هجوم به خانه امام علی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۶ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

شبهه وهابیان در عدم دفاع امام علی از حضرت فاطمه (ع)

وهابیان ادعا می‌کنند: امام علی که اسدالله الغالب بود و صدای تکبیرش در نبردها لرزه بر اندام پهلوانان نامی عرب می‎‌انداخت، چگونه از ناموس خویش که یادگار پیامبر اکرم(ص) بود دفاع نکرد؟! آیا باور کردنی است که در حضور مرد غیوری چون آن، حضرت، نامحرمان به خانه‌اش یورش ببرند و همسرش را تا مرز شهادت بزنند و او هیچ واکنشی از خود نشان ندهد؟! این نشان می‌دهد اصل قضیه یورش به بیت آن حضرت، ساخته و پرداخته ذهن مشتی شیعه است و واقعیت خارجی ندارد.

پاسخ

چند نکته در پاسخ به این شبهه شایسته یادآوری است:

نکته نخست: برای انسان‌های شجاع و غیرتمند در طول زندگی، حوادثی پیش می‌آید که اقدام عملی و فیزیکی مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه شجاعت در آن هنگام، در این است که با تسلط بر نفس، دشمن را از رسیدن به مقصودش ناکام گذاشت. از این رو نه هر اقدامِ عملی به معنی شجاعت است و نه هر ترکِ اقدامی، به معنی سستی و ضعف، بلکه باید عاقلانه شرایط را سنجید و به اهداف بالاتر اندیشید. در زندگی انسان‌های شجاع نیز مواردی به چشم می‌خورد که آنان در برهه‌ای از زمان از اقدام عملی پرهیز می‌کنند و این نشان می‌دهد همیشه اقدام کردن نشانه شجاعت و غیرت نیست؛ زیرا اگر اقدام کردن در هر زمان، نشانه«شجاعت و غیرت» باشد، پس چگونه پیامبرگرامی(ص) غیورترین و شجاع‌ترین فرد است با مشاهده صحنه شکنجه سمیه مادر عمار، هیچ واکنشی نشان نداد و تنها آل عمار را به صبر و شکیبایی دعوت کرد؟! ابن حجر عسقلانی در این باره می‌نویسند: «سمیه دختر خباط، مادر عمار یاسر هفتمین کسی است که اسلام آورد. ابوجهل او را شکنجه می‎کرد. آن‎قدر نیزه بر پایین شکمش زد تا به شهادت رسید. او نخستین زن شهیده در اسلام است. رسول خدا(ص) منظره شکنجه شدن عمار و مادر و پدرش را در مکه می‌دید و می‌فرمود: ای خاندان یاسر! صبور باشید که وعده‎گاه شما بهشت است»[۱]. به علاوه اگر اقدام عملی تحت هر شرایط، نشانه شجاعت و غیرت باشد، پس چرا هنگامی که عمر، متعرض زنان مسلمان می‌شد و آن‎ها را به خاطر اسلام آوردن‎شان شکنجه می‌داد، رسول خدا(ص) و یارانش از خود واکنشی نشان نمی‌دادند؟!

ابن هشام می‌نویسد: «ابوبکر از کنار کنیز مسلمان شده‌ای از خاندان عدی بن کعب می‎گذشت و عمر آن کنیز را می‎زد تا از اسلام دست بردارد، آن‎قدر او را زد تا خسته شد و گفت: اگر تو را رها کردم برای این است که خسته شده‎ام، کنیز در پاسخ گفت بدان که خدا نیز با تو این‌گونه رفتار خواهد کرد»[۲]. اگر همه جا می‌توان از همسر دفاع کرد چرا آن‎گاه که مهاجمان به خانه عثمان ریختند و همسرش را در پیش چشم او زدند و انگشتش را قطع کردند، او از همسرش دفاع نکرد؟![۳] عموم اهل سنت بر این باورند که ام‎کلثوم دختر امیرمؤمنان علی(ع) همسر عمر بوده، حال اگر به فرض چنین باشد، چرا هنگامی که مغیره بن شعبه در حضور عمر، ام‎کلثوم را به ام جمیل -زن بدکاره عرب-تشبیه کرد، عمر هیچ اقدامی عملی نکرد و مغیره را مجازات ننمود؟![۴] در واقع آنچه امیرمؤمنان(ع) را در آن واقعه اسفبار به سکوت و ترک مقاومت وا داشت، همان چیزی بود که رسول خدا را در مصیبت و رزیّة روز پنج‎شنبه (یوم الخمیس) به سکوت و عدم مقاومت واداشت. زمانی که تعدادی از صحابه در کنار بستر پیامبر(ص) باتوهین و جسارت، آن حضرت را از نوشتن نامه بازداشتند و حضرت چاره‌ای جز سکوت نداشت[۵].

