نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط HeydariBot(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
"نافرمانی دائمی مولی"، ملکهای است که بر اساس آن، بنده دائماً بر مولای خود میشوید، و از او نافرمانی میکند. اگر این ملکه در وجود کسی پدید آید، نفس لوّامه / سرزنشگر، از انسان بازستانده میشود، و از این رو پیوسته گناه میکند؛ امّا نسبت به آن احساس پشیمانی و ندامت نمییابد؛ بدتر آنکه حتّی ممکن است گناه کار بودن خود را نیکو داند!.
به تعبیری دیگر، گاه انسان بهخاطر غلبه برخی از شهوات به نافرمانیحضرت حق میپردازد، امّا چون آن شهوت، آرام شده هیجان آن از نفس دور شد، آدمی نسبت به آنچه انجام داده پشیمان میشود، و خود را بر آن سرزنش میکند. امّا گاه بر پایه ملکه گناهکاری به عصیان میپردازد، و از این رو بعد از فراغت از گناه، هیچ احساس پشیمانیای برای او حاصل نمیگردد؛
بلکه اگر از او سؤال شود که: "چرا خویشتن را به این گناه آلوده کردی؟"، علّتی برای آن مییابد، تا خود را از پشیمانی وارهاند.
جهل مرکّب او، و یا سرکشی بیش از اندازهاش، او را در این مسیر یاری میرساند.
در این موارد، اصرار بر انجام گناه، نفس لوّامه را سرکوب کرده، ملکه نافرمانی را در جانانسان تقویت مینماید؛ و پر واضح است که ثمره این ملکه، چیزی تلختر از حَنْظَل و زهر مارهای سمّی خواهد بود![۱].
گناه خود در شمار مصائب بزرگی است، که آدمی را از خیرات دنیا و آخرتمحروم میسازد؛ این در حالی است که گناه در شمار گناهان کوچک باشد، و آدمی به گناهان کبیره آلوده نگردد؛ در این صورت تنها توبه واقعی است که میتواند انسان را از مهلکههای دنیوی و اخروینجات دهد، حضرت حق درباره آدمابوالبشر (ع) فرمود: ﴿وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى﴾[۲]. آدم بهواسطه انجام آن معصیت- که برای مقام او معصیت شمرده میشد-، تاج کرامت را از دست داد و از مقام خود فرو افتاد، زینتهایی که بدنش را بدان میپوشانید از او سلب، و خود را در فاصلهای بسیار دور از بهشت یافت؛ و کوتاه سخن آنکه تمامی مقام خود را از دست بداد!.
اگر برای گناه، تهدیدی جز از این آیه شریفه به چشم نمیآمد، کافی بود تا آدمی دست از گناه باز شوید، و هرگز حتّی در حالت طغیاننفْس نیز، خود را بدان نیالاید؛ امّا اگر حالت عصیان دائمی بر آدمیغلبه یافته ملکه آن در جانش جوانه زند، به مرتبهای فرو خواهد افتاد، که حتّی حیوانات نیز از آن برترند. آیا هیچ حیوانی با آگاهی از آنکه پیامبران (ع) واسطههای میان مردم و حضرت حقّند، و از تمامی معایب پیراسته بوده مردم را به سوی هدایت رهنمون میشوند، دست به قتل آنان دراز میکند؟؛
آری! مرتبه آدمی از مرتبت حیوان نیز پستتر میشود، تا خود به قتلپیامبران (ع) بپردازد: ﴿ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ﴾[۳].
آری! ملکه گناهکاری در شمار رذائلی است، که بدون تردید به هلاکتآدمی میانجامد؛ چه در مقابل ملکه توبه، ملکه تقوی و ملکه ورع قرار دارد؛ ملکاتی که سعادت دو جهانی آدمی تنها وابسته به آنها میباشد[۴].
ملکه نافرمانی از حق نیز، همچون دیگر رذائل اخلاقی، از مراتبی چند برخوردار است. ما در اینجا به اختصار به این مراتب اشاره میکنیم.
