ابان احمر

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۴۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

ابان احمر

ابان احمر[۱] در سند ۱۲ روایت تفسیر کنز الدقائق[۲] آمده که منبع اصلی آنها کتب محاسن و توحید «شیخ صدوق»، تفسیر عیاشی، و... است؛ مانند: «بإسناده إلی أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ع) قَالَ: وَ الَّذِي بَعَثَ جَدِّي(ص) بِالْحَقِّ نَبِيّاً إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيَرْزُقُ الْعَبْدَ عَلَى قَدْرِ الْمُرُوءَةِ وَ إِنَّ الْمَعُونَةَ لَتَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ وَ إِنَّ الصَّبْرَ لَيَنْزِلُ عَلَى قَدْرِ شِدَّةِ الْبَلَاءِ»[۳].

مراد از راوی یاد شده در همه موارد، به قرینه وحدت روایت[۴]، اتحاد راوی و مروی عنه[۵] و تصریح رجالیان[۶]، «ابان بن عثمان الأحمر البجلی» است که شرح حال وی در عنوان «ابان بن عثمان» خواهد آمد.[۷]

ابان بن عثمان

ابان بن عثمان[۸] در اسناد ۹۲ روایت تفسیر کنز الدقائق[۹] آمده، که منبع اصلی آنها کتاب‌های کافی، تأویل الآیات الظاهرة، علل الشرائع و...‌اند؛ مانند: «فی الکافی: الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُغِيرَةِ أَنَّهُ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: إِنَّ فَضْلَ الدُّعَاءِ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ عَلَى الدُّعَاءِ بَعْدَ النَّافِلَةِ كَفَضْلِ الْفَرِيضَةِ عَلَى النَّافِلَةِ»[۱۰].[۱۱]

شرح حال راوی

مراد از راوی در همه موارد، ابان بن عثمان احمر بجلی است؛ به ادله سه‌گانه وحدت روایت[۱۲]، اتحاد راوی و مروی‌عنه [۱۳] و تصریح علمای رجال[۱۴].

ابان بن عثمان از راویان معروفی است که روایات فراوانی از ایشان در موضوعات گوناگونی مانند فقه، تفسیر، کلام، تاریخ و سیره گزارش شده و رجالیان و شرح‌حال نگاران از ایشان به محدث، حافظ، فقیه، مورخ، ادیب، شاعر، عالم به ایام و انساب عرب یاد کرده‌اند.

بر اساس گفته شیخ طوسی وی صاحب اصل بوده که گروهی از بزرگان امامیه آن را گزارش کرده‌اند[۱۵].

وی، افزون بر مقام ممتازی که در فقه و حدیث داشت، محقق، نویسنده، ادیب و شاعر نیز بود؛ به علاوه حافظه‌ای چنان نیرومند داشت که هر کتاب را یک بار خواند، به خاطر می‌سپرد و بی‌یک حرف پس و پیش، آن را تکرار می‌کرد[۱۶].

کتاب بزرگ و سودمندی که به او نسبت داده‌اند کتاب المبدأ و المغازی و الوفاة و الردة[۱۷] در زمینه تاریخ اسلام و سیره رسول الله(ص) است که نجاشی درباره آن می‌نویسد: کتاب حسن کبیر[۱۸] و بر این اساس، علامه کاشف الغطاء در اصل الشیعة و اصولها و سید حسن صدر در الشیعة و فنون الإسلام و سید محسن امین در اعیان الشیعه وی را نخستین نویسنده تاریخ اسلام و سیره معرفی کردند[۱۹].

شیخ طوسی: أبان بن عثمان الأحمر البجلی، أبو عبدالله، مولاهم، أصله الکوفة، و کان یسکنها تارة و البصرة أخری، وقد أخذ عنه أهلها: أبوعبیدة معمر بن المثنی[۲۰]، و ابوعبدالله محمد بن سلام[۲۱]، و أکثروا الحکایة عنه فی أخبار الشعراء و النسب و الأیام... و ما عرف من مصنفاته إلا کتابه الذی یجمع المبدأ و المبعث و المغازی و الوفاة و السقیفة و الردة[۲۲].

نجاشی نیز جملات یادشده را با اندکی تفاوت در ترجمه ابان آورده است: أبان بن عثمان الأحمر البجلی مولاهم؛ أصله کوفی کان یسکنها تارة و البصرة تارة، و قد أخذ عنه أهلها: أبو عبیدة معمر بن المثنی، و أبوعبدالله محمد بن سلام؛ و أکثروا الحکایة عنه فی أخبار الشعراء و النسب والأیام، له کتاب حسن کبیر یجمع المبتدأ و المغازی و الوفاة و الردة[۲۳].

جاحظ: أبان بن عثمان البجلی الأعرج، و کان صاحب أخبار، و قد أکثر عنه محمد بن سلام الجمحی[۲۴].

یاقوت حموی: أبان بن عثمان ابن یحیی بن زکریاء اللؤلؤی البجلی مولاهم یکنی أباعبدالله ذکره الطوسی فی مصنفی الإمامیة و کان أصله من الکوفة و تردد إلی البصرة و أخذ عنه أبوعبیدة و محمد بن سلام و أکثر عنه فی طبقات الشعراء و لم یعرف من مصنفاته إلا کتابه الکبیر فی المبتدأ و البعث و المغازی و الوفاة و الردة[۲۵].

از کلمات رجالیان برداشت می‌شود که ابان بن عثمان در اصل کوفی بوده؛ ولی گاهی در بصره هم ساکن می‌شده، بنابراین آنچه در رجال ابن داود[۲۶] آمده که ابان در اصل بصری بوده؛ اما در کوفه ساکن گردیده، درست نیست.

