عقل در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

با بررسی سخنان امام علی (ع) نیز این نتیجه به دست می‌آید که عقل از یک سو، سرچشمه فعالیت‌های علمی انسان است و از سوی دیگر، مبدأ فعالیت‌های عملی جانحی و جارحی او. اما درباره وجه علمی عقل، در روایات آن حضرت، مفاهیمی گوناگون به چشم می‌آیند که برخی از آنها عبارتند از: شناخت[۱]، بصیرت[۲]، فکر و نظر[۳]، ادراک[۴]، علم و فهم[۵]، آگاهی[۶]، اندازه‌گیری و سنجش[۷] و روشن‌گری[۸].

درباره وجه عملی عقل در روایات حضرت علی (ع)، ذکر دو نکته بایسته می‌نماید: نخست آن‌که حضرت گاه عقل را در همان معنای اصلی لغوی‌اش (عقال) به کار برده است. این کاربرد ریشه‌ای و لغوی نیز بر دو گونه است: گاه خود واژه عقل، به صورت مشتق به کار رفته[۹] و گاه از واژه‌های مرادفش استفاده شده است[۱۰].

دوم آن‌که در روایات حضرت علی (ع)، گاه عقل، سرچشمه همه فضایل اخلاقی مطرح گردیده است. این فضایل، هم شامل «ملکات اخلاقی»[۱۱] و هم در بر گیرنده «اعمال اخلاقی»[۱۲] است. واپسین نکته‌ای که در این جا باید روشن شود، نسبت میان وجوه علمی و عملی عقل از دیدگاه امام علی (ع) است. از روایات آن حضرت، این نتیجه به دست می‌آید که وجه نظری عقل، متبوع و مقدم و وجه عملی عقل، تابع و مؤخر است[۱۳].

بر پایه بررسی‌های انجام شده در این پژوهش، واژه‌های قلب[۱۴]، لب[۱۵]، نهیه[۱۶]، حلم (به صورت جمع)[۱۷]، ارب[۱۸]، نبل[۱۹]، دهاء[۲۰] و ذهن (به صورت جمع)[۲۱] در روایات امام به عنوان واژه‌های مرادف عقل به کار رفته‌اند. همچنین در سخنان امام علی (ع)، واژه‌هایی مانند حمق[۲۲]، سفه[۲۳] و خُرق[۲۴] در مقابل عقل به کار رفته‌اند.[۲۵]

تقسیم عقل

از روایات حضرت علی (ع) بر می‌آید که عقل دارای گونه‌هایی است که عبارتند از: عقل مطبوع و عقل مسموع[۲۶]؛ عقل رعایی و عقل روایی (یا عقل وعایی و سماعی)[۲۷]؛ عقل معاش و عقل معاد[۲۸]، عقل سالم و عقل فاسد[۲۹]؛ عقل کامل و عقل ناقص[۳۰]؛ عقل نظری و عقل عملی[۳۱]. از آنجا که پژوهش حاضر، بر دو رکن عقل نظری و عملی استوار است، نکته‌هایی در این باره مذکور می‌آید.

تقسیم عقل به نظری و عملی، به صراحت در روایات حضرت علی (ع) و دیگر معصومین (ع) مطرح نشده و تنها از برخی روایات قابل استنباط است. با بررسی آثار فیلسوفان پیش از اسلام، این نتیجه به دست می‌آید که تقسیم عقل به نظری و عملی، در آثار و نوشته‌های آنان مطرح بوده است[۳۲]. درباره تعریف عقل نظری و عملی، میان فیلسوفان و متفکران، اختلاف است. گروهی از فیلسوفان، از قبیل ارسطو و فارابی، عقل نظری و عملی را مبدأ ادراک می‌شمارند و اختلافشان را در نوع مدرَکات آنها می‌دانند؛ به این معنا که تشخیص بود و نبود اشیا، بر عهده عقل نظری و تشخیص حسن و قبح اعمال، بر عهده عقل عملی است[۳۳]. در روزگار حاضر نیز برخی متفکران مسلمان، از قبیل علامه طباطبایی، استاد مطهری، استاد مظفر، استاد حائری یزدی، استاد مظاهری و استاد مصباح یزدی، همین دیدگاه را برگزیده‌اند[۳۴]. در برابر، گروهی دیگر از فیلسوفان و متفکران مسلمان، از قبیل قطب الدین رازی و از متأخرین، استاد جوادی آملی، این دیدگاه را برگزیده‌اند که همه مدرَکات، اعم از نظری و عملی، در محدوده عقل نظری جای دارند و عقل عملی، تنها مبدأ عمل و تحریک است و این دو از قبیل مشترکات لفظی‌اند[۳۵]. در پژوهش حاضر نیز اصطلاح دوم پذیرفته شده است؛ زیرا از اصطلاح اول جامع‌تر است و دیگر آن‌که این جامعیت موجب می‌گردد بسیاری از روایات منقول از حضرت علی (ع) درباره وجه عملی عقل نیز پوشش داده شود و به ویژه از نظر تربیت عقلانی، توجیه‌شدنی و تبیین‌پذیر گردد[۳۶].