مرتبه اوّل
این مرتبه، که ضعیفترین مراتب این ملکه به حساب میآید، عبارت از آن است که با تسلّط آن بر نفس، اُبُهت گناه از جانآدمیبدررود. این مرتبه با کشته شدن نفس لوّامه / سرزنشگر، همراه بوده آدمی را نسبت به انجام گناهان بیتفاوت میسازد. اینچنین کس به غیبت از دیگران و دروغزنی میپردازد، اما چنان راحت است که گویا هیچ گناهی از او صادر نشده!؛ اینان چنان به قتل دیگران دست میبرند که گویا کبوتری زخمی را از تحمّل رنج راحت کردهاند!.
این مرتبه، گاه نسبت به تمامی گناهان، و گاه تنها نسبت به یک یا برخی از آنها حاصل میشود. بعضی از مردم نسبت به غیبت، و بعضی دیگر نسبت به دروغ گفتن چنین حالتی یافتهاند؛ هرچند از انجام دیگر گناهان احساس ندامت مینمایند[۵].
مرتبه دوّم
این مرتبه، مرتبه میانه این ملکه پست میباشد. در این مرتبه، گناهکاران نه تنها گناه کرده و از آن احساس پشیمانی نمیکنند، که حتّی به توجیه آنچه انجام دادهاند میپردازند؛ از این رو، هر لحظه آمادگی بیشتری برای انجام آن گناه مییابند. افسوس که این مرتبه در میان بسیاری از مردم رواج داشته، آنان را در خود فروگرفته است. قرآن کریم بدینگونه از اینان یاد کرده است: ﴿قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ﴾[۶].
تمامی تحریفاتی که در متون مقدّس انجام شده - چه از گونه لفظی، و چه از گونه معنوی آن -، از همین مرتبه نشأت و سرچشمه گرفته است.
توضیح آنکه شیاطین جنّی، همواره به شیاطین اِنسی اموری را الهام مینمایند، که میتواند خواستههای نفسانی آنان را حاصل کند، و آنان را به شهواتشان نائل آرد. از این رو آنان به بدعتگذاری در دین و تحریف آن میپردازند، تا بتوانند دین الهی را مطابق با خواستههای خود به جلوه آورند. تمامی ادیانباطل بشری، و نیز اختلافات موجود در میان مذاهب و فرقههای گوناگون، از همین ملکه نشأت گرفته و پدید آمده است. مهمترین تحریف در این زمینه، همان تحریف لفظی است که به کتب آسمانی پیش از قرآن کریم راه یافته است.
جای بسی تأسّف است که نادانان نیز، دانشمندان غیر پارسا را یاری میرسانند، تا اینگونه بدعتها را در جامعهترویج نمایند: ﴿وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لَا يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلَّا أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ * فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ﴾[۷][۸].
ابوهریرهها و کعب الأحبارها در همه روزگاران چنین نقشی بر عهده داشتهاند، و با ترویج تحریفات لفظی در جامعه، به تغییر و تبدیل معانی الهی میپرداختهاند.
پستتر و بدتر از این امّا، میتوان به تحریفمعنوی اشاره کرد. در این مورد، تحریفگران لفظ را باقی گذارده معنای آن را دستخوش تغییر مینمایند. اینان مطلبی صحیح را بهگونهای تعبیر مینمایند که با خواستههای نفسانی آنان سازگار افتد!. امیرالمؤمنین (ع) بر این نکته اینگونه آگاهی داده است، که چون سخن خوارج را شنید که به قرآن کریم تمسّک مینمایند: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[۹]، فرمود: [۸۹۸] « كَلِمَةُ حَقٍ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ»[۱۰]؛ "سخن حقّی است که از آن معنایی باطلاراده میشود".
اینگونه از تحریف، در همه روزگاران سخت شایع بوده، و دانشمندان هواپرست بهوسیله آن در گمراهیمردم کوشیده، آنان را به سوی خواستهای خود میکشانیدند.
