ابوسفیان صخر بن حرب

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

ابوسفیان بن حرب یکی از سران قریش و از بازرگانان بنام زمان خود بود و از دشمنان سرسخت پیامبر اکرم(ص) بود. جنگ بدر، احد و خندق به طراحی ابوسفیان بر پیامبر اکرم(ص) تحمیل شد. او پس از دشمنی فراوان و جنگ‎‌های متعدد، در سال هشتم هجری ‌هنگام فتح مکه در ظاهر اسلام آورد.تاریخ دقیق مرگ ابوسفیان مشخص نیست، اما اقوال مختلف مرگ او را بین سال‌‌های ۲۵ تا ۳۴ قمری ذکر کرده‌اند.

نسب ابوسفیان

صخر بن حرب بن امیه معروف به ابوسفیان از بزرگان عرب و سران قریش[۱] و از حاکمان مکه[۲] به شمار می‎‌رفته که ظاهراً ده سال پیش از عام‌‎الفیل به دنیا آمده است[۳]. او ندیم عباس بن عبدالمطلب بود[۴] و پس از پدرش رهبری قریش را در جنگ‎‌ها و کاروان‎‌های تجاری برعهده گرفت[۵]. پدر او ندیمِ عبدالمطلب و فرماندۀ آنان در جنگ‎‌های "فجار" بوده[۶] و مادرش صفیه، دختر حزن بن بجیر و عمۀ میمونه، همسر رسول خدا(ص)[۷] بوده است و خواهرش ام‌‎جمیل، زن ابولهب و به تعبیر قرآن ﴿حَمَّالَةَ الْحَطَبِ[۸] است[۹]. از پسرانش می‎‌توان به معاویه، یزید، عنبسه، عتبه، حنظله و عمرو و از دخترانش به ام‌حبیبه، رمله، هند، عایشه و ضهیاء اشاره کرد[۱۰].[۱۱]

ابوسفیان پیش از بعثت پیامبر(ص)

ابوسفیان از معدود باسوادان قریش[۱۲] و از ثروتمند‎ترین افراد مکه به شمار می‎‌رفته[۱۳] و از بازرگانان بود[۱۴] که روغن و پشم می‎‌فروخت[۱۵] و گاهی با دارایی‎‌های خود و دیگران، بازرگانان را مجهز کرده به سرزمین‌‎های عجم می‎‌فرستاد[۱۶] و گاهی در برخی از سفرهای تجاری قریش به شام، حضور جدی داشته است[۱۷].[۱۸] رأی او نافذ و پرچم مخصوص سران، معروف به "عُقاب" در اختیارش بود[۱۹]. فردی خویشاوند دوست بود[۲۰] و حمایت او از فاطمه(س) در مقابل ابو‎جهل به دلیل همین ویژگی بود[۲۱]. او از زنادقۀ قریش بوده[۲۲] و بی بند‎و‎باری او در تاریخ زیاد است. به هر حال جزئیات زندگی او پیش از اسلام، روشن نیست و پس از آن نیز به جهات سیاسی و اقتدار امویان، آنچه در مسلمانی و تنزیه او نقل شده، محل نقد است[۲۳].

ابوسفیان قبل از مسلمان شدن

ابوسفیان از سر‎‎سخت‎‌ترین دشمنان پیامبر(ص) به شمار می‎‌رفت که از هیچ کاری علیه آن حضرت و اسلام فروگذار نکرد. برخی از اقدامات او علیه اسلام و پیامبر(ص) در مکه و بعد از هجرت پیامبر(ص) به مدینه عبارت‌اند از:

  1. تلاش برای بازداشتن پیامبر(ص) از تبلیغ اسلام[۲۴]؛
  2. پذیرش پیشنهاد ترور پیامبر(ص)[۲۵]؛
  3. نوشتن نامه به مردم مدینه و ابراز نارضایتی از پناه دادن حضرت؛
  4. مصادرۀ اموال مهاجران؛
  5. عامل پیدایش جنگ بدر[۲۶]؛
  6. وارد شدن بر بنی نضیر و آتش زدن خانه‎ها و کاه‎ها (غزوۀ سویق)؛
  7. از عوامل ایجاد جنگ احد[۲۷]؛
  8. روانه کردن فردی به مدینه برای ترور پیامبر(ص)؛
  9. عامل پیدایش جنگ احزاب[۲۸].