یادآوری: از روایتی که برقی از ابان بن عثمان نقل کرده، فهمیده می‌شود که لقب وی تمیمی نیز بوده[۲۷]، از این رو محقق زنجانی می‌نویسد: یظهر من بعض الطرق کونه من بنی تمیم و یقال له التمیمی و البجلی نسبة الولاء[۲۸] چنان که جاحظ وی را به الأعرج نیز وصف کرده است.

بر این اساس، نام کامل این راوی، ابوعبدالله ابان بن عثمان بن یحیی بن زکریا احمر، اعرج، بجلی کوفی تمیمی است.[۲۹]

طبقه راوی

تاریخ دقیق ولادت و وفات ابان بن عثمان روشن نیست[۳۰]؛ ولی رجالیان وی را از اصحاب و راویان امامان امام صادق و امام کاظم(ع) به شمار آورده‌اند و آیت الله بروجردی ایشان را در طبقه پنجم جای داده است[۳۱].

از بررسی اسناد روایات به دست می‌آید که وی دوران امامان امام صادق، امام کاظم و امام رضا(ع) را درک، و از امامان صادق و رضا(ع) حدیث نقل کرده؛ ولی روایتی از وی از امام کاظم(ع) یافت نشده است.

برقی، ابان بن عثمان را از اصحاب امام صادق(ع) به شمار آورده[۳۲] و نظر کشی نیز همین است و ذیل عنوان تسمیة الفقهاء من أصحاب أبی عبدالله(ع) او را از اصحاب اجماع خوانده است[۳۳].

نجاشی و شیخ طوسی وی را از راویان امامان صادق و کاظم(ع) دانسته و نوشته‌اند: روی عن أبي عبدالله و أبی الحسن موسی(ع)[۳۴].

علامه شوشتری و آیت الله خویی پس از یادکرد کلام شیخ طوسی و نجاشی تصریح کردند که به روایت اَبان بن عثمان از امام کاظم(ع) دست پیدا نکردند[۳۵].[۳۶]

تحقیق

بررسی اسناد روایات می‌نمایاند که ابان بن عثمان، امام صادق(ع) را درک، و از ایشان روایت کرده[۳۷]، گرچه روایات با واسطه وی از آن حضرت(ع) بیشتر از روایات بی‌واسطه است؛ ولی روایتی از ایشان از امام کاظم(ع) در کتب حدیثی یافت نشده، با اینکه از جهت طبقه محذوری ندارد، چون دوران آن بزرگوار را درک کرده، چون اولاً روایات با واسطه از امام صادق(ع) فراوان دارد و ثانیاً از امام رضا(ع) نیز حدیث نقل کرده است، چنان که خواهد آمد.

شاید علت عدم روایت از امام کاظم(ع) جای زندگی ابان بن عثمان بوده که در کوفه و بصره می‌زیسته - چنان که گذشت - و امام کاظم(ع) بیشتر عمرش را در زندان سپری کرده است.

آری! از ظاهر بعضی اسناد فهمیده می‌شود که ابان بن عثمان از امام کاظم(ع) نیز حدیث دارد؛ مانند:

  1. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانٍ[۳۸] عَنْ أَبِي الْحُرِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ إِنِّي أَهْدَيْتُ جَارِيَةً إِلَى الْكَعْبَةِ فَأُعْطِيتُ بِهَا خَمْسَمِائَةِ دِينَارٍ فَمَا تَرَى قَالَ بِعْهَا ثُمَّ خُذْ ثَمَنَهَا ثُمَّ قُمْ عَلَى حَائِطِ الْحِجْرِ ثُمَّ نَادِ وَ أَعْطِ كُلَّ مُنْقَطَعٍ بِهِ وَ كُلَّ مُحْتَاجٍ مِنَ الْحَاجِّ»[۳۹].
  2. «الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَبَانٍ[۴۰] عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ قَدْ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ إِنِّي أَهْدَيْتُ جَارِيَةً إِلَى الْكَعْبَةِ وَ أُعْطِيتُ بِهَا خَمْسَمِائَةِ دِينَارٍ مَا تَرَى قَالَ بِعْهَا ثُمَّ خُذْ ثَمَنَهَا فَقُمْ بِهِ عَلَى هَذَا الْحَائِطِ حَائِطِ الْحِجْرِ ثُمَّ نَادِ فَأَعْطِ كُلَّ مُنْقَطَعٍ بِهِ وَ كُلَّ مُحْتَاجٍ مِنَ الْحَاجِّ»[۴۱].

این احتمال و برداشت، درست نیست، چون در سند روایت، تصحیف رخ داده؛ زیرا مرحوم کلینی به جای "عن ابان، عن ابی الحسن"(ع)، اسم "عن ابان، عن أبی الحر" را نیز ثبت کرده[۴۲]، چنان‌که شیخ صدوق این حدیث را در علل الشرائع آورده و در سند آن "عن ابان، عن ابن الحر" یاد شده است[۴۳].

در پانوشت کتاب کافی - چاپ دارالحدیث که همراه تحقیقات رجالی و سندی است- پس از استظهار وقوع تصحیف در سند روایت کافی (تصحیف ابن الحر یا ابی‌الحر به ابی‌الحسن) آمده که قرینه و مؤیدی بر صحت یکی از دو ضبط ابن الحر یا ابی‌الحر پیدا نکردیم[۴۴] در حالی که هر دو ضبط درست هستند؛ زیرا مراد از آن ادیم بن حر برادر ایوب بن حر است، که کنیه أبوالحر دارد، از این رو با چهار نام حدیث نقل کرده و در سند روایت یاد شده است: ادیم بن حر[۴۵]؛ ابوالحر؛ ابن الحر؛ ادیم اخی ایوب[۴۶].

کشی ذیل عنوان "ما روی فی أدیم بن الحر أبی الحر الحذاء" می‌نویسد: "قال نصر بن الصباح: أبوالحر اسمه أدیم بن الحر و هو حذاء صاحب أبی عبدالله(ع)"[۴۷].