در روزگار ما نیز، این سخن جریان یافته است؛ چه هر روزه شاهدیم که با توجیهاتی بیاساس، محرّمات الهی را حلال نشان میدهند، و آنچه حلال است را حرام!. این مطلب به گونهای است که استاد ما مرحوم امام خمینی با تمامی تقیّدی که به شریعت مطهّر داشت، از دست اینان به خشم میآمد و میفرمود: "کار بدانجا کشیده، که عالمان پردهدر و جاهلانعبادت پیشه، به من نسبت میدهند که قمار و موسیقی و غناء را حلال دانستهام!".
امروزه در تمامی کشورهای اسلامی و نیز در پایتخت شیعه، مشاهده میکنیم که در خیابانها و کوچهها، بلکه در تلویزیون و رادیوهای ملّی، اموری آشکارا به نمایش در میآید که قلم از ذکر آن بر خود میلرزد؛ خودنمایی برخی زنان و بیحجابی آنان، خرید و فروش ادواتی همچون آلات موسیقی - که اصلاً خرید و فروشش جایز نمیباشد-، حلال شمردن ربا در بانکها و موارد بسیار مشابه آن- که با استناد به اسلام، امّا بر اساس دمکراسی غربی انجام میگیرد. ، همه در همین شمار است؛ وای بر اسلام که آنچنان غریب شده، که هیچکس بدان عمل نمیکند و مسلمانان از آن چشم برداشتهاند![۱۱].
کوتاه سخن آنکه مرتبه میانه این رذیلت، تسلّط ملکه نافرمانی بر قلب است بههمراه توجیه گناه، به گونهای که گناهکار از انجام آن راضی باشد و خود را به ملامت نگرفته از آن پشیمان نشود. خداوند در حکایت اصحاب سَبْت، متّصفان به این رذیلت را به تهدید گرفته به آنان یادآوری میکند که پیشینیان آنان را به خوک و میمون تبدیل کرده است: ﴿فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ﴾[۱۲][۱۳].
مرتبه سوّم
این مرتبه - که شدیدترین مراتب ملکه نافرمانی در مقابل حضرت حق است-، عبارت از آن است که گناهکار، گناه را نزد خود بهگونهای جلوه دهد، که از انجام آن لذّت برده آن را نیکو شمارد؛ خداوند متعال از این مرتبه اینگونه یاد کرده است: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴾[۱۴].
بدبختی این دسته، بدانجا میرسد که برای تقرّب به درگاه الهی، ولیّخدا را میکشند!، در اموالمردم تصرّف ناشایست میکنند، و سرانجام در مقابل خود او میایستند، تا گامی به او نزدیک شوند!. در مراحل شدید این مرتبه، روح و جانآدمیمسخ شده از گرگ و شیر نیز درّندهتر میشود، از مورچه طمّاعتر و از خوک پستتر!: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۱۵][۱۶].
گمان نمیکنم که این آیه برای تقبیح گناه کاران و تشبیه آنان به حیوانات نازل شده باشد، بلکه از مطلبی عینی و واقعی خبر میدهد؛ چه بر اساس آنچه گذشت، دیدیم که هویّت و ماهیّت این افراد به صورت حیوانات در آمده، تنها صورت - و نه سیرت- آنان بمانند انسان مانده است. این مطلب هرچند امروزه تنها برای اولیاء الهی قابل مشاهده است، امّا در قیامت برای همه آشکار خواهد شد: ﴿فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[۱۷]. اینان در قرآن کریم به نام "طاغوت" خوانده میشوند، کسانی که به پائینترین مراتب سقوط کرده بدترین صفات را بهدست آوردهاند، و تنها و تنها در پی آن هستند که جامعه را به تباهی کشیده مردمان و دسترنج آنان را از مسیر هدایت دور دارند: ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۱۸]
در شماری دیگر از آیات قرآن کریم، اینان "مُفسِد" و "طغیان کننده" خوانده شدهاند: ﴿اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى﴾[۱۹][۲۰].
