استقلال در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۲۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

ضرورت، چیستی استقلال

استقلال[۱] یک مفهوم چندوجهی و دارای پهنه گسترده‌ای از مضامین ذهنی و عینی به حساب می‌آید که صرفاً نمی‌توان آن را به حوزه‌های سیاسی محدود کرد. این مفهوم یک ارزش انسانی است که در تقابل با خوی پلشت و مذموم سلطه‌طلبی بشر در ساحات مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی رشد کرده و در درازنای تاریخ دارای سابقه است. در فرهنگ فارسی معین ذیل معنای استقلال آمده است: خود مختار بودن و اداره کشور با اختیار و آزادی و بدون مداخله کشورهای بیگانه[۲]. فرهنگ علوم سیاسی، استقلال را به جدا بودن حاکمیت یک کشور از دیگر کشورها از نوع سلطه و سیادت خارجی تعریف کرده است[۳]. در فرهنگ سخن ذیل معنای سیاسی استقلال آمده است: آزادی عمل داشتن کشوری در وضع و اجرای قوانین و فعالیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مربوط به خود و یا در تعریف دیگر آمده است استقلال، همان آزادی اراده ملی برای اداره امور داخلی و خارجی خود از دست دیگران است که از خلال سازمان سیاسی دولت پایدار می‌شود.

در دین اسلام استقلال با جنبه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی آن با دو مفهوم «دارالاسلام» و «دارالکفر» ارتباط پیدا می‌کند؛ زیرا مرزبندی‌های جدید جغرافیایی ملاک مناسبی برای استقلال نیست. در تعریف و محدوده واژگان ذکر شده دیدگاه‌های گوناگونی ارائه شده[۴] که از مجموع آنها می‌توان چنین نتیجه گرفت که ملاک دارالاسلام و دارالکفر اجرا و عدم اجرای قوانین الهی است. قرآن مجید به معنای سیاسی و امروزی استقلال این واژه را استفاد نکرده است؛ اما مفاهیمی که متضمن معنای استقلال می‌باشد در آیات مختلفی به چشم می‌خورد. از جمله این مضامین می‌توان به این مهم اشاره کرد که هیچ انسانی بر انسان دیگر حق ولایت و سیطره ندارد و تنها خداوند از حق حاکمیت و ربوبیت برخوردار می‌باشد[۵]. یا موضوعاتی نظیر عزت مسلمانان[۶]، نفی سبیل کافران[۷]، نپذیرفتن سلطه و سرپرستی کافران[۸]، عدم گرایش و اعتماد به کافران[۹]، پیروی نکردن از اهل کتاب و مشرکان [۱۰]، و روی پای خود ایستادن[۱۱]، نداشتن دوستی و ارتباط صمیمی با مشرکان[۱۲] و دیگر آیات مشابه[۱۳] اشاره کرد. در اصطلاح استقلال وضعیتی است که به یک ملت، کشور یا دولتی اطلاق می‌شود که ساکنان یا مردمان آن سرنوشت خود را در دست داشته و معمولاً بر قلمرو خود از حاکمیت برخوردار هستند. بعضی اوقات دولتی که به دنبال کسب استقلال از یک قدرت مسلط است «اعلامیه استقلال»[۱۴] صادر می‌کند که یکی از اولین نمونه‌های این نوع اعلامیه به اعلامیه استقلال اسکاتلند در سال ۱۳۲۰ میلادی باز می‌گردد؛ آخرین نمونه اعلامیه استقلال نیز به سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ مربوط می‌شود. با این حال اعلام استقلال و به دست آوردن آن دو مقوله کاملاً متفاوت به شمار می‌آیند. از این رهگذر اعلامیه استقلال ایالات متحده در سال ۱۷۷۶ یکی از موفق‌ترین اعلامیه‌های استقلال محسوب می‌شود. از منظر تاریخی چهار دوره عمده اعلان استقلال وجود دارد: سال‌های ۱۷۷۶ تا انقلاب‌های سال ۱۸۴۸ در اروپا؛ دوران پس از جنگ جهانی اول با فروپاشی امپراطوری‌های عثمانی و اتریش- مجارستان؛ و دهه‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۹ که در آن دوره، هفتاد کشور مستقل جدید از بقایای امپراطوری‌های استعماری اروپا سر برآوردند و نهایتاً می‌توان دهه ۱۹۹۰ را نیز که ۱۵ کشور جمهوری‌خواه شوروی و یوگوسلاوی سابق تجزیه و مستقل شدند را مورد اشاره قرار داد[۱۵].[۱۶]

