توحید افعالی در کلام اسلامی
معناشناسی
توحید افعالی بدین معناست که آنچه در هستی انجام میگیرد، فعل خداست و آفریدگان همان سان که در ذات خویش مستقل نیستند، در تأثیر و فعل نیز استقلال ندارند[۱]. "توحید افعالی" به معنای عدم نیاز واجبالوجود به هرگونه یار و یاوری است: لم یتخذ ولیا من الذل و از سوی دیگر، همه موجودات به او نیازمندند و هیچ رویدادی بیاذن او صورت نمیپذیرد: لا مؤثر في الوجود الا اللّه.
علت هستیبخش، یعنی قیّومیت خدا اثباتکننده این صفت است که معلول با تمام وجود، قائم به علت است و به اصطلاح فلسفی "عین ربط و تعلق" است و از خود استقلالی ندارد[۲].
شرکی که بیشتر در میان مردم شایع بوده و هست، شرک افعالی، مانند شرک در خالقیت و شرک در تدبیر است و اثبات توحید ذاتی و توحید در صفات برای ابطال آنها کافی نیست؛ زیرا ممکن است کسی به توحید ذاتی ملتزم بوده و معتقد باشد که خدای یگانه یک یا چند مخلوق را آفرید، ولی ضمناً به این نکته قائل باشد که از آن پس خداوند در آفرینش سایر مخلوقات و یا تدبیر جهان نقش ندارد و به همین دلیل شرک در خالقیت یا شرک در تدبیر در اعتقاد این شخص هنوز پا برجا باشد[۳].
توحید افعالی، یعنی درک و شناختن اینکه جهان با همه نظامات و سنتها و علل و معلولات و اسباب و مسببات، فعل و کار خداوند و ناشی از اراده اوست. موجودات عالم، همچنان که در ذات خود استقلال ندارند، در مقام تأثیر و علیت نیز دارای استقلال نبوده، در نتیجه خداوند چنانکه در ذات شریک ندارد، در فاعلیت نیز از شریک مبراست. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیت خود را از خدا دارد و قائم به اوست.
اینکه مؤثر و فاعل حقیقی در نظام موجودات، منحصراً ذات خداست، بدان معناست که هر فاعل و مؤثری به خواست و به مشیت او فاعل و مؤثر است. هیچ موجودی، اعم از مجرد یا مادی با اراده یا بیاراده، از خود استقلال ندارد. نظام علت و معلول، تنها مجرای اراده و مشیت ذات حق است. هستی ملک اوست و او در ملک خود شریک ندارد: ﴿لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا﴾[۴].
نه تنها همه ذاتها، بلکه همه کارها (حتی کارهای انسان) به مشیت و اراده خداوند است و به نحوی خواسته ذات مقدس اوست[۵].
عدم تنافی توحید در افعال با قانون علیت و اختیار انسان
توحید افعالی استناد افعال به خداوند، به معنای نفی قانون علیت نیست؛ زیرا خداوند اراده کرده است که هر کاری از گذر علل و اسباب خود انجام پذیرد هر چند علل و اسباب نیز در تأثیر خویش، مستقل نیستند[۶]. توحید افعالی به معنای سلب اراده و اختیار از انسان نیز نیست.
خداوند، انسان را مختار آفریده است و انسان با اراده خویش و یاری آنچه خداوند بدو داده است، منشأ افعال میشود. معتزله برای تنزیه خدا و نسبت ندادن گناهان و افعال زشت ـ مانند ظلم ـ به خدا، علل و اسباب را در تأثیر مستقل دانسته و بر آن رفتهاند که ممکنات تنها در ذات خویش به خدا محتاجاند و در فعل، استقلال دارند. بدین سان، معتزله، تأثیر را به علل و اسباب وا میگذارند و از همین رو است که آنان را "مُفَوضة" نیز گویند. معتزله در حقیقت، برای تنزیه خدا از افعال زشت، برای او در افعال شریک برنهادهاند. در برابر، اشاعره ـ برای حفظ توحید افعالی ـ همه تأثیرات را به خداوند نسبت داده و هر گونه علیت و تأثیر را در عالم انکار کردهاند. آنان معتقدند "عادت الهی" بر این است که آثار، در پی وجود مؤثر آشکار گردند بیآنکه مؤثر را دخلی در اثر خود باشد.