ابوسفیان پس از مسلمان شدن

ابوسفیان پس از فتنه‎‌ها و دشمنی‎‌های فراوان با عنوان سردستۀ مخالفان قریش[۲۹]، در سال هشتم هجری در قضیه فتح مکه و پیش از آن به ترغیب عباس، اسلام آورد[۳۰] و چون فردی افتخار‎جو و امتیاز‎طلب بود با وساطت او مکیان در جریان فتح مکه از جنگ با پیامبر(ص)دست برداشتند، بنابراین پیامبر(ص) خانه‎‌اش را محل امن قرار داد[۳۱]؛ اما اهل تحقیق، اسلام ابوسفیان را به دیدۀ تردید نگریسته، بدان ارزشی نمی‎‎گذارند[۳۲]، چون از اعمال و گفته‌های او پس از اسلام آوردنش به خوبی می‎‌توان ظاهری بودن اسلامش را دریافت[۳۳] چنانکه وقتی تجمع مردم اطراف پیامبر را دید از روی حسادت گفت: ای کاش این جمع از او برگردند! پیامبر بر سینه‎‌اش زده و فرمودند: خداوند خوارت کند! او استغفار کرد و گفت: به خدا سوگند! آن را فقط به جهت آنچه در خاطرم گذشت بر زبان راندم و... اکنون یقین کردم که تو رسول خدایی[۳۴].[۳۵]

ابوسفیان پس از رحلت پیامبر(ص)

ابوسفیان پس از وفات پیامبر(ص) در ظاهر از خلافت ابوبکر، اظهار نارضایتی می‎‌کرد[۳۶] و از سوی دیگر به خاطر فتنه انگیزی، آمادگی خود را برای حمایت از خلافت علی(ع) اعلام کرد؛ اما امام علی(ع) نپذیرفت[۳۷] و عمر که فتنه گری او را می‎‌دانست به ابوبکر پیشنهاد کرد تا او را تطمیع کند و به این صورت بیعت کرد[۳۸] و در جنگ "یرموک" در زمان ابوبکر به فرماندهی پسرش، یزید شرکت کرد و چشم خود را از دست داد و تا آخر عمر نابینا شد[۳۹]. در زمان عُمر، فرزندش معاویه را از مخالفت با خلیفه برحذر داشت و او را به پیروی از خلیفه سفارش کرد[۴۰] و هنگامی که خلیفۀ سوم به خلافت رسید در جمع امویان توصیه کرد گوی خلافت را در میان خود بگردانند[۴۱] و پس از انتخاب عثمان بالای قبر حمزه، خطاب به او می‎‌گفت: «آن چیزی که بر سرش با شما می‎‌جنگیدیم، عاقبت به دست فرزندانمان رسید»[۴۲]. او به عثمان توصیه کرد امر خلافت را مانند دوران جاهلیت بگرداند[۴۳] و عثمان نیز اموال بسیاری از بیت‎‌المال را در اختیار او گذاشته بود[۴۴].

سرانجام ابوسفیان پس از یک عمر فتنه و کار‎شکنی علیه اسلام و پیامبر(ص) درگذشت و عثمان بر او نماز خواند[۴۵].[۴۶]

ابوسفیان در شأن نزول

مفسران در ذیل آیات بسیاری از ابو‎سفیان نام برده‎‌اند که بیش‎‌تر آنها در نفی و زشت شماری ابوسفیان و حاکی از واقعیت زندگی اوست؛ البته برخی از آیات هم به گونه‎‌ای در تأیید او آمده که با توجه به اقتدار امویان و کوشش آنان در تنزیه وی، تردید در آنها امری پذیرفتنی است. برخی از این آیات عبارت‌اند از:

  1. ﴿وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى[۴۷]: نقل شده مقصود از این آیات ابوسفیان است[۴۸].
  2. ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ[۴۹]: نقل شده ابوسفیان هر هفته دو شتر نحر می‎‌کرد. یتیمی نزدش آمد و از او چیزی خواست. وی او را با عصایش راند و این آیات درباره‎‌اش نازل شد[۵۰].
  3. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ[۵۱]: در ذیل این آیه نقل شده مقصود آیه، ابوسفیان است. او به لات و عزی سوگند خورد که قیامت نخواهد آمد و ما برانگیخته نمی‎‌شویم[۵۲].
  4. ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ[۵۳]: گفته شده ابوسفیان دو هزار نفر را در جنگ اُحد به مزدوری گرفت تا با پیامبر جنگ کنند و این آیه دربارۀ او نازل شد[۵۴]. و...[۵۵].