جایگاه استقلال در منظومه فکری امام خمینی

مفهوم استقلال در اندیشه امام خمینی به عنوان احیاگر تفکر ناب اسلامی در قرن بیستم از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. تا جایی که می‌توان ارزش بشری استقلال را در نظام کنشی رهبر کبیر انقلاب اسلامی در اندازه یکی از اهداف میان مدت مورد تأمل و بررسی قرار داد. برخورداری منظومه فکری امام خمینی از یک جهان بینی توحیدی صبغه خاصی را به مفهوم استقلال و اقسام آن می‌زند و یگانه‌پرستی موجب ادراک بی‌نیازی از غیر خدا می‌گردد[۱۷]. یکی از اهداف مهم حکومت اسلامی از منظر امام خمینی در نهضت اسلامی ملت ایران تأمین استقلال کشور و ایجاد نظامی است که سیاستگزاری‌ها و تصمیم‌گیری‌ها در آن بر اساس اسلام و اراده ملت مسلمان صورت پذیرد. تا جایی که یکی از مهم‌ترین و شاید مهم‌ترین شعار نهضت اسلامی ملت ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا چند دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بوده است. در تاریخ معاصر و به ویژه از اواسط دوران قاجار، گسترش نفوذ دولت‌های خارجی همواره به عنوان ویژگی بارز نظام سیاسی در ایران تبلور خارجی داشته است. بر این اساس، یکی از جهت‌گیری‌های مهم امام خمینی و بسیاری از انقلابیون و اسلام‌گرایان، تأکید بر رفع این وابستگی‌ها و حرکت به سوی ایجاد جامعه‌ای مستقل بوده است[۱۸]. ایشان ارزش حیات را به استقلال می‌داند[۱۹]. امام از استقلال به عنوان یکی از حقوق اولیه بشر یاد می‌کند[۲۰]. بررسی آثار امام خمینی نشان می‌دهد که ایشان استقلال را در این معانی استفاده کرده است: عدم وابستگی[۲۱]، سرپیچی از تبعیت دیگران[۲۲]، نفی دخالت اجانب[۲۳]، عدم پیوستگی به غیر[۲۴]، قطع نفوذ بیگانگان[۲۵]، آزادی و رها شدن از قید و بند بیگانگان[۲۶]، به دست گرفتن سرنوشت و مقدرات خویش[۲۷]، خروج از نفوذ استعمار[۲۸]، قطع ایادی اجانب[۲۹]، تحت نظر دیگران نبودن[۳۰]، و اداره مستقل مملکت[۳۱].[۳۲]

مبانی استقلال

منطبق بر دیدگاه امام خمینی می‌توان در تعریف ارزش انسانی «استقلال» سه مرتبه بینشی، ارزشی و کنشی قائل شد. مبتنی بر نگاه وحیانی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در مرتبه بینشی، تحقق استقلال حقیقی، تنها برای یک انسان موحد ممکن است. در نگاه توحیدی غایت‌القصوای هستی کلمه توحید است. در این منظر هیچ انسانی بر انسان دیگری حق ولایت ندارد و تنها مالکیت، ربوبیت و ولایت از آن ذات اقدس اله است[۳۳]. اسلام، دین توحید است و توحید یعنی رهایی انسان از عبودیت و اطاعت و تسلیم در برابر هر چیز و هرکس به جز خدا. این انسان در مرتبه ارزشی با احساس بی‌نیازی از غیر خدا ضمن نفی سلطه‌پذیری به نوعی استقلال فکری و نظری می‌رسد. امام علی(ع) در وصیتی خطاب به فرزندش امام حسن مجتبی(ع) می‌فرماید: «لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً» بنده غیرخدا مباش؛ زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است[۳۴].

