ضرورت وجود امام در جامعه چیست؟ (پرسش)
ضرورت وجود امام در جامعه چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ امامت |
مدخل اصلی | ضرورت وجود امام |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
ضرورت وجود امام در جامعه چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث امامت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقایان محمد تقی فیاضبخش و آقای دکتر فرید محسنی در کتاب «ولایت و امامت از منظر عقل و نقل» در اینباره گفتهاند:
«امام هشتم (ع) در بیانی مبسوط، به تبیین ضرورت حکومت دینی به رهبری مقام ولایت و امامت الهی از ابعاد گوناگون میپردازند. به دلیل مفصّل بودن این حدیث شریف، در اینجا و به تناسب این برهان، قسمتهایی از بیانات امام رضا (ع) ذکر میشود. البته مطلوب آن است که خواننده گرامی به اصل حدیث رجوع نماید[۱]. عبدالعزیز بن مسلم نقل میکند که در بدو ورود امام هشتم (ع) به مرو، به خدمت حضرتش رسیدم و کثرت اختلاف مردم در امر امامت را به محضرشان عرضه داشتم، امام (ع) تبسّمی کردند و فرمودند: “مردم در این امر خدعه خوردند و به حقیقت امر نادانند...”
- کامل بودن دین اسلام و معیّن شدن تکلیف امامت در جامعه: حضرت (ع) در ابتدا به کامل بودن دین خدا اشاره میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَقْبِضْ نَبِيَّهُ(ص) حَتَّى أَكْمَلَ لَهُ الدِّينَ وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْقُرْآنَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ بَيَّنَ فِيهِ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ الْحُدُودَ وَ الْأَحْكَامَ وَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ كَمَلًا فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ- مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ[۲]».
توضیح آنکه، امام (ع) به برهان لطف محصِّل اشاره میفرمایند و اینکه حکمت باری ایجاب مینماید که همه ابزار امتثال تکلیف برای مردم فراهم باشد، تا حجّت الهی بر امّت تمام شود. لذا خداوند، قبل از رحلت نبیّ مکرم (ص)، همه نیازهای مردم، از اعتقادات گرفته تا احکام الهی در حلال و حرام را بیان فرمود و تصریح کرد: “ما در کتاب خود (قرآن) از هیچ چیزی فروگذار نکردیم”. حال چگونه ممکن است که خداوند، احکام مربوط به مسایل جزئی زندگی را که شاید برخی مردم در مدّت کوتاهی از زندگی به آن مبتلا شوند، از قبیل حکم گوشت شکار و یا حیوانات برّی و بحری و... را بیان فرموده باشد، ولی حکم حاکمیّت بر مسلمانان بعد از رسولش (ص) را که همه امّت در تمام عمرو آن هم در سطح حکومتی بدان مبتلا هستند، بیان نفرموده باشد؟! که در نتیجه، امّت در چنان حیرت و اختلافی فرو رود که به شهادت تاریخ، درباره هیچ حکمی از احکام اسلام به اندازه اختلاف در امامت و خلافت بر امّت، خون بر زمین ریخته نشد. از همین رو، حضرت رضا (ع) بلافاصله میفرمایند: «وَ أَنْزَلَ فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ وَ هِيَ آخِرُ عُمُرِهِ (ص): الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۳] وَ أَمْرُ الْإِمَامَةِ مِنْ تَمَامِ الدِّينِ وَ لَمْ يَمْضِ (ص) حَتَّى بَيَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِينِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِيلَهُمْ وَ تَرَكَهُمْ عَلَى قَصْدِ سَبِيلِ الْحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِيّاً (ع) عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَكَ لَهُمْ شَيْئاً يَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ إِلَّا بَيَّنَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يُكْمِلْ دِينَهُ فَقَدْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ وَ مَنْ رَدَّ كِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ كَافِرٌ بِهِ...».
در توضیح باید گفت که رسول الله (ص) با استناد به آیه “اکمال دین”، امر امامت را تمام دین معرّفی مینمایند؛ زیرا بدون امامت، نه لطف مقرّب حاصل میشود - یعنی نه فضای مناسب فرهنگی با تشکیل حکومت الهی به رهبری هادی الهی به وجود میآید؛ تا مردم بتوانند در سایه آن به درستی تربیت شوند- و نه لطف محصِّل تحصیل میگردد -یعنی خداوند حکم امور مجمل دینی را در قرآن بیان نفرمود، ولی مردم را مکلّف به اطاعت از آن کرد. بدین ترتیب، مردم در تحصیل رضایت الهی در حیرت باقی میمانند؛ مگر آنکه حجج الهی آن را برایشان روشن سازند. و لذا امر امامت، برابر با تمام دین است و نفی آن مساوی با انکار اصل دین و در مرتبه کفر به همه دین محسوب میشود.
