع) برای اثبات فضیلت و برتری خود، به این آیه استدلال کرده و خود را مصداق آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۱۲] معرفی کرده‌اند؛ از جمله آنها می‌تواند به سخن امام علی(ع) در شورای شش نفره[۱۳] و سخنرانی امام حسن(ع) پس از بیعت مردم با ایشان، اشاره کرد[۱۴].

روایات رسیده از امامان معصوم(ع) راجع به این آیه متفاوت‌اند و آنها را می‌توان به چند گروه تقسیم کرد:

  1. روایاتی که اولی الامر را امرا و فرمانروایان دانسته‌اند[۱۵]؛
  2. روایاتی که مصداق اولی الامر را امام علی(ع) دانسته‌اند[۱۶]؛
  3. روایاتی که مصداق اولی الامر را سه امام نخستین شیعه معرفی کرده‌اند[۱۷]؛
  4. روایاتی که مصداق اولی الامر را اهل بیت یا آل محمّد(ع) معرفی کرده‌اند[۱۸]؛
  5. روایاتی که مصداق اولی الامر را به طور مبهم، اوصیا دانسته‌اند[۱۹]؛
  6. روایاتی که مصداق اولی الامر را امامان دوازده‌گانه(ع) معرفی کرده‌اند[۲۰].

روایاتی که مصداق اولی الامر را امامان پاک(ع) دانسته‌اند، مستفیض‌اند که در میان آنها، روایات صحیح نیز وجود دارند؛ ضمن اینکه این روایات، با روایات دسته دوم، سوم، چهارم و پنجم منافات ندارند.

با توجّه به آنچه بیان شد، می‌توان گفت: اوّلاً، ویژگی‌هایی که برای اولی الامر بیان شد، نظریه شیعه در باب مصادیق این آیه را تأیید می‌کند؛ ثانیاً روایاتی که از رسول گرامی اسلام(ص) در تعیین مصداق این آیه، در برخی منابع اهل سنّت وجود دارد نیز مؤیّد دیدگاه شیعه امامیه است.

  • پاسخ: در بررسی این اشکالات، ضمن اظهار شگفتی از اینکه مفسّر بزرگی همچون فخر رازی، چنین اشکالاتی را طرح می‌کند، باید گفت:
  • ثالثاً، اشکال فخر رازی را می‌توان به گونه‌ای نقضی پاسخ داد؛ بدین صورت که بگوییم، اگر مقصود از اولی الامر، اهل حل و عقد بود، می‌باست خداوند متعال در ادامه آیه می‌فرمود: فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلى اهل الحل و العقد.

پاسخ حَلی این ایراد نیز با توجّه به آنچه در تبیین مفهومی اولی الامر بیان شد، روشن می‌گردد؛ بدن معنا که شأن اولی الامر، شأن اجرا یا تبیین احکام الهی و سنّت نبوی است، از این‌رو، به ذکر مجدّد نام آنها در کنار نام خدا و رسول خدا(ص) نیازی نیست[۲۶]

نتیجه‌گیری

با توجّه به آنچه گذشت، به این نتیجه می‌رسیم که اوّلاً، اولی الامر کسانی‌اند که مدیر جامعه و مبیّن احکام خدا و سنّت رسول خدا(ص) هستند؛ ثانیاً، ایشان دارای علم حقیقی و خطاناپذیر به حاکم و سنّت‌اند و معصوم‌اند؛ ثالثاً، از آنجا که این عنوان بر امامان پاک(ع) منطبق می‌شود، تمام ویژگی‌های یاده شده، در آن بزرگواران نیز وجود دارد[۲۷]

منابع

  1. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. محمود، زمخشری، الکشّاف عن حقائق عوامض التّنزیل، ج۱، ص۵۲۴؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التّنزیل و اسرار التّأویل، ج۲، ص۸۰؛ عبدالرّحمن بن ناصر آل سعدی، تیسیر الکریم الرّحمن، ج۲، ص۸۹؛ احمد بن محمد بن عجیبة، البحر المدید، ج۱، ص۵۱۸. سید محمد طنطاوی، التّفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج۳، ص۱۹۱.
  2. نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهیه ی، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۳، ص۶۴؛ وهبه زحیلی، تفسیر المنیر، ج۵، ص۱۲۶.
  3. محمد بن احمد انصاری قرطبی، الجامع للحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰.
  4. عبدالکریم خطیب، التّفسیر القرآنی للقرآن، ج۳، ص۸۲۱؛ احمد بن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۵، ص۷۲.
  5. ر.ک: شاهفور بن طاهر اسفراینی، تاج التّراجم، ج۲، ص۵۰۱؛ محمد بن طاهر بن عاشور، التّحریر و التّنویر، ج۴، ص۱۶۶.
  6. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۱۱۳؛ محمد رشید رضا، المنار، ج۵، ص۱۴۷.
  7. اسماعیل بن عمرو بخاری، صحیح البخاری، ج۷، ص۲۰۷-۲۰۸.
  8. محمد بن عمر فخری رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳.
  9. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۲۱-۲۲۴.
  10. از باب نمونه، ر.ک: ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۶؛ فصل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۰۱؛ فصل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۱، ص۲۶۵؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ص۵، ص۴۰۸؛ حسن بن یوسف حلی، الالفین، ص۶۵؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۱۷؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۹۰؛ سید علی‌اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۲، ص۳۹۰؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴.
  11. حاکم حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۵.
  12. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  13. محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۵۴۵.
  14. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الامالی، ص۳۴۹؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۱۲۱. در فصل آینده، به تفصیل در این باره، سخن خواهیم گفت.
  15. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸.
  16. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸-۱۱۰؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۴۱؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۳۵۲؛ عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۰؛ علی بن موسی سید بن طاووس، سعد السعود، ص۱۱۵.
  17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۶؛ محمد بن معسود عیاشی، تفسیر العیاشی، ص۲۴۹؛ عبیدالله بن احمد حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۱.
  18. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۷؛ شیخ صدوق، الامالی، ص۵۳۱؛ احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ص۲، ص۱۶۰؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸-۱۸۹؛ محمد بن معسود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۴۹؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الاختصاص، ص۲۲۷.
  20. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۵، ۲۷۶ و ج۲، ص۲۱؛ شیخ صدوق، کمال الدّین و تمام النّعمه، ج۱، ص۲۱۴؛ این روایات صحیح‌اند. شیخ صدوق، کمال الدّین و تمام النّعمه، ج۱، ص۲۲۲ و ۲۵۳؛ شیخ صدوق، علل الشّرایع، ج۱، ص۱۲۴، شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۳۱؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۴۷۹؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبه، ص۸۰؛ علی بن محمد خزاز قمی، کفایة الاثر، ص۵۳؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات، ص۱۰۸؛ محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۱-۲۵۲.
  21. محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۸، ص۱۱۴ و نیز ر.ک: احمد بن علی رازی جصاص، احکام القرآن، ج۳، ص۱۷۹.
  22. محمد فخر رازی، المحصل، ص۴۷۹؛ مسعود بن عمر سعد الدّین تفتازانی، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۹۶؛ میر سید شریف جرجانی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۰۱-۲۰۲.
  23. در این باره، ر.ک: عبدالحسین امینی، الغدیر، سید عبدالحسین شرف الدّین، المراجعات.
  24. «پس، از دروغ‌انگاران پیروی مکن!» سوره قلم، آیه ۸.
  25. «و از فرمان گزافکاران پیروی نکنید» سوره شعراء، آیه ۱۵۱.
  26. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۲۴-۲۲۹.
  27. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۲۲۱-۲۲۹.