امام خمینی در دل و بطن همین پارادایم بر این باور است که استقلال، غلام حلقه به گوش دیگران نبودن و تبعیت نکردن است[۳۵]. استقلال فکری و شخصیتی در این ساحت ارزشی به معنای رهایی کامل از روابط اجباری و عدم وابستگی به کنش‌ها، واکنش‌ها و اندرکنش‌هایی است که منشأ وجودی آنها دیگرانی به غیر از خداوند متعال هستند. از دیدگاه امام خمینی بزرگترین وابستگی ملت‌های مستضعف به ابرقدرت‌ها و مستکبرین، وابستگی فکری و درونی است. ایشان تحصیل استقلال فکری را مسبوق به ابعاد دیگر استقلال نظیر استقلال فرهنگی، سیاسی، علمی و... می‌داند. در مرحله کشی استقلال شخصیتی منجر به پدید آمدن شقوق مختلف استقلال در جامعه می‌گردد. ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۳۶]. استقلال فرهنگی، استقلال اقتصادی، استقلال سیاسی و استقلال علمی محصول استقلال شخصیتی است. به نظر حضرت امام تا استقلال فکری برای ملتی حاصل نشود استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد[۳۷]. در مرتبه کنشی استقلال از منظر امام خمینی دو مرحله دارد. مرحله اول آزادی و رهایی از سلطه بیدادگران استبداد و استعمار است و مرحله دوم به دست گرفتن سرنوشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی کشورهای استقلال یافته بدون دخالت و سلطه بیگانگان. به نظر ایشان در گام دوم باید ایرانی ساخته شود که بدون اتکا به آمریکا و شوروی و سایر جهان‌خواران بین‌المللی ضمن استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و... مقدرات کشور را خودش به دست بگیرد و روی پای خود بایستد[۳۸]. از منظر امام خمینی شعار «نه شرقی و نه غربی» که شعار ملت ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است، به معنای عدم دخالت و سلطه سایر کشورها در امور داخلی ایران می‌باشد[۳۹]. در واقع استقلال شخصیتی است که در سطح تحلیل کنشی استقلال در زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، علمی و... را در پی دارد.

بنابراین می‌توان گفت استقلال در ادبیات سیاسی امام خمینی به معنای آزادی و رهایی یک جامعه موحد از سلطه بیگانه و توانایی به دست گرفتن سرنوشت و مقدرات یک ملت است که مقدمه آن استقلال فکری و شخصیتی است.[۴۰]