- جایگاه امامت در نگاه توحیدی: در فراز بعد، حضرت (ع) ابتدا به مقام و مرتبه امامت در فرهنگ قرآن اشاره میکنند؛ تا مردم بدانند که شناخت این مقام، بدون هدایت و معرّفی الهی، هرگز برای هیچ کس امکانپذیر نیست و هیچ کس نمیتواند رهبری امّت را با شورا یا اجماع یا روشهای دیگر متّکی به مردم تعیین نماید: «هَلْ يَعْرِفُونَ قَدْرَ الْإِمَامَةِ وَ مَحَلَّهَا مِنَ الْأُمَّةِ فَيَجُوزَ فِيهَا اخْتِيَارُهُمْ إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ...».
سپس حضرت به آیه امانت استشهاد فرمود که طبق آن، خداوند به حضرت ابراهیم (ع) بعد از رسالت، مقام امامت را وعده میدهد: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۴].
و ابراهیم (ع) با خوشحالی فراوان عرضه میدارد که آیا این مقام منیع به ذریّه او هم منتقل میشود؟ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي[۵] و خداوند در پاسخ میفرماید: قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۶]. به این ترتیب، پروردگار متعال، تا قیامت، خلافت هر ظالمی را بر مردم باطل اعلام مینماید و آن را در میان ذریّه معصوم حضرت ابراهیم (ع) به صورت نسلهای پی در پی قرار میدهد[۷]؛ تا به حضرت محمد (ص) برسد و از ایشان به حضرت علی (ع) و سپس ذریّه ایشان تا امام عصر (ع) ادامه یابد. به این ترتیب، دیگر چه جایگاهی برای دیگران در انتخاب امام (ع) باقی میماند؟! «فَمِنْ أَيْنَ يَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ (ع) وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ (ع) إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ (ص) وَ مَقَامُ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ (ع) إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ...» توضیح آنکه، امامت در نگاه حضرت (ع)، حبل اللّهی است که همه ارکان نظامات اجتماعی را به هم متّصل مینماید: «إِنَّ الْإِمَامَةَ... نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ»در عین حال، امام سکّاندار کشتی امّت به سوی هدایت در تلاطم حوادث روزگار است: «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ» در نتیجه، اگر عزّت مسلمانان با داشتن جامعهای سالم و قوی تأمین میشود، این امر در سایه بهرهمندی و اطاعت از مقام امامت است: «إِنَّ الْإِمَامَةَ... صَلَاحُ الدُّنْيَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِينَ...». همچنین: «إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِيرُ الْفَيْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْكَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ...».
توضیح: در طیّ برهان اشاره شد که خداوند در قرآن، چنان با جامعه انسانی برخورد مینماید که گویی مانند آحاد انسان، دارای روح واحد و حیات و اجل است و در نتیجه، اگر هر یک از افراد جامعه دارای فطرت توحیدی و گرایشهای الهی است و اعتقاد به ولایت، روح همه آنها در عمل و نظر است، جامعه نیز دارای گرایشهای توحیدی است و امام، روح بالنده جامعه در هدایت و شکوفایی فطریّات آن به سوی صلاح و تقوی است: «إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي وَ فَرْعُهُ السَّامِي».
بر این اساس است که خداوند به جامعه اوامر و نواهی مینماید که هرچند پیروی از آن بر عهده جمع است، ولی باید حکومت و مدیریت واحدی بر امّت اسلام حاکم باشد تا آن را هدایت نماید و این اوامر و نواهی را به اجرا گذارد؛ مواردی همچون مسئله انفال، احکام حدود، دیات، قصاص و امر به معروف در سطوح کلان اجتماعی و با اجرای حکم جهاد و دفاع از مرزهای کشور و امور دیگری که از یک سو، کیان اسلام وابسته به آن است و همه امّت موظف به انجام آن هستند و از سوی دیگر، جز با وجود تشکیلاتی منسجم به نام دولت و حکومت انجام شدنی نیست.
قلمرو حاکمیت امام در جامعه: بیان احکام الهی و اجراء آن و تبلیغ دین در جامعه، بر عهده امام است. این مطلب در بیان امام رضا (ع)، تحت عناوینی از قبیل تبیین حلال و حرام و اجراء حدود و دعوت و موعظه و استدلال قاطع مطرح شده است. «الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ وَ يَدْعُو إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ الْحُجَّةِ الْبَالِغَةِ...».
توضیح آنکه، اگر امر به معروف و نهی از منکر از اهمّ واجبات دینی است، اجرای کامل آن تنها با حضور امام در جامعه محقق میشود؛ زیرا در فرهنگ قرآن، بالاترین معروف، کلمه توحید است و مظهر آن مقام ولایت و امامت در جامعه میباشد و بالاترین منکر، کلمه کفر است که مظهر آن در جامعه، ائمّه جورند. هنگامی که جامعه با مدیریّت طاغوت و عمّال ظلمه تدبیر میگردد، زمینه همه منکرات در جامعه به وجود میآید و لذا تا ریشه منکرات زدوده نشود، اصلاحات ظاهری کارساز نخواهد بود. برای همین، وجود امام در رأس مدیریّت اجتماع، لازمه تحقّق چنین فریضه مهمی در جامعه است.