خرد، دانش، شناخت

امام علی (ع) می‌فرماید:

  1. هیچ ثروتی چون عقل و خرد، و هیچ فقری مانند جهل و نادانی نیست، عقل سرچشمه خیر و برجسته‌ترین امتیاز و زیباترین زینت است.
  2. عقل و خرد پیک حق و پابرجاترین ارکان است، شخصیت آدمی به عقل و خرد او بستگی دارد و اصلاح هرکاری با عقل و خرد انجام‌پذیر است.
  3. علم و دانش، پوشش است و عقل و خرد شمشیر برّنده، کاستی‌های اخلاقی خویش را با حلم و بردباری‌ات بپوشان و به وسیله عقل و خرد خویش، با هوای نفس خود مبارزه نما، اندیشه، آیینه‌ای شفاف است.
  4. عقل و خرد، فرمانده سپاه رحمان و هوا و هوس، رهبر لشکریان شیطان است، نفس آدمی جذب‌کننده میان آن دوست، هر یک بر دیگری چیره شود، در نفس آدمی جای می‌گیرد.
  5. برجسته‌ترین بهره فرد، عقل و خرد اوست، اگر شخص به ذلّت افتد او را عزّت می‌بخشد و اگر در ورطه سقوط گرفتار آید، او را رهایی می‌بخشد، و اگر به گمراهی دچار شود، وی را رهنمون و اگر سخن بگوید اشتباهاتش را برطرف می‌سازد.
  6. برترین مردم نزد خداوند کسی است که عقل و خرد خویش را زنده و شهوت خود را بمیراند و خویشتن را برای اصلاح آخرت خود به زحمت اندازد.
  7. دین به اندازه عقل و خرد، از آدمی خواسته شده است، تا مؤمن از عقل و خرد برخوردار نباشد ایمان نیاورده است. ارزش هر انسانی به عقل و خرد اوست.

امام (ع) عقل را چنین معرفی نموده است:

  1. عقل و خرد، یعنی پرهیز از گناه و دوراندیشی و قاطعانه تصمیم گرفتن.
  2. عقل و خرد، اساس علم و دانش، و مبلّغ درک و فهم است.
  3. عقل و خرد غریزه‌ای است که با علم و دانش و تجربه افزایش می‌یابد.
  4. بر دل‌ها بداندیشی‌هایی عارض می‌شود که عقل‌ها از آنها جلوگیری می‌کنند.
  5. غریزه عقل، از کارهای ناپسند روگردان است.
  6. خردمند کسی است که از میان دو عنصر بد، بهترین آنها را تشخیص دهد[۳۷].

جایگاه عقل در ذات انسانی

از جمله مباحثی که بیانگر اهمیت عقل است، شأن و منزلت عقل در انسان است. چنان که خواهیم دید از نگاه امام علی(ع) عقل مهم‌ترین نعمتی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است، و همین موهبت الهی، وجه تمایز انسان از چارپایان است. از مترادفات عقل، «لُب» است که در قرآن به صورت جمع: اولوالالباب (صاحبان خرد) به کار رفته است[۳۸]. لب در لغت به معنای مغز و اصل و ناب چیزی است؛ چنان‌که به مغز گردو «لُب الجوز» گفته می‌شود[۳۹]. از آنجا که عقل، اصل انسان است و انسانیت انسان به عقل او است، به عقل، لُب نیز گفته می‌شود.