این باور اشاعره ـ یعنی نفی تأثیر و علیت ـ به انکار اراده و اختیار انسان میانجامد که با براهین عقلی و آیات و روایات صریح ناسازگار است؛ زیرا مفاد توحید افعالی، نفی استقلال در تأثیر است نه نفی هر گونه تأثیر. قرآن کریم به روشنی تمام، حوادث جهان را به علل و اسباب نسبت میدهد و انسان را مختار میداند و در همان حال، همه تأثیرات را از خدا میداند. بدین سان، قانون علیت و اراده و اختیار انسان هیچ ستیزی با توحید افعالی ندارد[۷]
از روایات امامان معصوم (ع) بر میآید که انسان نه مجبور است و نه مختار مطلق؛ بلکه در جایگاهی به نام "امر بین الامرین" قرار دارد. امام رضا (ع) در تفسیر آن فرمودهاند: انسان به خواست خداوند، صاحب اراده و اختیار است و از گذر توانایی و قدرتی که بدو داده است، با اراده خود آنچه میخواهد، انجام میدهد[۸].[۹]
باید توجه داشت توحید افعالی شیعه، با توحید افعالی اشاعره متفاوت است. توحید افعالی اشاعره به آن معنا که هیچ موجودی دارای هیچ اثری نیست. همه آثار مستقیماً از جانب خداست و خداوند خالق مستقیم افعال بندگان است، نه اینکه بنده، خالق و آفریننده عمل خود باشد. چنین عقیدهای "جبر محض" است و با براهین زیادی باطل شده است.
توحید افعالی شیعه، به معنای این است که نظام اسباب و مسببات اصالت ندارد. هر اثری در عین اینکه به سبب نزدیک خودش قائم است، به ذات حق نیز قائم است و قائم بودن اثر به این دو در طول یکدیگر است، نه در عرض یکدیگر[۱۰]. در این راه، اشاعره به تفریط رفتهاند و مفوضه نیز به افراط کشیده شدهاند. در حقیقت مفوضه عملاً به توحید افعالی خدا ملتزم نیستند و انسان را در عمل، مؤثری مستقل میدانند[۱۱].
گونههای توحید افعالی
میتوان توحید افعالی را بر دو گونه دانست: توحید در خالقیت و توحید در ربوبیت؛ زیرا همان گونه که خداوند تنها خالق مستقل است و هر خلق و ایجاد دیگری در طول خالقیت خداوند جای دارد، تنها مدبر مستقل جهان نیز هست و تدبیر و اراده جهان به دست اوست[۱۲]. در برابر هر یک از اقسام توحید افعالی، قسمی از شرک جای دارد. بدین سان، شرک در خالقیت، در برابر توحید در خالقیت قرار میگیرد.
