ایجاد بستر برای انتخاب برتر به عنوان یکی از اهداف آزادی سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)
ایجاد بستر برای انتخاب برتر به عنوان یکی از اهداف آزادی سیاسی به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث فقه سیاسی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.
ایجاد بستر برای انتخاب برتر به عنوان یکی از اهداف آزادی سیاسی به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید کاظم سیدباقری در کتاب «آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم» در اینباره گفته است:
«یکی از اهداف آزادی سیاسی، بسترسازی برای انتخاب برتر و آزادانه است، زیرا آنگاه که انسان به فطرت خویش باز گردد و موانع انتخاب او برطرف شود، او قول حق و دیدگاه شایسته را بر میگزیند. در عرصه اعمال قدرت، آنگاه که حاکمیت اجازه دهد تا افکار و اندیشهها در روالی منطقی و سنجیده عرضه گردند، زمینههای انتخاب شایسته و برتر فراهم میشود. مشارکت سیاسی امروزه یکی از کلیدیترین روشهای رویارویی با استبداد و تکتازی قدرتمندان است، این امروز تنها زمانی رخ میدهد که حضور آزادانه مردم در تکاپوهای انتخابی، فراهم باشد. انتخاب برتر که به شایستهسالاری میانجامد آنگاه روی میدهد که فرایند آزادانه برای انتخاب شایستگان و برترها وجود داشته باشد. تا زمانی که در میان افراد، اقوال و اندیشههای سیاسی مختلف، فرصت طرح و عرضه وجود نداشته باشند، نمیتوان دست به انتخاب زد و این فرصت تنها با آزادی ممکن میشود. در جامعه با حضور اندیشههای متکثر و صداهای متعدد، تضارب آرا شکل میگیرد و میتوان در روندی تعاملی، به انتخابهای شایسته در عرصههای مختلف دست یافت. با نهادینه شدن این ارزش و سازوکارهای برآمده از آن، اختلاف نظرها و تفاوت اندیشهها به رسمیت شناخته میشود، شهروندان در رفت و برگشتهای فکری، گفتنها و شنیدنهای منطقی و علمی، دغدغههای پیداکردن حقیقت، به درجهای از رشد و تعالی میرسند که میتوانند از میان انبوه گفتارها و پندارها، امر نیک را برگزینند.
امروزه گاه جوامع بشری گرفتار رفتارهای تودهگرا شده و آزمندان قدرت با بهره از احساسات مردم و تحریک عواطف تودهها آنان را از انتخاب شایسته و برتر باز میدارند، به همین دلیل است که تضارب آرا که غالباً به رشد عقلانی جامعه یاری میرساند در اندیشه دینی دارای اهمیت است. شهید صدر با استناد به برخی آیات قرآن کریم[۱] بر این باور است که از مزیتهای آزادی فکری در اسلام آن است که با تقلید و جمود فکری، تسلیم شدن عقل در برابر افسانهها و دیدگاه دیگران، بدون تحقیق و بررسی، مخالفت میشود و آن هدفی که دنبال میشود، ایجاد و پرورش عقل استدلال گر و برهانی انسان است، پس برای ایجاد اندیشه آزاد برای انسان، صرف اینکه به او گفته شود: هرگونه که دوست داری فکر کن، کافی نیست، آن گونه که در تمدن غربی طرح میشود، زیرا این گسترش در بسیاری اوقات، به بندگی فکری میانجامد که در تقلید، تعصب، جمود و تقدیس خرافات جلوهگر میشود، بلکه بر اساس نظرگاه اسلامی، برای پرورش و ایجاد اندیشه آزاد، ناچار باید در وجود انسان، عقل استدلالی و برهانی ایجاد شود که هر فکری را بدون تحقیق و بررسی نپذیرد و به هر عقیدهای، نگرود تا آنگاه که بر اساس دلیل باشد، این امر برای آن است تا این خرد هوشیار، ضمانتی برای آزادی اندیشه باشد و نگهدارنده انسان از تفریط، تقلید، تعصب و خرافه. به واقع، این نگره، جزئی از مبارزه اسلام برای رهایی درونی انسان است، همانگونه که اراده انسان از بندگی شهوات، آزاد میشود، به همان نحو، اندیشه و آگاهی انسان نیز از بندگی تقلید و خرافه میرهد[۲] و توان مییابد تا انتخابی برتر داشته باشد. اندیشه رهاشدهای که در نقطه مقابل، تعصبها، تقلیدها، تقدیسها و خرافات قرار میگیرد، همان کاستیهایی که سوگمندانه غالب قدرتپرستان از آنها برای کف آوردن قدرت یا حفظ آن از آنها بهره میگیرند و جلوی آزادی شهروندان را سد میکنند(...) یکی از اهداف آزادی سیاسی آن است تا بستری مناسب برای کسب آگاهیهای لازم و انتقال باورها و اندیشهها به دیگران، فراهم آید و در پرتو آن، امکان تضارب آرا، انتقال باور و اندیشه صحیح به دست میآید و با آن میتوان به رشد و تکامل دیگران کمک کرد[۳] و به انتخابی برتر دست یافت که راهبر جامعه اسلامی به سوی تصمیمهای بهتر و سیاستهای کارآمد باشد. یکی از رُویههای انتخاب برتر، شایستهسالاری است. “چه بسا که در ملتهای گذشته مانند یهود، استحقاق منصبهای سیاسی را بر پایه غنا و ثروت، ارزشگذاری میکردند، حق پادشاهی را برای کسی میدانستند که صاحب ثروت باشد، به همین دلیل، آنگاه که خداوند طالوت را شاه بر بنیاسرائیل قرار داد، اعتراض کردند به اینکه او فقیر است در حالی که او صفات دیگر رهبری را دارا بود. قرآن چنین روایت میکند: قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ [۴].