امام علی(ع) انسانیت انسان به عقل او است. در حدیثی دیگر تفاوت انسان، حیوان و فرشته را بدین‌گونه بیان می‌فرمایند: خداوند در فرشتگان عقلی بدون شهوت نهاد، و در چارپایان شهوتی بدون عقل، و در فرزندان آدم هر دو را قرار داد. پس هر که عقلش بر شهوتش غالب گشت، از فرشتگان برتر است و هر کس شهوتش بر عقلش پیروز شد، از چارپایان بدتر است[۴۰]. بر اساس این حدیث شریف، تفاوت انسان با حیوان در عقل او است، و تفاوت او با فرشتگان در شهوت، و تفاوتش با هر دو در ترکیب عقل و شهوت و لوازم و آثاری است که از این ترکیب حاصل می‌شود در مقابل حیوان تنها یک راه قرار دارد و آن راه شهوت است؛ چنان که فراروی فرشته تنها راه عقل را نهاده‌اند. اما انسان از دو نیروی متضاد بهره دارد، که هر یک راه خاصی را در مقابل او می‌گشایند و او را به سوی خویش می‌خوانند. این جا است که انتخاب مطرح می‌شود؛ عقل یا شهوت. وقتی پای انتخاب به میان آمد، مسئولیت نیز پا به میدان می‌گذارد؛ مسئولیت، تصمیم و انتخاب راه. امام پس از بیان تفاوت انسان با حیوان و فرشته به دو مطلب اشاره می‌کند: یکی اینکه اگر در انسان عقل بر شهوت غالب گشت، او از فرشته برتر است، و اگر شهوت بر عقل بر چیره شد، انسان از حیوان بدتر است.

دلیل مطلب نخست این است که فرشته تنها دارای عقل است و راهی جز آن پیش رو ندارد. بنابراین پیروی از راه عقل برای فرشته کار مشکلی نیست؛ اما چون در انسان شهوت نیز وجود دارد و شهوت او را به مخالفت با عقل فرامی‌خواند، پیروی از راه عقل مستلزم رام کردن شهوت است، که کاری بس مشکل و توانفرسا است. از این‌رو درجه ارزشی کسی که به رغم داشتن شهوت، از عقل پیروی کرده است، بالاتر از رتبه موجودی است که بدون داشتن شهوت، پیرو عقل است. دلیل نکته دوم نیز همین است. حیوان چون تنها از شهوت برخوردار است، چاره‌ای جز پیروی از آن ندارد؛ اما انسان برای پیروی از شهوت باید عقل را کنار بگذارد، و روشن است که رتبه کسی که پیروی از شهوت را برگزیده است، از کسی که چاره‌ای جز این کار نداشته، پایین‌تر است. اگر بخواهیم بر اساس حدیث پیش گفته، تعریفی از انسان ارائه دهیم، می‌توانیم انسان را «موجودی که دارای عقل و شهوت است» تعریف کنیم؛ اما چنان که اشاره شد لازمه وجود این دو نیرو، نیروی سومی است و آن نیروی اراده و انتخاب است. بر اساس همین نیروی اخیر است که آدمی آزادانه از عقل یا شهوت پیروی می‌کند. در واقع انسان به مدد نیروی اراده، مسیر خویش را بر می‌گزیند و در طریق خرد یا شهوت قرار می‌گیرد. بنابراین اراده در عرض دو نیروی دیگر نیست، بلکه در طول آن دو است و هنگامی که فعلیت می‌یابد، به اراده عقلانی و اراده شهوانی تقسیم می‌شود. از این میان، آن‌چه ملاک ارزش آدمی است و می‌تواند وی را در مقامی برتر از فرشتگان نشاند، اراده عقلانی او است، و آن‌چه باعث رذیلت و تباهی وی است و او را از چارپایان پست‌تر می‌کند، اراده شهوانی است. از همین رو است که امام علی(ع) در اهمیت عقل می‌فرمایند: «قِيمَةُ كُلِّ امْرِءٍ عَقْلُهُ‌»[۴۱]؛ «ارزش هر انسانی خرد اوست» باز می‌فرمایند: «‌أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ‌»[۴۲]؛ «برترین بی‌نیازی خرد است». احادیثی که پیش از این درباره جایگاه عقل در انسان و این که اصل انسان خرد او است، نقل شد، همین معنا را تقویت می‌کنند.[۴۳]

عقل در مقابل شهوت و هوای نفس و جهل

گذشت که امام علی(ع) عقل را در مقابل شهوت قرار داده و انسان را موجودی مرکب از عقل و شهوت شناسانده‌اند. آن امام گرامی، به این تقابل به گونه‌های دیگری نیز اشاره فرموده‌اند. از این میان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. هرگاه عقل کامل شود، شهوت ناقص می‌گردد[۴۴].
  2. هر که عقلش کامل شود، شهوت‌ها را سبک می‌شمارد[۴۵].
  3. آن‌که بر شهوتش غالب شود، عقلش آشکار می‌گردد[۴۶].
  4. همنشین شهوت، روحش بیمار و عقلش معیوب است[۴۷].

