کلام جدید

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۴۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

دیدگاه‌ها در چیستی کلام جدید

  • تقریرها و نظریات متعددی تا امروز درباره مفهوم و ماهیت کلام جدید در کتاب‌ها و مجلات ارائه شده[۷] که خود معرکه انظار و نقد و نظرهای فراوانی شده است. باید یادآور شد که طرح بحث نو شدن و تجدد کلام، چون ناظر به وجود تحولات و گرایش‌های نوینی است که در حجم وسیعی در میان متکلمین معاصر به وقوع پیوسته است، بحثی بی‌حاصل و لغو نیست... آنچه تأکید بر جدید شدن کلام را موجه می‌‌کند، خوش‌خیالی برخی اذهان است که گمان می‌‌کنند حیطه مباحث و مسائل و شبهه‌های کلامی در همان محدوده‌های سابق است و با معتقدات و مبانی و پیش‌فرض‌های متکلمان، هیچ چالش نوینی رخ نداده است[۸].
  • به برخی از مهم‌ترین دیدگاه‌ها دراین‌باره، با توجه به فاصله زیاد اختلاف آرای آنها اشاره می‌‌شود: قابل توجه آنکه تقریرها و نظریات مختلفی (هرچند که حاصل) تا به امروز درباره ماهیت کلام جدید ارائه شده، این اثر مجموعه آنها را در ۳ حوزه کلی دسته‌بندی (با التفات به برخی ناهمخوانی درونی) نموده است، با این نگاه که ملاک این جنبش از آن روست که اولاً هیچ‌کدام از تقسیم‌بندی‌های موجود جامع و مانع درست و رویکردها نیست، علاوه بر اینکه ما در اینجا مبانی فکری و اجتماعی و تا حدّ زیست فرهنگی و سیاسی افراد را دخیل دانستیم[۹].

رویکرد اول: تجدد ناظر به تحول زمانه

  1. بیان و معرفی اصول اعتقادی و ایمانی اسلام؛
  2. اثبات این عقاید. برای متکلم مفروض بود که داشتن این عقاید حقیقی، تنها راه "تجات اخروی" است و هر کس بخواهد "نجات اخروی" پیدا کند، باید دارای این عقاید حقیقی باشد. متکلم، این عقاید را کشف می‌‌کرد و راه اثبات آنها را نشان می‌داد.
  3. پاسخ دادن به شبهه‌هایی که از بیرون دین می‌‌آمد.