نکته دوم: نکته قابل توجه دیگر آن است که هیچ ملازمه‌ای بین دفاع نکردنِ امیرمؤمنان(ع) و یورش به بیت حضرت زهرا(ع) به وجود ندارد. چه اینکه دفاع نکردن آن حضرت در آن شرایط خاص نمی‎تواند بهانه‌ای باشد بر این که اساساً یورش به خانه حضرت در کار نبوده و ضرب و جرحی هم اتفاق نیفتاده است. زیرا اصل هجوم به خانه حضرت زهرا(ع) و تهدید به آتش زدن آن خانه توسط مهاجمان، از جمله حوادث مورد اتفاقی است که مورخان اهل سنت آن را ذکر کرده‌اند. البته حوادث بعد از آن یعنی آتش گرفتن خانه و مورد ضرب و جرح قرار گرفتن حضرت زهرا(س) هر چند در برخی از منابع اهل سنت نقل شده است، گویا برخی‎ها، مضمون آن را تلقی به قبول نکرده‌اند.

[۶]

در اینجا به چند نمونه از این داستان اشاره می‌شود: ۱. طبرانی در المعجم‌الکبیر می‌نویسد: «ابوبکر هنگام مرگ می‌گفت ای کاش سه چیز را انجام نمی‌دادم، آنگاه می‌گفت: فأمّا الثلاث الذي وددتُ أني لم أفعلهن فوددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و تركته؛ اما آن سه چیز که آرزو می‌کنم که انجام نمی‌دادم، یکی از آنها اینکه ای کاش! به زور واردِ خانه فاطمه(س) نمی‌شدم و رهایش می‌نمودم»[۷].

۲. بلاذری (م ۲۷۰) نویسنده معروف اهل سنت می‌نویسد: إن أبا بكر أرسل إلى عليّ يريد البيعة فلم يبايع، فجاء عمر و معه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن الخطاب أتراك محرقاً عليّ بابي؟ قال: نعم و ذلك أقوى فيما جاء به أبوك؛ «ابوبکر به دنبال علی(ع) فرستاد تا بیعت کند؛ ولی علی(ع) از بیعت با او سرباز زد، سپس عمر با فتیله (آتش‌زا) حرکت کرد و با فاطمه(س) در مقابل در خانه روبه‌رو شد. فاطمه(س) گفت: ای فرزند خطاب! آیا درصدد آتش زدن خانه من هستی؟ عمر گفت: آری! این کار کمک به امری است که پدرت برای آن مبعوث شده است»[۸].

۳. طبری نیز این داستان را چنین نقل می‌کند: «ابوبکر در بستر مرگ می‌گفت: وددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة و إن كان أعلن على الحرب؛ «دوست داشتم به زور وارد خانه فاطمه(ع) نمی‌شدم اگرچه آن را برای جنگ بسته بودند»[۹]. نگاهی گذرا به مطالب این منابع به خوبی بیانگر آن است که اصل هجوم به خانه زهرا(س) و ایجاد درگیری در آن محل، قابل انکار نیست. بنابراین نمی‌توان با طرح یک شبهه اغواگرایانه یا مغالطه و سفسطه، این همه مدارک و شواهد تاریخی را نادیده گرفت و هجوم به بیت آن حضرت را انکار کرد؟ اما اینکه چرا امیرمؤمنان علی(ع) در آن لحظات از خود واکنشی نشان نداد و راه صبر و سکوت را در پیش گرفت، برای پاسخ لازم است با نگاهی دقیق‌تر و ظریف‌تر به حوادث آن دوره نگریست و دلایل آن را از لابه‌لای برگ‌های تاریخ بیرون کشید که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:

نکته سوم: بی‌تردید اقدام کردن در وقت خطر به شجاعت و دلاوری نیاز دارد؛ ولی از آن، طرف، چنین نیست که هر ترک اقدامی به معنی نداشتن شجاعت باشد. علمای اخلاق در تعریف شجاعت گفته‌اند: «شجاعت عبارت است از پیروی کردن قوه غضب از قوه عقل و اندیشه؛ بنابراین شخص شجاع از نگاه اینان کسی است که نترسد از آنچه نباید ترسید و احتیاط کند از آنچه باید احتیاط کند»[۱۰]. از آن طرف اگر شجاعت به حدّ افراط برسد و آدمی خود را به مهالکی گرفتار کند که به حکم عقل و شرع روا نباشد، نامش «تهور و بی‌باکی» است که از صفات ناپسند اخلاقی است[۱۱].

