اسماعیلیه
اسماعیلیه فرقهای از شیعه است که به امامت شش امام اول معتقد بودند و پس از امام صادق (ع) قائل به امامت بزرگترین فرزند او اسماعیل شدند. این گروه دارای فرقههای مختلفی بوده و عقاید خاصی - مانند: اعتقاد به تأویل آیات قرآن و احادیث و احکام شرع - داشته و تنها قائل به معاد روحانی هستند و نه جسمانی.
پیدایش اسماعیلیه
اسماعیلیه" فرقهای از شیعه است که به امامت شش امام اول معتقد بودند و پس از امام صادق (ع) قائل به امامت بزرگترین فرزند او اسماعیل، یا فرزند او محمد شدند[۱] و از پذیرش امامت امام کاظم (ع) خودداری کردند.
ریشۀ پیدایش اسماعیلیه، شاید در این نکته نهفته باشد که اسماعیل بزرگترین پسر امام صادق (ع)، مورد احترام آن حضرت بود؛ به همین دلیل برخی میپنداشتند پس از ایشان به امامت خواهد رسید. ولی اسماعیل در زمان حیات پدر در "عریض"[۲] از دنیا رفت. مردم، جنازهاش را به مدینه نزد امام صادق (ع) آورده و در قبرستان بقیع دفن کردند. روایت شده است حضرت در مرگ او بسیار بیتابی میکرد؛ به گونهای که با پای برهنه و بیردا، دنبال تابوت او میرفت. همچنین دستور داد تابوت او را پیش از دفن، چندین بار به زمین نهادند و هربار حضرت میآمد و پارچه از روی صورتش برمیداشت و در روی او نگاه میکرد. مقصود امام (ع) این بود که مرگ او را پیش چشم آنان که گمان امامت و جانشینی او را داشتند، قطعی کند و شبهۀ آنان دربارۀ زنده بودنش را بر طرف سازد و به آنها بفهماند اسماعیل از دنیا رفته است[۳].
اسماعیلیه از آغاز تولد در قرن دوم تاکنون، نامهای متعدی به خود دیده است؛ از جمله: سبعیه، باطنیه، قرمطیه، ملاحده و اباحیه[۴]. این گروه بهواسطه باطنیگریشان خیانتهای زیادی در تاریخ اسلام مرتکب شدند و نقش بزرگی در ایجاد انحراف در مسائل اسلامی داشتند[۵][۶]
فرقههای اسماعیلیه
برخی از مهمترین فرقههای اسماعیلیه عبارتاند از:
- اسماعیلیه خالص: کسانی که با ادعای زنده بودن اسماعیل، او را امام و مهدی امت خواندند که غایب است و روزی ظهور خواهد کرد. نام دیگر این گروه "اسماعیلیه واقفه" است.
- مبارکیه: کسانی که معتقدند امامت پس از اسماعیل به فرزندش محمد منتقل شده است. علت نامگذاری آنها به این لقب آن است که محمد به همراه مربی خود، مبارک که غلام اسماعیل بن جعفر بوده امامت خود را برنامهریزی کرده است.
- قرامطه: گروهی از مبارکیه که منکر مرگ محمد شده و او را قائم و امام غائب پنداشتند. رهبر اینها حمدان بن اشعث قرمط بوده است[۷].
- فاطمیان: گروهی که امامت را در فرزندان محمد بن اسماعیل جاری میدانند. مردم را به صورت مخفیانه به آیین اسماعیلی دعوت میکردند. نخستین دولت شیعی را با نام "فاطمیون" در مصر بنیان نهادند. از آنها دو فرقه جدید به نامهای "نزاریه" و "مستعلیه" پیدا شدند. این گروه در حال حاضر بیشتر در هندوستان و کم و بیش در ایران هستند[۸].
عقاید اسماعیلیه
برخی از عقاید اسماعیلیه را اینگونه میتوان برشمرد:
- خداوند را برتر از آن میدانند که وهم و اندیشه و خرد انسانی آن را درک کند. پس از خداوند، عقل کل و نفس کل جای دارند. مظهر عقل کل، هفت نفرند: شش نبی اولوالعزم و یک قائم (آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اسلام و هفتمین نفر محمد بن اسماعیل است). این هفت نفر را "نطقا" میگویند.
- اعتقاد به تأویل آیات قرآن و احادیث و احکام شرع. وظیفۀ وصی، بیان اسرار و باطن شریعت است و او با تأویل آیات و احادیث این وظیفه را ادا میکند. از این رو، اسماعیلیان تمسک به ظاهر شریعت را درست نمیدانند.
- این گروه تنها به معاد روحانی معتقد بوده و به بهشت و دوزخ جسمانی ایمان ندارند. تعالیم ظاهری اسماعیلیه چندان تفاوتی با تعالیم امامیه ندارد. آنان احکام عملی و شرعی اسلام ـ مانند نماز و روزه و خمس ـ را باور دارند[۹].