بر این اساس، سند روایت کافی چنین است: "... جعفر بن بشیر، عن أبان بن عثمان، عن أبی الحر، عن أبی عبدالله(ع)"، چنان که سند تهذیب این گونه است: "... عباس بن عامر، عن أبان بن عثمان، عن أبی الحر، قال: سمعت أباعبدالله(ع)".

اشکال این احتمال، عدم روایت ابان بن عثمان از ابی‌الحر (ادیم بن الحر، ابن الحر) در کتب حدیثی است، گرچه از جهت طبقه محذوری نیست.

احتمال قوی‌تر که کسی به آن اشاره نکرده، افتادگی عبارت عمر بن از سند است[۴۸]. بر این اساس، سند روایت کافی چنین خواهد بود: "... جعفر بن بشیر، عن عمر بن أبان، عن أبی الحر، عن أبی عبدالله(ع)"، چنان که سند روایت تهذیب: "... عباس بن عامر، عن عمر بن أبان، عن أبی الحر قال: سمعت أباعبدالله(ع)".

این احتمال، چند گونه تأیید و تقویت می‌شود:

  1. عباس بن عامر راوی کتاب عمر بن ابان است، چنان که نجاشی در ترجمه عمر بن ابان به آن تصریح دارد[۴۹].
  2. روایت جعفر بن بشیر از عمر بن اَبان در اسناد روایات[۵۰].
  3. روایت عمر بن اَبان از ادیم بن الحر در اسناد روایات[۵۱].

بر این پایه، دو اشکال در سند روایت کافی و تهذیب هست: تصحیف ابی‌الحر (یا ابن الحر) به ابی‌الحسن؛ افتادگی عمر بن از سند. به هر روی، روایت ابان بن عثمان از امام کاظم(ع) با این حدیث اثبات پذیر نیست.

دلیل روایت ابان بن عثمان از امام رضا(ع) حدیثی در تفسیر عیاشی است: «عَنْ أَبَانٍ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: فَسَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۵۲] فَقَالَ ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) ثُمَّ سَكَتَ فَلَمَّا طَالَ سُكُوتُهُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ الْحَسَنُ(ع) ثُمَّ سَكَتَ فَلَمَّا طَالَ سُكُوتُهُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ الْحُسَيْنُ قُلْتُ ثُمَّ مَنْ قَالَ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ وَ سَكَتَ فَلَمْ يَزَلْ يَسْكُتُ عَنْ كُلِّ وَاحِدٍ حَتَّى أُعِيدَ الْمَسْأَلَةَ فَيَقُولُ حَتَّى سَمَّاهُمْ إِلَى آخِرِهِمْ»[۵۳].[۵۴]

استادان و شاگردان راوی

ابان بن عثمان از افراد بسیاری مانند ابوبصیر، عبدالرحمن بن ابی‌عبدالله، ابوجعفر احول و الفضیل بن یسار، زراره، بشیر نبال، محمد حلبی، کثیر نوا[۵۵]، معاویة بن عمار دهنی، مفضل بن عبدالملک، حسن بن سری[۵۶]، برید عجلی، بحر سقاء، اسماعیل جعفی[۵۷]، موسی بن اکیل نمیری[۵۸]، ابان بن تغلب ربعی[۵۹] و... روایت کرده که از مشایخ حدیثی وی به شمار می‌روند، چنان که افراد فراوانی نظیر محمد بن ابی‌عمیر، احمد بن محمد بن ابی‌نصر بزنطی، علی بن حکم، محسن بن احمد بن معاذ، حسن بن علی وشاء، فضالة بن ایوب[۶۰]، حسن بن محبوب، محمد بن زیاد ازدی، صفوان بن یحیی[۶۱]، عبدالله بن الفضل، محمد بن سنان[۶۲] و... از او روایت کرده‌اند که از شاگردان ابان بن عثمان شمرده می‌گردند.[۶۳]

جایگاه حدیثی راوی

نجاشی و شیخ طوسی به وثاقت ابان بن عثمان تصریح نکردند؛ ولی نجاشی سه طریق به کتاب ابان دارد که راوی کتاب در هر سه طریق، احمد بن محمد بن ابی نصر معرفی شده[۶۴]، که وی را از اصحاب اجماع خوانده‌اند[۶۵].

شیخ طوسی نیز طرق گوناگونی به کتاب ابان بن عثمان دارد که در برخی از آنها راوی کتاب را احمد بن محمد بن ابی‌نصر معرفی کرده است[۶۶].

کشی ابان بن عثمان را از اصحاب اجماع به شمار آورده[۶۷] و به نقل از علی بن حسن بن فضال نیز وی را ناووسی[۶۸] معرفی کرده[۶۹] و همین امر سبب بروز نظرهای متفاوت در میان رجالیان و فقها شده است:

١. علامه حلی در بیشتر موارد با تصریح به فساد مذهب ابان بن عثمان بر وثاقت وی تأکید و به روایاتش عمل کرده، چون کشی او را از اصحاب اجماع شمرده است. ایشان در کتاب خلاصة الأقوال می‌نویسد: فالأقرب عندی قبول روایته و إن کان فاسد المذهب للإجماع المذکور[۷۰].

در کتاب مختلف الشیعه نیز در موارد گوناگون به وثاقت ابان بن عثمان تصریح می‌کند و می‌نویسد: أن أبان و إن کان ناووسیاً إلا أنه کان ثقة... والإجماع حجة قاطعة، و نقله بخبر الواحد حجة[۷۱]؛ ولی در چند جای کتاب منتهی به جهت وقوع ابان بن عثمان در سند روایت، آن را رد کرده است[۷۲].

۲. بعضی از فقها نیز، مانند محقق حلی و شهید اول، ابان بن عثمان را تضعیف کردند و به روایاتش عمل نکردند[۷۳].