امیرمؤمنان(ع) خود با اشاره به این حقیقت می‌فرماید: «فَرَأَيْتُ أَنَ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى‌»؛ «دیدم صبر کردن در این ماجرا، به عقل و خرد نزدیک‌تر است»[۱۲]. بنابراین ترک اقدام از سوی امیر مؤمنان(ع) در آن شرایط حساس، عملی عاقلانه و حکیمانه بوده است؛ زیرا وقتی مسیر اتفاقات آن دوره را برابر اسناد تاریخی دنبال می‌کنیم، درمی‌یابیم حوادث به گونه‌ای رقم خورد که هرگونه اقدام عملی از طرف حضرت به کشته شدن وی و تمام اهل‌بیت و اطرافیانش می‌انجامید. روشن است در چنین شرایطی، دفاع نکردن برای حفظ بقیه سرمایه‌ها و رسیدن به اهدافی والاتر، به مصلحت نزدیک‌تر است. حضرت با اشاره به همین وضعیت می‌فرماید: «فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى الْعَلْقَمِ»؛ «دیدم نه مرا یاوری است و نه مدافع و مددکاری جز اهل بیتم، پس دریغم آمد که آنان را به کام مرگ کشانم، پس درحالی‌که خار در دیده داشتم، چشم پوشیدم»[۱۳].

جالب آن‌که برابر نقل، از آن حضرت پرسیدند: «اگر پیامبر(ص) پسری داشت آیا با او نیز همین معامله را می‌کردند؟ امام پاسخ داد: «اگر جز آنچه من کردم انجام می‌داد او را می‌کشتند»[۱۴]. براساس گزارش‌های تاریخی اقدام عملی امام در آن شرایط، گذشته از کشته شدن آن حضرت و اهل‌بیت معدودش، موجب بازگشت ارتداد به جامعه اسلامی نوپای آن روز می‌شد. حضرت با اشاره به این واقعیت می‌فرماید: «وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ لَا مَخَافَةُ الْفُرْقَةِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَنْ يَعُودُوا إِلَى الْكُفْرِ وَ يَبُورَ الدِّينُ لَكُنَّا عَلَى غَيْرِ مَا كُنَّا لَهُمْ عَلَيْهِ»؛ «به خدا سوگند! اگر ترس از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و بازگشت کفر و نابودی اسلام نبود با آنان به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کردم»[۱۵]. با توجه به این شرایط و وضعیت، درک این مطلب دشوار نخواهد بود که سکوت آن حضرت در برابر هتک حرمت به بیت و خانواده اش، چه فداکاری شجاعانه‌ای بوده است که با تدبیر امام به بقای اسلام و حفظ دستاوردهای نبوی انجامید و از نابودی اسلام جلوگیری کرد. آنچه برای امام و همچنین حضرت زهرا(س) اهمیت داشت حفظ دستاوردهای پیامبر اسلام(ص) بوده است؛ به همین دلیل لازم بود از هر اقدامی‌که این دستاوردهای عظیم نبوی را به خطر اندازد پرهیز کرد و امام نیز چنین کرد.