امام در هدایت و تربیت آحاد افراد جامعه، از والدین صلبی مهربانتر و از صمیمیترین دوستان برای امّت غمخوارتر است. مدیریّت اجتماعی امام برای امّت، بر محور محبّت و هدایت است: «الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ» اگر جامعه بدون رهبری الهی اداره شود، ائمّه جور به نام دین و نیابت رسول خدا (ص) بر مردم حکومت میکنند و به اسم دین، راه هدایت را بر مردم میبندند و در نتیجه، دعوت انبیاء (ع) و فلسفه ارسال رسل ابتر میماند؛ چنانکه محمّد بن منصور از اصحاب امام صادق (ع)) میگوید: از امام درباره این آیه شریفه سؤال کردم: وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۸].
حضرت فرمود: «هَلْ رَأَيْتَ أَحَداً زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَ بِالزِّنَا وَ شُرْبِ الْخَمْرِ أَوْ شَيْءٍ مِنْ هَذِهِ الْمَحَارِمِ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ مَا هَذِهِ الْفَاحِشَةُ الَّتِي يَدَّعُونَ أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُمْ بِهَا قُلْتُ اللَّهُ أَعْلَمُ وَ وَلِيُّهُ قَالَ فَإِنَّ هَذَا فِي أَئِمَّةِ الْجَوْرِ ادَّعَوْا أَنَّ اللَّهَ أَمَرَهُمْ بِالائْتِمَامِ بِقَوْمٍ لَمْ يَأْمُرْهُمُ اللَّهُ بِالائْتِمَامِ بِهِمْ فَرَدَّ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ فَأَخْبَرَ أَنَّهُمْ قَدْ قَالُوا عَلَيْهِ الْكَذِبَ وَ سَمَّى ذَلِكَ مِنْهُمْ فَاحِشَةً»[۹].
“أب” در لغت به معنای هر بزرگ و مهتری میباشد که در صدد صلاح کسی است[۱۰]. بر این اساس، معنای بیان امام (ع) چنین میشود که آنان دلیل انحراف خود را انحراف رهبران خود میدانستند؛ چنان که در سوره مائده نیز این معنا را در واژه مشابه میتوان ملاحظه کرد: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ[۱۱].
عصمت امام و حجّیّت آن بر مردم: امام در علم و عصمت مؤیّد به ضمانت و تأیید الهی است. در نتیجه، کلام و فعل و حتی تقریر او برای همگان در نزد پروردگار حجّت است: «الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْمِ نِظَامُ الدِّينِ وَ عِزُّ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْظُ الْمُنَافِقِينَ وَ بَوَارُ الْكَافِرِينَ... فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤَيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِثَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذَلِكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ».
امام (مانند رسول خدا (ص)) در همه صفات کمالی و در فضایل و مکارم اخلاقی، افضل امّت است: «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ» نتیجه آنکه، امامت، جانشینی رسالت است و نبی و وصی در صفات کمالی مانند یکدیگرند.
«إِنَّ الْإِمَامَةَ هِيَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِيَاءِ (ع) وَ إِرْثُ الْأَوْصِيَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ (ص) وَ مَقَامُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) وَ مِيرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ...»
ائمه اطهار (ع) بعد از رسول خدا (ص) همگی از نسل صدیقه طاهره (س) و اولاد هاشم از امیرالمؤمنین علی (ع) هستند: «مَخْصُوصٌ بِدَعْوَةِ الرَّسُولِ (ص) وَ نَسْلِ الْمُطَهَّرَةِ الْبَتُولِ (س) لَا مَغْمَزَ فِيهِ فِي نَسَبٍ وَ لَا يُدَانِيهِ ذُو حَسَبٍ فِي الْبَيْتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ الذِّرْوَةِ مِنْ هَاشِمٍ وَ الْعِتْرَةِ مِنَ الرَّسُولِ (ص) وَ الرِّضَا مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَفُ الْأَشْرَافِ وَ الْفَرْعُ مِنْ عَبْدِ مَنَافٍ»[۱۲]»[۱۳]
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۱: باب نادر جامع فی فضل الإمام و صفاته.
- ↑ «ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشتهایم» سوره انعام، آیه ۳۸.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «و چون کاری زشت کنند گویند: پدرانمان را بر همین کار یافتهایم و خداوند ما را به آن فرمان داده است، بگو: بیگمان خداوند به کار زشت فرمان نمیدهد؛ آیا درباره خداوند چیزی میگویید که نمیدانید؟» سوره اعراف، آیه ۲۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۷۳: باب من ادعی الإمامة و لیس لها بأهل.
- ↑ مفردات الفاظ القرآن، ص۵۷؛ و المنجد و اقرب الموارد، ذیل همین ماده.
- ↑ «و چون به آنان گویند که به آنچه خداوند فرو فرستاده است و به پیامبر روی آورید میگویند: آنچه نیاکان خود را بر آن یافتهایم ما را بسنده است؛ آیا حتی اگر نیاکانشان چیزی نمیدانستند و رهنمودی نیافته بودند؟» سوره مائده، آیه ۱۰۴.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲: باب نادر جامع فی فضل الإمام و صفاته.
- ↑ فیاضبخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۲ ص ۸۸.