رویکرد دوم: تجدد علم کلام با تجدد مخاطبان

  • "تجدد"، به معنای عرض خاص، مختص علم کلام است که ریشه در هویت این علم دارد. علم کلام بنا به تعریف، هویت واسطه‌ای میان وحی و مخاطبان آن دارد و این هویت، به منزله جنس و جامع مشترک در همه تعریف‌های علم کلام اخذ شده است. علم کلام به دلیل هویت واسطه‌ای، به طرفین (وحی و مخاطبان آن) قائم بوده، از دو طرف نسبت، کسب تعین می‌‌کند. آنچه هویت کلام را به عنوان کلام، قوام می‌‌بخشد، وحی و تعالیم دینی است که امری بالذات ثابت است و آنچه ساختار و هندسه معرفتی دانش کلام را شکل می‌‌دهد و تعین فرهنگی آن را تأمین می‌‌کند، مخاطبان وحی است که امری دائماً متحول می‌باشد. کلام به دنبال عرضه وحی، که امر ثابت مقدس آسمانی است، به ذهن و زبان مخاطبان است که هویت جمعی و تاریخی متحول دارند. از این‌رو متکلم، متناسب با ذهن و زبان مخاطب، نظام کلامی خود را شکل می‌‌بخشد و با تحول ذهنیت مخاطبان، نظام کلامی نیز متحول می‌‌گردد؛ به خصوص که در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های جدید معرفت‌شناختی و فلسفه‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای جدید علوم انسانی و اجتماعی، الهیات مسیحی را با پرسش‌های نوین الهیاتی و اعتقادی مواجه نمود. این فضای فکری و فرهنگی جدید با چالش‌های علوم انسانی و اجتماعی جدید در برابر تلقی سنتی از دین مواجه شد و پیدایش رهیافتی جدید به دین و نقش آن و بررسی گزاره‌های دینی و معنای آنها سبب گردید که در پهنه اندیشه الهیات مسیحی، الهیاتی نوین، به معنای واقعی کلمه، پا به عرصه وجود گذارد[۱۷].
  • این داستان به مسیحیت و هیچ دین خاص دیگری هیچ انحصاری ندارد؛ بلکه هرجا عناصر پدیدآورنده الهیات نوین مسیحی حضور یابند، همان چالش را برای دین موجود در آن فضا در پی خواهند داشت. ازاین‌رو، زمانی که عناصر سیراب گشته از مکاتب علمی و فلسفی غرب، در حوزه اندیشه اسلامی مطرح گردیدند، سؤال‌هایی را با خود به سوغات آوردند که اندیشه دینی را با چالشی ژرف مواجه کردند و برای پاسخ به این سؤال‌های باید طرحی نو درانداخت و "کلامی جدید" پی ریخت[۱۸].
  • به نظر می‌‌رسد، این، دیدگاهی خارج از مبنای علمی و منطقی است؛ زیرا تحول ذهن و زبان مخاطبان، و پارادایم‌های جدید معرفت‌شناختی در غرب را چگونه می‌‌توان ملاک نو شدن یک علم دانست؟ اگر چنین باشد نوعی بی‌ثباتی در علوم را باید ملتزم شد. علاوه بر اینکه مولف محترم در آثار مختلف خویش آرای متفاوتی در تعریف کلام جدید که گاه در حد مشرک لفظی از هم متباین هستند، ارائه نموده است[۱۹][۲۰].

رویکرد سوم: تجدد در اجزا و عوارض

  • بیشتر کلام‌پژوهان، راهی میانه را برگزیدند؛ با این نگاه که نه این موضع را قبول دارند که کلام جدید کاملاً با کلام سنتی متفاوت است که نمونه‌ای از آن دیدگاه‌ها پیش از این آمد)؛ و نه رویکردهای اتحادگرایانه هویت کلام جدید و قدیم را معتقدند، بلکه با تقریرهای مختلف، تفاوت آنها را تفاوت در مسائل، روش و مبانی، یا یکی یا برخی از آنها می‌‌دانند. با این نگاه که هر دو کلام از لحاظ واسطه بودن میان وحی و مخاطب مشترک، اما از حیث سایر اضلاع معرفتی متباین و متفاوتند[۲۱][۲۲].

رویکرد چهارم: تجدد در مسائل

  • چهارمین نگاه، تجدد را وصف مسائل کلامی دانسته است، نه هدف و موضوع که به تحول در ماهیت بینجامد. این رویکرد که به نظر می‌‌رسد دیدگاهی واقع بینانه و خارج از فضاهای متأثرانه پیش گفته باشد، از سوی برخی از استوانه‌های علمی امروز حوزه ارائه شده است.
  • استاد جعفر سبحانی معتقد است، آنچه در گستره علم کلام رخ داده است، افزوده شدن مسائل جدیدی به مسائل قبلی کلامی و تحقق مرحله‌ای از تکامل در این علم است. علم جدید، موضوع و هدف جداگانه لازم دارد؛ در حالی‌که هیچ‌کدام از اینها در این‌گونه مسائل موجود نیست. تنها چیزی که می‌‌توان درباره این مسائل اظهار کرد، این است که روش تحلیل این مسائل نمی‌تواند عقلی باشد؛ بلکه باید متناسب با خود شبهه یا سؤال، روشی برای تحلیل آن برگزید[۲۳].
  • استاد جوادی آملی، با تقریر و تبیینی دیگر می‌‌گوید: اگر معیار تجدد در قبال تقدم یا تجدد در مقابل سنتی و مانند آن، به "زمان است"، ممکن است در آینده نزدیک یا دور، یک کلام اجدّی هم پیدا شود. تاریخ تا کِی، تا چه فصلی، تا چه سالی؟ اگر ملاک جدید بودن، پدید آمدن سه محور اصلی، یعنی محتوای تازه، مبنای تازه، و روش جدید باشد، در این صورت، چه کسی تضمین می‌‌کند که در آینده نزدیک یا دور، مسائل تازه، مبانی تازه، روش تازه عرضه نشود. شاهد زنده این مدعا علم فقه است؛ چراکه فقه آشنایان، به خوبی واقفند که فقها در تحقیقات فقهی خویش، نه تنها در مسائل و محتوا، بلکه در مبانی و روش استنباط و حتی در منابع فقه با یکدیگر اختلاف دارند، اما این اختلاف باعث تقسیم فقه به قدیم و جدید نمی‌شود؛ بلکه فقها را به اقدمین و قدما و متأخرین و متأخرین المتأخرین تقسیم می‌‌نمایند. بر این اساس، بهتر است به جای آنکه علم کلام را به قدیم و جدید تقسیم کنیم، متکلمان را به قدیم و جدید تقسیم نماییم[۲۴][۲۵].