نکته چهارم: دفاع از بیت و ناموس، از وظایف فطری و بشری است؛ ولی اگر کسی بداند که قصد مهاجمان این است تا او را به واکنشی وادار کنند و از این رهگذر بهانه‌ای به دست آورده تا سریع‌تر به مقاصد خویش برسند، موضوع فرق می‌کند. یکی از اتهاماتی که به امیرمؤمنان(ع) نسبت می‌دادند عبارت از این بود که می‌گفتند: علی(ع) حریص بر حکومت دنیوی است. برابر نقل، شخصی در حضور جمعی به آن حضرت خطاب کرد و گفت: تو بر امر خلافت حریصی! امام در پاسخ فرمود: «بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ أَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ فَلَمَّا قَرَعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي الْمَلَاءِ الْحَاضِرِينَ بُهِتَ لَا يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ»؛ «بلکه شما حریص‌تر و از پیامبر(ص) دورترید و من از نظر روحی و جسمی نزدیک‌ترم. من چیزی را طلب کردم که حق خودم است؛ ولی شما میان من و حق خاصّ من حائل شدید و مرا از رسیدن به آن منع کردید. آیا آن‌که حق خویش را می‌خواهد حریص‌تر است یا آن‌که به حق دیگران چشم دوخته است؟» پس حضرت می‌افزاید: «همین که او را با نیروی استدلال کوبیدم به خود آمد و نمی‌دانست در جواب من چه بگوید»[۱۶]. حضرت در جاهای دیگر نیز به این اتهام اشاره کرده است از جمله آن‌گاه که ابوسفیان به قصد فتنه‌انگیزی، امام را به جنگ با ابوبکر ترغیب کرد امام ضمن ردّ پیشنهاد وی فرمود: «فَإِنْ أَقُلْ يَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْكِ وَ إِنْ أَسْكُتْ يَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ»؛ «اگر بگویم [و حقّم را مطالبه کنم] گویند: بر ریاست و حکومت حریص است و اگر دم فرو بندم، خواهند گفت: از مرگ می‌ترسد»[۱۷]. این گزارش‌های به جامانده از تاریخ، نشان می‌دهد حضرت می‌بایست به گونه‌ای عمل می‌کرد تا هیچ بهانه‌ای به دست مهاجمان ندهد. آنان آمده بودند تا حضرت را به واکنش عملی وادار کنند و از همین جا به مقاصد خویش برسند؛ ولی امام با تسلط کامل بر اراده خویش، آنان را در رسیدن به این هدف ناکام گذاشت و راه سکوت و صبر را برگزید.

به بیان دیگر، اگر حضرت واکنش نشان می‌داد افزون بر آن‌که به کشته شدن حضرت زهرا(س) در حال درگیری می‌انجامید، موجب می‌شد تا دشمنان همین قضیه را دستاویزی علیه حضرت قرار داده چنین القا کنند که علی(ع) برای رسیدن به حکومت دنیوی، حتی همسرش را به کشتن داده است. چیزی که شبیه آن در جنگ صفین در مورد کشته شدن عمار یاسر اتفاق افتاد. در آن جنگ وقتی که خبر غیبی پیامبر(ص) در مورد کشته شدن عمار به دست گروهی ستمگر به وقوع پیوست،[۱۸] لشکر شام با یک سفسطه اعلام کردند که عمار را کسی کشت که او را به همراه خود آورده است[۱۹]. بدین صورت انگشت اتهام را به سوی علی(ع) نشانه رفته‌اند و عده‌ای از مردم هم باور کرده‌اند. به هر حال کسانی که دستی در تحلیل حوادث تاریخی دارند به خوبی می‌توانند شرایط آن حادثه را درک کنند. شرایط به گونه‌ای بود که اگر امیرمؤمنان علی(ع) هر اقدامی می‌کرد وضع بدتر از این می‌شد؛ زیرا نه تنها حضرت نمی‌توانست از کشته شدن حضرت زهرا(س) در آن شرایط ممانعت کند بلکه در نهایت انگشت اتهام به سوی آن حضرت نشانه می‌رفت. این بود که تنها گزینه پیش رو که امام آن را با حکمت و درایت معصومانه‌اش برگزید، صبر و سکوت بوده است.

نمی‌توان با مسائل تاریخی، برخورد احساسی کرد. حرف‌های شعار گونه و هیجانی نمی‌تواند حوادث واقعی را عوض کند. مظلومیت امیر مؤمنان علی(ع) در کشمکش‌های سیاسی صدر اسلام در هیاهوی تبلیغاتی وهابیان گم نخواهد شد، چنان‌که در جار و جنجال‌های اسلاف‌شان از امویان گم نشد. هجوم به بیت زهرا(س) چیزی نیست که به این آسانی قابل انکار باشد.[۲۰]