به شهادتقرآن کریم، اینان اگر به مُکنتی رسند و در محیطی ولایت یابند، تنها سر در پی فساد مینهند و آرزویی جز آن ندارند؛ او جلَّ وعلا! - درباره، اینان میفرماید: ﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾[۲۱].
و باز به شهادت همین کتاب الهی، اینان در قیامت نیز به احتجاج با حضرت حق بر میخیزند، و نه تنها سخن او را در عرصه آشکارقیامت نمیپذیرند، که حتّی در آنجا نیز دست در کار دروغزنی میکنند!. * این صفت شیطان است و آنان با شیطان یکسانند؛ به این دو آیه که روش شیطان و روش آنان را به مقابله گرفته است، بنگرید: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۳]؛ ﴿يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ﴾[۲۴][۲۵].
آدمی اگر به مرتبه طاغوت تنزّل یافت، همچون عقرب میشود که طبیعتش برای مردمان ضرر آفرین است؛ نه عقرب در گزیدن دیگران ارادهای از خود دارد، و نه اینان در ضرر رسانیدن اراده دارند؛ چه طبیعتشان همچون عقرب شده که خواه ناخواه به دیگران آسیب وارد میسازند[۲۶].
گناه همواره غم، اندوه، ترس، اضطراب، ذلّت و دیگر مشکلات فردی و اجتماعی را در پی خواهد داشت. به تعبیر قرآن کریم، زندگی تنگ و دردناک از نتایج عملی گناه است: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا﴾[۲۷]؛ ﴿فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۲۸][۲۹].
نمونه این دو آیه، به فراوانی در قرآن کریم آمده؛ و از شماری از آنها این چنین برداشت میشود، که گناه حتّی جامعه را به زندگی ناشادمان مبتلا میسازد؛ چه اندک اندک از گناهکار سرایت کرده تمامی جامعه را در خود فرو میبرد: ﴿لَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ﴾[۳۰]؛ ﴿ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ﴾[۳۱].
پُر واضح است که این مسأله بهمعنای سرایت ظلم از ظالم به دیگران نبوده، بدان معنا است که ظالم آتشی میافروزد، که خواه ناخواه دیگران را نیز در کام خود فرو میکشد. این در شمار آثار وضعی آتش است که هیچ گریزی از آن نیست. از این رو بر نزدیکان، دوستان و سرانجام جامعهای که انسانگناهکار در آن میزید، واجب است که او را از برافروختن آتشگناه بازدارند، تا سرانجام خود به همراه او نسوزند.
آری! حضرت حقمظلومان را در این میان مورد ستم قرار نمیدهد، چه آنچه از پی چنین آتشافروزیای نصیب آنان خواهد شد، در آخرت در شمار ثوابهایی برای آنان ظاهر شده شماری از گناهان آنان را محو خواهد ساخت؛ او - جلَّ وعلا! ۔ خود میفرماید: ﴿وَلَيَحْمِلُنَّ أَثْقَالَهُمْ وَأَثْقَالًا مَعَ أَثْقَالِهِمْ﴾[۳۲].
گناه در این دنیا موجب غم و اندوه، و در آخرت موجب عذاب خواهد شد؛ آیات بسیاری بر این مطلب دلالت مینماید، به این آیات بنگرید: ﴿ْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمُ الْحَمِيمُ * يُصْهَرُ بِهِ مَا فِي بُطُونِهِمْ وَالْجُلُودُ * وَلَهُمْ مَقَامِعُ مِنْ حَدِيدٍ * كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾[۳۳]
از شماری از این آیات چنین دانسته میشود، که تمامی این عذابهای اُخروی تنها همان گناهانی هستند که آدمی در دنیا انجام داده است. این گناهان در دنیا به صورت خود و در آخرت به صورت عذابهایی سهمگین ظاهر میگردد؛ آتش و رنجهای آن سراسرْ اعمالی است که آدمی خود در این دنیا بهدست خود تهیّه دیده است؛ به شهادتقرآن کریم در این زمینه بنگرید: ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ﴾[۳۴].
