ثمامة بن اثال حنفی
مقدمه
وی رئیس و بزرگ طایفه یمامه و تمام اختیارات مردم آنجا با او بود. هنگامی که رسول خدا (ص) علاء حضرمی را به جانب منذر بن ساوی فرستاد، او از یمامه عبور کرد. پس ثمامه خواست او را بکشد اما عمویش، عامر، او را از این کار باز داشت. وقتی از این موضوع باخبر شد، پیامبر (ص) فرمود: "خدایا! عامر را هدایت فرما و مرا بر ثمامه مسلط کن"[۱].
بعضی هم گفتهاند: ثمامه زمانی به پیامبر (ص) برخورد و خواست حضرت را بکشد، حضرت دعا فرمود که خدایا ایشان را بر او مسلط کند[۲] پس از مدتی وقتی که عدهای از لشکریان اسلام به طرف نجد میرفتند، ثمامه را که به قصد عمره به مکه میرفت، اسیر کرده، به مدینه آوردند و به ستونی از ستونهای مسجد بستند. هنگامی که پیامبر (ص) از کنار او عبور کرد، به او فرمود: "ثمامه چگونهای؟ دیدی چگونه خدا مرا بر تو مسلط ساخت!" ثمامه گفت: "آری، چنین است"[۳].
سپس به او فرمود: "اینک تو را بکشم یا برای آزادی تو فدیه بگیرم و یا آزادت کنم؟".
ثمامه گفت: "اگر مرا بکشی، بزرگی را کشتهای؛ اگر عوض بستانی، مال فراوانی خواهی گرفت و اگر ببخشی، مرد قدرشناسی را بخشیدهای"[۴].
ابوهریره که در کنار اصحاب صفه بود به همراهانش گفت: کشتن او برای ما چه نتیجهای دارد؟ به خدا قسم! گوشت شتر بچه فربهای که در عوض کشتن او نصیب ما شود، از کشتن او بهتر است.
روز بعد که رسول اکرم (ص) با او روبه رو شد، همین سخنان بازگو شد و سپس حضرت دستور داد تا بند او را گشودند و آزادش ساخت[۵].
پس ثمامه به گوشهای رفته، غسل کرد و لباسهایش را شست و نزد پیامبر (ص) برگشت و در حالی که جمعیت اطراف ایشان نشسته بود، گفت: "ای رسول خدا! تاکنون کسی را از شما دشمنتر و دینی را بیش از دین شما بدتر نمیدانستم، و از شهری بیش از شهر شما نفرت نداشتم، ولی امروز کسی را از شما بیشتر دوست ندارم و دین شما از همه ادیان نزد من محبوبتر است و شهر شما بیشتر از همه شهرها مورد علاقه من است؛ « أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ »؛ یا رسول الله! من از خانهام، در حالی که مشرک بودم، به قصد عمره حرکت کردم و یاران شما مرا اسیر کردند. آیا اجازه میدهید برای به جا آوردن عمره به مکه و خانه خدا بروم؟" رسول خدا (ص) به او اجازه داد و او به سوی مکه حرکت کرد.
وقتی ثمامه در مکه از پیامبر اسلام (ص) صحبت میکرد، مردم مکه گفتند: مگر از دین برگشتهای؟ او گفت: "نه، از دین خارج نشدهام بلکه رسول خدا را تصدیق کردهام و به او ایمان آورده، مسلمان شدهام[۶]. به صاحب این بنا (خانه کعبه) سوگند، نمیگذارم دانهای گندم از یمامه به سوی مکه بیاید مگر آنکه همه به رسول خدا ایمان بیاورید".
چون مواد غذایی مکه از یمامه میآمد و ثمامه هم بر طبق قسم خود، از رسیدن آذوقه به مکه جلوگیری میکرد، اهل مکه به تنگ آمده و برای پیامبر (ص) این گونه نوشتند: آنچه از شما سابقه داریم این است که همواره به صله رحم سفارش و از قطع رحم منع میکردید؛ اکنون ثمامه ما را از رسیدن آذوقه ممنوع کرده، تو را به خویشاوندی سوگند میدهیم که اگر صلاح میدانید برایش بنویسید تا ما را آزاد بگذارد و از حمل طعام به مکه منع نکند که در غیر این صورت، مردم مکه تباه خواهند شد. رسول خدا (ص) برای وی نامهای نوشت که مزاحم ایشان نشود و از آنها دست بردارد و به این وسیله، از مردم مکه رفع گرفتاری فرمود[۷].[۸]
ثمامه و پایداری در دین
هنگامی که ماجرای مسیلمه پیش آمد اکثر اهل یمامه کافر و مرتد شدند اما او به دین اسلام باقی بود. به همین جهت، پیامبر (ص) فرات بن حیان را نزد وی فرستاد که به همراه او با مسیلمه بجنگد. او مردم یمامه را از پیروی مسیلمه باز میداشت و به آنها میگفت: از آن بترسید؛ زیرا شقاوتی است که بدان مبتلا و بلایی است که به آن دچار شدهاید[۹].