و بالاخره در سخنی رسا می‌فرمایند: عقل و شهوت ضد یکدیگرند، و تأییدکننده عقل، علم است و تزیین کننده شهوت، هوای نفس است، و نفس در میان این دو مورد تنازع است: هر یک پیروز شود، نفس در طرف او قرار می‌گیرد[۴۸]. در این حدیث، هوای نفس تزیین کننده شهوت شناسانده شده است. در برخی سخنان منقول از حضرت امیر(ع) عقل در مقابل هوای نفس قرار گرفته است؛ مثلاً در این سخنان:

  1. آفت عقل، هوای نفس است[۴۹].
  2. هوای نفس، آفت خردها است[۵۰].
  3. اطاعت از هوای نفس، عقل را فاسد می‌کند[۵۱].
  4. هوای نفس، دشمن عقل است[۵۲].
  5. هیچ چیز به اندازه هوای نفس با عقل دشمنی ندارد[۵۳].
  6. عقل صاحب و فرمانده لشکر رحمان است و هوای نفس فرمانده لشکر شیطان، و هر یک از این دو می‌خواهند نفس را به سوی خود کشانند. پس هر یک پیروز گردد، نفس در اختیار او خواهد بود[۵۴].

از مقایسه این احادیث با یکدیگر در می‌یابیم که شهوت و هوای نفس یا یک چیزند یا دو چیز قریب به یکدیگر. به هر حال هوای نفس و شهوت در احادیث پیش گفته، در مقابل عقل قرار گرفته‌اند.

در برخی احادیث، جهل در مقابل عقل قرار می‌گیرد. حتی محدثان بزرگی چون کلینی «عقل و جهل» را عنوان بابی از ابواب کتاب‌های روایی خویش نهاده‌اند، نه عنوان «علم و جهل» را. البته در احادیث گاه به تقابل علم و جهل نیز برمی‌خوریم؛ مثلاً امام علی(ع) می‌فرمایند: «جهل ثروتمند، او را پست می‌گرداند و علم فقیر، او را بالا می‌برد»[۵۵]. اما معمولاً عقل در مقابل جهل قرار گرفته است. امام علی(ع) می‌فرمایند: «هیچ بی‌نیازی‌ای همچون عقل، و هیچ فقری مانند جهل نیست»[۵۶]. همچنین می‌فرمایند: «عقل هدایت و نجات می‌بخشد و جهل گمراه و نابود می‌گرداند»[۵۷]. باز می‌فرمایند: «عاقل بر عقل خویش و جاهل بر آمل و آرزویش تکیه می‌کند»[۵۸]. از احادیثی که درباره عقل و جهل وارد شده است[۵۹]، چنین بر می‌آید که ویژگی‌ها و آثار بیان شده برای عقل و جهل، درست در نقطه مقابل یکدیگرند و می‌توان نتیجه گرفت که به طور کلی عقل و جهل دو نیروی متضاد در انسانند. اما از اینکه عقل در مقابل شهوت نیز قرار دارد، می‌توان نتیجه گرفت که جهل در این احادیث به معنای شهوت نیز هست. گویا در کلمات حضرت امیر(ع) و نیز دیگر معصومان(ع) جهل معنای واحدی ندارد: گاه به معنای نادانی یا عدم علم است، و از این رو در مقابل علم قرار می‌گیرد. این معنای جهل، امری عدمی است. اما گاه جهل به معنای شهوت و امری وجودی مطرح است. جهل به این معنا در مقابل عقل قرار می‌گیرد و این دو یعنی عقل و جهل دو نیروی متضادند و آدمی همیشه شاهد تنازع آنها با یکدیگر است.