سپس خداوند فرمود: إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ [۵].
اشارهگر به آنکه طالوت شایسته رهبری است و همین امر در امر هدایت، ولایت، سیاست و مدیریت مهم است. حضرت یوسف (ع) به همین ملاک، یعنی کفایت و شایستگی سیاسی اشاره میکند، آنگاه از عزیز مصر درخواست کرد تا گنجینههای شهر و امر اقتصاد را به او واگذارد[۶]، پس فرمود: قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ [۷] چنین است که اسلام، کفایت و لیاقت را معیار پایهای سیاست و مدیریت میداند و تقسیمات طبقهای با امور اعتباری مادی، جایگاهی ندارد، با توجه به همین امر است که پیامبر اعظم (ص) فرمود: «من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم أن فیهم أولی بذلک منه و أعلم بکتاب الله و سنة نبیه قد خان الله و رسوله و جمیع المسلمین»[۸].
با تأکید بر همین امر است که ایشان در سخنی دیگر فرمود: «مَنْ وَلِيَ مِنْ أَمْرِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئًا فَأَمَّرَ عَلَيْهِمْ أَحَدًا مُحَابَاةً فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفًا وَلَا عَدْلًا حَتَّى يُدْخِلَهُ جَهَنَّم»؛
لذا میبینیم پیامبر اسلام در روز فتح مکه، عتاب بن اسید که جوان بود را بر مکه والی کرد، در حالی که در قوم، پیرمردان و بزرگانی بودند و این نبود مگر به دلیل کفایت و شایستگی، همچنان که او را پس از بازگشت از قلعه طائف به کار گرفت و خطاب به او فرمود: اگر کسی بهتر از تو را در میان این قوم میشناختم، او بر ایشان میگماشتم.
پس، نتیجه و پیامد نیک بسترسازیها برای انتخاب برتر که از اهداف آزادی سیاسی است، حضور شایستگان در فرایندی معقول و سنجیده در عرصه قدرتورزی است، امری که با حضور آن میتوان تا حد زیادی از تداوم آزادی و امکان اظهار عقیده، بدون هراس و ترس، مطمئن شد؛ زیرا غالباً آنگاه جان آزادی به خطر میافتد که قدرتمندان به گروهگرایی، قومیتگرایی، خانوادهمحوری، هواپرستی، شخصیتزدگی، تنگنظری و خودمحوری دچار میشوند، اموری که با حضور شایستگان از حوزه قدرت و حکومت دور خواهد شد، زیرا که شایستهسالاری فرایندی است که با آن اموری شایستهخواهی، شایستهسنجی، شایستهگزینی، شایستهگماری و شایستهپروری به دست میآید و همه این امور جامعه را از خودکامگی قدرتمندان دور میسازد»[۹]
پانویس
- ↑ فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ «پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند “ سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸؛ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴؛ وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ «و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰؛ تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ «این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ سیدمحمدباقر الصدر، المدرسة الإسلامیة (موسوعة الشهید الصدر)، ج۵، ص۱۰۷.
- ↑ ر.ک: سیدمحمدعلی داعی نژاد، ایمان و آزادی در قرآن، ص۱۸۲.
- ↑ «گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ ر.ک: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۲، ص۴۱۱.
- ↑ «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینههای این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
- ↑ «هرگاه کسی را در میان مسلمانان، به کار گیرد و رئیس قرار دهد، در حالی که بداند در میان آنان کسی بهتر و شایستهتر و عالمتر به کتاب خدا و سنت پیامبرش وجود دارد، به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است.» جلال الدین سیوطی، جامع الصغیر، ج۱، ص۴۵۵.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۹۳-۲۹۹.