نظریه پایانی

  • به نظر می‌‌رسد، علم کلام از آن جا که جزء علوم زنده به حساب می‌‌آید، همانند علوم مشابه در حال تکامل و تکاپو بوده، تا امروز که به اینجا رسیده است. اما استفاده از واژه جدید برای این علم، به دلیل تغییرات روش‌شناختی و زبان‌شناختی و پیدایش شبهه‌ها و سؤال‌های جدید، می‌‌تواند با مسامحه مسئله‌ای قابل قبول باشد. اما این، غیر از آن است که علم کلام را علمی جدید، آن هم با ماهیتی متفاوت از گذشته آن بدانیم.
  • با تأمل و دقت کافی در دیدگاه‌های پیش گفته، به خصوص موافقان کلام جدید، به دست می‌‌آید که مبنای منطقی و علمی روشنی بر این ادعاها به چشم نمی‌خورد. برخی با نگاه جامعه‌شناسی دینی و نیازمندی متفاوت بشر امروز به علم کلام، کلام جدیدی را مطرح می‌‌کند که در عین اینکه دغدغه بجا و درستی است، دلیل بر نادیده گرفتن وظایف ذاتی و گذشته آن نیست[۲۶].
  • نظر دیگر نیز نهایت حرفی که مطرح کرد این بود که اولاً، با تحول ذهنیت مخاطبان، نظام کلامی نیز متحول می‌‌گردد؛ و ثانیاً، در حد فاصل بین قرن شانزده تا نوزده میلادی، پارادایم‌های جدیدی شکل گرفتند و فضای جدید علوم انسانی و اجتماعی، الهیات مسیحی را با پرسش‌های نوین الهیاتی و اعتقادی مواجه نمود و سبب گردید در اندیشه الهیات مسیحی، الهیاتی نوین پا به عرصه وجود گذارد و این داستان به دین خاصی انحصار ندارد. علاوه بر توضیحات پیش گفته، در جواب نکته اول باید گفت موضوع علم کلام ذات و صفات الهی است، نه بررسی ذهنیت مخاطبان، که آن به مباحث روش‌شناسی مربوط است.
  • در مورد نکته دوم باید فحص و بحث دقیق نمود که آیا وضعیت تحول کلام اسلام و مسیحیت به یک گونه و اندازه است که آن قاعده و نتیجه را در اینجا هم جاری و ساری دانست. به نظر می‌رسد التزام به این حرف، خود پیامدهای سوء متعددی خواهد داشت؛ زیرا مشکل اصلی مسیحیان، همان‌گونه که در بحث علم و دین و تجربه دینی مطرح می‌‌شود، نگاه متفاوت آنها به دو واژه کلیدی "علم" و "دین" است که در گفتمان اسلامی چنین دیدگاهی مقبول و مورد تأیید نیست.
  • نتیجه آنکه مطالعه و دقت‌نظر فراونی در دیدگاه‌های معتقدان به تفاوت ماهوی علم کلام صورت گرفت؛ اما توجیه علمی و منطقی دقیقی دراین‌باره به نظر نمی‌رسد، و نکته جالب توجه آنکه با این همه مجادله و گفتگو درباره کلام جدید و قدیم، و تأکید بر تجدد و پیدایش علمی جدید، هیچ‌گاه این بحث مطرح نشده که دقیقاً موضوع و مسائل این علم جدید کدام است؟ ازاین‌رو می‌‌بینیم نوع کتاب‌هایی که با این عنوان تدوین شده‌اند، نه به این بحث پرداخته‌اند و نه محدوده مسائل آن را تبین کرده‌اند، و این، شاید حداقل تبیین و تشریح یک علم نوپا باشد.
  • لذا به نظر می‌‌رسد، نگاه منطقی و معتدلانه این است که گفته شود، صفت و پسوند جدید برای علم کلام از باب اهمیت و تأکید در مسئله و التفات دادن عالمان این عصر به این نکته است، که نباید در همان شبهه‌ها بسیط و محدود گذشته که بیشتر به مبدا و معاد مربوط بود، در جا زد. اگر چنین چیزی پذیرفته بود، شاید علم اخلاق با توسعه و گرایش‌ها و زیرشاخه‌های متعدد، مانند اخلاق کاربردی و حرفه‌ای بیش از کلام مستحق چنین عنوانی بود. از همین‌جا می‌‌توان گریز زد که می‌‌توان برای علم کلام (همان‌گونه که در فضاهای آموزشی کم‌وبیش چنین کاری صورت گرفته) گرایش‌هایی، از جمله در حوزه مسائل و شبهه‌های جدید طراحی و تعریف کرد. و در پایان به نظر نگارنده همان‌گونه که در اثر پژوهشی دیگری آن را به تفصیل بحث خواهد نمود، مناسب‌ترین عنوان، کلام کاربردی به جای کلام جدید می‌‌باشد[۲۷].