پس از آنکه مردم یمامه از او نافرمانی و از مسیلمه پیروی کردند، تصمیم گرفت از آنان دوری کند؛ تا وقتی که ابوبکر علاء حضرمی را مأمور کرد که با مردم بحرین، که مرتد شده بودند، بجنگد و در مسیر بحرین از نزدیکی یمامه عبور کرد. ثمامه باخبر شد و به کسانی که با مسلمانان باقی مانده بودند، گفت: "صلاح نمیدانم با این جمعیتی که در دین تغییراتی دادهاند، زندگی کنیم؛ زیرا خدای متعال آنان را به بلایی مبتلا خواهد ساخت که راه گریز نداشته باشند. بلکه صلاح در این است با این افرادی که به جنگ مرتدان میروند، هم دست شده و همراه ایشان برویم. اینک من حرکت میکنم و هر کسی از شما میخواهد، با من حرکت کند".
تعدادی با وی هم صدا شده و به کمک علاء حضر میرفتند، و چون مردم بحرین شنیدند که ثمامه و عدهای از یمامه با علاء، هم دست و همراه شدهاند بسیار ترسیدند و همراهی ثمامه، در پیش روی جنگ، اثر زیادی داشت[۱۰].[۱۱]
منابع
پانویس
- ↑ أمتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۴، ص۲۵۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۷۵؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۹۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۷۵؛ روضة الکافی، کلینی، ج۸، ص۲۹۹؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۲، ص۵۱۴، الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۱۳؛ مجموعه ورام، ورام بن أبی فراس، ج۲، ص۲۸۲؛ عوالی اللئالی، ابن ابی جمهور احسایی، ج۱، ص۲۲۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۲۵؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۱۷۶.
- ↑ روضة الکافی، کلینی، ج۸، ص۳۰۰؛ مستدرک الوسائل، میرزای نوری، ج۲، ص۵۱۴؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۹، ص۱۷۶ و ج۲۲، ص۱۴۰؛ شرح اصول کافی، مازندانی، ج۱۲، ص۲۲۰.
- ↑ المجموع، نووی، ج۲، ص۱۵۳؛ کشاف القناع، بهوتی، ج۱، ص۱۶۹؛ زندگانی محمد، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۲، ص۴۱۳.
- ↑ وی چون به مکه رسید، تلبیه گفت: قریش که صدایش را شنیدند و دانستند که مسلمان شده، دستگیرش کرده و در صدد قتل وی بر آمدند. مردی از قریش گفت: نکشید او را که هنگام رفت و آمد به یمامه برای خرید خواروبار به او محتاج خواهید شد. زندگانی محمد (ص)، ابن هشام (ترجمه: رسولی، ج۲، ص۴۱۳). نکته: علت آنکه ثمامه بن اثال بعد از توبه و اسلام آوردن، غسل کرد، آن است که در حدیث قدسی آمده است: ای محمد (ص) هر کسی که کافر بود و قصد توبه و مسلمان شدن را دارد، پس لباس و بدنش را تطهیر کند. الجواهر الستیة، محدث عاملی، ص۳۶۰.
- ↑ انساب الاشراف، بلاذری، ج۷، ص۱۱۲؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ روحانی، سید حمید، مقاله «ثمامه بن اثال حنفی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۰۴-۲۰۶.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۲۶؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۱، ص۱۶؛ أمتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۴، ص۲۵۶.
- ↑ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۱۴؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۹، ص۱۴۶۵؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۱، ص۴۱۳؛ الاعلام، زرکلی، ج۲، ص۱۰۰؛ مستدرک سفینة البحار، نمازی شاهرودی، ج۱، ص۵۲۸؛ مکاتیب الرسول، احمدی میانجی، ج۱، ص۳۸؛ روضة الکافی، کلینی، ج۸، ص۲۹۹ (پاورقی)؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۱۶؛ أمتاع الاسماع، مقریزی، ج۱۴، ص۲۵۶ نکته (پاورقی)؛ صبح الاعشی فی صناعة الانشاء، قلقشندی، ج۵، ص۵۷. نکته ۱: آیه ﴿مُسْتَكْبِرِينَ بِهِ سَامِرًا تَهْجُرُونَ﴾ «در حالی که در برابر آن گردنکشی میورزیدید و در نشستهای شبانه بدگویی میکردید سوره مؤمنون، آیه ۶۷». اشاره به داستان ثماثه بن اثال دارد (الاصابه، ابن حجر، ص۵۲۶ و أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۴، ص۲۵۶.). نکته ۲: رسول خدا (ص) میتواند اسیری را بکشد یا بر او منت گذارد و آزادش کند، مانند داستان ثمامه بن اثال (الام، الشافعی، ج۴، ص۲۵۲؛ المبسوط، سرخسی، ج۱۰، ص۲۵؛ نیل الاوطار، شوکانی، ج۸، ص۱۴۰.) نکته ۳: این ماجرا نصی است بر این که امام (ع) میتواند اسیر را آزاد کند؛ بر خلاف ابوحنیفه (نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۵۴۰؛ منتهی المطالب، علامه حلی، ج۲، ص۹۲۷.) نکته ۴: کفار حق ورود به مساجد را ندارند و داستان ثمامه قبل از تحریم بوده است و بعد از آمدن حکم تحریم، کسی از کفار حق ورود در مساجد را ندارد (تذکرة الفقهاء، علامه حلی، ج۲، ص۴۳۳ و ج۹، ص۳۳۹.)
- ↑ روحانی، سید حمید، مقاله «ثمامه بن اثال حنفی»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۴، ص:۲۰۶-۲۰۸.