منابع

پانویس

  1. Independence.
  2. فرهنگ فارسی معین، www.Vajehyab.com.
  3. آقا بخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، ص۱۵۴.
  4. وهبه مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، ص۱۶۹- ۱۷۰.
  5. ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹؛ ﴿ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲.
  6. ﴿الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا «همان کسانی که به جای مؤمنان، کافران را دوست می‌گزینند؛ آیا عزّت را نزد آنان می‌جویند با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹؛ ﴿مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَئِكَ هُوَ يَبُورُ «هر که عزّت می‌خواهد (بداند که) عزّت همگی از آن خداوند است؛ سخن پاک به سوی او بالا می‌رود و کردار نیکو آن را فرا می‌برد و آنان که نیرنگ‌های بد می‌بازند عذابی سخت خواهند داشت و نیرنگ آنان خود از میان خواهد رفت» سوره فاطر، آیه ۱۰؛ ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  7. ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
  8. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند * آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۱-۵۲.
  9. ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  10. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ «ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشته‌تان (در جاهلیت) باز می‌گردانند و از زیانکاران می‌گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹؛ ﴿وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ «و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواسته‌های آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمی‌خواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بی‌گمان بسیاری از مردم نافرمانند» سوره مائده، آیه ۴۹.
  11. ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود می‌بینی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهره‌هایشان از اثر سجود، نمایان است، داستان آنان در تورات همین است و داستان آنان در انجیل مانند کشته‌ای است که جوانه‌اش را برآورد و آن را نیرومند گرداند و ستبر شود و بر ساقه‌هایش راست ایستد، به گونه‌ای که دهقانان را به شگفتی آورد تا کافران را با آنها به خشم انگیزد، خداوند به کسانی از آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند نوید آمرزش و پاداشی سترگ داده است» سوره فتح، آیه ۲۹.
  12. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.
  13. ﴿مَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلَا الْمُشْرِكِينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «کافران از اهل کتاب و مشرکان، خوش ندارند که از پروردگارتان، خیری بر شما فرو فرستاده شود، ولی خداوند هر کس را بخواهد به بخشایش خود، ویژگی می‌دهد و خداوند، دارای بخشش سترگ است» سوره بقره، آیه ۱۰۵؛ ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ لَا يَأْلُونَكُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ * هَا أَنْتُمْ أُولَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا يُحِبُّونَكُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْكِتَابِ كُلِّهِ وَإِذَا لَقُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا عَضُّوا عَلَيْكُمُ الْأَنَامِلَ مِنَ الْغَيْظِ قُلْ مُوتُوا بِغَيْظِكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ * إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ «ای مؤمنان! کسانی از غیر خودتان را محرم راز مگیرید که از هیچ تباهی در حقّ شما کوتاهی نمی‌کنند و دوست می‌دارند شما در سختی به سر برید؛ کینه از گفتارشان هویداست و آنچه دل‌هایشان پنهان می‌دارند، بزرگ‌تر است، بی‌گمان ما آیات (خود) را برای شما روشن گفته‌ایم * هان! این شمایید که آنان را دوست می‌دارید و (آنان) شما را دوست نمی‌دارند و شما به تمام کتاب ایمان دارید (و آنان ندارند) و چون با شما روبه‌رو شوند می‌گویند: ما ایمان آورده‌ایم و چون به خلوت روند سرانگشتان را از خشم بر شما (به دندان) می‌گزند؛ بگو به خشم خود بمیرید؛ خداوند به اندیشه‌ها داناست * چون نیکی‌یی به شما رسد آنان را غمگین می‌کند و چون بدی‌یی دامنگیرتان شود از آن شادمان می‌شوند؛ و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید نیرنگ آنان به شما هیچ زیانی نخواهد رساند؛ که خداوند آنچه را انجام می‌دهند فراگیر است» سوره آل عمران، آیه ۱۱۸-۱۲۰؛ ﴿كَيْفَ وَإِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لَا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَى قُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فَاسِقُونَ «چگونه (به پیمان خود وفادار باشند)؟ حال آنکه اگر بر شما پیروز گردند نه پیوندی را درباره شما پاس می‌دارند و نه پیمانی را؛ با زبان خود خشنودتان می‌کنند و دل‌های آنان (شما را) پس می‌زند و بیشتر آنان نافرمانند» سوره توبه، آیه ۸.
  14. decaration of indepdndence.
  15. http://en.wikipedia.org/wiki/Independence.
  16. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۴۵.
  17. صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۳۷.
  18. فوزی، یحیی، اندیشه سیاسی امام خمینی، ص۱۷۲.
  19. صحیفه امام، ج۶، ص۲۱۹.
  20. صحیفه امام، ج۳، ص۱۳۰.
  21. صحیفه امام، ج۵، ص۴۹۰؛ ج۱۷، ص۴۱۳.
  22. صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۰۴.
  23. صحیفه امام، ج۵، ص۲۳۶.
  24. صحیفه امام، ج۷، ص۱۳۶.
  25. صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۲.
  26. صحیفه امام، ج۵، ص۱۸۵.
  27. صحیفه امام، ج۱۵، ص۷۳.
  28. صحیفه امام، ج۲، ص۴۶۰.
  29. صحیفه امام، ج۳، ص۳۱۷.
  30. صحیفه امام، ج۴، ص۲۷۷.
  31. صحیفه امام، ج۵، ص۱۶.
  32. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۴۸.
  33. ﴿أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «آیا به جای او سرورانی (را به پرستش) گرفتند؟ اما خداوند است که سرور (راستین) است و او مردگان را زنده می‌گرداند و او بر هر کاری تواناست» سوره شوری، آیه ۹؛ ﴿ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲.
  34. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۷، ص۲۱۴.
  35. صحیفه امام، ج۱، ص۲۸۷–۲۸۸.
  36. «بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
  37. صحیفه امام، ج۱۰، ص۷۹.
  38. صحیفه امام، ج۹، ص۲۵.
  39. صحیفه امام، ج۸، ص۱۱۴.
  40. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۷۴۹.