فلسفه دین

اشتراک و افتراق در مسائل

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. سایکس، شلایر ماخر، ص۱۰۴.
  2. میان محمد شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۴، ص۲۰۲.
  3. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۲.
  4. در میان اندیشمندان اسلامی و به خصوص ایرانی، استاد مطهری اولین کسی است که مسئله فلسفه اخلاق را به صورت رسمی مطرح کرد. (بنگرید به: مقاله‌ای از نگارنده با عنوان «پرستش، اصل بنیادین فلسفه اخلاق استاد مطهری»، مجله آینه معرفت، ش۲۵، زمستان ۱۳۸۹)
  5. مطهری، حوزه‌های علمیه اسلام و نیازهای جهان امروز، ص۴۹.
  6. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۳.
  7. مجموعه نظریات درباره این موضوع در کتابی با عنوان کلام جدید در گذر اندیشه‌ها گردآوری - اثر علی اوجبی - شده است، مراجعه شود.
  8. واعظی، «ماهیت علم کلام جدید»، نقد و نظر، س ۳، ش۱، ص۱۰۰.
  9. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۳-۲۵۴.
  10. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۴-۲۵۵.
  11. مجتهد شبستری، هرمنوتیک کتاب و سنت، ص۱۹۲ - ۱۸۳.
  12. بنگرید به: ملکیان، نقد و نظر، س ۱، ش۲، ص۳۵.
  13. سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۳ - ۱۲.
  14. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۵.
  15. سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص۱۹ - ۱۸.
  16. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۶.
  17. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۶.
  18. خسروپناه و عبداللهی، «پژوهشی در ماهیت کلام جدید»، اندیشه نوین دینی، ش۱۵، زمستان ۱۳۸۷، ص۳۳ - ۱۹.
  19. مراجعه شود به مقاله فوق، کتاب‌های کلام جدید و دیگر آثار کلامی ایشان.
  20. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۷.
  21. افرادی مانند فرامرز قراملکی، ربانی گلپایگانی، خسروپناه در کتاب کلام جدید، محمد رضایی و....
  22. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۷.
  23. بنگرید به: سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ص۱۰.
  24. جوادی آملی، «علم کلام»، قبسات، ش۲، ص۶۳؛ اوجبی، کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص۳۵ - ۱۷.
  25. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۸.
  26. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۸.
  27. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۵۹.
  28. هیک، فلسفه دین، ص۱۵-۱۶.
  29. رضایی، کلام تطبیقی، ص۳۵.
  30. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۶۰.
  31. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۶۰-۲۶۱.