٣. برخی از رجالیان، ابان بن عثمان را به دو اعتبار (یکی اصحاب اجماع بودن و دیگری ناووسی بودن وی) در دو موضع متفاوت ذکر کردند؛ مانند ابن داود که یک بار در باب ممدوحان، و بار دیگر در باب ضعفاء از او یاد کرده است[۷۴]. شیخ عبدالنبی جزائری صاحب کتاب حاوی الاقوال فی معرفة الرجال نیز یک بار در قسم الثقات (امامی ثقه) و بار دیگر در قسم موثقین (غیر امامی ثقه) او را یاد کرده است[۷۵].

در مقابل، صاحب معالم (حسن بن زین‌الدین، فرزندشهید ثانی)[۷۶]، وحید بهبهانی[۷۷]، علامه مامقانی[۷۸]، علامه تستری[۷۹]، آیت الله خویی[۸۰]، علی نمازی شاهرودی[۸۱] و محقق زنجانی[۸۲] به وثاقت ابان معتقد هستند.[۸۳]

تحقیق

چنان که گذشت، در کتب رجالی قدمایی مانند رجال نجاشی، فهرست و رجال شیخ طوسی هیچ به ضعف یا انحراف اعتقادی ابان بن عثمان اشاره نشده، جز مطلبی که کشی از ابن فضال[۸۴] (علی بن حسن بن فضال) نقل کرده و موجب گردید تا عده‌ای به تضعیف وی بپردازند و به روایتش عمل نکنند. برای روشن شدن حقیقت بایستی در دو محور بحث شود: مذهب ابان؛ وثاقت ایشان.[۸۵]

مذهب راوی

رجال کشی از «ابن فضال» ابان را ناووسی خوانده که از جهاتی مخدوش است:

  1. نسخه‌های رجال کشی متفاوت‌اند. در بعضی نسخه‌ها «كَانَ مِنَ النَّاوُوسِيَّةِ القَادِسِیَّةِ» و در برخی «كَانَ مِنَ النَّاوُوسِيَّةِ» و در پاره‌ای «كَانَ مِنَ النَّاوُوسِيَّةِ» ضبط گردیده که احتمال سوم به چند دلیل درست است:
    1. سیاق عبارت کشی با جمله «كَانَ مِنَ النَّاوُوسِيَّةِ» تناسب دارد و سازگارتر است، چون عبارت کشی چنین است: "کان أبان من أهل البصرة، و کان مولی بجیلة، و کان یسکن الکوفة، و کان من..." و قادسیه از مناطق کوفه است[۸۶] و در واقع، ابن فضال می‌خواسته با ذکر جمله «وَ كَانَ مِنَ النَّاوُوسِيَّةِ» بر سکونت ابان بن عثمان در کوفه تأکید کند.
    2. نجاشی و شیخ طوسی، ابان بن عثمان را از راویان امام کاظم(ع) به شمار آوردند که با ناووسی بودنش تنافی دارد.
    3. موضوع رجال نجاشی، فهرست کردن آثار علمی راویان امامی است، مگر در جایی که به مذهب راوی تصریح کند. بر این اساس، باید به امامی بودن ابان بن عثمان ملتزم گردیم که در رجال نجاشی یاد شده و هیچ به ناووسی بودن وی اشاره‌ای نشده است.
    4. رجال کشی موجود، تلخیص و تهذیب شیخ طوسی است، با عنوان اختیار معرفة رجال الکشی؛ اگر ناووسی بودن ابان محرز بود، حتماً در رجال یا فهرست شیخ طوسی یاد می‌شد.
  2. ابان بن عثمان به ائمه دوازده‌گانه باور داشته، چنان که از روایات وی فهمیده می‌شود:
    1. «عَنْ أَبِي أَحْمَدَ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْأَزْدِيِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ سَيِّدِ الْأَوْصِيَاءِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) قَالَ قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ يَا عَلِيُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»[۸۷]؛
    2. «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبَانُ بْنُ عُثْمَانَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ(ع) عَنْ آبَائِهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي اثْنَيْ عَشَرَ مُحَدَّثاً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَيْدٍ وَ كَانَ أَخَا عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) مِنَ الرَّضَاعَةِ سُبْحَانَ اللَّهِ مُحَدَّثاً كَالْمُنْكِرِ لِذَلِكَ قَالَ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ لَهُ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ أُمِّكَ كَانَ كَذَلِكَ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)»[۸۸].
  3. روایت ابان از امام رضا(ع) که گذشت.
  4. بر فرض صحت ضبط «وَ كَانَ مِنَ النَّاوُوسِيَّةِ»، احتمالاً مراد ابن فضال فرقه ناووسیه نیست، بلکه نام قریه‌ای است که ابان بن عثمان اهل آن است؛ به قرینه اینکه شهرستانی در ملل و نحل در وجه تسمیه ناووسیة دو احتمال ذکر کرده:
    1. منسوب به شخصی به نام ناووس باشد.
    2. منسوب به قریه ناووسا باشد[۸۹].

بر این پایه، هیچ دلیل درخور اعتنایی برای ناووسی بودن ابان بن عثمان در دست نیست، چنان که درباره فطحی یا واقفی[۹۰] بودن او که در کلام علامه حلی دیده می‌شود، دلیلی وجود ندارد[۹۱].

آیت الله خویی می‌نویسد: لم یعلم منشأ ذلک، و قد أخذ ذلک عن العلامة من تأخر عنه، کالشهید الثانی فی الدرایة فی أوائل الباب الأول فی أقسام الحدیث. و من المطمأن به أن هذا سهو من العلامة، فإنه لم یسبقه فی ذلک غیره، و هو فی محکی المنتهی نسب إلیه: أنه واقفی، و فی محکی المختلف: أنه من الناووسیة[۹۲].