- امام از نظر اسماعیلیه دارای جایگاه بالاتری نسبت به پیامبر است؛ زیرا رسول آورندۀ ظاهر و امام آورندۀ باطن اشیاست. آنها - مانند غلات - ائمه را در عالم خلق و امر شریک خداوند میدانند. همچنین از نظر آنها امام از سوی خدا و از طریق نص، انتخاب میشود. امامت از نظر اسماعیلیه انواعی دارد که عبارتاند از: امام مقیم، امام اساس، امام متم، امام مستقر و امام مستودع[۱۰].
امامت از دیدگاه اسماعیلیه
اسماعیلیه در سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان
اسماعیلیه گروهی از شیعه هستند که به امامت اسماعیل بن جعفر، پسر بزرگ امام صادق (ع)، باور دارند[۱۱]. محمدتقی مجلسی درباره اسماعیلیه و وضعیت آنان در زمان خود در شرح من لایحضره الفقیه مینویسد: «جمعی را اعتقاد آن است که اسماعیل بعد از حضرت فوت شد و او را امام میدانند؛ مثل اسماعیلیه که در اطراف عالم منتشرند و ولد او را هر که باشد، امام میدانند و از اطراف از جهت آنکه بالفعل هست آلاف و الوف خمس میآورند، با آنکه میدانند که اکثر اینها صرف شراب و فسوق میشود، همان اعتقاد را دارند و الله تعالی یعلم»[۱۲]. تفکر اسماعیلیه و گرایش به آن از روایاتی که کشّی نقل کرده و برخی از آنها در کتاب کافی آمده، استفاده میشود. مفضل بن عمر ابوعبدالله کوفی جعفی جزو کسانی است که در آغاز دارای چنین عقیدهای بوده است که نجاشی به این باور وی اشاره میکند و او را ضعیف و مضطرب المذهب میشمارد[۱۳].
در روایتی امام صادق (ع) او را توبیخ نموده، میفرماید: «مَا لَكَ وَ لاِبْنِي! يَعْنِي إِسْمَاعِيلَ بْنَ جَعْفَرٍ »[۱۴] در ادامه همین خبر بیان شده است که وی همانند خطابیه معتقد به امامت اسماعیل بود و بعد از عقیده خود برگشت[۱۵]. در خبری که کشی از برخی کتب غالیان از قول مفضل نقل کرده، او تمام هفتاد نفر همراه با ابوالخطاب را که او را ابواسماعیل نامیده، پیامبر میداند و روایتی از امام صادق (ع) نقل کرده که یاران خود را پیامبر (ص) دانسته است[۱۶]. این خبر نشانه پیوند وثیق مفضل با ابوالخطاب و حمایت از آنان است[۱۷]. شاید علت ابواسماعیل نامیدن ابوالخطاب، تلاش وی برای امامت اسماعیل بن جعفر بوده باشد.[۱۸]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۱۴۹؛ دهخدا، لغتنامه، اسماعیلیه.
- ↑ درهای نزدیک مدینه.
- ↑ ر. ک: سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۳.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص۲۷۲
- ↑ آشنایی با قرآن، جلد اول و دوم، ص۲۶.
- ↑ ر. ک: زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص۹۴.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۳.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۳؛ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۹۴.
- ↑ ر. ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۴۱ -۴۲ و درسنامه مهدویت، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۳.
- ↑ ر. ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۵-۲۷۶.
- ↑ و الإسماعيلية من قال بإسماعيل بن جعفر (ع)؛ نجم الدین ابوالقاسم جعفر بن حسن محقق حلی، المختصر النافع فی فقه الإمامیه، ج۱، ص۱۵۷.
- ↑ محمدتقی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، ج۲، ص۳۰۷.
- ↑ مفضل بن عمر أبو عبد الله؛ و قيل أبو محمد، الجعفي، كوفي، فاسد المذهب، مضطرب الرواية، لا يعبأ به. و قيل إنه كان خطابيا. و قد ذكرت له مصنفات لا يعول عليها؛ احمد بن علی نجاشی، رجال النجاشی، ص۴۱۶، ش۱۱۱۲.
- ↑ «تو را با فرزندم یعنی اسماعیل بن جعفر چکار است؟»
- ↑ «حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ لِلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ الْجُعْفِيِّ يَا كَافِرُ يَا مُشْرِكُ مَا لَكَ وَ لِابْنِي! يَعْنِي إِسْمَاعِيلَ بْنَ جَعْفَرٍ، وَ كَانَ مُنْقَطِعاً إِلَيْهِ يَقُولُ فِيهِ مَعَ الْخَطَّابِيَّةِ، ثُمَّ رَجَعَ بَعْدُ»؛ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۲۱.
- ↑ شیخ طوسی، إختیار معرفة الرجال، ص۳۲۴؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۲۳.
- ↑ در سالهای اخیر رسالههایی به عنوان «سلسلة التراث العلوی» در ۱۲ جلد در بیروت منتشر شده است که در آنها از ابوالخطاب تجلیل شده است. این آثار درباره عقاید نصیریه است. جلد ششم آن با عنوان «المجموعة المفضلیه» است که نه رساله برای مفضل بن عمرو جعفی آورده و آنها از تراث نصیریه و اسماعیلیه شمرده است.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۷۵.