گفتنی است که در حدیث معروف «جنود عقل و جهل» منقول از امام صادق(ع) علم از جنود عقل، و جهل از جنود جهل بر شمرده شده و این دو در مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند؛ همان‌گونه که فرماندهان آنها (عقل و جهل) در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند[۶۰]. روشن است که مقصود از جهلی که فرمانده سپاه است، با جهلی که سپاهی و سرباز است، متفاوت است: جهل فرمانده، همان نیروی وجودی و شهوت است که در مقابل نیروی وجودی دیگر، یعنی عقل قرار می‌گیرد و چون امری وجودی است، دارای لشکر و سپاه فراوان است. از جمله آثار و لشکریان عقل، علم است؛ زیرا لازمه پیروی از عقل، فراگیری دانش است. از سوی دیگر جهل به معنای نادانی و فقدان علم از سپاهیان نیروی جهل و شهوت است؛ زیرا لازمه جهل و شهوت، ترک علم و دانش است.

این دو معنای جهل، ریشه در لغت عرب نیز دارد. فارس بن زکریا می‌گوید: جهل دو اصل و دو معنای اصلی دارد: یکی خلاف علم است و دیگری خلاف طمأنینه است و از همین معنای دوم است که به چوبی که با آن تکه‌های آتش را حرکت می‌دهند مِجْهل می‌گویند. نیز گفته می‌شود: اسْتَجْهَلَتِ الريحُ الغُصْنَ‌؛ یعنی باد، شاخه درخت را حرکت داد و شاخه، مضطرب و متحرک شد[۶۱]. بنابراین در لغت عرب نیز جهل دو معنای اصلی دارد: یکی عدم علم و دیگری حالتی در انسان که از آن به سستی و سبکی تعبیر می‌شود و در مقابل حالت طمأنینه قرار دارد. ایزوتسو زبانشناس و اسلام شناس معاصر نیز پس از بررسی اشعار زمان جاهلیت و نیز تحقیق در آیات قرآن مجید، سه معنا برای جهل می‌یابد: معنای نخست جهل «الگوی برجسته رفتار تندخوی بی‌پروایی است که با اندک انگیختگی ممکن است قدرت تسلط بر نفس را از کف بدهد و در نتیجه بی‌باکانه به عمل برخیزد، و هوس کور غیر قابل مهار کردنی، محرک او باشد؛ بی‌آن‌که هیچ در آن بیندیشد که پیامد عمل مصیبت بار او چه خواهد بود... در مقابل این جنبه جهل است که تصور حلم در درجه اول متعارض است»[۶۲]. نتیجه معنای اول جهل، معنای دوم آن یعنی ضعیف شدن عقل و ناکارآمدی آن است. معنای سوم جهل، عدم علم است[۶۳].[۶۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. برای مثال: «الْعَاقِلُ مَنْ وَقَفَ حَيْثُ عَرَفَ‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۸۰).
  2. برای مثال: «وَ نَاظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۵۳، بند ۱).
  3. برای مثال: «أَلَا وَ إِنَّ اللَّبِيبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ بِفِكْرٍ صَائِبٍ وَ نَظَرَ فِي الْعَوَاقِبِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۷۵).
  4. برای مثال: «اعْقِلْ تُدْرِكْ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۷۵).
  5. برای مثال: «الْعَقْلُ أَصْلُ الْعِلْمِ وَ دَاعِيَةُ الْفَهْمِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۵۰).
  6. برای مثال: «... لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِهِ»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۴۹، بند ۴).
  7. «وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِكَ»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۹۰، بند ۸).
  8. «كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ‌»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۴۱۳).
  9. برای مثال: «الْعَاقِلُ مَنْ عَقَلَ لِسَانَهُ إِلَّا عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۷۲).
  10. برای مثال: «رَدْعُ النَّفْسِ عَنْ زَخَارِفِ الدُّنْيَا ثَمَرَةُ الْعَقْلِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۴۴۶).
  11. برای مثال: «الْعَقْلُ شَجَرَةٌ ثَمَرُهَا السَّخَاءُ وَ الْحَيَاءُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۵۶)؛ «الْحِلْمُ نُورٌ جَوْهَرُهُ الْعَقْلُ‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۳۴۴).
  12. برای مثال: «إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْكَلَامُ‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۵۷)؛ «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ مُدَارَاةُ النَّاسِ» (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۵۹).