منابع

پانویس

  1. الإصابة، ج۷، ص۷۱۲.
  2. سیرة النبویة، ج۲، ص۱۶۱.
  3. ر.ک: تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۶۷۶.
  4. ر.ک: وفیات الأعیان، ج۶، ص۳۶۶: ثم إن أم جميل وافقت عمر بن الخطاب بالموسم و المغيرة هناك فقال له عمر: أتعرف هذه المرأة يا مغيرة؟ قال: نعم: هذه أم كلثوم بنت علي، فقال له عمر: أتتجاهل علي. (الأغانی، ج۱۶، ص۱۰۹).
  5. ر.ک: صحیح البخاری، ج۱، ص۳۶؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۷۶: عن ابن عباس قال: لما اشتد بالنبي وجعه قال: ائتوني بكتاب أكتب لكم كتابا لا تضلوا بعده، قال عمر: إن النبي عليه الوجع و عندنا كتاب الله حسبنا، فاختلفوا و كثر اللغط، قال: قوموا عني لايجوز عندي التنازع، فخرج ابن عباس يقول: إن الرزية كل الرزية ما حال بين رسول الله(ص) و بين كتابه.
  6. در این‎جا با نگاهی گذرا به برخی از منابع و مصادر دانشمندان اهل سنت که هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و ضرب و جرح آن حضرت را گزارش کرده‌اند اشاره می‌شود: ۱. مصادری که هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و تهدید به آتش زدن آن را گزارش کرده‌اند:
    1. احمد بن یحیی بلاذری (م ۲۷۹)، انساب الاشراف، دارالمعارف، قاهره، ج۱، ص۵۸۶؛
    2. ابن‎ قتیبه دینوری (م ۲۸۳)، الامامة والسیاسه، مکتبة‎ التجاریة الکبری، قاهرة، ص۱۲ و ۱۳؛
    3. محمد بن جریر طبری (م ۳۱۰)، تاریخ‎ الامم و الملوک، مؤسسة اعلمی، بیروت ۱۴۰۹، ج۲، ص۴۳۳.
    4. ابن ‎عبد ربّه اندلسی (م ۳۲۸)، العقد الفرید، تحقیق: خلیل شرف‎الدین، منشورات دار و مکتبة هلال، بیروت، ج۴، ص۸۷؛
    5. ابن عبد ربّه اندلسی (م ۳۲۸)، الاستیعاب فی معرفة‎الاصحاب، تحقیق علی محمد بجاوی، ج۳، ص۹۷۵؛
    6. ابن ‎ابی ‎الحدید (م ۶۵۵) شرح نهج‎البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، ج۲، ص۴۵؛
    7. اسماعیل‎ بن علی ابوالفداء (م ۷۳۲)، المختصر فی اخبار البشر، دارالمعرفه، بیروت، ج۱، ص۱۵۶؛
    8. احمد بن عبدالوهاب نویری (م۷۳۳)، نهایة الأرب فی فنون الادب، دار الکتب المصریة، ج۱۹، ص۴۰؛
    9. جلال الدین سیوطی (م ۹۱۱)، مسند فاطمه، مؤسسة الثقافیه، بیروت، ص۳۶؛
    10. علی بن حسام‎ الدین متقی هندی (م ۹۷۵)، کنز العمال، ج۵، ص۶۵۱، ح۱۴۱۳۸.
    ۲. مصادری که ضرب و جرح فاطمه زهرا(س) توسط مهاجمان را گزارش کرده‌اند:
    1. ذهبی (م ۷۴۸ق)، میزان الاعتدال، تحقیق علی محمد البجاوی، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، ۱۳۸۲ق، ج۱، ص۱۳۹؛
    2. ذهبی (م ۷۴۸ق)، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الارنؤوط و ابراهیم الزیبق، مؤسسه الرسالة، بیروت، چاپ نهم، ج۱۵، ص۵۷۸؛
    3. ابن‎ حجر عسقلانی (م ۸۵۲ق)، لسان المیزان، مؤسسة اعلمی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۶۳. در این کتاب آمده است: إنّ عمر رفس فاطمة حتّی أسقطت بمحسن.
    4. ابن ‎ابی‌الحدید (م ۶۵۶ق)، شرح نهج ‎البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۱؛
    5. صلاح الدین صفدی (م ۷۶۴ق)، الوافی بالوفیات، دارالنشر، فرانز شتاینر، آلمان، ج۶، ص۱۷.
  7. المعجم الکبیر، ج۱، ص۶۲.
  8. انساب الاشراف، ج۱، ص۵۸۶.
  9. تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۳۵۳.
  10. ر.ک: معراج السعادة، ص۱۶۹.
  11. ر.ک: معراج السعادة، ص۱۶۹.
  12. نهج البلاغه، خطبه سوم، خطبه شقشقیه.
  13. نهج البلاغه، خطبه ۲۶، ص۶۸.
  14. شرح نهج البلاغه، خطبه ۲۰، ص۲۹۸.
  15. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۷
  16. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۰.
  17. نهج البلاغه، خطبه ۵.
  18. ر.ک: صحیح البخاری، ج۱، ص۱۷۲، ح۴۳۶: «تَقْتُلُكَ فِئَةٌ بَاغِيَةٌ».
  19. مسند احمد، ج۴، ص۱۹۹، ح۱۷۸۱۳.
  20. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۴۲۱-۴۳۰.