خلاصه، نه تنها دلیل و قرینه‌ای بر انحراف اعتقادی ابان بن عثمان وجود ندارد، قرائن یادشده کافی‌اند که به حسن عقیده و امامی بودن وی حکم شود.[۹۳]

وثاقت راوی

درباره وثاقت ابان بن عثمان، گرچه نجاشی و شیخ طوسی به آن تصریح نکردند، به چند دلیل می‌‌توان آن را تأیید کرد:

  1. ایشان از اصحاب اجماع‌اند.
  2. ایشان دارای اصل بوده‌اند که گروهی از علمای امامیه، آن را روایت کرده‌اند[۹۴].
  3. امام صادق(ع) نقل روایت را به وی اجازه داده است[۹۵].
  4. احمد بن محمد بن عیسی که از اجلای اصحاب ائمه(ع) به شمار می‌آید و در امر حدیث بسیار سخت‌گیر بوده، حتی احمد بن محمد بن خالد برقی و بعضی دیگر را بر اثر نقل روایت از ضعفا، از قم تبعید کرده، از حسن بن علی وشاء می‌خواهد که نقل روایت از کتاب ابان بن عثمان را به ایشان اجازه بدهد[۹۶].
  5. اصحاب بزرگی مانند محمد بن ابی‌عمیر، جعفر بن بشیر بجلی، صفوان بن یحیی، حسن بن محبوب، احمد بن محمد بن ابی‌نصر بزنطی، فضالة بن ایوب، حسین بن سعید، عباس بن معروف، عبدالله بن مغیرة و یونس بن عبدالرحمن از وی روایت نقل کرده‌اند.

شگفتا که با وجود این همه محکمات، با یک وجه ضعیف و امر احتمالی - مانند سخن ابن فضال درباره ناووسی بودن ابان - وثاقت وی را زیر سؤال برده و به روایاتش عمل نکنیم![۹۷]

دیدگاه رجالیان اهل سنت

نام ابان بن عثمان در کتب رجالی اهل سنت یاد شده؛ برای نمونه:

  1. عقیلی او را در ضعفاء[۹۸] ذکر کرده و ابن حبان در کتاب الثقات درباره‌اش می‌نویسد: أبان بن عثمان الأحمر، کوفی، یروی عن أبان بن تغلب، روی عنه أهل الکوفة، یخطئ و یهم[۹۹].
  2. ذهبی: تکلم فیه، و لم یترک بالکلیة[۱۰۰]؛
  3. ابن حجر: ... کان أدیبا عالماً بالأنساب،... ذکره الطوسی فی رجال الشیعة... و قال محمد بن أبی عمیر: کان أبان من أحفظ الناس بحیث إنه یری کتابه فلا یزید حرفاً؛ مات علی رأس المأتین[۱۰۱]؛
  4. زرکلی هم در الأعلام وی را اما می‌خوانده است[۱۰۲].[۱۰۳]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۲۷، ش۱۷. ب. منابع سنی: الأعلام، ج۱، ص۲۷.
  2. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۴۰۷، ج۶، ص۳۴۰؛ ج۷، ص۱۶۹، ج۸، ص۸۹؛ ج۱۴، ص۲۶۹؛ و....
  3. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۲، ص۴۱۸ به گزارش از التوحید، ص۴۰۱، ح۶: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ السَّعْدَآبَادِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي قَتَادَةَ الْقُمِّيِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَبَانٍ الْأَحْمَرِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(ص) قَالَ:...».
  4. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۷، ص۱۶۹؛ ج۸، ص۸۹؛ ج۱۰، ص۹۷ و ۵۴۰؛ ج۱۲، ص۴۱۹، ج۱۴، ص۴۳۳؛ الخصال، ج۱، ص۲۷۸ - ۲۷۹، ح۲۴؛ ج۲، ص۴۵۰، ح۵۵.
  5. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۴۰۷؛ الکافی، ج۲، ص۳۴۹، ح۹؛ ج۸، ص۲۹۶، ح۴۵۶.
  6. ر.ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۵۲، ش۶۵۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۲۷، ش۱۷.
  7. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۰۳-۱۰۴.
  8. ر.ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۳۹؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۴۱؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۱۲۵، ش۴۸؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۱۲، ش۲۳؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۴۳، ش۳۷.
  9. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۱، ص۲۳۶؛ ج۲، ص۱۰۶؛ ج۳، ص۳۳۰، ج۴، ص۹۶؛ ج۵، ص۷۱؛ و....
  10. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۴۰۷؛ به گزارش از الکافی، ج۳، ص۳۴۱، ح۴.
  11. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۳۰.
  12. ر.ک: تفسیر کنز الدقائق، ج۴، ص۶۸؛ الکافی، ج۸، ص۳۴۲، ح۵۴۰؛ کمال الدین، ج۲، ص۶۵۹، ح۳؛ الکافی، ج۵، ص۱۲۴، ح۲؛ الخصال، ج۱، ص۲۱۶، ح۳۸.
  13. ر.ک: الخصال، ج۱، ص۲۷۰، ح۹؛ وسائل الشیعه، ج۷، ص۳۶۷، ح۹۶۰۱.
  14. ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۴۷، ش۶۲؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۱، ش۳؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۴۳، ش۳۷؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۱۱۲، ش۲۳.
  15. وله أصل، أخبرنا به عدة من أصحابنا،.... (الفهرست (طوسی)، ص۴۹، ش۶۲)
  16. قال محمد بن أبی عمیر کان أبان من أحفظ الناس بحیث أنه یری کتابه فلا یزید حرفا؛ (لسان المیزان، ج۱، ص۲۴، ش۲۰). سید محسن امین پس از نقل این عبارت می‌نویسد: ولا یخفی اختلال العبارة، و کان صوابها: بحیث إنه یری کتاباً فیحفظه فلا یزید حرفاً. (أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۰۲) آیت الله سبحانی بعد از نقل عبارت سید امین می‌نویسد: و لعل صوابها: بحیث إنه یروی کتابه فلا یزید حرفاً. (موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، پاورقی ص۲۳).
  17. این کتاب با عنوان المبعث و المغازی و الوفاة والسقیفة و الردة با تصحیح رسول جعفریان، از سوی انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی در سال ۱۳۷۵ (ش) به چاپ رسیده است.
  18. رجال النجاشی، ص۱۳، ش۸.
  19. و أول من صنف فی التاریخ الاسلامی أبان بن عثمان الأحمر التابعی له کتاب المبدأ و المبعث و المغازی و الوفاة و السقیفة و الردة (أعیان الشیعه، ج۱، ص۱۵۳)؛ و أول من صنف ذلک (أی السیر و الآثار) من علماء الإسلام، أبان ابن عثمان الأحمر. (اصل الشیعة و اصولها، ص۱۵۴)؛ فاعلم أن أول من صنف فی التاریخ الإسلامی هو أبان بن عثمان الأحمر التابعی، المتوفی سنة أربعین و مائة. صنف کتاباً کبیراً یجمع المبتدأ و المغازی و الوفادة و الردة. (الشیعة و فنون الاسلام، ص۸۵).
  20. معمر بن المثنی، أبوعبیدة التیمی البصری النحوی العلامة یقال إنه ولد فی سنة عشر و مائة...، و قال الجاحظ: لم یکن فی الأرض خارجی و لا جماعی أعلم بجمیع العلوم منه...، و ذکر وفاته بإسنادها و قال فی سنة تسع و مائتین... بالبصرة و له ثمان و تسعون سنة؛ (تاریخ مدینة دمشق، ج۵۹، ص۴۲۶، ش۷۵۷۶)
  21. محمد بن سلام بن عبیدالله بن سالم، أبوعبدالله البصری: مولی قدامة بن مظعون الجمحی،... کان من أهل الأدب، و صنف کتاباً فی طبقات الشعراء...، حدثنا جدی قال: کان محمد بن سلام له علم بالشعر و الأخبار؛ (تاریخ بغداد، ج۲، ص۳۹۹ و ۱۰۴، ش۹۱۹). ابن خلکان می‌نویسد: ابن سلام البصری الأخباری؛ محمد بن سلام بن عبدالله بن سالم الجمحی أبوعبدالله البصری مولی قدامة بن مظعون صنف کتاب طبقات الشعراء و هو أخو عبدالرحمن بن سلام و کان من أهل الفضل و الأدب قدم بغداد سنة اثنتین و عشرین...، و عامة المحدثین علی صدقه و ثقته...، و له کتاب الفاضل فی الأخبار و محاسن الشعراء و کتاب نسب قریش و بیوتات العرب. (الوافی بالوفیات، ج۳، ص۹۶).
  22. الفهرست (طوسی)، ص۴۷، ش۶۲.
  23. رجال النجاشی، ص۱۳، ش۸.