  13. روایاتی وجود دارد که حاوی این معنا است؛ برای مثال: «الْعَاقِلُ إِذَا عَلِمَ عَمِلَ‌» (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۷۳)؛ «الْعَاقِلُ مَنْ وَقَفَ حَيْثُ عَرَفَ‌» (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۸۰)؛ «يَا كُمَيْلُ مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِيهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ» (تحف العقول، ص۱۷۱).
  14. برای مثال، «فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ تَقِيَّةَ ذِي لُبٍّ شَغَلَ التَّفَكُّرُ قَلْبَهُ»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۸۲، بند ۲۸).
  15. برای مثال: «مَثَلُ الدُّنْيَا كَمَثَلِ الْحَيَّةِ... يَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ‌»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۱۱۵).
  16. حضرت علی (ع) خصوصیات مشترکی را برای صاحبان عقل و صاحبان تهیه ذکر فرموده است که بیان‌گر ترادف آنها است. برای مثال، تلازم وجودی بین برخورداری از عقل و برخورداری از نهی با مالکیت بر نفس: «الْعَاقِلُ مَنْ يَمْلِكُ نَفْسَهُ إِذَا غَضِبَ وَ إِذَا رَغِبَ وَ إِذَا رَهِبَ» (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۷۴)؛ «مَنْ مَلَكَ هَوَاهُ مَلَكَ النُّهَى‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۸۱).
  17. برای مثال: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأَطْفَالِ»؛ (فیض الاسلام. ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۷، بند ۱۱).
  18. برای مثال: «لَا تَحْلُو مُصَاحَبَةُ غَيْرِ أَرِيبٍ‌»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۱، ص۵۷).
  19. برای مثال: «رَدْعُ النَّفْسِ عَنْ تَسْوِيلِ الْهَوَى ثَمَرَةُ النُّبْلِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۴۴۶).
  20. برای مثال: «وَ اللَّهِ مَا مُعَاوِيَةُ بِأَدْهَى مِنِّي‌»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱، بند ۱).
  21. برای مثال: «فَمَثُلَتْ إِنْسَاناً ذَا أَذْهَانٍ يُجِيلُهَا»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱، بند ۲۶).
  22. برای مثال: «إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ»؛ (بحارالانوار، ج۱، ص۹۵).
  23. برای مثال: «فَسَادُ الْأَخْلَاقِ مُعَاشَرَةُ السُّفَهَاءِ وَ صَلَاحُ الْأَخْلَاقِ مُعَاشَرَةُ الْعُقَلَاءِ»؛ (بحارالانوار، ج۱، ص۱۶۰).
  24. برای مثال: «مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ، وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ»؛ (فیض الاسلام، ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۳۵۵).
  25. بهشتی، سعید، مقاله «تربیت عقلانی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۶۸.
  26. بر مبنای این شعر منسوب به امام علی (ع): «رَأَيْتُ الْعَقْلَ عَقْلَيْنِ فَمَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ»؛ (مفردات الفاظ القرآن، ذیل ماده عقل؛ ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۳۳۱)
  27. بر اساس این روایت: «اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةِ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ...»؛ (ترجمه نهج البلاغه، حکمت ۹۴).
  28. بر مبنای این روایت: «أَفْضَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ تَقْدِيراً لِمَعَاشِهِ وَ أَشَدُّهُمُ اهْتِمَاماً بِإِصْلَاحِ مَعَادِهِ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۷۶).
  29. بر مبنای این‌گونه روایات: «سَبَبُ فَسَادِ الْعَقْلِ الْهَوَى‌؛ لَوْ صَحَّ الْعَقْلُ لَاغْتَنَمَ كُلُّ امْرِئٍ مَهَلَهُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۱۵۷۸ و ۹۶۶).
  30. بر مبنای این‌گونه روایات: «إِذَا كَمَلَ الْعَقْلُ نَقَصَتِ الشَّهْوَةُ»؛ (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، ص۹۵۸).