زردشتیان که دو خالق برای جهان تصور میکنند ـ یکی خالق نیکیها و دیگری خالق زشتیها ـ به شرک در خالقیت مبتلایند. شرک در ربوبیت نیز در برابر توحید در ربوبیت قرار میگیرد. مشرکان روزگار جاهلیت بدین قسم از شرک دچار بودند[۱۳]. توحید اقسام دیگری نیز دارد که زیرشاخههای توحید افعالیاند؛ همانند توحید در حاکمیت، توحید در اطاعت، توحید در تشریع و قانونگذاری[۱۴].[۱۵]
توحید افعالی
یگانگی خدا در آفرینش و تدبیر امور تکوینی و تشریعی جهان. توحید افعالی یکی از اقسام توحید نظری، در مقابل توحید عملی است که در فلسفه، کلام، عرفان و اخلاق اسلامی مورد بحث واقع شده است و آیات قرآنی و روایات بسیاری نیز به آن پرداخته است. فلاسفه اسلامی توحید افعالی را ذیل عنوان «توحید در الاهیت»[۱۶] و «ربوبیت»[۱۷] مطرح کردهاند. مذاهب کلامی درباره توحید افعالی مواضع متفاوتی اتخاذ کردهاند. توحید مورد اهتمام معتزله توحید ذات و صفاتی است یعنی بیهمتایی خدا در صفت قدم و دیگر صفات ذاتیه[۱۸]. آنان دیدگاه خود درباره توحید افعالی را در باب عدل مطرح کردهاند. در غالب منابع قدما و متأخرین امامیه نیز عنوان «توحید افعالی» به کار نرفته است، چنانکه از عناوینی چون توحید در خالقیت و ربوبیت نیز اثری به چشم نمیخورد. بحثهای آنان در باب توحید، به توحید در «اله عالم»، «صانع عالم»، «وجوب وجود»، «قدم و صفات ذاتیه» و «قادر مرید» اختصاص یافته است[۱۹]. در برخی از آثار متأخرین از اقسام یا مراتب چهارگانه توحید که عبارتند از توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی و توحید آثاری یاد شده است[۲۰]. در برخی از آثار کلامی معاصران، توحید افعالی در کنار توحید ذاتی و صفاتی مطرح شده است[۲۱] و در برخی، نامی از آن به میان نیامده و از توحید در خالقیت و رازقیت ضمن توحید صفاتی یاد شده است[۲۲]. برخی، از توحید افعالی در کنار توحید ذاتی، صفاتی و عبادی نام بردهاند، ولی برای استیفای بحث در توحید افعالی به جای آنکه توحید افعالی را محور بحث قرار دهند اقسام آن، یعنی توحید در خالقیت، ربوبیت، حاکمیت، تشریع و... را مورد بحث قرار دادهاند[۲۳].
اشاعره بر توحید افعالی تأکید ویژهای داشته و ذیل عناوین مختلفی درباره آن بحث کردهاند؛ عناوینی چون: «الافعال» که مقصود افعال الهی است[۲۴]، «افعال واجب الوجود»[۲۵]، «خلق اعمال»[۲۶]، «القدرة»[۲۷] «حدوث الکائنات باحداثه تعالی»[۲۸]، «افعال العباد»[۲۹]. اشاعره بر نفی تعدد خالق اصرار ورزیدهاند، چنان که معتزله بر نفی تعدد قدیم اصرار داشتهاند[۳۰]. متکلمان ماتریدی نیز ذیل عناوین مختلفی درباره توحید افعالی بحث کردهاند، عناوینی چون: «افعال الله تعالی»[۳۱]، «التوحید فی افعال الله تعالی»[۳۲]، «افعال العباد»[۳۳] و «خلق افعال العباد»[۳۴].
توحید افعالی در عرفان جایگاه مهمی دارد و بر عکس فلسفه که از توحید ذاتی و صفاتی آغاز کرده و به توحید افعالی میرسد، در عرفان از توحید افعالی آغاز شده و به توحید صفاتی و ذاتی منتهی میشود. توحید افعالی از نظر اهل عرفان آن است که کسی که روحش صفا یافت، میبیند که هر کاری کار خداست و فاعلهای دیگر ابزاری بیش نیستند، کسی که در پشت پرده اسباب، جهان را میچرخاند و هر چیزی را در جای خود آفریده و قرار میدهد، دست قدرتمند الهی است[۳۵]. توحید افعالی عرفانی، اولین مرتبه از مراتب سهگانه توحید شهودی است، یعنی حضرت حق به تجلی افعالی بر سالک متجلی میشود و سالک جمیع افعال و اشیا را در افعال حق فانی مییابد و در هیچ مرتبه، غیر از حق تعالی را فاعل ندیده و غیر او را مؤثر نشناسد و این مقام را «محو» مینامند[۳۶]. در علم اخلاق نیز به مناسبت بحث از حکمت به عنوان یکی از فضایل اخلاقی، درباره توحید سخن به میان آمده است. عالمان اخلاق از اقسام سه گانه توحید ذاتی، صفاتی و افعالی یاد کرده و بر توحید افعالی تأکید ورزیدهاند. یعنی اعتقاد به این که مؤثر حقیقی در وجود، منحصر در پروردگار متعال است[۳۷].[۳۸]
منابع
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- جمعی از نویسندگان، فرهنگ شیعه
- ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «توحید افعالی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳
پانویس
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۰۲.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص۱۶۴.