همانگونه که از آیاتی دیگر، اینگونه استفاده میشود که مشکلات دنیوی نیز همچون مصائباخروی، خود گناهانانسان است که به صورت مشکل ظاهر شده پایبند انسان خواهد شد: ﴿وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِهَا وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذَا هُمْ يَقْنَطُونَ﴾[۳۵][۳۶].
هریک از گناهان به صورتهایی متناسب خود ظهور مییابد. این صورتها با صاحب خود همراه بوده در قبر، برزخ و سرانجام قیامت او را همراهی خواهند کرد. این مطلب به فراوانی در بسیاری از آیات و روایات بیان شده است. نمونه را به این آیه شریفه بنگرید: ﴿يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ﴾[۳۷][۳۸].
گذشته از این، گناهانْ گوهر و ذات انسان را به صورتهایی متناسب با خود تغییر میدهند؛ چه همانگونه که اعمالنیکوآدمی را به تدریج در مراتب کمال و شرف ارتقاء بخشیده حقیقت او را به صورتهایی مناسب با خود تغییر میدهند، گناهان و اعمال ناشایست نیز واقعیّت آدمی را به آنچه از درندگان و دیگر حیوانات پستتر است، تبدیل مینماید: ﴿وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا * اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا﴾[۳۹][۴۰].
گناهی که از پس گناهی دیگر انجام شود، موجب سنگینی و قساوت قلب میگردد. قساوت قلب امّا بیماریای بس بزرگ است، که خدواند مبتلایان به آن را با کلمه "ویل" - که بر سختی و بزرگی مطلب دلالت میکند-، یاد فرموده است: ﴿فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ﴾[۴۱][۴۲].
این بیماری را مراتبی چند است، که ما پیش از این به شماری از آن اشاره کردهایم. در اینجا تنها فهرستی از آن مراتب را ارائه مینماییم:
خروج لذّت عبادت از قلبانسان: کسانی که به این مرتبه از بیماریقساوت قلب دچار شدهاند، نه تنها از هیچ عبادتی لذّت نمیبرند، که حتی نماز نیز بر آنان سخت و سنگین میباشد. امام صادق (ع) در این زمینه میفرمایند: « إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِي صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْمِ»[۴۳]: "انسان گناهی انجام میدهد و در پی آن از نماز شبمحروم میگردد. عمل بد در صاحب خود زودتر از چاقو در گوشت اثر میگذارد"[۴۴].
کوچک شمردن گناه : اینان گناه را امری عادّی دانسته، اُبهت آن را از دست خواهند داد: ﴿وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ﴾[۴۵]
سنگدل شدن: اینان هیچ بویی از رحمت در قلب خود استشمام نکرده، از سنگ نیز سختدلتر میشوند: ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ﴾[۴۶].
مرده دلی: این بیماری که میتوان آن را مردگی دل نامید، بهویژه از پی انجام گناهی بر روی گناهی دیگر پدید میآید، و سرانجام به مرگقلب و دلانسان ختم میشود. پیامبر اکرم (ص) در این رابطه میفرمایند: "چهار چیز قلب را میمیراند: گناهی که بر گناهی دیگر وارد شود، و بسیار سخن گفتن با زنان، و بحث درانداختن با احمقان، چه او میگوید و تو میگویی امّا او سرانجام به راه درست هدایت نمیشود، و همنشینی با مردگان؛ به پیامبر اکرم (ص) عرض شد: مردگان کیانند؟ فرمودند: همه ثروتمندانی که ثروت خود را در غیر مورد لازمش هزینه میکنند"[۴۷][۴۸].
↑«و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد» سوره طه، آیه ۱۲۱.