  24. البرصان و العرجان و العمیان و الحولان، ص۱۹۴.
  25. ر.ک: لسان المیزان، ج۱، ص۲۴، ش۲۰.
  26. أبان بن عثمان الأحمر، کوفی المسکن، بصری الأصل. (الرجال (ابن داود)، ص۴۱۴ - ۴۱۵، ش۳).
  27. ر.ک: المحاسن، ج۱، ص۷۲، ح۱۵۲.
  28. الجامع فی الرجال، ج۱، ص۱۸، ش۴۸.
  29. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۳۰-۱۳۴.
  30. درباره تاریخ وفات ابان بن عثمان نظرهای متفاوتی داده شده که هیچ کدام مستند قطعی ندارد؛ مثلاً بعضی آن را نزدیک سال ۲۰۰ (ق): مات علی رأس المأتین (لسان المیزان، ج۱، ص۳۶، ش۲۰) و برخی دیگر، حوالی سال ۱۷۰ (ق): المتوفی حوالی سنة ۱۷۰ ه (مجله تراثنا، ش۴۹، ص۲۳۲) و دسته‌ای دیگر، وفات وی را قبل از سال ۱۸۳ (ق) ثبت کردند: ... قبل ۱۸۳ ه. (موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، ص۲۱، ش۲۸۳).
  31. ر.ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۲۳.
  32. ر.ک: رجال البرقی، ص۳۹.
  33. ر.ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۷۵، ش۷۰۵.
  34. رجال النجاشی، ص۱۳، ش۸؛ الفهرست (طوسی)، ص۴۷، ش۶۲.
  35. إلا أنا لم نقف علی روایته عنه(ع) (قاموس الرجال، ج۱، ص۱۱۵)؛ ثم إنک قد عرفت من النجاشی و الشیخ روایة أبان بن عثمان، عن أبی الحسن(ع)، و لکنا لم نقف علیها من الکتب الأربعة، و هما أعلم بما قالا؛ (معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۵۴).
  36. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۳۴-۱۳۵.
  37. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۳۶، ح۹؛ ج۴، ص۲۰۷، ح۸؛ ج۵، ص۱۲۴، ح۲.
  38. مراد از ابان در این سند، ابان بن عثمان است، به قرینه روایت جعفر بن بشیر از وی. (ر.ک: بصائر الدرجات، ص۹، ح۳، الکافی، ج۱، ص۴۰۰، ح۵: ج۴، ص۳۰۸، ح۲).
  39. الکافی، ج۴، ص۵۴۵، ح۲۴.
  40. مراد از ابان در این سند نیز ابان بن عثمان است، به قرینه روایت عباس بن عامر از وی. (ر.ک: اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ص۹۴، ش۱۴۹؛ رجال النجاشی، ص۱۷۲، ش۴۵۴؛ الکافی، ج۲، ص۱۸، ح۳؛ ج۶، ص۴۶۴، ح۱۵).
  41. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۴۸۶، ح۱۷۳۴.
  42. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنْ أَبِي الْحُرِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(ع) فَقَالَ إِنِّي أَهْدَيْتُ جَارِيَةً إِلَى الْكَعْبَةِ...»؛ الکافی، ج۴، ص۲۴۲، ح۳).
  43. «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مَتِّيلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبَانٍ عَنِ ابْنِ الْحُرِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ فَقَالَ إِنِّي أَهْدَيْتُ جَارِيَةً إِلَى الْكَعْبَةِ...»؛ (علل الشرائع، ج۲، ص۴۰۹ - ۴۱۰، ح۴).
  44. «فالظاهر أن الحسن فی ما نحن فیه محترف من الحر و شباهة الکلمتین کثیرة جدا، لا سیما فی الخطوط القدیمة، کما لا یخفی، ثم أضیف(ع) بتخیل کون المراد من العنوان هو المعصوم(ع)...؛ و أما کون الصواب فی العنوان ابن الح أو أبی الحر فلم نهتد إلی ما یعرفنا ما هو الصواب فیه». (الکافی (ط - دار الحدیث)، ج۱۲، ص۳۹۳).
  45. عمر بن أبان، عن أدیم بن الحر...؛ (بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۷۷، ح۸).
  46. عمر بن أبان الکلبی عن أدیم أخی أیوب. (بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۹۱ (۶) و۳۳۰ (ح۱۴)؛ فضالة بن أیوب، عن أدیم أخی أیوب. (بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۹۱، ح۷)
  47. اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ص۳۴۷، ش۶۴۵.
  48. یعنی عن عمر بن ابان، به جای عن ابان.
  49. ر.ک: رجال النجاشی، ص۲۸۵، ش۷۵۹.
  50. ر.ک: الکافی، ج۵، ص۴۶۱، ح۳؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۳۱، ح۳۴؛ مختصر البصائر، ص۳۲۰، ح۳۴۷.
  51. ر.ک: بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۷۷ (ح ۸)، ۲۹۰ (ح۴)، ۲۹۱ (ح۶)، ۳۳۰ (۱۴) و ۴۱۰ (ح۱).
  52. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید سوره نساء، آیه ۵۹.
  53. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۱، ح۱۷۱.
  54. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۳۵-۱۳۹.
  55. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۰۶ و۴۶۱، ج۳، ص۴۵۳،۴۹۳، ج۴، ص۶۸؛ ج۵، ص۴۶، ج۶، ص۱۰۸.
  56. المحاسن، ج۱، ص۷۲ (ح ۱۵۲) و۲۲۳ (ح ۱۳۹)، ج۲، ص۶۰۹، ح۱۰.
  57. الامالی (طوسی)، ص۱۷۱ (ح ۲۹۴)، ۱۷۲ (۲۹۱) و ۱۷۹ (۲۹۹).
  58. تفسیر القمی، ج۱، ص۳۲۸.
  59. فضائل أمیر المؤمنین(ع)، ص۶۳، ح۶۳.
  60. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۱۰۶ و۴۱۵؛ ج۳، ص۴۹۳؛ ج۴، ص۶۸، ج۴، ص۱۳۰؛ ج۵، ص۸۴.
  61. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۱۲، ح۴۷۹۸؛ ج۴، ص۳۹۳ (ح ۵۸۳۶) و۴۸۴.
  62. الأمالی (صدوق)، ص۲۴۶ (ح۷) و۶۱۰ (ح۶).
  63. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۴۰.
  64. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۳، ش۸.
  65. ر.ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۵۶، ش۱۰۵۰.
  66. ر.ک: الفهرست (طوسی)، ص۴۷، ش۶۲.
  67. ر.ک: رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۵۵۶، ش۱۰۵۰.