- ↑ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ص۳۸۷.
- ↑ «و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ میدار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۲.
- ↑ الاصول من الکافی، ج۱، ص۱۸۳.
- ↑ مفاهیم القرآن فی معالم التوحید، ج۱، ص۳۰۰ و ۳۰۱.
- ↑ بحار الانوار، ج۵، ص۵۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۲۰۲ ـ ۲۰۳.
- ↑ مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ج۲، ص۴۳ - ۴۰؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۳۳: همو، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱ و ۲، ص۲۲۴ - ۲۲۳؛ همو، آشنایی با علوم اسلامی، ج۲، ص۷۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۸۲-۸۳.
- ↑ ﴿قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُم مِّن دُونِهِ أَوْلِيَاء لاَ يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ أَمْ جَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء خَلَقُواْ كَخَلْقِهِ فَتَشَابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ ﴾؛ سوره رعد، آیه ۱۶؛ ﴿وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ ﴾؛ سوره یونس، آیه ۱۳.
- ↑ ﴿وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾؛ سوره عنکبوت، آیه ۶۱؛ مفاهیم القرآن، ج۱، ص۳۲۸ و ۳۳۷.
- ↑ محاضرات فی الالهیات، ص۸۶ ـ ۸۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۰۳.
- ↑ صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمة المتعالیة، ج۶ ص۹۲؛ سبزواری، هادی، شرح المنظومة، ص۱۴۵.
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، نهایة الحکمة، ص۲۴۶.
- ↑ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۴، ص۲۴۱؛ همو، شرح الاصول الخمسة، ص۱۸۵.
- ↑ علم الهدی، علی بن حسین، شرح جمل العلم و العمل، ص۷۸؛ طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۷۸؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص۱۰۰؛ ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، ص۵۳؛ حلی، حسن بن یوسف، انوار الملکوت، ص۹۴؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ص۲۴۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الإلهیة، ص۲۰۴.
- ↑ سبزواری، هادی، اسرار الحکم، ص۱۱۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، فصل سوم آموزش عقاید، ص۱۳۷.
- ↑ مظفر، محمدرضا، عقائد الامامیة، ص۱۹.
- ↑ شبر، عبدالله، حق الیقین، ج۱، ص۳۶-۳۹؛ سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۱، ص۳۸۷ و ۴۲۸-۴۴۹.
- ↑ فخر رازی، المحصل، ص۲۸۰؛ جرجانی، علی بن محمد، شرح المواقف، ج۸، ص۱۴۵؛ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج۴، ص۲۱۷.
- ↑ آمدی، علی بن محمد، غایة المرام، ص۲۰۱.
- ↑ باقلانی، محمد بن طیب، التمهید، ص۳۴۱؛ الجوینی، عبدالملک، الارشاد، ص۷۹.
- ↑ غزالی، محمد بن محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۱۱۵.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، نهایة الاقدام، ص۵۴.
- ↑ عبده، محمد، رسالة التوحید، ص۱۱۹.
- ↑ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد، ج۴، ص۴۰.
- ↑ ابن ابی شریف، محمد بن محمد، المسامرة شرح المسایرة، ص۲۰۷.
- ↑ جسر طرابلسی، حسین بن محمد، الحصون الحمیدیة، ص۲۰-۲۴.
- ↑ تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح العقائد النسفیة، ص۶۰؛ قاری، علی بن سلطان، شرح الفقه الاکبر، ص۸۹؛ بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، اصول الدین، ص۱۶۶؛ حافظ محمد عبدالعزیز، النبراس، ص۲۶۱.
- ↑ ابومعین نسفی، تبصرة الادلة، ج۱، ص۸۹-۹۳.
- ↑ مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۳-۱، ص۸۲.
- ↑ سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، ص۲۶۹.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعادة، ص۱۰۳؛ نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «توحید افعالی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۳ ص ۵۱.