  31. با استنباط از این‌گونه روایات: «الْعَاقِلُ مَنْ وَقَفَ حَيْثُ عَرَفَ»؛ «الْعَاقِلُ إِذَا عَلِمَ عَمِلَ‌»؛ «بِالْعُقُولِ تُنَالُ ذِرْوَةُ الْعُلُومِ‌»؛ «غَرِيزَةُ الْعَقْلِ تَأْبَى ذَمِيمَ الْفِعْلِ» و... (گفتار امیرالمؤمنین علی (ع)، ج۲، باب العقل).
  32. ر. ک: کاپلستون، فردریک، تاریخ فلسفه، ترجمه مجتبوی، سید جلال‌الدین، ج۱، ص۳۷۵.
  33. فارابی می‌نویسد: إن النظرية هي التي بها يحوز الإنسان علم ما ليس من شأنه أن يعمله الإنسان، و العملية هي التي يعرف بها أن يعمله الإنسان بارادته؛ (سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ص۳۱۰.
  34. ر. ک: المیزان، ج۲، ص۲۵۱ - ۲۵۴؛ مطهری، مرتضی، فلسفه اخلاق، ص۶۴؛ مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، ص۲۲۲؛ حائری یزدی، مهدی، کاوش‌های عقل عملی، ص۲۰۲؛ مظاهری، حسن، دراسات فی الاخلاق، ص۲۳؛ مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۴۷-۴۹؛ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۱۷۱ - ۱۷۲.
  35. ر. ک: قطب‌الدین رازی، حاشیه الاشارات و التنبیهات، ج۲، ص۳۵۲؛ سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، ص۳۱۰؛ جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن، ص۴۱۰ و ۲۳۷-۲۳۸ و ۱۸۸؛ همو، مبادی اخلاق در قرآن، ص۱۲۷ و ۱۶۱ - ۱۶۳ و ۲۴۷؛ همو، رحیق مختوم، ج۱، بخش ۱، ص۱۵۳ - ۱۵۴ و ۱۲۲؛ همو، حکمت نظری و عملی در نهج‌البلاغه، ص۳۷، ص۱۵؛ همو، تبیین براهین اثبات خدا، ص۷۶.
  36. بهشتی، سعید، مقاله «تربیت عقلانی»، دانشنامه امام علی، ج۴، ص ۱۷۰.
  37. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۳۲۲.
  38. ر.ک: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ «بی‌گمان در آفرینش آسمان‌ها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانه‌هایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
  39. ر.ک: فیومی، احمد، المصباح المنیر، ص۵۴۷.
  40. صدوق، علل الشرایع، ص۴؛ طبرسی، علی مشکاة الانوار، ص۲۵۱؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۶۰، ص۲۹۹.
  41. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۴، ص۵۰۴، ح۶۷۶۳.
  42. نهج البلاغه، حکمت ۳۸؛ متقی، علی، کنز العمال، ج۱۶، ص۲۶۶. نیز ر.ک: ری شهری، محمد، العقل و الجهل فی الکتاب و السنه، ص۵۹ - ۵۸.
  43. برنجکار، رضا، مقاله «عقل و معرفت عقلی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۴.
  44. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۳، ص۱۳۵، ح۴۰۵۴.
  45. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۵، ص۲۵۵، ج۸۲۲۶.
  46. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۵، ص۱۹۵، ح۷۹۵۳.
  47. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۴، ص۵۱۰، ح۶۷۹۰.
  48. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۲، ص۱۳۷، ح۲۱۰۰.
  49. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۳، ص۱۰۱، ح۳۹۲۵.
  50. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۱، ص۸۳، ح۳۱۴.
  51. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۴، ص۲۴۲، ح۵۹۵۸؛ ج۶، ص۴۵۶، ح۱۰۹۸۵.
  52. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۱، ص۶۸، ح۲۶۶.
  53. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۶، ص۵۴، ح۹۴۷۵.
  54. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۲، ص۱۳۷، ح۲۰۹۹.
  55. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۳، ص۳۶۷، ح۴۷۶۵.
  56. نهج البلاغه، حکمت ۵۴.
  57. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۲، ص۱۵۲، ح۲۱۵۱.
  58. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، ج۱، ص۳۲۴، ح۱۲۴۰.
  59. ر.ک: ری شهری، محمد، العقل و الجهل فی الکتاب و السنه.
  60. کلینی، محمد، الکافی، ج۱، ص۲۱.
  61. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۱، ص۴۸۹.
  62. ایزوتسو، توشی هیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص۲۶۴.
  63. ر.ک: ایزوتسو، توشی هیکو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص۲۷۸ – ۲۶۴.
  64. برنجکار، رضا، مقاله «عقل و معرفت عقلی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۱۶.