  68. شیخ مفید می‌نویسد: ثم لم تزل الإمامیة علی القول بنظام الإمامة حتی افترقت کلمتها بعد وفاة أبی عبدالله جعفر بن محمد(ع). فقالت فرقة منها: إن أباعبدالله(ع) حی لم یمت و لا یموت حتی یظهر فیملأ الأرض قسطا و عدلا کما ملئت ظلماً و جوراً لأنه القائم المهدی، و تعلقوا بحدیث رواه رجل یقال له عنبسة بن مصعب عن أبی عبدالله(ع) أنه قال: إن جاءکم من یخبرکم عنی بأنه غسلنی و کفننی و دفتنی فلا تصدقوه، و هذه الفرقة تسمی الناووسیة و إنما سمیت بذلک لأن رئیسهم فی هذه المقالة رجل من أهل البصرة یقال له عبدالله بن ناووسی؛ (الفصول المختاره، ص۳۰۵) شهرستانی می‌نویسد: الناووسیة، اتباع رجل یقال له ناووس؛ و قیل: نسبوا إلی قریة ناووسا. قالت: إن الصادق حی بعد؛ و لن یموت حتی یظهر فیظهر أمره و هو القائم المهدی. (الملل و النحل(شهرستانی)، ج۱، ص۱۶۶) در کتاب فائق المقال ذیل عنوان الناووسیة آمده است: و هم القائلون بإمامة علی و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد الصادق(ع) و التحیة و الإکرام - و وقفوا علیه سلام الله علیه؛ (فائق المقال، ص۷۰).
  69. «مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ، قَالَ، كَانَ أَبَانٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ وَ كَانَ مَوْلَى بَجِيلَةَ وَ كَانَ يَسْكُنُ الْكُوفَةَ وَ كَانَ مِنَ النَّاوُوسِيَّةِ»؛ (رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، ص۳۵۲، ش۶۶۰).
  70. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۲، ش۳.
  71. مختلف الشیعه، ج۳، ص۴۴۰؛ نیز ر.ک: ج۲، ص۲۰۸؛ ج۳، ص۱۴۳ و ۱۴۵.
  72. فی طریقها أبان بن عثمان و هو واقفی لا تعویل علی روایته؛ (منتهی المطلب، ج۵، ص۲۰۱)؛ و فی طریقها أبان بن عثمان و هو ضعیف. (منتهی المطلب، ج۸، ص۳۶۲).
  73. والراوی أبان بن عثمان و فیه ضعف (المختصر النافع، ص۲۹۲)؛ و فی طریقها أبان بن عثمان و فیه ضعف. (المعتبر، ج۲، ص۵۸۰)؛ الطریق أبان بن عثمان و فیه ضعف؛ (ذکری، ج۱، ص۲۰).
  74. ر.ک: الرجال (ابن داود)، ص۱۱ ش۶ و۴۱۴ (۳).
  75. ر.ک: منتهی المقال، ج۱، ص۱۴۰؛ حاوی الأقوال، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۲، ش۹۶. (المخطوط، ص۳۲، ش۹۷؛ ص۱۹۹، ش۱۰۴۷).
  76. ایشان بعد از گزارش عبارت کشی می‌نویسد: علی بن فضال فطحی لا یقبل جرحه لأبان، علی أنا لو قبلناه باعتبار توثیق الأصحاب له کان أبان أحق بقبول الخبر لما علم من نقل الإجماع علی تصدیقه، فاللازم قبول خبر أبان علی کل حال. (منتقی الجمان، ج۱، ص۱۵)
  77. ر.ک: تعلیقة علی منهج المقال، ص۳۹ - ۴۰ و ۴۲.
  78. ایشان یازده دلیل بر وثاقت ابان آورده که در بعضی از آنها تأمل بجاست. (ر.ک: تنقیح المقال، ج۳، ص۱۳۳ - ۱۳۵، ش۵۰).
  79. الرجل من أصحاب الإجماع و لم یعلم و لم یحقق غمز فیه و هو یکفیه؛ (قاموس الرجال، ج۱، ص۱۱۶، ش۲۳).
  80. آیت الله خویی به دو دلیل به وثاقت ابان بن عثمان معتقد شده: أ. وی از اصحاب اجماع است. ب. در اسناد روایات تفسیر قمی قرار گرفته است. (ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۴۶ - ۱۴۷، ش۳۷).
  81. ر.ک: مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۹۰، ش۳۴.
  82. نحن نعتمد علیه و نعد ما رواه فی الصحیح علی مصطلح القدماء، احادیث الرجل علی کثرتها مستقیمة نقیة؛ (الجامع فی الرجال، ج۱، ص۱۶ - ۱۷، ش۴۸).
  83. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۴۰-۱۴۴.
  84. نجاشی درباره‌اش می‌نویسد: کان فقیه أصحابنا بالکوفة، و وجههم، و ثقتهم، و عارفهم بالحدیث، و المسموع قوله فیه. سمع منه شیئاً کثیراً، ولم یعثر له علی زلة فیه ولا ما یشینه، و قل ما روی عن ضعیف، و کان فطحیاً. (رجال النجاشی، ص۲۵۷ - ۲۵۸، ش۶۷۶).
  85. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۴۴.
  86. و القادسیة:ة [قریة] قرب الکوفة، علی مرحلة منها، بینها و بین عذیب؛ (تاج العروس من جواهر القاموس، ج۸، ص۴۰۸).
  87. عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۶۵.
  88. الغیبه (نعمانی)، ص۶۶ - ۶۷، ش۶.
  89. ر.ک: الملل و النحل (شهرستانی)، ج۱، ص۱۶۶.
  90. ر.ک: منتهی المطلب، ج۵، ص۲۰۱. ظاهراً مقصود علامه حلی از واقفی بودن ابان بن عثمان توقف در امام صادق(ع) است؛ نه توقف در امام کاظم(ع) که معنای رایج و اصطلاحی واقفی است.
  91. و إن کان فی طریقه أبان بن عثمان و هو فطحی...؛ (خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۷۷).
  92. معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۱۴۶، ش۳۷.
  93. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۴۴-۱۴۷.
  94. شیخ طوسی در ترجمه ابان می‌نگارد: له أصل أخبرنا به جماعة من أصحابنا؛ الفهرست، ص۴۹، ش۶۲)
  95. نجاشی می‌نویسد: عن صفوان بن یحیی و غیره، عن أبان بن عثمان عن أبی عبدالله(ع): إن أبان بن تغلب روی عنی ثلاثین ألف حدیث، فاروها عنه. (رجال النجاشی، ص۱۲، ش۷).
  96. ... عن أحمد بن محمد بن عیسی قال خرجت إلی الکوفة فی طلب الحدیث فلقیت بها الحسن بن علی الوشاء فسألته أن یخرج لی (إلی) کتاب العلاء بن رزین القلاء و أبان بن عثمان الأحمر فأخرجهما إلی فقلت له: أحب أن تجیزهما لی فقال لی: یا رحمک الله و ما عجلتک اذهب فاکتبهما...؛ (رجال النجاشی، ص۳۹، ش۸۰).
  97. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۴۷-۱۴۸.
  98. ر.ک: ضعفاء العقیلی، ج۱، ص۳۷، ش۲۱.
  99. الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۱۳۱.
  100. میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۰، ش۱۳.
  101. لسان المیزان، ج۱، ص۲۴، ش۲۰؛ کلمه مات از چاپ‌های قدیم لسان المیزان ساقط شده؛ لیکن در چاپ‌های جدید آمده است. (لسان المیزان، ج۱، ص۳۶، ش۲۰).
  102. ابان بن عثمان؛... عالم الأخبار و الأنساب. إمامی. (الأعلام، ج۱، ص۲۷).
  103. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۱۴۸-۱۴۹.