فقیه جامع الشرائط چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۰۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فقیه جامع الشرائط چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

فقیه جامع الشرائط چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / ولایت فقیه در عصر غیبت

پاسخ نخست

 
عبدالمجید زهادت

حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در این‌باره گفته است:

«ویژگی‌های فقیه جامع الشرایط:

۱. اجتهاد و آگاهی کافی از اسلام: چون جامعۀ اسلامی باید براساس این قوانین اداره شود، حاکم جامعه باید از این محتوا آگاهی کافی داشته باشد؛ به همین دلیل باید در همه فروع اسلامی و احکام فردی و اجتماعی، صاحب‌نظر باشد؛ یعنی به وسیله علوم مختلف اسلامی توانایی استخراج احکام خدا را از منابع آن که قرآن و سنت معصومان است داشته باشد. به چنین کسی "مجتهد" و "فقیه" می‌گویند.

۲. تقوا و عدالت: از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است: «لاَ تَصْلُحُ إِلاَّ لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنِ اَلْمَحَارِمِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ اَلْخِلاَفَةِ عَلَى مَنْ وُلِّيَ عَلَيْهِ حَتَّى يَكُونَ لَهُ كَالْوَالِدِ اَلرَّحِيمِ»[۱]؛ امامترهبری) شایسته نیست جز برای کسی که سه خصلت در او باشد؛ ورعی که او از نافرمانی خدا باز دارد، حلمی که با داشتن آن بر خشم و غضب خویش غالب شود، و مدیریت خوب در قلمرو ولایت و سرپرستی خویش، تا جایی که مردم همچون پدری مهربان باشد.

در حدیث دیگری، امام حسین (ع) این دو شرط را چنین بیان فرموده است: «مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ اَلدَّائِنُ بِدِينِ اَلْحَقِّ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اَللَّهِ»[۲]؛ تنها کسی می‌تواند امام و حاکم مسلمانان باشد که از روی قرآن حکم کند، مجری کامل عدالت باشد، متدین به دین حق بوده و جلو همه هواهای نفس خویش را گرفته باشد.

۳. تدبیر و مدیریت: به حکم عقل و منطق صحیح، حاکم جامعه اسلامی باید توانایی مدیریت و رهبری را دارا باشد و در روایات اسلامی نیز به این اصل عقلی تصریح شده است. امیر المؤمنین امام علی (ع) فرمود: «أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ اَلنَّاسِ بِهَذَا اَلْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اَللَّهِ فِيهِ»[۳]؛ ای مردم! شایسته‌ترین افراد برای این‌کار امامت و حکومت کسی است که بر آن تواناتر و از حکم خدا دربارۀ آن آگاه‌تر است.

بنابراین فقیه جامع الشرایط باید از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد؛ به گونه‌ای که بین قوای سه‌گانه و سایر بخش‌های حکومتی، هماهنگی ایجاد کرده، نیز از بازوهای مشورتی قوی در مدیریت کلان جامعه بهره گیرد»[۴].

پاسخ‌های دیگر

۱. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفته‌اند:

«با توجّه به اهمیّت و بزرگی وظیفه حاکم در جامعه اسلامی، حکومت و رهبری به عهده معصوم است؛ ولی در عصر غیبت، چون مردم دسترسی مستقیم به معصوم ندارند، باید کسی عهده‌دار این مسئولیت مهم شود که نزدیک‌ترین مردم به معصوم و شرایط او باشد. ویژگی‌های فقیه عبارتند از:

  1. اجتهاد و آگاهی کافی از اسلام: اسلام، مجموعه‌ای از قوانین و مقررات الهی است که خداوند به عنوان برنامه زندگی انسان‌ها بیان فرموده است و چون جامعه اسلامی باید براساس این قوانین اداره شود، حاکم جامعه باید از این محتوا آگاهی کافی داشته باشد؛ به همین دلیل باید در همه فروع اسلامی و احکام فردی و اجتماعی، صاحب‌نظر باشد؛ یعنی به وسیله علوم مختلف اسلامی توانایی استخراج احکام خدا را از منابع آن که قرآن و سنت و معصومان است داشته باشد. به چنین کسی "مجتهد" و "فقیه" می‌گویند.
  2. تقوا و عدالت: اگر مدیر یک مجموعه، اسیر هوا و هوس خود یا دیگران باشد، مصالح عمومی را فدای تمایلات شخصی یا جناحی خود خواهد کرد و این از بزرگ‌ترین آفات مدیریت است؛ به همین دلیل در جامعه دینی، حکومت درر اصل از آنِ معصوم است که از همه هوس‌های غیر الهی و نیز هر خطا و اشتباهی مصون و محفوظ است؛ امّا در عصر غیبت، باید کسی که در تقوا و پرهیزکاری شبیه‌ترین افراد امت به معصوم است، عهده‌دار حکومت شود وگرنه جامعه به تباهی و فساد کشیده خواهد شد. به روایت نبوی زیر توجه کنید:" لَا تَصْلُحُ‏ الْإِمَامَةُ إِلَّا لِرَجُلٍ‏ فِيهِ‏ ثَلَاثُ‏ خِصَالٍ‏ وَرَعٌ‏ يَحْجُزُهُ‏ عَنْ‏ مَعَاصِي‏ اللَّهِ‏ وَ حِلْمٌ‏ يَمْلِكُ‏ بِهِ‏ غَضَبَهُ‏ وَ حُسْنُ‏ الْوِلَايَةِ عَلَى‏ مَنْ‏ يَلِي‏ حَتَّى‏ يَكُونَ‏ لَهُمْ‏ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ‏‏ "[۵]. بنابراین حاکم بر جامعه اسلامی، هم از نظر علمی و هم از نظر عملی باید در اوج باشد؛ یعنی علاوه بر تسلّط بر محتوای دین، لازم است از عدالت و تقوای فوق العاده برخوردار باشد. در حدیث دیگری، امام حسین (ع) این دو شرط را چنین بیان فرموده است: " مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِينِ‏ الْحَقِ‏ الْحَابِسُ‏ نَفْسَهُ‏ عَلَى‏ ذَاتِ‏ اللَّهِ‏‏ "[۶]. روشن است که این کلام نورانی، امامت و حاکمیت هر عنصر پلید و هواپرستی را نفی می‌کند و مؤمنان را تا قیامت از قبول هر حاکم ظالم و ستم‌گری –گرچه کمترین درجه ظلم و گناه را دارا باشد- پرهیز می‌دهد.
  3. تدبیر و مدیریت: به حکم عقل و منطق صحیح، حاکم جامعه اسلامی باید توانایی مدیریت و رهبری را دارا باشد و در روایات اسلامی نیز به این اصل عقلی تصریح شده است. امیر المؤمنین (ع) فرمود:" أَيُّهَا النَّاسُ‏ إِنَ‏ أَحَقَ‏ النَّاسِ‏ بِهَذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ‏ عَلَيْهِ‏ وَ أَعْلَمُهُمْ‏ بِأَمْرِ اللَّهِ‏ فِيهِ‏ "[۷].

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

  1. الکافی، ج ۱، باب ما یجب من حق الامام، ح ۸، ص ۴۰۷.
  2. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۳۹.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
  4. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۱۸، ۲۱۹.
  5. امامت و رهبری شایسته نیست جز برای کسی که سه خصلت در او باشد: ورعی که و را از نافرمانی خدا باز دارد، حلمی که با داشتن آن بر خشم و غضب خویش غالب شود، و مدیریت خوب در قلمرو ولایت و سرپرستی خویش، تا جایی که برای مردم همچون پدری مهربان باشد؛ کافی، ج ۱، باب ما یجب من حق الامام...، ح ۸، ص ۴۰۷.
  6. تنها کسی می‌تواند امام و حاکم مسلمانان باشد که از روی قرآن حکم کند، مجری کامل عدالت باشد، متدین به دین حق بوده و جلو همه هواهای نفس خویش را گرفته باشد؛ الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص ۳۹.
  7. ای مردم! شایسته‌ترین افراد برای این کار [امامت و حکومت] کسی است که بر آن تواناتر و از حکم خدا دربارۀ آن آگاه‌تر است؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
  8. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۲، ص ۱۱۸ - ۱۲۰.