جستارهای وابسته

منابع

  1. میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱
  2. واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم

پانویس

  1. عبدالله بن سعید عبادی لحجی، منتهی السؤل علی وسائل الوصول الی شمائل الرسول(ص)، ج۲، ص۵۳۳.
  2. المحبر، ص‌۱۳۲.
  3. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۶۷۷.
  4. المحبر، ص‌۱۷۵.
  5. اخبار مکه، ص‌۱۱۵.
  6. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص ۱۵؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی، ج۲۲، ص۳۰۷.
  7. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۴؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۷۴.
  8. «و (نیز) همسرش در حالی که هیزم‌کش (دوزخ) است،» سوره مسد، آیه ۴.
  9. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۵.
  10. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص۶؛ ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۱۱.
  11. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۷۹ ـ ۸۰.
  12. فتوح البلدان، ص‌۴۵۷.
  13. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۸۰.
  14. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  15. المعارف، ص‌۵۷۵‌.
  16. الاغانی، ج۶، ص۳۵۹؛ الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  17. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵.
  18. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص ۷۹ ـ۸۰.
  19. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  20. سیره ابن هشام، ج‌۲، ص‌۴۱۳.
  21. انساب الاشراف، ج‌۵‌، ص‌۱۴.
  22. المحبر، ص‌۱۶۱.
  23. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۷۹.
  24. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۰.
  25. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۴۸۰ ـ ۴۸۱.
  26. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۰.
  27. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۱-۶۸۲.
  28. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۱ ـ۸۲.
  29. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۵۲؛ بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۵، ص۳۵.
  30. الطبقات، ج‌۲، ص‌۱۰۲ ـ ۱۰۳؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۵۸‌.
  31. اخبار مکه، ج۲، ص۲۳۵؛ الاستیعاب، ج۴، ص۲۴۰.
  32. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۱.
  33. قاموس الرجال، ج ۵، ص ۴۸۷.
  34. الاصابه، ج‌۳، ص‌۳۳۳.
  35. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۱ ـ۶۸۲.
  36. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۸؛ ج۱۰، ص۷۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۲۶؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ج۵، ص۱۳.
  37. الفتوح، ج‌۲، ص‌۵۵۹‌؛ انساب الاشراف، ج‌۲، ص‌۲۷۱.
  38. العقد الفرید، ج‌۴، ص‌۲۴۰.
  39. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۴۰۱؛ ابن اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۱۴.
  40. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۱.
  41. ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۶۷۹.
  42. توحیدی، ابوحیان، الامتاع و الموانسة، ج۲، ص۲۰۷.
  43. علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۸، ص۳۹۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۴، ص۱۶۷۹.
  44. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۴.
  45. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۶۹؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۷۱۵.
  46. ر.ک: میرزایی، عباس، ابوسفیان، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۸۳ ـ۸۴.
  47. «و اما آنکه تنگ‌چشمی کند و بی‌نیازی نشان دهد و وعده نیکوترین (بهشت) را دروغ شمرد» سوره لیل، آیه ۸ ـ ۹
  48. الدرالمنثور، ج‌۸‌، ص‌۵۳۶‌.
  49. «آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ می‌شمارد دیده‌ای؟ او همان کسی است که یتیم را می‌راند» سوره ماعون، آیه ۱ ـ ۲
  50. مجمع البیان، ج‌۱۰، ص‌۸۳۴‌.
  51. «و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد» سوره سبأ، آیه ۳.
  52. قرطبی، ج‌۱۴، ص‌۱۶۷؛ غرر التبیان، ص‌۴۲۵.
  53. «بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند» سوره انفال، آیه ۳۶.
  54. جامع البیان، ج‌۶‌، ‌۹، ص‌۳۲۳؛ مجمع‌البیان، ج‌۴، ص‌۸۳۱‌.
  55. ر.ک: واسعی، سید علی رضا، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۶۸۳ ـ ۶۸۹.