↑«مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانههای خداوند را انکار میکردند و پیامبران را ناحقّ میکشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، میگذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
↑«کسانی که لقای ما را امید نمیبرند میگویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن!» سوره یونس، آیه ۱۵.
↑«و برخی از آنان بیسوادانی هستند که از کتاب آسمانی (تورات) جز خیالهای خام چیزی نمیدانند و جز به پندار نمیگرایند * بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دستهای خود مینویسند آنگاه میگویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دستهایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست میآورند» سوره بقره، آیه ۷۸-۷۹.
↑«بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳.
↑«و چون به سرپرستی در کاری دسترسی یابد میکوشد که در زمین تبهکاری ورزد و کشت و پشت را نابود کند و خداوند تباهی را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۲۰۵.
↑«قوم "ثمود" با سرکشی خود (پیامبران را) دروغ انگاشتند * آنگاه که سنگدلترین آنان برانگیخته شد * پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید * اما آنان او را دروغزن شمردند و آن (شتر) را پی کردند؛ خداوند هم آنان را به گناهشان یکسره نابود ساخت و (با خاک) یکسان کرد * و از سرانجام آن باکی ندارد» سوره شمس، آیه ۱۱-۱۵.
↑«گفت: به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره ص، آیه ۸۲-۸۳.
↑«روزی که خداوند همه آنان را برانگیزد، و برای او سوگند میخورند- همان گونه که برای شما سوگند میخورند- و گمان دارند که ارزشی دارند، آگاه باشید آنانند که دروغگویند» سوره مجادله، آیه ۱۸.
↑«و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود» سوره طه، آیه ۱۲۴.
↑«پس اگر دانایید کدامیک از (ما) دو گروه به امن (و آرامش) سزاوارتر است؟ * آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۱-۸۲.
↑«به کافران همواره برای کارهایی که کردهاند بلایی سخت میرسد یا آنکه (بلا) نزدیک خانهشان وارد میشود» سوره رعد، آیه ۳۱.
↑«برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد» سوره روم، آیه ۴۱.
↑«و به یقین، بار (گناه) های خویش و بار (گناه) هایی دیگر را روی بار (گناه) های خویش، برمیدارند» سوره عنکبوت، آیه ۱۳.
↑«اینان دو گروه دشمنند که درباره پروردگارشان با هم به دشمنی برخاستند، پس بر (تن) آنان که کفر ورزیدند جامهای از آتش بریدهاند، از فراز سرشان آب جوش میریزند * هر چه در اندرون آنان است و (نیز) پوستها (شان) از آن میگدازد * و گرزهایی آهنین برای (عذاب) آنان (آماده) است * هر بار که از دلتنگی و اندوه بخواهند از آن (دوزخ) بیرون روند بازشان میگردانند و (به آنان میگویند) عذاب آتش سوزان را بچشید!» سوره حج، آیه ۱۹-۲۲.
↑«این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.
↑«و چون به مردم بخشایشی بچشانیم بدان شادمان میگردند و اگر برای کارهایی که کردهاند بلایی به آنان برسد ناگاه نومید میگردند» سوره روم، آیه ۳۶.
↑«روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو مییابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصلهای دور میبود و خداوند شما را از خویش پروا میدهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.
↑«و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربستهایم و روز رستخیز برای او کارنامهای برمیآوریم که آن را برگشوده میبیند * کارنامهات را (خود) بخوان که امروز تو خود بر خویش حسابرسی را بسندهای» سوره اسراء، آیه ۱۳-۱۴.
↑«و هر کس به خداوند شرک ورزد چنان است که از آسمان فرو افتد و پرندگان او را بربایند یا باد او را به جایی دور اندازد» سوره حج، آیه ۳۱.
↑«باز از پس آن، دلهایتان به سختی گرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند و برخی از بیم خداوند فرو میغلتد و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست» سوره بقره، آیه ۷۴.